... با من بخوان
نمی دونم ته این همه برو بیا و بزن و بکوب و رو سر و کول هم پریدن چیه؟!
اوضاع انتخابات هم واسه خودش حال و هوایی داره. حال و هوایی که من ازش بیزارم. وقتی خدا حزبا رو به دو قسمت الهی و شیطانی تقسیم می کنه؛ وقتی مولا قدرتو و مسند دنیا رو کم ارزش تر از آب بینی بز یا اون کفش پینه زده خودش می دونه، دیگه اینقدر دویدن دنبال دنیا و زدن تو سر و کله هم واسه اونایی که مدعی پیروی مولا هستن اتفاق خوبی نیست.
یه کاندیدایی که آدم بزرگیه می گفت من دنیا رو واسه آخرتم میخوام نه اینکه آخرتمو برا دنیا قربونی کنم. خیلی خوشحال شدم؛ اما چشمتون روز بد نبینه! چن روز که گذشت اونم شد مثه بقیه رقباش. اصن یادش رفت انگار که قرار بود دنیا فقط یه گذرگاه باشه و مزرعه ای که محصولشو باید اون طرف درو کرد.
فک می کنم شهدا وقتی این چنگ زدن تو سفره همدیگه رو بین دنیا طلبا می دیدن این شعرو رو در و دیوار یا گوشه دفترچه و وصیتنامه شون می نوشتن و زمزمه می کردن: شما با خانمان خود بمانید که ما بی خانمان بودیم و رفتیم ...
این قصه پایانی نداره
- ۹۴/۱۱/۲۷