اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳۴۹۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشتاقی نیا» ثبت شده است

بر نشیب انحطاط

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۰۱ ق.ظ

به نقل از گاردین،‌ پائولا عبدل به تازگی در لس آنجلس شکایت علیه نایجل لیتگو، مدیر اجرایی تلویزیون بریتانی مطرح کرده و مدعی موارد متعدد آزار و اذیت در حین ساخت برنامه‌های استعدادیابی «آمریکن آیدل» و «فکر می‌کنی میتونی برقصی» شده است.

دهها خبر مشابه این واقعه در سالهای اخیر در سطح رسانه های دنیا منتشر شده است اما هنوز عده ای اینگونه وانمود می کنند که بی حجابی و اختلاط باعث ایجاد امنیت جنسی و عادی شدن حضور در کنار جنس مخالف می شود. بی حجابی و اختلاط در فضای مجازی، زمینه ساز فساد و تعرض و ناامنی اخلاقی است. میل جنسی، عنصری خدادادی جهت تشکیل خانواده و تکثیر و بقای نسل بشر و ایجاد آرامش روانی است که در سایه حجاب و حفظ حریم از نامحرم در مسیر درست و سالم هدایت می شود. تمدن پوشالی غرب ارمغانی جز نگاه ابزاری به زن و غلبه خوی حیوانی در جوامع ندارد. 

 

اتهام تجاوز در پشت صحنه یک برنامه محبوب تلویزیونی خبرساز شد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زهر تیغ فتنه

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۰۵ ب.ظ

فتنه 88؛ گناه نابخشودنی| خرداد پر از حادثه؛ دعوت به قانون‌گریزی در لفافه  بیانیه‌های قانونمدارانه | خبرگزاری فارس

 

قبل از سال 88 هم اغتشاش داشتیم بعد از 88 هم.

قبل از هشتاد و هشت اگر اغتشاشی بود حالت منطقه ای و محدود داشت. اسلامشهر و قزوین و مشهد و ... بیشتر مباحث محلی انگیزه شورش قرار می گرفت. سال 78 و کوی دانشگاه هم اگر چه خاستگاه جناحی و سیاسی داشت اما فراتر از محدوده دانشگاه تهران تا میدان انقلاب و فاطمی نرفت.

سال 88 آشوب سراسری صورت گرفت. 120 نقطه تهران محل درگیری شد. شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور صحنه رویارویی مردم با مردم قرار گرفت.

بعد از 88 سه اغتشاش کشوری داشتیم. سال 96 و 98 با رویکرد اقتصادی و سال 1401 که با انگیزه بی ناموسی و شهوت طلبی صورت گرفت.

این اغتشاش آخری هم بنا به دلایلی که به نظر من تعمدی بود با تأخیر کنترل شد تا عملا مسائل اصلی و مطالبات واقعی مردم تحریف شده و به سمت موافقت یا مخالفت با حجاب و عفاف پیش برود و حاشیه ای امن برای سیاستهای اقتصادی ایجاد شود.

در شورشهای 1401 شعارهای زشت و هنجار شکنانه ای بر سر زبانها جاری شد و دیگر خبری از الله اکبر و یاحسین های کاریکاتوری فتنه 88 نبود؛ اما حقیقت آن است که فتنه 88 تیر زهرآلودی بود که آثار مخربش حالاحالاها دامنگیر نظام خواهد بود.

برای همین است که ما به رغم سه شورش وسیع بعد از آن هنوز هم روز نه دی را روز بصیرت دانسته و گرامی میداریم. آشوبهای هماهنگ سراسری، بعد از فتنه 88 در کشور پایه گذاری شد. جایگاه رهبری و قانون و شعائر انقلاب، مسجد و بسیج و... در جریان آشوبهای 88 مورد تهاجم جریان فتنه و نفاق قرار گرفت و حریمها شکسته شد. آنهم از سوی چهره هایی مثل موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و یکی به نعل و یکی به میخ زدنهای قالیباف و لاریجانی و رضایی که تمام وجودشان نمک گیر انقلاب اسلامی است. این خیانت فراموش ناشدنی به درستی "فتنه اشرافیت" نام گرفت و مقام معظم رهبری آن را خط قرمز خود دانست.

مدیریت دیوان سالاری نظام البته چه در جریان فتنه 88 و چه آشوبهای 1401 منفعل عمل کرد و عقب نشست. در انتخابات 92 با حذف رقبای شاخص و تأیید صلاحیت عجیب روحانی عملا راه برای ورود بخشی از بدنه اصلاحات به نهاد اجرایی و دلجویی از آنها هموار شد. بعد از آشوبهای 1401 هم تعطیلی گشت ارشاد و رها سازی وضعیت حجاب و دامن زدن به اختلاط زن و مرد در ورزشگاه و... وجهی از همین عقب نشینی محافظه کارانه به شمار می آید.

الغرض؛ زخم ناجوانمردانه ای که نظام از ناحیه دوستان فرصت طلب خود در سال 88 دید حتی اگر روزی سران فتنه از خیانت خود توبه کنند به این زودی التیام نخواهد یافت و آثار و عوارض تلخ آن بر پیکره انقلاب مشهود خواهد بود. به نظر می رسد هر از گاه باید منتظر شیطنت دشمن در ایجاد خیزش های کور فراگیر و خسارت بار مشابه 88 اما با رویکردهای صد در صد ضد دینی باشیم. فتنه 88 را باید مادر فتنه های بعد از انقلاب دانست.

تصمیم سازان نظام به رغم اطلاع از چنین واقعیتی هنوز حرکت فرهنگی تحول آفرینی برای اصلاح رویه های غلط مسئولان مثل تبعیض و رانت و سرمایه سالاری و ... نیز رفع شبهات و اقناع فکری مردم و تبیین حقایق انقلاب و تقویت بنیه های فکری و اعتقادی اجتماع آغاز نکرده اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مفاخر گمنام بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۴:۴۹ ب.ظ

Mahdi Bakhtiari on X: "6/سردار محمدحسین جلالی ازفرماندهان ارتش بودکه به  سپاه منتقل وفرمانده نیروی هوایی سپاه شد/او درکابینه دوم میرحسین موسوی 4 سال وزیر  دفاع بود https://t.co/1mRf5LNzMx" / X

 

امیر سردار محمد حسین جلالی اهل محله سیدجلال بابل، وزیر دفاع دوران دفاع مقدس (64 تا 68)، نخستین ارتشی است که به حکم مقام معظم رهبری به سلک پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و فرمانده نیروی هوایی شد. او از افتخارات شهرستان بابل است که هنوز ناشناخته و گمنام باقی مانده است. یک کوچه بن بست هم به نامش نیست. اهل هیچ دسته بندی و گروه و جناحی نبوده و نیست.

