سلبریتی عزیز دقت کن!

- ۰ نظر
- ۰۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۴۵
محور فعالیت های انقلاب اسلامی از بدو شروع مبارزات ضد ستمشاهی، مبتنی بر معنویت و آموزه های اخلاقی بود. نماز ظهر عاشورا نمادی از دلبستگی مجاهدان فی سبیل الله به احکام دین است که حتی در بحبوحه خطر نیز دل از تعلقات معنوی و اجرای فرامین الهی نبریده و در همه مقاطع حرکت و جوشش انقلابی خویش رضایت خدا را مدّنظر قرار می دهند.
امام(ره) هر نوع ظلم در روند مبارزات را نهی می نمود و از سوی دیگر بر ضرورت انس بیشتر با خدا تأکید داشت.
از همین رو، نسلی انقلابی در جریان نهضت اسلامی ایران پدید آمد که مصداق آیه "الذین یومنون بالغیب" قرار گرفته و در همه احوال و امور، همواره خود را در محضر خدا می دید.
تقوا چیزی جز انس با خدا و نظارت بر خود از زاویه حاکمیت الهی نیست و تحقق این امر تنها در گرو ایمان کامل انسان ها به معاد و باور قلبی به حساب و کتاب الهی است.
گام دوم انقلاب، گام دوم انقلابی اسلامی است که با محوریت اخلاق و معنویت و عرفان و شور و شعور و حماسه شکل گرفت و در ورای همه جاذبه های مادی و بر خلاف تفکرات سیاسی ماکیاولی، قدرت را نه یک هدف، که ابزاری برای آبادانی آخرت دانسته و از این رهگذر، خدمت به خلق و توجه به مردم به عنوان ولی نعمتان انقلاب را دستمایه جلب رضایت خدای متعال می داند.
"اخلاق اسلامی" باید به عنوان عنصری سرنوشت ساز و مقوّم انقلاب اسلامی در عرصه های داخلی و بین المللی همواره مورد دقت و توجه برنامه ریزان و سیاستگذاران فرهنگی قرار بگیرد. بی تردید فرهنگ خدمت رسانی برآمده از اخلاق اسلامی است که با کمک عناصر محوری اندیشه انقلاب از قبیل استکبارستیزی، ساده زیستی و عدالت خواهی، تمدن نوین اسلامی را در سراسر عالم رقم خواهد زد.
در جریان سیل اخیر، فقط 6200 واحد مسکونی در استان مازندران آسیب دید. هنوز از تعداد خانه های آسیب دیده در استان های گلستان، خوزستان، فارس، کرمان، کرمانشاه، لرستان و ... اطلاع دقیقی در دست نیست.
هیچ کدام از این خانه های آسیب دیده، جزء طرح مسکن مهر نبوده اند. علت این که این چند روزه زبان مسئولان دراز نشده و زیاد مقابل دوربین آفتابی نمی شوند، همین است.
عدالت را به این معنا گرفته اند که هر چیزی سر جای خودش قرار داشته باشد و از این منظر، نظام اسلامی، نظام عدل است چه اینکه قرار است برخلاف نظام های مبتنی بر ظلم و بی عدالتی، حاکمیت حق را به منصه ظهور برساند.
تاروپود جمهوری اسلامی با عدالت سرشته شده و از این روست که همواره انتظار می رود همانطور که بنای نظام بر عدالت بوده، روند آن نیز مبتنی بر عدالت باشد.
عدالت شئون مختلفی دارد و علاوه بر عدالت قضایی، عدالت اجتماعی نیز مهمترین جلوه یک نظام حق طلب محسوب می شود. با پیروزی انقلاب اسلامی، جهاد فی سبیل الله در راه محرومیت زدایی آغاز شد و دستاوردهای رفاهی و خدماتی چشمگیری را برای مردم شهر و روستا به خصوص در مناطق کمتر برخوردار، به همراه داشت. این جهاد مقدس همچنان ادامه دارد.
توزیع عادلانه ثروت و برقراری عدالت در همه شئون جامعه بر دوپایه محقق خواهد شد:
یک- باور مسئولان و چهره های تأثیرگذار در رفتار عادلانه و اتخاذ سیاستهای مبتنی بر حق
دو- گسترش فرهنگ مطالبه گری بر اساس آموزه امر به معروف و نهی از منکر که فریضه حیاتی دین است.
