اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۸۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین» ثبت شده است

خودِ گمشده!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۰۷ ق.ظ

بعضی کارها هستند که ذاتشان پلید است و انسان ها بی هیچ راهنما و مرشد و پیامبری هم می توانند بنا بر حکم باطن خویش (عقل یا همان پیامبر درون)، قبح آن را درک نمایند.

دزدی، چپاول، خیانت، دروغ، تجاوز، تهمت، مردم آزاری و زورگویی و ضعیف کشی و بی رحمی و ... از جمله اموری است که حتی اگر هیچ دینی هم درباره عیوب آن حرفی نزده باشد، انسان ها به حکم انسانیت و فطرت، بدی آن را متوجه می شوند.

پیامبر بیرون (نبی) در واقع عنصر کمکی و یاور پیامبر درون بوده و عامل محرّک، مکمل و احیاگر فطرت و وجدان بشر محسوب می شود.

در همه اعصار و در بین همه اقوام، دزدی و چپاول و خیانت و دروغ و تجاوز و تهمت و مردم آزاری و زورگویی و ضعیف کشی و بی رحمی، امری نکوهیده و ناموّجه به شمار آمده است.

ظاهر واقعه عاشورا، نبرد مسلمین با مسلمین بود. سربازان یزید هم مدعی دین مداری و معنویت و عبودیت بودند. هر دو طرف میدان، نماز می خواندند.

عده ای از لشکریان یزید از سر دنیاپرستی و رفاه طلبی به جنگ با حسین رفتند و عده ای نیز از سر غفلت و بی خبری. حتی اگر ادعای دسته دوم را بپذیریم؛ اما آنچه در عاشورا گذشت نشان داد دین تنها لقلقه زبان و پوسته ای سطحی برای مدعیان اسلام اموی بوده است.

ممانعت از دسترسی به آب، قتل طفل شش ماهه، آتش زدن خیمه زنان و کودکان و ... می توانست دل هر انسانی را به درد آورده و ذهن او را در مقابل این همه ناجوانمردی و حیوان صفتی به سوال وا دارد.

همین است که حسین علیه السلام در لحظات آخر عمر شریفش، جانش را در حلقوم خویش آورد و فریاد مردانگی و غیرت و شرف سر داد که: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

این پیام تنها افشاگر ماهیت سپاهیان سیاه یزید نیست؛ خط روشنی است در تعیین مرز انسانیت با پلشتی و ددمنشی.

انسان اگر انسان باشد و تنها به پیامبر درونش رجوع کند و از وجدانش پیروی نماید شاهد این همه فجایع بشری و غارتگری و خیانت و سبعیت نبوده و نخواهیم بود.

مشکل بشریت در ارتکاب جنایت و نامردی، فاصله گرفتن از اصالت انسانی خویش است. از نهضت کربلا اگر همین یک پیام هم به جهانیان برسد، راه حسین تا ابد زنده می ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روضه محمدحسین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۲۴ ب.ظ

 

محرم برایش شکارگاه بود. چطور؟

عرض می کنم خدمتتان.

هر جا که می خواست خانه اجاره کند به صاحب خانه می گفت: این منزلی که به من اجاره می دهید قرار است پاتوق تعدادی جوان مجرد دانشجو بشود. هر از گاه دور هم جمع می شویم و روضه و اشک و سینه زنی داریم.

اینها را می گفت که صاحبخانه از ته دل راضی باشد.

دم محرم، سرتاسر خانه را پرچم سیاه می چسباند. خانه می شد حسینیه.

توی دانشگاه هم یک هیأت راه انداخته بود. آن جا یک هیأت عمومی بود. جوان های دانشجو را یکی یکی جذب می کرد. با آنها رفیق می شد و به بهانه روضه و رزق اباعبدالله آرام آرام تبدیلشان می کرد به یک جوان صالح و عاشق حسین علیه السلام.

هیأتی که در خانه داشت انگار خصوصی بود. نه این که خصوصی باشد عده ای بیایند عده ای نه؛ خیر! هر کس دلش می خواست می توانست بیاید. سینه زنی و روضه هایش اما برای بچه های اهل حال بود.

دم محرم برای بچه ها عدسی درست می کرد. می گفت عدس، اشک چشم ها را زیاد می کند.

صدایش زببا نبود. اما می خواند. ساده و صمیمی. 

این وسط با روضه علی اکبر حال خوشی داشت.

