اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۹۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک آتش» ثبت شده است

برویم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۲۵ ق.ظ

شعر در مورد رفتن از مولانا و ماندن و رفتن یار از شهر خودم و خداحافظی - فال  و خواب

 

پدر بزرگ ما خدا رحمتی سید جلیل القدری بود. یک شب مار سیاه بزرگی وارد اتاقش شد. خانه اش کاهگلی و قدیمی بود. میهمان داشت. پسر عمویم که او هم به رحمت خدا رفته دوستانش را از تهران آورده بود که بروند دریا. پدر بزرگ دید اگر سر و صدا بشود آنها هم بی خواب و هم دچار واهمه خواهند شد. سرجایش نشست به مار سیاه نگاهی کرد و با جدیت و آهسته گفت: برو، برو. مار فس و فسی کرد، پیچ خورد و  از اتاق بیرون رفت.

دیروز فیلم کوتاهی دیدم محیط بان در وسط جنگل های مازندران، خرس مادر را با دو توله اش دید که به سمت او می آمدند. با زبان محلی گفت برو. آنها هم راهشان را کج کردند و رفتند.

ما که اشرف مخلوقاتیم. اگر یکی به ما گفت برو، برویم و پشت سرمان را هم نگاه نکنیم. نگذاریم کسی احساس کند زیادی و مزاحم هستیم.

یا آدم بدی بودیم و شرّی داشتیم که این رفتنمان نجات او و سبکی بار آخرت خودمان است

یا آدم خوبی بودیم که او روزی خلأ وجودمان را درک خواهد کرد و یاد میگیرد که زین پس در مراحل دیگر زندگی قدر آدمهای خوب دور و برش را دانسته و گرفتار جدایی و فراق و طلاق و... نشود. این رفتن شما اثر تربیتی خواهد داشت. اگر هم دلتان گره خورده بود که کمی سختی می کشید، به خدا توکل کنید، زیاد صلوات بفرستید. نفس عمیق بکشید؛ اما آه عمیق، نه. صبور باشید به زودی خدا دلتان را آرام میسازد. هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به پای ما ننویسید

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۳ ب.ظ

🎥 فیلم مصادره | دانلود و تماشای آنلاین با بالاترین کیفیت | فیلیمو

 

«اکبر لاجوردیان از خویشاوندان حبیب لاجوردی تلاش کرد تا گروه صنعتی بهشهر را حفظ کند. او پس از دیدار با مهدی بازرگان دریافت که ممکن است دولت وی نتواند جلوی مصادره اموال خانوادگی آنها را بگیرد. برای همین دیداری با ابوالحسن بنی‌صدر در خانه خواهر بنی‌صدر ترتیب داد تا او را با گروه صنعتی بهشهر بیشتر آشنا کند. او می‌گوید که آنها را به یک اتاق کوچک راهنمایی کردند و ابوالحسن بنی‌صدر با پیژامه و صورت نتراشیده وارد شد. بنی‌صدر پس از سلام بلافاصله گفت که همه صنایع ایران مونتاژی هستند و برای کشور مفید نیستند. او در هنگام گفتگو توجهی به حرف‌های اکبر لاجوردیان نکرد و یکباره از جای خود بلند شد و گفت که برای سخنرانی باید برود و جلسه را ترک کرد.»

ویکی پدیا دانشنامه آزاد با موضوع حبیب لاجوردی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کاش آقای رییسی در قوه قضا می ماند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ

چگونه اقدامات وسیع مجرمانه اکبر طبری برای آیت الله آملی لاریجانی، اژه ای و  منتظری احراز نشده بود؟ | دیدبان ایران

 

یادداشتی از داوود مدرسی یان

🔹من از جمله کسانی بوده‌ام که بنا به شرایط پیش آمده در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، یک هفته آخر مانده به انتخابات از بین آقایان رئیسی و جلیلی، از آقای رئیسی حمایت کرده‌ام چون در آن دوگانه پیش آمده، رئیسی را بهتر می دانستم و کنار رفتن آقای جلیلی مثل روز برایم روشن بود. الان هم تحلیلم همان است. اگر تجربه الان را می‌داشتم خیلی جدی‌تر برای نیامدن رئیسی به انتخابات تلاش می‌کردم.

🔸دوستانی که مطالب و یادداشت‌های این حقیر را از قدیم پیگیرند یا حضوری با همدیگر در ارتباط بوده‌ایم، احتمالاً یادشان می‌آید در یک فروردین ۱۴۰۰، سه ماه مانده به انتخابات، با جمع زیادی از دوستان رسانه‌ای، مطلب مشترکی را منتشر کردیم و در آن مطلب از آقای رئیسی خواستیم که در قوه قضائیه بماند چون غیر از ایشان گزینه مناسبی برای قوه نداریم و آقای جلیلی برای ریاست جمهوری وارد شود.

https://eitaa.com/modaresian/3384
https://eitaa.com/modaresian/3385

🔹امروز بیش از آن‌روز، آن نکته را می‌فهمیم و لمس می‌کنیم و آرزو می‌کنیم کاش آن خواسته محقق می‌شد و آقای رئیسی در قوه قضا می‌ماند.

🔸دوستانی هم که کنایه می‌زنند چرا روی جلیلی نماندید، آرشیو مطالب ما را ببینند همان یک فروردین هم گفتیم با ورود آقای رئیسی به عرصه انتخابات، راهی بجز انتخاب ایشان نیست و آقای جلیلی هم کنار می‌رود. تحلیل آن قصه برای اهل تحلیل سخت نبود و نیست. 

🔹علی کل حال؛ قصدم زنده کردن آن بحث‌ها و خاطرات نیست. شاید تکرار آن حرف‌ها الان مناسب نباشد. همه ما در کار انجام شده قرار گرفتیم و با ورود ایشان به انتخابات، چاره دیگری نبود.

🔸امروز عملکرد آقای رئیسی پیش روی ماست؛ هم موفقیت‌ها و نقاط قوت داشته و هم شکست‌ها و نقاط ضعف! سیاست خارجی فعال در منطقه و جهان، روحیه مردمی و جهادی و سلامت اقتصادی شخص وی و اما وضعیت اقتصادی که بسیار بدتر شده، تورم و بی ثباتی، تخلفات و مفاسد و انتصابات فاجعه‌بار در سطح وزرا و معاونین و استانداران و مدیرکل‌ها و صنایع و پتروشیمی‌ها و فولادها!!! مجموعاً شکست‌ها بیشتر بوده.