نظام اسلامی باید الگویی از تلفیق آخرت گرایی و غنای مادی بوده تا به همگان ثابت کند سعادت دنیا و آخرت در گرو عمل به منویات دین و توجه به توحید و فطرت است. این امر مستلزم تحقق عدالت اجتماعی و نوسازی معنوی در همه زوایای جامعه است و البته منافاتی با همراهی و مساعدت به ملت های مظلوم دنیا ندارد.
در گام دوم انقلاب اسلامی، توجه به درون در راستای تحکیم عدالت اجتماعی با نگاه به بیرون در انجام رسالت دینی و انسانی حمایت از مظلومان و پابرهنگان عالم، آمیزه ای از حاکمیت مترقی دینی را جلوه گر خواهد شد و دوگانگی موهوم و شبهه غیرانسانی تقابل بین "محرومیت زدایی در داخل" و "رفع مظلومیت مردم ستمدیده جهان" را باطل میسازد.
صدا و سیمای استان مازندران هنوز آن طور که باید مساله سیل شمال کشور و مشکلات سیل زدگان را جدی نگرفته است. توجه بیش از حد به برنامه های شاد و مفرح نوروز، باعث کمرنگ شدن اهمیت حادثه ای می شود که زندگی بسیاری از ساکنین این استان را آسیب زده است.
مردم مناطق سیل زده برای دریافت کمک های اهدایی باید در صفی طولانی مقابل مراکز اداری مثل فرمانداری و ... ایستاده و اعصاب و روان و شخصیتشان تحت الشعاع قرار بگیرد و ثمره آن هم بدخلقی نسبت به نظام جمهوری است.
مسئولان فکری اساسی کرده و از پشت میز بیرون بیایند و کمک ها را با هدایت شوراهای محل و روستا به در خانه نیازمندان رسانده تا عزت این عزیزان نیز خدشه دار نشود.
بچه های جهادگر بسیج همچنان در وسط میدان ایستاده و خدمت رسانی می کنند. خوب است پایگاه هایی که هنوز آستین بالا نزده اند نیز هر چه سریع تر وارد عمل شده و تجربه ای شیرین از تعهد نیروهای مخلص انقلاب نسبت به جامعه را ترسیم نمایند.
بسم الله الرحمن الرحیم
این جمع از خواهران را میشناسم و به آنها اعتماد کامل دارم.
خواهرانی بسیجی از بابل با همراهی خواهران بسیجی محلی شهر سیمرغ به شناسایی دقیق خانواده های سیل زده نیازمند پرداخته و به طور مستقیم و فارغ از پیچ و خم های اداری و صفهای طویل سازمان های امدادی و با حفظ کرامت و شخصیت نیازمندان، کمک های لازم را به دستشان می رسانند.
نمی گویم برای خدا برای پیغمبر برای آخرت که به اقتضای وجدان و انسانیت خود در حد وسعتان کمک کنید:
خانم سیده ماجده نصراله زاده معصومیان، شماره کارت بانک تجارت ۵۸۵۹۸۳۱۰۲۴۷۳۹۷۲۳
یاعلی
گاه وقتی سخن از دستاوردهای انقلاب اسلامی به میان می آید، زود دنبال تهیه فهرستی از پیشرفت های علمی و صنعتی و خدماتی و رفاهی و ... می رویم که البته همه این موارد در جای خود مهم و قابل اعتنا است؛ اما فراموش نکنیم جمله معروف حضرت امام را که فتح خرمشهر را نه فتح خاک که فتح ارزشهای اسلامی دانست.
بزرگ ترین ثمره انقلاب اسلامی تربیت انسانهایی است که ورای همه تعلقات مادی، انسانیت انسان را به رخ کشانده و فارغ از تمایلات غریزی، حرکت به سوی تکامل و فتح قله های شرف و انسانیت و کرامت را سرلوحه خویش قرار داده اند.
مطالعه زندگی نورانی بسیاری از شهدای گرانقدر انقلاب حاکی از تحول شگرفی است که آشنایی با راه امام و اهداف اسلام در روند حیاتشان پدید آورده است.
شهدای مدافع حرم در عصری که دشمن درصدد به فراموشی سپردن ارزش های اسلامی از طریق شبیخون فرهنگی بود، احیای دوباره طریقت رستگاری و جلوه ای از تربیت نسل پرفروغ جوانان انقلاب اسلامی است که نوید اهتزاز پرچم لااله الاالله بر تارک گیتی را سر میدهد.
انقلاب اسلامی زنده است و با نشاط و پرقدرت به دنبال تحقق آرمانهای انسانی و الهی؛ حرکت جهانی اش را تداوم خواهد بخشید.
