اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

آرشیو مرداد90 اشک آتش

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۰، ۰۹:۱۲ ق.ظ


آقای دبیرکل! شما بفرمائید!

+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم مرداد 1390 ساعت 13:5 شماره پست: 854

بعد از دیدار با رئیس جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیت ا... خامنه ای بود که درفرصتی مناسب سرصحبت را باز کردم. ایشان درفکر فرورفته و به نقطه‌ای خیره شده بود.مردد بودم بگویم یا نه، که خودش رو به من کرد و پرسید: « رئیس جمهور شما از کدام دانشگاه سیاسی فارغ التحصیل شده است؟ »؛ دلم لرزید.

پیش خود نگران شدم که احتمالاً جناب دبیرکل متوجه نداشتن سابقه تحصیلی مسئولان کشور ما در رشته های مرتبط با علوم سیاسی شده است. لابد یک نقطه ضعفی دیده که می خواهد تذکر بدهد. باید خود را آماده می کردم تا درصورت بیان هرنوع اظهار نظر تحقیر آمیز، پاسخی در خور بدهم.

گلویی صاف کردم: «چطور؟ »

آقای دکوئیار یک جرعه آب نوشید و با حالتی حسرت آلود گفت: « من از چند دانشگاه معتبر دنیا مدرک دکترای علوم سیاسی دارم و بیش از سی سال است که کار سیلاسی میکنم و اکنون ده سال است که دبیرکل سازمان ملل متحد هستم؛ دراین مدت کمتر شخصیت سیاسی و رئیس جمهوری است که ندیده باشم و بااو گفت و گو نکرده باشم ولی تاکنون شخصیتی سیاستمدارتر و هوشمندتر از رئیس جمهور شما ندیده ام...».

به نقل از علی محمد بشارتی

منبع: کتاب نم نم آفتاب -سید حمید مشتاقی نیا

زنگ محک !
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مرداد 1390 ساعت 0:28 شماره پست: 853

 

5555 یا 9999 چه فرقی می کند؟ هر دو حساب بانک ملی است اما غیرت ما که نه فقط ملی بلکه دینی است. غیرت ما هیچ مرزی را در محدوده جغرافیای انسانی به رسمیت نمی شناسد. دیدید خدا چگونه امتحانمان می کند؟ روزه گرفتیم. دعاخواندیم. مناجات کردیم از قرب الهی دم زدیم و . . . دست روزگار، برادران مان را گرسنه و بی صدا به خاک می سپارد. خدا می داند علی نمی خوابید تا نانی را به گرسنه ای برساند. من و تو عجب ادعایی داریم؛ شیعه علی؟! سر سفره افطارمان چه داریم؟ نان تازه؟ آش گرم؟ زولبیا و بامیه؟ خرما؟ اگر هر ایرانی یک دانه خرما به برادران و خواهران سیاه خود کمک کند خاک سومالی ایی روزها کمتر مشتری خواهد داشت.

خدا را که نمی شود فریب داد. قرآن به سر می گیریم قبول باشد اما یادمان نرود نیزه های صفین هم قرآن به سر داشتند.

در شب های قدر وجدان هایمان را احیا کنیم. مومنان! سحر نزدیک است.

 

سایت خم افتتاح شد

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم مرداد 1390 ساعت 13:17 شماره پست: 852

دوستان معاونت پژوهشی و مطالعات راهبردی موسسه روایت سیره شهدا در راستای نشر معارف دفاع مقدس و ترویج فرهنگ و اندیشه پایداری سایت خم را راه اندازی کردند. این سایت فعلا در اول راه است و تا رسیدن به نقطه اوج نیازمند همراهی و یاری علاقمندان وادی ایثار و شهادت است. برای آشنایی با این سایت به این نشانی مراجعه کنید: http://khom57.ir/

پس موسی کو؟!
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم مرداد 1390 ساعت 3:1 شماره پست: 851

21سال پیش در چنین روزی

امروز 26 مرداد سالروز بازگشت آزادگان عزیز به میهن است . 21 سال پیش همچین روزهایی پر بود از لحظه های ناب وصال . بی اغراق بازگشت آزادگان شادترین روزها را برای مردم ایران بعد از آزادی خرمشهر درست کرد . من روز 27 مرداد آزاد شدم . از مرز خسروی تا کرمانشاه با اتوبوس و از آنجا تا کرمان با یک هواپیمای نظامی آمدیم . از کرمان تا کهنوج با استیشن سپاه رفتیم . وقتی بعد از 8 سال با خانواده ام دیدار می کردم تمام وجودم لبریز از سوالی بود که جرات پرسیدنش را از هیچکس نداشتم . اینکه : پس موسی کو ؟ احساس می کردم خانواده هم در هراس هستند که اگر من بالاخره این سوال را پرسیدم چه جوابی باید بدهند. سالها قبل وقتی دیگر هیچ نامه ای از موسی برایم نیامد مطمئن شده بودم که او شهید شده . یک شب هم در اردوگاه موصل خواب دیدم که خبر شهادتش را یکی از اهل خانه داد. حالا اما منتظر جزئیات بودم که هیچ کس حرفی نمی زد و من هم جرات پرسیدن نداشتم لحظات به سختی می گذشت . روز اول گذشت . روز دوم کودکی 7 ساله با زبان کودکانه داشت شعری می خواند . شعری که پاسخ سوال من در آن بود . بزرگترها با ایما و اشاره به کودک می گفتند که بس کند اما او ادامه داد : خدا خدایا – موسای ما را – در هر کجا ست خودت محافظت کن . و اینچنین بود که فهمیدم موسی – برادرم – مفقودالاثر است . روزهای بعد خانه پر بود از مردم دور و نزدیک و اقوام و آشنایان که برای دیدنم می آمدند. هر روز ده ها بار با یک سوال مشابه روبرو می شدم : - احمد ! بی مو اشناسی ؟ و خوشبختانه علیرغم گذشت 8 سال هنوز همه را به اسم می شناختم و این باعث تعجب همه شده بود . 10 روز بعد به تلافی آنهمه غربت ٰ رفتیم شمال و آز آنجا به پابوس امام رضا ع . منبع:مهجور به مناسبت سالگرد ورود آزادگان http://takrit11.blogfa.com/post-824.aspx

وحید یامین پور: درباره خاتون دروغ گفته اند

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم مرداد 1390 ساعت 0:30 شماره پست: 850

وحید یامین پور طی یادداشتی در وبلاگ کیستی ما، تحلیل خود را از وقایع پیرامون نشریه خاتون بیان داشته است که در ادامه می آید:


مرا متهم کنید!