داد می زد: انگار بنا نیست سری داشته باشی

سر داشته باشی جگری داشته باشی

انگار بنا نیست که ای پیر محاسن

این آخر عمری پسری داشته باشی.

 

شادی روح شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی صلوات.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

همان که می گویی باش!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۲۴ ب.ظ

"بزرگوار کسى است، که گفتارش با عملش یکى باشد". این را امام حسین علیه السلام فرمود.

"إِنّ الْکَریِمَ إِذَا تَکَلّمَ بِکَلاَمٍ، یَنْبَغِى اَنْ یُصَدّقَهُ بِالْفِعْلِ". مستدرک الوسائل، ج ۷ ص ۱۹۳ ح۶

این جمله معروف امام سجاد علیه السلام را هم که شنیده اید:  "... و کرامتنا الشهادة" بحارالانوار، ج45، ص11

در قرآن کریم هر جا سخن از شهید و شهادت است صداقت در گفتار و عمل نیز بیان شده است: "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ..." احزاب 23

رهرو حسین راست می گوید و درست عمل می کند. ایمان بدون عمل معنی نمی دهد. رهرو حسین فقط مدعی نیست، مرد روزهای سخت است و ایمان را فقط در قلمرو عمل تفسیر می کند. چنانکه سید و سالار شهیدان، قیام، عزت، مقاومت و شهادت را فراتر از سخن و توصیه و نامه و روایت، در عرصه عمل جامه حقیقت پوشاند و صداقتش را با خون سرخ خویش امضا نمود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اول، زندگی حسینی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۵۰ ق.ظ

دلمان می خواهد با شهدای کربلا محشور شویم.می گوییم کاش بودیم و حسین علیه السلام را در صحرای کربلا یاری می رساندیم. کاش مرگمان رنگ سرخ شهادت داشته باشد و ما را به قافله کربلا برساند. دعای زیبایی است؛ اما

به ما یاد داده اند این گونه آرزو کنیم: اللهم اجعل محیای محیا محمدٍ و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.

عاشورا فقط قصه شهادت نیست؛ راه زندگی و حیات اهل بیتی را بیان می کند. نهضت حسین علیه السلام نهضت زندگی صحیح و سعادت آفرین است. زندگی به سبک اهل بیت یعنی علم و ایمان و اندیشه و عزت و عمل صالح. قبل از آن که به مرگ شبیه اهل بیت فکرکنیم به زندگی شبیه آنان بیندیشیم. از خدا بخواهیم حیات و مماتمان هر دو با هم به شیوه و سبک و سیاق آل محمد(ص) باشد. اگر زندگی مان رنگ و بوی محمدی گرفت مرگمان نیز عطر عاشورایی خواهد داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا، دنیا، عاشورا!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ب.ظ

 

به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوری‌تر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، آقازاده‌ی اول دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت می‌نشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به اسارت گرفتند!
حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (۱)دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه اسلامی، آن حالت آرمانخواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این‌که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.۱۳۷۱/۰۴/۲۲

بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا
عبرتهای عاشورا, جامعه اسلامی
قرآن


۱ ) سوره مبارکه مریم آیه ۵۹
فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا
ترجمه:
امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته‌ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

علم مثل شمشیر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۶ ق.ظ

به علم و دانش اهمیت میداد. دنبال این بود که زیرساخت های فکری جامعه را مستحکم کند. شاگرد جذب میکرد و کرسی های علمی را در همه جا بنیان می نهاد. برای دانشمندان احترام ویژه ای قایل بود. شاگردانی را که در گوشه و کنار به رفع شبهات فکری مردم مشغول بودند حسابی مورد تشویق قرار می داد.

اما

راه همانی است که از کرب و بلا می گذرد.

علم بدون معنویت و جهاد معنا ندارد.

می گفت:کسانی که نماز را سبک بشمارند مورد شفاعت ما قرار نخواهند گرفت.

روضه اباعبدالله را برپا میکرد و خودش می ایستاد دم در مجلس. می گفت:مادرمان حضرت زهرا هر جا که روضه حسین برپا شود می آید و به گریه کن ها خوش آمد می گوید.

آمدند که دستگیرش کنند ترس و وحشت راه انداختند. خانه اش را به آتش کشیدند. 

چشمانش خیس اشک شد. دشمن لبخندی زد به خیال آن که سلاله زهرا از دود و آتش ترسیده است.

حرفهایش طعم روضه داشت:من اینجا ایستاده ام. بزرگترها کنار کودکانم هستند. گزندی از آتش به فرزندانم نخواهد رسید. با این حال ترسیده اند و فریاد می زنند. اما چه کشیدند بچه های حسین که تشنه و گرسنه بودند. دیگر پشت و پناهی برایشان نمانده بود. وسط بیابان میان دشمن پست از آتش خیمه ها با پای برهنه به وسط خارها می دویدند. لایوم کیومک یا اباعبدالله ...

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدای حسین را شکر!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ


"حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و سجده شکر به درگاهش که مدیون حسین بن علی (ع) هستم و تمام زندگیم را از از او دارم چون خواست تا این گونه او را زیارت کنم، همانند خوابی که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من روسیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به وصال عشقم رسیدم."

اول تیر، سالگرد شهادت مدافع حرم عشق، علی امرایی ست که بدنش مثل علی اکبر حسین، ارباً اربا شد؛ شادی روحش صلوات.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

کبوترانه

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۲۱ ب.ظ


محمدحسین مومنی حکم کبوتر را دارد برای آنان که دل در گروی حرم دارند. تشییع پیکر پاکش زیر آفتاب تیز قم و گرمای چهل و دو درجه این شهر، بی درنگ ذکر حسین را بر لب های تشنه و دلهای آتش گرفته فراق، جاری ساخت.

امروز روز شهادت سیدالشهدای احد بود. وقتی خواهر حمزه خواست با پیکر برادر وداع کند، پیامبر دستور داد پارچه ای بیاورند و بیندازند روی پیکر پاره پاره حمزه، پاهای او از آن پوشش بیرون ماند، عده ای خاشاک آوردند و رویش ریختند تا بدن برادر از چشم خواهر داغدیده محفوظ بماند.

سیدالشهدای کربلا اما ... بدنش پوشیده بود از سنگ و شمشیر و نیزه های شکسته. خواهر آمد و با دست هایش آنها را کنار زد. خواست صورت برادر را ببوسد اما ... کسی به زینب تسلیت نگفت که هیچ ...

آنهایی که پیکر محمدحسین مومنی را تفحص کردند می گفتند با لب تشنه و با ذکر توسل، به این پیکر مطهر دست پیدا کردیم. محمدحسین، سرباز امام عصر بود و نغمه انتظار را به آهنگ وصال گره زد. او اذن شهادت را در همین قم در تشییع پیکر شهدای مدافع حرم از ارباب بی کفنش گرفته بود.

امروز قم، حرم بانوی آفتاب، زینب غریب نماند. دلدادگان شهادت در استقبال کبوتر حرم عشق، سنگ تمام گذاشتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

راه من و تو از کربلا می گذرد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۲۵ ق.ظ

غم و شادی تنها بهانه اند، اشک داشته باشی یا لبخند، سیاه بپوشی یا سفید ...

محرم که می شود نمی توانی یاد حسین باشی و از عباس و علی اکبر و سجاد نگویی که شهادتشان همان حوالی است.

شعبان که می شود نمی توانی از حسین بگویی و یاد عباس نباشی و سجاد و علی اکبر؛ که میلادشان همان حوالی است.

چینش مشترک این نام ها و این ایام در کنار هم انگار حرفی برای گفتن دارد و پیغامی برای شنیدن.

حسین قرار است کشتی نجات باشد و حسین فقط یک نام و یک واژه نیست، یک راه است که وقتی از آن سخن می گویی باید رهروانی چون عباس و علی اکبر و سجاد را نیز بشناسی.

همان پیامبری که فرمود "شعبان ماه من است" فرموده که "حسین منی و انا من حسین". شعبان ماه حسین است و حسین، وجود رسول الله است و نبوت رسول الله همان پیام عاشوراست.

 حسین هدف نیست، یک طریقت است. باب ورود به شهرالله، گذر از مسیر حسین است. شعبان به ماه میهمانی خدا ختم می شود و محرم نیز به عاشورا که تبلور ضیافت الهی است. برای همین است که عاشورا، شبیه رمضان شده، گرسنه و تشنه به سوی خدا رفتن...

دم افطار عجب می چسبد، رطب تازه بین الحرمین

جرعه ای آب به لب می گویم، به فدای لب عطشان حسین

خدا ما را عاشورایی می طلبد. "و علی الارواح التی حلّت بفنائک"، رمز و راز شمول آیه "فادخلی فی عبادی" است. شعبان یا محرم، جشن یا اندوه، حزن یا فرح، بهانه اند تا با سفینة النجاة حسین علیه السلام به خدا برسیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا