اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۴۷ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

خود کرده را تدبیر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ

دیپلماسی عزت یا ذلت !

 

به کسانی که اعتقادی به داشتن انرژی هسته ای و بهره مندی از آن نداشتند سپردیم که بروند از حقوق هسته ای ما دفاع کنند! خب معلوم است هر نتیجه ای که به دست بیاید هر قراردادی که بسته شود برای آنها موفقیت آمیز است چون اساسا باوری نسبت به داشتن توان هسته و غنی سازی نداشته اند. 

مشکل از آنهایی است که تفکر این جماعت را می شناختند و صلاحیتشان را تأیید نموده و کار را دستشان سپردند. چوب را بدهیم دست دیوانه، گوشت را بدهیم دست گربه، مقصر ماییم یا آن دیوانه؟ مقصر ماییم یا آن گربه؟! بهترین بچه های این مملکت با کمترین بهانه ای رد صلاحیت شده و پرونده دار می شوند از پایین ترین مناصب سیاسی و اجتماعی محروم میشوند؛ میدان را باز کرده اند برای جماعت فروشنده! و تسلیم پذیر بعد انتظار دارند ملت بصیرت داشته و به رشد و بلوغ سیاسی برسند! شما رسیدید که دیگران برسند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مُردیم و بردیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۵۰ ب.ظ

والیبال قهرمانی جهان؛ صعود سخت ایران با پیروزی مقابل فیلیپین - ایرنا

 

فلیپین تیم گمنامی بود که اعجاب آفرین شد و در والیبال دنیا ناگهان خوش درخشید. ایران باید برای صعود به دور بعد بازی های جهانی از سد فیلیپین می گذشت آنهم در زمین فلیپین و با حضور هزارات تماشاگر پر هیجان این کشور. راستش شادی فیلیپینی ها بعد از هر امتیازی که باعث برتری شان می شد برای من هم جالب و شیرین بود اما خب به هر حال این طرف میدان، تیم ایران ایستاده بود که دل ما برای سربلندی اش می تپید.

عملاً پنج ست کامل بازی به طول انجامید و قدم به قدم جلو رفت. داور سوت پایان مسابقه با برتری فلیپین را زد. یک آن همه چیز با یک سوت تمام شده بود. چقدر خوشحال شدند و بالا و پایین پریدند. مربی ما تقاضای بررسی کرد. اعتراض ما رسیدگی شد و امتیاز فیلیپین به نفع ایران تغییر پیدا کرد. شادی فلیپینی ها فقط یک دقیقه بود و دوباره با یک سوت نتیجه عوض شد. دقایقی دیگر بازی ادامه پیدا کرد تا ایران توانست ببرد و به دور بعد صعود کند. نفس در سینه ها حبس شد. مُردیم و بردیم. الحمدلله. یک اعتراض هوشمندانه و بجا چقدر تاریخ ساز شد. امیدوارم مردم فلیپین هم خوشحال باشند. همینقدر هم درخشش آنها دور از انتظار بود و جای تحسین دارد. امیدوارم تیم ایران بازی های بعدی را جدی تر بگیرد.

کشتی فرنگی هم امروز شکر خدا توام با شگفتی و شاهکار بود. الحمدلله. نام ایران عزیز ان شاءالله همیشه سرافراز.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دست چپاول بانک

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

راهکار مقابله با فساد بانکی

 

دیروز رفتم از خودپرداز سیصد هزار تومان پول کشیدم، هزار و پانصد تومان کارمزد گرفت! یعنی پول خود آدم را می خواهند به آدم بدهند دستمزد میگیرند؟ به جای تشکر از اعتماد و لطف ما که با امانت دهی و گردش مالی خود در واقع حامی بانک و منبع درآمد آن هستیم! اگر قرار است کارمزد بگیرند لااقل میزان دریافت وجه از دستگاه را افزایش دهند آدم پول بیشتری خواست هر روز کارمزد به بانک ندهد. قبلا می گفتند هر روز پولتان بیشتر در بانک بماند به شما سود بیشتر می دهیم حالا دارند پدر سوخته بازی در می آورند.

در روز چقدر مردم از این دستگاهها پول می کشند؟ کارمزدها را بانک می خواهد چکار کند؟ بانک باید متشکر باشد که مراجعه مستقیم نکرده و باعث شدیم در استخدام کارمند و حفظ منابع مالی آن صرفه جویی شود. حقشان است آدم سر راه مسیرش گذری برود بانک همه پولهایش را بکشد بیرون. مگر کل وجه متعلق به ما در بانک چقدر است که دلواپس نگهداری اش باشیم؟

بانک اگر خیری برای جامعه داشته باشد کارمزد هم بگیرد نوش جانش اما بانکها در کشور ما به استناد گزارش مراکز رسمی به جای تقویت تولید در خدمت بنگاه داری و واسطه گری بوده و ثمره ای جز فساد مالی و ایجاد تورم و فشار معیشت برای مردم نداشته اند و جز عده ای از خواص زالو صفت کسی از این سیستم بانکی ما سودی نبرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این یکی را لااقل حل کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۵۰ ب.ظ

علت ترس از سگ و ۴ راه علمی و مؤثر برای غلبه بر آن - چطور

 

تقریبا هر روز در رسانه های مجازی بابل خبری منتشر میشود پیرامون آزار و اذیت مردم در محله های مختلف توسط سگهای ولگرد.
خب واکنش مسئولان چیست؟ آنها هم این اخبار و پیامها را میخوانند و کاری نمیکنند؟ کسی جوابگو نیست؟
همه مشکلات بابل را بزرگ و حل آنها را زمان بر یا غیر ممکن بدانیم (که قطعا اینطور نیست) 
این یکی را که عزیزان مسئول ما اعم از فرماندار و شهردار و دادستان و.... میتوانند راحت و سریع حل کنند! تعلل چرا؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روح منی خمینی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ

زندگینامه: امام خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸) - همشهری آنلاین

 

یک خاطره جالب از آن روزها دارم.1  یک روز ۱۴-۱۳ بار ملاقات صورت گرفت. حضرت امام بنده خدا در آن سن و سال می‌آمدند آن بالا می‌نشستند. جمعیت پایین بود و با شور و هیجان شعار می‌دادند و در آن بالا گرمای عجیبی ایجاد می‌شد. من چند بار آن بالا رفته بودم، آدم واقعاً کلافه می‌شد، نمی‌دانم امام چه‌جوری تحمل می‌کردند.  بعدها یک فن گذاشتیم و کانال کشیدیم که هوا را بکشد و ببرد. صدا و سیما ایراد گرفت که می‌خواهیم ضبط کنیم و صدای این هواکش‌ها مزاحم است. منظورم این است که آن بالا هوا خیلی کثیف بود و نفس همه می‌گرفت؛ ولی امام می‌آمدند و به ابراز احساسات مردم جواب می‌دادند و می‌رفتند. از شمال خیلی آمده بودند.

 سه تا زن جا مانده بودند و سر کوچه جماران نشسته بودند و زار زار گریه می‌کردند. امام ساعت دو اخبار نگاه می‌کردند. بعد هم چند دقیقه‌ای می‌خوابیدند و هیچ ملاقاتی هم نمی‌کردند. حتی اخبار جنگ را هم که می‌خواستند بدهند، می‌گفتند باشد بعد. این سه تا زن خیلی گریه کردند. همه کسانی که از شمال آمده بودند، توانسته بودند با امام ملاقات کنند، اما این سه نفر رفته بودند کوچه پایین‌تر و این آخرین ملاقات آن روز هم بود.

خانم حضرت امام آمدند بروند، من سلام کردم و گفتم "حاج خانم، این سه تا زن ما را کچل کرده اند. نه رویم می شود به امام بگویم، نه می دانم به اینها چه جوابی بدهم. خلاصه نمیدانم چه کار کنم؟ ماشینها معطل اینها هستند و اینها هم حاضر نیستند بروند." ایشان گفتند: "بگذارید بروم داخل. به شما خبر می دهم." خانواده امام هم کاملا مرا می شناختند. نمی خواهم بگویم محرم آنها بودم، ولی 24 ساعته آنجا بودم و هر چیزی را که می خواستند داخل خانه ببرند، خودم شخصاً چک می کردم.

حاج خانم رفتند و کمتر از ده دقیقه بعد آمدند و گفتند: "امام گفتند این سه زن بیایند حسینیه تا من بیایم." نمی دانم چطور بگویم. حسینیه ای که از شدت جمعیت، آدم نمی توانست در آنجا نفس بکشد، حالا هیچکس در آنجا نبود. من خودم ایستاده بودم و داشتم خجالت می کشیدم، چون همه بچه ها از خستگی افتاده بودند. این سه تا زن آمدند و پایین جایگاه امام ایستادند. حالا من دارم از خجالت آب می شوم که امام می خواهند برای این سه زن بیایند. پیش خودم مانده بودم که چطور این قضیه را بفهمم. حضرت امام آمدند و من به شدت گریه می کردم. این سه زن هم تا جایی که توان داشتند داد می زدند. انگار می خواستند صدای جمعیت جماران را، که حالا نبود، جبران کنند. داد می زدند: "روح منی خمینی، بت شکنی خمینی."

باور کنید اگر امام برای دیگران چهار پنج دقیقه می ایستادند و به ابراز احساسات آنها پاسخ می دادند، شاید برای اینها بیشتر ایستادند. آنجا بود که من برای خدا کار کردن، برای خدا زندگی کردن و کار به جمعیت نداشتن را از امام یاد گرفتم. چقدر ایشان کار بزرگی کردند. این سه زن از بس که نعره زدند، داشتند از حال می رفتند. پیرزن هم بودند. امام دست تکان دادند و رفتند و اینها افتادند به دست و پای من که سید، خدا خیرت بدهد و شروع کردند به دعا کردن. گفتم من کاری نکردم. هر چه هست، کار امام است. خلاصه آنها رفتند. عظمت امام با این کارشان واقعاً برای من بیشتر جلوه کرد. زبانم از توصیف آن لحظه الکن است. آدم تا در آن موقعیت نباشد و ان حسینیه خالی را ندیده باشد، نمی تواند بفهمد که چه لحظه ای بود. نمی دانم برای توصیف آن روز که امام آمدند و رفتند از چه کلماتی استفاده کنم. خیلی برای من درس بزرگی بود.

کتاب مبارزه به روایت سید احمد هوایی صفحه ۹۴

 

۱. من که کسی نیستم، ولی این خاطره برای مسئولین رده‌های بالا درس بزرگی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احزاب و مسلحین مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

کتاب احزاب سیاسی و گروه های مسلح در مازندران و گلستان اثر سیف الرضا شهابی |  ایران کتاب

 

دکتر سیف الرضا شهابی از مبارزان قدیمی ضد ستمشاهی در بابل است که البته گستره فعالیتهایش فراتر از شهر و استان بوده و میشود گفت لااقل در محدوده بابل با سابقه ترین مبارز سیاسی در تراز ملی است. وی مدتی با آیت الله طالقانی در زندان شاه هم بند بوده و همچنان فعال و پر انرژی به نگارش و تحقیق و تحلیل پرداخته و هر از گاه در جمع مبارزان سیاسی پیش از انقلاب در پایتخت نیز به سخنرانی می پردازد.

