نماینده اول بابل!
یه وقتایی واقعاً می مونم من دارم بیشتر پیام می دم یا دکتر علی نجفی؟!
- ۰ نظر
- ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۱:۴۹
یه وقتایی واقعاً می مونم من دارم بیشتر پیام می دم یا دکتر علی نجفی؟!
مرحوم آیت الله محمد فاضل استرآبادی، تولیت مدرسه فیضیه مازندران در صفحه 308 کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر گردیده با اشاره به واقعه ششم بهمن آمل، از اعتراض خود نسبت به عملکرد و نیز حمایت نخست وزیر وقت از گروهک منافقین خاطره ای را نقل می کند. آیت الله فاضل که در آن زمان به عنوان نخستین نماینده مردم شریف بابل در مجلس شورای اسلامی حضور داشت، در این خصوص می گوید:
"وقتی که ضد انقلاب به آمل و مردم آن حمله کرد، بنده در آن جا حاضر شدم و در مراسم های مختلفی که برگزار گردید، شرکت کردم؛ چه مراسم سوم شهدا، چه هفتم و چه چهلم.
به همین مناسبت از یکی از نمایندگان که نوبت نطق قبل از دستور او بود، حدود دو دقیقه وقت گرفتم و در این مدت اندک در مورد جریان آمل و در مذمت سازمان مجاهدین خلق و ضد انقلاب صحبت کردم. در همین نطق گفتم که با کمال تأسف و با فجایعی که این گروه ها می آفرینند، آقای بازرگان می گوید: اینها فرزندان من هستند. اینها ایرانی هستند و شناسنامه ایرانی دارند.
بعد از سخنرانی، آقای صباغیان نزد من آمد و گفت: حرف های شما درست نبود. چرا چنین صحبتی کردی؟
گفتم: چرا اعتراض نکنم آقای صباغیان؟! اولین دولت، دولت شما بود، اولین وزیر کشور هم شما بودید. اولین استانداری که برای مازندران در نظر گرفتید، مجاهدین خلقی بود. اولین فرمانداری هم که برای بابل در نظر گرفتید، یعنی آقای عالمیان، او هم مجاهدین خلقی بود، که الان هم فراری است. آن وقت می گویید ما اعتراض نکنیم؟
جوابی که داد این بود که در زمان انتصاب آنها من وزیر کشور نبودم.
در همان ایامی که بنده نماینده بودم، یک بار آقای بازرگان در ورزشگاه شهید شیرودی تهران که اتفاقاً نزدیک منزل ما بود، سخنرانی کرد. فکر می کنم به مناسبت چهاردهم اسفند بود. از مطالبی که در آن سخنرانی گفت این بود که من ایرانی ام، مسلمانم، مصدقی ام، یک بار بعد از سخنرانی در مجلس جلویش را گرفتم و گفتم چرا چنین حرفی زدی؟ گفت مگر چه عیبی داشت؟ گفتم آقای مصدق مرد. الان ما رهبر داریم. شما ایرانی هستید، قبول، مسلمان هستید قبول، با بودن انقلاب و امام شما می گویی من مصدقی ام. مصدق که الان چهره مردمی ندارد. گفت من یک هفته دیگر در اصفهان سخنرانی دارم. در آن جا حرفم و منظورم را توضیح می دهم."
در آستانه خاکسپاری پیکر مطهر این عالم انقلابی در وادی السلام نجف، از عموم خوانندگان ارجمند تمنای قرائت فاتحه برای علوّ درجات آن عزیز را دارم.