در شهری که یک میدان را به نام فوتبالیست میگذارند، میدانی را به نام یک توده ای زندانی که در تحریف تاریخ انقلاب نیز تلاش داشت اما بسیاری از نخبگان طراز اول علمی و ... را نادیده می انگارند. حاضر نیستند جایی را به نام شهدای مدافع حرم بنامند، بزرگان معنوی و مادی اش گاه دنبال شراکت ها و سهم خواهی های سیاسی و باندی بوده و نسبت به مسائل فرهنگی غفلت می ورزند، شاید انتظار بی جایی باشد ستارگان درخشانی مثل این فرمانده غیور دفاع مقدس مورد معرفی و تجلیل گسترده قرار بگیرند. البته حرکت مختصری در این خصوص از سوی سردار سعادتی صورت گرفت که جای تشکر دارد.

طرح سرقتی کنگره دارالمومنین هم که بی هماهنگی و مداخله طراحان اصلی و با انگیزه به اجرا درآمد بیشتر شبیه همایشی دهان پر کن و صوری و تجمعی سیاسی بود که هیچ پیوست فرهنگی و اجتماعی در آن دیده نشد.

آقایانی که زور میزنند پز بدهند دو سه نسل قبل فلان هنرپیشه مطرح، بابلی بوده و باید به این مساله افتخار کرد چرا یک برگ اطلاعیه برای فوت مرحوم مهندس اردبیلی ندادند که پدر صنعت مس کشور لقب داشت و زاده همین دیار بود؟ چرا امثال جلالی را مهجور نگاه داشته اند؟ یک جستجوی ساده هم نشان میدهد که در زمینه علوم پزشکی یا فیزیک و ... کدام نخبگان بابلی در سطح دنیا درخشیده اند اما نامی از آنها برده نمیشود و میروند سراغ افراد درجه دو و سه.  آقایانی که دم از هویت بابل میزنند چرا از توجه به سازه های کهن بابل با قدمت شش و هفت قرن که سویه مذهبی دارند واهمه داشته و به برجسته سازی برج دیدبانی محدوده کاخ شاه با قدمت معماری عصر اول پهلوی به عنوان نماد دارالمومنین روی آورده اند؟ از این دست حرفها و نقدها زیاد گفته ایم و گفته اند و آنهایی که باید بیدار شوند تا به مصلحت خود و قبیله شان نباشد بیدار نخواهند شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی تهران کربلا شد! (باز نشر)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ

مدتی از فتنه88 می گذشت. یک روز داشتم با یکی از خودباخته های سیاسی بحث می کردم. از شهدای فتنه که گفتم و مظلومیت بسیجی ها، طرف مدرک و سند خواست که اسم یکی از بسیجی های شهید فتنه را ببرم. دیدم راست می گوید. منبع من یک تصویر بسیار کوتاه بود که شبی از خبر سیما پخش شد و تشییع شهیدی را در شهرری نشان داد.

هر چه در اینترنت جستجو کردم اسم کسی را ندیدم جز حسین غلام کبیری که اطلاع خاصی از او منتشر نشده بود. داشتم شک می کردم که نکند اصل خبر دروغ است. یک روز بلند شدم رفتم بهشت زهرا. مسئولین خانه شهید هم اطلاعی از این موضوع نداشتند. مشغول زیارت قبور شهدا بودم که در مقابل قطعه55، جایی که شهدای دو سه دهه پیش دفن هستند چشمم به بنای یادبودی از شهید حسین غلام کبیری به عنوان شهید فتنه افتاد. چند قدم جلوتر رفتم و مزار شهید را هم پیدا کردم. خیلی خوشحال شدم و خدا را از ته دل شکر کردم. همان جا مقابل عکس شهید ایستادم و عهد کردم او را از این غربت بیرون بیاورم.

به قم برگشتم. چند روزی نگذشت که ابوذر حبیبیان تماس گرفت و مرا برای همکاری موقت به حوزه هنری شهرری دعوت کرد. چند روز از حضورم در شهرری نمی گذشت که متوجه شدم حسین غلام کبیری در نزدیکی اداره ما در محله شهادت زندگی می کرد. عزمم برای تحقیق بیشتر جزم شد. از طریق یکی از همکاران بسیجی ام جناب امیر مهریزدان که در دفتر جلیلی هم رفت و آمد داشت با دوستی به نام جعفری آشنا شدم که ده ساعت مصاحبه از خاطرات غلامکبیری را جمع کرده بود.

زود دست به کار شدم، خاطرات را بازنویسی کردم و با عنوان فرزند آسمان در اینترنت قرار دادم. بازتاب آن بسیار مثبت بود. خیلی از سایت ها و نشریات به انعکاس خاطرات شهید پرداختند. وبلاگی هم برای این شهید راه انداختم که متأسفانه رمز ورودش را گم کردم! در دیداری که با وحید جلیلی داشتم متوجه شدم شهدای بسیجی دیگری هم مانند فیض و ذوالعلی و رضایی و... در فتنه، کربلایی شده اند. روح همه شان شاد. انشاءالله خداوند باعث و بانی مظلومیت و شهادت این بچه ها را به خاک سیاه بنشاند.

 

 

خواندن دوباره این خاطرات زیبا را به شما هم توصیه می کنم:

 

فردا؛ مراسم چهارمین سالگرد شهادت حسین غلام کبیری، شهید فتنه88 - تسنیم

 

فرزند آسمان

 

 

 

 

 

قرار است نگذاریم حسین غلام کبیری بیش از این مظلوم بماند .

شاید به خاطر این که تا بود نمی گذاشت شهدا مظلوم بمانند . شاید برای آن که نگذاشت انقلاب ، مظلوم بماند . شاید  . . . .

ما، مدیون حسین و همه حسینیان شهید فتنه 88 هستیم .

باور داریم تا خون شهید نباشد ، هیچ کجا  سعادت آباد  نمی شود .

آن چه پیش رو دارید برشی کوتاه از زندگی جوان هجده ساله ای است که در بحبوحه فتنه رنگ و ننگ ، ریشه سبز انقلاب را با خون خود آبیاری کرد .

 

 

---------------------------------------------------------------------------------

 

 

حسین غلام کبیری

 

 

تولد : 9/8/1370 شهر ری

 

 

شهادت : 25/3/1388 تهران . سعادت آباد

 

 

---------------------------------------------------------------------------------------

 

 

۱- دکتر گفت : دیگر دیر شده . بچه که زردی می گیرد آن هم به این شدت زود باید جراحی شود .

دلم شکست . ملحفه پیچیدم و بردمش خانه . گفتم یا صاحب الزمان (عج) این پسر همنام جد بزرگوار شماست . او را بیمه موسی بن جعفر (ع) کرده ام . . .

خیلی گریه می کرد . آرام زدم به پهلویش . برای معاینه که بردیم گفتند : همان ضربه کوچک ، کار خودش را کرد . دیگر به عمل نیازی نیست . رئیس بیمارستان می گفت : عکسش را بدهید می خواهم این معجزه را به همه نشان بدهم .

 

 

۲- پیاده می رفت مدرسه و می آمد . تعجب کردم . پیگیر که شدم فهمیدم پول توجیبی هایش را می دهد به پیشنماز مسجد تا به نیاز مندان برساند .

 

 

۳- داشت مرد می شد ! راه می رفت و درباره انقلاب می پرسید . تحقیقاتش که کامل شد گفت : من به این نظام اعتقاد دارم .

