اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۲۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

تجدید خاطره

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۹ ق.ظ

photo_2023-12-14_10-48-21_rc0e.jpg

photo_2023-12-14_10-47-45_9fuc.jpg

photo_2023-12-14_10-48-34_u2om.jpg

photo_2023-12-14_10-48-28_ljoo.jpg

photo_2023-12-14_10-48-39_uzvf.jpg

photo_2023-12-14_10-48-14_fyo5.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرزبان نامه!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۴:۱۴ ب.ظ

بررسی سه دوره از زندگی شهید قرنی در کتاب «مرزبان» - حلقه وصل

 

این انقلاب آنقدر حوادث و ماجراهای مختلفی را از سر گذرانده که برای صدها سال سوژه فیلم و داستان و سریال باقی گذاشته است البته اگر وجدان اهل هنر به داشته های بومی و ملی خود رغبت نشان داده و اینقدر دنبال مرغ همسایه نباشند.

کتاب مرزبان با موضوع زندگی سپهبد شهید قرنی را خواندم. ولی الله قرنی به دستور حضرت امام در حرم حضرت معصومه دفن شد. او در مقابل تحرکات جدایی طلبانه غرب و شمالغرب کشور در روزهای نخستین انقلاب محکم و جدی ایستاد و مغضوب ملی گراها و ضدانقلاب قرار گرفت. ترور او توسط گروهک منحط فرقان نشان از برنامه ای میداد که دشمن برای مواجهه نظامی با جمهوری اسلامی در پیش قرار داده بود. به زعم بسیاری از کارشناسان، دفاع مقدس با حضور ولی الله قرنی میتوانست شکوه و جلوه دیگری به خود بگیرد. اندکی بعد از قرنی، مرتضی مطهری ترور شد تا بدانیم برنامه دشمن در کنار جنگ نظامی، ستیز فرهنگی و فکری نیز خواهد بود.

قرنی ارتشی زمان شاه بود. می گفت درباره اسم خود تحقیق کردم. دیدم به یار صدیق پیامبر، اویس قرنی منسوب هستم. تلاش میکنم به گونه ای رفتار کنم که آبروی آن شخصیت بزرگ اسلام را حفظ نمایم. شاه او را بخاطر وطن پرستی به اتهام کودتا راهی زندان کرد. او امین امام و مراجع بود و حضرت آیت الله مرعشی نیز در مجلس ترحیم او شرکت جست. صدور حکم ریاست ستاد کل ارتش برای قرنی از سوی حضرت امام منجر به اعتماد و بازگشت بسیاری از درجه داران ارتش برای خدمت به انقلاب و میهن گردید و زیربنای نیرویی مردمی و ملی را بنیان نهاد که بعدها از سوی مقام معظم رهبری، لقب ارتش حزب الله را به خود گرفت.

مطالعه این کتاب مختصر و تاریخی را به دوستان وبلاگی خود توصیه میکنم. امیدوارم روزی برسد که قهرمان های ملی این مملکت از زیر غبار نسیان و غربت خارج شوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انسان و مجسمه

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ

photo_2023-11-19_09-17-44_v33q.jpg

 

از قول خانم خزعلی نقل شده فرموده اند خانمهای طلبه بروند به سمت بازیگری در سینما.

لابد تصورشان هم این است که با ورود خانمهای طلبه، سینما اسلامی خواهد شد.

دو دهه است که دانشگاه هنر ویژه طلاب در قم ساخته شده، خروجی آن چه بوده است؟ چقدر آثار هنری و سینمایی و نمایشی مرتبط با دین و انقلاب تولید شده است؟

چقدر از این بچه ها رفته اند در وادی هنر و خودشان هضم این وادی شده و تغییر سلوک داده اند؟

اینهمه طلبه درس اقتصاد اسلامی خوانده اند کجای اقتصاد یا بانکداری ما اسلامی شده است؟ همین وام اربعین را داشتند خلاف شرع محاسبه میکردند. جناب مصباحی مقدم عضو خبرگان و به ظاهر مجتهد هم مهر تأیید بر آن زده بود.

هزاران میلیارد تومان برای اسلامی شدن متون درسی رشته های انسانی خرج شد، دانشگاه اسلامی کجاست؟

کجای مدیریت کشور دارد علوی اداره می شود؟ کجای نظام امیرالمومنین منجر به ایجاد شکاف طبقاتی می شد؟ چند سال است نهج البلاغه دارد در نسخه های نفیس با تیراژ بالا منتشر میشود؟ و...

اشکال کار در اندیشه معاونت زنان ریاست جمهوری و نیز اغلب مسئولان تصمیم ساز این است که گمان میکنند علم، مصونیت آور است و عالم دین عامل دین نیز خواهد بود.

چرا یکی مثل چمران و بابایی و ابوالحسنی و ... در دانشگاه های آمریکا به اوج قله های عرفان و دیانت می رسند اما اینجا گاه تربیت شده مکتب دین پا از صراط حق کج گذاشته یا به آدمی خنثی و بی تفاوت تبدیل میگردد؟

چون روح عمل گرایی و انگیزه سازی و تقویت اصل اراده در برنامه های تربیتی و آموزشی نادیده گرفته می شود. به تربیت حماسی و جهادی نپردازیم نمیتوانیم به رویش طلاب و دانشجویان با اراده و قوی و جدی و تأثیرگذار امید داشته باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پدر مس ایران درگذشت

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ

محمدهادی اردبیلی» مدیرعامل وقت شرکت مس روایت می‌کند تولید اولین مس آندی در  لحظه آزادی خرمشهر - ماهنامه تخصصی پردازش

 

از خواب کوتاه بعد از ظهر بیدار شده ام که دوستان تماس گرفته اند پیام تسلیت بنویس از طرف جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران، مهندس اردبیلی درگذشت! نوشتم متنش را هم در ادامه می خوانید؛

اما این نکته را عرض کنم خدمتتان

مهندس محمدهادی اردبیلی متولد و ساکن بابل بود اما پدرش اصالت اردبیلی داشت.

به تازگی کتابی از او خواندم که هنوز منتشر نشده است. امیدوارم دوستان همت کنند این کتاب به زودی منتشر شود. بعضی مطالبش را هیچ جا نخوانده و نشنیده اید.

این که به او میگویند پدر مس ایران از این بابت است که بعد از پیروزی انقلاب و قهر و هجرت و اخراج مهندسان آمریکایی و اروپایی، او بود که توانست با مدیریت ایمانی خود متکی بر باور ما میتوانیم بدون وابستگی و کمک از بیگانه، صنایع مادر را به چرخش در بیاورد. در مدیریت فولاد و نفت نیز گام هایی درخشان برداشت.

او شاگرد مرحوم یزدانی در اوایل سال 42 بود و اذعان دارد که حرکتهای انقلابی مردم بابل از همان سال شروع شده است. قابل توجه عزیزان چپ توده ای که تلاش دارند بگویند انقلاب در بابل اوایل دهه پنجاه و توسط مارکسیستها رقم خورد.

او مدتی به نروژ رفت و سفیر ایران شد. تلاشهای این مرد تحصیل کرده و با دغدغه باعث گرایش بسیاری از مبارزان و یا مردم پاک طینت در غرب و آمریکای مرکزی به اسلام و انقلاب اسلامی گردید. حتی بعضی جنبشهای مارکسیستی در نیکاراگوئه نیز به واسطه فعالیتهای او پیرو مولا علی علیه السلام و مرید امام خمینی گردیدند.

جالب است بدانید تا آخرین لحظات عمر هم دغدغه ایران و انقلاب را داشت و حتی در اغتشاشات سال گذشته نیز با اینکه پیر و بیمار بود اسپری دست میگرفت و دیوارهای اطراف را از شعارهای ضدانقلابی و ضد ایرانی پاک میکرد و فرصتی دست میداد به روشنگری و اثبات ماهیت غرب می پرداخت.

روحش شاد. امروز به دوستان شهیدش پیوست. محبت کنید فاتحه ای برایش هدیه بفرستید، خدا برایتان جبران می کند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیام تسلیت جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران

به مناسب درگذشت "پدر مس ایران"

انّا لله و انّا الیه راجعون

فقدان جهادگر گمنام، اسطوره خدمت، فرزند اراده و ایمان، تجلی بخش  باور "ما میتوانیم"، خط شکن عرصه تولید و خودکفایی، علمدار جبهه اقتصاد مقاومتی، فرمانده بی ادعای میدان سازندگی، طلایه دار مجاهد هندسه آبادگری، میهن پرست انقلابی و ولایتمدار، مهندس محمدهادی اردبیلی از مدیران برجسته صنایع مادر –که از او به عنوان پدر مس ایران یاد می شود- و سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در نروژ اگر چه به رسم ادب جای تألم و تسلیت به بازماندگان سوگوار و مردم شریف بابل و دلسوزان ایران و انقلاب دارد اما در واقع فرصتی برای شناخت روح جهاد و حرکت درمسیر استقلال طلبی و استکبارستیزی و تلاش با دستهای خالی و تکیه بر ایمان و عشق و اخلاص برای آبادانی کشور اسلامی است.