فارغ از بعضی گرایشات و اختلاف نظرهای سیاسی به شخصیت ایشان علاقمندم و برای وی احترام بسیاری قائل هستم. بزرگترین خبط سیاسی او را شرکت در انتخابات شورای به اصطلاح اسلامی شهر بابل میدانم که بنظرم مجموعه نامزدهای رقیب و یا همگروه وی نهایتا در سطح نشستن پای سخنرانی هایش بودند، نه بیشتر. این قالب اصلا گنجایش فردی در ظرفیت و تراز او را نداشت.

چند سالی است که در فضای مجازی با دکتر شهابی در ارتباطم. از مطالب ایشان استفاده میکنم و گاهی مطالبی برایشان می فرستم.

چند سال پیش متنی از مرحوم انوشه درباره تاریخ انقلاب در بابل منتشر شد که موجب ناخرسندی بسیاری از اهالی فرهنگ و تاریخ و انقلاب گردید. وی که خود سابقه گرایشات مارکسیستی داشته و هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب به زندان افتاده است در کتاب خود که متأسفانه با حمایت ساده لوحانه بعضی چهره های نیک اندیش تدوین گردیده اینطور وانمود کرد که مردم و روحانیت بابل از سال 56 اقدام به شورش! بر ضد رژیم نموده و عده ای از آنها کشته! شده اند. مبارزات قبل از آن مرهون چپها بوده است.

خب، مطلعین می دانند که بسیاری از چهره های مبارز انقلابی بابل همچنان در قید حیات هستند و این تحریف علنی میتواند برای آینده تاریخ نگران کننده باشد.

مرحوم مهندس اردبیلی که از وی بعنوان پدر صنعت مس ایران نیز یاد میشود در کتاب خاطرات خود نقل میکند که از سال 41 در جلسات مذهبی مرحوم حاج آقای یزدانی با نام امام آشنا شده و مبارزه با شاه را آغاز نموده است. در این خصوص به اندازه کافی مدرک سند بر ابطال ادعای مرحوم انوشه وجود دارد.

روحانیت از دیرباز علم مبارزه با شاه را بر دوش کشیده است. از شهید سید حسن مدرس تا آیت الله کاشانی و مرحوم طالقانی که پیش از امام وارد مبارزه گردید و ...

امام رحمت الله نیز از سال 41 بعد از رحلت آیت الله بروجردی که مرجع عظمی بود و به رغم بعضی مخالفتها و ایستادگی هایی که در مقابل شاه داشت چندان معتقد به درگیری مستقیم حوزه با سلطنت نبود، جایگاه علمی و اجتهادی خود را تثبیت نموده و وارد عرصه مبارزه بزرگ و سرنوشت ساز با رژیم طاغوت گردید.

البته روحانیت به شیوه حزب توده یا فداییان خلق و مجاهدین به سمت تشکل سازی نرفت و مبتنی بر فرهنگ ولایی و نگاه هیاتی و ارتباط شبکه ای به مبارزه پرداخت که به نظر من کار درستی بود. در سالهای اخیر تجربه فعالیتهای عدالتخواهانه و ارزشی نیز ثابت کرده است که توصیه به راه اندازی تشکیلات در واقع برای ایجاد محدودیت، شناسایی، اخلال و انهدام حرکت های انقلابی است. نظم بدون تشکیلات و مبارزه جریانی و شناور بهترین روش برای جلب توجه کمتر و امنیت بیشتر در مبارزات مخفی و غیر رسمی به شمار می رود.

البته این روش، آسیب خاص خودش را هم دارد کما اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، آنهایی که تشکل داشتند آمادگی بیشتری برای تصاحب امور و تصدی مسئولیتها نشان داده و اقبال افزون تری را به خود اختصاص دادند.

حوزوی ها هر چند به مثابه توده ای ها یا ملی گراها و خلقی ها اعم از فدایی و منافق دارای تشکیلات مبارزاتی نبودند اما توفیق بیشتری در همراه سازی بدنه مردم کسب نمودند. از همین روست که اگر چه همه سران سیاسی مبارز ضد شاه دستگیر و به زندان افتادند اما تنها این امام بود که دستگیری اش موج اعتراض اجتماعی و قیام عمومی مردم را برانگیخت و در نهایت منجر به تثبیت رهبری بلامنازع او و روحانیت حامی وی گردید.

در  این باره به تازگی از دکتر شهابی هم سوال پرسیدم. ایشان حقیر را ارجاع داد به آثاری که در این خصوص منتشر ساخته. کتاب "احزاب سیاسی و گروههای مسلح در مازندران و گلستان از سال 32 تا 57" به قلم دکتر شهابی را تهیه و مطالعه نمودم.

مطالعه این کتاب واقعا برایم جالب بود و بسیار بر اطلاعاتم افزود. قطعا از آن دست کتابهای ارزشمندی است که در فرصتهای دیگر باید بارها به آن رجوع کنم.

دکتر شهابی در کتاب خود به حضور مبارزاتی روحانیون بابل در سالهای 41 و 42 نیز پرداخته و اسنادی در این خصوص به صورت گذرا منتشر کرده که پاسخ کوتاه همان شبهه مذکور درباره تاریخچه انقلاب در بابل است. البته ایشان ورود حوزه به عالم سیاست در ابتدای دهه چهل را بخاطر فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن کندی در آمریکا و امینی مهره آمریکا در ایران میداند که همانطور که پیشتر بیان شد درست به نظر نمی رسد.

تا بحال نمیدانستم چیزی بنام انجمن تبلیغات اسلامی هم در دوران شاه داشته ایم که البته برای نصب بلندگو و برنامه های مذهبی باید مجوز اخذ می کردند. آخرین رییس مجلس قبل انقلاب ساروی بود. (البته بابل هم پیشتر یک رییس مجلس داشته است) تا الان گمان میکردم قائمشهری ها بیشتر از بابلی ها به چپ گرایش داشتند. حتی بعضی پیرمردهای محلی از این شهر بعنوان استالینگراد ایران یاد میکردند! اما خب با مطالعه این کتاب مشخص شد لااقل در سطوح فکری و لیدری جریان مارکسیست، بابلی ها حضور فعال تری داشتند. کشته های زیادی در دوره شاه دادند. پنج نفر از اعضای یک خانواده در راه تحقق افکار مارکس جان باختند. جالب آنکه دستکم دو بابلی در دفاع از کمونیستهای جبهه ظفار عمان کشته شده اند. (شاه هم البته برای مبارزه با چپها به ظفار نیرو فرستاده بود که از میزان هزینه ها و تلفات آن آماری در دست نیست.)

چون بحث استالینگراد یا لنینگراد مطرح شد پرانتزی عرض کنم، جنگی و نه حزبی بخواهیم نگاه کنیم به اعتقاد تحلیلگران دفاع مقدس، چذابه، لنینگراد ایران است، مصاف سهمگین حسن باقری با لشکریان بعث آنهم با حضور و فرماندهی مستقیم صدام در قالب عملیات مولای متقیان یک عملیات رو کم کنی و سخت بود که سرنوشت جنگ را برای عملیاتهای موفقیت آمیز فتح المبین و بیت المقدس مشخص ساخت.

ای کاش خلقیها بعد از انقلاب برای مردم تیغ نمی کشیدند. واقعه آمل اوج حماقت خلقی ها در تقابل با خلق الله بود.

حرمتی پور را قبلا می دانستم که بابلی است. وی از شاخته اشرف دهقان رهبری بعضی فعالیتهای تروریستی بر ضد جمهوری اسلامی را هم برعهده داشت. جایی خوانده ام که جریان حمله از جنگل به ساختمان سپاه شیرگاه و شهادت شش بسیجی و پاسدار زیر سر او بود که بعدها در جریان پاکسازی جنگل که با درایت مثال زدنی شهید طوسی صورت گرفت بساط او و همدستانش برای همیشه جمع شد. البته هنوز بسیاری از مردم فرق فدایی ها با مجاهدین را نمیدانند و همه را جزو منافقین حساب می کنند. سریال سرزمین مادری کمال تبریزی انصافا خوب و زیبا به فعالیت مارکسیستها در جریان انقلاب پرداخت که چند بار دیدنش هم ارزش دارد.

دکتر شهابی در کتاب خود به فجایع تصفیه حسابهای خونین درون سازمانی فداییان خلق هم می پردازد. بیان این واقعیتها به تبیین چهره مبارزات غیر دینی کمک می رساند.

بنازم سبک مبارزاتی امام را که جنگ مسلحانه در آن راه نداشت. امام را باید مبدع جنگ نرم دانست. انقلابش مبتنی بر فرهنگ و اندیشه بود و هدفش بلوغ و رشد و بیداری ملت و سلاحش نوار و کاغذ و کتاب و منبر و بلندگو. با مردم و برای مردم راهبر بود به معنای واقعی کلمه.

مهمترین و عبرت بار ترین آموزه کتاب اما این نکته است که شاه با حمایت و اعمال نفوذ اجانب به قدرت رسید، تاج و تختش داشت به رهبری کاشانی و مصدق سقوط میکرد که باز با حمایت اجانب کودتا کرد و قدرتش را احیا نمود، در همه احزاب را تخته کرد و بعد برای حفظ ظاهر دستور تشکیل دو حزب فرمایشی و نمایشی را صادر نمود، همین دو حزب هم متشکل از عناصر وفادار بودند که بعضا باید به تأیید نهادهای امنیتی می رسیدند، جالب آنکه در انتخابات داخلی همین احزاب من در آوردی هم به استناد مدارک حزبی و امنیتی، تقلب و دعوا رخ میداد و جالب تر آنکه شاه همین دو حزب را هم منحل کرد و امر ملوکانه! بر این مدار تعلق گرفت که همه مسئولان و مردم باید به عضویت یک حزب (رستاخیز) دربیاند... حالا اما شاهزاده و شاه دوستان، مدعی آزادی سیاسی و حق انتخاب و ضرورت توجه به خواست مردم شده و برای ما دم از دموکراسی می زنند! جماعت طاغوتی هر وقت از گذشته خیانت بار و سراسر جنایت دو دیکتاتور پهلوی اعلام برائت کردند بعد برای ما پز روشنفکری داده و ژست آزادی بیان بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بمان پیرمرد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

dsc02726_2l9p.jpg

 

زمین به نفس های گرم تو، بیشتر از خورشید احتیاج دارد. دعای مستجاب تو رزق معنوی این دیار است. فاتح خیبر تقوا و بزرگ فقیه عالم علم و دیانت، عصاره آموزه های کتاب وحی هستی، آیت الله صداقت و عشق و اخلاص. هق هق گریه های شبانه ات، شانه های لرزانت در نجوای جامعه کبیره، اشکهای ناتمامت در قنوت دلدادگی، سوز مناجاتت در خلوت با سوره رحمان ... تو سراسر سرمایه ای برای این خاک، رشادتت در مقابل تحریف ها، دغدغه ات مقابل کژی ها، علم بی پایانت که لااقل دویست سال فقه شیعه را شکافت و ذرات اتم معرفت را به ستون احکام استوار آسمان بدل ساخت... هر کس تو را دید حتی در یک نگاه، یاد خدا افتاد که این ویژگی عالم ربانی است نه به سوی خود که آه و نگاهش داعی به سوی طریقت وحی است. دامان علم و اخلاق و معنویت تو پرورشگاه عارفان شهید کوی رستگاری بود. 