چون با منطق پذیرفت دیگر کوتاه نمی آمد .

 

 

۴- درس که نداشت می رفت سر کار . برایش کم نمی گذاشتیم . اما می خواست روی پای خودش بایستد .

 

 

۵- با آن همه کار ، دم افطار دیگر رمق نداشتیم . حسین تازه می رفت صف نانوایی ، سنگک گرم ببرد سر سفره . می گفتم : عجب حالی داری تو .

می گفت : تو چرا بی حالی ؟!

 

 

۶- خودش می نشست لباسش را اتو می کرد . نامرتب بیرون نمی آمد . می خواستیم با او جایی برویم مجبور بودیم دستی به سر و وضعمان بکشیم .

 

 

۷- خستگی اش را ما ندیدیم . به کار ، نه نمی گفت . فرق نمی کرد روضه هیئت باشد یا عروسی بچه بسیجی ها در فرهنگسرا . پای کار محکم می ایستاد .

 

 

۸- می گفتم : بابا این از تو بزرگتر است . نگاه به هیکلش بکن . هوس کتک داری ؟

این حرف ها برایش معنا نداشت . می گفت : کسی که امنیت نوامیس جامعه را به خطر می اندازد باید نهی از منکر شود .

 

 

۹- تازه به آن محل رفته بودیم . غریب بودم . بچه های هم سن و سال من یک گوشه نشسته بودند . داشتم رد می شدم .چشمش به من افتاد . آمد جلو . زود گرم گرفت و مرا کشید وسط دوستانش . شدم بچه هیئتی . دیگر احساس غریبی نداشتم .

 

 

۱۰- بابام می گفت : آهان . . . ! رفیق یعنی این .

خیلی های دیگر هم به مادرش می گفتند : خوش به حالت . چه پسری داری .

 

 

۱۱- جانشین معاون عملیات پایگاه بود . پایگاه حجتیه شهر ری . با بسیجی هایی از محله شهادت که یکی از مذهبی ترین و پرافتخارترین نقاط این شهر است . کارت فعال نداشت اما فعال بود . اولین نفری بود که وارد پایگاه می شد و آخرین نفر بود که بیرون می رفت . کارش در بسیج از روی تکلیف بود .

 

 

۱۲- رفتیم فلافلی . قرار بود من مهمانش کنم . سیصد تومان بیشتر نداشت . همان را با اصرار گذاشت توی جیبم . می گفت : تو زن و بچه داری . لازمت می شود .

 

 

۱۳- زیارت شاه عبدالعظیم برایش تکراری نمی شد . دلش که می گرفت یک راست می رفت همان جا . انگار نه انگار این همان حسین قبلی است ! شوخی هایش کنار می رفت . روی صورتش فقط اشک بود و اشک .

 

 

۱۴- عشق زیارت بود ! هر برنامه ای بود خودش را می رساند . این وسط ، حال و هوایش در جمکران دیدنی تر می شد .

 

 

 ۱۵- منتظر مجلس نمی ماند . برای خودش هر جا که بود روضه می خواند و سینه می زد . همیشه زیر لب نجوا داشت . گفتم : پسر ! شاید مردم فکر کنند دیوانه ای ! گفت : من حسینم . عشق من هم حسین است .

 

 

۱۶- همه اش می گفت : من آخر شهید می شوم . می خندیدم . می گفت : حالا نگاه کن . اگر آخرش شهید نشدم !

به مادرش هم این را گفته بود .

 

 

۱۷- استعداد خوبی داشت . یک بار هم تجدید نیاورد . طرح ساختمانی اش در جشنواره مقام آورد و سکه گرفت . برای دانشگاه یک بار که امتحان داد قبول شد آن هم در شهر خودش ، بدون کلاس کنکور .

به آینده اش خیلی امید داشتیم .

 

 

۱۸- نگاهی به قبرها کرد و گفت : می خواهم بدهم سنگ قبرم را بنویسند . ورودی امامزاده عبدالله بود . شوخی کردم اما . . . توی حال خودش بود . گفت : برای رفتن خیالم راحت است . داشت استغفار می کرد . درست دو روز قبل از شهادتش .

 

 

۱۹- از راه که رسیدم دیدم ناراحت و افسرده است . هیچ وقت این طور ندیده بودمش . شروع کردم به حرف زدن . نمی خواستم چیزی روی دلش سنگینی کند . بغض کرده بود .

توی خیابان با چند نفر بحثش شده بود . می گفت : بر فرض تقلب شده ، دیگر چرا به عکس امام اهانت می کنید ؟

 

 

۲۰- قیافه اش ، صورتش ، حالتش ، نگاهش عوض شده بود . بگویم معصومیت یا نورانیت در چهره اش پیدا بود ، اغراق نکرده ام . از شوخی های همیشگی اش خبری نبود . گفت : می خواهند برایم زن بگیرند ! گفتم : برو تو که بچه ای هنوز ! چند ثانیه نگاهم کرد .

با هم شروع کردیم به نقشه کشیدن . با آن برنامه ریزی عجب مراسمی می شد . مگر چند روز طول کشید ؟ دنیا روی سرم خراب شد.

 

 

۲۱- از حمام که درآمد لباس های مرتبی پوشید و نشست سر سفره . گفت : مادر ، روزت مبارک . به شوخی گفتم : این طوری که قبول نیست ! سرش را پایین انداخت . گفت : الان دستم خالی است اما کار می کنم و . . .

از دلش درآوردم . اما ته دل خودم ماند . طاقت شرمندگی اش را نداشتم . چه می دانستم این آخرین روز دیدار است .

 

 

۲۲- جلوی آینه ایستاد . تمام قد ، خودش را ورانداز کرد . شب های قبل می گفتم : شلوغ است . خطر دارد مادر . اوباش از پشت خنجر می زنند ! آن شب زبانم باز نشد . برگشت نگاهم کرد . نگاهی که هنوز دلم را می لرزاند .

 

 

۲۳- بچه ها همه شان خسته بودند . صبح باید می رفتند سر کار . شب هم درگیری . یکی کاسب بود . یکی کارمند یا کارگر . فرقی نمی کرد . بسیجی ، بسیجی است .

حسین هم خسته بود . فقط یک لقمه نان خورد که گفتند عملیات است . راه افتاد و رفت سعادت آباد .

 

 

۲۴- دلم می خواهد آن راننده پرایدی که نصف شب بچه بسیجی ها را زیر می گرفت  ببینم . همان که حسینم را شهید کرد .

کاری اش ندارم به خدا ! فقط می خواهم بپرسم دلت آمد پسر به این قشنگی را از مادرش بگیری ؟!

 

 

۲۵- در آن اطراف شهیدی نبود که پیکرش را بیاورند و او به تشییعش نرفته باشد . برای شهدا از دل و جان مایه می گذاشت .

تشییع خودش هم دیدنی بود . در قطعه 55 همسایه شهدا شد . حالا هم به برکت شهدا اسمش سر زبان ها افتاده است .

