راه راست و مسیر کج!
راستش را بخواهید دلم سوخت وقتی دیروز تصویر بازدید نماینده بابل از مجموعه ای تجاری که بدهکاری اش به شهرداری، جنجال برانگیز شده را دیدم. بازدید دیروز این نماینده، پیامی شفاف برای همه آنانی داشت که هنوز زنجیره ناگسستنی ثروت و قدرت را باور نکرده اند.
شهردار بابل دلش می خواهد عدالتخواه باشد؛ اما اشتباهش این است که تکیه گاه خود را بر لانه عنکبوتی جماعت سوسول و معتاد قلم فروش و بچه ساواکی و کوتوله هتاک و یک گروه مجازی هزار داماد قرار داده که دو سال است همّ و غمی جز کسب سهام از شورای شهر نداشته است.
کاش شهردار، جماعت هفت رنگ معامله گری که به ساز قدرت رقصیده و او را فقط در حد دستگاه خودپرداز قبول دارند، به جوان های معتقد و مومنی که ثابت کرده اند در کشاکش سخت عدالت و حق طلبی، سنگ زیرین آسیاب هستند ترجیح نمی داد و مردان تربیت شده مکتب "دارالمومنین" را با جنگولک بازی های بعضی از اطرافیان اوا خواهری و بهار نارنجی و فرنگی کارش، آزرده خاطر نمی ساخت.
کاش شهردار در ساختمانی قرار نمی گرفت که یک در آن به میدان "ولایت" و در دیگر آن به میدان "سبزه" ها باز می شود!