دادستان را هم می توان دوست داشت!
راستش را بخواهید من خیلی از مسئولان قضایی شهر و استان و کشورمان خوشم نمی آید. برای خودم دلایل و شواهد و استناداتی دارم که بماند!
آشنایی با جناب آقای حسینی دادستان استان مازندران اما بارقه ای برای تغییر نگرش من البته به صورت محدود ایجاد کرد.
تصویر بالا مربوط می شود به حضور جناب آقای حسینی و کار ایشان در زمین شالیزار. من آدمی نیستم که به صرف دیدن یک عکس بخواهم درباره عملکرد و شخصیت کسی نظر بدهم.
بارها در مسائل مختلف، رفتار و گفتار و طرز فکر ایشان را مورد کنکاش قرار دادم و باور کردم که این روحانی بی ادعا و با معلومات و خوش فکر اگر چه لباس روحانیت بر تن ندارد؛ اما فضل و خرد یک روحانی ایده آل و مشرف به فراز و نشیب ها و اقتضائات فکری و فرهنگی جامعه را به طور کامل داراست.
سعه صدر و حسن خلق این دادستان مجرب و خاکی، زبانزد دوستان جوان و انقلابی است.
حیف است دستگاه قضایی به رغم برخورداری از نعمت حضور و فعالیت چنین نیروهای مخلص و بسیجی و دلسوز و با درایت، گاه با در اختیار قرار دادن برخی مناصب به دستان بی کفایت نورچشمی های سیاست زده و منفعت گرا، اعتبار و حیثیت نظام را مورد خدشه قرار بدهد.
مدیرکل بی جنبه ای که برای دلخوشی اذناب قدرت به پرونده سازی برای جوانان حزب اللهی می پردازد یا آن مقام نه چندان محترمی که جز به مال اندوزی و خوش نشینی نمی اندیشد و یا آن جوانک عصبی و پرخاشگر که جایگاهی شهری را به ناحق تصاحب کرده است و ... خرس خاله هایی هستند که محیط کار خود را به کارخانه ضدانقلاب سازی مبدل ساخته اند.