از جلسات بچه مسلمانهای انقلابی بابل در سال 42 و مبارزات دانشجویی و کارگری و صنعتی با ایادی استعمار و امپریالیسم، تا مدیریت در بحران گنبد و خدمت به محرومان نجیب شرق مازندران و اداره صنایع بزرگ بر زمین مانده مس و فولاد و نفت در یزد و کرمان و اصفهان و خوزستان، معاونت در وزارت صنایع و پیامرسانی شعار جهانی اسلام انقلابی در قطب شمال و... دلدادگی به ایران و نظام اسلامی و پای بندی به امر ولایت فقیه، جلوه هایی شکوهمند از حضور میدانی و اثر گذار مدیری توانمند، خلّاق و اهل دغدغه و خستگی ناپذیر برای خودکفایی ایران سربلند به شمار می آید.

امید است شناخت و معرفی زوایای پیدا و پنهان شخصیت این مجاهد نستوه عرصه سازندگی و غیرت و ایستادگی، فرصتی مغتنم برای تربیت نسلی وطن پرست و با همت و مستقل و معتقد به شعار اصیل و راهبردی "ما می توانیم" به شمار آمده و نام و یاد قهرمانان گمنام جبهه خودکفایی را سرلوحه کتاب قطور تاریخ عزتمند و سرافراز انقلاب تمدن ساز اسلامی ایران قرار دهد.

ضایعه درگذشت این مرد بزرگ که از مفاخر ارزنده کشور و چهره های ماندگار ایران عزیز است را به همه ایرانیان متعهد و مبارزان جبهه جهانی مستضعفین و نیز خانواده مومن و ولایی و دانش دوست مرحوم تعزیت عرض نموده، درجه اعلای غفران و قرب الهی و همنشینی با اصحاب با وفای امیرالمومنین علی علیه السلام را از درگاه خالق متعال مسألت داریم.

جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران

 

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به انقلاب و نظام و مردم رحم کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۵۵ ق.ظ

اقدام ناگهانی آخوندی و ظریف و روحانی را کنار هم بگذارید.

صدا و سیما بر مبنای ذستورالعمل اتاق های فکر پشت پرده سیاست تلاش داشت به بهانه پرداختن به مساله غزه، آبی هم برای انتخابات آتی مجلس گرم کند. از این رو تریبونی به شخصیتهای اصلاح طلب و گاه فتنه گر داد که بخشی از آنها مثل مجید انصاری و ابطحی از این فرصت برای دفاع و تطهیر سران فتنه استفاده کرده و آذری جهرمی هم به مناقشات جناحی مدنظر خود دامن زد. در حالی که اساسا شعار نه غزه نه لبنان از فتنه 88 سر زبانها افتاد و موسوی نیز این جماعت لاابالی را مردم خداجو لقب داد.

جالب است همین صدا و سیما حاضر نیست به نیروهای مستقل و عدالتخواه و منتقد دو جناح تریبون بدهد.

بگذریم.

به طور ناگهانی اما در روزهای اخیر، عباس آخوندی و جواد ظریف و حسن روحانی به میدان آمده و حرفهایی مشکوک را به زبان آوردند. آخوندی گمانه ای در خصوص فروپاشی نظام مطرح کرد. روحانی از قریب الوقوع بودن جنگ سخن گفت و ظریف ضمن رد مبانی استکبارستیزی انقلاب، یادآور شد که جنگ باعث آسیب به مردم شده اما مسئولان در امان خواهند ماند.

این اظهار نظرها در حالی است که یکماه پس از آغاز نبرد جدید حماس و رژیم غاصب، زندگی عادی در ایران جریان داشته، تأثیری از این جنگ بر افزایش قیمت ارز و طلا مشاهده نشده و ایران و حتی حزب الله به اذعان همه تحلیلگران بین المللی اراده ای برای ورود مستقیم به جنگ با اسرائیل نشان نداده اند.

در هفته های نخست جنگ بین روسیه و اوکراین نیز شاهد چنین گمانه هایی از سوی چهره های مرموز در خصوص احتمال گسترش نبرد به مرزهای ایران بودیم. موارد دیگری از دیدار روحانی با جاسوسان اسرائیلی که در کتاب تماس دکتر عباسی بیان شد تا طرح مباحث مشکوک از سوی ظریف در جریان حضور اسد در ایران و... در خصوص این چهره ها وجود دارد که نتیجه ای رسمی از بررسی آن اعلام نشده است.

دو تحلیل بدبینانه و نسبتا خوشینانه را میتوان در این خصوص بیان کرد.

یا امثال روحانی و ظریف بر اساس فرضیه ها و قرائنی که بارها مطرح گردیده مأمور شبکه های امنیتی بیگانه بوده و وظیفه دارند سر بزنگاه نسبت به خالی کردن دل مردم و ایجاد شکاف بین امت و امامت و تضعیف جبهه مقاومت اقدام کنند،

یا این حرکتها صرفا جنبه انتخاباتی و تاریخی داشته و حضرات قصد دارند نام خود را به عنوان منجی کشور ثبت نمایند.

آنچه مهمتر از این تحلیلهاست ضرورت هوشیاری شورای نگهبان و پرهیز از سفارش پذیری و تمایلات مصلحت اندیشانه در انتخابات مجلس و خبرگان آتی است.

تأیید صلاحیت روحانی و مجتهد سازی از او در دو انتخابات خبرگان گذشته بدون آنکه امتحان علمی بدهد و نیز تأیید صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 که به اذعان کدخدایی با وساطت یک نفر انجام شد از ابهامات زجرآور تاریخ انقلاب اسلامی است. نگذارید این تجربیات تلخ دوباره تکرار شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حیات طیب

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۵۳ ق.ظ

کتاب حیات طیب - مطاف عشق

 

به مناسبت سالروز شهادت حرّ انقلاب اسلامی، طیب رضایی پیشنهاد میکنم کتاب خوب و مختصر "حیات طیب" را از انتشارات مطاف عشق با قیمت مناسب تهیه و مطالعه کنید:

 

https://mataf.ir/product/1192/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%ad%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%b7%db%8c%d8%a8/

  • سیدحمید مشتاقی نیا

و اما هفتم آبان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۰۴ ب.ظ

در انتظار محسن چریک - ایسنا

 

شهدای ابتدای جنگ، اغلب مظلوم و ناشناخته اند. شاید یک علتش انجام عملیاتهای بزرگ در دهه شصت و فراموش شدن اتفاقات و حماسه های سالهای آخر دهه پنجاه است. شاید یک علتش میدن داری راویانی باشد که از دهه شصت به جبهه های دفاعی کشور پیوسته اند.

نام محسن چریک را بارها از فرماندهان قدیمی جنگ شنیده ام. یکی می گفت محسن چریک را در بازی دراز دیده است. چه فرمانده دلاور و شجاعی بود و دشمن را با کمترین نیرو و سلاح به عقب می راند. یکی میگفت در فرونشاندن غائله گنبد، فرمانده شان فردی بود به نام محسن چریک. یکی در مبارزه با گروهک خلق آذربایجان در تبریز از محسن چریک خاطره دارد. یکی از سلحشوری او و یارانش در بستان و سوسنگرد حرف می زند و...

محسن چریک نام مستعار شهید سعید گلاب بخش اهل اصفهان است که امروز روزی یعنی هفتم آبان 1359 در غرب کشور به شهادت رسید و دشمن از خشم و نفرتی که نسبت به شجاعت و تدبیر این فرمانده عملیاتی سپاه و جوان مبارز تربیت شده در لبنان و فلسطین داشت پیکر پاکش را با خود برد و هیچ اثری دیگر از او بر جای نماند. شادی روح این قهرمان ناشناخته دفاع مقدس فاتحه ای نثار کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کجایی برادر؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

photo_2023-10-13_09-12-08_l1q9.jpg

 

این آقا دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی است. باید بنشیند گره های فرهنگی کشور را شناسایی و ریشه یابی کند و برای حل آن راهکار بیرون بدهد. باید برای حرکت بهتر و منسجم تر نهادهای فرهنگی، ریل گذاری کند. عقل منفصل فرهنگی نظام، همین شورای عالی انقلاب فرهنگی است. باید ببیند سبک معماری غربی چه تأثیر بدی بر فرهنگ خانواده ها گذاشته؛ شکاف طبقاتی و تبعیض و اشرافی گری را چطور باید درمان کرد و آثار مخرّب فرهنگی رفتارهای خارج از آداب دین مسئولان را چطور باید در افکار عموم ترمیم نمود؛ طولانی بودن دوران خدمت سربازی چه آسیب روانی به جوانانی میزند که در سن تشکیل خانواده اند؛ نظام آموزش ما چرا مبتنی بر فرهنگ غرب است؛ سالهای طولانی و غیرضروری تحصیل در سطوح آموزشی چگونه میتواند کوتاه شده تا نیازهای فطری و غریزی جوانان برای ازدواج نادیده گرفته نشود؛ تمکین از اوامر فدراسیونهای جهانی ورزش و عقب نشینی گام به گام از موازین اخلاقی و ارزشی چه بلایی بر سر فرهنگ دینی مردم می آورد؛ دستیابی به تمدن جهانی اسلام مستلزم چه نوع رویکردهای داخلی در عرصه اقتصاد و فرهنگ و سیاست است؟ و...

این آقا بلند شده، رفته است برای بازدید از تمرینات تیم ملی هاکی بانوان کشور که اصلاً معلوم نیست چه ارتباطی با شرح وظایف شورای عالی مربوطه دارد بعد با خوشحالی از اینکه مربی مرد آمریکایی، دختران ایرانی را خوب تمرین میدهد تشکر کرده است!

بضاعت و درک فرهنگی این بزرگوار را باید زمانی می شناختیم که منتقدان طرح اولیه و سرکاری برخورد با بی حجابی -که حتی عریانی کامل بدن در معابر عمومی را جرم نمیدانست و با اعتراض دلسوزان حذف گردید- بازیگر زمین دشمن معرفی کرده بود. این انقلاب و نظام و اسلام خیلی مظلوم است که گیر چنین مسئولانی افتاده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به بهانه پایین کشیدن دیوارنگاره کلام رهبری

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۲۶ ب.ظ

زور بانک ها به دیوار نگاره چربید!/ قلدری بانک‌ها صدای کاربران را درآورد! -  مشرق نیوز

 

حاکمیت اول، نظام مشروع امت و امامت است، رابطه دلی و آرمانی بین حزب الله با ولی فقیه که خود منتقد اوضاع جاری بوده و بر مبنای اصل مترقی امر به معروف و نهی از منکر در تکاپوی اصلاح امور و اجرای منویات دین هستند. از نگاه نظام اصیل و مشروع دینی منطبق بر فرامین رهبری، ما در عدالت اجتماعی عقبیم، بانکداری ما اسلامی نیست، مبتلا به تبعیض در نظام آموزش هستیم، انتقاد از مسئولان جائز بوده و مهمترین مصداق امر به معروف و نهی از منکر است، قوه قضاییه باید با دانه درشتها برخورد قاطع کند، طرحهای صنعتی باید پیوست محیط زیست داشته باشند، خودرو سازی ما مناسب شأن مردم نیست، جبهه فرهنگی انقلاب باید تقویت شود، سبک زندگی مسئولان و مردم باید دینی و ملی باشد، فضای مجازی نباید در اختیار دشمن قرار بگیرد، رانتخواری، حقوقهای نجومی و شکاف طبقاتی منافی اهداف انقلاب است و...

اما حاکمیت دوم که تنیده در ذیل چتر تبعیت از حاکمیت اول بوده و در بزنگاه اداره امور به زور تزویر، اهداف انقلاب را وارونه جلوه داده و بین نظام اسلامی و انقلاب اسلامی شکاف ایجاد کرده و منفعت طلبی و باندبازی را بر مصالح عموم ترجیح داده و آموزه های نظام سرمایه داری غرب را از باورهای دینی و مطالبات رهبری و ارزشهای جامعه مهمتر میداند موافق شکاف طبقاتی است، جلوی اصلاح نظام بانکی را میگیرد اجازه برخورد با مافیای کنکور را نمی دهد، برخورد با دانه درشتهای مفسد اقتصادی و مقابله با ویژه خواری و آقازاده بازی را از محور برنامه های نظام خارج می سازد و... ذیل نقاب اسلام و انقلاب با پرونده سازی برای منتقدان حزب اللهی و از گردونه خارج کردن دلدادگان حقیقی ولایت فقیه، با دستکش مخملی قانون، راه را برای غربی سازی ایران و تحریف حقایق و خاستگاه انقلاب جهانی مستضعفان و ایجاد ناامیدی در آزادی خواهان عالم هموار می سازد.

اگر دلتان برای جهاد تبیین می تپد، اگر دنبال روایت اول هستید، اگر می خواهید مقابل تهاجم فرهنگی بایستید اگر مخالف انحراف در نظام هستید، اگر دغدغه رهبری را دارید، اگر میخواهید فتنه های مستمر را ریشه ای دفع کنید، اگر دلتان برای خون شهدا می تپید با حکومت دوم مقابله کرده و آنها را رسوا نمایید. راه هم کاملاً مشخص است. فهرستی از مطالبات رهبری تهیه نموده و از کوبیدن چوب اهمال و کم کاری و غفلت و وادادگی بر سر مسئولان خودباخته هراسی نداشته باشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همه ایران، نور آباد است!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۴۴ ق.ظ

مشرق نیوز - تصویری از منزل شهید مدافع امنیت یاسر شجاعیان

 

نمیدانم چرا یاسر شجاعیان را چندباری به اشتباه می گویم یاسر عجمیان. شهدا همه نور واحد هستند اما قرابت خاصی بین یاسر شجاعیان در نورآباد ممسنی با سید روح الله عجمیان در کمال شهر کرج وجود دارد. انقلاب اسلامی هنوز پابرجاست تا چنین حامیان جانبرکفی در قشر مستضعف جامعه دارد. آنهایی که در خارج نشسته و بر تخت راحت طلبی و خوشگذرانی یله داده اند بچه های مستضعف ما را به کشتن می دهند تا کشور را از کجا به کجا بکشانند؟

اعضای اتحادیه خلق کمونیستها همه تحصیل کرده آمریکا بودند. می گفتند آمده ایم مستضعفان را نجات بدهیم. بعد از واقعه ششم بهمن در شهر هزار سنگر، وقتی در سالن ورزشی آمل پای میز محاکمه نشستند گفتند حالا با دیدن کفشهای پاره و گلی مردم فهمیده ایم راه را به اشتباه رفته ایم. چهل شهید حماسه آفرین آمل همه از پایین ترین سطوح اقتصادی کشور بودند.

فردا پس فردا اگر قاتل یاسر شجاعیان شناسایی شد و مثل قاتل سفاک عجمیان دارای مدرک پزشکی و ... بود دکتر ضلالتی دیگری پیدا نشود سر خون بچه های بسیج معامله کند! قوه قضاییه حواسش باشد دل بچه های پابرهنه انقلاب از دست ملاحظه کاری دوستان، غرق خون است.

آن دست مسئولان شکم گنده ماتحت گشاد خوش نشین پول پرست و آقازاده ها و دامادهای رانت خوارشان سر و وضع زندگی امثال شجاعیان و عجمیان را بینند و کمی خجالت بکشند. همه مدیون شهداییم؛ مسئولان، بیشتر.

غفلت و مسامحه و کژ رفتاری ما در محکمه خون شهدا تاوان سختی خواهد داشت.

راستی صحبت از شهر هزار سنگر آمل شد. دیشب شیربچه دیار علویان، امیرحسین زارع دو مدال طلا را در زاگرب به چنگ آورد. یکی اش بابت کسب مقام قهرمانی بود دیگری اش اما مدال اخلاق و منش علوی. در مصاحبه ای که بلافاصله پس از اتمام کشتی انجام داد در حالی که نفس نفس می زد گفت این برد را مدیون عنایت خدا و لطف اهل بیت هستم و تأکید کرد ما کشتی را ورزش اول خود با رویکرد پهلوانی و اخلاق میدانیم. او به رغم رفتار ناپسند حریف، صورتش را بوسید.

درد و بلای این پهلوان های دلیر و پاک بخورد توی سر شوتبالیست های میلیاردری که تا خرخره از آخور بیت المال مسلمین ارتزاق میکنند و اغلب جز ترویج فرهنگ بی بند و باری و بداخلاقی و هنجارشکنی دستاوردی برای جامعه ندارند.

 

photo_2023-09-18_10-32-48_x028.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دوست و دشمن

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۴۸ ب.ظ

معیار تشخیص دوست از دشمن ملت – حزب کار ایران (توفان)

 

آن مامور گارد شاهنشاه که تا غروب روز 22 بهمن به سمت مردم شلیک میکرد که فردایش نمرد، او زنده است.

آن ساواکی که 25 بهمن یعنی سه روز بعد از پیروزی انقلاب در تهران دست به راهپیمایی ضد امام زد نمرده است.

آنهایی که در شهرها گرای مناطق پرتردد را برای بمبگذاری یا بمباران به دشمن می دادند زنده اند.

حجتیه ای ها نمردند. امتی ها نمردند. مارکسیست ها زنده ماندند. ملی گراها، توده ای ها، سلطنت طلبها، کومله و دمکرات و جدایی طلبان خلق عرب و ترک و کرد و بلوچ و ترکمن....

آنهایی که نزدیکانشان بخاطر قاچاق و ... اعدام یا مجازات شدند، حامیان فساد و هرزگی، شیعیان انگلیسی و ... لابه لای ما هستند.

به اینها اضافه کنید جماعتی که اساساً دنبال پول پرستی و لذت طلبی و عافیت جویی هستند و...

بعضی از اینها که اسم بردم با نظام رو در رو شدند و می شوند، دمشان گرم. دشمنی که روبرو بایستد مرد است. اما خیلی ها هم زرنگ بوده و هستند و خواهند بود. می آیند داخل متن نظام شبیه انقلابی ها می شوند به وقتش ضربه میزنند یکی اش اکبر طبری بود با سابقه گروهکی که هنوز هم حامیانی جدی در نهاد قضا دارد. دوستانش هم یکی یکی تبرئه شدند.

کتاب رعد در آسمان بی ابر که انتشارات یازهرا منتشر کرد، جایی می گوید اینهایی که ما از منافقین زدیم شبکه عملیات و تبلیغات بود، شبکه اطلاعاتشان منهدم نشد.

نظام زیاد دشمن دارد. اما بدترین دشمن، آن دست ناجوانمردانی هستند که در دستگاهها نفوذ کرده و با ظاهری موجّه به اعتبار نظام ناخن میکشند و وقتی مقابلشان بایستیم ماییم که انگ ضدیت با نظام خورده و باید به دادگاه برویم و به صد جا جواب پس بدهیم. پرونده مان خراب شود و نگذارند دیگر بچه هایمان هم به جایی برسند.

نظام در ماجرای مهسا امینی این تجربه را کسب کرد که چه بهتر علم مطالبه گری دست بچه های حزب اللهی عدالتخواهی باشد که یقه مسئولین را میگیرند اما هدفشاشن زدن نظام نیست بلکه با تصفیه نیروهای نفوذی درصدد تقویت حاکمیت هستند. با تمام وجود معتقدم آنهایی که حفظ میز را مهمتر از حفظ نظام دانسته و منتقد مسئولان را مخالف و ضد انقلاب جا زدند تا تریبون عدالتخواهی خاموش شده و پرچم مطالبه گری و نقد دست دشمن بیفتد از بارزترین مصادیق نفوذی دشمن در ارکان نظام هستند. نظام مبتنی بر اسلام، از ادای واجب شرعی نهی از منکر مردم نسبت به مسئولان هراس ندارد. از تجربه درس بگیرید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بگذارید این صدا به همه عالم برسد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۱۲ ب.ظ

دعوا بر سر خانه فوق لاکچری یک ایرانی مشهور در انگلیس

 

ابراهیم گلستان یک هنرمند چپ توده ای متعصب است که آثارش در دهه های چهل و پنجاه بیشتر می درخشید. حالا چند روزی پس از مرگ او حرف و حدیثها درباره خانه فوق لاکچری اش که سازه ای باستانی در لندن است بالا گرفته. عده ای در دفاع از او گفته اند نانش که دولتی نبوده و اموالش میراث خانواده فئودال اوست.

چپ ها در طول تاریخ از حقوق کارگر سخن گفته اند و ضرورت درک اقشار فرو دست و شعار مبارزه با امپریالیسم و کاپیتالیسم سر داده اند. کمونیسیم یا سوسیالیسم را نسخه نجات بخش بشر و تنها راه اجرای عدالت بر شمرده اند و...

یکی از علتهای فروپاشی دولتهای کمونیست البته آلودگی سران به حقوق مضاعف و ویژه خواری بوده است.

اعضای صد و خورده ای نفری اتحادیه خلق کمونیستهای ایران که برای نجات مردم مستضعف در سال 60 به آمل حمله کرده و برای ساعاتی این شهر را به اشغال خود درآوردند بچه پولدارهای تحصیل کرده آمریکا بودند. آنهایی که مقابلشان ایستادند و آن چهل نفری که در شهر هزار سنگر به شهادت رسیدند اما بچه کارگر و شاگرد مینی بوس و حلب ساز و ... بودند.

شهید رحمت الله اصفهانی اهل بابل که پنج فرزند داشت. خانه اش را فروخت به مستأجری رفت و پولش را به حساب صد امام ریخت سقفی شود برای برادری ناشناس که ممکن است از او نیازمندتر باشد. یک فرزندش نیز بعد از او به میدان رفت و شهید شد.

شیخ محسن قرائتی مشهورترین روحانی مبلّغ دینی است. یک خانه در تهران داشت فروخت، مسجدی ساخت در شهرک پردیسان قم، پناهی باشد برای مومنان.

آیت الله العظمی مرعشی روزه استیجاری می گرفت، در فقر و تنگدستی زندگی میکرد دار و ندارش را می گذاشت برای خریداری و صیانت از گنجینه مکتوب تشیع، نفعش برسد به همه جامعه.

شهید سید احمد پلارک بیشتر آن 2500 تومان حقوقی که از سپاه می گرفت را مایحتاج ضروری می خرید شبانه می برد در خانه محرومان. نخست وزیر شهیدمان از دار دنیا هیچ نداشت.

رهبر تنها انقلاب جهانی و تمدن ساز اسلام آجیل و میوه های رنگارنگ را کنار گذاشته شبیه پایینترین طبقات مردم زندگی کند.

خمینی در تهران مستأجر بود. قاسم سلیمانی معروفترین ژنرال نظامی دنیا یک متر زمین نداشت و در خانه سازمانی می زیست.

و....

مریدان علی همواره فراتر از دلباختگان مارکس به فکر نجات جامعه بوده و بالاترین نسخه عدالت را در فرهنگی به نام "ایثار" ترسیم نموده اند.

البته ما هم مدعیان بلاعمل زیاد داریم. اما در بستر اندیشه زلال دین نمونه هایی زیبا از دیگرخواهی و فداکاری و فتوت مردمانی با دل دریایی، رقم خورده که در گستره گیتی نظیر ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجاب بعلاوه معیشت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۵۵ ق.ظ

شهر در روز تجمع | پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز

 

می دانید چرا مسئولان قضایی و امنیتی و انتظامی اینقدر روی تجمع و تحصن بسیجیان در تقاطع جامی حساسیت دارند اما در مقابل بی حجاب هایی که در همان نقطه از خیابان ولی عصر و در مقابل چشم متولیان دستگاه قضا اقدام به هنجارشکنی می کنند حساس نیستند؟

می  دانید چرا فتنه 88 با آن بدنه عظیم اجتماعی که جمعیتشان در تهران از میدان آزادی تا میدان فردوسی را پر کرده بود و در ارکان حاکمیت نیز دارای نفوذ و رهبری و حمایت مالی و سازمانی بودند ظرف مدتی کوتاه متلاشی شد اما آشوبگری و فتنه جویی چند جوان هرز و هیز که منتهای آمالش سگ بازی و بوسیدن در کوچه و سلف مختلط است و به نمایش گذاشتن ماتحت لختشان است همچنان روی دست نظام و ملت هزینه می گذارند؟

جواب این دوسال یکی است.

تا جایی که مخالفت ها و عنادها بر سر ارزش ها و مبانی دین و انقلاب باشد اصل با جذب حداکثری و مماشات است اما وقتی میز صاحبان قدرت نشانه گرفته میشود دیگر قضیه ناموسی است و خون حکام به جوش می آید.

در فتنه 88 طایفه اصولگرا احساس کرد اگر نجبند میز و قدرت را باید به رقیب واگذار کند. بسیجیان و طلاب متحصن مقابل دستگاه قضا نیز اهمال و ترک فعل صاحبان میز و قدرت را به چالش کشانده و مشروعیت جایگاه آنان را زیر سوال برده اند.

دوستان فعال عدالتخواه در دو دهه اخیر این تجربه تلخ و آموزنده را مشاهده کرده اند که نهادهای امنیتی در مواجهه با منتقدان چه واکنش تند و سرکوب گرانه ای دارند اما در مقابل هنجارشکنی ها دم از مماشات و سعه صدر میزنند. در قضایای اخیر هم دیده اید هر نقطه از کشور هنجارشکنی اتفاق افتاد بلافاصله مسئولان مربوطه مدعی شدند طرف مشکل روانی داشته و زود سر و ته قضیه را هم آوردند اما همین جماعت در پرونده سازی برای منتقدان و حذف عدالتخواهان همتی گزاف و خستگی ناپذیر داشته اند. با متخصنین و معترضین به بی حجابی برخوردی زننده دارند.

قدرت شیرین است و صاحبان قدرت که خود و فرزندان و دامادهایشان تا خرخره در پول و رانت و امکانات غوطه میخورند اولویت را با حفظ میز می دانند نه با صیانت از دین و انقلاب. لایحه سر کاری و فرصت سوز حجاب از همین دست بازی های سیاسی اغواگر است. اصولگراها در فتنه مهسا توانستند دعوای بین مذهبی و غیر مذهبی راه انداخته و مطالبات مردم را از مسائل معیشتی و اقتصادی به حول محور شکم و زیر شکم سوق بدهند.

با این ترفند از شرّ نظارت عدالتخواهان و نیروهای مستقل انقلاب نیز در امان مانده و حواس آنها را از مبارزه با مفاسد اقتصادی و تبعیض و ... منحرف نموده اند.

تحصن طلاب و بسیجیان مقابل دفتر قوه قضاییه با شعار حجاب و معیشت، اقدامی هوشمندانه بود که زمین بازی را به نفع انقلاب عوض میکند. نیروهای اصیل انقلاب نیک میدانند که اسلام یک مجموعه احکام و قواعد فراگیر است که هم حجاب و عفاف را در بر میگیرد و هم عدالت اجتماعی و مقابله با خوی اشرافی گری و رانت خواری را. این رویکرد اگر جا بیفتد مردم عادی که گمان میکردند نظام یعنی اصولگراها، بر اساس فطرت پاک دین خواه و عدالت طلب خویش پشت سر جوانان مومن و متعهد جمع شده و بساط عیش صاحبان مکنت را بر هم میزنند. اصولگراها دوست دارند تا زمانی که روی کار هستند انقلابی ها و مطالبه گران عدالت را با قشر هرز و هیز و روسپی درگیر نموده و در حاشیه ای امن از پاسخگویی نسبت به پرونده هایی مثل تخلف در فولاد مبارکه و پتروشیمی ها و رانت آقازاده ها و دامادهایشان، گرانی ارز و ... در امان بمانند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

منهای عدالت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

برای ما چه فرقی میکند چپ باشد یا راست، مدافع هیچ مسئولی نیستیم مگر با عیار خدمت و صداقت. هر که دغدغه کار داشته باشد و مرام دین و آزادگی و آخرت گرایی و گناه گریزی و بیداری و بیدارگری در زمره حزب الله است هر که دنبال خیانت و خباثت و نفاق و لذت و شهوت و منفعت باشد از حزب شیطان ولو با ریش و عمامه.

ما منتظری ها و سید مهدی هاشمی ها و رفیق دوست ها و اکبر طبری ها و رفسنجانی ها و... را پشت سر گذاشته ایم مدیر کل ارشاد گیلان که عددی نیست.

اما

نهادهای اطلاعاتی و نظارتی! سر جدتان درست کار کنید.

تبعیض در برخورد قانونی با دانه درشتهایی مثل طبری و مافیای پتروشیمی و فولاد و بانکداری و ... قابل دفاع نیست. مردم انقلاب را با عدالت محک میزنند. اگر آموزش و بهداشت و رفاه و سربازی و اقتصاد و اشتغال و... از مدار عدالت خارج باشد عمر انقلاب به اتمام میرسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اصل این اتفاق مبارک است

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۹ ق.ظ

چند راهکار ساده برای زنده کردن معماری ایرانی ــ اسلامی/ آپارتمان هایی با  طراحی حمام و دستشویی در یک جا!- اخبار تهران - اخبار اجتماعی تسنیم | Tasnim

 

ببینید شاید پیشنهاداتی که این دوستان مطرح کرده اند در جزییات قابل مناقشه و بحث و فحص باشد که قطعا همینطور است اما اصل این رویکرد را باید به فال نیک گرفت که عده ای جوان دلسوخته و با سواد در حوزه و دانشگاه دور هم جمع شده و فارغ از هیاهوی رسانه ای و غوغای اغواگر فضای مجازی، فراتر از سطح و پوسته به بررسی عمقی نیازهای تمدنی کشور پرداخته و الگویی را مبتنی بر آسیب های موجود و آرمانهای بر زمین مانده و اصول جهان شمول دین طراحی نموده اند. جالب است بدانید به رغم اهمال و قصور فکری بسیاری از مسئولان که درک کاملی از تئوری جهانی انقلاب اسلامی ندارند، خبر زیر باعث لرزه بر ستونهای رسانه ای دشمن شد. اینترنشال نخستین تریبونی بود که توجه به سبک زندگی ملی و اسلامی گنجانده شده در خبر زیر را برنتافت و بر ضد آن به تکاپو افتاد. اما اصل خبر:

"🔴شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی، بزرگ‌ترین راه‌حل‌هایی فقهی برای ایجاد تغییر در ۱۲ مسئله تمدنی در کشور را پیشنهاد داده است.

🔻تبیین و اجرای این بسته‌های تمدنی، وضع زندگی مردم را بهبود بخشیده و ما را یک گام به تمدن‌سازی نزدیک‌تر خواهد کرد.

📚این اولویت‌‌ها عبارت است از:
۱. الگوی ساخت مسکن ۲. الگوی مدیریت شهری ۳. الگوی سلامت کشور ۴. الگوی آموزش‌و‌پرورش ۵. الگوی محرومیت‌زدائی ۶. الگوی نگهبانی از نظام ۷. الگوی مدیریت راهبردی ۸. الگوی برنامه و بودجه ۹. الگوی تجارت کشور ۱۰. الگوی تنظیم و انتشار خبر ۱۱. الگوی تقنین کشور ۱۲. الگوی امنیت کشور

🔹این بسته حدود ۴۰۰ تصمیم زیرساختی، مشارکتی و ارتباطی را برای اداره جامعه به مجلس، دولت و قوه قضائیه پیشنهاد می‌کند."

 

نباید فراموش کرد که بالاترین هدف تهاجم فرهنگی دشمن یا همان اندلس سازی جامعه دینی، تغییر سبک زندگی به منظور دگرگونی در ذائقه ها و مطالبات و آرمانها و خنثی سازی انگیزه های معنوی و هویتی است. در مقابل آنچه که باید مهمتر از واکنشهای سطحی و شعاری و زودگذر مورد اهتمام نهادهای مقوّم نظام و اتاق فکرهای بالادستی اندیشه ورز انقلاب اسلامی قرار بگیرد اصلاح و احیای سبک زندگی اسلامی و ملی در راستای بسترسازی تربیت معنوی و انسانی و هویت محور است. صدمه تمدنی غرب به جامعه ایرانی صرف تغییر در وضع حجاب و ترویج فساد نیست. تقلید کورکروانه ما از سبک معماری و آموزش و هنر و تغذیه و بهداشت و مدیریت و بانکداری و... اجانب از ریشه ای ترین مصادیق نفوذ فرهنگ بیگانه در بطن امت اسلام است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مثل ابوذر، مثل عمار، مثل مالک

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۰۰ ق.ظ

با مرحوم سید علی اکبر ابوترابی و کاروان آزاده ها پیاده رفته بودیم مرز خسروی برای دعای عرفه. پیرمردی بود بهبهانی و خوش سیما به نام حاج عباس روز خوش که بعدها به رحمت خدا رفت. سالهایی طولانی را در اسارت گذرانده بود. دید از همه جوان تریم آمد کنارمان پرسید اهل کجایید؟ گفتیم بابل. گفت آها بابل، بابل، حسین مسود! تو اسارت با ما بود. گفتیم حسین منصف. گفت همون درسته، خیلی مرد بود.

 

یکی می آمد پیشش می گفت میخواهیم برای شهدا کاری انجام دهیم کمک مالی.... حرفش تمام نشده هر چقدر دم دستش بود میداد دست طرف و خوشحال می فرستادش.

 

اولین کاروان پیاده زیارت مرقد امام در مازندران را او راه انداخت، ایده و اجرای راهیان نور درون شهری و درون استانی هم از خودش بود. هر جا میتوانست علم شهدا را بلند میکرد. در مساجد نمایشگاه نقاشی های اسارت برگزار می کرد. با هزینه شخصی می رفت دانشگاههای شهرهای اطراف، نمایشگاه دفاع مقدس می زد. خودش هم می ایستاد و با حوصله و دقت برای همه توضیح میداد و روایتگری می کرد. صدا و سیمای مرکز استان هم می رفت و صحبت می کرد دبستان هم دعوتش می کردند می رفت و حرف می زد و نمایشگاه راه می انداخت. دنبال پول و قرارداد و عنوان و اینجور بازی ها نبود. طرف حسابش خدا بود.

 

 

وسط نمایشگاه قرآنی، دو غرفه زد برای شهدا. پرسیدند چه ربطی دارد؟ محکم و قاطع گفت مگر محصول تربیت قرآنی، شهدا نیستند؟ مثالها را نشان دهیم مطلب بهتر جا می افتد.

 

 

یکی از بانکها گفت به همه اعضای شورا، فلان قدر وام می دهیم، نیاز به کارکرد سپرده و غیره نیست، هدیه است. همه گرفتند غیر از حسین. مبلغ قابل توجهی بود. یکی از نزدیکانش گفت می گرفتی، نمیخواستی میدادی به ما. گفت همین که به سمتشان بروم آلوده و نمک گیر میشوم.

 

 

مأموریتها و سفرهای عجیب و غریب بیرون استانی شورا را رد می کرد. حساب و کتاب بیت المال را متوجه بود. اما برای شهدا کم نمیگذاشت. پی طرحها را می گرفت به سهم خودش نقشی در تأیید و حمایت داشته باشد.

 

هر کس جایی مظلوم واقع می شد اول سراغ حسین می رفت. زبان رک و صراحت لهجه اش در بیان نظرات و انتقادها بی نظیر بود. با کسی رودربایستی نداشت. جز آقا، مقام و منصب کسی را حاشیه امن او نمی دانست. اهل بحث و محاجّه هم بود. از فتنه شوم 88 تا همین فتنه اخیر جماعت هیز و هرز، بی پروا وسط جمع می رفت و با آنها صحبت و گاه مجادله می کرد. شبهاتشان را جواب میداد. می گفت اگر شما با دو تا شعار دادن فکر کردید مبارزید و انقلاب کرده اید من در انقلاب 57 وسط میدان بودم، در جنگ خط مقدم بودم، اسیر بودم و شکنجه شدم، بابت عدالت و حق طلبی از بعضی مأمورها و مسئولان کتک و تهمت خوردم، اما عملکرد کسی را پای انقلاب و نظام نمی نویسم. حرف دارید مرد باشید و بگویید و پایش بایستید. آشوب بلند نکنید که دودش اول به چشم خودتان می رود... اغلب او را می شناختند. با منطق او و به احترام دغدغه ای که برای خون شهدا داشت کنار می کشیدند.

 

 

حسین را چند بار بی دلیل بازداشت کردند، در زندان کتکش زدند، در یک روز دوبار خانه اش را تفتیش کردند که خردش کنند، شلاقش زدند، بابل تنها شهری است که یک پاسدار جانباز آزاده و نویسنده با سابقه بیماری قلبی را در آن شلاق زدند و البته صدایی از کسی برنخاست. حضراتی که برای پرونده تخلفات مالی دانه درشتها و یا نورچشمی ها و بستگان و وابستگان ریش گرو میگذارند در قبال مظلومیت بچه بسیجی ها سکوت می کنند. هر تهمتی که دلتان بخواهد از عضویت در موساد تا شبکه منافقین و مالی و اخلاقی و ضدیت با انقلاب و رهبری و... نثارش کردند، جواب سلامش را نمی دادند، رد صلاحیتش کردند و.... بعضی از آنها بعدها از او عذرخواهی کرده و حلالیت طلبیدند، بعضی هم نه. حسین هم بخشیدشان مثل همیشه با همان لبخند.

 

یک بار رفت پیش رییس دادگستری استان، حرفهایش را رک و راست و تند و تیز زد. از دست قوه قضاییه شاکی بود. اما برخورد پدرانه ایشان را که دید منصفانه نوشت: "اگر یک روحانی میتواند اینقدر خوب باشد پس رسول الله دیگر چگونه بود. کاش همه قضات از حاج آقای اکبری درس بگیرند." اینطور نبود که فقط ایراد بگیرد. حرف حق را میزد تأیید باشد یا تکذیب.

 

هیچ وقت کم نیاورد. به همه مشکلات و مانع تراشی ها لبخند می زد و باز هم پای نظام و آقا و شهدا می ایستاد، باز هم جریان ساز و حرکت آفرین بود. هر مناسبتی می ایستاد وسط شهر، موکب راه می انداخت، ایستگاه صلواتی می زد، علم انقلاب و شهدا را بر می افراشت، باز هم می نوشت و افشا می کرد و منتقد بود. شاید بعضی مصادیق قابل مناقشه باشد، اما کسی با این سن و سال و بیماری قلبی و سابقه ایثارگری و پاسداری و جایگاه پژوهشی و ... اینطور با نشاط و انگیزه پای انقلاب و دین خدا بایستد و تهمت ها و حرفهای مفت را به جان بخرد و کم نیاورد، یک اسطوره است. به قول آن پیر آزاده، خیلی مرد است.

 

 

آخرین فایل تصویری که از حسین بیرون آمد در دفاع از انقلاب و ضرورت تبیین اهداف و دستاوردهای آن بود، آخرین متنی که از او منتشر شد در اعتراض به آزادی اکبر طبری و تبعیض در برخورد با دانه درشت ها بود و آخرین کاری که داشت انجام می داد حضور در موکب غدیر و جشن ولایت و شادی مردم بود. همان جا هم دست در دست احمد کاکا و نیما سرمد و سایر دوستان شهیدش، مست باده وصال شد و به مردستان سرخ امام عدالت پیوست؛ در جوار ابوذر و عمار و مالک.

 

حسین هیچ وقت اسیر نبود، همیشه آزاده بود. هیچ گاه نترسید، بازنشست نشد، باج نداد و باج نگرفت. دوستانی که دلشان برای حسین می تپد و می خواهند خوشحالش کنند یادشان باشد حسین کیف میکرد از شهدا بگوید و عشق میکرد از عدالت سخن براند.

 

کتاب شب موصل را بخوانید. خاطرات منحصر به فرد حسین از دوران جنگ و آزادگی است که حوزه هنری منتشر کرده. یک کتاب هم درباره ابتکارات جنگی دارد که جالب است. یادداشتها و مقالات پژوهشی اش پیرامون دفاع مقدس در نشریات مختلف به خصوص ماهنامه سبزسرخ منتشر شده. امیدوارم یکی همت کند آنها را هم جمع آوری کرده و در اختیار علاقمندان قرار دهد.

 

مصاحبه با محمد حسین منصف عضو شورای اسلامی شهر بابل (قسمت اول) :: اشک آتش

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا گوش شنوایی هست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۳ ب.ظ

مبارزه با فساد! عدالت اجتماعی!/ کاریکاتور – صاحب نیوز

 

یک جوری از آزادی اکبر طبری تعجب کرده و قوه قضاییه را به تبعیض و بی عدالتی و عدم رعایت مساوات در برخورد با دانه درشتها و نورچشمی ها متهم میکنند که انگار تا به حال با دانه درشتهایی مثل متهمان پرونده اختلاس فولاد مبارکه و بدهکاران نجومی بانک دی و واگذاری مشکوک پتروشیمی میانکاله و ... برخورد قاطع و عادلانه صورت گرفته بود. انگار بانکها در نحوه ارائه خدمات به مردم عادی و گردن کلفت ها مساوات را رعایت می کنند؛ انگار نورچشمی ها در همان مدارسی درس می خوانند که مردم عادی بچه هایشان را می فرستند؛ انگار آنها همان جایی سربازی می روند که بچه های مردم می روند، انگار خدمات بهداشت و درمانشان با ما یکی است، انگار موقع اشتغال با همان موانعی مواجهند که جوانهای ملت مواجهند و مسکن و.... و جالب است همانها مردم را به صبر و قناعت دعوت میکنند.

بیخود که نیست هیچ نهاد و ارگان و جناحی حاضر نیست عباراتی از گفتارهای عدالت خواهانه شهید مظلوم بهشتی را تبدیل به بیلبورد کند و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه از رحیم پور ازغدی ها و سید سعید لواسانی ها واهمه دارد. انقلاب، انقلاب مستضعفان است اما نظام لزوما نظام مستضعفان نیست. با آن چه که ادعا کردیم فرسنگ ها فاصله داریم. منکر دستاوردها نیستیم اما تبعیض و بی عدالتی و آقازاده بازی و رانت خواری و حقوقهای نجومی و شکاف طبقاتی، ملت را نسبت به شعارهای علوی ما بدبین و نامطمئن می سازد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پالتوی پوست خز، برای زن صیغه ای بریتانیا!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۴۱ ب.ظ

دستبوسی محمد رضا شاه از ملکه انگلیس - جهان نیوز

 

یکی از نکات تاریخی که گاهی ذهنم را به خود مشغول میکرد این بود که جناب شاه بالاخره یک انسان بوده و ادعای زعامت و دلسوزی برای یک مملکت را داشته. یک انسان لااقل در قبال پدر خودش حس تعهد و علقه دارد و از ظلم به او ناراحت شده و درصدد جبران آن بر می آید.

برایم عجیب بود در کل زندگی محمدرضا شاه پهلوی، یک بار ندیدم موضعی رسمی بر ضد کشور انگلیس گرفته باشد. او با چشم خود دید که دولت بریتانیا دست به اشغال خاک میهن زد، قحطی و مشکلات مختلف را برای مردم به بار آورد، پدر او را از سلطنت ساقط کرد و به تبعید فرستاد تا اینکه نهایتا در نقطه ای دوردست مرد. اینها را محمدرضا دید باز هم حاضر نشد بر ضد انگلیس ولو در حد یک جمله حرفی اعتراضی بزند که مثلا چرا با مردم و خاک کشور ما چنین کردید؟ این چه بلایی بود سر پدر من درآوردید؟ و... چقدر ممکن است یک مرد بی غیرت و اخته باشد؟

این روزها مشغول خواندن کتاب خاطرات دنیس رایت کاردار و سفیر اسبق بریتانیا در ایران هستم. این کتاب توسط واحد تاریخ شفاهی بخش فارسی دانشگاه هاروارد در مصاحبه با دنیس رایت منتشر شده است. ناشر ایرانی هم یک جورهایی در مقدمه کتاب فهمانده که خیلی هم با سیاستهای جاری کشور همراه نیست؛ بگذریم.

دنیس رایت در صفحه 62 این کتاب میگوید:

"... به هر حال ما مجادله کلامی دشواری داشتیم، چون شاه خیلی فوری به من گفت که از آنجا که او تجهیزاتی که استحقاقش را داشته نگرفته، از پیمان بغداد و متحدانش مأیوس شده. ترکها و حتی افغانها، که در پیمان هم نبودند، بهتر عمل می کردند و این بود که او مأیوس شده بود و می خواست با روسها وارد پیمان شود. من هم گفتم که اگر او این کار را بکند، پیش از هر چیز این پایان پیمان بغداد خواهد بود و این را گفتم که نهایتاً این پایان پادشاهی شما خواهد بود! روسها پادشاهان را دوست ندارند. او گفت شما مانند یک زن نشانده (موقت) با من رفتار می کنید. یادم هست که به او گفتم خب اعلیحضرت، اگر زنان نشانده رفتار خوبی داشته باشند، گاه گاه پالتو پوست خزی هم نصیبشان می شود!"

توجه داشته باشید که گفتگوی فوق مربوط به زمانی است که دنیس رایت کاردار بوده و هنوز به سمت سفیری بریتانیا منصوب نشده بود. این طرز صحبت کردن یک دیپلمات انگلیسی در سطح کاردار با مقام اول مملکت ماست که بوی تحقیر و تهدید آن بلند است. یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی -فارغ از نقدهایی که به بعضی عملکردها و رویکردها وارد است- همین نفی سلطه استکبار و نه گفتن به ابرقدرتهاست تا اجانب برای مسئولان ما تصمیم نگیرند. قبلا در خاطرات مرحوم امینی که توسط کیهان لندن منتشر شده خوانده بودم که خودش میگفت با پشتیبانی آمریکا به رغم مخالفت شاه به عنوان نخست وزیر ایران تعیین شده بود!

مطلبی که میخواستم خدمتتان عرض کنم تا این جای کار تمام شد؛ اما اگر زحمتی نیست این چند خط را هم از صفحه 58 خاطرات دنیس رایت بخوانید، بدک نیست. تحلیل و تفسیرش هم با شما. او بعد از یک گردش کامل در ایران و سنجش تفکر و دیدگاههای مردم جهت تهیه گزارش به لندن اینگونه میگوید:

" من برگشتم و جداً توصیه کردم که به خاطر سوءظن ایرانیان که به قرن نوزدهم و آنچه کنسولها در کشورشان کرده بودند، به ویژه در جنگ اول و دوم جهانی و زمانی که سر و کار آنها با قبایل افتاد و مواردی مانند آن بر می گشت، ما نباید هیچ کنسولگری را بازگشایی کنیم، مگر جاهایی که جوامع بریتانیایی بزرگی باشند، که آن زمان هم چنین نبود، به استثنای خرمشهر که گفتم فکر میکنم باید به خاطر صنعت نفت و اینکه در دست داشتن نبض افکار عمومی در خوزستان خیلی مهم است، آنجا کسی را داشته باشیم. این توصیه پذیرفته شد..."

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مداحی که خودش را خبیث میداند!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۵۹ ب.ظ

photo_2023-06-16_20-29-48_aeuw.jpg

 

شیخ محسن اراکی گفت: کار اصلی حوزه دخالت در سیاست است.

حمید علیمی که مداح است در عباراتی متناسب با شخصیت خودش پاسخ داد: "این موجودات خبیث از زمان خود پیامبر بودند و حالا حالاها خواهند بود"!

یعنی یکی نداند گمان میکند پیامبر (ص) از سیاست و تشکیل حکومت فراری بوده و عده ای افراد خبیث او را مجبور کردند مقابل کفار قد علم کند، به مدینه برود تشکیل حکومت بدهد، مکه را فتح کند، یهود پیمان شکن را تنبیه کند، آماده جنگ با روم شود و...!

یا مثلا امام حسین علیه السلام به خاطر ارث و میراث و مسائل شخصی با یزید که طاغوت زمان بوده در افتاده!

یکی نیست به این بابا بگوید اگر دخالت علمای دین در امور سیاسی اشکال دارد مداح ها که نان خور دینند و البته از نظر علمی چند پله پایین تر از روحانیتند به طریق اولی حق دخالت در امور سیاسی را ندارند. با این حساب علیمی دارد خودش خودش را که چهره ای منتسب به دین است، بابت اظهارنظرهای  مستمر سیاسی، خبیث قلمداد میکند!

این بابا اگر دو زار وقت بگذارد فکر کند و گمان نکند اظهار نظر کردن در امور جامعه مثل روخوانی اشعار مداحی است متوجه خواهد شد که همه ائمه سیاسی بودند و اگر نبودند هرگز با شهادت از دنیا نرفته و خار چشم طواغیت به شمار نمی آمدند. 

یک پله برویم بالاتر. اساسا نه تنها دین عین سیاست است بلکه زندگی نیز عین سیاست است. به هیچ وجه در هیچ کجای عالم، آدم غیر سیاسی نداریم. حتی آن کس که ساکت و محافظه کار است و کاری به کار کسی ندارد در واقع مشغول انجام کاری سیاسی است. زیرا فضا را برای طیفهای دیگر باز گذاشته و اقتدارشان را تثبیت میکند. چنان که مرحوم شریعتی گفت آنان که رفتند کارحسینی کردند و آنان که ماندند باید کارزینبی کنند وگرنه یزیدی اند.

چقدر بد است کسی کنار آب باشد و لب تشنه بماند. یک عمر در دستگاه امام حسین باشد و نفهمد حسین چه کرد؛ حسینی که فرمود "مثلی" لا یبایع "مثله". هم پیاله نبودن با یزیدیانی چون آمریکا و انگلیس و صهیون و ... منحصر به امام نیست، "مثل حسین" و رهروان او چنین مرامی دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشهد انّ خمینی، روح الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۹ ب.ظ

امام خمینی - دانشنامه‌ی اسلامی

 

شهید غلامرضا عالی، شب 22 بهمن 57 هم تا مرز شهادت رفته بود. در خیابانهای تهران گلوله ای به سرش خورد و بدنش از کار افتاد. مراقبت از او کار دشواری بود و خودش از این ماجرا رنج می برد. دلش شکست. به امیرالمومنین علی علیه السلام متوسل شد. شمایلی از حضرت را دید که به او فرمود به دیدار خمینی برو. رفت. امام او را حواله داد به جده اش حضرت زهرا و شفا گرفت.

مادر محمدرضا مرادی میگفت خبر شهادت پسرم را که آوردند نوزادی دختر داشتم که ناگاه به شدت بیمار شد و دکترها جوابش کردند. سه روز بعد ما را برای ملاقات با امام بردند. ماجرای نوزادم را برای ایشان تعریف کردم. با آرامش جواب داد ان شاءالله حالش خوب می شود. فردای آن روز خانمی به منزل ما آمد. خودش را معرفی کرد. معلم آموزشگاهی در محله مان بود. می گفت از خدا خواستم توفیق جهاد در راهش را نصیبم کند. شب خواب امام را دیدم که گفت در همسایگی شما نوزادی است که نیاز به مراقبت دارد. زن، کودک را با خودش برد و به او رسیدگی کرد تا حالش خوب شد.

پدر شهید مدافع حرم حسن رجایی فر پیرمرد خوش قلب روستایی است. می گفت افتخار میکنم غیر از این پسر، یک فرزندم را هم سالهای اول انقلاب در راه امام دادم. امام بیماری قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود. از تلویزیون اخبار را دنبال می کردم. مردم جمع شده بودند و دعا می خواندند و اشک می ریختند. از حال و هوای تصاویر احساس کردم کار امام دیگر تمام است. دلم شکست. نیمه های شب وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. از خدا خواستم یا جان مرا بگیرد یا جان یکی از فرزندانم را در عوض عمر امام طولانی تر شود. خوابم برد. دیدم گردابی سبز به سمتم آمده و یکی از فرزندانم را با خود برده است. نماز صبح، همسرم را به آرامی صدا زدم. وقتی نشست برایش توضیح دادم امروز یا من می میرم یا یکی از بچه ها؛ اما ناراحت نباش در عوض عمر امام طولانی تر می شود. وسط های روز بود که فرزند خردسالم همین جا وسط اتاق دراز کشید و مرد. شب تلویزیون اعلام کرد حال امام خوب است و به زودی مرخص می شود.

شهید احمد کاکا آن اوایل به منافقین گرایش داشت. با اصرار برادرش، او را به تهران و دیدار امام برد. تمایل نداشت اما بالاخره از سر کنجکاوی رفت داخل حسینیه جماران نشست ببیند این پیرمرد حرف حسابش چیست. می گفت دیدم امام انگار فقط دارد مرا نگاه می کند و جمله ای گفت که چهار ستون بدنم را لرزاند: آیا وقت آن نرسیده است جوانان ما از راه اشتباهی که رفته اند برگردند؟

دوستان شهید محمدزمان ولی پور می گفتند وقتی از دیدار امام بر می گشتیم صحبتها به همراهان امام کشیده شد که آن بالا موقع سخنرانی، اطراف ایشان نشسته بودند. محمدزمان با تعجب میگفت: آن بالا که غیر از امام کسی نبود! هر چه اصرار کردیم و نام افراد را بردیم فایده ای نداشت. محو امام شده بود و کسی را ندید.

حاج حسن مهدیزاده، پیرمردی با صفا و خادم الشهداءست. می گفت روزهای آغاز جنگ، شور اعزام به خط را داشتیم. موقع آموزش، دستم به شدت آسیب دید و باید گچ گرفته می شد. با این وصف جبهه را از دست می دادم. حالم گرفته شد. ناگهان خبر دادند فرصت دیدار با امام فراهم شده است. گفتم این سید خدا اگر نگاهی کند هم دستم خوب می شود و از جبهه نمی مانم. امام موقع سخنرانی انگار فقط دست مرا می دید. طاقت نیاوردم و زیر گریه زدم. بعد از این همه سال هنوز هم اگر دردی سراغ دستم می آید سرش داد می زنم برو! این دست شفا گرفته چشمان امام است.

چند فرمانده و بیسیم چی شهید را سراغ دارید دقایق حساسی که کار بیخ پیدا می کرد و کار تمام بود، آخرین تماسشان با مقر این جمله بود: سلام ما را به امام برسانید و بگویید تا آخر ایستادیم. یکی اش عبدالحمید انشایی، دیده بان ارتش بود. دشمن را که در چند قدمی خود دید، گرای موقعیت خودش را به توپخانه داد و خواست که محکم آنجا را بکوبند. آخرین پیامش این بود: به امام و مادرم بگویید شیاکوه لرزید، اما انشایی نلرزید.

حسین اسدی برادر دو شهید بود. یک بار در ملاقات با امام تصویری از خودش را برد تا امام زیرش را چیزی به یادگار بنویسد. امام نوشت: خداوند این شهید سعید را رحمت فرماید. گفتند لابد امام گمان کرد حسین عکس برادر شهیدش را به ایشان نشان داده. جنگ هم تمام شد برای حسین اتفاقی نیفتاد تا سال 88 همراه با نورعلی شوشتری به سیستان رفته بود که در انفجار تروریستی جامه سرخ به تن پوشید و آسمانی شد.

فرماندهان نظامی آمدند پیش امام مشورت که قرار است عملیات بزرگی در غرب شوش انجام دهیم؛ اما گویا دشمن بو برده و احتمال شکست وجود دارد. به آرامی پاسخ داد: بروید با توکل بر خدا شروع کنید، شما پیروزید. اصرار کردند استخاره بگیرد نپذیرفت و جمله اش را تکرار کرد. با توکل بر خدا آغاز کردند. فتح المبین به یکی از بزرگترین عملیاتهای تاریخ جنگ تبدیل شد.

داشت از پاریس بعد از سالها تبعید و مبارزه به وطن باز می گشت. مهمترین رویداد قرن در شرف وقوع بود. همه رسانه های دنیا پرواز انقلاب را لحظه به لحظه پوشش می دادند. رهبران مبارز غرق در اضطراب بودند. ممکن بود هر حادثه ای برای امام رخ بدهد. شاه و حامیانش از هیچ جنایتی ابا نداشتند. خبرنگار آمد کنار امام و پرسید چه حسی دارید؟ خونسرد و آرام پاسخ داد: هیچ!

سال 42 امثال شیخ محمود حلبی او را مسخره می کردند مگر میشود بر حکومتی با این همه تجهیزات و سلاح و زور و قساوت پیروز شد؟ 21 بهمن 57 آیت الله طالقانی به اصرار اطرافیان با امام تماس گرفت و خواهش کرد دستور شکستن حکومت نظامی را لغو کند. عمال شاه قرار است چنین و چنان کنند. پاسخ امام را که شنید فقط گریه کرد: اگر این دستور از طرف صاحب الامر(عج) باشد چه؟

دشمن از پنج استان مرزی وارد شد و 14 هزار کیلومتر از خاک کشور را به اشغال در آورد. شرایط ابتدایی انقلاب بود و نیروهای مسلح از آمادگی لازم بی بهره بودند. همه مسئولان کشور به تلاطم افتادند جز امام که خونسرد بود و فرمود: دیوانه ای آمده است و سنگی انداخته است!

گفت حصر آبادان باید شکسته شود، شد، آزادی پاوه، مهران، جزایر مجنون.... گفت و شد. صدای شکسته شدن استخوانهای کمونیسم را هم او به گوش رهبران بلوک شرق رساند.

حجت الاسلام رحیمیان می گفت در مسجد سلماسی که امام درس میداد به مرور جمعیت طلاب زیاد شد. هر چه از امام خواستیم روی صندلی برود یا بالای منبر بنشیند عقبی ها هم او را ببینند نمی پذیرفت. نهایتا قبول کرد فقط یک پله از منبر بالا برود. رفت و نشست. همان روز اول نگاهی به جمعیت انداخت و یک جمله گفت: انسان هر چقدر که بالاتر می رود زمین خوردنش سخت تر است. کلام امام مقلّب القلوب بود. نیم ساعت صدای گریه جمع قطع نمی شد.

مثل شاهرخ ضرغام، مثل سیدحمید میرافضلی و... چقدر جوانان این مملکت را سراغ دارید گذشته متفاوتی داشتند و دم مسیحایی امام احیایشان کرد؟ بی دلیل نیست که درباره اش گفته اند: روح خدا بود در کالبد زمان.

پیر خمخانه عشق که انتظار لقاءالله و وعده وصالش در نیمه خرداد را نوید داده بود و آروزی حشر با بسیجیانش را داشت مربی فطرتهای خفته ای بود که آخرالزمان مادی زدگی و لذت جویی و غفلت و هرزگی را از شاهراه یومنون بالغیب، با ملکوت کربلای 61 هجری پیوند داد: "  آنچه برای این‌جانب غرورانگیز و افتخارآفرین است روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبی این عزیزان که سربازان حقیقی ولی‌الله‌الاعظم ارواحنا فداه هستند می‌باشد و این است فتح‌الفتوح."

  • سیدحمید مشتاقی نیا