 

 

۲۶- رفته بودیم مشهد انگار . دور سفره ای بزرگ نشسته بودیم . صدایی بلند شد : آقا دارد می آید . . . حسین پرید . آماده آماده بود . زد روی شانه من . گفتم : نه . من نمی توانم .

معطل نماند . رفت که رفت .

 

 

27-  خون شهید هیچ وقت هدر نمی رود . دیدید یک دفعه شورش ها خوابید . فتنه گرها رسوا شدند . خون پاک او چهره زشت و حیوانی منافقان را برملا کرد و سندی شد بر اثبات مظلومیت ناگفته بسیجیان خامنه ای .

 

 

28- آقا را که دیدیم دیگر نمی‌دانستیم چه‌کار کنیم. حسین دوست داشت آقا را ببیند. وقتی ایشان را دیدیم، گریه می کردیم. آقا گفتند دخترم خوشحال باشید که حسین دانشگاه اصلیش قبول شده است. دیدار آقا برای ما از همه بهتر بود.

 

 

بر اساس خاطراتی از : حسن غلام کبیری ( پدر شهید ) – مادر شهید -  حبیب غلام کبیری ( برادر شهید ) – آقایان : هومن آذرمیر – علی جوالی – امیر ناصری – حامد ملا – محمد جواد سعیدی – اصغر برزگری .

 

 

جمع آوری خاطرات : مهدی جعفری

 

 

تنظیم وبازنویسی : سید حمید مشتاقی نیا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این وعده را پیگیری کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۸ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۴۸ ق.ظ

جنگل‌های انجیلسی در حصار زباله/ فرار رو به جلو و عجز شهرداری بابل

 

چند روز پیش در سوم دی 1402 خبرگزاری تسنیم به نقل از فرماندار بابل نوشت که به دستور وزارت کشور، مبلغ پنجاه میلیارد تومان جهت حل معضل زباله جنگل سوز انجیلسی اختصاص پیدا کرده است. شهرداری بابل نیز موظف شد مبلغ پنجاه میلیارد تومان دیگر برای تکمیل این طرح را از بودجه خود تامین نماید.

متاسفانه این خبر در رسانه های محلی بازتاب چندانی نداشت.

بایکوت این خبر در حالی میتواند نگران کننده باشد که حدود دو ماه پیش سقوط دو شهروند به فاصله یکهفته از حفره ایجاد شده در پل موزیرج بابل مورد پیگیری و توجه چندان رسانه های محلی واقع نگردید. این سکوت معنا دار باعث تقویت شائبه وابستگی مالی بعضی کانالهای خبری به شهرداری گردیده است.

با گذشت حدود دوماه از حادثه دلخراشی که منجر به مرگ یک بانوی جوان گردید هنوز هیچ مسئولی مورد بازخواست و عزل قرار نگرفته یا استعفا نداده است. تریبونهای رسمی شهر نیز به طور معمول فراتر از دعواهای سیاسی و سهم خواهی از اوقاف و ... ثابت کرده اند دغدغه چندانی برای پیگیری حقوق مردم ندارند. مدیریت فکری و پشت صحنه بخشی از شهرداری بابل وابسته به طیف معروف به آتلیه است که همواره در سطح افکار عمومی با برجسته سازی فرهنگ غرب و رویدادهای خبری بیگانه در تلاش برای رواج فرهنگ خودتحقیری بوده اند. حالا معلوم نیست چرا این طیف که مرتکب قصور و ترک فعل در ترمیم پل و جان باختن یک شهروند گردیده حاضر به تقلید از مسئولان بیگانه جهت استعفا و برخورد با متخلفان نیست.

معضل زباله بابل اما نزدیک به سه دهه است که لاینحل باقی مانده. بعضی مسئولان سابق و مطلع بعد از اتمام دوره کاری خود اظهار نمودند که تعارض منافع مافیای زباله مانع از درمان این زخم کهنه خواهد بود. 

از سوی دیگر هشدارهای مکرر کارشناسان بهداشت و محیط زیست و ... نسبت به عوارض دپوی روزانه سیصد تن زباله بابل و شهرهای اطراف در جنگل که منجر به گسترش بیماریهای سرطانی و ... گردیده و نیز شکایت مستدل جمعی از اهالی منطقه در نهایت منجر به ورود دستگاه قضا و صدور حکم منع دفن زباله در روستای انجیلسی گردید که البته تا کنون به مرحله اجرا نرسیده و روی زمین مانده است.

رسانه های محلی و فعالان خبری اگر میخواهند از ظن تبانی با باندهای مرتبط با مافیای زباله در امان بمانند بهتر است با پیگیری وعده فرماندار فعلی بابل، مسئولان شهری و استانی را مجاب به حل سریع این معضل ویرانگر و زیان بار نگاه دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیام ایتایی یکی از دوستان:

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۷ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۴۸ ق.ظ

photo_2023-12-28_11-10-01_a2t6.jpg


سلام  برا رفع خستگی کمی در کتابخانه مسجد اعظم داشتم دور دور میکردم  به کتابهایی جالب برخوردم منجمله این کتاب
اولا چاپ انتشارات فرانکلین ناشر آمریکایی هست
ثانیا پایین نقشه جزیره ایی مشخصه باپرچم ایران و چاه نفت😔یعنی هنوز بحرین عقد رس نشده بود و شاه بیعرضه شوهرش نداده بود😔

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضرت عباس در پاریس!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۰۱ ب.ظ

روایت زندگی دختر محجبه‌ای که فرانسه درس خواند/ یک روز با ...

 

یکی از فرصتهای معطل مانده و فسیل شده جمهوری اسلامی در دنیا، بخش رایزنی فرهنگی در سفارتخانه هاست که خاک میخورد و به دلیل عدم بهره مندی از نیروهای با انگیزه و اهل دغدغه، استفاده خاصی از این فرصت بزرگ صورت نمیگرد.

رایزنهای فرهنگی اگر درست و حسابی فعال باشند میتوانند از ظرفیت کشورهای هدف برای معرفی بهتر اندیشه انقلاب جهانی اسلام و نشر پیام آزادگی و انسانیت بهره بگیرند. آنگونه که بخشی از این فعالیت ها در ایتالیا قهرمانانی چون ادواردو آنیلی را پروراند، در آفریقا نیز منجر به بیداری ملتها گردید و...

مدتی در سر کاری مجبور به تماس با بعضی رایزنهای فرهنگی بودم و متأسفم متوجه شدم بخش عطیمی از این عزیزان بسیار از مرحله پرت بوده و به صرف ارتباط و مدرک توانسته اند پستی نان و آب دار برای خود دست و پا کنند و ... گرد غربت بر اندیشه اسلام ناب همچنان باقی است.

خانم نیلوفر شادمهری را با کتاب خاطرات سفیر می شناسیم. خاطرات شیرین و جذاب او در دفاع از عقاید اسلام و انقلاب اسلامی در دوره دانشجویی اش در پاریس در قالب کتابی با این نام مورد توجه بسیاری از جوانان قرار گرفته است.

در تصمیمی درست و به جا این بانوی فرهنگی به عنوان رایزن فرهنگی ایران در فرانسه انتخاب شد. اخیرا اجرای هنرمندانه تعزیه حضرت عباس علیه السلام در پاریس مورد توجه بسیاری از مخاطبان هنردوست غیر مسلمان قرار گرفت که از زحمات و ابتکارات درخشان این خانم اصیل ایرانی است.

یکی از مخاطبان ایرانی در توصیف فضای سالن اجرا و واکنش مخاطبان غیر مسلمان نوشت:

"از همان میانه‌های اجرای برنامه که صدای گریه حضار به گوش می‌رسید تا تشویق‌هایی که پس از اتمام نمایش در میان اشک‌هایی که بر زمین می‌ریخت، قطع نمی‌شد و این‌ها حاکی از میزان رضایت حاضران بود."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خیلی رک عرض میکنم

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۰۹ ب.ظ

جمهوری اسلامی از نظر تسلیحاتی توان جنگیدن مستقیم و مسلحانه بر ضد اسرائیل و حامیانش یعنی آمریکا و... را ندارد.

هم ما میدانیم هم دشمن میداند.

به این معنی نیست که آمریکا یک دکمه فشار بدهد ما از بین میرویم.

تسلیحات و تکنولوژی نظامی ایران اصلا با گذشته قابل قیاس نیست.

اگر جنگ شود قطعا شکست به معنای سقوط کشور را شاهد نخواهیم بود اما پیروز هم نخواهیم شد.

میتوانیم ضربات سنگینی را به دشمن وارد کنیم اما خودمان هم درب داغان میشویم.

برای جنگ مستقیم با اسرائیل یا دیگر متحدان رسمی آمریکا فعلا زود است. باید قدرت بیشتر و شرکای بیشتری جمع کنیم. فعلا از طریق غیر مستقیم میجنگیم تا علم مبارزه بر زمین نماند و به ساعت موعود نزدیک شویم.

دیدم یکطرف دارند رجز میخوانند و تشویق به جنگ میکنند یک طرف هم متنهای پیچیده مینویسند که اوضاع را ماستمالی و توجیه کنند. گفتم لااقل من رک حرفم را بزنم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلام عزیز پرپرم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۵ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۱۷ ب.ظ

یار دیرین حاج قاسم را بشناسید/ علت تلاش‌های مکرر اسرائیل برای ترور «سید رضی» چه بود؟

 

اصلا نمیخواهم سیاسی بنویسم. اینکه انتقام سخت خواهیم گرفت یا نرم! اینکه دوبار ترور ناکام چرا باعث هوشیاری بیشتر نشد؟ انتخابات قبلی گفتیم انتقام سخت یعنی رأی به رییسی این بار لابد میگوییم انتقام سخت یعنی رأی به قالیباف!

گور پدر سیاست.

شهادتت را عشق است دلاور. محضر نورانی بانو ام البنین، شب نشینی بزم یاران اباعبدالله، گوارای وجودت، هنیئأ للآکلین. چه افتخاری بالاتر که سفاک ترین حکومت تاریخ، از حیاتت در هراس بود؟ همه ائمه ما شهید شدند ولو آنکه دست به شمشیر نبردند. طاغوت میدانست حیات آنها در پس پرده علم و مناجات و سخن و وعظ نیز بساط شرک را بر هم میزند. مسلمانی که دشمن از حیاتش در هراس نباشد، اخته و بی خاصیت و فیک است.

تا وقتی که گلوله خصم در پی شقیقه ماست، پرچم حق در این مملکت بالاست که گفته اند تُعرف الاشیاء باضدادها. خدا را شکر که درنده ترین مخلوقات متوحش عالم هنوز ما را دشمن خود می پندارند و از حیات بچه های این مرز و بوم واهمه دارند.

مباد روزی را ببینیم که دشمن دیگر از وجود ما احساس خطر نکند. مباد روزی را ببینیم که رایحه شهادت از این مرز و بوم رخت بر بندد. 

سلام ما را به حضرت زهرا برسان سید خدا؛ انّا ان شاءالله بکم لاحقون.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

در زلف چون کمندش

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳ دی ۱۴۰۲، ۰۴:۴۸ ب.ظ

امشب حضرت زهرا به ام الرصاص می آید. او سر هادی محمدزاده را به دامان میگیرد. هنوز صورت هادی سبز نشده، پهلویش زخم برداشته درد می کشد اما از بقیه میخواهد بروند جلو، کار جنگ عقب نماند.

عبدالله شریفی دارد نفس های آخرش را می کشد. این لحظات واپسین می گفت چیزهایی می بینم که شما نمی بینید. روح من دیگر بند این دنیا نیست. امیدوارم شهادتم برای مردم خیر و برکت داشته باشد. محمدباقر دلدار هم کنار اوست. بوی عطر همیشگی اش این لحظات آخر، رایحه وصال را می پراکند. محمدباقر ملازاده، پیرمرد روستایی خوش قلب و اهل دلی است که سجده های آخرش با اشک عجین شده بود. گفت میدانم امشب شب پر گشودن من است. دنبال نعمتهای بهشتی نیستم. خدا از من راضی باشد برایم بس است. حسین حیدری امشب در آغوش حضرت زهراست. تیر خورد اما به روی خودش نیاورد. تا جان داشت ایستاد مبادا روحیه بچه ها تضعیف شود. حسین بابازاده چند دقیقه ای تا سوختن فاصله دارد. دوان دوان می آید دوباره فرمانده اش را بغل می گیرد: سلام مرا به پدر و مادرم برسان، بگو از من راضی باشند. خواستم وصیت برادرم مرتضی را عمل کنم. نمیدانی چقدر دلم برای مرتضی تنگ شده است...

محمدرضا مجیدی، پیشقراول گروهان است؛ خط شکن خط شکن ها. قرار نبود او جلوتر برود. خیلی اصرار کرد رزمنده ای که عیالوار است را راضی کند جایش را با او عوض کند. خودش تازه نامزد کرده بود. غروبهای دلگیر هفت تپه، کز میکرد یک گوشه نامه های عاشقانه نامزدش را برای هزارمین بار مرور میکرد. رفت جلو راه را باز کند. ده سالی آنجا ماند و چند تکه استخوانش برگشت. برادرش عبدالحمید هم همان شب و همان ساعت در جبهه مهران شهد شهادت نوشید.

گراییلی اصلا جزو بچه های غواص نبود. آنقدر ضجه زد و گریه کرد تا دل حاج حسین بصیر را به دست آورد. گفت میدانم امشب چه خبر است. زود شنا کرد و رفت و خودش را به دامان حضرت زهرا رساند. خانقاه جهانگرد میدانست اگر برود جلو و آتش دشمن را خاموش کند خودش هم شهید خواهد شد اما ترجیح داد به دل آتش بزند تا گره کار باز شود. از درد ناله میکرد. بدنش پر از زخم شده بود. یازهرا گفت و پرواز کرد. علیرضا یوسفی، ابراهیم خردمندی، مهدی حقیقیان و... امشب شب مرادشان است.

امشب به یاد بچه های خط شکن گروهان فاطمه الزهرا، به یاد بچه های گردان یا رسول، اسیران مجروحی که با تیر خلاص پر گشودند، به یاد غواص های دست بسته ای که زنده به گور شدند، سلام بدهیم به محضر صدیقه طاهره، ام الشهداء فاطمه زهرا... این سلام امشب خریدار دارد. امشب در محضر بانو، بزم معراجیان برقرار است.

در دل ز حق تعالی، شکریست بی‏نهایت

کو در کتاب خود کرد، در شأن تو حکایت‏

در وعده وصالت، نستخلفنّهم گفت

جان گر فشانم ارزد، این لطف و این عنایت

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منهای صلاحیت

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳ دی ۱۴۰۲، ۱۰:۴۸ ق.ظ

تایید صلاحیت مدیرعامل و سه عضو هیات مدیره سرمایه گذاری غدیر در هاله ای از  ابهام؟ + دستیار روابط عمومی

 

در حالی که دولت مدعی است در پاکدستی گوی سبقت را از همه رقبا ربوده و ذره ای فساد را در بدنه اجرایی تحمل نمیکند شاهد آن هستیم که مهدی جهانگیری مفسد اقتصادی به ناگاه از زندان آزاد شده و مسئول اتاق بازرگانی ایران و یونان می شود.

اعطای مسئولیت سنگین به مهدی عبوری شهردار اسبق ساری که بازداشتی شعبه سیزده کارکنان دولت در تهران بوده نیز حواشی خاص خودش را به همراه داشته که باعث افشاگری و اعتراض چندباره دلسوزان کشور قرار گرفته است.

فارغ از سوءپیشینه مدیریتی عبوری، عدم ارتباط و تجربه و توانایی لازم برای مدیریت هلدینگ بزرگ و پولدار غدیر زیر نظر وزارت دفاع از دیگر اشکالاتی است که درباره وی مطرح شده و با سکوت آزار دهنده مسئولان دولت مواجه شده است.

انرژی پرس ساعاتی پیش چنین نوشت: 

در روزهای گذشته مجید عشقی، رئیس سازمان بورس طی نامه‌ای خطاب به وزیر دفاع به صورت رسمی عدم صلاحیت مالی مهدی عبوری برای کسب عنوان مدیرعاملی این هلدینگ مهم اقتصادی را اعلام کرده است.

با توجه به رد صلاحیت مالی مهدی عبوری باید منتظر معرفی گزینه جدید توسط وزارت دفاع برای هلدینگ غدیر باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خانه ای روی آب

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲ دی ۱۴۰۲، ۰۵:۰۲ ب.ظ

سیب کرمو

 

غرق در فضای مجازی بود. عکس های عاشقانه و خانوادگی و مجردی شاخ های اینستا را دنبال میکرد. احساس کرد همه خوب و خوش و سرحالند و همه اموراتشان بر وفق مراد می چرخد و هیچ غم و کم و کاستی در زندگی ندارند. هر روز بیشتر از قبل حسرت میخورد.

با شوهرش که نان بخور و نمیری در می آورد و سن و سال جوانی اش را فارغ از دلخوشی های اغواگر و تفریح و رفیق بازی و... به کسب و کار شرافتمندانه اختصاص داده بود سر ناسازگاری گذاشت و نق پشت سر نق که ببین مردم دنیا دارند خوش میگذرانند ما برای داشتن بیشتر در فشار و مضیقه و کار و زحمتیم و... از آن دخترهایی که فکر میکنند باید یک گوشه بنشینند از زمین و زمان برایشان پول ببارد.

حرف بزرگترها هم تأثیری رویش نداشت که دخترجان، شوهرت دارد کار میکند، دستتان جلوی کسی دراز نیست، آبرو دارید، نان حلال دارید، زندگی معمولی و سالم دارید، این نمایشهای مجازی صرفا ظاهر زندگی عده ای است باطنشان را خدا خبر دارد و.... اثری نداشت که نداشت و دختر جوان پایش را در یک کفش کرد که طلاق میخواهم... طلاق گرفت و دختر خردسالش را به آوارگی کشاند. دیگر از منطق و استدلالش هم حرفی نمیزد به این بهانه که بقیه مرا درک نمیکنند، نمی فهمند، چرا باید با کسی بحث کنم، من خودم عقل کلّم، ختم روزگارم ...

مدتی عاطل و باطل چرخید، خوش پوشید و خوش گشت و .... دید اینطوری که نمیشود، داد پدرجان هم دارد در می آید، رفت سر کار. سر کار هم که به اقتضای جامعه امروز مجازی زده، تا چشمشان به دختر جوان مطلقه افتاد انواع پیشنهادها و طرح و نقشه ها ردیف شد و...

چند روز پیش خبر مرگ این دختر را شنیدم، علت؟ خودکشی! رسیده بود به پوچی و بی هویتی.

حتی مهر فرزند هم نتوانست او را به زندگی بند کند. موریانه فضای مجازی، ذهن او را به یک میوه کرم خورده تبدیل ساخته بود. 

اگر نمیتوانید مستقل بمانید، رنگ پذیر و منفعل و ضعیف و فاقد اراده هستید، وارد فضای مجازی نشوید. همین سلبریتی هایی که خیلی ها غبطه ظاهر زندگی لوکس و خنده های نمایشی شان را میخورند اغلب باطن ناآرام و بهم ریخته و زندگی بی ثبات و پر تشتت دارند، مضطرب و عصبی هستند.

آرامش به زرق و برق و عکس های مجلل و قهقهه مستانه و زندگی لوس و پز دادن و .... نیست. فضای مجازی سر تا پایش فیک است، فریب نخورید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وحدت حوزه و دانشگاه و سلبریتی ها!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

                              حمله سردار آزمون به برنامه‌های شب یلدا تلویزیون

 

صدا و سیما چه بر سر مردم می آورد؟

حضور امیر محمد، پسر اینستایی "واگعیه یا کیکه" در برنامه سیما باعث واکنش اعتراضی بسیاری از نخبگان حوزوی و دانشگاهی و مذهبی و غیر مذهبی شد. حتی سردار آزمون هم که خودش هم همچین بی حاشیه نبوده به این مدل الگوسازی سیما اعتراض کرده است.

صدا و سیما به بهانه رقابت با ماهواره و فضای مجازی، در موضع انفعال قرار گرفته و با بها دادن به امثال امیرمحمد و صادق بوقی و ... در واقع در حال برجسته سازی رسانه های غیر قابل اعتماد است که عواقب فرهنگی آن دامنگیر جامعه خواهد شد.

تبلیغات گسترده برای مصرف گرایی و مسابقه خرید و دامن زدن به حس نیاز کاذب و گسترش فقر و احساس نداری و کمبود، اگر چه برای صدا و سیما درآمد دارد اما جامعه را به سمت خشونت و ناامنی و عصبانیت و درگیری و نارضایتی و خودکشی پیش خواهد برد.