🔹امید و سرمایه اجتماعی که بعد از انتخابات ۱۴۰۰ در کشور بوجود آمد را با سیاست‌های غلط اقتصادی و فرهنگی به باد دادند و مردم را روز به روز ناراضی تر کردند. این‌ها واقعیات امروز ماست.

🔸وضعیت قوه قضائیه بعد از جناب رئیسی هم که اظهر من شمس است. برنامه اصلاحات ساختاری متوقف شده، برنامه مبارزه با مفاسد متوقف شده، خیلی از احکام پرونده‌های سابق بازگردانده شده و ...!

🔹کاش آقای رئیسی در قوه قضائیه می‌ماند. امروز ما هر دو قوه را از دست دادیم!

🔸معتقدم اگر این سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی ادامه داشته باشد، دولت برای چندین دوره از کف حزب‌اللهی‌ها خارج خواهد شد مگر بخواهند با ابزار ردصلاحیت کاری کنند که آن‌وقت مشارکت پایین خواهد بود. یا باید تغییر جدی در دولت ایجاد کنند و سیاست‌های اقتصادی را اصلاح کنند یا هم اولین دولت چهارساله خواهند بود مگر اینکه بخواهند با ردصلاحیت سایرین، در انتخابات غیرمشارکتی، مجدد پیروز شوند.


http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حوزه انقلابی، پاستوریزه نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۹ ب.ظ

امام خامنه‌ای: حوزه علمیه باید انقلابی بماند

 

چند روز دیگر میخواهند تعدادی از طلاب را به دیدار سالانه با آقا ببرند. همه شان هم خوب و محترم و بزرگوارند اما طبق معمول گزینش ها برای ارائه مباحث منتخب، سمت و سویی را اتخاذ نموده که آزاری برای کانونهای قدرت نداشته باشد. در سالهای اخیر طلاب جوان و اندیشمند با کار و دقت و تحقیق شبانه روزی صاحب مکتب و سخن و نگاه نو پیرامون حل بسیاری از معضلات جامعه هستند که به مذاق برخی از صاحبان قدرت خوش نمی آید.

اسلامی و انسانی سازی علوم، اصلاح سبک معماری، طب سنتی، بانکداری و اقتصاد مردم محور، عدالت آموزشی، هنر و رسانه منطبق با مبانی دین، صنعت و اصلاح ساختار تولید با نفی واسطه گری، ازدواج و خانواده، نظام اداری با رویکرد خدمت محور و نفی فرهنگ ریاست و منفعت طلبی، پیوست فرهنگی در تصمیمات حاکمیتی و ... حرفهای تازه و راهگشایی در چنته جوانان صاحب فضل و انقلابی حوزه قرار دارد که البته منافع کارتل ها و مجامع دلال مسلک و رانت خوار و باندهای چپاولگر خیمه زده بر بازار مسکن و خوردو و دارو و رسانه و کنکور و ... را به خطر می اندازد.

طلاب انقلابی معتقد به نظام اسلامی و منتقد نظام دیوانسالاری در این روزها خواهند کوشید نگاه پاستوریزه و کارمندی به حوزه را که مطلوب صاحبان عافیت طلب قدرت است به چالش بکشانند. شاید شاهد تغییراتی در نشست آتی با آقا باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عملیات کربلای ۱۰، حاج حسین بصیر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۰۶ ب.ظ

بیوگرافی شهید حاج حسین بصیر(+ تصاویر)

 

حاج علی محسن پور از رزمندگان و راویان پرتلاش و دوست داشتنی شهرستان بابل است. خاطره زیر را در گروههای مجازی منتشر کرد که بدون هیچ دخل و تصرفی، عینا جهت ثبت در وبلاگ و مطالعه علاقمندان به محضرتان تقدیم میکنم:

 یه شب مونده به عملیات ، بایستی در دامنه کوهی جایی پیدا و استراحت میکردیم . نهایتا یه جایی که شاید به ۲ متر هم نمیرسید پیدا شد و منو شعبان شعبانی دو نفری تو یه کیسه خواب خوابیدیم . یه رزمنده دیگه ای هم کنار ما خودشو جا کردو خوابید . نیمه های شب متوجه شدم کسی ما رو صدا میکنه ، بلافاصله زیپ کیسه خواب رو باز کردم و دیدم جانشین لشکرمون حاج حسین بصیرِ و بلافاصله از کیسه خواب بیرون اومدیم . اون رزمنده ای که کنار ما خوابیده بود هم بیدار شد . حاج بصیر با صدای آهسته احوالپرسی کرد و شعبان به شوخی به حاجی گفت چرا آروم حرف میزنی ؟ گفت بخاطر امنیت . حاجی بصیر درادامه گفت ، فردا صبح  از اینجا که حرکت میکنین و عملیاتی که فردا شب انشاالله انجام میدید ، شاید مارش پیروزی از صدا و سیما برا عملیاتتون زده نشه ، شما از همین جا هر قدمی که بسمت دشمن برمیدارین واسه نظام با ارزشه . از شما میخوام بعداز انجام عملیات ، منتظر مارش پیروزی نباشین و این رو هم اضافه کرد که شاید چند روز بعد ، مارش پیروزی زده بشه . صبح فردا از حرفای دوستان متوجه شدم که حاج بصیر تا صبح برا همه نیروهایی که در دامنه کوه استراحت میکردن صحبت کرد . فردا شب که دوم اردیبهشت بود دستور حرکت صادر شد و ما ۱۴۰ نفر با حاج بصیر و اخوی حاج بصیر(هادی)که فرمانده گردانمون بود وداع کردیم و به سمت مواضع دشمن حرکت کردیم . حدود یک کیلومتری از مواضع خودی فاصله گرفتیم و به میدون مین دشمن رسیدیم . یادمه حسن فدایی و علی اکرم رضانیا که هر دونفرشون که جانشین گردانمون بودن بخاطر حساسیت کار و هدایت نیروها ، ما رو همراهی میکردن . وقتی به میدون مین عراقیها رسیدیم ، تخریبچی مشغول باز کردن معبر شد(باز کردن میدون مین) . شاید به نیم ساعت نکشید که معبر باز شد . همه چی برا غافلگیری دشمن آماده بود که یهویی توسط دشمن منور زده شد و ما مجبورا عملیات رو شروع کردیم(منور برا روشن شدن هواست) . قبل از شروع عملیات ، سکوت بودو سکوت بودو سکوت ، ولی اون سکوت یهویی تبدیل به جهنم شد و زمین مثل گهواره زیر پامون میلرزید . عراقیها سر سلاحهاشون رو اوردن پائین و زیر زانو رو تیر تراش میکردن . شرایط برا حرکت ما بسیار سخت و همه زمین گیر شدیم . ترس کاملا بر ماحاکم شد . سمت راست قله یه تیربارچی عراقی بود که ول کن نبود و دم به دم رزمندگان رو یکی پس از دیگری شهید و یا مجروح میکرد . چند نفری بسمت اون سنگر تیربار ، موشک آرپی جی شلیک کردن ولی همچنان سنگر تیربار بخاطر مستحکم بودن سالم بود و شلیک تیربار ازش قطع نمیشد . تو اون شرایط سخت و نفس گیر ، جانشین گردانمون حسن فدایی رو دیدم که از ناحیه سر مجروح بود و از نیروها میخواست تا پیشروی کنن ولی کسی جرات نمیکرد از جاش بلند شه . حدود ۲۰ دقیقه ای از شروع عملیات گذشته بود که عباس نوتراش که در شکار تانک سابقه ی درخشانی داشت ، بلافاصله موشک آر پی جی رو آماده کرد و قبل شلیک ، با صدای بلند این آیه رو تلاوت کرد . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ  ای مؤمنان نه شما بلکه خدا کافران را کشت و چون تو تیر افکندی نه تو بلکه خدا افکند تا کافران را شکست دهد ... وقتی عباس موشک رو شلیک کرد با چشای خودم دیدم که وعده خدا عملی شد(دقیقا موشک رفته بود تو سوراخ سنگر تیربار و سنگر خراب شد) ... وقتی تیربار عراقی از کار افتاد ، محمد خبازی بلافاصله از جا بلند شدو بسمت قله حرکت کرد . لحظه ای که محمد حرکت کرد بدشانسی اورد و رفت روی مین و پاش از مچ قطع شد و همانطور که وسط میدون مین افتاده بود مدام با صدای بلند الله اکبر میگفت و از نیروها میخواست تا حرکت کنن ، اما کسی از جاش بلند نمیشد . فاصله من با محمد حدود دو متر بود ، تصمیم گرفتم محمد رو از میدون مین عقب بکشم . سینه خیر وارد میدون مین شدم و محمد رو کول کردم و حدود ۲۰ متری اوردمش عقب و مجدد برگشتم جای اولم ...

تو اون شرایط نفس گیر ، متوجه شدم دونفر بسمت قله حرکت میکنن و تیر دشمن به اونا نمیخوره . یقیناً این آیه رو تلاوت میکردن که تیری به اونا نمیخورد .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ خداوند در این آیه فرمود : پیش روى آنان حائل و سدّى و پشت سرشان نیز حائل و سدّى قرار دادیم ، و به طور فراگیر آنان را پوشاندیم .‌

با دیدن این صحنه ، جراتم زیاد شد و بسمت شون رفتم . وقتی به اون دونفر رسیدم متوجه شدم جانشین گردانمون علی اکرم رضانیا و بیسیمچی ایشون جعفر خسروی بودن . یادمه وقتی متوجه شدم که تیر دشمن به اونا نمیخوره ، رفتم پشت سر علی اکرم که تیری به من نخوره . درواقع من باید جلوی فرمانده حرکت میکردم و فدا میشدم تا فرمانده زنده بمونه و کارها رو پیش ببره ، ولی ترس اجازه چنین کاری رو به من نمیداد . نهایتا با هم وارد قله شدیم و پشت سنگها مخفی شدیم . وقتی وارد قله شدیم بعضی از عراقیها به دلایلی قله رو ترک نکردن . درواقع سنگراشون تو دل قله بود(زیر پامون) . به محض وارد شدن به قله ، علی اکرم منو صدا کرد و گفت : علی ! پشتت رو نگاه کن ، وقتی پشتم رو نگاه کردم( همون مسیری که اومده بودیم) ، تو دلم گفتم یا علی چه خبره !!! کل مسیر همش اصابت خمپاره بودو ترکشهای سرخ شده تو هوا ... علی اکرم گفت : با این وضعیتی که داریم نه نیرو برامون میاد و نه مهمات ، برو به نیروهایی که وارد قله شدن بگو ، مهماتشون رو بی جهت مصرف نکنن و فقط الله اکبر بگن . رفتم و دستور فرمانده رو به همه شون دادم . وقتی برگشتم گفت ، چند نفر وارد قله شدن ؟ گفتم با شما ۸ نفر . درصورتیکه ما حدود ۱۴۰ نفر بودیم ولی به بخاطر آتیش زیاد دشمن ، بعضیها شهید و یا مجروح شدن و بعضیها هم بخاطر فشار زیاد ، مجبور به عقب نشینی شدن . حالا ما ۸ نفر دم به دم الله اکبرمیگفتیم تا عراقیها بدونن که ما در قله حضور داریم . واما اون عراقیهائیکه که فرار نکرده بودن و تو سنگراشون موندن ، فاصله اونا با ما به دومتر هم نمیرسید ، دم به دم با شنیدن صدای الله اکبر ما ، برامون نارنجک پَرت میکردن و ما اونا رو نمی دیدیم که بزنیمشون ... درگیری سخت و نفس گیری بین ما ۸ نفر و عراقیها بود . تو اون شرایطی که اصلا نمیشد حتی یک متر هم جابجا بشیم ، یهو علی اکرم منو صدا کردو گفت بیا پیشم . وقتی رفتم با صحنه ای روبرو شدم که باورش برام سخت بود . علی اکرم از ناحیه کمر ترکش خورده بود و بسرعت از بدنش خون خارج میشد . بلافاصله پارچه سه گوشی که داشتم رو به کمرش بستم ولی هیچ فایده ای نداشت چون زخم خیلی عمیق بود و خون بند نمیومد(پارچه سه گوش پارچه ای بود که همه رزمندگان به همراه داشتن برای بستن زخم) . یادمه علی اکرم برا روحیه بچه ها و خودم ، درد رو تحمل میکرد و صداش در نمیومد . مجبوراً علی اکرم رو تنها گذاشتم و برگشتم جای اولم(علی اکرم بخاطر خونریزی شدید همون جا شهید شد) . برگشتن من هم به این خاطر بود که احتمال میدادم شاید عراقیها از جای خالی من ، ما رو دور بزنن و ما رو اسیر کنن . یکی دو ساعت بعداز مجروحیت علی اکرم ، همونطور الله اکبر میگفتم ، یهو سمت چپم یه رزمنده در حال گفتن الله اکبر صداش قطع شد . درواقع ذکر الله اکبرش نیمه تمام موند . سریع رفتم پیشش دیدم تَه گلوش خون گیر کرده و نمیتونه نفس بکشه . یعنی تیر مستقیم خورده بود به دهان باز شده و از پس سرش بیرون زده بود . این رزمنده دلیر که تیربارچی هم بود ، لحظاتی بعد به خاطر خفگی ، به آروزش که شهادت بود رسید ...