یک برخورد بد با یک نشریه بدتر


دیروز صبح بیدار شده و نشده، پیامکهایی با مضمون های مشابه از سوی سایتهای خبری بدستم رسید در محکوم کردن ویژه نامه ای بنام «خاتون» که گفته بودند منتسب به جریان انحرافی است. حرفهایی از قول علی اکبر جوانفکر و مهدی کلهر در پیامکها آمده بود که سکر و خواب آلودگی ماه رمضان را از سرم پراند. بعد تر هم رفقا زنگ زدند و نخوانده از من خواستند که در رد و نقد آن یادداشت و مقاله بنویسم.

ویژه نامه را خریدم؛ مطالب اعم از یادداشت ها، گزارش ها و مصاحبه ها آنگونه است که در زیر می آید:



آغوش والدین، نوشته دکتر فریده خلج آبادی فراهانی
مصاحبه خواندنی با آیت الله حائری شیرازی
مقاله مریم ارشدی در عظمت حضرت زهرا (س)
تلخیص مقالات مکتب اسلام با عنوان اخلاق جنسی از آزادی تا لذت، با تلاش عاطفه یزدانی
مصاحبه های علمی آقایان فیاض و قائم مقامی
مصاحبه حجت الاسلام حاج ابوالقاسم در حول و حوش مفاهیم عرفانی و قرآنی
مصاحبه خانواده محور بهمن شریف زاده
گزارش خواندنی با عنوان چرا با حجاب شدم؟ از روی آوردن سرخوردگان فرهنگ غرب به حجاب اسلامی
یادداشت فائزه نوروزی با عنوان علم حاکمیت خداوند بر زمین در دفاع از حجاب اسلامی در برابر فمینسم
یادداشت فلسفی غرب ستیزانه اکبر جباری
نقد مدگرایی در یادداشت نگار طاهری با عنوان مانتوهای تابستانی و مدهایی برای دیده شدن
گزارش کامل و بی سابقه درباره مروه شربینی شهیده حجاب
یادداشت «دژی برای حیا» در تبیبن اسلامی مفهوم حیا نوشته اعظم بهرامی
گزارش هشت سخنرانی رحیم پور ازغدی درباره حجاب که برای اولین بار اتفاق می افتد
زندگی نامه اسماء بنت عمیس به عنوان زن برتر اسلامی
نقد بنیادی فمینیسم در مصاحبه با شهریار زرشناس
خلاصه چند سخنرانی حجت الاسلام قاسمیان در تحلیل قرآنی پدیده زوجیت
یدداشت وبلاگی جالب «چادر، قانون و اجبار» نوشته ریحانه ذوالفقاری که بدرستی نکته ای مبتلابه را گوشزد میکند و آنهم توهین به چادر در استفاده های نابجا مانند دادگاههاست. او در آخر مینویسد: «باید در قوانین تجدید نظر شود که کجا باید چادر اجباری باشد چرا که چادر نماد مبارزه و اسلام خمینی است و ارزشمند است و...»
سیره اهل بیت در برخورد با خانواده در مصاحبه با حجت الاسلام فضلعلی
یادداشت حزب اللهی دوست خوبم حمیدغریب رضا با عنوان «زن ایرانی مادر معنوی تمدن اسلامی-ایرانی»
یادداشتی خواندنی از مرحوم عین صاد(علی صفایی) درباره لباس برتر
تبار شناسی پوشش در مقاله سید عباس صالحی
و... اینها فقط صد و سی صفحه اول این ویژه نامه است. نام ها آشناست. علی الاغلب حزب اللهی و متعلق به گفتمان انقلاب اند.

بعد از این بیست صفحه به گزارش و نقد عملکرد پلیس در طرح امنیت اخلاقی و گشت ارشاد اختصاص دارد. که به نظر من ورود در بررسی و نقد آن اشکالی ندارد هرچند اپروچ و شیوه نقد آن را نپذیرفته باشم و یا در نتیجه با آنها مخالف باشم ولی اصل نقد حق رسانه است. آنهم طرحی که اکنون یکی از مهمترین مسائل اجتماعی جامعه ماست. هرچند بوی لاپوشانی در کم کاری دولت در مبارزه با بدحجابی را هم می دهد ولی بجای ذهن خوانی بهر است به سوالهایی که پرسیده می شود پاسخ دهیم.

مصاحبه ها و یادداشتهای بعدی از آیت الله خاتمی، حسین الله کرم، فاطمه رجبی ، مسعود دهنمکی، سید مهدی شجاعی، مجید ابهری و... است که همگی حال  و مواضعشان معلوم است و محتوا هم کاملا دینی و انقلابی است.

چند صفحه ای هم گزارشی  است از برتری بانوان محجبه ایرانی در عرصه های مختلف از جمله ورزش قهرمانی
بعد هم گزارشی تاریخی و خواندنی از پیشینه حجاب در ایران با محوریت ریشه یابی نجابت گرایی و پوشش برای زنان ایرانی دوران هخامنشی و پس و پیش آن که گزارش جالبی است.

بعد هم بیست صفحه مواضع امام راحل(ره) و حضرت آقا درباره حجاب اسلامی است.
و البته در لابلا تبلیغاتی هم برای احمدی نژاد و دولتش شده است.
و تمام....   !!!

این یک نشریه ضد دینی و ضد اسلامی است که از نخستین ساعات روز موضوع فحاشی همه قرار میگیرد و هنوز ظهر نشده علیه آن اعلام جرم می شود! شما پاسخ دهید: چگونه یک نشریه 260 صفحه ای هنوز 10 صبح نشده به محور اصلی یک هجمه رسانه ای بدل میشود؟ چند نفر آنرا خوانده اند؟ و چند نفر نهایتا فرصت تحلیل محتوای آنرا داشته اند؟ آیا این هجمه و موضعگیری عادی است؟!

آنچه درباره علی اکبر جوانفکر آمده بود دروغی بیش نبود. مصاحبه کلهر را هم با دقت خواندم. مواضع کلهر درباره تهاجم فرهنگی غرب، تحقیر فرهنگ برهنگی، لزوم اطاعت از قانون حجاب، تاکید بر عمل دقیق به شریعت و رساله های عملیه، حیثیت  لباس ایرانی و اسلامی و حقوق زن سعی شده بنابرفهم دینی بخصوص فهم شهید مطهری ارائه شود. حتی انقلابی تر و دینی تر ازآنچه از کلهر انتظار داشتم. نسبت دادن آن حرفها به کلهر بی انصافی، ظلم و حتی افتراست. در مورد آمدن چادر سیاه تحت تاثیر مجالس شبانه انگلیسی حرفهایی تاریخی زده شده که اشتباه برانگیز است ولی اصل حجاب و چادر زیر سوال نرفته است.(هرچند بهتر بود با این صراحت گفته نمی شد تا امکان سوءاستفاده فراهم نشود) ولی درمجموع جملات تقطیع شده و منتزع شده متن مصاحبه یک اجحاف تمام عیار است. فهم جملات در کانتکست باید صورت گیرد و نه در یک پیامک چند کلمه ای.(رفقا در این مورد ذهن خوانی کرده اند که من نمی کنم)

بطور مثال این پیامک نسیم آنلاین را ببینید: «روزنامه ایران در ویژه نامه خود چادر را بدترین نوع پوشش و آنرا حاصل مراسمهای عیاشی شبانه اروپا دانست»!!!