دلسوزان انقلاب اسلامی و فعالان عرصه دفاع از ارزشها با تمرکز بیشتر بر عنصر تربیت، تقویت باورهای دینی و پررنگ سازی هنجارهای اخلاقی را باید به عنوان مولفه ای اساسی در حفظ انقلاب و تضمین گام های بعدی این راه، مدّنظر قرار داده و جهاد در عرصه تقابل با ناتوی فرهنگی دشمنان را یک فریضه مهم تلقی نمایند.
نشر معارف الهی و تبیین اهداف مقدس انقلاب اسلامی و تمدن بزرگ و نوین اسلامی که با همت جوانان آزادی خواه و عدالت طلب سراسر جهان محقق خواهد شد مستلزم میدان داری نسلی است که آموزه های مکتب وحی را در تار و پود وجود خود حس نموده و دستیابی به اهداف دین و انقلاب را همواره دغدغه مستمر خویش بداند.
جهان سالها شاهد دو قطبی چپ و راست، ذیل عنوان کمونیسم و سرمایه داری بود. آن چه در تاریخ ثایت شد این است که حکام همه مکاتب مادی، از یک منشأ فکری الهام گرفته و در نهایت یک افق را برای تحقق آرمان هایشان دنبال می کنند. از نظر مکاتب مادی عالم، "قدرت" یک عنصر محوری و معیاری برای اثبات حقانیت است و در این چرخه، هر نوع مقاومت و مخالفتی مستحق نابودی است.
مکاتب مادی عالم، انسان را در قالبی حیوانی تعریف نموده و از این منظر موفق به تأمین نیازهای روحی و فطری بشر نگردیده اند.
درد مشترک دیگری که باطن حاکمیتهای برخاسته از مکاتب مادی چپ و راست را عیان می سازد، مقوله جاه طلبی و خودمحوری است؛ به گونه ای که در احزاب پرادعای حامی ظاهری طبقات کارگر و کشاورز، سهم خواهی بیشتر و منفعت جویی و عافیت طلبی باندی و جناحی بیداد نموده و در نهایت، شعار نجات محرومان را به داعیه ای پوچ و ریاکارانه بدل ساخته است.
انقلاب اسلامی ایران اما جنگ زرگری مکاتب دنیاطلب و مادی گرا را برهم زده و نظم نوینی در تقابل دو جبهه حق و باطل به معنای واقعی کلمه ایجاد کرده است.
انقلاب اسلامی ایران، تفکر حق طلبی را فارغ از هر نوع گرایش دینی و ملی، به عنوان یک معیار انسانی در جوامع بشری پررنگ ساخته و سرمنشأ تحول و جوشش نهضتهای آزادی بخش در سراسر پهنه گیتی قرار گرفته است.
گام دوم انقلاب، انسجام بیشتر ملتهای مستضعف جهان را رقم خواهد زد. گفتمان عدالتخواهی به عنوان رمز اتحاد فطری ملتهای دنیا با استفاده از ظرفیت رسانه و عنصر تبلیغ و احیای اندیشه های انسانی، صفی متحد و خلل ناپذیر را برای تقابل با جبهه زیاده طلبی و چپاولگری در عالم ایجاد خواهد نمود.
وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِینَ
با وقوع سیل در استان های مازندران و گلستان اخبار پراکنده ای از مفقود شدن چند شهروند در این مناطق به گوش می رسد.
سیل در شهرستان بابل نیز منجر به ویرانی بعضی از جاده ها و مسیرهای روستایی و قطع آب شرب شهروندان گردید.
در این میان، بی خبری از نماینده اول! بابل در مجلس منجر به بروز برخی گمانه ها از احتمال غرق شدن وی در سیلاب اخیر گردیده است.
پیگیری های علی نجفی خوشرودپی، نماینده فعلی و از دیپلمات های بی چون و چرا و وابسته به طیف پرتلاش و خستگی ناپذیر اصلاح طلبان که دولت را از خود دولت نیز بیشتر قبول دارد، می تواند منجر به حل مشکل آب آشامیدنی مردم بابل در مذاکرات بعدی برجام شود.
جبهه ماندنشان طولانی شده بود. علی رضا به ابراهیم گفت: بهتر نیست برگردیم قم و درس و بحثمان را ادامه بدهیم؟ آنجا هم برای خودش سنگری است.
در حجره نشسته بودند که ابراهیم رو کرد به علی رضا و گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم. سیدی نورانی که نمی توانستم صورتش را ببینم به من گفت: آقا ابراهیم! اینجا چه می کنی؟ گفتم: آمدم حوزه درسم را بخوانم. ادامه داد: شما باید بیایید و در دانشگاه ما درس بخوانی. پرسیدم: دانشگاه شما کجاست؟ گفت: به شما اطلاع می دهیم.
هر دو دقایقی سکوت کردند و بعد درباره تعبیر آن به گفتگو نشستند؛ اما به نتیجه ای نرسیدند. آخرش گفتند: انشاءالله خیر است.
فردای آن روز پستچی نامه های طلاب را به مدرسه آورد. نامه ای هم دست ابراهیم داد. علی رضا رفته بود لباس هایش را بشوید. وقتی به حجره برگشت دید ابراهیم مثل آدمی که خشکش زده باشد، بی حرکت نشسته و به نقطه ای خیره مانده است. کاغذی در دستش بود و مات و مبهوت نگاهش می کرد و توان صحبت نداشت. علی رضا ترسید. علت را پرسید؛ اما صدایی از ابراهیم در نمی آمد. با اشاره به او فهماند که نامه را بخواند.
علی رضا نامه را از دستش گرفت و خواند. با خطی زیبا نوشته شده بود: آقای ابراهیم خردمندی، شما باید بیایید و در دانشگاه ما درس بخوانید. پای نامه امضا زده بود: حسین بن علی بن ابیطالب. بدن علیرضا به لرزه افتاد. سریع پشت پاکت را نگاه کرد. هیچ نشانی از فرستنده نبود. فقط آدرس گیرنده ثبت شده بود.
گفت: ابراهیم! این که همان خواب دیشب است. ابراهیم تازه به حرف آمد: درست است. همان خواب است که عقلمان در تعبیرش به جایی قد نداد. علی رضا! دیگر ماندن جایز است. من باید به جبهه بروم و می دانم که در این سفر دیگر بازگشتی نخواهم داشت. تو خودت می دانی که چه کنی.
علی رضا معطل نکرد و رشته کلام را دست گرفت: من هیچوقت تو را تنها نگذاشتم. از کودکی هم بازی بودیم و بعد هم درس و مدرسه و هم حجره و هم رزم. هر جا بروی من هم با تو می آیم.
این حرف ها را یک شب، نزدیکی های عملیات کربلای چهار، علی رضا یوسفی در سنگر برایم تعریف کرد. ابراهیم خردمندی هم نشسته بود و سر به زیر داشت و می شنید. هر دو نفرشان از آن بچه های اهل حال و با معنویت بودند که از خلوت های شبانه و مناجاتشان می شد فهمید سیم شان به جای دیگری وصل است.
ابراهیم خردمندی جزو آخرین نیروهای باقی مانده در ام الرصاص بود. دستور عقب نشینی که آمد، سر حرفش ایستاد که شما بروید و من عراقی ها را مشغول می کنم. یک تنه ایستاد و تا گلوله آخر، مقاومت کرد. خشاب هایش که خالی شد، به طرف دشمن سنگ پرت می کرد. عراقی ها نارنجک که می انداختند خیز می رفت و قبل از انفجار، دوباره آن را به سمت دشمن پرتاب می کرد. دشمن فهمید او دیگر سلاحی ندارد. یکی از عراقی ها، نارنجکی را از ضامن خارج کرد و با تأخیر انداخت زیر پای ابراهیم. ابراهیم تا خواست آن را بردارد، منفجر شد و ...
علی رضا هم پای حرفش ایستاد و او را تنها نگذاشت. همان شب در نقطه ای دیگر از ام الرصاص، او نیز خود را به دانشگاه اباعبدالله رساند.
راوی: غلامرضا صادق نیا/ بابل
در حالی که مسئولان شهرداری بابل در حال تدارک و آغاز جشن های نوروزی در پارک شهید شکری هستند و لحظه به لحظه اخبار مربوط به آن را توسط رسانه های وابسته پمپاژ می کنند، مردم شهرهای زلزله زده ثلاث باباجانی و قصرشیرین در حال جمع آوری کمک برای سیل زدگان مازندران و گلستان می باشند.
راستی آب شرب بسیاری از مردم شهر بابل هم چند روزی است که قطع شده است.
خبری از ان جی او های خلق الساعه و دوربینی و پرهیاهو نیست؛ اما بچه های هیاتی و بسیجی بابل، چند کیلومتر آن طرف تر در حال کمک رسانی به مردم سیل زده روستاهای بهنمیر و سیمرغ هستند.
حوادث طبیعی، معرکه امتحان است. سربلند کسی است که خدا را در نظر داشته باشد.
نمی گویم مثل مهدی باکری لنگه شلوارتان را بالا بزنید و بدون دوربین و خدم و حشم بروید وسط سیل زده ها و دردی را درمان کنید و مشکلی را برطرف سازید؛ نه، خدمت لیاقت می خواهد؛ اما لااقل محض رضای خدا دل از تفریح و خوشگذرانی بردارید و از قشم و کیش و سواحل جنوب، خیر سرتان دل کسی را آب نکنید.
نمی گویم مثل مردم باشید اما شبیه مردم باشید و دستکم، بر زخمشان نمک نپاشید. گلستان و مازندران و بخش هایی از کرمان و ... را آب برد شما را خواب نبرد!
*نامه روح بخش شهید سید حسین علم الهدی خطاب به خواهرش*
سید حسین علم الهدی از دانشجویان شهید پیرو خط امام است که در کربلای هویزه ماندگار شد و مزار او و یارانش امروز زیارتگاه عاشقان کوی وصال و شهادت است. این دانشجوی شهید در نامه ای زیبا خطاب به خواهر بزرگوارش که به مناسبت عید نوروز نگاشته شد توصیه هایی در خصوص تکلیف انسان به خصوص زنان در عرصه خلقت و لزوم هوشیاری در قبال جاذبه های فریبنده دنیا و فرهنگ مصرف گرایی غرب داشته که جالب و خواندنی است:
زینب اگر می نشست و گریه می کرد، جای شماتت نبود.
مرد هستیم مثلا! و حادثه ای غمبار را که به چشم خود می بینیم حتی اگر حادثه دیده را نشناسیم، قلبمان به درد می آید، حالمان گرفته می شود و دل و دماغمان از بین می رود. این اقتضای سرشت انسانی است.
زینب، یک زن است. داغ دو فرزند را در یک روز دید. داغ برادرانش را دید آنهم به فجیع ترین نوع مصیبت. داغ یاران و همراهان، درد غربت و تشنگی و اسیری و آوارگی و ... اگر می نشست و فقط می گریست، هیچ جای ملامت نبود. مویه کرد و آه کشید و پریشان؛ اما توقف نکرد.
زینب یک زن است؛ اما دختر علی است، یک زن حیدری است.
ایستاد و خم نشد و زبان گشود و سخن گفت و فریاد زد.
زبان یک رسانه است که رایگان و بی منت در اختیار بندگان خدا قرار گرفته است. زینب قدر رسانه و معجزه آن را می دانست و یک تنه با یک رسانه در مقابل هزاران رسانه دیگر که در اختیار دشمن بود، قد علم کرد. او می دانست صداقت و استدلال، هیمنه پوچ تبلیغات دشمن را بر باد خواهد داد که داد.
عاشورا بعد از خطبه های زینب، عاشورا شد و ماند و محور تاریخ قرار گرفت. زینب اگر می گریست جای شماتت نبود؛ اما او تکه ای ای از جورچین میدان نبرد با باطل بود. راه حق گاه از میدان رزم می گذرد و گاه از عرصه قلم و بیان. زینب، زن بود و حماسه آفرید؛ زن اگر زینب باشد صحنه جهاد فی سبیل الله و جبهه تقابل با پلیدی ها جا برای سربازی در طریقت حق، بسیار دارد.
اگر نوروز نبود و بهار، چگونه می شد معنی یا مقلب القلوب و یا محول الاحوال را درک نمود؟
بهار که می آید زمین زیر و رو می شود؛ زمستان خشک و سرد به ملاطفت و زیبایی و طراوت گره می خورد. درخت ها شکوفه می زنند، گل ها می رویند و همه جا معطر می شود. انقلابی در طبیعت به وجود می آید و روزگار، نو می شود.
حالا بخوانید یا مقلب القلوب و الابصار و یا محول الحول والاحوال. یعنی اراده کرده ایم که از زمستان حیاتمان به بهار زندگی قدم نهاده، تغییر کرده و زیر و رو شویم. خدایا کمکمان کن که پای اراده مان لنگ نزند و روزگارمان، نو شود. می خواهیم چهره باطن را عوض نموده و انسان دیگری شویم.
بهار، تزیین و دکور و آرایشی در پوسته زمین نیست؛ تحولی است در باطن طبیعت. حال ما هم باید مثل بهار، از عمق جان دگرگون شود و باطنمان معطر گردد. بهار، احسن الحال پس از دوره زمستان است.
مهندس واقعی کسی است که با رأی اصلاح طلبان وارد شورا شود اما دو عضو اصولگرای شورای شهر را به ماشین امضای فرامین خود تبدیل کند و بعد همان کسی را که نقش اساسی در افشای تخلفاتش داشت در انتخاب شهردار با خود متحد سازد.
مهندسی فقط یک مدرک نیست، نقشه کشی و کارگردانی یک صحنه تا حصول نتیجه دلخواه است.
خداقوت دلاور!
مسجد با طعم اعتکاف !
آمده ای اعتکاف که چه بشود ؟! آخرش که چی ؟! می نشستی توی اتاقت زیر کولر کیف می کردی . این طوری بهتر نبود ؟ عبادتت را هم می توانستی همان جا انجام دهی . مگر این جا حلوا خیرات می کنند ؟ آمده ای مسجد . توی این شلوغی . جایت تنگ است . با بعضی ها احساس غریبی می کنی . غذایت شاید مورد دلخواه نباشد و . . .
خواستیم زحمت شیطان را کم کرده باشیم ! شما حتماً این مسائل را برای خودت حل کرده ای که اینجا آمدی . کوه و دشت و جنگل و دریا هم برای خودش صفایی دارد . همه چیز سر جای خودش . قبول ؛ اما مسجد چیز دیگری دارد . مگر نه ؟! آن هم مسجد با طعم اعتکاف ! احساس می کنی گم شده ای داری . این سه روز فرصت مناسبی است . چه قدر راحت می شود گم شده خود را پیدا کرد .
یک دو سه ... حرکت !
مسابقه دو را که دیده ای ؟ کدام دونده ای است که اول بسم الله بپرد وسط میدان و دِ بدو !
آماتور هم که باشد می داند اول باید خودش را گرم کند . چند بار تمرین نیاز است و . . . وگرنه ماهیچه ها می گیرد و وسط راه جا می ماند . داریم به ماه خدا نزدیک می شویم . نماز بی اذان و اقامه به شما می چسبد ؟ مهمانی خدا مقدماتی دارد . همین الان یک کاغذ و خودکار بگیرید و لیست کنید . برای خرید نه قربان شکلت ! فضائل ماه رمضان را می گویم . ببینید چه قدر . . . . بی خیال ! اصلاً همان لیست خرید ! برای خرید کردن باید لیست بگیری . قبلش باید فکر کنی چیزی از قلم نیندازی و . . . مشدی ! از الان دارند شماره می دهند . هر روز اعتکاف یک شماره است . در مسابقه قرب الهی کسی جایزه بهتری می گیرد که از قبل تمرین کرده و آمادگی بیشتری داشته باشد .
گفتم مشدی ؟!
کی ؟ من گفتم مشدی ؟ ! البته مشهدی های عزیز که عزیز هستند . اما یاد یک موضوعی افتادم که گفتنش خالی از لطف نیست . اتوبوس های مسافرتی مشهد را که دیده اید . بنده های خدا از چه راه های دوری با چه زحمت و خطر و هزینه ای خودشان را می رسانند به پابوس آقا . خدا قبول کند انشالله .وقت نماز صبح چند نفر از اتوبوس پیاده می شوند ؟ تا به حال شمرده اید ؟ بعضی ها انگار کمی ضعف از خودشان نشان می دهند . آخر برادر من ! خواهر من ! امام غریبمان راضی بود می نشستید خانه تان در عوض واجب خدا را به جا می آوردید . بگذارید یک مثال دیگر بزنم . به نظر شما کسی می تواند ادعا کند نماز چهار رکعتی اش درست است فقط رکوعش را انجام نداده که آن هم به جایی بر نمی خورد ؟!
مسلمانی هم همین است دیگر . همه اجزایش را باید جدی گرفت .
دلم پاک است پس . . . !
حالا که بحث به این جا کشید بگذارید چند قدم دیگر هم جلو برویم .
باور کنید دل من خیلی پاک است . هیچ قصد بدی ندارم . باور کردید ؟ حالا اجازه بدهید شیشه اتومبیل شما را بشکنم ! دلم که پاک است . قصد بدی هم که ندارم . اصلاً احساس می کنم با این کار به خدا نزدیک تر می شوم !! چرا ناراحت می شوید ؟ مگر نگفته اند به تعداد هر نفر راهی به سمت خدا وجود دارد ؟ حالا حتماً باید نشست و مناجات کرد ؟ باید دوید و دست این و آن را گرفت و خدمتی به مردم کرد ؟ راه که زیاد است . بگذارید ما آسان ترش را انتخاب کنیم . مهم این است که دل آدم پاک باشد !!
راستی اگر این حرف صد در صد صحیح بود دیگر چه لزومی داشت پیامبر و دینی از طرف خدا فرستاده شود ؟
با ایشان هم محرمید ؟!
ای بابا ! خجالت هم چیز خوبی است . اضطرار که می دانی یعنی چه ؟ یکی دارد غرق می شود . مرد باشد یا زن . یکی هم شنا بلد است . او هم مرد باشد یا زن فرقی نمی کند . این جا نجات جان یک انسان از همه چیز مهم تر است . بعد به نظر شما این بابایی که نجات پیدا کرد می تواند برود پیش آن فرد شنا را آموزش ببیند ؟ چه مرد باشد چه زن ؟! دِ نشد ! این جا که ضرورتی وجود ندارد باید مسئله محرم و نامحرمی را در نظر گرفت . حالا روی زبان ها انداخته اند پزشک محرم است . جالب آن که مدتی است تزریقاتی ها هم محرم شده اند !! نه عزیزمن ! حساب حساب است کاکا برادر !! مسائل را قاطی نکنید . بیمار مرد پیش پزشک مرد و بیمار زن هم باید پیش پزشک زن برود . ضرورت های الکی را هم بهانه نکنید مثل شلوغی مطب آقا یا خانم دکتر و . . . فقط اضطرار است که این حریم ها را کنار می زند .
تنها یک وجب !
حاج خانم ! وضویتان درست بود . حرف نداشت . تمام مستحبات را انجام دادید . آفرین به این توجه و دقت شما . فقط اگر اجازه می دهید یک اشکال کوچک هم بگذارم روی دستتان . نه نه ! گفتم که وضویتان عالی بود . از روی بزرگواری یک لطفی بکنید . وضویتان که تمام شد ، دارید می روید وسط حیات مسجد یا امامزاده اگر ناراحت نمی شوید آستینتان را هم بدهید پائین ! درست نیست بین مردم این طوری راه بروید . عیبی ندارد . نمی دانستید انشالله خدا می بخشد . از این به بعد رعایت کنید .
تبلیغ ، ابلاغ ، بلاغت و . . .
سه روز را برای خدا سپری می کنید . اگر خوش گذشت انشالله همه روزهایتان را با خدا بگذرانید . اعمال این سه روز را خوب بلدید و فضیلت هایش را . راستی دقت کرده اید از این سه روز خدا یکی را با یاد مولود کعبه گره زده اید و یکی دیگر را با پرستار راه کربلا ؟ انگار نمی شود یاد خدا بود و یار اهل بیت نبود . علی علیه السلام سمبل مردانگی و توحید است و دختر گرامی اش مثال برتری طریقت خون بر شمشیر . علی که به ولایت رسید " اکملت لکم دینکم " نازل شد و خدا به رسولش گفت اگر چنین نکنی پس رسالتت را به انجام نرسانده ای (فمابلغت رسالته) . دین در مسیر بی انتهای ولایت است که حیات می یابد .
شیر زن کربلا هم اگر نبود مکتب عاشورا ناتمام می ماند و حقیقت راه اباعبدالله در دل تاریخ دفن می شد . یکی از وجوه اشتراک این پدر و دختر ، " رساندن " است . رساندن یعنی تبلیغ . ابلاغ حقیقت ، شرط اکمال دین است . نهج البلاغه مولا را که خوانده اید ؟
اعتکاف ، می تواند یک رسانه باشد . فرصتی برای نشر معارف آسمانی دین . من و تو هر کدام به قدر توان می توانیم پیام اعتکاف را به دیگران برسانیم . پس بسم الله . . . . یاعلی .
جواد فخار، بچه مایه دار بود. از امکانات مادی دنیا چیزی کم نداشت. لباس های جبهه را با پول خودش خرید که دینی از بیت المال به گردنش نباشد. یک روز تشییع جنازه شهدا بود. دوستی گفت: شاید تو هم شهید بشوی و در همین تابوت تشییعت کنند. پاسخ داد: نه؛ من نمی خواهم باری بر دوش مردم بوده و جایی از زمین را اشغال کنم. سهمی از این دنیا نمی خواهم.
تیر خورد و مجروح شد و درد می کشید. انگار لحظات آخر عمرش بود. او را روی برانکارد گذاشتند که به عقب ببرند. خمپاره ای آمد و درست نشست روی بدنش. از جواد فخار چیزی باقی نماند که جایی از این کره خاکی را به خود اختصاص دهد.
سید مهدی موسوی، آمد توی خواب دوستش و گفت: ما رسم رفاقت را به جا آوردیم و جویای حالتان شدیم و بعد سفارش کرد که تسبیحات حضرت زهرا را جدی بگیرد و ترک نکند. بیدار که شد خبر شهادت سید مهدی را شنید. سید را در همان قبری به خاک سپردند که چندی پیش در آن قرار گرفته و با معبودش به مناجات نشسته بود.
حاج حسین یکتا خودش یک راوی است آنهم از نوع حرفه ای. برای همین است که خاطره را می فهمد و می داند که چه چیز را چطور باید به مخاطبش منتقل کند. شاید همین ویژگی و البته وسواسی که در دوران جنگ در ثبت اسامی و فهرست شهدا و گردان هایشان داشت باعث شد که خاطرات شفاهی او در کتاب "مربع های قرمز"، اثری بدیع از خاطراتی مفید و جذاب و تأثیرگذار را برای خوانندگان رقم بزند.
قلم زیبا و با حوصله سرکار خانم زینب عرفانیان نیز در ساماندهی و نگارش اثر، نقشی مهم و سرنوشت ساز داشت که قابل اغماض نیست. این کتاب علاوه بر جذابیت هایی که برای مخاطب عام دارد، برای پژوهشگران عرصه تاریخ شفاهی دفاع مقدس نیز می تواند به عنوان الگویی از تدوین یک اثر جامع محسوب آمده و به نوعی کتابی آموزشی برای فعالان و علاقمندان این عرصه تلقی شود.
مربع های قرمز در 544 صفحه توسط انتشارات موسسه شهید کاظمی تهیه و به زیور طبع آراسته شده است.
خبر منتظره انتصاب سید قاسم دابوییان به قائم مقامی شهردار بی تجربه بابل را تبریک می گویم و برای وی آرزوی موفقیت دارم. سید قاسم از بچه های دوست داشتنی مدرسه روحیه است که مدتی در کسوت سربازی آقا امام زمان قرار داشت و هنوز هم قصد دارد به تأسی از آقا افتاب پشت ابر باقی بماند.
سید قاسم دابوییان را مثل برادرم می دانم و دوستش دارم و از عمق جان به او هشدار می دهم:
اگر سرمایه گذاری در امور فرهنگی شهرداری بخواهد در امتداد مسیر گذشته به تقویت جریان غیرانقلابی منجر شده و سست نمودن پایه های دینی دارالمومنین را با حمایت از جریانی نه چندان خزنده که افتضاح شورای شهر، زنگ تفریح عملکردشان است، وجهه همت خویش سازد به یقین مماشات نخواهیم کرد.
اگر سرمایه های شهرداری قرار باشد در تبلیغ از چهره مزوّر یکی از نامزدهای انتخاباتی مجلس و سردار پشت خطی و تاجر مسلک قرار بگیرد مماشات نخواهیم کرد.
سید قاسم دابوییان یک سرمایه برای شهر بابل است که خودش باید بیش از همه قدردان و مراقب خود باشد؛ حزب الله که وظیفه اش را انجام خواهد داد.
تنبیه و تنبه برای یک استاد خاطی!
چند ماه محرومیت خانم ح د ش از تدریس در دانشگاه آزاد، نشان از همت و مقاومت جریان انقلاب و مریدان اهل بیت علیهم السلام دارد. وی متهم به هجو ارزش ها و تشکیک توهین آمیز و غیرعالمانه نسبت به آموزه های مکتب اسلام و انقلاب اسلامی و تمسخر فرهنگ ایثار و شهادت بود که با واکنش محکم دانشجویان متعهد مواجه گردید.
بازگشت ایشان به دانشگاه مشروط به تعهد نسبت به عدم تکرار هر نوع رفتار و سخن مغایر با هنجارهای دینی و ملی است که امیدواریم باعث تنبه ایشان و معدود حامیان ناآگاه وی قرار گرفته باشد.
بی شک از این پس نیز چشمان بیدار مسوولان ذی ربط و دانشجویان متعهد در صیانت از وجهه اسلامی دانشگاه بیش از پیش مراقب برخی شیطنت ها بوده و جریان های خزنده و خودباخته فرهنگی را رصد نموده و در صورت لزوم مورد پیگرد قرار خواهد داد.
از طرف جمعی از دانشجویان انقلابی و جبهه مقابله با جریان نفوذ فرهنگی در دانشگاه