بمان پیرمرد این بار نیز بالانشین های عالم وصل را منتظر بگذار، شیدای وادی نور، کمی آهسته تر، با تو کارها داریم. یخبندان غفلت زده ارض به نفس های گرم تو نیاز دارد. دعاهای برخاسته از عمق جانت، سلاح مخفی و نافذ جبهه ایمان بوده و خواهد بود ان شاءالله. تجسم کرامت توحید، میراث دار پیام رسالت، پرچمدار علوم امامت، دلتنگ رائحه مهدوی جمالت نمانیم، به حق علی، به حق شاه نجف، به اعتبار ایوان طلایی که سالها عرش رحمت چشمهای آبی مناجاتی ات بود....

الهی بحق علی، به حق فاطمه به حق حسنین نگاه لطفت را از ما دریغ مدار، دست رد بر سینه سوخته ما نزن.

 

 

مثل من اگر نفستان حق نیست، آلوده عصیان و طغیانید، سرافکنده آسمان و زمینید و رانده پشت در مانده معراج خدا، دل شکسته تان را واسطه قرار دهید برای آیت الله محمدی دعا کنید شفا و عافیتش را مولایش امام عصر (عج) تضمین کند. خدا دعای ما گناهکاران را هم دوست دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسجد جامع قم

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۳۰ ق.ظ

photo_2025-09-11_13-45-13_krlx.jpg

photo_2025-09-11_13-45-05_vz7d.jpg

 

مسجد جامع قم یکی از قدیمی ترین مساجد کشور و البته بدون مناره است که در محله آذر قرار دارد و بر خلاف بعضی مساجد باستانی اصفهان و شیراز میتوانید بدون تهیه بلیت از آن بازدید نمایید. این مسجد پیش از اسلام آتشکده بوده که بعد از آنکه مردم به اسلام روی آوردند در همان مکان مسجد جامع را بنا نمودند. در اطراف این مسجد بقایای محله ای قدیمی را مشاهده می کنید که بعضی از کوچه هایش هنوز دارای طاق های گلی است. قم قدیم در همین محدوده قرار داشت و حتی ذکر شده که حضرت معصومه سلام الله علیها را بعد از آنکه از دنیا رفت (منزلی که حضرت برای استراحت تشریف داشت بعنوان بیت النور محل بازدید زائران است) به بیرون شهر قم منطقه بابلان (باغهایی بود که محل تدفین و ساخت حرم بانو قرار گرفت) انتقال دادند. فاصله مسجد جامع تا حرم مطهر حدود دو کیلومتر است که پیشنهاد میکنم با عبور از بازار سرپوشیده و تماشای مغازه هایی که آثار سنتی و صنایع دستی را عرضه میکنند اصلا متوجه طول مسافت نشوید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سازمان و تبلیغات و اسلام

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ۱۰:۵۷ ق.ظ

سید محمد نوروزیان امیری‎ (@m_nuorozian) • Threads, Say more

 

مقاله زیر را دوست و برادر بزرگوارم دکتر آسید محمد نوروزیان نوشته که پیشتر درباره شخصیت این متفکر جوان و خوش آتیه کشورمان مطلبی اینجا منتشر کرده ام. شخصا امیدی به آینده سازمان تبلیغات اسلامی ندارم و با توجه به فضای اداری کسل کننده و مأموریتهای موازی، در صورت عدم تحول، ادغام آن در سازمان اوقاف لااقل میتواند در مصرف بودجه و ایجاد تمرکز، مفیدتر باشد.

مقاله زیر چه مورد فهم و اجرای مدیران سازمان مربوطه قرار بگیرد چه نگیرد حاوی اندیشه ای سازنده و پیش رو در راستای تعالی فعالیتهای تشکیلاتی حول محور فرهنگ و تمدن دینی است که باور دارم مورد استفاده دغدغه مندان این عرصه قرار گرفته و برای همه مجموعه های هدفمند دینی در این عصر یا دوره های آتی راهگشا خواهد بود.

 

«هوالحکیم»

 

به سوی طراحی نقشه جامع حکمت‌بنیان برای هماهنگی و هم‌افزایی نهادهای تربیت عمومی غیررسمی ایران، با محوریت سازمان تبلیغات اسلامی

سید محمد نوروزیان امیری[1]

 

ایران امروز در جستجوی مسیری روشن برای تحقق تربیتی جامع و اصیل است که در عمق خود نه‌تنها پاسخگوی نیازهای روزمره جامعه باشد، بلکه افقی حکیمانه برای آینده‌ای معنادار ترسیم نماید. در این مسیر، نهادهای تربیت عمومی غیررسمی، به‌عنوان بخش‌های اثرگذار و متنوعی از نظام تربیتی، نقشی بی‌بدیل ایفا می نمایند. اما فقدان انسجام و هم‌افزایی میان این نهادها، سبب شده تا ظرفیت‌های عظیم موجود در این بخش به شکلی پراکنده و ناکارآمد مورد استفاده قرار گیرد. این شکاف اساسی، نقطه‌ای است که ضرورت طراحی یک نقشه جامع را بیش از پیش برجسته می‌سازد. طرح مسئله به‌وضوح بر این پایه استوار است که چگونه می‌توان با ایجاد هماهنگی میان نهادهای متنوع تربیتی غیررسمی، مسیری خردمندانه برای رشد و تعالی جامعه ایران رقم زد؟ به نظر می رسد سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان یکی از نهادهای محوری در این عرصه، با برخورداری از ظرفیت‌های تبلیغی، فرهنگی و اجرایی، می‌تواند محوریت این تحول را بر عهده گیرد. ایده اصلی این جستار آن است که راهبرد هم افزایی نهادها، نیازمند برخورداری این نهادها از «حکمت عملی» به مثابه چارچوبی برای درک واقعیت‌های پیچیده انسانی و هدایت تربیتی با رویکردی معطوف به معنا و غایت است. در این مسیر چالش‌های متعددی همچون تفاوت رویکردهای نهادهای موجود، فقدان الگوی مفهومی مشترک و گسست میان سیاست‌گذاری و اجرا، پیش روی این طرح قرار خواهد داشت که به نحوی مستقل نیازمند تامل است. اما راهکار پیشنهادی، بر پایه هم‌افزایی حکمت‌بنیان و ایجاد بستری برای تعامل و هم افزایی این نهادها، افقی روشن از انسجام و تعالی ترسیم خواهد نمود. این جستار گامی در جهت تحقق این مهم، با تأکید بر محوریت سازمان تبلیغات اسلامی به‌عنوان بهره‌ور اصلی است. 

 

تربیت غیررسمی در جستجوی معنا: فراتر از نظام‌سازی به سمت معنابخشی وجودی 

در جهانی که نظام‌های رسمی عمدتاً بر استانداردسازی و بازدهی متمرکز هستند، تربیت غیررسمی همچون ساحتی آزاد و انعطاف‌پذیر، فضایی برای معنابخشی به زندگی فردی و اجتماعی فراهم می‌آورد. این نوع تربیت نه به‌عنوان مکمل، بلکه به‌مثابه بُعدی اساسی از زیست انسان، در پی آن است که افراد و جوامع را در مسیر یافتن پاسخ به پرسش‌های بنیادین هستی قرار دهد. تربیت غیررسمی می‌تواند جایگاهی فراهم کند که در آن، نسبت میان آزادی فردی و مسئولیت اجتماعی بازتعریف شود. آزادی فردی، بدون تربیتی که آن را به مسئولیت اجتماعی پیوند دهد، ممکن است به خودخواهی و انزوا بیانجامد. از سوی دیگر، مسئولیت اجتماعی بدون زمینه‌ای برای آزادی و رشد درونی فرد، می‌تواند به اجبار و تحمیل تبدیل شود. تربیت حکمی که بر مبنای آموزه‌های معنوی و عقلانی شکل می‌گیرد، واسطه‌ای است که این دو مفهوم را در تعادلی خلاقانه قرار می‌دهد. در این راستا، تربیت غیررسمی به‌عنوان فضایی برای هم‌افزایی درون‌فردی و میان‌فردی عمل می‌کند. هم‌افزایی درون‌فردی به معنای تقویت لایه‌های مختلف وجود انسان، از عقلانیت تا عواطف و معنویت است. این نوع تربیت، افراد را به تعمق در اهداف و ارزش‌های زندگی خود دعوت می‌کند و راه را برای خودآگاهی و خودسازی هموار می‌سازد. از سوی دیگر، هم‌افزایی میان‌فردی به ایجاد پیوندهای اجتماعی معنادار می‌پردازد، جایی که افراد نه‌تنها به‌عنوان اعضای یک جامعه، بلکه به‌عنوان انسان‌هایی با شأن و کرامت برابر، در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند.  سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی تربیت غیررسمی، می‌تواند با تأکید بر این معنابخشی وجودی، نقش محوری در هدایت جامعه به سمت تربیتی حکمت‌بنیان ایفا کند. این سازمان می‌تواند از طریق طراحی برنامه‌هایی که ارزش‌های انسانی و الهی را تلفیق می‌کنند، بستری برای شکل‌گیری جامعه‌ای با هویتی پایدار و معنادار فراهم آورد.