هرگونه ارتباطی با گردانندگان این ویژه نامه و کل موسسه ایران و حتی کل خبرگزاری جمهوری اسلامی و حتی تر کل دولت را انکار میکنم، ضمن اینکه به علت بی اعتمادی و بدبینی به اسفندیار دولت و مجموعه های متصل به او، تاکید من هم بر مراقبت بر رفتارهای فرهنگی و رسانه ای آنهاست، لیکن حتی اگر انتتقادی به محتوا داریم -که داریم- این ملاحظه قطعا زیاده روی در نقد، بی انصافی و جوسازی رسانه ای را توجیه نمی کند.

آنهم در دورانی که نشریات زرد و ضد حجاب دیگر، براحتی و در حاشیه امن منتشر می شوند. اگر من به ویژه نامه خاتون از صد نمره بیست نمره منفی بدهم، باید نشریات زرد و مروج فرهنگی دم غنیمتی و اباحیگرایانه ای مثل ... را چطور ارزیابی کنم؟

دیروز دقیقا زمانی که جنجال ها درباره خاتون بالا گرفته بود من همزمان «همشهری جوان» را ورق می زدم. هفته نامه ای برای جدی نگرفتن هیچ چیز! آویزان به آدم های مشهور و مشغول به خندیدن به همه کس و همه چیز! درست چند روز پس از تقدیر بی بی سی از لوسین فروید، نقاش مبتذل کار انگلیسی(نوه زیگموند فروید معروف) حالا نوبت همشهری جوان بود که او را به هنردوستان وطنی معرفی و مورد تقدیر قرار دهد. فروید معروف است به نقاش نقاشی های زشت. تابلوهایی که زنان برهنه و گوشت آلود و زشت را در حالتهای مختلف ترسیم می کند و با سبکی سوپررئالیست، به حالتهای افسرده جنسی می پردازد.

سرتاسر این هفته نامه زرد تکریم روزمرگی های رسانه ای و خوشی های بالا شهری و دختران خوش پوش و موفق(!) است. ولی چرا هیچکس به این هفته نامه، و به نمونه های دیگری چون چلچراغ و چندین و چند هفته نامه زرد که در عناوین آنها کلماتی چون زندگی ایده آل، موفق، خانواده، سبز و... دیده می شودو نقش آنها در نهادینه کردن سبک زندگی غیر دینی نمی پردازد؟!

از اینها گذشته یک نشریه حرف و حدیث دار با تیراژ محدود مهمتر و شایسته جنجال است یا سریال های معلوم الحال سیما با رسالت روشن تخریب سبک زندگی دینی و ترویج غربگرایی: ساختمان پزشکان را ملاحظه فرمودید؟! اینرا می دانید که سرجمع تیراژ کل نشریات کشور از مخاطب یک سریال هم چندین مرتبه کمتر است؟!

حتما دریافتید که چرا این مطلب را منتشر کردم. نگرانی من از بایت برخورد سیاسی با مقوله فرهنگ است. در کنج و کنار عالم فرهنگ جانواران بسیاری درحال جویدن ریشه های انقلاب و اسلام اند.  دم رفتارهای خصمانه با انقلاب از تیترهای برخی نشریات و تیتراژهای برخی سریال ها و فیلم ها بیرون زده، ما منتظریم ریشه ها را درست ببینیم و زوائد را درست بتراشیم.
 
 
بعد ار تحریر اول:

حتم دارم این یادداشت بعد از تحریر های بسیار دارد. اول اینکه سایت های وابسته به یک آدم خاص بخاطر اینکه از همشهری انتقاد کرده ام لوله تفنگ را به طرف من برگردانده اند و اسم این یادداشت را گذاشته اند : "دفاع یامین پور از ویژه نامه موهن" و البته با بی انصافی و بی اخلاقی تمام در تخریب من سنگ تمام گذاشتند. این هم از کفاره های ما! فکر کنم عنوان این یادداشت را درست انتخاب کرده ام: مرا متهم کنید... منتظر الباقی اش هستم.
 
محصولی از کارگاه انقلاب!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم مرداد 1390 ساعت 0:28 شماره پست: 849

 

یادتان هست در دولت نهم، پر حاشیه ترین فرد منسوب به دکتر چه کسی بود؟ آن موقع که نه خبری از رحیمی بود و نه از مشایی یا همان رحیم مشایی، بیشترین سر و صداها در باره اطرافیان رئیس جمهور و اتهامات من درآوردی برای تخریب چهره خادمان ملت مربوط می شد به صادق محصولی.

وقتی قرار بود احمدی نژاد او را به عنوان وزیر پیشنهادی خود به مجلس معرفی کند ده ها سایت و نشریه مخالف دولت، سیل اتهامات خود را به سمت این پاسدار قدیمی روانه کردند. در همان ایام چند نامه پر سر و صدا از همسر شهید حمید باکری نیز خطاب به نمایندگان مجلس منتشر شد که از آنها خواسته بود به دلیل اختلاف نظرهای سی سال گذشته صادق محصولی با آن شهید والا مقام به وی رأی اعتماد ندهند. فضاسازی ها درباره اموال و فعالیت های اقتصادی صادق محصولی نیز تمامی نداشت. محصولی در نهایت با کمترین آرای ممکن توانست اعتماد مجلس را کسب کند . اما این حاشیه ها به اتمام نرسید. در شب مناظره کروبی و احمدی نژاد، شیخ بی سواد که قصد داشت مچ دولت را گرفته و شعار پاک دستی احمدی نژاد را توخالی و پوچ معرفی کند نام صادق محصولی را به عنوان فردی متمول بر زبان آورد. آن موقع کسی هم اعتراض نکرد که چرا افشاگری فقط در صورت هدف قرار دادن فرزندان هاشمی کاری زشت و ناپسند است! محمود اما همان شب در پاسخ به کروبی گفت که اگر یک برگ کاغذ و سند در اثبات کوچکترین سوءاستفاده مالی محصولی دارید مرد باشید و منتشر کنید.

صادق محصولی حساس ترین بخش دولت در ارتباط با انتخابات دهم ریاست جمهوری را بر عهده داشت. با آغاز به کار دولت دهم، محصولی از وزارت کشور به وزارت رفاه منتقل شد. او این بار رأی خوبی از مجلس دریافت کرد.

اگر دقت کرده باشید مدت هاست که نام محصولی از لیست چهره های منفی حامی احمدی نژاد خارج شده است. مدتی است که نه تنها کسی به او حمله نمی کند بلکه در شاکله اصلی گروه جبهه پایداری، محصولی یکی از محوری ترین شخصیت های جریان اصولگرایی است.

من به این وزیر ولایی و زحمت کش خسته نباشی و دست مریزاد می گویم. محصولی توانست با صبوری و متانت و پرهیز از درگیری با حاشیه سازان، تمام این فراز و نشیب های سیاسی را پشت سر گذاشته و امروز با قدرت در خدمت منافع انقلاب اسلامی باشد. محصولی می تواند الگوی بسیاری از کسانی باشد که به هر دلیل دچار بغض و کینه رقبای خود گردیده و مورد هجمه ناجوانمردانه تبلیغاتی قرار می گیرند. گفته اند : الصبر مفتاح الفرج.

راستی تصویری که ابتدای این مطلب دیدید مربوط می شود به دو فرزند رشید و موفق صادق محصولی که برایشان آرزوی توفیق بیشتر دارم.

 

شارلاتانیزم پیامکی!

+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم مرداد 1390 ساعت 14:46 شماره پست: 848

دیروز پیامک ها زمین و زمان را به هم دوختند که با قید چند فوریت برای سلامتی آیت الله حسن زاده فاتحه بخوانید. من خواندم اما به همه تذکر دادم که دارند بازی می خورند. یادتان است چند بار پشت هم پیامک می دادند که سلمان رشدی به درک واصل شده یا فلان مفتی وهابی، با لعنت خدا محشور شده است؟ چند وقت پیش از طریق همین پیامک ها شایعه کردند که محسن قرائتی به رحمت خدا رفته است. جالب است بدانید این شایعه درست دو روز قبل از مراسم تجلیل از شخصیت ایشان بود! دو سه ماه پیش بود که پیامک رسید صادق آهنگران به رحمت خدا رفت. یک ساعتی طول نکشید که تکذیب شد. طبق معمول چند ساعت بعد پیامک های دوستان از شهرهای مختلف شروع شد که می گویند آهنگران فوت کرده . ما هم نشستیم و تکذیب کردیم . این وسط دوستی بود که تکذیب ما را باور نکرده و می گفت فلان منبع موثق عضو فلان نهاد این حرف را زده است. از کوره در رفتم و گفتم آدم خوش عقل! مگر صادق آهنگران – که خدا حفظش کند- چه ویژگی دارد که بخواهند خبر فوتش را مخفی نگه دارند؟ به دوستان و بر و بچه های مذهبی توصیه می کنم کمی از خوش باوری دست بردارند. پشت سر این شایعه پراکنی ها چه مقاصدی وجود دارد بماند برای وقت دیگر. عجالتا لطف کنید هر خبری را باور نکرده و یا لااقل از دیگران نخواهید همین خبر من در آوردی را با قید فوریت بازنشر بدهند.

تصویری کمتر دیده شده از مهدی نصیری
+ نوشته شده در پنجشنبه بیستم مرداد 1390 ساعت 0:47 شماره پست: 847

 

مهدی نصیری را با "صبح" می شناسم. هر چند قبل از آن در کیهان هم خوش درخشیده بود و حالا گویا سمات را منتشر می کنم. او را اغلب با لباس معمولی دیده ایم. نوجوانی ما با مقالات و مطالب انقلابی صبح شکل گرفت آن هم در برهه ای که دم زدن از انقلاب منحصر به چند راهپیمایی کلیشه ای سالانه بود. نصیری منشا خدمات بسیاری شد. یکی اش ایجاد خودباوری در بچه های حزب الله برای ورود به عرصه مطبوعات٬ یکی اش طرح چهره های ناشناخته ای همچون حسن رحیم پور ازغدی و . . . افشاگری های تاریخی صبح از مدیریت ناسالم وزیرانی چون غرضی و زنگنه را هیچ گاه فراموش نمی کنم. دقت کنید این مسائل در دولت مردی اتفاق افتاد که کمترین حق را برای منتقدین خود قائل بود. این افشاگری ها به طور غیر مستقیم ماهیت مسئولان قضایی را نیز برملا می ساخت. مسئولانی که هیچ گاه حاضر نشدند به خط قرمز مفسدان باند هزارفامیل نزدیک بشوند.

این عکس را از وبلاگ حمید رسایی گرفته ام. گویا مربوط می شود به سال ۱۳۸۳ در مکه مکرمه. خداوند هر دو را محفوظ و بیدارتر نگاه دارد.

 

بالاخره تکلیف خون به خون شستن معلوم شد!

+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390 ساعت 13:16 شماره پست: 846

اکبرگنجی را که می شناسید؟! این روزها آن طرف آب جا خوش کرده و برای خودش نویسنده ای شده است. من البته از مقالاتش خوشم می آید. چرا؟! بابت این که در به کار گیری فرمایشات مقام معظم رهبری انصافا از بعضی نویسنده های حزب اللهی همت بیشتری دارد. درست است که سعی دارد در نوشته هایش مفاهیم مورد نظر رهبر انقلاب را با قصد و نیّت خاص خودش تعبیر و تفسیر کند اما همین مسئله نشان می دهد که وی برای مطالعه دقیق فرمایشات معظم له وقت زیادی را صرف می کند. بگذریم.

اخیرا مقاله ای از اکبر گنجی به دستم رسیده با عنوان" تفاوت فتنه و انحراف" او در قسمتی از مطلب خود در دفاع از شخصیت ابوبکر می نویسد:

«مخالفان احمدی نژاد تا آنجا پیش رفته اند که به صحابی بزرگ پیامبر گرامی اسلام- یعنی ابوبکر- اهانت می کنند.اگر ابوبکر نبود، معلوم نبود اسلامی باقی می ماند یا نه؟ پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، همه  قبائل جزیرة العرب- جز قریش و ثقیف- مرتد گردیدند(از اسلام بازگشتند). ابوبکر همه آنها را به شدت سرکوب کرد و زنده مانده ها را دوباره به زور مسلمان کرد. اگر چنان نمی کرد، معلوم نبود دو قبیله  باقی مانده هم نامسلمان می شدند یا نه.»

دقت فرمودید؟ گنجی می خواهد بزرگی وقداست شخصیت ابوبکر را با استناد به کشتار چند قبیله توسط او به اثبات برساند؟ یادتان هست در سال های 77 یا 78 مقاله پرسر و صدایی از اکبر گنجی منتشر شده بود با عنوان" خون به خون شستن محال آمد محال" ؟

اکبرخان در آن مقاله با توجه وقایع تاریخی صدر اسلام وجنگ های حضرت امیر علیه السلام واقعه عاشورا را نتیجه انتقامجویی بازماندگان کسانی دانست که توسط آن حضرت کشته شده بودند. مختار نیز انتقام شهدای عاشورا را گزفت. زبیری ها هم مختار را کشتند. عده ای دیگر با آنها درگیر شدند و این زنجیره تا مدت ها ادامه داشت. اکبر گنجی از این مقاله جنجالی این طور نتیجه گرفت که خشونت حتی اگر در راه حق باشد کاری عبث بوده و هیچ گاه نمی تواند به عنوان ارزش های یک فرد محسوب شود. آن مقاله تا مدت ها سر و صدا راه انداخته بود. اکبر گنجی در دفاع از نوشته اش خود را فردی متفکر معرفی کرد که آثارش حاصل پختگی قلم و اندیشه عمیق اوست.

حالا همان متفکر خوش ایده و اندیشمند پرمدعا نتوانسته یا یادش نبوده بر باورهای عمیق خود پابرجا بماند. او کشتار به جا یا نا به جای ابوبکر در زمان خلافت غصبی اش را نشان بزرگی و برجستگی این شخصیت بر می شمارد!

بی خود نیست که اسم او را گذاشته اند اکبر گاف!

شعر کودکانه ای که جهان را شگفت زده کرد
+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم مرداد 1390 ساعت 15:59 شماره پست: 845

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یک کودک آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره
This poem was nominated poem of 2005.
Written by an African kid, amazing thought :
"When I born, I Black, When I grow up, I Black, When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black, When I sick, I Black, And when I die, I still black... And you White fellow, When you born, you pink, When you grow up, you White, When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue, When you scared, you yellow, When you sick, you Green, And when you die, you Gray... And you call me colore???


وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاکستری ای... و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟
نقل از سایت ایرانیان انگلیس

طلبه سیرجانی ممنوع التصویر است!

+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم مرداد 1390 ساعت 16:51 شماره پست: 844

این مطلب دقایقی پیش به ایمیل من ارسال شد:

باسمه تعالی

 

وقتی رسانه ملی جایی برای طلبه عدالتخواه نداردولی جا برای ساختمان پزشکان و پرستاران و .... چرا!!!!

 

در پی دعوت کارشناس و مجری کارگردان هنری برنامه راز حاج نادر طالب زاده از طلبه عدالتخواه سیرجانی حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی برای شرکت در اولین برنامه از سری جدید این برنامه ارزشی در ماه مبارک رمضان ، علیرغم هماهنگی های انجام پذیرفته از سوی عوامل برنامه یک روز قبل طی تماس هائی با عوامل اجرائی برنامه اقدام به سفارشاتی مبنی بر عدم دعوت و حضور طلبه سیرجانی در این برنامه از سوی مسئولین امنیتی و سازمانی صدا وسیما صورت پذیرفت و در نهایت با وجود میل همه اعضای برنامه ساز در شروع سری سی قسمتی ماه مبارک جهت حضور علیرضا جهانشاهی و همزمان کارگردان و فیلمساز سرشناس ابراهیم حاتمی کیاء ؛ این برنامه بدون حضور ایشان و با حضور آقای سلیمی نمین و با موضوع عدالت، آزادی بیان و خطوط قرمز برگزار گردید. از ابتدای برنامه مشهود بود که آقای طالب زاده از این موضوع ناراحت هستند و نهایتا در خلال برنامه در تائید حرف های آقای سلیمی ایشان گفتند: ما هم مترصد حضور فردی عدالتخواه در برنامه بودیم که از جاهای مختلف تماس گرفتند و اجازه ندادند ایشان در برنامه حاضر شوند!

این رویکرد رسانه ملی در قبال برنامه های ارزشی روندی تازه و جدید نیست و بارها شاهد بودیم که برنامه های ارزشی به راحتی و با سلیقه محوری اقدام به حذف اشخاص و تعطیلی برنامه ها نمودند. در این میان کم نیستند چهره هایی که نام بردن از انها تعجب خیلی ها را برمی آورد از جمله این افراد می توان به حاج سعید قاسمی، دکتر حسن عباسی، حجت الاسلام پناهیان، دکتر وحید یامین پور، وحید جلیلی و ... و البته در مقابل می توانیم به چهره های بد نامی اشاره کنیم که با داشتن سوابق مسئله دار و بعضا موارد منکراتی قابل توجه اخلاقی حتی ، به راحتی هم اکنون دارای کرسی برنامه ای و بعضا برنامه های زنده در آنتن این رسانه ملی هستند.

از این افراد که بگذریم رویکرد بعضی برنامه ها که داد همه متشرعین را در آورده هم در نوع خود قابل توجه هست. برنامه هایی که بی محتوا و یا با محتواهای زرد به جنگ نرم با ارزش ها می روند و به راحتی همه مقدسات را به استهزا و مسخره می گیرند. برنامه هایی با حضور کارگردانان مسئله دار و زرد کار و فمینیست که آگاهانه در جبهه ناتوی فرهنگی دشمن پازل تکمیل می کنند و یا با موسیقی محوری و ترویج نمادهای نامناسب و دون شان تمدن ایرانی اسلامی به هجو ارزش ها می پردازند.

در سوی دیگر پخش فیلم ها و سریال هایی که به ترویج ارزش های غربی، از هم پاشاندن اساس خانواده ها، تاکید و تبلیغ بر همجنسگرائی و روانشناسی یهودی فرویدی –حتی با نصب عکس این تئوریسین همجنس باز در نمای مشخص فیلم- و یا قطار سریال های جن و فرشته گرائی در تفهیم معانی دینی در طول ماه مبارک رمضان با دریافت های خانم مجلسی از معانی عالیه دینی و انعکاس انها در محمل های عشق های چند ضلعی و غیره همه و همه دردهایی است که خواندنشان و مرورشان انسان را آزار می دهد.

همه این موارد در حالی است که تیغ بُرّان سانسور و بلوکه تنها متوجه افراد ارزشی می گردد و تنها این افراد هستند که حق بایسته از این عرصه همگانی و مربوط به بیت المال را از دست می دهند و در این سناریو است که رسانه ملی تبدیل به یک بیت الحال برای عناصر غیر معتقد به اصول و مبانی و آشنا به مایه های فکری انقلاب و بزرگانی چون امام و رهبری و آوینی ها ؛ می گردد.

علیرضا جهانشاهی یک سال پیش در پیاده روی از قم به تهران در اظهاراتی بیان کرد: که آن چیزی که مرا به این وادی کشاند این بود که می‌خواهم سرباز کوچک آقا باشم که اگر خدا توفیق بدهد بتوانیم کاری بکنیم که دیگرانی که نسبت به آقا معرفت‌شان کمتر است و در داخل نظام ما هم هستند، ضرب ‏شست ما را ببینند.

با ورود طلبه سیرجانی و همراهانش به تهران، 19 تن از اساتید و فعالان فرهنگی از اقدام وی حمایت و تاکید کردند که وقت آن رسیده است که مسئولان محترم هیئتی را برای رسیدگی ویژه به دادخواهی این روحانی مخلص و دمیدن روح امید در حرکت‌های عدالت‎خواهی مردمی تشکیل دهند و غیرت و حساسیت خود را نسبت به مظالم پیچیده اقتصادی اجتماعی و همدلی با عدالت‎خواهان نشان دهند. همچنین تعدادی از نمایندگان عدالت‎خواه تهران از اقدام وی استقبال و وی را به مجلس دعوت کرده بودند. اما ایشان که اعتقاد به گفتمان پایه ای در مسئله عدالت داشت در اقدامی نو به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) شهر ری عزیمت نمود و در محلی در ضلع جنوبی این مکان مقدس مستقر شد و محلی برای دیدارها و مراودات عدالتخواهان سراسر کشور فراهم گردید به طوری که از نمایندگان مجلس گرفته تا معاونین وزرا و نمایندگان قوه قضاء و عدالتخواهان تبریز و گرگان و مشهد و بوشهر و ... در این محل به دیدار و مراوده می پرداختند.

و در ماه گذشته با یورش نیروهائی که هویت آنها مشخص نشد و با وضع بسیار نامناسبی ایشان و دانشجویان همراهشان را به نقطه نامعلومی بردند و خیمه عدالتخواهی را تخریب و به تعبیر حاج آقا جهانشاهی شهید  نمودند. در جریان این برخورد دون شان هیچ دستگاهی حاضر به پاسخگوئی نگردید و برخوردهایی دون شان مثل چشم بند و مضروب نمودن حاج آقا و اطرافیان ایشان صورت گرفت.

در یک سال و 3 ماه گذشته مطالب مربوط به ایشان در رسانه های مکتوب و مجازی به شکل وسیعی پوشش داده شد و سوال اصلی اینجاست که اگر پوشش این اخبار غیر قانونی بوده چگونه با این رسانه های مکتوب و مجازی که مشهور و شناخته شده می باشند، تا کنون برخوردی صورت نپذیرفته است؟! البته که هیچ مُرِّ قانونی برای این مسئله وجود ندارد و همین اقدامات فراقانونی است که منویات رهبری را سال ها در محاق و غربت نگه داشته است.

این دو مطلب را هم بخوانید:

http://raaz.tv/index.php?option=com_content&view=article&id=52:1390-05-12-01-05-28&catid=14:report&Itemid=4

http://rajanews.com/Detail.asp?id=98219

جام نیوز
+ نوشته شده در شنبه پانزدهم مرداد 1390 ساعت 22:4 شماره پست: 843

اگر چه سایت بولتن نیوز وابسته به وزارت اطلاعات و سایت جهان نیوز وابسته به سردار زاکانی را جزو کم اشکال ترین سایت های خبری و تحلیلی جبهه مجازی انقلاب اسلامی می دانم ( عرض کردم کم اشکال ترین) اما سایت جام نیوز را بی اغراق باید به عنوان قوی ترین سایت نیروهای انقلاب و مظهر حضور توانمند و تمام عیار بچه های حزب الله در عرصه رسانه های مجازی معرفی کنم.

آن طور که از مطالعه این سایت بر می آید، گردانندگان جام نیوز ابعاد مختلف ارائه یک رسانه جامع و جذاب با رویکردی تأثیرگذار را مورد بررسی همه جانبه قرار داده و با سنجش نقاط ضعف و قوت رسانه های مجازی توانسته اند یک سر و گردن بالاتر از سایت های موازی  و حتی رسانه های پرادعای اپوزیسیون ظهور نمایند. به این برادران عزیز دست مریزاد می گویم و همه خوانندگان دوست داشتنی اشک آتش را به بازدید از جام نیوز دعوت می کنم: http://jamnews.ir/

عملیات فرزاد جمشیدی!

+ نوشته شده در جمعه چهاردهم مرداد 1390 ساعت 14:30 شماره پست: 842

صبح جمعه یعنی سحر روز چهارم ماه مبارک رمضان، برنامه ویژه شبکه اول سیما را نگاه می کردم. دقایقی مانده به اذان، فرزاد جمشیدی مجری توانای این برنامه معنوی یادی از شهدا و رشادت های آنان کرد که طبق معمول، پراحساس و شنیدنی بود. اما در این بین ایشان حرفی زد که بسیار برایم تعجب آور بود.

جمشیدی زمانی که داشت به سرعت، یاد حماسه های شهدا را بر زبان می راند تا نوبت به نوحه بسیار تکرار شده حدادیان(یاد امام و شهدا . . .) برسد؛ بدون نام بردن از عملیاتی به حماسه ای اشاره کرد که رزمندگان ما مجبور بودند سی و دو کیلومتر را در آب طی کرده تا به دشمن برسند. به گفته آقا فرزاد، شانزده کیلومتر مسیر با قایق پیموده شد و رزمندگان ما شانزده کیلومتر دیگر را در آب شنا کردند!

راستش من هر چه به ذهنم فشار آوردم متوجه نشدم رزمندگان ما در کدام نقطه، فاصله آبی به مسافت سی و دو کیلومتر با دشمن داشتند. شما اگر می دانید بنده را نیز مطلع کنید. از این موضوع که بگذریم، شانزده کیلومتر شنا به چه توان و بر و بازویی نیاز دارد خدا می داند! بماند که بعد از این شانزده کیلومتر شنای ملالت آور٬ آن هم پنهان از چشم دشمن و لابد همراه با سلاح، تازه عملیات شروع می شد و . . .

آقا فرزاد دوست داشتنی و همه مجریان محترم که دغدغه ای برای عرض ارادت به شهدا و ایثارگران گمنام این مرز و بوم دارند لابد بهتر می دانند در گنجینه افتخارات مردان افلاکی ما آن قدر مثال ها و مصادیق زیبا و ناگفته ای از حماسه ها و رشادت های رزمندگان غیور جبهه اسلام وجود دارد که نیازی به داستان سرایی های غیر مستند به چشم نمی خورد.

مرا کشت خاموشی لاله ها
+ نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم مرداد 1390 ساعت 11:39 شماره پست: 841

جبهه که بود از همه شادتر بود. می گفت و می خندید. هر وقت می دید کسی غم و غصه دارد سراغش می رفت و با چند تا شوخی، لبخند را برایش سوغات می برد. کسی اگر او را نمی شناخت گمان می کرد انگار هیچ غمی در این عالم ندارد. دلش خوش است و . . .

خیلی کوچک بود که مادرش را از دست داد. شش سالش که شد پدر نیز بار سفر بست و همنشین مادر شد. او ماند و برادرش در کنار مادربزرگ. طولی نکشید مادربزرگ هم راهی دیار آخرت شد. پانزده سالش که رسید برادرش که تنها همدم او بود نیز از دنیا رفت. . . خودش هم زیاد در این عالم خاکی دوام نیاورد.

نام با مسمایی داشت شهید یوسف قربانی.

-          بازنویسی شده براساس خاطره ای از کنگره سرداران شهید زنجان

در تاجیکستان چه خبر است؟!

+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم مرداد 1390 ساعت 15:1 شماره پست: 840

 . . . متأسفانه زمامداران ضعیف و بازمانده از دوره‌ شوروی، با توطئه، مانع از پیشرفت ملّت و استقلال کامل می‌باشند. این عدّه‌ی معدود در این قطعه‌ی به ظاهر کوچک اسلامی و در واقع دربردارنده‌ی افتخارات کهن فرهنگی، بساط اسلام‌زدایی گسترده‌اند و مسلمانان کشور را که نود و شش درصد جمعیت آن می‌باشند زیر فشارها قرار داده، با وضع قانون منع حجاب در مدارس و دانشگاه‌ها و عجیب‌تر از همه منع نام‌گذاری فرزندان به نام‌های دینی محمد و عبدالله که بهترین نام‌های اسلامی می‌باشند، سلب هویت اسلامی در آن کشور عزیز و پاره‌ تن جوامع اسلامی را تعقیب می‌نمایند و نیز از جمله‌ اقداماتشان در استقبال از ماه مبارک رمضان، ممنوع نمودن جوانان از حضور در مساجد است. این اقدامات نه فقط اهانت به ملّت عزیز و برادر تاجیکستان است، بلکه اهانت به همه‌ مسلمانان در سراسر جهان است.

اینجانب به هیئت مسلّط بر تاجیکستان اعلام خطر می‌نمایم؛ بدانند راهی که پیش گرفته‌اند به شکست منتهی می‌شود؛ باید از این جسارت‌ها از ملّت غیور تاجیکستان و از همه‌ی مسلمانان جهان رسماً عذرخواهی نمایند. انتظار از دولت‌های اسلامی و سازمان کنفرانس اسلامی این است که این برنامه‌ی ضد اسلامی را محکوم نموده و نسبت به برنامه‌های ضد اسلامی در کشور تاجیکستان به حاکمان آن کشور هشدار دهند.

و السّلام على عبادالله الصّالحین

اول ماه مبارک رمضان 1432

لطف‌الله صافی

دومین شماره خم منتشر شد
+ نوشته شده در دوشنبه دهم مرداد 1390 ساعت 3:36 شماره پست: 839

دومین شماره خم٬ نشریه تخصصی فرهنگ و اندیشه پایداری منتشر شد.

در این شماره می خوانید:

... ناگهان جام زهر!!

مشکل رسمی امیرالمومنین نسل سوم انقلاب است!

دشمن ثابت کرد خمینی زنده است

در باغ شهادت را نبستند!

زنان٬ وظیفه شناسی یا اسلحه شناسی؟!

ظهور بسیار نزدیک است!

داستان بی سر و سامان انقلاب!

و ...

برای تهیه نشریه خم می توانید با این شماره تماس بگیرید:  ۷۷۴۸۱۵۸-۰۲۵۱

یادی از مرد جهاد
+ نوشته شده در شنبه هشتم مرداد 1390 ساعت 20:26 شماره پست: 838

 

این متن را چندی پیش یکی از دوستان خوبم ارسال کرد که با کمی تاخیر در وبلاگ قرار می دهم٬ شرمنده!

 ما رسانه ای نداریم . چهار تا و نصفی وبلاگ . نشریه راه هم هست ، نشریه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که مجوز دوهفته نامه را دارد ولی دو سه ماه یک بار چاپ می شود . رسانه ملی هم که التماس دعا . جایی برای امت حزب الله ندارد . از صبح تا شب آموزش دختر بازی بهداشتی می دهد . یادش بخیر سعید قاسمی از قول سید مرتضی می گفت : بعد از انقلاب باید کل ساختمان شیشه ای صدا و سیما را خراب می کردیم و از نو می ساختیم .

باز صد رحمت به آملی لاریجانی (آخر نفهمیدیم چرا یکی آملی لاریجانی است و دیگری لاریجانی) که می خواهد قاضی تربیت کند و منابع انسانی بسازد . صدا و سیما آنقدر منابع انسانی فاخر دارد که نیازی به تربیت منابع انسانی متعهد ندارد . (نگفتم متدین ها ، گفتم متعهد . تدین پیش کش حضرات ) .

 طلبه سیرجانی همچنان در حال جهاد است . خیمه اش را جمع کردند چون در منطقه ممنوعه بود و کسر شأن برج های تجاری آقایان بود .

 یک سال گذشت و مسولینی که ادعای پاسخ گویی داشتند هیچ جوابی ندادند . سکوت نوید بخش وحدت . عجب لفظی . همین طور غرق در مفهوم بلند این لفظم .

طلبه سیرجانی! تو هیچ جایی در رسانه ملی نداری تا علی دایی هست . تو هیچ جایی در رسانه ملی نداری تا این همه بازیگری داریم که به برکت آقای ایرانیان خارج از کشور حاجی هم شده اند . تو سرباز انقلابی چه کار به سرباران انقلاب داری ؟

با حقوقی که تو داری فقط می توانی نان را به نرخ 57 بخوری . چه کار داری به کسانی که نان را به نرخ90یا شاید هم 92 می خورند . بیست و سی را نگاه کن و کاری با بیننده های بی بی سی نداشته باش .

باز هم ما از تو حمایت می کنیم چون حامی انقلاب اسلامی هستی و مخالف حلقه فاسد تیغ و طلا و تسبیح .

سلام ما را هم به سید مرتضی برسان .

---------------------------------------------------------

دقایقی پیش مطلع شدم متن فوق به قلم زیبای دوست بزرگوار وبلاگ نویس جناب آقای محمد حسن زاده است که جا دارد ضمن طلب پوزش٬ خداقوتی نیز به این بزرگوار عرض کنم.

 
هاشمی و مرصاد به روایت وزیر وقت اطلاعات
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم مرداد 1390 ساعت 6:6 شماره پست: 837

برای نخستین بار، در ساعات آخر روز دوشنبه، سوم مرداد از سوی اداره کل اطلاعات کرمانشاه گزارش رسید که منافقین از مرز گذشته‌اند و به سوی اسلام‌آباد و کرمانشاه در حرکت‌اند. به دلیل وجود ستاد فعّال و امکانات کارشناسی و جمع‌بندی سریع گزارش‌ها در دفتر وزیر اطلاعات، و با توجه به شرایط جبهه‌ها و اخبار مربوط به وضعیت پایگاه شهید نوژه، موضوع تهاجم منافقین ـ که برخورد با آن در حوزه وظایف وزارت اطلاعات قرار داشت ـ بسیار جدّی گرفته شد. موضوع سریعاً به بیت حضرت امام و جناب آقای هاشمی رفسنجانی، که جانشینی فرمانده کل قوا را به عهده داشتند و ظاهراً در جبهه‌های جنوب به سر می‌بردند مخابره شد. ایشان از طرق دیگری موضوع را بررسی نمودند و بر اساس سایر گزارش‌ها نسبت به صحّت خبر تردید کردند. من به گزارشی که از سوی مأموران اطلاعاتی به مرکز واصل شده بود، اطمینان داشتم؛ بنابراین بلافاصله به مدیر کل اطلاعات کرمانشاه دستور داده شد که شخصاً در منطقه‌ هجوم دشمن حضور یابد، فعل و انفعالات را مستقیماً ملاحظه کند و شرایط و مشاهدات را به طور دقیق گزارش نماید.

گزارش فوری مسئول اطلاعات منطقه، ابعاد توطئه را که بخش کوچکی از آن، نشان از حرکات ارتش عراق جهت پوشش عملیات منافقین داشت، بیشتر روشن ساخت. وضعیت به سرعت به مسئولان نظام و حضرت امام خبر داده شد و فقدان نیروهای کافی در منطقه نیز مورد تأکید قرار گرفت. همزمان با این اقدامات، اینجانب طی حکمی معاونت وقت امنیت داخلی وزارت اطلاعات را به فرماندهی اطلاعات منطقه منصوب و هدایت مستقیم ادارات کل استان‌های کرمانشاه، آذربایجان غربی، کردستان، ایلام و خوزستان را به وی تفویض نمودم.

آنچه در صحنه رخ داد، متوقف ساختن و به صحنه‌های کمین کشاندن نیروهای منافق توسط نیروهای داوطلب مردمی در اجابت دستور حضرت امام بود که تا 30 کیلومتری کرمانشاه رسیده بودند. کنترل وضعیت پیچیده اختلاط منافقین و مردم و نیروهای منطقه، شنود و کشف رمز لحظه به لحظه بی‌سیم‌های منافقین، تشکیل ستاد بازجویی از دستگیرشدگان، مقابله با جنگ روانی منافقین در شهرهای منطقه و خنثی کردن شایعات خطرناک بسیاری از این قبیل اقدامات، وظایفی بود که بر دوش نیروهای وزارت اطلاعات قرار داشت که هماهنگ با سایر نیروها، سرانجام «فروغ جاویدان» را به «مرصاد» تبدیل کردند.

خاطرات محمدی ری شهری، جلد سوم، صفحه169

سلام رییس جمهور!!!
+ نوشته شده در یکشنبه دوم مرداد 1390 ساعت 22:54 شماره پست: 836

پیشاپیش 26 مرداد سالروز ورود آزادگان قهرمان را به ایران عزیز به این عزیزان  تبریک عرض می نماییم،در چند روز گذشته، همدان شاهد همایش استثنایی و دیدنی آزادگان تکریت یازده بوده است که در جای جای آن ابتکار عمل،اعتماد به نفس و شکوفایی به چشم می خورد با اینحال شنیده های موثق حاکی از آن است که یکی از مجریان مراسم (که ظاهرا تنها می بایست مجری باشد)درصدد بهره برداری های سیاسی در راستای تمنیات فردی و باندی خود از این مراسم بوده است،گویا با اشاره مجری مذکور در مراسم،کلیپی با عنوان سلام رئیس جمهور پخش شد که اگرچه ظاهرا دلسوزی برای جانبازان و یا اقشار ایثارگر است ولی در باطن طعنه و کنایه های آن نوعی عقده گشایی از سوی ورشکستگان سیاسی محسوب گردید.گویا یک مقاله که در این مراسم توسط یکی از دختران آزاده خوانده شده است نیز به نوعی در همین راستا بوده است و باعث اعتراض خاموش برخی از آزادگان شده است.

ما با تاکید بر برگزاری این همایشها که امری لازم و ضروی جهت شناخت بیشتر آزادگان از خود و معرفی آنها به جامعه است ولی از آزادگان عزیز می خواهیم در انتخاب مجریان و عواملی که ممکن است از این مراسم ها سو استفاده نمایند دقت بیشتری را اعمال نمایند.

بزم نیکان

+ نوشته شده در شنبه یکم مرداد 1390 ساعت 19:27 شماره پست: 835

 

آخیش! به این می گویند زیارت! اگر بدانید چقدر به ما چسبید.

خودمان که ارزش نگاه خانم را نداریم. لااقل با زائران واقعی او همراه می شویم تا صاحب آستان کرامت، نظری هم از سر لطف به ما داشته باشد. امروز این گونه بود. نمی دانید چه لذتی داشت همراهی با زائران حقیقی حضرت معصومه سلام الله علیها.

امروز عباس عاصمی را بر دوش کشیدیم و به آستان کریمه اهل بیت سلام کردیم. خانم، خادم حرمش را به خوبی می شناسد. حاج عباس کفنی سرخ پوشید تا روی شانه های شهر، آبروی جاماندگان وصال باشد.

امروز با محمود احمدی تبار به زیارت شاه بانوی آینه ها رفتیم. امروز زیر تابوت مهدی خبیر جا خوش کردیم و مانند کودکی که در پناه کسی، از بزرگ خویش، چشم پوشی می طلبد به حریم دلدادگان قدم نهادیم.

نمی دانید چه لذتی داشت وقتی هم صدا با جمراسی و صحرایی و موسوی نژاد به پابوسی آستان عشق شتافتیم.

امروز مهدی زین الدین به حرم آمده بود تا یاران جامانده اش را از دستان روزگارتحویل بگیرد و بر سفره عرشیان، میهمان کند. سلام مهدی زین الدین؛ سلام جواد دل اذر؛ سلام اسماعیل صادقی؛ به سیاهی دلهای ما صفا دادید.

امروز چقدر به سینه کوبیدیم تا با رمز مقدس عاشقی، غبار کدورت زمانه را از گوشه گوشه خانه دل بزدائیم.

رایحه شهادت را در هیچ یک از عطاری های شهر استشمام نکرده بودم. خدا را شکر پس از سالها فضای کوچه پس کوچه های دلتنگی مان با شمیم وصال معطر شد. امروز قم رنگ دیگری داشت. جای همه تان خالی. آی زائران کوی دلدادگی؛ نایب الزیاره همه تان بودیم؛ خدا می داند.

خدا می داند عباس عاصمی سال ها در آرزوی چنین لحضه ای می سوخت. خدا می داند که بر دل آتش گرفته او چه می گذشت. خدا این اشک های آخر محمود احمدی تبار را در حرم بانوی کرامت شاهد بود.

خدا می داند وعده پیرمرادمان حق است که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">