اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حجت الاسلام ماندگاری» ثبت شده است

ترور کافی به روایت حجت الاسلام ماندگاری

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۲۲ ب.ظ

Shayx Ahmad e Kaafi.jpg


سی تیر سالروز شهادت روحانی غیور و منبری تأثیرگذار و کم نظیر معاصر، حاج احمد کافی است. چندی پیش مصاحبه ای با حجت الاسلام ماندگاری جهت تدوین تاریخ شفاهی خاطرات ایشان داشتم. ایشان خاطره ای از مراسم تشییع آن خطیب توانا نقل کرد که خواندنش خالی از لطف نیست:

 

اوایل تابستان سال 57 بود که انتشار خبری در شهر مشهد، موجی از انزجار را بر ضد دستگاه حاکمیت به راه انداخت. خبر بسیار ناراحت کننده بود. خانواده ما هم خود را در این مصیبت بزرگ، سهیم و داغدار می دانست. حجت الاسلام کافی با توطئه ای ننگین به شهادت رسید. من ناراحتی را در چهره ی پدر و مادرم می دیدم و نفرتم از رژیم سلطنتی بیشتر می شد. آن طور که بر سر زبان ها افتاده بود، حجت الاسلام کافی در مسیر خود از تهران تا نزدیکی مشهد، تحت تعقیب یک خاور قرار داشت. همراهان او می گفتند حتی وقتی در جایی برای استراحت توقف کردیم، خاور نیز ایستاد. عمدی بودن تصادف خاور با ماشین حامل حجت الاسلام کافی، بعد از پیروزی انقلاب بر اساس اسناد به دست آمده از ساواک مورد تأیید قرار گرفت.

کافی در اواخر عمر خود سخنرانی های تندی را بر ضد رژیم شاه بیان می کرد. آخرین منبرهای او در مشهد بود. من که حدود چهارده سال داشتم همراه مادرم به مسجد امام حسین علیه السلام در خیابان امام خمینی (شاپور سابق) می رفتم. کافی در یکی از معروفترین منبرهایش در آن مسجد با حنجره ای بغض آلود و لحنی شورآفرین از تبعید امام خمینی اظهار تأسف کرده بود. نوارهای سخنرانی انقلابی او دست به دست در سراسر کشور می چرخید و مردم را برای مبارزه با ظلم و بیداد آماده می کرد. یک روز صبح وقتی با مادرم به مسجد رسیدیم، دیدیم دَرِ مسجد را بسته اند. پاسبانی آن جا ایستاده بود و با عصبانیت می گفت: منبر کافی تعطیل شده است. او دیگر حق ندارد سخنرانی کند ....

ترور کافی، شور و هیجان وصف ناپذیری را در بین مردم مشهد ایجاد کرده بود. همه خود را برای تشییع باشکوه پیکر این روحانی بزرگ و مبلّغ کم نظیر اسلام آماده می کردند. تا آن جا که من به خاطر دارم تا آن موقع مشهد به این شکل و وسعت، شاهد حضور گسترده انقلابیون در خیابان ها نبود. تشییع جنازه شهید کافی را باید جرقه و نقطه عطف انقلاب اسلامی در مشهد مقدس دانست.

تشییع جنازه از مسجد یزدی ها واقع در خیابان توحید، نزدیک میدان شهدا - که آن موقع به آن میدان مجسمه می گفتند - شروع شد. جمعیت مردم بسیار زیاد بود. همه با صدایی بغض آلود و فریادهایی از سر درد و اندوه و غضب، به تشییع پیکر یکی از کم نظیرترین مبلّغان عالم تشیّع آمده بودند. مردم با سردادن شعارهایی بر ضد دستگاه پهلوی به سمت حرم امام هشتم علیه السلام به راه افتادند. امواج خروشان جمعیت، یک صدا و با مشت هایی گره کرده، انزجار خود از حکومت طاغوت را اعلام می کردند. من که تا کنون چنین جمعیت یکپارچه ای را ندیده بودم، حسابی به وجد آمدم.

تصویری از شهید کافی را در دست گرفتم و در صف اول مشایعت کنندگان به راه افتادم. مردی آمد و مرا روی دوش خودش بالا برد. حالا از آن بالا بهتر به جمعیت نگاه می کردم. خروش ملت، بسیار تماشایی بود. تصویر کافی را روی دست هایم بالا بردم تا از فاصله دور هم قابل دیدن باشد. هم نوا با مردم شعارها را تکرار می کردم. قرار بود پیکر ایشان را در حرم امام رضا علیه السلام طواف بدهیم. جمعیت به سمت حرم در حال حرکت بود. من از آن بالا مأموران شهربانی را می دیدم که ورودی حرم مطهر را بسته اند. به صحن موزه (رواق امام خمینی) که رسیدیم، ناگهان مأموران شروع به تیراندازی هوایی کردند. با توجه به این که چنین واقعه ای تا آن زمان در مشهد سابقه نداشت، مردم تجربه ای در این باره نداشتند. در یک آن، جمعیت از هم شکافته شد و هر کس به سمتی دوید تا خود را نجات بدهد! آن بنده خدایی که مرا بلند کرده بود حتی خم نشد تا من پایین بیایم. از همان بالا مرا انداخت پایین و پا به فرار گذاشت! تابوت شهید کافی نیز روی زمین مانده بود. مأموران قصد درگیری نداشتند و فقط می خواستند از ورود جمعیت به داخل حرم جلوگیری کنند. چند نفر از پاسبان ها جلو آمدند و تابوت را بلند کردند و دوباره دست ملت دادند. مردم از آن جا به طرف مزار خواجه ربیع راه افتادند و پیکر شهید را در آن مکان به خاک سپردند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسجد، سنگر تربیت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۰۵ ب.ظ

مسجد الجواد علیه السلام در شهر مقدس مشهد، یکی از مشهورترین پایگاه های انقلاب اسلامی بود و پاتوق نیروهای حزب الله محسوب می شد. این مسجد در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس، نقش برجسته ای را ایفا کرده است.

یکی از شخصیت هایی که در گسترش فعالیت های فرهنگی این مسجد و تربیت نیروهای مخلص برای اسلام تأثیر بسزایی داشت، حجت الاسلام شهید تدیّن بود. شهید تدیّن هم روحانی بود و هم معلم. او قبل از انقلاب، دبستانی را تأسیس کرد که رویکرد مذهبی در فضای آموزشی آن پررنگ بود. البته این روحانی خوش ذوق، مذهب را بر اساس نشاط و شادابی ترویج می کرد.

او با یک شکلات با بچه ها دوست می شد و آنها را دور خودش جمع می کرد. به مرور بچه ها را به مسجد می کشاند و به آنها نماز خواندن را یاد می داد. زیر زمین مسجد، یک میز پینگ پنگ بود که آن موقع وجود آن در محوطه مسجد، بسیار عجیب به نظر می رسید. تدیّن، بچه های نماز خوان را به حال خودشان رها نمی کرد. او یک سری برنامه های فرهنگی برای استمرار روح نمازخوانی و احکام محوری در نوجوان ها تدارک دیده بود تا ارتباط آنان را با نماز و مسجد مستحکم تر کند. هر چند وقت یک بار بچه ها را به اردوهای یک روزه در باغ های اطراف مشهد می برد و همپای آنان به گردش و تفریح می پرداخت و هر وقت که بچه ها دورش جمع می شدند چند مسئله شرعی یا نکته اعتقادی را به آنان می آموخت.

مسجد الجواد علیه السلام در طول دفاع مقدس، سی و شش شهید را تقدیم اسلام و انقلاب کرد.

راوی: حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری

  • سیدحمید مشتاقی نیا