تبلیغ به‌مثابه شأنی از تربیت: از آگاهی‌بخشی ابزاری تا تعالی‌بخشی وجودی 

«تبلیغ» در سنت‌های فلسفی و دینی، به‌مثابه شأنی و در برخی بینش ها به منزله نحوی از تربیت تلقی می‌شود که درصدد شکل‌دهی به بنیان‌های فکری و معنوی انسان است. تبلیغ نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه بستری برای آگاهی‌بخشی وجودی و کشف حقیقت است. در این نگاه، تربیت و تبلیغ دو روی یک سکه‌اند؛ اولی به تربیت عقلانی و اخلاقی توجه دارد و دومی به انتقال حکمت و معنا. در نظام‌ تربیتی اکنون در ایران، تبلیغ اغلب به یک ابزار اجرایی فروکاسته شده است که در خدمت اهداف ابزاری قرار دارد. اما در منظومه تربیت حکمت‌بنیان، تبلیغ واجد رسالتی عمیق‌تر است: دعوت به تدبر، تفکر،تعقل، تذکر و در نهایت، شکوفایی انسان. این رویکرد، تبلیغ را نه به‌عنوان وسیله‌ای برای اقناع جمعی، بلکه به‌عنوان فرآیندی معرفتی می‌بیند که می‌تواند مخاطبان را از سطح نیازهای ظاهری به افق‌های متعالی سوق دهد. در چارچوب تربیت عمومی غیررسمی ایران، به نظر می رسد سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند به‌عنوان نهادی محوری، میان این دو شأن(تربیت و تبلیغ) پیوندی ژرف برقرار کند. این سازمان با رسالتی حکمت‌بنیان، قادر است از تبلیغ به‌عنوان ابزاری برای تربیت فراگیر استفاده کند؛ تربیتی که نه‌تنها به انتقال ارزش‌ها و فضایل انسانی و دینی می‌پردازد، بلکه به دنبال نهادینه‌سازی عقلانیت، اخلاق و معنویت در ساختارهای اجتماعی است. این نقش، مستلزم بازتعریف فلسفی تبلیغ و تبیین آن به‌مثابه شأنی وجودی است که با «حکمت عملی» گره خورده است. در این صورت، تبلیغ به ابزاری برای پرورش انسان متعالی و جامعه‌ای اخلاق‌مدار تبدیل خواهد شد. 

گذار از ساختار بوروکراتیک صنعتی‌شده به ساختار نرم تربیتی‌شده: عبور از سخت‌افزار مدیریتی به حکمت نرم‌افزاری 

ساختارهای بوروکراتیک که زاییده انقلاب صنعتی هستند، بر انباشت قدرت، تفکیک وظایف، و استانداردسازی فرآیندها ابتناء دارند. این ساختارها، اگرچه در مدیریت سازمان‌های صنعتی کارآمدند، اما در حوزه تربیت عمومی، که با ماهیت سیال و چندساحتی انسان سر و کار دارد، ناکارآمد و مخرب‌ بوده و تاحدودی به ضد اهداف خود بدل خواهند شد. نگارنده معتقد است، تربیت عمومی غیررسمی نیازمند ساختاری نرم، پویا و حکمت‌بنیان[2] است که به جای اعمال کنترل از بیرون، تحول درونی را تسهیل کند. ساختار نرم تربیتی‌شده، از منظر فلسفی، بر پایه حکمت عملی و عقلانیت جوهری[3] استوار است. این ساختار نه‌تنها به تعاملات انسانی اولویت می‌دهد، بلکه خود را به‌مثابه موجودی زنده تصور می‌کند که دائماً در حال یادگیری، تطبیق و ارتقاء است. چنین ساختاری، به جای تقسیم سخت‌افزاری وظایف، بر هم‌افزایی نرم‌افزاری( تقویت پیوندهای درونی میان مأموریت‌ها، ارزش‌ها و اهداف) تمرکز دارد. در نقشه جامع هماهنگی نهادهای تربیت عمومی، عبور از ساختار «بوروکراتیک» به ساختار «تربیتی نرم» شرط اساسی است. سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند با اتخاذ این رویکرد، از جایگاه یک نهاد اجرایی صرف فراتر رفته و به نهادی حکمت بنیان بدل شود. این سازمان، با بهره‌گیری از ساختار نرم، قادر خواهد بود نقش محوری خود را در هماهنگی و هم‌افزایی نهادهای تربیتی ایفا کند. به این ترتیب، تربیت عمومی نه‌تنها از قید و بندهای صنعتی‌شده و بازارگرایانه رها شده و به افق‌های متعالی انسانی دست خواهد یافت. 

 عقلانیت حکمی در برابر عقلانیت ابزاری: بازاندیشی در فرآیند تعیین و تحقق غایات تربیتی 

عقلانیت ابزاری، که زاییده دوران مدرن است، ا زمنظری بازارگرایانه بر کارآمدی و سودمندی تمرکز دارد. این نوع عقلانیت، هدف را در سطح کلان تعیین می‌کند و فرآیند تحقق آن را به لایه‌های پایین‌تر سازمان‌ها و نهادها واگذار می‌نماید. اما در حوزه تربیت عمومی غیررسمی، این نوع عقلانیت، به دلیل بی‌توجهی به عمق و کیفیت اهداف، قادر به پاسخ‌گویی به نیازهای انسانی و اجتماعی نیست. در مقابل، عقلانیت حکمی، که ریشه در حکمت اسلامی و فلسفه‌های انسانی دارد، بر وحدت مبانی،غایات و روش ها تأکید می‌کند. این عقلانیت، فرآیند تعیین هدف و تحقق آن را از پایین به بالا می‌نگرد، به‌طوری که خود افراد و نهادها، مشارکت‌کنندگان اصلی در فرآیند تعیین تا تحقق هدف هستند. عقلانیت حکمی، غایت تربیت را نه صرفاً در دستیابی به مهارت‌ها یا نتایج از پیش تعیین شده، بلکه در تحول درونی، کیفی سازی فرایندها و تعالی وجودی انسان می‌بیند. در طراحی نقشه جامع هماهنگی نهادهای تربیت عمومی، گذار از عقلانیت ابزاری به عقلانیت حکمی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان نهادی حکمت‌بنیان، می‌تواند این تحول را رهبری نموده و الگویی ارائه دهد که در آن، غایت و روش در یک کل هماهنگ و وحدت‌بخش تعریف شوند. این رویکرد، به جای تکیه بر قدرت اجرایی، بر حکمت و مشارکت تأکید داشته و می‌تواند بستری برای تربیت انسانی متعالی فراهم آورد. 

 حفظ کثرت نهادی برای وصول به وحدت در بینش تربیتی: هم‌افزایی در تنوع، تعالی در هماهنگی 

تربیت عمومی غیررسمی در ایران، با تنوعی از نهادهای دولتی، نیمه‌دولتی و مردمی مواجه است. این کثرت نهادی، اگرچه در نگاه نخست نشانه‌ای از پراکندگی است، می‌تواند بستری برای تنوع فکری و کارکردی در فرآیند تربیت عمومی باشد. اما این امر تنها زمانی به یک مزیت تبدیل می‌شود که وحدتی در بینش تربیتی حاکم بر این نهادها موجود باشد. حفظ کثرت نهادی به معنای پذیرش و حمایت از تنوع ساختاری و مأموریتی است، اما این تنوع باید در چارچوب یک بینش حکمت‌بنیان همسو شود. این وحدت، نه از طریق سلطه یا حذف تفاوت‌ها، بلکه با ایجاد یک چشم‌انداز مشترک و مأموریت فراگیر قابل‌تحقق است. چشم اندازی حکیمانه که در ابتدای حرکت انقلاب اسلامی ایران قابل ردیابی، قابل آشنایی زدایی و بازتعریف است. سازمان تبلیغات اسلامی، با موقعیت منحصربه‌فرد خود به‌عنوان یک کنشگر مرزی، می‌تواند نقشی محوری در تحقق این هم‌افزایی ایفا کند. این رویکرد مستلزم طراحی سازوکاری است که نهادهای مختلف بتوانند ضمن حفظ هویت و مأموریت‌های اختصاصی خود، در مسیر آن چشم انداز مشترک حرکت نمایند. این مهم، باید متکی بر حکمت عملی باشد که هم به اصول معنوی و دینی پایبند است و هم به اقتضائات اجتماعی و فرهنگی توجه دارد. به این ترتیب، با راهبری اثربخش سازمان تبلیغات اسلامی، این کثرت نهادی به یک نیروی پیش‌برنده تبدیل شده و وحدت در بینش تربیتی، از دل این تنوع شکوفا خواهد شد. 

 سازمان تبلیغات اسلامی به‌مثابه کنشگر مرزی در تربیت عمومی 

سازمان تبلیغات اسلامی، در جایگاه یک نهاد حکمت‌بنیان، دارای نقشی منحصربه‌فرد در تربیت عمومی و غیررسمی است. این سازمان، نه صرفاً یک نهاد اجرایی یا فرهنگی، بلکه یک کنشگر مرزی[4] است که هم در دل نهادهای دولتی جای دارد و هم در پیوندی نزدیک با جامعه مدنی و نهادهای مردمی عمل می‌کند. این موقعیت مرزی، سازمان تبلیغات اسلامی را قادر می‌سازد تا به‌عنوان پل ارتباطی میان سطوح مختلف ساختارهای تربیتی عمل نماید. از یک سو، این سازمان می‌تواند در مواجهه ای تربیتی، سیاست‌ها و رویکردهای دولتی را با نیازها و واقعیت‌های جامعه تطبیق دهد و از سوی دیگر، صدای مردم و نهادهای مردمی را در سطح سیاست‌گذاری کلان انعکاس دهد. این نقش، مستلزم برخورداری از حکمت عملی است که به سازمان امکان می‌دهد تا در میان دو حوزه دولتی و مردمی، تعادل ایجاد نموده و نقشی هماهنگ‌کننده و «هادی» ایفا کند. برای ایفای این نقش، سازمان تبلیغات اسلامی باید به‌عنوان سازمانی یادگیرنده و انعطاف‌پذیر عمل کند که همواره در حال بازتعریف مأموریت‌ها و ساختارهای خود بر اساس تغییرات محیطی و اجتماعی است. به این ترتیب، این سازمان می‌تواند الگویی حکمت‌بنیان برای سایر نهادهای تربیتی ارائه دهد و به کانونی برای هم‌افزایی و هماهنگی در تربیت عمومی تبدیل شود. 

 ساختار ادهوکراتیک در تربیت غیررسمی: مأموریت‌محوری به جای چارت‌محوری 

ساختار ادهوکراتیک، که بر اساس مأموریت‌ها و اهداف پویا شکل می‌گیرد، یکی از مناسب‌ترین مدل‌ها برای تربیت عمومی غیررسمی به نظر می رسد. این ساختار، برخلاف چارت‌محوری سنتی، بر انعطاف‌پذیری، نوآوری و سازگاری با تغییرات محیطی تأکید دارد. در تربیت عمومی غیررسمی، چالش‌های اجتماعی و فرهنگی به سرعت در حال تغییراند و ساختارهای سنتی بوروکراتیک قادر به پاسخ‌گویی سریع و کارآمد به این تغییرات نیستند. در مقابل، ساختار ادهوکراتیک با تمرکز بر مأموریت‌ها، این امکان را فراهم می‌کند که نهادها به‌طور مداوم مأموریت‌های جدید تعریف نموده و ساختارهای فرعی خود را متناسب با این مأموریت‌ها شکل دهند. برای مثال، سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند با اتخاذ این رویکرد، به‌جای تعریف ساختارهای ثابت، بر اساس نیازهای روز جامعه مأموریت‌های جدید تعریف و ساختارهای لازم برای تحقق این مأموریت‌ها را به‌صورت موقت ایجاد نماید. این امر، نه‌تنها به سازمان امکان می‌دهد تا سریع‌تر و کارآمدتر عمل کند، بلکه به آن اجازه می‌دهد تا به‌عنوان نهادی منعطف، پویا و خلاق در تربیت عمومی شناخته شود. 

