لک لبیک حسین!
چند سال پیش با یکی از رفقا که دنبال منزلی اجاره ای در قم می گشت، خانه ای را بازدید کردیم. مستأجر ساکن آن خانه، جوانی افغانی بود. رفیقم داشت خانه را ورانداز می کرد و من، در و دیوار را که تابلوهایی از امام و رهبری روی آنها نصب شده بود. در این میان چشمم به قاب عکس محمدابراهیم همّت افتاد. بدم نیامد سر به سر آن برادر افغانی بگذارم. اشاره کردم به عکس همت و گفتم: والله بالله این شهید بچه شهرضای اصفهان است...!
طرف باهوش بود و طعنه مرا فهمید. گفت: سید جمال اهل افغانستان است نه اسدآباد همدان. بحثمان بالا گرفت و ....
یک بار دیگر آن چه که دیدم را با هم مرور کنیم:
یک جوان افغانی، علاوه بر تصویر امام و رهبری، قاب عکسی از ابراهیم همت را در اتاقش نصب کرده است. برادر من! شما که غریبه نیستید؛ در خانه خیلی از مدعیان و روزی خورهای فرهنگ شهید و شهادت هم نمی توان قاب عکس شهدا را دید.
بعدها بسیجی های افغانی دیگری را شناختم که از ما بسیجی تر بودند و عشقشان به مائده شهادت، از مابیشتر.
دیروز جایتان خالی، تشییع سید شیرآقا و سید محمد حسینی، دو دلاور بسیجی افغان بود که در دفاع از حریم حرم زینب کبرا سلام الله علیها شهد شهادت نوشیدند.
لابد می دانید بسیجی های افغانی یک تیپ را برای حفاظت از حرم بانوی صبر، تشکیل داده اند به اسم تیپ فاطمیون. لابد می دانید در بهشت معصومه قم، قطعه ای را اختصاص داده اند برای شهدای مدافع حرم. یکی دو ماه اخیر، هفت هشت شهید افغانی مدافع حرم را در غربت قم و خاموشی قوم، تشییع کردند و در آن قطعه زینبی به خاک سپردند. از جمله شهیدان موسوی ابراهیم رضایی نجیب الله میرزایی و...
ما این شهدا را نه می شناسیم و نه چیزی از آنها می دانیم، شما عکسی هم از آنها نمی توانید به راحتی پیدا کنید. اما این را می دانیم به همان اندازه که ما حرف می زنیم و ادعا می کنیم، عده ای در غربت و بی ادعا، مظلومانه عمل می کنند.
دیروز مادر یکی از این شهدا، پشت سر تابوتها، نرم و آهسته گریه می کرد تا شاید به قول هادی خادم، دل آل سعود از صدای ناله او شاد نشود. مادر شهید راه می رفت و روی سر مردم شکلات می ریخت. نغمه او جمعیت را بی تاب می کرد آن جا که می گفت: مسافرم خوش آمدی، مادرت را حلال کن ...
راستی اگر حضور هادی خادم می تواند اینقدر جوان های هیئتی افغان را به وجد آورد تا جایی که مصرّانه از او بخواهند ولو در حد یک بیت برایشان نوحه بخواند، حضور شخصیت های برجسته حوزه علمیه چقدر می توانست باعث ایجاد شور در این جوان های خط مقدمی اسلام بشود؟ جوان هایی که بی اغراق، عَلَم اسلام را امروز به دوش گرفته اند و اکنون ما، مدعیان عرصه جهاد و شهادت باید پشت سر آنها راه رفته و رشک نگاهمان را به اشک دیدگان مادرانشان پیوند بزنیم و باز هم مرثیه جاماندگی را بسرائیم.
حضور جوان های افغانی اهل سنت هم از پدیده های جالب تشییع شهدای مدافع حرم بود که راز اعتقادشان هنگام صلاة موت، بر جمع عیان گردید. این اتفاق مقارن با هفته وحدت بین شیعه و سنی – به کوری چشم مزدوران تفرقه افکن – طالع نیک همدلی امت واحده اسلام ناب است به اذن الله تعالی.
همه راه، صحبت از دو شهید بود که ناگاه داخل حرم بانوی آفتاب، در مقابل بهت دیدگان ما، تابوت شهید دیگری نیز به جمع اضافه شد! انتهای پرس و جوی نفس گیر ما به این جا ختم شد که نام شهید، حسین نجفی است و مدافع حرم، ایرانی بود یا افغانی خدا می دانست! انگار نسل شهدای قرن 21 با غربت و گمنامی عجین شده اند.
- ۹۲/۱۰/۲۵