مدیریت زمان و برنامهریزی در اسارت
«اغتنام از فرصتها» را باید یکی از آموزههای دوران اسارت دانست. اسرای ایرانی به رغم وجود معضلات و کمبودهای مادی و بیتوجه به فشارهای روحی دوران اسارت از تمام فرصتهای خود به خوبی بهره گرفته و با امید به آینده، دانش را در راه تکامل خویش به خدمت گرفتند. در بسیاری از اردوگاهها، بیسوادی به طور کامل برچیده شد. آموزش زبانهای مختلف و تحصیل در رشتههای علمی، یکی از اصلیترین کارهای یک اسیر به حساب میآمد. حجتالاسلام علیاصغر صالحآبادی از آزادگان اردوگاههای موصل، فضای آموزشی دوران اسارت را اینگونه تشریح مینماید:
«از همان ماههای نخست اسارت در چنگال دژخیمان بعثی، مقوله آموزش به شکل شفاهی پا گرفت. هر کس در هر رشتهای که معلومات داشت، در اختیار دیگران قرار میداد. به مرور، فکر کتبی شدن آموزش به ذهنها خطور کرد. ابتدا از وسایلی مانند چوب و ذغال و خاک استفاده میشد. به تدریج استفاده از عکسهای بیمارستانی، کاغذ سیگار و جعبههای پودر رختشویی نیز متداول گردید. مقواهای پودر رختشویی را خیس کرده و در آفتاب قرار میدادیم. هر طرف آن، به چند تکه کاغذ تبدیل میگردید. بعدها با کم شدن فشار محدودیتها گاهی از سوی صلیب سرخ نیز کاغذ و خودکار دریافت میکردیم.
آموزشها ابتدا از قرآن شروع شد؛ روخوانی، تجوید، حفظ و تفسیر قرآن، سپس کلاسهای نهضت سوادآموزش شکل گرفت. هر چه میگذشت، بر عناوین کلاسها افزوده میشد.
از صلیب سرخ، کتابهای مفید و آموزشی را درخواست میکردیم. آنها از بودجهای که در اختیار داشتند، یکی دو نسخه از کتابهای سفارش داده شده را خریداری میکردند و در اختیار ناظران عراقی میگذاشتند تا در صورت نیاز به سانسور، ایرادهای مورد نظر را اعمال کرده و سپس کتابها را در دسترس ما قرار دهند. عراقیها هم که نسبت به ترویج زبان عربی اشتیاق داشتند، به درخواست ما با ورود برخی از کتابهای حوزوی به اردوگاه مخالفت نمیکردند. بدینترتیب با در اختیار گرفتن کتابهایی همچون اصول و منطق مرحوم مظفر، مغنی ابن هشام، شرح ابن عقیل، جامع الدروس نحوی و... کلاسهای حوزه نیز به همراه دروس زبانهای خارجی در اردوگاه بر پا گردید. پس از مدتی با توجه به اینکه تعداد دانشآموز در بین اسرا کم نبود، از صلیب سرخ درخواست کردیم برخی کتابهای درسی دورههای راهنمایی و دبیرستان رایج در ایران مانند: ریاضی، شیمی و... را نیز در اختیار ما بگذارند. عراقیها تصویر امام(ره) و برخی نوشتههای مرتبط با انقلاب یا ضد غرب را از آنها حذف میکردند. با توجه به احتمال حساسیت عراقیها و جلب توجه آنها نسبت به برگزاری کلاسها که میتوانست منجر به جمعآوری کتابها بشود، از روی احتیاط، بسیاری از مطالب را به طور خلاصه بر روی کاغذها یادداشت میکردیم. اجتماع بیش از سه یا چهار نفر در اردوگاه ممنوع بود. از اینرو تمام کلاسها تا پایان دوران اسارت به طور مخفیانه برگزار میشد. هر روز یکی از اعضای کلاس موظف بود که نگهبانی بدهد. هر بار که سرباز عراقی میآمد، کلاس به سرعت تعطیل شده و هر کس به صورت عادی مشغول کاری میگردید و با رفتن آن سرباز، دوباره درس آغاز میشد. بعضی وقتها به خاطر تعدد رفت و آمد نگهبانها، یک کلاس چند بار تعطیل شده و دوباره ادامه مییافت. با این حال، کسی از آن وضعیت، سرخورده نمیشد و خللی در درس و بحث اسرا پیش نمیآمد.
گاهی یک سرباز عراقی به وضعیت ما شک میکرد. برای همین میآمد و در یک نقطه میایستاد. تنها در این صورت بود که کلاس آن رو برگزار نمیشد. یکی از فواید کلاسها انتقال تجربیات و نکتههای لازم در خصوص اسارت و تقویت باورهای اعتقادی بود. تعداد کلاسها به مرور افزایش مییافت و بسیاری از برادران آزاده علاقه پیدا میکردند تا در کلاسهای بیشتری شرکت کنند. برای پرهیز از تداخل کلاسها، برنامهریزی دقیق و منظّمی از سوی مسئولان آموزش صورت میگرفت.
خدا رحمت کند دوست اهوازی ما مرحوم «ابراهیم محمدیان» را که میگفت: «من هر روز دچار کمبود وقت میشوم. اگر خدا 24 ساعت شبانهروز را به 25 ساعت تبدیل کند، من برای آن یک ساعت هم برنامه دارم!»
نکته دیگری که بیان آن اهمیت دارد، این است که نه تنها در پس این کلاسها و درسخواندنها مدرکی در کار نبود، بلکه با توجه به ابهام در آزادی اسرا، احتمال عدم کارایی مدارج علمی نیز به ذهنها خطور میکرد. بنابراین؛ آنچه باعث علمآموزی میشد، تنها عطش کمالجویی، رشد و کسب دانش بود. این نوع نگرش، منجر به آن میشد که یک انسان بیسواد بتواند با تلاش و ممارست، قرآن و نهجالبلاغه را حفظ کرده و با چند زبان بیگانه نیز آشنا شود.
پس از آزادی، بچهها با اشرافی که بر متون درسی داشتند، به راحتی توانستند مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری طی نموده و به عنوان چهرهای عالم و تحصیلکرده در خدمت به جامعه خود تلاش نمایند.