فکرش را میکردید روزی سیاستهای صدا و سیما به اندازه ای لوث و منفعل و سطحی و نازل بشود که همه اقشار جامعه با هر طرز فکر و گرایشی در انتقاد از رویکردهای مخرب فرهنگی آن متحد شوند؟

از زاویه دیگر البته این اتحاد بین دلسوزان جامعه را باید به فال نیک گرفت. هنوز ارزشهایی در جامعه زنده هست که بشود سر آن وفاق ملی را تجربه کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

92 تُن

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۰۷ ق.ظ

عکس/ معدوم سازی ۹۲ تُن بادام زمینی کپک زده در مشهد

 

این تصویر مربوط است به معدوم سازی 92 تن بادام زمینی کپک زده در مشهد.

خب دستشان درد نکند که معدومش کردند. گاهی دیده شده اقلام کپک زده و کرم خورده در بازار عرضه شده و یا در بسته های معیشتی ...

بگذریم.

راستی قیمت بادام زمینی را که میدانید. مردم پول نداشتند بخرند چرا قیمت پایین نیامد؟ طمع و بدجنسی صاحبان کالا یا بی تدبیری وزارت صمت، یا هر دو؟ 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منِ بی تقصیر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۰۱ ق.ظ

تصویری از خالکوبی جالب یک زورگیر که وایرال شد

 

این نوشته روی پای یکی از متهمان زورگیری در تهران، خالکوبی شده بود:

"روزهای تکراری، آدم های اجباری"!

 

از آدم هایی که احساس خستگی و شکست میکنند و مقصر آن را جامعه می دانند باید فاصله گرفت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تونل میزدیم اون موقع که تونل زدن مد نبود!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

photo_2023-12-17_19-25-20_pxgz.jpg

 

حالا که بحث تونلهای غزه داغ است و البته کسی نیست که نداند دستگاههای مجهز حفاری حماس از کجا و با ایده چه کشوری تأمین شده خوب است یادی کنیم از ابتکار حفر تونل در عملیات بزرگ و غرورآفرین فتح المبین. شهید غلامحسین رعیت رکن آبادی، اهل یزد که در گلزار شهدای قم قطعه سه ردیف شش مدفون است خالق این اثر شگرف و حماسی است. تونلی که او حفر کرد پشت سر نیروهای عراقی در می آمد. شهید صیاد شیرازی که ایده حفر تونل را طرح کرد و از امام جمعه یزد کمک خواست در کتاب ناگفته های جنگ (نقل به مضمون) می گوید وقتی نیروهای عراقی رزمندگان ما را پشت سرشان دیدند از تعجب خشکشان زد. اسرای عراقی را بردند که از تونل رد کنند و بیاورند عقب. بندگان خدا ترسیدند و فکر کردند قرار است زنده به گور شوند. شروع کردند به اظهار عجز و التماس. خلاصه با زور تهدید راهی حفره شدند و پایشان به تونل رسید. عظمت این تونل بزرگ و طولانی و سیم کشی برق و سیستم تهویه هوای آن را که دیدند از حیرت زبان به تحسین گشوده و الله اکبر و سبحان الله میگفتند.

کاش تدبیری اتخاذ می شد این تونل را پیدا کرده و احیا می نمودند. قطعا یکی از ابتکارات جذاب و تاریخی و دیدنی به شمار می آید که بازدیدکنندگان بسیاری را جذب میکند.

شادی روح شهیدان صیاد و رعیت صلواتی هدیه کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره تعطیلی کتابخانه امامزاده یحیی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۳۹ ق.ظ

یک- نمیشود کتمان کرد که تأسیس دو واحد ساختمان کتابخانه امامزاده یحیی در سبزه میدان بابل علاوه بر کارکرد مطالعاتی و فرهنگی آن در معرفی بیشتر این امامزاده واجب التعظیم تأثیر بسزایی داشته است.

دو- سازمان اوقاف یک نهاد درآمد زا و اداره ای مالیاتی با ژست مذهبی و بسیار پر اشکال است که دفاع از آن حسی مشمئزکننده به انسان میدهد.

سه- دست دکتر شافی درد نکند که سرمایه شخصی خود را ایثارگرانه برای تأسیس این دو ساختمان کتابخانه در بافت مرکزی شهر به کار گرفت. اجر اخروی ایشان قطعا درخشان و غیرقابل وصف است اما ناخواسته مرتکب دو اشتباه شد. یکی آنکه زمین کتابخانه را از موقوفات شهر دریافت کرد و بالطبع مجبور به امضای قراردادی مدت دار برای اداره کتابخانه با سازمان اوقاف گردید که موعد قانونی آن به سر آمده است. اشتباه دوم میدان دادن به طیف دگراندیش و غیرانقلابی برای تدوین تاریخ بابل بود که هزینه معنوی و مادی روی دست ایشان گذاشت.

چهار- مرحوم انوشه تاریخ پژوهی توده ای بود که هم در زمان شاه و هم بعد از انقلاب به زندان افتاد و از آموزش و پرورش اخراج گردید. درخشش منحصر به فردی هم در عرصه فعالیت خود نداشت و چه بسیار چهره های برجسته ای که به دلیل عدم انتساب به جریانهای سیاسی انقلابی یا ضدانقلابی و مافیای قدرت و ثروت به رغم برخورداری از وجهه ای جهانی، مهجور باقی مانده و حتی کوچه ای هم به نامشان نشده است اما با تلاش مرموز جریان بیمار فرهنگی شهر و البته خواب آلودگی بعضی پدران معنوی که همّ و غمّ شان اغلب متمرکز بر سهم خواهی بیشتر در عرصه قدرت است میدانی نیز در زمان حیات انوشه به نام وی ثبت گردید. انوشه در نیمچه اثری که درباره بابل منتشر کرده تلاش نموده با تحریف علنی تاریخ، انقلاب در بابل را متأثر از فعالیت مارکسیست ها! معرفی نموده و مدعی شود که مردم از سال 56 به سرکردگی! روحانیت دست به شورش! زده و تعدادی از آنها کشته! شدند. این ادعای دروغ در حالی است که شاهدان عینی شروع انقلاب از محافل مذهبی در سالهای ابتدایی دهه 40 همچنان در قید حیات هستند. مرحوم اردبیلی پدر صنعت مس کشور که اخیرا به رحمت خدا رفت و فوت او بازتابی در تریبونهای رسمی شهر نداشت نیز در خاطرات خود نوشته از سال 42 در جلسات مذهبی مرحوم یزدانی شرکت داشته و با روند انقلاب اسلامی و مبارزه با طاغوت همراه شده است. تریبون رسمی شهر البته به رغم سکوت درباره فاجعه سقوط دو شهروند از پلی معیوب که منجر به مرگ دردناک بانویی جوان گردید و نیز بازگشت متهمی دانه درشت و فراری و جولان ناامید کننده او در شهر که هر دو خبر ابعادی ملی پیدا کرد، ترجیح داد صرفا به مسأله کتابخانه ورود پیدا کند که البته اوقاف مدعی تکذیب بخشی از آن خطابه است.

پنج- اوقاف میگوید طبق قانون و قرارداد رسمی، اداره کتابخانه بر عهده این سازمان قرار دارد. یک ساختمان آن را به هیأت امنای امامزاده تحویل داده که همچنان فعال است، ساختمان دیگر را با همه تجهیزات جهت ادامه فعالیت به یکی از گروههای فرهنگی شهر واگذار خواهد کرد.

شش- نمیشود کتمان کرد هیاهوی اغراق آمیز حول محور تعطیلی موقت کتابخانه بیشتر مرتبط با سوزش ناشی از تعطیلی فعالیت گروه تاریخ پژوهشی فوق الذکر است. البته این گروه میتواند در مرکزی دیگر مثل بنیاد حریری که همراستا با تفکر جریان غیرانقلابی است به فعالیت خود ادامه دهد. اگر نهادی بالا دستی به این نتیجه رسیده که باید جلوی فعالیت گروه تاریخ پژوهی مرحوم انوشه را بگیرد بهتر است صاف و مستقیم و شجاعانه و بی رودربایستی به این تصمیم عمل نماید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مقتل شهدای فاطمیه قم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۵ ب.ظ

photo_2023-12-17_19-24-55_sqgw.jpg

 

شهر مقدس قم به خصوص خیابان انقلاب اسلامی (چهارمردان) بارها هدف حملات هوایی و موشکی دشمن بعثی قرار گرفت.

یکی از این موشکها در سال 65 به خانه ای در این خیابان اصابت کرد که مجلس روضه زنانه حضرت صدیقه طاهره برقرار بود. هجده زن و کودک بیگناه از محفل اشک و آه فاطمیه تا عرش قدسی حق پر گشودند و جرعه نوش باده ساقی کوثر شدند.

در روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نایب الزیاره شما در مقتل این شهدای فاطمی بودم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ازدواج دوم زاکانی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۰ ق.ظ

اقدام‌غیراخلاقی باعکس معترضان به سازمان محیط زیست!+عکس - جهان نیوز

 

خانم ابتکار، لیدر جریان فتنه بود که در دولت روحانی سهم گرفت. عده ای از کارکنان سازمان محیط زیست در اعتراض به مشکلات اداری و صنفی خود تجمع کردند. این اعتراض برای قبیله اصلاح طلب گران آمد. فیک نیوزها دست به کار شدند و با جعل و دستکاری تصاویر، به تمسخر و هجو معترضان پرداختند. مثلا روی کاغذی که دستنوشته اعتراضی خانمها بود نوشتند ما شوهر میخواهیم و...

چند روز پیش با پیشقراولی سایت صراط نیوز، شایعه ای با مضمون ازدواج مجدد زاکانی و طلاق همسر او و مصاحبه دختر زاکانی و ... توسط جریانهای رسانه ای متصل به فتنه سر زبانها افتاد که البته به آن شکل مورد استقبال افکار عمومی قرار نگرفت. زاکانی بارها با جماعت اصلاح طلب درگیر شده و طبیعی بود که آنها نسبت به وی بغض داشته باشند. اما این وسط، شایعه ای که ساخته و پرداخته شد هدف ضمنی دیگری را دنبال میکرد. طراح این دروغ ننگین، مدعی شد همسر دوم زاکانی، خواهر شهید سید روح الله عجمیان است.

زاکانی البته دست به شکایت برد. خانواده عجمیان هم که پیش تر طعم تلخ دخالت و نفوذ زهرآگین بزرگان را چشیده بود اصلا به این شایعات واکنشی نشان نداد چه برسد شکایت به دستگاه قضا.

سوال اینجاست هدف از تخریب وجهه خانواده شهید عجمیان چیست؟

سید روح الله عجمیان شهید مظلوم عرصه دفاع از امنیت کشور بود که غریبانه در جمع فواحش و اراذل هرز و هیز ارباً اربا شد. او لااقل در ظاهر طرف حساب اصلاح طلبان نبود.

مستندی که درباره وضعیت زندگی خانواده ایثارگر این شهید مظلوم ساخته شد بار دیگر نشان داد که حافظان اصیل انقلاب نه صاحبان میز و منصب و مدعیان صف اول که همواره همین پابرهنه های بی ادعا و خط مقدمی عرصه خطر بوده و هستند.

به راستی چه قشری از برجسته ماندن چهره شهید عجمیان و خانواده او در رنج است؟

پدر بزرگوار این شهید اما در حرکتی تاریخی، برگی از ناکارآمدی دستگاه عدالت کشور را در دفاع از طبقه مظلوم و ولی نعمتان ثبت نمود. او در پخش زنده تلویزیونی، علی اکبر ولایتی که آقازاده هایش متنعم از سفره چرب بیت المال، حالا جام مستی با گرگهای وال استریت را به سلامتی مستضعفان عالم سر می کشند عامل نجات قاتل اصلی فرزند جوانش معرفی نمود.

ولایتی هم مثل ابتکار، لیدر و پیشانی یک جریان سیاسی خاص متعلق به اشراف مصلحت اندیش و سازشکار است. طبیعی است رسانه های فاسد و قلم فروش دنبال فرصتی برای انتقام گیری و لجن مال نمودن منتقدانش باشند.

خون سید روح الله عجمیان و آرمان علی وردی و .... البته اثر خواهد کرد. قاتلان این شهدا و آنهایی که بر آتش فتنه دمیده یا به آن کمک نمودند بی شک رسوا و ذلیل خواهند شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پژواک مجازی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۸ ب.ظ

اکو چیست و چرا صدا اکو می شود؟

 

فعالیت در ایتا مثل این می ماند که دور هم نشسته باشیم و با خودمان گپ بزنیم و داد سخن برانیم و قیافه بگیریم و... عین آواز خواندن در حمام. با این فیلتر نیم بند و شل و ول و بساط نون و آب دار فیلترشکن فروشی و عدم انسداد پهنای باند شبکه های معاند، نرم افزارها و برنامه های تولید داخل صرفا محل اجتماع معدودی از فعالان مجازی باقی می ماند. حالا جالب است یک بابایی در کانال خود مدعی میشود با مواضع زیگزاگش در مورد حجاب توانسته هزاران نفر از خانمهای بی حجاب را محجبه کند! اصلا این تعداد خانم بی حجاب در ایتا حضور دارند؟

با این سیاست یکی به نعل و یکی میخ که در مدیریت فضای مجازی در پیش گرفته شده، داریم دور خودمان می چرخیم. این وسط دسترس بودن فیلترشکن در واقع فرهنگ دور زدن قانون را در ذهن مردم نهادینه می سازد. اگر نمیتوانید یا نمیخواهید پهنای باند شبکه های ارتباطی بیگانه را ببندید قبح دور زدن قانون و بی اعتنایی به سیاستهای ملی و جدی نگرفتن مسئولان را نریزید. مردم دارند مطمئن میشوند انقلابی گری بعضی مسئولان صرفا از باب رفع تکلیف و ساکت کردن موقت مومنان است. مثل قضیه حجاب که اصلا نیازی به قانون جدید نداشت و به بهانه تصویب قانون جدید و اطاله مضحک تصویب آن، راه اشاعه بی حجابی و هنجارشکنی، هموار شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا