اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

و اینک شوکران

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۴۴ ب.ظ


ممکن است لیلی و مجنون ساختگی باشد، فرهاد و شیرین افسانه باشد، بیژن و منیژه بافته ذهن خلّاق گذشتگان ما باشد؛ اما ...

شهلا و ایوب را هرگز نمی توان انکار کرد.

" می گفتم: ایوب! خواهش می کنم وسط جمع وقتی صحبت می کنی نگاهت را بین همه تقسیم کن. می گفت: چشم عیال؛ اما نمی توانست. رشته کلام را که دست می گرفت انگار کسی جز من آن جا حضور ندارد. چشمانش را فقط به من می دوخت و حرف می زد."

ایوب عصاره غم و درد بود. سر، فک، چشم، صورت، گردن، قلب، ریه، کمر، دست، کتف، در تمام پیکرش ترکشی وجود داشت؛ اما ایوب تر از ایوب، شهلا بود که به پروانه بودن بسنده نکرد. او خود شمعی شد که اشک ریخت و آب شد و نور عشقش را چراغ زندگی ایوب ساخت.

چهارم مهرماه سالگرد شهادت ایوب بلندی است. سوم مهر، به دعوت جبهه فرهنگی فاطمیون بابل، خانم شهلا غیاثوند، سنگ صبور عاشقانه های ایوب، ساعت نوزده میهمان مردم بابل در سالن آمفی تئاتر دانشکده فنی خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">