 گذار از ساختار بوروکراتیک صنعتی‌شده به ساختار نرم تربیتی‌شده: از سختی نظم به لطافت معنا 

ساختارهای بوروکراتیک، که متناسب با پارادایم صنعت و تفکر سازمان‌یافته خطی هستند، عمدتاً بر نظم، پیش‌بینی‌پذیری، و کنترل تأکید دارند. این ساختارها، هرچند در مدیریت فرآیندهای فنی و عملیاتی کارآمد هستند، در حوزه تربیت که ماهیتی پویا، متغیر و پیچیده دارد، ناکارآمد به نظر می‌رسند. تربیت، برخلاف تولید صنعتی، به تغییرات کیفی در انسان‌ها و شکل‌گیری عمیق لایه‌های فکری و ارزشی آنها وابسته است و بنابراین، نیازمند ساختاری نرم و منعطف است که بتواند با ماهیت سیال انسان و جامعه همگام شود. گذار از ساختارهای سخت بوروکراتیک به ساختارهای نرم تربیتی‌شده، مستلزم تغییر در پارادایم مدیریت و حکمرانی تربیتی است. ساختاری که به‌جای تمرکز بر مقررات ،سلسله‌مراتب و کنترل از بیرون، بر روابط، مشارکت، خودکنترلی و خلاقیت تأکید نماید. نهادهای تربیتی باید به‌جای برخوردار بودن از چارچوب‌های سخت‌گیرانه، بستری فراهم نمایند که در آن ارزش‌ها، معانی و اهداف مشترک شکل بگیرد و به‌طور منعطف در عمل پیاده شود. سازمان تبلیغات اسلامی، با رویکردی حکیمانه، می‌تواند پیشگام این تحول باشد. این سازمان باید به‌گونه‌ای عمل کند که به‌جای تبدیل‌شدن به یک نهاد سلسله‌مراتبی محض، به فضای تربیتی و فرهنگی تبدیل شود که هم افراد و هم نهادهای همکار بتوانند در آن آزادانه و خلاقانه به تحقق اهداف مشترک بپردازند.  حداقل های معادل این گونه از سازمان، در جهادسازندگی دهه 60 در ایران قابل مطالعه است.

راهبری ساختاری نهادهای مرتبط با تربیت عمومی غیررسمی 

راهبری ساختاری، به‌عنوان الگویی متکی بر انسجام نهادی، فراتر از رویکردهای فردمحور و اراده‌گرایانه، به تنظیم روابط و نقش‌ها در میان نهادهای مختلف می‌پردازد. این رویکرد، سازمان‌ها را از تکیه‌ بر توانمندی‌های شخصی یا مدیریت تک‌بعدی رها کرده و به سمت یکپارچگی نظام‌مند هدایت می‌کند. از منظر تربیت عمومی غیررسمی، راهبری ساختاری باید قابلیت توازن میان استقلال نهادها و هم‌افزایی در مأموریت‌های مشترک را دارا باشد. این مدل، با بهره‌گیری از نظریه‌های تربیتی و مدیریتی پیشرفته، چارچوبی برای هماهنگی مأموریت‌ها، منابع، و اهداف فراهم خواهد آورد. سازمان تبلیغات اسلامی، با توجه به جایگاه راهبردی خود در هدایت تربیت عمومی، باید از تمرکز صرف بر برنامه‌ریزی‌های متمرکز دوری نموده و به سمت «مدیریت شبکه‌ای» حرکت کند. نقش این سازمان می‌تواند به‌عنوان "نهاد میانجی حکمت‌بنیان" تعریف شود؛ نهادی که با ایجاد دیالوگ میان نهادهای دولتی و مردمی، شبکه‌ای از همکاری و اعتماد متقابل بیافریند. این رویکرد، نه تنها انسجام در سیاست‌گذاری را تقویت خواهد نمود، بلکه به ظرفیت‌سازی در سطح محلی نیز می‌انجامد. راهبری ساختاری، تنها زمانی می‌تواند به موفقیت دست یابد که با الهام از عقلانیت حکمی، انعطاف‌پذیری لازم را برای پاسخ‌گویی به چالش‌های متغیر زمانه داشته باشد. به این ترتیب، نهادهای تربیتی قادر خواهند بود در یک بستر پویا و هم‌افزا، وظایف خود را به‌گونه‌ای هماهنگ انجام دهند که به تحقق اهداف مشترک تربیتی منجر شود.

چندفرهنگی بودن ساختار فرهنگی تعامل نهادی 

در کشوری که تنوع فرهنگی و فکری یکی از ویژگی‌های بنیادین آن است، تربیت عمومی غیررسمی نیازمند ساختارهایی است که بتوانند این گوناگونی را نه تنها مدیریت، بلکه به‌عنوان فرصتی برای رشد و تعامل به کار گیرند. چندفرهنگی بودن[5]، به معنای پذیرش و به رسمیت شناختن تفاوت‌ها، یک اصل اساسی در طراحی نظام‌های تربیتی مبتنی بر حکمت است که بتوانند جامعه‌ای هم‌بسته و در عین حال متنوع را به سمت تعالی هدایت کنند. ساختار فرهنگی تعامل نهادی، اگر مبتنی بر اصول چندفرهنگی باشد، به نهادهای تربیتی امکان می‌دهد تا به جای تکیه بر یکپارچگی تصنعی، به همزیستی سازنده تنوع‌های فرهنگی و اجتماعی بپردازند. چنین ساختاری، با پذیرش تنوع فکری و فرهنگی، انعطاف‌پذیری لازم را برای جذب و تأثیرگذاری بر مخاطبان مختلف فراهم می‌کند. این رویکرد، نه تنها زمینه‌ساز مشارکت گسترده‌تر متربیان است، بلکه ظرفیت جامعه را برای گفت‌وگو و درک متقابل افزایش خواهد داد. سازمان تبلیغات اسلامی، به‌عنوان یکی از نهادهای محوری در تربیت عمومی، باید در طراحی ساختارهای فرهنگی خود از الگوهای موفق جهانی و بومی بهره گیرد. چنین ساختاری، می‌تواند با تأکید بر احترام به ارزش‌های انسانی مشترک و آرمان‌های متعالی دینی، بستری برای ایجاد ارتباط و تعامل میان فرهنگ‌های مختلف فراهم آورد. به این ترتیب، تربیت عمومی غیررسمی می‌تواند به ابزاری برای تقویت انسجام اجتماعی و گسترش عدالت فرهنگی بدل شود.

نقشه جامع حکمت‌بنیان برای هماهنگی نهادهای تربیتی 

طراحی نقشه‌ای جامع برای هماهنگی نهادهای تربیتی، نیازمند رویکردی است که اهداف، مأموریت‌ها، و ساختارهای مختلف را در یک چارچوب حکمت‌بنیان متحد سازد. این نقشه باید بر اصولی همچون هم‌افزایی نهادی، انعطاف‌پذیری ساختاری، و چندفرهنگی بودن استوار باشد تا بتواند پاسخ‌گوی نیازهای متغیر و متنوع جامعه باشد. نقشه جامع حکمت‌بنیان، فراتر از تمرکز صرف بر جنبه‌های عملیاتی، به جنبه‌های وجودی و معنایی تربیت نیز توجه دارد. این نقشه باید به‌گونه‌ای طراحی شود که تربیت عمومی را از سطح انتقال اطلاعات به سطح تربیت جامع انسان ارتقا دهد. حکمت‌بنیانی این نقشه، در توانایی آن برای ایجاد تعادل میان اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت، میان نیازهای فردی و اجتماعی، و میان تربیت دینی و انسانی نهفته است. سازمان تبلیغات اسلامی با قرارگرفتن در موقعیت مرزی، می‌تواند نقش محوری در تدوین و اجرای این نقشه ایفا کند. این سازمان باید با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بومی، نقشه‌ای را طراحی کند که هم انسجام در سیاست‌گذاری‌های تربیتی را تضمین کند و هم به نیازهای محلی پاسخ دهد. نقشه حکمت‌بنیان، باید با تأکید بر مشارکت تمامی نهادهای تربیتی، بستری برای گفت‌وگو و همکاری میان آنها فراهم آورد و زمینه‌ساز تحقق آرمان‌های متعالی تربیت عمومی در ایران شود.

سخن آخر

در مواجهه با تربیت عمومی غیررسمی، سازمان تبلیغات اسلامی در جایگاهی کلیدی قرار دارد که فراتر از رویکردهای اجرایی یا مدیریتی، نیازمند بازاندیشی حکمت‌بنیان است. نقش این سازمان، از یک نهاد بوروکراتیک به کنشگری مرزی تبدیل می‌شود که هم‌زمان در ارتباطی سازنده میان سیاست‌های کلان و نیازهای جامعه مردمی عمل می‌کند. این بازتعریف ، سازمان تبلیغات اسلامی را قادر می‌سازد تا میان آزادی فردی و مسئولیت اجتماعی، عقلانیت ابزاری و حکمی و کثرت و وحدت نهادی بینشی متعادل برقرار کند. تربیت غیررسمی، عرصه‌ای است برای هم‌افزایی میان‌فردی و درون‌فردی که به‌واسطه آن، لایه‌های متنوع وجود انسان، از عقلانیت تا عواطف و معنویت، تقویت می‌شود. سازمان تبلیغات اسلامی می‌تواند با تأکید بر عقلانیت حکمی و حکمت عملی، زمینه را برای تحول درونی افراد و تعالی اجتماعی فراهم کند. تبلیغ، نه صرفاً به‌عنوان ابزاری برای اقناع، بلکه به‌مثابه شأنی وجودی، باید بستری برای آگاهی‌بخشی و کشف حقیقت باشد که انسان را به افق‌های متعالی سوق دهد. در نهایت، طراحی نقشه جامع هماهنگی نهادهای تربیت عمومی با محوریت این سازمان، مستلزم گذار از ساختارهای بوروکراتیک و صنعتی‌شده به ساختارهای نرم و تربیتی است. این تحول، بر اساس هم‌افزایی در تنوع نهادی و وحدت در بینش تربیتی، سازمان تبلیغات اسلامی را به پیشتازی در مسیر تربیت انسان متعالی و جامعه‌ موعود تبدیل خواهد کرد.

 

 


[1] - دکترای مدیریت آموزشی، پژوهش گر حکمت و تعلیم و تربیت ،   nourozian@gmail.com
 

[2] - رجوع شود به : نوروزیان، سید محمد؛ خلخالی، علی.(1395). زمان گذار از مدیریت دانش و حرکت به سوی استقرار سازمان حکمت بنیان، هماش ملی مدیریت دانش، دانشگاه علوم دریایی نوشهر.

[3] - الوانی، مهدی.(1402). مدیریت عمومی، تهران: نشر نی.

[4] - فراستخواه، مقصود.(1403). کنشگران مرزی، تهران: گام نو.

[5] - نوروزیان امیری، سید محمد.(1403). مدیریت آموزشی حکمت بنیان، لاهیجان: آکادمی علوم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آقای دادگاه ویژه! بی خیال!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۵:۵۳ ق.ظ

در شرایطی که مملکت از بحث حجاب و پارتی های مختلط خیابانی و تولید آثار هنری ضد فرهنگی گرفته تا برخورد با گرانی و دانه درشتهای مفاسد اقتصادی و روی کار آمدن عناصر فتنه و نفاق و خطوط قرمز هسته ای و ... عقب نشینی عجیب و غریبی داشته و انعطاف حیرت آوری نشان داده اما دادگاه ویژه روحانیت همچنان اصرار دارد در برخورد با طلاب انقلابی که میز مسئولان را به خطر انداخته اند محکم و استوار بایستد. پیام اعتراضی دکتر منان رئیسی نماینده مردم قم در مجلس را که در روزهای اخیر خوانده اید هم به جایی نرسیده است. در تازه ترین اقدام دادگاه ویژه روحانیت شاهد احضار و تهدید به بازداشت یکی از طلاب بسیجی هستیم بخاطر آن که دو سال پیش در اعتراض به وضعیت حجاب در مقابل قوه قضاییه یا مجلس حضور پیدا کرده بود!

یک کلیپ را دیده اید طرف کشف حجاب کرده بعد آمر به معروف را تهدید میکند که زنگ میزنم 110 بیایند جمعت کنند؟ شاید خنده تان گرفته باشد ولی الان رسما دارد همین اتفاق رخ میدهد. مقابل قبر کوروش و فردوسی و حافظ میشود تجمع گذاشت و بر ضد دین و انقلاب شعار داد اما تجمع در اعتراض به بی حجابی، عواقب سختی به دنبال دارد. همین الان عده ای راه افتاده اند پیاده بروند سر قبر کوروش ادای راهپیمایی اربعین را دربیاورند بعد با حمایت رسانه های بیگانه این حرکت را فراگیر نموده و دعوای ملیّت و مذهب راه بیندازند کسی کار به کارشان ندارد؛ اما امان از مطالبه گری برای حجاب و عفاف که حسّ بصیرت و قانون مداری مسئولان را بدجور تحریک میکند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قبل از بحران، مدیریت کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۲۱ ب.ظ

photo_2025-07-18_17-14-03_3a46.jpg

 

کوروش یک شخصیت ملی و تاریخی است. او حکمران بود و طبعا مثل هر حکمرانی عملکرد خوب یا بد دارد. درباره او بحثهای مفصل تاریخی منتشر شده است. عده ای او را پیامبری الهی و ذوالقرنین و موحد و ناجی یهود دانسته عده ای او را کافر و مخالف یهود و... 

اغلب این بحثها را خوانده ام و میتوانم به یقین بگویم که قابل جمع بندی نیست. خودم صرفا به چشم یک شخصیت ملی و تاریخی و حکمرانی دارای نقاط ضعف و قوت به او نگریسته و قبرش را هم یک مکان تاریخی و باستانی و سیاحتی می دانم. اخیرا نیز در منطقه مادر سلیمان شهرستان پاسارگاد به همراه خانواده سر قبرش رفتم و فاتحه خواندم. با فردی که در کنار بلیت فروشی نشسته بود خوش و بش و بگو بخندی داشتم. گفتم ظهر پنج شنبه و شب جمعه است میخواهم فاتحه بخوانم بلیت برای چه؟ گفت اذیت نکن این بنده خدا را آن موقع که اسلام نبود. گفتم اسلام نبود خدا که بود... خلاصه ارزان تر با ما حساب کرد!

الغرض؛

کوروش شخصیت محترم، خاکش تاریخی و باستانی؛ اما عده ای این وسط شیطنت می کنند تا ملیّت را در مقابل مذهب قرار دهند. آقا سالها پیش از تخت جمشید بازدید داشت. این حقیر هم که اخیرا در مسیر شیراز - پاسارگاد به آنجا رفتم با دیدن صندلی های رنگ و رو رفته ای که انگار برای کنسرت چیده شده بود گفتم چقدر خوب است اینجا سینه زنی هم راه بیندازیم؛ البته برای اهل بیت. احساس کردم جایش آنجا خالی و البته حسابی دشمن سوز است.

ایرانیت و اسلامیت تقابلی با هم ندارند. فرهنگ مردم ایران یکی از نزدیکترین تمدنها به فحوای تربیتی و اجتماعی دین مبین اسلام بوده از همین رو این دو چنین به هم آمیخته شده اند. از همین روست که ترکیب ملیّت و اسلامیت ابرقدرتی را به وجود آورده که خواب از چشم استکبار زدوده است. چاره کار برای دشمن دین و میهن هم ایجاد تقابل بین این دو است تا فرصت عرض اندام پیدا کند.

این جماعتی که پیاده راه افتاده اند از مازندران به سمت قبر کوروش، آدمهای خوب و پاکی هستند؛ اما چه بدانند چه ندانند این حرکت مقلدانه از پیاده روی های مذهبی، با شیطنت بدخواهان در نهایت به تکرار و اشاعه آن ختم شده و تقابل مد نظر دشمن را رقم میزند.

دوستانی که احساس میکنند صرف اشراف اطلاعاتی برای مدیریت امور کفایت میکند بیدار شوند. اقدام اخیر صرفا یک محک و شروع برای شیوع است. بعدا نمیتوانید بدون هزینه جمعش کنید. بهتر است همین الان با این بندگان خدا صحبت کرده و از ادامه مسیر منصرفشان کنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آواز گنجشکها

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۹ ق.ظ

اسامی بازیگران فیلم آواز گنجشک ها در حل جدول | جدول یاب

 

غصه نخور، همه چیز درست میشود. اوضاع اینطور نمی ماند. نه تلخی های دنیا ماندگار است نه شیرینی هایش.

تو تلاش کن، روزی را خدا می رساند.

حرص نزن. خیلی از داشته هایی که برای جمع کردنشان زحمت کشیدی در دستت نمی ماند.

مال حرام و یا حتی شبهه ناک، برکت ندارد و از کفت می رود.

خیلی از کسانی که فکرش را نمیکنی روزی به دردت میخورند. از مهربانی به دیگران کوتاهی نورز.

خدا همین نزدیکی است صدای تو را می شنود. رحم کنی حتی اگر به پرنده ای کوچک، خدا به تو رحم خواهد کرد. تقدیر به نفع تو رقم خواهد خورد....

آواز گنجشکها را شاید برای دهمین بار تماشا کردم. ارزشش را داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وفاق یا کودتای اشرافیت؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۵۵ ق.ظ

شورش اجتماعی ۱۴۰۱؛ از خانه تا خیابان | فرهیختگان آنلاین

 

دل سرمایه سالاران باج خور و فاسد و زیاده طلب هیچ گاه با انقلاب اسلامی همراه نبوده است. امام، شهید بهشتی و دیگر بزرگان ایده پرداز انقلاب بارها تکرار کرده اند آنهایی تا آخر با ما خواهند بود که طعم فقر را چشیده باشند، مبارزه و رفاه طلبی با هم سازگار نیست و...

این روزها بعضی دوستان مطالبی از خرده فرمایشات آقازاده فلان سردار و فلان عضو ارشد بیت و فلان آیت الله زاده و وکیل و وزیر را می فرستند و گله از اینکه اینها بازگوی همان خط و مشی غرب هستند و بی شک فرزندها مثل بنون زبیر بر پدرها تأثیرگذارند و...

فتنه 88 را یادتان هست؟ آن موقع تعبیری روی زبانها و قلمها جریان داشت به نام شورش اشرافیت. می گفتند بالا شهری ها علیه پایین شهری ها طغیان کرده اند. این حرف بیراه نبود. منافع کلان سرمایه سالاران انحصار طلب اقتصادی در خطر افتاده بود.

فتنه مهسا هم از همین دست بود. شما به سطوح ساده لوح میدانی اغتشاشات نگاه نکنید. آنهایی که به تنور فتنه می دمیدند جماعت شکم سیر خوشگذران و زیاده خواه طلب بودند که ته دغدغه شان را موتور سواری بانوان و سلف مختلط و آغوش رایگان و بوسیدن در کوچه عنوان نموده و اما در پوشش آن با گرانی ناگهانی ارز و فراموشی پرونده فساد فولاد مبارکه و ... نفعی کلان به چنگ آوردند.

این فتنه ها البته به اقتضای گرایش دولتها جلوه و ظهور متفاوتی دارند. شورش اشرافیت را از منظری دیگر در قالب تفاهم شوم مسئولان ارشد کشور بر ضد قانون ارزیابی کنید. مدیران و متولیانی که سوگند خورده اند عامل به قانون باشند دست به دست هم می دهند که قانون معارض تاج و تختشان را معطل بگذارند.

قانون می گوید باید با متهمان دانه درشت اقتصادی مثل مهدی جهانگیری و حسین فریدون و زنگنه تا مهدی عبوری و مصطفی نیاز و....  برخورد شود. همه با هم توافق کرده اند کاری به کار آنها نداشته باشند. دریافت حقوقهای نجومی به نص صریح کلام رهبری جرم است. قانون مخالف کشف حجاب و هنجارشکنی است. قانون با کلاهبرداری رسمی تحت مدیریت موسسات خصوصی مثل بانک آینده مخالف است. شما مجلس ترحیم مرحوم انصاری را دیدید. تصاویر آن حاوی پیام مهمی برای انقلاب اسلامی بود. خیلی از بالانشین های هر دو جناح نمک گیر سفره متهمان اقتصادی بوده و در این خصوص با هم تفاهم دارند. قانون می گوید افرادی که سوابق امنیتی یا پرونده اقتصادی دارند حق تصدی مسئولیت دولتی ندارند. از تاجگردون مجلس بگیرید بیایید تا مسئولان و مدیران بعضی مجموعه های دولتی و هلدینگها و وزارتخانه ها که واقعا نیازی به بیان مصادیق نیست. بارها درباره سوابق تیره بعضی از آنها افشاگری شده اما نهادهای نظارتی در تفاهمی مشترک به این نتیجه رسیده اند که به روی مبارک خود نیاورند.

بی اعتنایی به قانون وقتی از طرف مسئولان عادی سازی شود دیگر نمیتوان انتظاری از مردم معمولی کوچه و بازار داشت.

توافق اخیر هسته ای هم که داد بعضی نمایندگان مستقل مجلس را درآورده در راستای همین شورش شیک اشرافیت بر ضد قانون تحلیل نمایید. مشابهش را که سال 67 در زهرنامه معروف تجربه کرده بودیم.

مشکل کجاست؟ مسیری که نظام به غلط پیمود تغییر سطح زندگی مدیران از مردم عادی به طبقات مرفه و بسیار برخوردار بود که باعث شد خیلی از مسئولان و خانواده هایشان عملا در خدمت طبقه اشراف درآمده و مشکلات و مطالبات آنها را مشکلات و مطالبه خود بپندارند. بالاترین نفوذی که در انقلاب صورت گرفت، جاسوسی و نشت اطلاعات نبود. تغییر ذائقه مسئولان انقلاب از شعارهای اسلامی و انقلابی به آمال حیوانی و راحت طلبی و لذت جویی بود. اینگونه است که فریادهای رهبری و دلسوزان پاپتی انقلاب به جایی نرسیده و با پنبه وفاق و... سربریده می شود.

نظام اگر میخواهد به مسیر اصلی خود بازگردد نیازمند یک حرکت بزرگ انقلابی مبنایی است. حقوق و عواید مدیران باید آنقدری باشد که بیش از یک زندگی معمولی در حد نیازهای اولیه رفاهی در اختیارشان قرار نگرفته و لذت دنیا طلبی و مادی پرستی باعث لگد پرانی آنها به سمت ارزشهای اسلامی و ملی نگردد. رفاه طلبی با مبارزه سازگار نیست. این جمله را آویزه گوش خود قرار دهیم. تعارض منافع، پدر مملکت را در آورده است. نان عده ای در خیانت و استحاله و وطن فروشی است. مرگ بر آمریکا که بگویی بدن آنها می لرزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل و ساز نیرنگ!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۵۰ ق.ظ

بیانیه انصار حزب الله و جبهه اسلامی عدالتخواه
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم دارالمومنین بابل از قرنها پیش ملتزم به احکام دین و اهل خیر و ایمان بوده اند و در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و فتنه های مختلف همواره پای اسلام و نظام دینی ایستاده و جان فشانی کرده اند. حق این مردم نیست امروز در حالی که با مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی و معشیتی دست به گریبان هستند به جای پاسخی در خور از سوی مسئولین و ارائه راهکار برای رفع مشکلات اساسی مردم، حرف ها و برنامه هایی بشنوند که بوی عوامفریبی و رنگ اغواگری داشته باشد.
قطع مکرر و نامنظم برق که بیانگر ناترازی مدیریتی دولت است داد مردم را در آورده و تولیدکنندگان، کشاورزان، کسبه و عموم خانواده ها را خسته و متضرر نموده است. قطع برق به خصوص در مناطق روستایی موجب قطع آب شرب و توقف جریان آن گردیده و آزار مستمر مردم را در پی داشته است. گرانی و بی ثباتی قیمتها کمر مردم را له کرده و معیشت ولی نعمتان انقلاب را با مشکل جدی مواجه نموده است. استخدامهای رانتی و بریز و بپاش بعضی مجموعه های دولتی و خدماتی انتقاد گسترده مردم را در پی داشته است. مشکل زباله هنوز حل نشده و بی تدبیری مسئولان در همه این سالها ضرری هنگفت بر گرده مردم تحمیل نموده است. ترافیک سرسام آور سطح شهر و جاده های اطراف، عمر و اعصاب مردم را هدر میدهد... مسئولان امر به جای آنکه فهرستی از مشکلات اساسی مردم تهیه نموده و حرف و برنامه ای برای رفع آن داشته باشند در اقدامی فریبنده دنبال برگزاری کنسرت به بهانه شادی ملت! بوده و جالب است که خواست و میل منفعت طلبانه خویش را به پای مردم می نویسند! 
شما از کدام مردم دم میزنید؟!
کدام شهروندی است که بگوید آب و برق و گرانی و بیکاری و اجاره نشینی و ترافیک و ... مهم نیست نیاز به کنسرت داریم؟! تحریف واقعیتهای جامعه و ایجاد دوقطبی های کاذب، ناصواب ترین کاری است که یک مسئول به جای انجام وظیفه مرتکب میشود.
مگر جناب استاندار نمیگفت مردم فقیر و گرسنه اند؟ پس چرا به جای مردم فقیر و گرسنه دنبال تفریح و شادی طیف برخوردار و سرخوش جامعه هستید؟
اگر صداقت دارید و دنبال شادی مردم هستید به جای برگزاری کنسرتی با حضور دویست سیصد نفر، دهها هزار جمعیت ساکن این شهرستان مظلوم را با رفع مشکلاتشان شاد و خوشحال و دعاگوی خود قرار دهید. 
یک روز با شجریان، یک روز با فردوسی پور، یک روز با موتور سواری بانوان... اینهمه بی صداقتی و فریب چرا؟ تا کی گمان میکنید با توسل به غوغا سالاری و هوچی گری خواهید توانست افکار عمومی را فریب داده و جای اصل و فرع را در مطالبات ملت تغییر دهید؟ توصیه برادرانه ما این است فرصت خدمت به مردم را مغتنم شمرده و به جای تحریف دغدغه های ملت دنبال آبادانی و سرافرازی جامعه اسلامی بوده و دعای خیر مردم را ذخیره آخرت خویش قرار دهید.
والسلام علی عبادالله الصالحین
جبهه اسلامی عدالتخواه و انصار حزب الله شهرستان بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یکی مرد جنگی...

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ

شهردار دیمونا: انتظار چنین حمله‌ای از سوی ایران را نداشتیم

 

آقایان محترم قطر، عربستان، امارات، ترکیه، سوریه، مصر، اردن... شما که مرد جنگ نیستید. هر چه پول و امکانات دارید بدهید یمن، جگر شیر دارند؛ خوب بلدند چگونه روی اسراییل را کم کنند. قوی تر شوند، موشکهای شان را به دیمونا خواهند فرستاد. رژیم غاصب یک روز خوش نباید ببیند. 

مرد جنگ که نیستید، مردان جنگ را یاری رسانید. شکست ظلم و ظاغوت نزدیک است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیر دارخوین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۴۳ ب.ظ

خرید و قیمت شیر دارخوین از غرفه مشق علم

 

این نظر شخصی من است و فقط برای خودم کاربرد دارد. کار داستانی و رمان درباره شخصیتهای واقعی جنگ را نمیپسندم. البته استفاده از جاذبه های داستانی برای ایجاد کشش در محتوا خوب و گاهی لازم است اما از آنجا که یک خاطره را به چشم سندی منقول نگریسته و اهل بازگویی و روایت آن در جمع های کوچک و بزرگ هستم ترجیح میدهم درباره شهدا داستان و رمان نخوانم و وقتم را هدر ندهم.

کتاب "شیر دارخوین" را خواندم. داستان بود و نویسنده اش هم زن. خانمهای داستان نویس معمولا بیشتر از آقایان به محتوا آب میبندند و در خصوص موقعیتهایی که از آن درک مستقیم و میدانی نداشته اند حرفها و توصیفهایی دارند که گاه خنده دار و خیلی غیر واقعی است.

شیر دار خوین را خانم دولتی خوب نوشت. اولش خوشم نیامد و خواستم کتاب را کنار بگذارم یا از روش تند خوانی و شاپ و  پرش کاغذی بهره گرفته و زود تمامش کنم برود پی کارش، بروم پی کارم. کمی که جلوتر رفتم احساس کردم اغراق ها کمتر شده و داستان توانسته پل ارتباطی اش با مخاطب را پیدا کند. از معدود داستانهایی درباره شخصیتهای واقعی دفاع مقدس است که از خواندنش لذت بردم. هر چند دلم میخواهد درباره جواد دل آذر کتابی مستند و مبتنی بر اطلاعات مضبوط روایی بخوانم که هنوز گیرم نیامده است. چند سال پیش دوستی درباره این شهید تحقیقی داشت. آن خاطرات را دیدم. پراکنده بود. از این منظر به نویسنده کتاب حق میدهم برای کشیدن نخ تسبیح در بین خاطرات به قالب داستان پناه برده باشد. نویسنده قطعا قمی بود هم اطلاعات خوبی از محله های قدیمی قم داشت هم به لهجه شیرین مردمانش تسلط داشت هم روحیات بعضی عزیزان تخس این شهر تاریخ ساز را به خوبی می شناخت.

ریز تلنگرهای زیرکانه سیاسی خوبی هم در کتاب پیدا بود. انقلابی ترسویی که بلافاصله بعد از پیروزی نهضت صاحب میز شد. بسیجی فرصت طلبی که آمد جبهه عکسش را گرفت و رفت.

خوب است بدانید یکی از بزرگترین و شلوغ ترین خیابانهای قم به نام شهید جواد دل آذر است.

جواد دل آذر، جوان رشید و مبارز قمی که دوره افسری ارتش شاه را هم گذرانده بود بلای جان شهربانی چی ها و گاردی های پهلوی بود و حسابی ازشان تلفات میگرفت. او بود که روی دوش مردم شهر بالا رفت و در حالی که هنوز رژیم شاه حکمفرما بود نام و عکس او را از ایوان آینه بانو به زیر کشید و قاب تصویر حضرت روح الله را بر صحن کریمه اهل بیت به اهتزاز در آورد.

محافظ امام شد. با منافقین هم حسابی جنگید. شم اطلاعاتی داشت. به سوریه رفت. به آلمان اعزام شد و در صف منافقین نفوذ کرد. مسئول محور بود و نیروهایش با اقتدا به فرمانده جوان و شجاع و کار بلد، دمار از روزگار دشمن درآورده و از غرب تا جنوب به خلق حماسه هایی بزرگ پرداختند. بارها هم مجروح شد و تا مرز شهادت رفت. اهل عکس و فیلم و مصاحبه هم نبود. دنبال هیچ امتیازی نرفت. این جواد با همه رزومه و کارنامه درخشانی که برای انقلاب و جنگ داشت سر موضوعی سازمانی دچار مشکل و اختلاف با مافوق شد و از کار برکنار گردید. قهر کرد؟ منت گذاشت؟ جبهه را بوسید و رفت؟ تازه رفت به عنوان نیروی عادی زیر دست همانهایی که قبلا زیر دستش بودند بی اعتنا به پست و مقام دنیایی اسلحه دست گرفت و میان بسیجیان کم تجربه و تازه وارد جنگ به خط دشمن زد و جنگید. سر انجام تکلیف که با خودش تعارف نداشت. هدف که خدا باشد چه فرقی میکند کجا و چطور خدمت کنی و با که طرف باشی؟ بعدها البته دوباره دست یاری به سویش دراز کردند. مشابه این خاطره جواد دل آذر را درباره بعضی فرماندهان شهید دیگر هم خوانده ام. این شخصیتهای خودساخته و عارف و بی ادعا را بگذارید کنار بعضی سلبریتی های پول آشامی که به صرف یک حمایت ساده مجازی از میهن خود در قبال تجاوز دوازده روزه دشمن، منّت بر سر مردم گذاشته، ژست طلبکار گرفته، سرود ملی نمی خوانند که بگویند چرا از ما مالیات میگیرید؟!

بزرگ بودن به شهرت نیست. این شهدا را اغلب مردم نمی شناسند و یا لااقل کمتر از سلبریتی های دوربین پرست می شناسند. اما واقعا مرد بودند. بیخود نیست شهادت روزی هر کسی نمی شود. کرامت ویژه ای است که خدا به بندگان مخلصش عطا می کند.  چقدر تفاوت خواهد بود بین جامعه ای که الگویش شهدا باشند با جامعه ای که از سلبریتی ها پیروی کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کافه نوش کافا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۵۳ ق.ظ

قلعه‌نویی بعد از شکست تلخ ایران؛ فیفا باید افتخار کند چنین رئیسی دارد! -  خبرورزشی

 

حضور در جام کافا 2025 تصمیم درستی بود. تیمها قوی باشند یا ضعیف باید خودمان را محک بزنیم. اغلب بازیکنان اصلی تیم ملی در اختیار مربی قرار داشتند. غیر از آزمون و بیرانوند تقریبا همه چهره ها آمده بودند.

بازیکنان اما جدی نبودند و حریفان را دست کم گرفتند . این خودش یک هشدار و تجربه عبرت آموز است. گل اولی که از افغانستان خوردیم هر چند بعدش جبران کردیم اما باید پیام آن را دریافت می کردیم. پیروزی مقابل هند نباید ما را غره می کرد. تساوی با تاجیکستان هشدار دیگری بود که گویا باز هم به خودمان نیامدیم. هجمه ها که به امیر خان دوست داشتنی شروع شد این بار بر خلاف دهه گذشته که تقصیرها را گردن دستهای پشت پرده می انداخت بر سر تیمها و مدیریت لیگ منت گذاشت که می توانست اما از اختیارش برای تعطیلی لیگ و تمرین بیشتر بهره نگرفته است.

بی احتیاطی آریا یوسفی در دقیقه دوم بازی حرکتی بچگانه و از سر ناپختگی بود که منجر به اخراجش شد، هم به تیم و اعتبار فوتبال ملی ما لطمه زد و هم به نظرم آینده فوتبالی خودش برای حضور در تیم ملی را با علامت سوال بزرگی مواجه ساخت. احساس خطر و احتمالا تذکر مکرر مربیان درباره بازیکن ریز نقش ازبکی به نام فیض الله اف و لزوم کنترل او شاید نقش روانی مهمی در حرکت شتاب زده بازیکن جوان ما برای مهار خاطیانه وی داشت. نام او به خاطر حرکات تند و تیزش تا پایان بازی از زبان گزارشگر مسابقه هم نمی افتاد. همه دنبال فیض خدا هستند ما از فیض الله اف می ترسیدیم.

داور قرقیزستانی در حضور عالی رتبه ترین مقام فیفا سعی کرد با وسواس و دقت و بررسی چند باره سوت بزند که طبعا به نفع ما تمام نشد. دو نیمه بازی با مقاومت جانانه به تساوی کشیده شد. دو نیمه وقت اضافه هم داشت به خوبی پیش می رفت. ثانیه های آخر وقت اضافه دوم یعنی دقیقه صد و بیست با ضربه سر علیجان اف گل خوردیم و بازی را به ازبکستانی های مترصد و آرزومند دیرینه برتری بر ایران واگذار نمودیم. رییس فیفا البته به رختکن ایران آمد و از بازی خوب بچه های ما قدردانی کرد.

تحلیلگران فوتبال دنبال شماتت نباشند. فوتبالیستهای قدیمی دنبال انتقام جویی و تصفیه حساب و ابراز حسد نروند. مربی و بازیکنان در مجموع خوب عمل کردند. به این تجربه نیاز داشتیم. بازیکنان ما هر چقدر هم با تجربه و صاحب نام و عضو باشگاههای مطرح دنیا باشند نباید فراموش کنند که هیچ حریفی دست و پا بسته نیست. هیچ کس را نباید دست کم گرفت، حتی خودمان را! حریف قوی باشد یا ضعیف ما باید صد خود را وسط بیاوریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عملیات مهندسی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۲۴ ق.ظ

عملیات مهندسی» ماجرایی تلخ اما واقعی؛ رازهای سر به مُهر جنگ پنهان دهه 60 -  تسنیم

 

"عملیات مهندسی" را دوست داشتم و با دقت دنبال میکردم. علتش فقط علاقه من به تاریخ انقلاب نیست. سریالهای دیگری هم درباره انقلاب و درگیری با منافقین یا مسائل امنیتی و جاسوسی ساخته شد. اغلب را هم تماشا کردم. اما عملیات مهندسی برای من جذاب تر بود. ریتم داستان تند اما واقعی بود. از رکب های محیرالعقول امنیتی که فیلمسازهای سفارشی اصرار دارند در کار خود بگنجانند خبری نبود. داستان حالت ماورایی هم پیدا نکرد. شخصیتها زیاد و شلوغ نبودند. بازیگرها خوب در نقششان فرو رفته و انگار با اعتقاد بازی می کردند. مجموعه این عناصر باعث شد عملیات مهندسی چند سر و گردن از سریالهای امنیتی مثل گاندو و خانه امن و ناریا و ... بالاتر و باورپذیرتر و دارای کشش بیشتر باشد. به کارگردان و مجموعه عوامل و البته صدا و سیما بابت تولید چنین اثری باید تبریک گفت. این انقلاب و دفاع مقدس و ایران عزیزمان هزاران سوژه ناب و واقعی درون خود دارد که تا سالهای سال نیاز به افسانه سرایی و رویا پردازی و خیال بافی برای خلق آثار هنری نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم علوم پزشکی بابل!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۵۷ ق.ظ

شنیده شده در هفته آتی اجلاسیه بازرسی های دانشگاههای علوم پزشکی کشور به میزبانی دانشگاه پزشکی بابل قرار است با حضور حدود صد میهمان از خارج استان در هتل پنج ستاره میزبان بابلسر برگزار شود!

روز گذشته بود که مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای دولت تأکید نمود: مسئولان و دستگاهها مراقب موضوع اسراف باشند، به خصوص در زمینه سفرها، هیأت های همراه و محل اقامت این موضوع رعایت شود.

خدا رحمت کند رییس جمهور شهیدمان را رفته بود جاکارتا. برای استراحتش هتل تدارک دیدند زیربار نرفت. گفت مگر همین سفارت خودمان چه اشکالی دارد؟ هتل بروم از پول بیت المال؟ به پروترویا که رفت دید مجبور است هتل برود، دستور داد یک هتل معمولی و سطح پایین را انتخاب کنند. تأکید داشت اسراف، ممنوع!

حالا خوب است این آقایانی که اجلاسیه دارند خودشان بازرس هستند و باید الگو قرار گرفته و در عمل مراقب و حافظ حقوق مردم باشند. کار به آنجا نرسد بگویند وای به روزی که بگندد نمک!

اخیراً شایعاتی در فضای مجازی پیرامون اقامت خانواده یکی از مدیران مراکز درمانی بابل در کشوری اروپایی و سفر مکرر وی برای سرکشی از آنها منتشر شده که پاسخی به آن داده نشده است. گفته میشود دلیل غیبت وی در زمان بروز سانحه اخیر برای مرکز تحت مدیریتش نیز همین موضوع بوده است. مگر مدیر میان رده وزارت بهداشت در یک شهرستان چقدر حقوق میگیرد که بتواند هزینه دلاری زندگی خانواده در اروپا را تأمین نماید؟ اگر وزارت مذکور و دانشگاه ذی ربط دارای بودجه های خوب و هنگفت است چرا برای تأمین مایحتاج و لوازم معمول پزشکی و درمانی در حد صندلی و تخت و اسپلیت و... هم دنبال لطف و عطای خیرّین هستند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ظاهر بد باطن خوب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۴۱ ق.ظ

‫آخرین خبر | رونمایی از شخصیت جدید مهمونی؛ و اینک کلاغ نوک خراب!‬‎

 

اتفاقا چندی پیش صبحگاه روز جمعه ای در میدان امام اصفهان نشسته بودم. همه جا خلوت بود و مغازه ها بسته و صرفا دخترکانی مو افشان مشغول دوچرخه سواری دور میدان بودند. این خلوتی به خصوص در اطراف حوض بزرگ میدان باعث فرود انبوهی کبوتر شده بود که بخش وسیعی از حاشیه حوض را پوشش داده بودند. کبوترها زیبا و دوست داشتنی هستند و راه رفتنشان، جلو عقب شدن گردنشان، آب و دانه خوردنشان تماشایی است به خصوص اگر گروهی و انبوه باشند. در این بین اما گاه کلاغی می آمد می نشست وسطشان و کبوتر تنهایی را اگر گیر می آورد به طرفش هجوم می برد و او را فراری می داد. یاد کلاغ ایرج طهماسب افتادم و ته دلم همه کلاغها را فحش دادم که انگار مرض دارند و اصلا قابل اعتماد نیستند. دلم می خواست برم کلاغها را دعوا کنم از آنجا بروند اما خب اگر از روی نیمکت فضای سبز بلند شده و به طرف پرنده ها می رفتم کبوترها هم ترسیده و فراری می شدند و دفاع من از آنها در مقابل کلاغهای وقیح، بی اثر و بی ثمر می گردید.

دیروز اما فیلم کوتاهی را در خبرگزاری فارس دیدم که با ذوق و شوق برای همه دوستان فرستادم. کبوتری دقیقا در همین میدان امام اصفهان داخل حوض آب افتاد و داشت غرق می شد که کلاغی رسید و با منقارش او را بیرون کشید و نجات داد. در این لینک می توانید تماشا کنید. فعلا نظر منفی ام نسبت به کلاغهای آزارگر میدان امام منتفی شد. شاید آن روز هم قصدشان بازی بود درست مثل بعضی ها که شوخی هایشان خرکی است. قصدشان خیر است اما ناخواسته آزار می رسانند. به هر حال روی کلاغها هم می شود حساب کرد. آنها هم روزی به درد می خورند.

https://farsnews.ir/Marziyeh_aliasgari/1757222295327280782/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%7C-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%BA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D9%82-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D8%A8%D9%88%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%AF

  • سیدحمید مشتاقی نیا