اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

برای محمد تهرانی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۲۴ ب.ظ

re6f_photo_2017-12-18_07-38-30.jpg


این شیرمردی که به رسم تلخ روزگار و گذر عمر، روی ویلچر نشسته را این گونه نبینید. محمد تهرانی یک رزمنده است که از آنان که به ظاهر روی دو پای خود می ایستند نیز ایستاده تر است. مصداق آیه شریفه فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما را در وجود نازنین این بسیجی تمام ناشدنی سپاه خمینی بنگرید. فعل ماضی در وصف سیرت او معنا ندارد. محمد تهرانی، رزمنده جهاد اصغر و اکبر، بوده و هست.

کسی را درالمومنین پیدا نخواهید کرد که در مصاف با طاغوت به خط زده و در صف اول مبارزه، سینه ستبر محمد تهرانی را مقابل دشنه مزدوران شاه ندیده باشد. کاش اکنون شهید یحیی نژاد در قید حیات مادی حضور داشت تا صفحات ناخوانده کتاب مبارزات این مجاهد خستگی ناپذیر را ورق بزند.

آن گاه که شیپور جنگ، صف مردان روزگار را از نامردمان پرادعا و غنیمت خوار جدا می ساخت، محمد تهرانی را باز باید در خطوط مقدم جبهه حق می جستید. او بعد از جنگ نیز رزمنده ماند و هر جا که احساس کرد تکلیف دفاع از مرام حق و راه حقیقت بر دوشش سنگینی می کند، انگ ها و تهمت ها و زخم زبان ها را به جان خرید و مردانه ایستاد. نعره حیدری این مجاهد نستوه در معرکه فتنه ها هنوز در گوش شهر طنین انداز است آن گاه که غرّش پرخروشش با این فریاد توفنده، رعشه بر اندام منافقان می انداخت:

"خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست"

عافیت طلبی در قاموس اندیشه او راه نداشت. هیچ گاه گروه خونش با خوش نشین های راحت طلبی که بر تخت گرم و نرم تجمل، لم می دهند و مواظبند حتی موقع تکبیر الله اکبر، خط اتوی لباسشان خراب نشود، سازگار نبود.

جوان ها و نوجوان های نسل سوم و چهارم انقلاب بارها از کلام شیوا و بیان دلنشین و خاطرات ناب این ابرمرد گمنام وادی نور، درس ها آموخته و راه و رسم مبارزه و مقاومت مومنانه را فراگرفتند.

محمد تهرانی فقط رزمنده میادین نظامی و سیاسی نبود. او در جبهه فرهنگ نیز حضوری موثر داشت. خیلی ها هنوز نمی دانند هزینه بسیاری از ویژه برنامه های یادواره شهدا که به همت جمعی از طلاب و بسیجیان بابل در سطح شهر برگزار می شد با کمک های مالی این مرد بزرگ تأمین می شد آن هم در شرایطی که خودش هیچ گاه در رفاه مادی قرار نگرفت و در برهه هایی از عمر خود با رنج هایی دست و پنجه نرم کرد که شرح هر یک کتابی قطور طلب می کند.

علاقه زائدالوصف او به مرحوم فلسفی باعث شد بعد از رحلت آن واعظ شهیر و برجسته، محمد تهرانی با هزنیه خود مراسمی بزرگ و فاخر در مسجد کاظمبیک بابل برگزار کند. بسیاری از طلابی که دراواخر دهه هفتاد محصل مدارس علمیه بابل بودند کتاب ها و نوارهایی ارزشمند و نفیس از زندگینامه و سخنرانی های مرحوم فلسفی را از محمد تهرانی هدیه گرفته و به یادگار نگاه داشته اند.

محمد تهرانی این روزها حال خوشی ندارد. وقتی تصویر او بر روی ویلچر منتشر شد آه از نهاد همه کسانی که حلاوت همنفسی و هم کلامی با او را چشیده بودند، برخاست.

ساعتی پیش مطلبی از حسین آقای منصف خواندم که گویا قرار است شهردار دارالمومنین، از این ستاره گمنام آسمان حماسه و ایثار، تجلیل به عمل بیاورد. به سهم خود از این اقدام با ارزش تشکر نموده و برای محمد تهرانی و محمدتهرانی ها از پیشگاه ایزد یکتا آرزوی سلامت و طول عمر دارم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">