پدر شهید رجایی فر و اصل ۱۱۰ قانون اساسی!
پدر شهید مدافع حرم حسن رجایی فر می گفت: من یک فرزندم را سالها پیش در راه امام از دست دادم.
حرفش جای تعجب داشت. در ظاهر، او تنها پدر یک شهید بود که در خانطومان جاودانه شد.
گفت: سال ۵۹ دیدم تلویزیون می گوید حال امام خوب نیست. قلب او ناراحت است و باید برای سلامتی اش دست به دعا برد.
از حالت خبر این طور احساس کردم که امام ساعت های آخر حیات مبارکش را سپری می کند. دلم شکست. رو کردم به خدا و گفتم من یا یکی از فرزندان خردسالم را از دنیا ببرد و عوضش عمر امام را طولانی کند.
شب در خواب گردابی سبزرنگ را دیدم که آمد و یکی از فرزندانم را در بر گرفت.
صبح به همسرم گفتم امروز یا من از این دنیا می روم یا یکی از فرزندانمان؛ اما ناراحت نباش که خدا در ازای این مصیبت، عمر اماممان را طولانی تر می کند. آن روز یکی از فرزندانم مرد و ساعاتی بعد اخبار، سلامتی امام را اعلام کرد...
یک سوزن به خود: من اگر از خط امام و راه و مکتب پیرخمین دم می زنم دنبال نفع و امتیاز شخصی خودم هستم. این پیرمرد ساده دل روستایی در کامیکلای بندپی بابل، یار بی ادعا اما صدیق خمینی کبیر است.
یک جوالدوز به دیگران: آنهایی که می گویند ولایت فقیه را تنها بر اساس قانون اساسی قبول دارند بدانند که جز اکسیر عشق و دلدادگی نمی تواند چنین یارانی را برای ولی خدا تربیت کند. هیچ کس مثلا به خاطر بند ۸ اصل ۱۱۰ قانون اساسی حاضر نیست روی میدان مین غلت زده و جانش را در طبق اخلاص فدای آرمانهای ولایت فقیه بنماید.
حرف آخر: نظام مقدس ما اگر هنوز زنده و پابرجاست و از دل طوفانهای سهمگین توطئه ها و فتنه های ناتمام به سلامت گذر کرده نه به خاطر کار فرهنگی و سیاسی من یا فلان سازمان و ارگان که از صدقه سر صاحب نفسانی حق سیرت چون پدر شهید حسن رجایی فر است.
- ۹۵/۰۳/۱۶