حاشیه ای بر انبوه خدام اربعین
یک جایی از کتاب معروف "دا" نوشته است که در روزهای نخست تهاجم دشمن، سیاهه ای از سربازهای یکی از لشکرها جلوی مسجد جامع خرمشهر معطل مانده بودند. به آنها می گفتند: چرا وارد درگیری با دشمن نمی شوید؟ جواب می شنیدند: فرمانده مان نیست، دستوری نیامده و ... آخرش یکی برگشت و به آنها گفت: لااقل لطف کنید از خرمشهر بیرون بروید و آذوقه مدافعین واقعی شهر را مصرف نکنید. خودتان بهتر می دانید امکانات غذایی محدود است و ...
مشابه این مسأله را در جریان زلزله بم نیز شاهد بودیم. یکی از اساتید دروس خارج قم که اهل استان کرمان بود یک بار به فریاد آمد که حضور این همه نیروی امدادی داوطلب در شهر اصلاً مورد نیاز نیست و نتیجه ای جز کمبود آذوقه و طبعاً محرومیت بعضی از نیازمندان از سهمیه آب و غذا به دنبال نخواهد داشت.
حکایت بعضی از موکب های اربعین نیز همین گونه است. آن گونه که خبر می رسد بعضی از موکب ها آن قدر دوست و فامیل و آشنا و ... را به عنوان خادم زوّار، همراه برده و مستقر کرده اند که بخش قابل توجهی از امکانات اهدایی خیّرین، به مصرف آنها رسیده و بسیاری از زائران واقعی اربعین در زمان مراجعه به این موکب ها با فقدان مکانی برای استراحت و ملزومات پذیرایی مواجه شده و چاره ای ندارند جز آن که راه خود را گرفته و بار خستگی سفر را در موکب دیگری بر زمین بگذارند.
دیروز برادر عزیزی که پاسدار بازنشسته و جزو السابقون انقلاب است می گفت: به عنوان خادم راهی سفر اربعین شدم؛ اما وقتی دیدم به حضور من در آن موکب نیازی نیست و بودن من با توجه به انبوه خدام مستقر، هزینه ای بر موکب تحمیل کرده و سهمی از زائرین را از آنان دریغ می نماید، به سفر خود پایان داده و بعد از زیارت عتبات، به ایران بازگشتم.