حالا دیگه کم کم صدای الله اکبر بچه ها به گوشم نمیرسید و احساس کردم تنهای تنها شدم و هر لحظه منتطر اتفاقی غیر قابل تصور برا خودم بودم . واقعا بازگو کردن اون لحظه تنهایی ، اصلا قابل توصیف نیست . آخه نمیدونستم از اون ۸ نفر ، چند نفرشون با من تو قله هستن . دلهره لحظه به لحظه بیشتر منو اذیت میکرد . وای اون شب چقدر بر من سخت گذشت ، شب سختی رو پشت سرگذاشتم ... انگار اون شب نمیخواست روز بشه که از بلاتکلیفی در بیام . نهایتا انتطار به پایان رسید و تاریکی شب تمام ، و هوا رو به روشنایی رفت . وقتی هوا روز شد و من میتونستم به راحتی اطرافم رو ببینم ، تازه متوجه شدم ای کاش هوا روشن نمیشد چون کسی رو تو قله نمیدیدم . لحظاتی نگذشت که متوجه شدم تعدادی از نیروهای تازه نفس وارد قله شدن که بعدا فهمیدم از گردان صاحب الزمان بودن . بلافاصله از من خواستن تا برگردم . وقتی متوجه شدم دیگه تنها نیستم انگار خدا برام  فرشته نجات فرستاده بود . از خوشحالی بلند شدم که برگردم ، متوجه شدم از اون ۸ نفری که دیشب وارد قله شدیم فقط یه رزمنده زنده بود که اون هم از ناحیه دست مجروح بود و گوشه ای افتاده بود و صداش در نمیومد . درواقع خودم هم اون شب دوتا ترکش نارنجک خوردم(یکی به انگشت دست و دیگری به پام خورد) ... در نهایت اون شب فراموش نشدنی ، ما قله رو با تدبیر سردار شهید علی اکرم رضانیا با ذکر الله اکبر تا صبح حفظ کردیم و به گردان صاحب الزمان(ع) به فرماندهی ناصر باباجانیان تحویل دادیم ...  هنگام برگشت ، متوجه شدم که دو نفر از گردانمون بعداز روشن شدن هوا از عقبه اومدن جلو تا پیکر یکی از دوستانشون که احتمال داده بودن شهید شده باشه رو به عقب انتقال بدن . در واقع پیداش نکردن و ما ۴ نفری در راه برگشت بودیم که بین راه ناصر باباجانیان رو دیدیم و احوالپرسی گرمی با هم داشتیم . بعداز احوالپرسی ، از یک نفرمون پرسید شما ۴ نفر نمیتونستید پیکر یکی از شهدا رو به عقب انتقال بدید ؟ یه رزمنده از بین ما ۴ نفر گفت : اصلا شهید همشهریمون نبود تا بیاریمش عقب . هنوز حرفش تموم نشده بود که یهو رنگ و رخسار ناصر قرمز شد و با عصبانیت گفت : یعنی چی !!! چرا بین شهدا فرق میذارید ، مگه شهیدِ آملی بابلی فریدونکناری داره ؟ هر شهیدی که انتقال داده بشه ، یه خانواده از چشم انتظاری در میاد(فرمانده ها چقدر دور اندیش بودن ، دقیقا امروز رو میدیدن) ... وقتی به عقبه رسیدم(همون جائیکه دیشب با حاج بصیر وداع کردیم) ، متوجه شدم همه دوستان ناراحتن ، به شعبان شعبانی گفتم چه خبره چرا ناراحتی ؟ گفت ، دیشب شما به محض اینکه با عراقیها درگیر شدید ، یه خمپاره ۶۰ افتاد تو سنگر ، حاج بصیر و بیسیمچی ایشون در دم شهید شدن . اگه خبر شهادت حاج بصیر رسانه ای نشد بخاطر روحیه بچه ها بود(واقعا رزمنده ها حاجی رو دوست داشتن) ... چون پیکر حاجی رو هنوز به عقب انتقال نداده بودن ، رفتم پیشش و از روی کیسه خواب با پیکر حاجی وداع کردم ...

حسن فدایی(سردار) جانشین گردانمون که شب عملیات از ناحیه سر مجروح شده بود و من دیگه ایشون رو ندیدم ، نهایتا شهید شد و بعدها گروه تفحص پیکر ایشون رو پیدا و به فریدونکنار انتقال دادن .

 

بعداز انجام ماموریت گردانمون ، هنگامی که از کردستان عراق بسمت خوزستان میرفتیم یعنی۴ روز بعد ، صدا و سیما مارش پیروزی زد(تصرف شهر ماووت عراق). وقتی مارش پیروزی رو شنیدم بیاد حرف حاج بصیر افتادم که یه شب مونده به عملیات در دامنه کوه به ما گفته بود منتظر مارش پیروزی نباشید ...

خواننده محترم ! از سال ۶۶ تا به امروز(۱۴۰۲) داداش حاج بصیر(هادی) که فرمانده خودم بود ، همه ساله برا حاج بصیر ، مراسم برگزار میکنه . ۲۰ سال بعد از شهادت حاجی ، دقیقا همون شبِ مراسم ، مادر حاج بصیر فوت کرد(سال ۸۶) . دو سال بعد ، دقیقا همون شبِ مراسم ، مادر خانم حاجی فوت کرد(سال ۸۸) و یک سال بعد ، دقیقا همون شبِ مراسم ،  دختر دومش زهرا خانم هم فوت کرد(سال ۸۹) . واقعا چه مقامی خدا به سرلشکر شهید حاج حسین بصیر اهدا کرده . انشاالله همه یادگاران دفاع مقدس ، خاطراتشون رو بنویسن تا جوونا بدونن خداوند منّان چه مقامی به شهدا میده ... برای شادی روح امام و شهدا ، و برا سلامتی مقام معظم رهبری سه صلوات هدیه کنیم .

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گاهی باید خندید و رد شد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۲۷ ق.ظ

این تصاویر آرشیوی است حالا دیگر گذشت و خاطره شد.

 

photo_2023-07-01_05-19-48_glsx.jpg

photo_2023-07-01_05-19-41_vnbv.jpg

photo_2023-07-01_05-19-34_luhq.jpg

photo_2023-07-01_05-19-21_jt4.jpg

photo_2023-07-01_05-19-14_w14z.jpg

photo_2023-07-01_05-19-04_90w4.jpg

photo_2023-07-01_05-18-56_uw8l.jpg

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرسی که هستید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۱۶ ق.ظ

کاریکاتور تورم - مجله تصویر زندگی

 

معاون دیوان محاسبات گفت: ما همچنان نمیدانیم اقتصاد کشور دست کیست؟ دست دولت است یا دست وزارت اقتصاد و بانک مرکزی یا سازمان برنامه و بودجه کشور! جواب سوال را نمیدانیم، چون سیاست مالی نداریم.

 

والا ما هم آخرش نفهمیدیم امور بانکی و ساخت و ساز و نظارت و بورس و خودروسازی و ... دست کیست. مسئولین یک چیزی میگویند واقعیتها هم جور دیگری رقم می خورد. دوستی به شوخی میگفت همین که نمیدانیم مملکت چطور اداره میشود یعنی باید بیش از پیش به عالم غیب ایمان بیاوریم.

اما واقعش آن است ما هر روز که خبر از گرانی جدید ارزاق و کالا و خدمات میشنویم خیالمان راحت میشود که الحمدلله حال مسئولان خوب است و همچنان بر سر کارشان حاضر میشوند. اگر روزی گرانی نباشد نگران خواهیم شد مبادا برای مسئولانمان اتفاقی افتاده باشد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا گوش شنوایی هست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۳ ب.ظ

مبارزه با فساد! عدالت اجتماعی!/ کاریکاتور – صاحب نیوز

 

یک جوری از آزادی اکبر طبری تعجب کرده و قوه قضاییه را به تبعیض و بی عدالتی و عدم رعایت مساوات در برخورد با دانه درشتها و نورچشمی ها متهم میکنند که انگار تا به حال با دانه درشتهایی مثل متهمان پرونده اختلاس فولاد مبارکه و بدهکاران نجومی بانک دی و واگذاری مشکوک پتروشیمی میانکاله و ... برخورد قاطع و عادلانه صورت گرفته بود. انگار بانکها در نحوه ارائه خدمات به مردم عادی و گردن کلفت ها مساوات را رعایت می کنند؛ انگار نورچشمی ها در همان مدارسی درس می خوانند که مردم عادی بچه هایشان را می فرستند؛ انگار آنها همان جایی سربازی می روند که بچه های مردم می روند، انگار خدمات بهداشت و درمانشان با ما یکی است، انگار موقع اشتغال با همان موانعی مواجهند که جوانهای ملت مواجهند و مسکن و.... و جالب است همانها مردم را به صبر و قناعت دعوت میکنند.

بیخود که نیست هیچ نهاد و ارگان و جناحی حاضر نیست عباراتی از گفتارهای عدالت خواهانه شهید مظلوم بهشتی را تبدیل به بیلبورد کند و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه از رحیم پور ازغدی ها و سید سعید لواسانی ها واهمه دارد. انقلاب، انقلاب مستضعفان است اما نظام لزوما نظام مستضعفان نیست. با آن چه که ادعا کردیم فرسنگ ها فاصله داریم. منکر دستاوردها نیستیم اما تبعیض و بی عدالتی و آقازاده بازی و رانت خواری و حقوقهای نجومی و شکاف طبقاتی، ملت را نسبت به شعارهای علوی ما بدبین و نامطمئن می سازد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حرکت زیبای زائران ترک

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۸ ق.ظ

عکس/ حرکت زیبای مردان مسلمان ترکیه در مراسم حج

 

آتاترک خیلی زحمت کشید علقه های مذهبی و ملی مردم ترکیه را کنار بزند و هویتشان را از آنها بگیرد. حکومت عثمانی زمانی سردمدار نصفه و نیمه احکام دین بود که همان را هم غربی ها تاب نیاورده و با لطایف الحیلی درصدد تغییر ذائقه مردم ترکیه و رواج سکولاریسم برآمدند. نمیتوان توفیقات فرهنگ مهاج غرب در زدودن باورهای دینی مردم ترکیه را نادیده گرفت، رواج بی حجابی، مشروبات الکلی، ترویج روابط آزاد و عشق مثلثی و ...

اما هنوز هم در میان مردم این کشور مسلمینی هستند که غیرت دارند و دلشان برای ناموس می تپد. عکس بالا مربوط است به مراسم حج امسال. مردهای ترک با لباس مشخص، حریم خانمهای همراه خود را حفظ نموده و فضایی کنترل شده و آسوده را برای زیارت آنها فراهم آوردند تا اختلاط و فشار ناشی از حجم بالای زائران بیت الله موجب آزارشان نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عدالت و یک چشمک!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

photo_2023-06-29_21-17-15_omoc.jpg

 

چاقو دسته خودش را که نمی برد. اکبر اتباعی طبری دارای سابقه گروهکی، سالهای سال در عالی ترین طبقات قوه قضاییه حضور فعال و موثر داشت. حجت الاسلام مروی، معاون وقت قضایی نامه ای محرمانه نوشت و تخلفات علنی او را شرح داد. این نامه راه به جایی نبرد. مروی مدتی بعد استعفا داد و اندکی بعد هم به رحمت خدا رفت. مرحوم هاشمی شاهرودی و شیخ صادق لاریجانی پشت اکبر خان بودند. آقای اژه ای هم که خودش همیشه در قوه حضور داشت. یک مدت بحث این مطرح بود پرونده هایی را که اکبر اتباعی رویشان تاثیر داشت را دوباره بررسی کنند که فراموش شد. کیومرث نیازآذری آشنای امنیتی طبری را تبرئه کردند. اکبر اتباعی هم با آن حجم انبوه پرونده به رغم محکومیت قطعی و در حال گذراندن دوره محکومیت اجازه اعاده دادرسی گرفت و با وثیقه از زندان بیرون آمد. صلاح کار خویش خسروان دانند اما برایم سوال است خداییش حضرات وقتی از عدالت صحبت میکنند خودشان خنده شان نمی گیرد؟! بدبخت آن شیخ قاضی همدست اکبر که ترسید و از کشور گریخت و در ابهام و بطور مرموز جان سپرد.

راستی جناب سلاح ورزی با سابقه حمایت از اغتشاشات و رد صلاحیت توسط وزارت اطلاعات به «همایش امنیت» در قوه قضائیه دعوت شده و سخنرانی کرده‌! حالا حالاها مانده است بفهمیم آب از کجا گل آلود میشود.

تکمیلی:

قوه قضاییه اعلام کرده تصویر مربوط به حضور سلاح ورزی در کنار اژه ای قدیمی است. قبول. ولی دعوت از سلاح ورزی برای سخنرانی در همایش قوه مربوط به همین چند روز اخیر است. مگر انتخاب سلاح ورزی بر خلاف قانون نبوده؟ چرا مدعی العموم ساکت است؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گذشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۲۶ ب.ظ

photo_2023-06-29_17-11-39_ubl.jpg

 

این مطلب را که در عکس می بینید به نظرم سال گذشته از سایت کپی کردم برای استوری. فرزند مقتول، خواب پدرش را در شب عید قربان می بیند که در حال ذبح گوسفند است و از او می خواهد که از قاتلش درگذرد و می گذرد بدون هیچ چشمداشتی.

قرب به خدا در گرو عبور از تمنیات دنیایی است. هر چقدر بخشنده تر باشیم به خدا نزدیک تریم. هر روز که پا بر نفس گذاشته و خدا را بر خود ترجیح بدهیم عید است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زیاد توی چشم نباشید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۱۲ ب.ظ

مصطفی محمودزاده

 

نمیخواهم بگویم دلیلش قطعا همین است. اما آدم کمتر توی چشم باشد بهتر است. برخلاف جماعت مجازی باز و عاشقان اینستا، آدم هر چقدر کمتر دیده شده و کمتر خریدار نگاه دیگرن باشد خیلی برایش بهتر است. کار خوب میکنیم خدا میبیند و اجر گمنامی، مضاعف است. کار بد کنیم کمتر بی آبرو و ضایع می شویم. موفقیتی کسب کنیم کمتر در معرض حسد یا چشم زخم خواهیم بود.

نمی خواهم بگویم دلیلش قطعا همین است؛ اما حاجی 111 ساله سنندجی که مصاحبه اش در رسانه های مختلف بازتاب گسترده داشت و سلامت و همت او مورد توجه مردم قرار گرفت چند روز بعد با لباس احرام بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت و قرار شد در همان سرزمین به خاک سپرده شود.

البته به قول یکی از دوستان، پایان عمر خوبی بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خودت حساب کن!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۱۳ ق.ظ

photo_2023-06-29_06-02-07_zvno.jpg

 

زورگیری از مربی تیم ملی فوتبال

🔹مطهری، مربی تیم ملی فوتبال ایران عصر امروز در اتوبان مدرس در خودروی شخصی خود در حال عبور بود که یک موتورسوار ابتدا ضربه‌ای را به آینه خودروی او زد و وقتی مطهری قصد داشت وضعیت آینه خودرویش را بررسی کند چند فرد دیگر به او حمله‌ور شدند و گردنبند طلای او را به سرقت بردند.

دوشنبه، ۵ تیر ۱۴۰۲. 

 

روزی نیست که خبری پیرامون زورگیری علنی با تهدید چاقو و قمه در فضای رسانه ای کشور منتشر نشود. زورگیرها میدانند اگر دستگیر شوند بخاطر استفاده از سلاح سرد چه مجازاتی در انتظارشان است اما باز هم با خیال راحت به کارشان ادامه میدهند آنهم نه لزوما در مناطق خلوت و نقاط کور و دور از دسترس که اتفاقا در مهمترین و شلوغ ترین معابر و اتوبانهای پایتخت دست به این اقدام میزنند. خیالشان راحت است از دست دوربینهای پایش تصویر کاری ساخته نیست. خودت حسابش را بکن از دوربینهای ناکافی و بی دقتی که در این سالها نتوانسته اند حتی در شلوغترین معابر مانع از زورگیری های خشن بشوند توقع داریم هرزگی و تن نمایی جماعت هنجارشکن را مهار و خنثی نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نوش جان؛ اما...

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۲ ق.ظ

 

نوش جان اما هوای فقرا را هم داشته باشید. عید قربان اگر عید رسیدگی به فقرا و توجه به نیازمندان باشد روز تقرب به خداست. خیلی ها توان خریداری گوشت را ندارند. چقدر خوب است در راه خدا هوای آنها را هم داشته باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شرافت واگنرها

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۳۸ ق.ظ

ابعاد شورش واگنر و جنگ شناختی غرب علیه روسیه :: نورنیوز

 

واگنرها رسما اعلام شورش مسلحانه کردند؛ اما به روی مردم کشورشان آتش نگشودند، به ارتش دشمن نپیوستند، گرای مراکز حساس را به دشمن ندادند، در پوشش نیروی خودی وارد ارکان دولت نشده و دست به خیانت نزدند، کسی را اعم از مردم یا مسئولان و نیروهای مسلح ترور و شکنجه نکردند، حتی دست به تبلیغات رسانه ای برای تخریب کشورشان نزدند، برای اینکه کشور لطمه ندیده و دشمن سوءاستفاده نکند دست از شورش کشیدند، اقدام به اغتشاش و فعالیتهای پارتیزانی و تخریبی و هرج و مرج نکردند که هیچ دوباره به صفوف جبهه بازگشته و در مقابل دشمن صف آرایی نمودند.

اینها صد برابر شرافت دارند به جماعت خائن و وطن فروش کشورمان. بیخود نیست ما به گروهک مجاهدین حلق میگوییم منافق. 

با ادعای حمایت از مردم به روی مردم عادی کوچه و بازار آتش می گشودند، ترورهای جمعی با مواد منفجره در اماکن عمومی، انتقال اسرار و اطلاعات طبقه بندی شده و جاسوسی برای دشمن، دادن گرای مراکز حساس یا عمومی برای بمباران هوایی، پیوستن به ارتش متجاوز، اخلالگری اقتصادی و اجتماعی، گروگان گیری و شکنجه نیروهای انقلابی، شایعه پراکنی و جنگ روانی، حتی دستکاری نامه اسرا برای فشار بر آنها و آزار خانواده های دلشکسته شان، گوشه هایی از خباثت و خیانت این طیف رسوای وطن فروش و نامرد است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نمی شود شما کمتر بخورید؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۰۴ ب.ظ

قیمت ماشین های لوکس ساشا سبحانی به همراه عکس - سایت ایران انفجار

 

مصباحی مقدم در مصاحبه با جماران گفته است:

"چین 4 دهه رشد بالای ده درصد را تجربه کرده و توانسته از یک کشور به شدت فقیر با جمعیت انبوه خارج شود و به کشوری تبدیل شود که جایگاه دوم اقتصاد دنیا را دارد. پس این نشان می‌دهد شدنی است. چین ظرفیت‌های ما را ندارد. موقعیت جغرافیایی چین موقعیت ما نیست. چین به اندازه موقعیت و شرایط ما نیست. موقعیت انرژی که ما داریم چین ندارد. البته موقعیت جمعیتی که چین دارد را ما نداریم. آن جمعیت قانع است، جمعیتی که به دو وعده یا یک وعده غذا در شبانه روز اکتفا می‌کند. این فرهنگ کاملاً متفاوتی است."

 

یک راه دیگر هم هست. آقازاده ها و دامادها و عروس ها و خواهرزاده ها و برادرزاده های مسئولان بیشتر از سه وعده غذا نخورند، دستشان از کیسه ملت کوتاه شود، ثروتهای بادآورده جماعت نوکیسه مورد حساب و کتاب قرار بگیرد، بساط رانت خواری جمع شود، حقوقهای نجومی کنترل شود، امکانات رفاهی مسئولان کاهش پیدا کند، تسهیلات بانکی عادلانه توزیع شود و... واقعا مشکل مملکت، شکم ماست؟ از قیمتهای پروازی اجناس خبر دارید که همان دو سه وعده غذای فعلی ملت هم بدون گوشت و مرغ و برنج سپری می شود؟

بنده خدایی بود میگفت مردم ما از مردم یمن یاد بگیرند که لنگ میبندند و کم میخورند و... دو روز بعد عکس یادگاری آقازاده هاش با گرگهای وال استریت در آمد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خلاقیتی که باید ثبت میشد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

قطعا بالای پانزده سال میشود اگر اشتباه نکنم، که کتاب ناگفته های جنگ، خاطرات شفاهی علی صیاد شیرازی را خواندم و از بر کردم. کتابی که قاطعانه به همه علاقمندان آثار دفاع مقدس معرفی نموده و سفارش کرده ام مطالعه آن را از دست ندهند.

یک جایی در این کتاب وقتی صیاد دارد به ماجرای عملیات فتح المبین اشاره میکند جریان حفر تونلی را در زیر پای عراقی ها توضیح میدهد. از طرف صیاد شیرازی، به یزد رفتند و از آیت الله شهید صدوقی کمک خواستند. او یک مقنی حرفه ای را به جبهه اعزام می کند. این تونل به گفته صیاد بسیار محرمانه و حرفه ای در زیر پای عراقی ها ایجاد شده و از آنطرف خط دشمن بیرون می آمد. شب عملیات، نیروها در آن قسمت وقتی پشت سر عراقی ها درامدند به راحتی توانستند سنگر فرماندهی دشمن را به تصرف درآورده و خط را به کنترل درآورند. صیاد میگفت وقتی اسرای عراقی را به داخل تونل هدایت می کردند آنها ابتدا دچار وحشت شده و به التماس می افتادند. چون گمان میکردند قصد زنده به گور کردنشان را داریم. اما وقتی بالاخره مجبور میشدند داخل تونل بروند از سیم کشی برق و کانال تهویه هوا به حیرت درآمده و ذکر الله اکبر را ناخواسته به نشانه تحسین بر زبان جاری می ساختند.

خوب این خاطره را سالها پیش خواندم و حسرت خوردم که کاش یکنفر مثل شهید بهروز مرادی که عقلش رسید و بعضی آثار جنگ مثل در ورودی مسجد جامع خرمشهر را جایی نگه داشت که بعدها در موزه استفاده شود، پیدا می شد تا این تونل تاریخی را حفظ و نگه داری میکرد. 

اخیرا مطلبی خواندم از یکی از فرماندهان خوزستانی دفاع مقدس که به ماجرای حفر این تونل اشاره داشت. او نام استاد مقنی تونل را هم برد به نام غلامحسین رعیت رکن آبادی که اصالتا یزدی و ساکن قم بوده و گویا یکی دو سال بعد در شرهانی به شهادت می رسد.

پی مطلب را گرفتم و متوجه شدم این شهید بزرگوار در گلزار اصلی شهدای قم مدفون است. دیروز در سالروز شهادت امام محمدباقر علیه السلام که توفیق حضور در گلزار شهدا و شرکت در دسته عزاداری را پیدا کرده بودم با اندکی جستجو موفق شدم مزار این شهید قهرمان و تاریخ ساز را بیابم؛ قطعه 3 ردیف ششم. گلزار شهدای قم با توجه به حضور شهیدان گرانقدری چون زین الدین و ابراهیمی و کمال کورسل و خوانساری و دقایقی و ... همواره میزبان اردوهای دانشجویی است. امیدوارم دوستان راوی در خصوص حماسه این شهید بزرگوار و زدودن غربت از نام و یاد او نیز همت بگمارند.

 

photo_2023-06-27_07-48-24_95n2.jpg

photo_2023-06-27_07-48-36_0zim.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهم است با که باشید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۵ ب.ظ

screenshot_۲۰۲۲۰۱۲۸-۱۴۱۰۵۹_instagram_kfmt.jpg

 

یک زمانی هر کس به لاریجانی ها میگفت بالای چشمتان ابروست حسابش با کرام الکاتبین بود. برای من هم این تجربه پیش آمد. ماجرای سعید ذاکری و موارد شدید مشابه آن هم از حافظه تاریخ محو نخواهد شد. همان زمان هر کس هر چه دلش میخواست به محمود احمدی نژاد، هاشمی شاهرودی و این اواخر هاشمی رفسنجانی هم میگفت اما فقط لاریجانی ها بودند که حرمت داشته و خط قرمز محسوب می شدند. من یکبار فقط به خاطر نقل مطلبی در وبلاگ که نویسنده اش گفته بود چرا به اتهامات برادران لاریجانی (فاضل و جواد) رسیدگی نمی شود به دادگاه ویژه احضار شدم.

تصویر بالا را اتفاقی وسط آرشیو استوری هایم پیدا کردم. سید مهدی صدرالساداتی را به خاطر کامنت یکی از خوانندگان که برداشت توهین نسبت به حجت الاسلام خاموشی از آن می شد محاکمه و خلع لباس کردند. الان یک مداح بی سواد شهرت طلب متصل به شیعه لندنی به شخصیت علمی و مبارز آیت الله اراکی بابت دفاعی که از مبانی انقلاب داشته علنا اهانت کرده، قوه قضاییه هم به روی مبارک خودش نیاورده است.

فرق می کند با کی و مقابل کی باشید. خاموشی در زمان تصدی ریاست سازمان تبلیغات، بودجه دو نشریه حامی قالیباف را تأمین میکرد و حالا به اذعان نمایندگان مجلس، قالیباف مانع تحقیق و تفحص از سازمان اوقاف به ریاست خاموشی به رغم همه حرف و حدیثها و حاشیه هاست.

وقتی به حلقه خاصی وصل باشید از حاشیه امن برخوردار بوده و هر چقدر هم که گند بزنید از پاسخگویی در امان خواهید بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دانشگاه با این اساتید، اسلامی نمیشود

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۰۸ ب.ظ

screenshot_۲۰۲۱۰۹۲۷-۱۶۳۱۰۹_instagram_56iy.jpg

 

دانشگاه ما اسلامی نیست؛

هم از منظر کتب و منابع درسی که با جهت گیری های دین و تمدن اسلامی در مواردی فاصله شگرفت دارد؛

هم از نظر قوانین و آداب، مثل طولانی بودن و غیر ضروری بودن بعضی دروس، اختلاط غیر ضروری و...

و نیز از این نظر که بعضی اساتید نسبتی با اهداف انقلاب و دین نداشته و با سم پاشی های اعتقادی تلاش دارند جوان ایرانی را نسبت به هویت اصیل خویش بیگانه سازند. در نهایت کار به اینجا میرسد که بالاترین مطالبه بعضی دانشجویان به جای بیان دردهای مردم و اعاده آرمان مستضعفان تبدیل میشود به درخواست سلف مختلط و کشف حجاب و آغوش رایگان تا آنجا که حتی داد بعضی فعالان سیاسی ملی مذهبی نیز از این سطح ولنگاری و هرزه جویی به هوا بر می خیزد. طبیعی است چنین دانشجویی پس از تحصیل و اخذ مدرک نیز دیگر انگیزه و دغدغه ای برای خدمت به میهن نداشته و جز به خوش گذرانی و منفعت طلبی نخواهد اندیشید.

بدیهی ترین نتیجه و عبرت از اغتشاشات اخیر باید اصلاح روند آموزشی و فرهنگی در دانشگاه ها و مدارس باشد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خبر و نظر

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۱ ق.ظ

متن و شعر کوتاه و خاص در مورد نگاه عاشقانه با عکس نوشته

 

مخبر: افزایش نامتعارف قیمت ها نمی تواند به رونق تولید کمک کند.

چشم میگم پیگیری کنن

 

بانک مرکزی: تورم در ماه های آینده کاهش می یابد.

بزک نمیر بهار میاد

وزیر ارتباطات: سرعت اینترنت موبایل دو برابر شده است.

شما کجا زندگی میکنی؟

 

پلیس راهور: سال گذشته در جریان یک میلیون و ۱۰۰ هزار تصادف، ۱۹ هزار و ۴۹۰ نفر کشته شدند.

به اندازه یک جنگ تلفات میدیم، همه هم نگرانن اما هیچ تغییری هم اتفاق نمی افته

 

ضرغامی: فرشهای سعدآباد باید پیدا شود.

دکل نفتی گم شد پیدا نشد، پولهای مفقودی فولاد مبارکه پیدا نشد و... سخت نگیر اخوی.

 

سرپرست باشگاه استتقلال: ساپینتو دائم الخمر بود.

ساقی اش کی بود؟

 

نمایندگان مجلس: چرا حامی اغتشاشگران باید رییس اتاق بازرگانی شود؟

اغتشاش هم نوعی تجارت و بازرگانی در تعامل با غرب بود. البته از نقش نظارتی مجلس هم سپاسگزاریم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا