وقتی شکم جای خدا را می گیرد!
گفتم: آخر این مسیر کجاست؟ شما که می دانی هدف از مذاکره، دید و بازدید و چاق سلامتی نیست. طرف، از ما امتیاز می خواهد. هسته ای را که تعطیل کنیم می رود سراغ موشک ها، موشک های دور برد را تعطیل کنیم می رود سراغ حمایت ما از مردم یمن و سوریه، مرحله بعد از ما می خواهد که دست از مبارزه با رژیم غاصب برداریم، دفعه بعد می گوید حقوق بشرتان را مطابق معیارهای ما تنظیم کنید، مرگ بر آمریکا را فراموش کنید، فرهنگ جهاد و شهادت را محو کنید و ... قدم به قدم جلو می آید و در نهایت از جمهوری اسلامی یک نظام پوک و بی خاصیت باقی می گذارد، چیزی شبیه اندلس که سرانجامی جز فروپاشی نخواهد داشت. هر جایی هم که بگویی این دیگر خط قرمز ماست و کوتاه نمی آییم مثل همین روزها فشار تحریم را روی سرتان آوار می کند و بعد شما هم برای آن که سیب زمینی و پیاز و تخم مرغ را چند تومانی ارزان تر تهیه کنی مجبوری خط قرمز بعدی را نیز کنار بگذاری و ...
گفت: اصلاً حرف حساب این است که وقتی ما توانایی مقابله با آمریکا و اسرائیل و انگلیس را نداریم چرا باید مقابلشان بایستیم؟ آدم وقتی زورش به کسی نمی رسد بهتر است تسلیم شود و ...
گفتم: حرفت را درباره توانایی های خودمان قبول ندارم؛ اما فرض را بر این بگذاریم که حق با شماست. بالاخره مردانگی و غیرت و شهامت قرار است کجا معنا پیدا کند؟ زورمان نمی رسد، عیبی ندارد لااقل تن به ذلت نمی دهیم و سختی ها را مردانه تحمل می کنیم. راستی اگر روزی برسد که دشمنی زورمند قصد غارت نوامیس شما را داشته باشد و شما می دانی که برای عزت و شرف و غیرتت باید بایستی و تاوان سختی را پس بدهی در عوض مردانگی ات را به خودت و دیگران ثابت کنی، آن وقت چه خواهی کرد؟
توی دلم گفتم دیگر کار تمام است و قانع می شود که همه چیز رفاه و آسودگی و منفعت طلبی و جیب و شکم پرستی نیست و بالاخره یک جایی باید پای اعتقادات خود هزینه داد؛ اما ...
ملاک و مبنایش همان بود که پیش تر تأکید داشت. مکثی کرد و پاسخ داد: وقتی زور دشمن زیاد است چرا روی مسأله ناموس باید پافشاری کنم؟!!