متن زیر، دلنوشته ای خاطره انگیز است که در جریان حوادث تلخ فتنه 88 و حمایت جانانه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله نوری همدانی از نظام و رهبری انقلاب اسلامی توسط برادر بسیجی و جانباز عدالتخواه قمی، حاج داوود عباسی خطاب به ایشان منتشر و در سطح قم توزیع گردید. بازنشر این مطلب، انعکاسی از تاریخ حماسه و مظلومیت انقلاب بوده و نسل آینده را در شناخت عمارهای دوران یاری می رساند:
بسمه تعالی
امام علی علیه السلام: «الا و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر»
سلام عمار، سلام آیت الله العظمی عمار (حسین) نوری همدانی. سلام بر تو که تا محک تجربه آمد به میان تو سیه روی نگشتی و غشی در تو نبود. در جریان فتنه اخیر بین تمام خواص علما شاید تنها تو بودی که تمام قد به دفاع از حریم ولایت و ولی (امام خامنه ای) برخاستی و یقیناً تنها تو بودی که در تمام سال هایی که امثال ما به یاد داریم مشتهای گره شده ات همراه طنین گرم صدایت به دفاع از نظام و ولایت بلند شد.
شیعه تنوری یعنی همین! سمعاً و طاعتاً، یعنی سرباز جان بر کف ولایت نه سرباز اما و اگر و شاید وقتی دگر!
برای تو مهم انجام وظیفه است. مهم نیست که بی بصیرتها بگویند: عالم دینی که نباید شعار بدهد! نباید شعار بسازد! (خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است) یا این که، عالم دینی نباید این گونه بی محابا خودش را خرج دیگران کند! بلکه عالم باید بنشیند گوشه ای و دفتر و دستک و پسر و خدم و رصد علمای دیگر و مصلحت و نهایتاً باید در مسیر باد سر بچرخاند!
اما تو عمار علی! شده ای جاده صاف کن حزب اللهی ها و چراغ راه شده ای و "تأخیر بیان از موضع حاجت بر ما روا نمی داری" و حق هم همین است، که عالم دینی باید در اول صف باشد نه حتی در صف اول! باید حق را فریاد بزند «ولو بلغ ما بلغ». دیگران هم باید از شما بیاموزند که انجام تکلیف را با مشورت های مصلحت اندیشانه ابن عباس های عاقل عاقبت اندیش مستقر در دفاتر به تأخیر نیندازند.
آیت الله عمار (حسین) نوری همدانی! ما دیگر برای شناختن عمار به تاریخ رجوع نمی کنیم، بلکه عطر عمار در خیابان های شهر علم و اجتهاد و بصیرت پراکنده است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. فرزندان روح الله
بابل، دارالمومنین است. این را از من نپرسید؛ خودتان سری به گروه های مجازی مرتبط با این شهرستان بزنید. ساعت ها از اعلام رحلت فقیه مبارز، آیت الله فاضل استرآبادی می گذرد. سکوتی سنگین در شبکه های مجازی مرتبط با این شهر حاکم شده است. فضای مجازی بابل هم چون فضای میدانی آن غرق در عزاست. سیل پیام های تعزیت از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی با هر طرز فکر و مقام و منصبی در این فضا دست به دست می چرخد.
چپ یا راست، مسجدی یا غیرمسجدی، با حجاب یا بدحجاب، همه مردم خودشان را صاحب عزا می دانند؛ حتی آن هایی که نهایت آرمانشان رویای برگزاری کنسرت در این شهر است و می دانند که این عالم استوار، بزرگترین مخالف جریان اغواگر فرهنگی بود؛ نیز خود را سوگوار فراق این مرد الهی می دانند.
بابل دارالمومنین است حتی اگر میلیاردها تومان برای تغییر این واژه خرج کرده باشند، هیچ اتفاقی جز مرگ یک عالم دین نمی تواند شهر را چنین یکپارچه نماید. برای بهارنارنج نه اما برای مظاهر دین، تمام شهر به خروش می آید. این جا دارالمومنین است.
معدود کسانی که این روزها بعد از حادثه شهادت زوار حسینی، فضای مجازی شهر را عرصه عقده گشایی خود بر ضد نمادها و نهادهای دینی می دانستند در مقابل عظمت این وحدت و همرنگی و یکپارچگی، چاره ای جز سکوت و خموشی ممتد و خزیدن در لانه های عنکبوتی شان ندیده اند.
شهر ماتمکده مریدان علم و اجتهاد است. دیار مومنان، رنگ ملکوت به خود گرفته، تو گویی این جا در شهر علم و حماسه و ایمان، در آستانه شهادت نبی خدا، شعبه ای از مدینه نبوی را دایر ساخته اند. حرف دین که به میان می آید فطرت ها حیاتی دوباره یافته و قدم ها راه هدایت و رستگاری را می پیمایند.
بابل یک حسینیه است؛ نه فقط چند متر مربع از یک خیابانش، آن هم برای خودنمایی و عکس پراکنی. گستره این شهر، هیئت دلدادگان کوی عاشقی است.
آنانی که با جعل تاریخ، پیشینه جهاد مردم این دیار با بابیت و بهائیت و دیگر دشمنان دین را بر نمی تابند هم باور می کنند که نه فقط یک چهارراه که همه جای این شهر، شهر شهدا است.
میلیاردها تومان هم که خرج کنند و هزاران خدعه هم که به کار ببندند، ماهیت این شهر، ماهیتی دینی و گره خورده با تار و پود شریعت، باقی خواهد ماند. یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ. راست گفت خدای بزرگ و بلندمرتبه.
فقط اصولگراها نبودند که در راهپیمایی عظیم و تاریخی اربعین شرکت کردند. من دوستان خوب و متعهدی در بین اصلاح طلبان سراغ دارم که در همین اربعین، سر از پا ناشناخته به زیارت شاه شهیدان شتافتند. حماسه اربعین، مانور وحدت همه موحدان بود.
این که بعد از انفجار تروریستی اخیر در عراق و حادثه ای که برای تعدادی از زائران اباعبدالله پیش آمد و عده ای از عاشقان امام عشق را برای همیشه کربلایی ساخت، قند در دل بعضی منافقان تنیده در چنبره منتقدین سیاسی آب گردید را نباید به حساب برادران اصلاح طلب گذاشت.
ما ذوق مرگی دین ستیزان در واقعه تلخ اخیر را به پای دوستان اصلاح طلب خود نمی گذاریم، از دوستان اصلاح طلب خود نیز انتظار داریم تنفر قلبی خویش نسبت به مخالفان اسلامیت نظام را مخفی نگاه ندارند.
آن هایی که با دمشان گردو شکانده و شهادت عده ای از هموطنان بی دفاع را فرصتی مغتنم برای هجمه به مظاهر دین برشمردند خنجری زهرآگین تر از همپیمانان داعشی خود به دست گرفتند؛ اما به لطف امامی که زیارتش نیز بعد از قرن ها، چتر وحدت همه ادیان و فرق و نحله ها و دستجات دینی و سیاسی است کید شیاطین خفاش صفت با جدایی صفوف رسانه ای اصلاح طلبان از دشمنان اسلام و نظام اسلامی باطل خواهد شد. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
اول گمان کردم نوشته 15000 نفر، بعد که دقت کردم دیدم نه خیر، نوشته 1500 نفر!
دیروز در سایت خبرگزاری فارس خواندم که مسئولی تبلیغی در قم مصاحبه کرده و با افتخار اعلام داشته که به مناسبت ایام دهه آخر صفر، 1500 روحانی را برای تبلیغ دین به سراسر کشور اعزام کرده اند.
آمار طلاب و روحانیون قم بیش از صد هزار نفر است. تعداد مساجد و تکایای کشور هم کم نیست. روحانیونی را هم می شنام که آماده بودند تا برای تبلیغ این ایام به هر جای مورد نیاز اعزام بشوند. هیئت ها و مساجدی را هم می شناسم که نتوانستند سخنرانی را پیدا کنند. مشکل کار کجاست؟
دیشب مدیر کل اداره گاز استان مازندران در مصاحبه ای که به صورت مستقیم از سیمای ملی پخش می شد مدعی شد که گاز همه مشترکین استان وصل می باشد. مجری تعجب کرد و اطلاعات دریافتی از اهالی استان را در تناقض با ادعای آقای رئیس دانست؛ اما جناب مدیر کل بی آن که صدایش بلرزد، بی آن که صورتش سرخ شود، زل زد به چشم دوربین و باز هم ادعای خودش را تکرار کرد.
همان لحظه با بعضی از بستگان تماس گرفتم. ادعای رئیس دروغ بود. شبکه های مجازی هم واکنش شدید مردم مازندران نسبت به این خبر کذب را شاهد بود.
دروغ علنی یک مقام بلندپایه استانی در مکتبی که تخلف از مبانی شرع را ننگی نابخشودنی برای کارگزاران نظام دینی می داند، مایه شرمساری است.
آیت الله محمد فاضل استرآبادی، درّ گرانبهایی برای مردم استان مازندران و حوزه های علمیه است. این پیرمرد خوش رو و دوست داشتنی، شب گذشته در بیمارستان شهید بهشتی بابل بستری شد و ظاهراً به کما رفته و وضعیت جسمانی مطلوبی ندارد.
آیت الله فاضل، تولیت مدرسه فیضیه مازندران را برعهده دارد و شاگردان بسیاری را به عرصه علم و اخلاق تقدیم نموده است. آیت الله فاضل نخستین نماینده مردم شهرستان بابل در مجلس شورای اسلامی بود که حتی یک ریال نیز از حقوق و سایر مزایای نمایندگی بهره ای نبرد. وی در انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت نکرد و توان خود را مصروف تربیت طلاب جوان به عنوان آینده سازان جهان اسلام، ساخت.
ارتباط صمیمانه ایشان با توده های مردم همواره زبانزد همگان بوده و به عنوان خاطره ای زیبا در ذهن ها جای گرفته است. کتاب خاطرات این عالم مجاهد که یک فرزندش را نیز در راه دفاع از اسلام و ایران اسلامی تقدیم نموده، چندی پیش به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر گردیده است.
از همه خوانندگان محترم اشک آتش، عاجزانه تقاضا دارم برای سلامت و شفای عاجل این عالم فرهیخته در این شب عزیز دست به دعا بردارند.
آیت الله موسوی اردبیلی از دنیا رفت. روحش شاد.
من به ایشان ارادت دارم و به روحشان درود و صلوات می فرستم؛ نه فقط از این جهت که یک مرجع تقلید بود؛
نه تنها از آن رو که ذریه ای از سلسله سادات بنی الزهراست؛
نه فقط به خاطر خدماتی که به انقلاب اسلامی داشت؛
احترام زائدالوصفی که برای این مرحوم قائلم از آن جهت است که به رغم دارا بودن اندیشه متفاوت سیاسی و برخورداری از جایگاهی که می توانست بعضی نگرش های متفاوتش را در صدر اخبار رسانه های جهان قرار بدهد، هیچ گاه اجازه سوءاستفاده را به دشمنان انقلاب و میهن اسلامی نداد.
آن هایی که فتنه فجیع 88 را به خاطر دارند خوب می دانند که قانون مداری و میهن پرستی و بیگانه ستیزی، هنر مردان بزرگ و خود ساخته است.
نجفی نماینده مردم بابل در مجلس شورای اسلامی، در توئیتر خود نسبت به مخالفت دادستانی مشهد با سخنرانی علی مطهری واکنش نشان داد.
خیلی از همشهری ها از این اقدام نامربوط تعجب کردند؛ اما حامیان وی تلاش نمودند تا اعتراض او را بهانه ای قرار دهند تا وی را از این پس "نماینده ملی" خطاب نمایند.
البته همه نمایندگان مجلس با توجه به نقشی که در تعیین قوانین کشور دارند نماینده ملی محسوب می شوند؛ اما نکته مهم این جاست که از نظر یک نماینده ملی، مشکلات اصلی مردم چیست و مهم ترین اولویت جامعه برای نشان دادن واکنش، چه می تواند باشد؟
گاه سطح بینش یک نماینده و میزان علقه واقعی او به مردم با همین اظهار نظرها به راحتی تشخیص داده می شود.
کارگر بودن و مستاجر بودن دردی از یک جنس است؛ یعنی انتظار برای آواره شدن.
... و نقل شده از مردی که گفت: من در مسجد جامع منصوری در بغداد نماز می خواندم که ناگاه مرد نابینایی را دیدم که جبّه ای کهنه در بر داشت که از کهنگی و اندراس روی آن رفته بود، همین قدر آستری از آن با قدری پنبه در آن مانده بود و می گفت: ایهاالناس، بر من تصدیق کنید، همانا من دیروز امیرالمومنین بودم و امروز از فقراء مسلمین می باشم.
پرسیدم که کیست این شخص؟ گفتند: قاهر بالله عباسی است!
و بس است از برای عاقل دانا همین یک قضیه در بی اعتباری دنیا، نعوذ بالله من نکبات الزمان.
شیخ عباس قمی، تتمة المنتهی ص341
فکر می کنم ماه صفر را از اساس اشتباه نوشته اند. این ماه، ماه سفر است؛ هم سفر آفاق و هم سفر انفس.
نیمی از این ماه را مردم در سفر می گذرانند. راهی کربلا و زیارت اربعین حسین اند و هنوز از راه نرسیده، مسافر مشهدالرضا می شوند.
دولت ها خودشان را معطل تعطیلات نوروزی می کنند و خدماتشان را نگاه می دارند برای آن روزها؛ اما همه آن هایی که چه بسا در گرانی و فضای نامساعد نوروز، یارای سفر ندارند، در این دو هفته دلی از مسافرت و زیارت و سیاحت در می آورند.
اعتقادات مذهبی به مرور تبدیل به سنت های ملی می شود؛ آن چنان که سنت ها و رسوم ملی هم گاه تبدیل به آئینی مذهبی می گردند.
سیل خروشان زائرین اربعین در جاده های سراسر کشور، آن هم در روزهایی که تعطیل نیست، نشان می دهد سیر و سیاحت و سفر و گردش هم می تواند جزیی از زندگی مردم باشد به شرط آن که در باور دینی آن ها جایی داشته باشد. سال ها ست که بحث توریسم مذهبی در کشور مطرح شده اما هنوز به سر و سامانی نرسیده است.
مردم دولت ها را مجاب می کنند که خودشان را با آن ها هماهنگ کنند. حالا این دولت ها هستند که به جای تعطیلات عید، باید خدمات سفر و سیاحت نصفه و نیمه شان را با محدوده ای از زمان که مورد نظر مردم است تطبیق بدهند.
شکوه و عظمت حماسه پیاده روی میلیونی اربعین را باید در تاریخ مردم ایران زمین به ثبت رساند. فرهنگ ایران به رغم همه نسخه هایی که رسانه های خارجی و داخلی برای آن پیچیده اند راهی مبارک را در پیش گرفته که نوید تمدن بزرگ جهان اسلام را سر داده است. به دولت ها توصیه می کنم از این تحول بزرگ عقب نمانند. به دولت ها توصیه می کنم مردم را و دین مردم را باور کنند.
به عنوان یک شهروند بابلی به نوبه خود وظیفه می دانم که تشکری ویژه از امام جمعه محترم شهر گتاب داشته باشم. شهرستان بابل در مجموع دارای هفت امام جمعه در نقاط مختلف است. حجت الاسلام دکتر تقی پور، سال هاست که امامت جمعه شهر زیبای گتاب از توابع بابل را بر عهده دارد. این روحانی جوان و خوش فکر، نمازجمعه این شهر کوچک و ناشناخته را در سطحی کشوری و ملی قرار داده است. مباحث ایشان پیرامون عملکرد مسئولان عالی رتبه قوای کشور، در نوع خود لااقل در استان مازندران کم نظیر است. پیگیری های مجدانه مشکلات مردم منطقه نیز نقطه امیدی نسبت به این جایگاه معنوی – سیاسی در آن خطه به وجود آورده است. در کنار این مسائل، سلسله گفتارها و مباحث علمی این دانشمند جوان نیز همواره مورد استقبال طیف اهل مطالعه و فرهیخته قرار داشته است.
در قیاس با بعضی پایگاه های فرهنگی و اجتماعی مشابه، به نظر امتیاز ویژه و برجسته ای را باید برای فعالیت های این روحانی آگاه و مبارز در نظر گرفت.
برای این استاد بزرگوار حوزه و دانشگاه، آرزوی توفیق بیش از پیش داشته و امیدوارم همواره از گزند حسد و بدخواهی سوداگران عرصه قدرت در امان بماند.
محرم و صفر در حقیقت، دو ماه نیست، یک ماه است که شصت روز دارد. برای همین خیلی ها مثلاً به بیست و هشت صفر می گویند: چهل و هشتم!
ماه محرم و صفر برای ما حکم یک آکواریوم برای ماهی را دارد. انگار تمام سال را منتظر می مانیم تا محرم و صفر از راه برسد و باز هم نفسی تازه کنیم.
هیچ دقت کرده اید وقتی محرم از راه می رسد فضای شهرها چقدر تغییر می کند؟ نه فقط فضای شهرها که اصلاً آدم ها هم دیگر عوض می شوند. انگار قیافه ها همه یک شکل می شود و البته دل ها بیشتر.
چقدر آدم ها با هم مهربان تر می شوند. فرهنگ بخشش و خیرخواهی با همین کاسه های آش و ظروف غذای نذری، خوذش را در ذهن مردم جا می اندازد. محرم و صفر همه اش بوی بهشت را دارد، عطر بازگشت به فطرت ها را در فضای جامعه می پراکند. این حس وقتی به ما دست می دهد که مدتی از محرم و صفر گذشته باشد؛ درست همان لحظه ای که دل تنگی به سراغمان می آید ...
الان فقط یک دهه از محرم و صفر باقی مانده است. پنج قسمت از شش قسمت سریال "ماه بهشت" به اتمام رسیده است. قدر این فرصت باقی مانده را بیشتر بدانیم. خودمان را برای وداعی روح افزا با ماه میهمانی بندگان صالح خدا، ماه از زمین به معراج رسیدن، ماه انسان بودن و خدایی شدن، آماده کنیم.
راستی چقدر زیباست که محرم و صفر را با نام حسین آغاز می کنیم و با یاد امام رئوف، به اتمام می رسانیم. مزد حسینی شدن، کسب "رضا"ی الهی است.
خبرهایی که از شهر مهران می رسد نگران کننده است. مرز بسته شده و هزاران نفر در این نقطه سرگردان و بلاتکلیف هستند. امکانات لازم برای حضور این افراد در محدوده مرزی مهران پیش بینی نشده است. از مهران خبر رسید که یگان ویژه نیروی انتظامی عده ای از زوار را مورد ضرب و شتم قرار داده است. تصویری از یک فرد مضروب به دستم رسید که آن را برای برادر خوبم مهندس حسین پور، مدیر کانال بابل روز فرستادم.
این حوادث مقارن شد با زلزله ای که در همان ساعات، شهر مهران را لرزاند. از ترکیب این حوادث، خبری جالب در کانال تلگرامی مذکور منعکس شد که دیدن آن خالی از لطف نیست:
اشاره: "پشت پرده اتهام اقتصادی به دستگاه قضا" عنوان مطلبی بود که روز گذشته در این وبلاگ منتشر کردم. این مقاله در فضای تلگرام نیز با استقابل مخاطبان مواجه شد. دوست بزرگوارم جناب آقای دکتر سید حسین حاج میرزایی از پزشکان متخصص و حاذق در تهران ضمن اظهار لطف به نگارنده، خاطره ای از ایام تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی بابل را برایم نوشت که مرتبط با محتوای همان مقاله است:
سالهای ۷۸ یا۷۹ بود.با آقا مسعود {دکتر اسدی} و چند نفر دیگه گروه «نگاه نو»رو تشکیل داده بودیم. چند جلسه سخنرانی در سطح شهر برگزار کرده بودیم. جلسات تو سالن کانون پرورش فکری برگزار میشد. برای یکی از این جلسات از آیت ا... لاریجانی دعوت کردیم. آقا مسعود رفت قم برای مشایعت ایشان تا بابل. بعد که جلسه برگزار شد، برای براورد هزینه ها با هم نشسته بودیم. رسیدیم به هزینه پذیرایی از سخنران.
آقا مسعود توضیح داد که برای صرف ناهار در چند مرحله از آقای لاریجانی خواست تا در یک رستوران توقف کنند. هربار آقای لاریجانی امتناع میکرد و میگفت صبر کنید. تا اینکه رسیدند نزدیک آمل.آقای لاریجانی از راننده خواست تا وارد یک فرعی بشن و توقف کنند. بعد از توقف در نزدیک یک باغ، همه پیاده شدند. وارد باغ شدند. آقای لاریجانی بقچه غذا رو باز کرد که تو اون مقداری نان و ظاهرا یه میزان هم کتلت بود که دستپخت خانواده آقای لاریجانی بود. ناهار مدعو ما توسط خانواده تامین شده بود!!!
مرجع تقلید با سابقه خانوادگی ای کهمیتونه مرفه زندگی کنه اینجوری ساده زیست بود. همینه که دشمنها رو آچمز کرده😊
حوادث جدید سیاسی در ایران نشان می دهد که اطمینان مدعیان اعتدال و نیز اصلاح طلبان از عدم ورود محمود احمدی نژاد به این دوره از رقابت های انتخابات ریاست جمهوری، باعث شده تا پرده از عمق کینه آنان نسبت به جریان اصولگرایی برداشته شود. هراس از رقیب جدی و پرطرفداری چون احمدی نژاد که در دل و جان مردم پابرهنه کشور جای داشت، تا کنون باعث شکل گیری یک ائتلاف مشهود بین همه جناح های کشور برای بیرون راندن او از صحنه می گردید. در یکی دو ماه اخیر اما اطمینان از عدم ورود وی، منجر به رویارویی مستقیم جناح حامی دولت با رقبای خود شده است. هجمه سنگین تبلیغاتی بر ضدّ شهرداری و بدنه اصولگرای شورای شهر تهران و نیز تخریب وجهه رئیس قوه قضائیه و ایراد اتهامات گسترده مالی و تخلفات اقتصادی به آنان، جلوه ای علنی از تقابلی است که تا اندکی قبل تنها یاران احمدی نژاد را هدف قرار داده بود.
به نظر، استمرار این روند در حمله به ارکان اصولگرایی که گاه شائبه انقتام جویی از بخشی از حاکمیت را دامن می زند، ممکن است دلسوزان نظام را به اتخاذ راهکار دیگری برای نجات کشور از بحران حاکمیت غرب زدگان بکشاند.
اگر برای خلع ید دلدادگان غرب و خودباختگان داخلی از مسند قدرت، چاره ای جز دعوت مجدد از تنها چهره مردمی عرصه سیاست که یک تنه یارای شکست همه رقبای پرنفوذ و قدرتمند را داشته و دارد، موجود نباشد، یک بار دیگر باید به این راهکار فکر کرد. نجات انقلاب اسلامی از ورطه تحریف و مصادره، آن قدری با ارزش هست که چنین راه حلی را دوباره برجسته نماید.
رفتار حامیان دولت در ماه های باقی مانده تا ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری می تواند در شکل گیری این رویکرد تاریخ ساز مؤثر باشد. به راستی آیا دولت برای بقای خود در عرصه مدیریت اجرایی کشور، اصراری بر ارتکاب اقدامات انتحاری در فضای رسانه ای خواهد داشت؟