اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت مادر» ثبت شده است

امشب علی، جان میدهد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۶ ق.ظ

امشب شب شهادت مولا علی است.

علی را نه شمشیر زهرآلود خصم در سحرگاه مسجد کوفه که داغ شهادت زهرا شهید کرد. 

امشب علی، جانش را در تابوتی ساده و سیاه و پوشیده، غریبانه تشییع کرد و مخفیانه به خاک سپرد.

 

 

 

 

آنهایی که میگویند ظلم به حضرت زهرا دروغ است، بگویند قبر مادرمان کجاست؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بانوی اول ایران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ

حرم فاطمه معصومه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

ابراهیم اگر ابراهیم شد و خوش درخشید نمیتوان نقش بانوی بزرگی چون هاجر را در زندگی او نادیده انگاشت. به پیامبر خدا آنقدر ایمان داشت که بپذیرد با طفل شیرخوارش در صحرا تنها بماند. شیطان در قالب پیرمردی خیرخواه به سویش رفت بلکه احساسات مادرانه اش را برانگیزد تا مانع از عزم ابراهیم برای ذبح اسماعیل شود. هاجر اما گفت تسلیم محض خدا و پیامبرش هستم و بس. دل ابراهیم قرص شد و در مسلخ عشق سربلند تاریخ گردید.

موسی اگر موسی شد دل دریایی مادرش یوکابد بدرقه راهش در امواج سهمگین نیل بود و اراده زن پاکدامن تاریخ سازی چون آسیه او را از کاخ ستم تا میعاد نبوت و هدایت، همراهی نمود.

یک محمد بود و یک خدیجه. ایثار مادر امت آنقدر بزرگ بود که رسول الله شهادت بدهد اقامه دین مدیون عظمت وجود و شخصیت آسمانی این بانوی بزرگ است.

خطبه فدکیه در حقیقت خطبه ولاییه بود. فاطمه کمر به حمایت حق بسته بود. مثل شیر می غرّید و از ولایت علی دم زده و غاصبان را رسوا می نمود. امروز اگر سیرت و غیرت علوی اسوه مردان عالم است به برکت بیان و منطق و کلام فاطمی است.

زینب عصاره فاطمه و علی بود. شیر زن دشت کربلا که افشاگری و روایتگری حکیمانه اش مکمل نهضت عاشورا شد. بنیان یزیدیان را برباد داد و مبدأ خیزش ابدی مستضعفان جهان در تأسی به قیام اباعبدالله گردید.

یک اسلام است و یک فاطمه معصومه. قم اگر قم است و آشیانه آل محمد(ص)، حوزه اگر حوزه شد و مادر انقلاب گردید، ایران اگر مهد بیداری جهان شد و پرچم آزادگی ملتها در مبارزه با ظلم را در پهنه گیتی به اهتزاز درآورد مرهون شمع وجود دختر موسی بن جعفر است.

نقش زن در اسلام را اگر میخواهید بدانید به عظمت وجود بانوانی بنگرید که محور اندیشه حماسه و ایمان قرار گرفته و حیات نور دین و فطرت را در هجوم سیاهه بیداد و عصیان و تغافل و غارتگری، محافظت نمودند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

"بچه زرنگ" را ببینید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ

بچه زرنگ | شبکه 2

 

مجموعه تلویزیونی و داستانی "بچه زرنگ" که این شبها ساعت بیست و یک و پانزده دقیقه از شبکه دوم سیما پخش می شود از آن دست آثاری است که بر مبنای باور درون و دمیدن روح و با دست دل ساخته شده است، چیزی در مایه های خداحافظ رفیق، او، تویی که نمی شناختمت، مهاجر، دیده بان و...

مهمترین خاصیت تماشای این اثر، بازیابی گمشده های درونی خودمان است و فرصتی برای تأمل درباره مقصدی که داشتیم و راهی که می رویم.

یادمان بیاید که دلخوشی ها و سرمایه هایی چون حضرت رقیه، امام رضا، حضرت زینب، فرهنگ شهادت و... را داریم. ما خدا داریم. اهل بیت را داریم. شهدا را داریم.

داشته هایمان آنقدر زیاد و وسیع هست که بهانه ای برای ناامیدی و حس شکست و سرخوردگی و انزوا و تلقین باخت و ... باقی نماند. ما قلب داریم، بارگاه حریم کبریایی عشق و وصال را درون خود جای داده ایم و خمخانه محبت دوست را بر سجاده دلدادگی طواف میکنیم. یادمان نرود جا مانده قافله نورانی کرب و بلاییم و ...

باید گذشتن از دنیا به آسانی، باید مهیا شد از بهر قربانی.

دم سازندگان سریال دلی "بچه زرنگ" گرم. مشهدی های باصفا که یاد شهیدان بختی و عطایی و ... دیگر مدافعان گلگون کفن حرم آل الله را صیقل روح خسته و جان غبار گرفته مان قرار دادند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دو امامی که دعایشان مستجاب نشد!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ق.ظ

همه ائمه مستجاب الدعوة هستند. انسان کامل با وجودی که همه اجزایش متصل به خداست و واسطه فیض حق و بهانه لطف الهی است و شفیع عالم خلقت، اراده کند به غمزه چشمش آسمان ابری می شود و چشمه از دل سنگ سخت می جوشد و کویر سبزه زار می شود و محتضر شفا می یابد و شرّ و بلا به خیر و برکت بدل می شود و کرامت نامش حلّال مشکلات است چه برسد که خود دست دعا به سجاده عنایت حق بیاویزد و ...

تاریخ اسلام مشحون از ثبت صدها کرامت و اعجاز و عظمت خاندان عترت است که ولایت در تکوین را صورت مجسّم بخشیده و فراتر از خرق عادات، نور حقانیت آل الله را در بستر دگرگونی زمین و زمان و ترجمان انسانی آیه کُن فیکون تجلی داده؛ ولی

تنها یک بار این اتفاق افتاد که دعای دو امام اجابت نشد.

روزهای آخری که مادر در بستر بیماری، شمایل عروج و وصال به خود گرفته بود و هوای رفتن داشت، حسن و حسین بر مزار جدّ بزرگوارشان پناه برده  و درگاه خدا را آستان تضرّع و حاجت خویش و فرصت استجابت دعا برای شفای مادر جوانشان قرار دادند که اجابت نشد.

این سوی تر، مادر؛ اما - که آه دل سوخته اش هفت آسمان خدا را به رعشه می اندازد، که حجة الله علی الحجج است، که مرکز ثقل عصمت و مادر امامت است- دست به دعا بلند نموده و خسته از خلق، لقاء حق را طلب می کند و عزم سفر دارد. او مادرِ پدر نیز هست. قلب زخمی و دل گرفته اش شفای خود را در دیدار او می جوید.

رسول الله هم منتظر است. دستان مبارکش را از خاک آسمانی درگاه بهشت بیرون آورده تا امانتش را از علی تحویل بگیرد.

علی عدل و امانت، دارد قالب تهی می کند. او شرمسار جراحتی است که رخسار ودیعه رسول الله را نیلگون ساخته. امشب علی جان می دهد. او نه در سحرگاه مسجد کوفه که 25 سال قبل در شب ناتمام غسل معشوقه اش، در بیت نورانی اش که غزل سرای ملائک و معراج جبرائیل امین بود به شهادت رسید.

در کل تاریخ یک بار این اتفاق افتاد که دعای دو امام مستجاب نشد.

در طول تاریخ یک بار هم این اتفاق افتاد امام معصوم حرفی به دیگران بزند که خودش به آن عمل نکند. نه آن که نخواهد، که نتواند عمل کند.

نیمه های شب به یتیمان فاطمه سپرد در فراق مادر آهسته تر مویه کنند، صدا از خانه بیرون نرود. تا هنگام غسل، که ناگاه دست علی به برجستگی های بازوی کبود فاطمه خورد و بغض فروخفته اش ترک برداشت؛ دیگر کسی جلودار هق هق گریه های مولا نبود....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بخند سردار!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۰۸:۵۶ ق.ظ

See the source image

 

بخند سردار! تو از جنس آسمان بودی.

بخند که به  آغوش آسمان رفتی.

در قهقهه مستانه و در شادی وصولت، جاماندگان قافله عشق را هم دریاب. انّا انشاءالله بکم لاحقون.

همه این بازی ها و آشوب های منطقه فقط برای همین یک لحظه بود. لحظه ای که تو دیگر نباشی، غافلگیرت کنند و ظلمت شب به خیال خام خفاش ها، عالمیگر شود.

ان الله اشتری من المومنین انفسهم؛ همان خدایی که خریدار جان های عاشق پیشه ای مثل توست وعده داد: ان الباطل کان زهوقا.

خون تو هدر نمی رود سردار آنگونه که خون قاسم ها و علی اکبرهای حسین به هدر نرفت؛ آن گونه که خون علی اصغر در آغوش آسمان به امانت ماند و جهانی شد. سلام ما را به عماد برسان، به حاج حسین، به محمدابراهیم، به مهدی و حمید و به همه مردانی که از جنس آسمان بودند.

فاطمیه نزدیک است. سربندهای یازهرای مان را آماده کرده ایم. دشمن می داند نغمه یا زهرا یعنی چه!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مادر عزم سفر دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۵۱ ب.ظ

 

آخرین لحظات عمر خدیجه کبرا، بانوی بزرگ اسلام وصیتش را با رسول خدا در میان می گذارد.

 

 

خدیجه با همه بزرگی و ایثارش از پیامبر می خواهد اگر در حق او کوتاهی کرده، حلالش کند.

 

 

خدیجه با آن مقام والای معنوی، از رسول خدا می خواهد او را با پیراهنی که هنگام نزول وحی بر تن داشته، بپوشاند و کفن نماید.

 

 

یک خواسته دیگری هم دارد. خدیجه به رسول خدا سفارش می کند مبادا بعد از من هیچ یک از زنان عرب با زهرای من بد خلقی نماید، مبادا به صورت دردانه من سیلی بزند، مبادا ... 1

 

 

خدیجه نبود، رسول خدا هم نبود، زن عرب که نه، اما مرد عرب، با دست جفا، صورت مادر سادات، بوسه گاه رسول الله ...

 

 

تاریخ شهادت علی، بیست و یکم رمضان نیست. او آن گاه که در سایه سکوت شب، بدن همسرش را غسل می داد، همان ساعت که به کودکان داغدارش سپرد آهسته اشک بریزند و ناگهان صدای هق هق گریه خودش به هوا برخاست، آن لحظه که دست علی به بازوی زهرا رسید... تاریخ شهادت علی را شام شهادت فاطمه بنویسید.

 

 

مادری که داغ بی مادری کشیده، حال و روز کودکانش را در آخرین لحظات حیات درک می کند. مادر نشست. لباس های کودکانش را مرتب نمود و سر و روی شان را شانه زد ...

 

 

دعای ائمه مستجاب بوده و هست جز در یک جا. حسن و حسین، سیدان شباب اهل جنت، دو کودک دل شکسته اند که کنار قبر رسول الله دست به آسمان برده و برای شفای مادرشان دعا می خوانند؛ اما ام الائمه، حجت الله علی الحجج، دعای دیگری دارد که بی تردید اولویت با استجابت آن خواهد بود. امشب زهرا شفا می گیرد. او در غم پدر فقط یک بار لبخند زد؛ آنهم زمانی که رسول الله وعده داد تو نخستین کسی هستی که به من ملحق خواهی شد. مادر، عزم سفر دارد.

 

 

1-شجرةطوبی ج2 ص 233

  • سیدحمید مشتاقی نیا