آرشیو اردیبهشت88 اشک آتش
+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام اردیبهشت 1388 ساعت 6:51 شماره پست: 132
مقالاتی دربیان ابعاد شخصیتی بانوی بزرگ اسلام
این مقالات باکوشش بنیادشهید وامورایثارگران تدوین شده است.
محورهای الهامگیری زنان از سیره حضرت فاطمه زهرا
حمیده طلوع
مقدمه:
باید گفت که در سده اخیر بیش از هر دره دیگری حیرت انسان در وادی اندیشه فزونی یافته و نبود مشعل فروزانی که روشنیبخش مسیر حرکت او باشد، او را به بدبختی کشانده است.
چهارده قرن پیش پیامبری بزرگ، بشریت را به سوی سعادت فرا خواند که از آن پس هیچ هماوردی نداشته است. میتون گفت تمام مدعیان اصلاح اجتماعی ـ غیر از انبیا و ذریه پیامبر خاتم ـ از معرفی عینی انسان تربیت شده مکتب خویش ناتوان بودند و تنها او بود که الگوی کامل تربیت اسلامی در کردار و گفتار و اندیشهاش تبلور عینی یافت که:
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»
و او نه تنها بر سالهای سیاه زندگی مردان پایان بخشید، بلکه حتی برای زنان آن روز و تمام دوران تاریخ نمونهای از زن پرورش یافته در مکتب خویش را معرفی کرد، و همین باو است که شبیهترین فرد به رسول خداست و پروردگار و را بر تمام زنان جان برگزید:
«ای فاطمه بشارت باد تو را، براستی که خدای تعالی تو را بر زنان جهانیان و بر زنان اسلام که بهترین دین است برگزید!» و این مرهمی بود بر داغ تمامی زنان، زنانی که قرنها سر در گریبان انتظار یک اسوه کامل فرو برده بودند. و اکنون که عصر تعامل افکار و اندیشههاست، افتخار ما نیز به فرهنگ فاطمی است و بر ماست که فرهنگ فاطمه، اندیشه فاطمه، سیره فاطمه و ... را به جهانیان عرضه کنیم تا بدانند فاطمه بود که به زنان عزت بخشید و زنان را از مرتبه تساوی با حیوانات، زنده به گور شدن، به ارث رسیدن، فروخته شدن و همراه شوهر مرده خویش دفن شدن نجات داده و او را به مراتب والای شرف و انسانیت رسانید.
در پایان ذکر دو نکته ضروری به نظر میرسد:
1. متأسفانه جامعه امروز زنان ایران دستخوش تحولاتی شده و دشمنان از داخل و خارج تاثیراتی بر کشور داشتهاند. در چنین شرایطی زنان کمکم به الگوهای نامناسب و غیرمتعالی روی آوردهاند.
در چنین اوضاعی لازم به نظر میآید که تفسیرهایی که از زندگی حضرت زهرا بیان میشود متناسب با حال مردم کنونی باشد. امروز لازم است جنبههای زمینی و زندگی معمولی حضرت زهرا برای مردم بیان شود و همزمان با بیان جنبههای ملکوتی مثل آنکه نور حضرت زهرا پیش از خلقت آدم آفریده شده بود و ... به سیره عملی آن حضرت نیز اشاره شود. زیرا ممکن است ادعا شود مقام آن حضرت بسیار متعالی و بالاتر از حد تصور است، پس ایشان نمیتواند الگوی زنان باشد. امروزه مناسبتر است که بگوییم: در شرایطی که زنان در پایینترین حد پوشش بودند، حضرت زهرا به بهترین وجه حجاب خویش را رعایت میکرده، یا حتی حضرت در هنگام ازدواج از شرایط ظاهری حضرت علی نیز پرسید و ... تا زنان مسلمان بداند حضرت زهرا هم شرایطی مثل همگان داشت و در چنین شرایطی بود که توانست الگوی تمام زمان و باوی نمونه اسلام باشد.
2. در تبیین الگودهی حضرت زهرا بهتر است موارد عام را مطرح کنیم و دنبال موارد خاص نرویم. مثلاً در روایتی آمده است سلمان فارسی فاطمه را در حالی دید که لباسی که به تن داشت، دوازده وصله خورده بود. اما میدانیم که این خاص شرایط اقتصادی صدر اسلام بوده است و امروز نیازی نیست زنان چنین بپوشند. و یا اینکه میدانیم حضرت زهرا از کمترین مقدار زینت نیز استفاده نمیکردند، در حالی که زیور و زینت استحباب دارد و این خاص شراط آن دوران بوده است.
رفتار با همسر
رفتار آن حضرت با همسرش آنقدر حساب شده و براساس دستورات اسلامی است که تا ابد سرمشقی برای تمامی زنان مسلمان میباشد که البته به عنوان نمونه فقط به چند مورد اشاره میگردد:
1. یکی از عوامل مهم برای حفظ تفاهم در زندگی مشترک، برنامهریزی دقیق و تقسیم عادلانه امور زندگی است به طوری که هیچ یک از طرفین زیر بار مسؤولیت زندگی احساس خستگی نمایند. در زندگی آن حضرت نیز مدت زیادی از ازدواج آنها نگذشته بود که خدمت پیامبر رسیدند و از او تقاضا کردند تا کارها را میان آن دو تقسیم کند. رسول خدا کارهای خانه را به فاطمه سپرد و مسؤولیتهای خارج از منزل را به علی واگذار کرد.
2. همچنین میتوان گفت فاطمه همسری نبود که شوهرش را برای تجملگرایی و کسب درآمد هر چه بیشتر تحت فشار قرار دهد. او از شوهر خواسته زیادی ندارید. بلکه او را برای طاعت و عبادت پروردگار یاری میرساند همانطور که حضرت علی در فردای عروسی فرمود: فاطمه چه خوب یاوری است برای طاعت خداوند
3. از دیگر نمودهای اساسی رفتار حضرت با همسرش فداکاری و گذشت اوست. زیرا اگر در زندگی هر دو طرف به دنبال منافع خویش باشند آن زندگی سامان نخواهد گرفت. صبح یک روز علی برای رفع گرسنگی خود،غذایی از همسرش طلب کرد. زهرا گفت: دو روز است که خود چیزی نخوردهام و هر چه در خانه بود برای شما و فرزندان آوردهام علی فرمود: چرا من آگاه نساختی تا برای تهیه غذا اندیشهای کنم، زهرا پاسخ داد: از خدای خود شرم کردم که چیزی از تو بخواهم که انجام آن برایت دشوار باشد.
4. از دیگر موارد میتوان به این نکته اشاره کرد که هر زنی توجه داشته باشد که همسرش در بیرون از خانه با چه مشکلاتی روبهروست، مسلماً تلاش او آنست که محیط آرام و با صفایی در منزل بوجود آورد و از ایجاد تنش و جنجال بیهوده خودداری نماید. همانطور که حضرت علی در بیانی فرمودهاند: هیچگاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند، او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده نساخت. در هیچ امری برخلاف میل باطی من قدمی برنداشت و هرگاه به رخسارش نظاره میکردم تمام غصههایم برطرف میشد و دردهایم را فراموش میکردم.
رفتار با پدر
فاطمه یار و غمخوار پدر و حتی در سختترین شرایط نیز مدافع و پشتیبان پدر بود.
در موقعیتی که دشمنان بچهدان شتر تازه ذبح شدهای که آلوده به خون بود بر بدن پیامبرکه در حال سجده بود انداختند، هیچ کس جرأت آن را پیدا نکرد تا پیش آمده و به کمک پیامبر بشتابند ولی فاطمه که کودکی بیش نبود، خود را با عجله به پدر رساند و با دستهای کوچک خود، بدن را پاک کرد و سپس دشمنان را به خاطر این عمل زشت سرزنش و شماتت نمود.
از دیگر موارد رفتار ان بانو با پدرش خضوع و تسلیمی است که فاطمه در برابر پدر از خویش نشان میداد و حتی قبل از آنکه پدر برای ابراز ناخشنودی در امری لب به سخن بگشاید، فاطمه از عمل خویش باز میگردد. بطور مثال، در یکی از جنگها سهم علی، از غنائم دو دستبند نقره و یک پرده خریداری شده بود. پیامبر وقتی ان را دید، نگاه عمیقی به فاطمه کرد، و نکته قابل توجه آن است که قبل از آنکه پیامبر سخنی بر زبان آورد. فاطمه فوراً وپرده و دستبند را باز کرد و نزد پیامبر فرستاد. همچنین در اطاعت از پدر همین بس که: فاطمه مشغول نماز (مستحبی) بود. چون پیامبر او را صدا کردند، نماز را رها کرد و به سوی آن حضرت آمد و سلام کرد.
فاطمه همچنین در مرحله بیان و لفظ نیز بیشترین احترام را به پدر خویش ابراز مینمود.
حضرت اطمه میگوید، وقتی آیه 63 سوره نور نازل شد دیگر شرم کردم به پدرم بابا بگویم و او را رسول الله صدا کردم.
رفتار با فرزندان
حضرت توجه فراوان به حقوق فرزندان خویش داشته و حق آنها را از کودکی ادا مینمود. یکی از این حقوق انتخاب نام نیکو برای فرزندان است. زیرا فرزند از کودکی با این نام حشر و نشر داشته و این نام بر روی روان و جان او تأثیر دارد. همچنین عقیقه یا صدقه برای سلامتی فرزند را میتوان از حقوق دیگر آنان شمرد که در اسلام نیز تأکید زیادی بر آن شده است. در روایت نیز آمده است: فاطمه هرگاه صاحب فرزنید میشد، برای او گوسفندی عقیقه میداد. سپس روز هفتم سر او را میتراشید و برابر وزن موهای او نقره صدقه میداد. از دیگر موارد رفتار حضرت زهرا با فرزندانش را میتوان توجه به بعد معنوی آنها نام برد. بطور مثال حضرت زهراء فرزندان خود را از کودکی به انجام عبادت فرا میخواند تا اشتیاق راز و نیاز با معبود و لذت عبادت را از خردسالی به ایشان بچشاند. حضرت در شب 23 رمضان کودکان خود را به بیداری تشویق میکرد؛ به این ترتیب که آنان را در روز میخوابانید تا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان میداد.
متأسفانه باید گفت مادران امروز گمان میکنند که فرزندان را نباید به نماز و روزه و حجاب و ... وادار کرد و باید صبر کرد تا کودک رشد کرده و بالغ شود، آنگاه خودش بفهمد که باید نماز بخواند، روزه بگیرد، حجاب داشته باشد و... غافل از آنکه تشوق والدین بسیار ضروری است.
این نتکه بسیار قابل اهمیت است که اگر فرزندان از کودکی به عملی عادت کردند، هرگز از آن دست برنخواهند داشت و روح و روانشان با آن انس خواهد گرفت. اسلام به مسأله تربیت دینی حتی از بدو تولد توجه بسیار نموده است. اینکه مستحب است هنگام تولد اذان و اقامه در گوش فرزندان بگویند، خود نشانگر این مطلب است که هر چند طفل نوزاد باشد ولی این اذان و اقامه در روان او تأثیر خواهد داشت که در نوجوانی و جوانی اثرات آن روشن خواهد شد.
حضرت زهرا به مسائل تربیتی نیز توجه بسیاری داشت. بسیار مراقب بود رفتار عادلانهای میان فرزندان در پیش گیرد. زیرا عدالت تبعیض اصل سازندهای است که از ایجاد عقدههای روانی جلوگیری کرده و کودک را از روحیهای استوار و اعتماد به نفس برخوردار میسازد. بطور مثال هنگامی که امام حسن و امام حسین با هم کشتی میگرفتند، حضرت زهرا میگوید: دیدم پیامبر حسن را تشویق مینماید. به همین علت به پدر گفتم: ای پدر بزرگوار! از شما تعجب میکنم که یکی را بر دیگری ترجیح میدهید. آن هم بزرگتر را بر کوچکتر. پبامبر فرمود دوستم جبرئیل حسین را تشویق میکند و من حسن را. از دیگر مسائل مهمی که مادران و پدران باید التفات نمایند، توجه به حضور و غیاب فرزندان است. زیرا عدم توجه به مکانهای که رفت و آمد میکنند، ممکن است زمینه بسیاری از انحرافات را فراهم نماید. نقل شده است که روزی پیامبر عازم خانه دخترش گردید. چون به خانه رسید دید فاطمه، مضطرب و ناراحت، پشت در ایستاده است. پبامبر فرمود: چرا اینجا ایستادهای؟ فاطمه عرض کرد: فرزندانم از صبح بیرون رفتهاند و تاکنون از آنها هیچ خبری ندارم. پیامبر به دنبال آنها رفت... آنها را بر دوش گرفت و به خانه آورد.
رفتار با زیردستان
حضرت با زیردستان از جمله خدمتکار خویش بسیار با عطوفت و دلسوز بود و کارها را بین خود و ایشان تقسیم میکرد، تا کار زیاد بر روی خدمتکر فشاری وارد نسازد. سلمان میگوید: فاطمه با آسیای دستی جو را آرد میکرد در حالی که دستش خونین بود و حسین نیز در گوشهای از خانه از گرسنگی گریه میکرد. عرض کردم: ای دختر سول خدا دستت را مجروح کردهای در حالی که فضه هست، حضرت فرمود: رسول خدا فرموده که یکروزه خدمت با فضه و یک روز با من باشد و دیروز نوبت او بود.
حضرت با محرومان نیز ایثار مینمودو دیگران را بر خویشتن مقدم میداشت. در موقعیتی که علی سائلی را به خانه آورده بود، فاطمه گفت: فقط غذای دخترمان مانده است، ما مهمان را بر او مقدم میداریم. براستی کیست گرسنگی فرزندان و ناله آنها را ببیند و بر آنها صبر نماید، اما گرسنگی مسلمانی دیگر را تحمل نکند؟ اما فاطمه اینگونه بود.
فعالیتهای اجتماعی
فاطمه هم به خانه میپرداخت و هم در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکرد. او اگر چه در مسائل اجتماعی هم فعال بود و این فعالیت متناسب با شأن و منزلت زن مسلمان و با رعایت حدود و مسائل دینی بود. به عنوان مثال از پاسخ به سوالات مردم خسته نمیشد و حتی این پاسخگویی را وظیفه خویش میدانست چنانکه در جواب زنی که از مزاحمت مکرر شرمگین بود فرمود: هر مسئلهای که پیش آمد بیا و بپرس. آیا کارگری که برای حمل باری در مقابل هزار دینار اجیر می شود احساس خستگی می کند؟
حضرت زهرا وقتی احساس مینمود حتی در فعالتیهایی مثل کمک به مجروحان در جبهه نیز شرکت میکرد مثلاً در جنگ خندق حضرت در اردوی جنگ حضور داشت یا در جنگ احد به مداوای مجروحان میپرداخت.
همچنین ایشان در دفاع از حقوق دینی ـ اجتماعی که مهمترین آن ولایت است رسالت مهمی بر عهده داشتند، فاطمه همراه علی شبانه به مجالس انصار مراجعه میکرد و از آنان طلب یاری مینمود.
فاطمه برای دفاع از حقوق فردی خویش نیز در صحنه اجتماع حاضر میشد و برای باز پس گرفتن فدک به مسجد آمد و خطبهای بلیغ ایراد نمود. آری، اگر او آن روز میگذاشت و میگذشت، زن مسلمان باید چشمپوشی از حق خود را میپذیرفت و در مکتب فاطمه زن عنصری بیلیاقت و خانهنشین معرفی میشد.
عبادت حضرت زهرا
زندگی حضرت زهرا سراسر نور و معنویت و ایمان بود و در کثرت عبادت به جایی رسید که امام باقر در شأن عبادت آن حضرت فرمود: چنان در حال عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرده بود. فاطمه چنان نبود که کارها و مشکلات زندگی او را از عبادت و یاد خدا غافل سازد. فاطمه در خانه علی، بچهداری میکند، آب میکشد، آسیاب مینماید ولی عبادت و شبزندهداری را نیز فراموش نمیکند.
سلمان میگوید: داخل خانه زهرا شدم و دیدم در همان حالی که جوها را آسیاب میکرد قرآن نیز میخواند. او در مرتبهای از ایمان قرار داشت که در دعا کردن دیگران را بر خویش مقدم میداشت و هنگام عبادت خضوع بسیار داشت چنانکه در روایتی آمده است: فاطمه در حال نماز از شدت ترس نفسش به شماره میافتاد.
او به مستجاب نیز بسیار پایبند بود، حتی در آخرین نماز نیز از این امور غفلت نکرد. لحظات آخر عمر حضرت بود، چند لحظه ای به اذان مغرب باقی مانده بود. فاطمه به اسماء بنت عمیس فرمود: عطر مرا بیاور تا خود را خوشبو سازم و آن لباس (مخصوص) را که با آنماز میخوانم بیاور.
در پایان میتوان گفت، اگرچه بر روی جنبههای الگودهی زندگی حضرت زهرا تحقیقاتی بسیار شده است، اما امروزه لازم است تا محققان و نویسندگان محورهای الگودهی آن حضرت را با زندگی زن امروز مطابقت داده و بیشتر جنبههایی که نیاز جامعه امروز زنان است مطرح نمایند، آن هم به شیوهای که هم از رفارهای آن بانو نشأت گرفته و هم قابل اجرا در زنگی امروزی باشد.
فهرست منابع
1. قرآن کریم
2. نهجالبلاغه
3. انصاری، عذرا، جلوههای رفتاری زهرا، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پاییز 1374، چاپ چهارم
4. امینی، ابراهیم، بانوی نمونه اسلام فاطمه زهرا، مرکز مطبوعاتی دارالتبلیغ، قم
5. امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر، کتابخانه بزرگ اسلامی، ترجمه دکتر سید جمال موسوی، 1368
6. تاجلنگرودی، محمدمهدی، اخلاق حضرت فاطمه، دفتر نشر ممتاز، تابستان 1375، چاپ ششم، 5000 هزار جلد
7. حر عاملی، الشیخ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، داراحیاء اثتراث العربی، بیروت ـ لبنان، 1403، تصحیح: شیخ عبدالرحیم الربانی اشیرازی
8. حسینی، سیدعلیاکبر، گلچینی از آموزههای تربیتی در زندگی حضرت فاطمه، انتشارات اطلاعات، تهران، چاپ 1379
9. حسینیان، روحالله، فرشته زمینی (زندگی حضرت فاطمه زهرا)، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، بهار 1375
10. عزیزی، عباس، نماز و عبادت فاطمه زهرا، انتشارات نبوغ، قم، چاپ دوم: 1378، 5000 هزار نسخه
11. مجلسی، شیخ محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت ـ لبنان، 1403 هـ، الطبعه الثانیه
12.
13.
14.
15.
16.
17. صحیفه فاطمه به نقل از جابر
18.
19. جابر بن عبداللَّه انصارى از جملهى نزدیکترین افراد از صحابه پیامبر به اهلبیت، مخصوصا به حضرت فاطمه علیهمالسلام مىباشد. او سلام پیامبر خدا را به حضرت امام باقر علیهالسلام رسانید و در کنار آن امام بزرگ قرار گرفت.
20. حضرت امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: روزى پدرم به جابر گفت: من سؤال خصوصى دارم و مىخواهم از تو بپرسم، چه زمانى برایتان مقدور است؟!
21. جابر گفت: هر وقت بخواهید حاضرم کسب فیض نمایم.
22. امام باقر علیهالسلام با وى محرمانه دیدار کرد و سپس پرسید: جابر! بگو ببینم لوحى را که در دست مادرم (فاطمه) دیدهاى چگونه بود؟ و از او در مورد آن لوح چه شنیدى؟
23. جابر گفت: سوگند به خدا روزى پس از ولادت امام حسین براى عرض تهنیت به حضور آن بانو رسیدم، ناگاه لوح سبزرنگى را در دست او دیدم که مثل زمرد مىدرخشید و در آن نوشتههایى سفید رنگ مانند نور خورشید جلب توجه مىکرد به وى گفتم: پدر و مادرم فدایت باد اى دختر پیامبر! این لوح چیست و در آن چه نوشته است؟ فرمودند: این لوحى است که از جانب خدا و توسط پیامبر صلى اللَّه علیه و آله براى من هدیه شده و در آن نام رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و شوهرم امیرالمؤمنین علیهالسلام و فرزندانم درج گردیده است. جابر مىگوید: من از روى آن نوشتهها استنساخ کردم، از جمله نام پیامبر خدا و نام یکایک ائمه اطهار از حضرت على تا قائم آلمحمد صلوات اللَّه علیهم اجمعین همراه با نام پدر و مادر آنها آمده بود.
24. حضرت امام باقر علیهالسلام آنگاه فرمودند: یا جابر! مىتوانى آن را براى من عرضه کنى؟ جابر لوح را آماده کرد و در مقابل خود گذاشت و حضرت امام باقر علیهالسلام بدون توجه به آن لوح، آنچه را در آنجا آمده بود از حفظ قرائت کرد.
25. جابر مىگوید: من دقیقا به لوح خود نگاه مىکردم، آنچه حضرت مىخواند حتى یک حرف با لوحى که در نزد من بود اختلاف نداشت. (1)
26.
1ـ قابل توجه است که این «لوح» صحیفهاى بود مانند صحیفههاى دیگر که در ایام رسالت پیامبر به دخترش فاطمه رسیده بود. (فرائد سمطین، ج 2، ص 136 تا 141، ش 432 تا 435)
درسهای جاودانه از حضرت فاطمه زهرا
فاطمه موسوی خراسانی
مقدمه:
هر مکتبی که پا به عرصه وجود میگذارد، با روشهای مختلف سعی در جلب افکار عمومی دارد. مکتبهای انبیاء و در رأس همه آنها، قرآن و اسلام، چون معارف و عقایدی منطبق بر فطرت پاک انسانها به ارمغان آوردهاند، همواره در انسانهای سالم، قابل پیاده شدن میباشند. لذا برای جلب افکار و تسخیر قلوب، به روش معرفی الگو توجه نموده است.
قرآن کریم، بخش عظیمی از آیات خود را به معرفی زنان و مردان موحد و ثابت قدم اختصاص داده است که در شرایط گوناگون، حق محور بودن خود را حفظ کرده و از صراط مستقیم، منحرف نشدهاند.
غرض قرآن، از بیان سیمای انسانهای ملکوتی، برای الگوپذیری دیگران است تا با پیش گرفتن راه و روش آنها، طریق تکامل را پیموده و به مقصد برسند و یکی از این اسوهها، حضرت فاطمه زهرا مباشند. قرآن مجید در بین زنان فاطمه را معصوم میداند و درباره ایشان، پدر، شوهر و فرزندانشان میفرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» «خدا میخواهد که رجس (هر آلایش) را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب منزه گرداند.» آنچه در این مختصر در مقام بیان آن هستیم، قطرهای از دریای بیکران درسهای زندگی آن حضرت، در دو محور ایفای نقشهای اجتماعی و وظایف فردی، میباشد. وجود نابسامانیهای فراوان فردی و اجتماعی در سطح جامعه کنونی، ما را بر آن میدارد که بیش از پیش به مسأله الگو و الگوپذیری از ائمه معصومین توجه نماییم. باشد که با عمل به سیره آن فرزانگان از شیعیان واقعی آنها باشیم.
درسهای زندگی حضرت زهرا در جهت ایفای نقشهای اجتماعی
یکی از مهمترین علل ترقی جوامع، این است که هر یک از آحاد آن جامعه در همان مسؤولیت و وظیفهای که بر عهده دارند، بهترین باشند، هر انسانی به مقتضای زندگی اجتماعی از بدو تولد، نقشهای گوناگونی را خواسته یا ناخواسته بر عهده میگیرد. نقشهایی چون: 1. فرزند یک خانواده 2. همسر یک خانواده 3. مادر یک خانواده 4. عضو یک جامعه شغلی 5. پیرو دین و مذهب خاص و ... اگر آحاد جامعه در ایفای تک تک این نقشها، بهترین باشد، آن جامعه، بهترین خواهد بود.
یکی از خصوصیات یک معصوم، این است که در ایفای هر نقشی در شرایط زمانی و مکانی عصر خویش، بهترین بوده است. و فاطمه زهرا نیز بانویی است که در هر یک از مقاماتی که خداوند، برای او مقدر فرمود، نیک درخشید و به حق، بنده راستین پروردگار خویش بود. از این رو، در این مجال به بیان قسمتهایی از زندگانی آن حضرت میپردازیم به امید آنکه از زندگی آن حضرت، سرمشق بگیریم. این بخش از مقاله در چند عنوان کلی بیان خواهد شد.
1. فرزند نمونه
فاطمه فرزند رسول گرامی اسلام و حضرت خدیجه میباشد، فرزندی که در رحم با مادر سخن میگوید، و از همان دوران جنینی، یار و غمخوار مادر میشود. مقام فرزندی او تا آنجاست که ام ابیها، نام گرفت. «این تعبیر عجیب که نظیر آن درباره هیچ یک از زنان اسلام دیده نشده است نشان میدهد که این دختر باوفا، آنچنان نسبت به پدرش محبت می کرد که گویی یک مادر برای او بود... این دختر از همان خردسالی از هیچ گونه محبت و دلسوزی درباره پدر بزرگوارش فروگذار نکرد. هم دختر دلسوز و فداکار و هم مادری مهربان و ایثارگر و هم یاری وفادار محسوب میشد.
2. همسر نمونه
الف ـ نمونه بودن در ایفای وظایف همسری
در مقام همسری نیز بهترین بودند بطوری که حضرت علی در وصف ایشان میفرمایند: «فاطمه هیچگاه مرا غضبناک نساخت و من نیز هیچگاه او را غضبناک نساختم.»
ب ـ سادهزیستی
به استناد کتب تاریخی، زندگی حضرت زهرا با امیرالمؤمنین در کمال سادگی، با مهریهای مختصر و جشن و جهیزیهای ساده آغاز شد و با سادگی ادامه یافت.
ج ـ همکاری و تواضع
در همان روزهای آغازین زندگی، پیامبر گرامی اسلام، در تقسیم کار، کارهای داخل خانه را به فاطمه واگذار نمودند. حضرت فاطمه میفرمایند: «خدا میداند که من چقدر از این مطلب خوشحال شدم که کارهای خارج خانه به عهده من نیفتاد تا مجبور شوم با مردها برخورد داشته باشم.»
آن حضرت بسیاری از کارهای شخصی خانه را خودشان انجام میدادند و به خدمتکار خود واگذار نمینمودند.
د ـ مودت و ایثار
زندگی فاطمه با امیرمؤمنان تجسم مودت و صفا و گذشت و بهحساب نیاوردن مشکلات مادی است. «با اینکه کمبودها و فشارهای طاقتفرسا بر زندگی نوپای علی و فاطمه سایه افکنده بود؛ بطوری که در بسیاری از موارد، چیزی که بتوان با آن رفع گرسنگی نمود، در خانه آنها یافت نمیشد، اما گذشت و ایثار آنچنان تجلی نموده که تمام مشکلات و کمبودها را تحتالشعاع قرار داده، بطوری که حتی فاطمه در سختترین شرایط، چیزی از همسر خود مطالبه نمیکند تا مبادا باعث شرمندگی و یا به زحمت افتادن همسر شود.»
3. مادر نمونه
تعلیم و تربیت فرزند، از همان دوران بارداری و دقیقتر آنکه از سالها قبل از بارداری آغاز میشود از آنجا که تک تک اعمال و رفتار و حتی خطورات ذهنی مادر، در هنگام بارداری و شیر دادن بر روی فرزند تأثیر میگذارد، لازم است که قبل از مراقبت در تربیت فرزند شخصیت مادر به خوبی و درستی شکل گرفته باشد چرا که همه وجود کوک از عصاره جسم و جان مادر رشد و نمو میکند. سخن از الگو بودن فاطمه خصوصاً در امر تربیت فرزند امری شعاری و بیپشتوانه نیست چرا که ثمرههای عملی چنین تربیتی را تاریخ به چشم خود دیده است. حسن، حسین، زینب و امکلثوم که هر یک به نوبه خود برای تمام جهانیان الگو و اسوه میباشند. با کمی دقت در زنگی این بانوی بزرگوار خواهیم دید عوامل بسیار و گوناگونی در تربیت چنین فرزندانی شایسته نقش داشتهاند.
الف ـ عواملی چون آماده ساختن زمینه تربیت قبل از تولد
ب ـ اعتدلال و واقعبینی در تربیت
ج ـ توجه به تربیتپذیری کودک از همان طفولیت خصوصاً در مسائل دینی
د ـ الگوی عملی بودن در تربیت فرزند
ﻫ ـ انتخاب نامهای نیکو و با مسمی
و ـ عدم تبعیض بین فرزندان...
که ما به نمونههایی از این عوامل به اختصار خواهیم پرداخت.
اعتدال در تربیت:
از طرفی مادر ساعاتی از روز را به فرزندان خود اختصاص میدهد، به آنان لطف و محبت میکند انها را میبوید و میبوسد، حسن را به هوا پرتاب میکند و با او بازی میکند و برای فرزندان خود شعرهایی پرمحتوی میخواند و از طرفی دیگر حاضر است فرزندانش چند روز گرسنه بمانند، سه روز روزه بگیرند و در هنگام افطار روز اول افطار خود را به فقیر، روز دوم به یتیم و روز سوم به اسیر بدهند. چرا که او میداند اگر چه تحمل گرسنه دیدن فرزند بسیار سخت است ولی برای پرورش روح ایثار در انان تحمل گرسنگی نیز لازم است...
4. بانوی نمونه
بنابر نقل تاریخ بین وفات حضرت رسول و وفات حضرت فاطمه بیش از نودوپنج روز فاصله نبوده است و در همین مدت بسیار کوتاه است که نقش فاطمه زهرا به عنوان مسلمان نمونه و مدافع و حامی ولایت بیشترین ظهور خود را دارد. پیامبر اسلام در مواقع گوناگون و از همه صریحتر در جریان غدیرغم ضرت علی را به فرمان خداوند به جانشینی خود برگزید و مسلمانان نیز به ظاهر راضی بودند و به حضرت علی نیز تبریک میگفتند. اما هنوز آب غسل پیامبر خشک نشده که فرمان الهی نادیده گرفته میشود و مردم با شخص دیگری بیعت میکنند و میخواهند از همسر فاطمه و تعداد اندکی از یاران او که از بیعت با خلیفه سرباز زدهاند به زور بیعت بگیرند. سرزمین فدک که حق فاطمه است توسط حاکم وقت غصب میشود و فاطمه میماند و مصیبت از دست دادن پدر، غم ایجاد رخنه و آشوب در امت اسلام و غصب خلافت حضرت علی و ... اینجاست که فاطمهای که در حیا و حجاب سرآمد زنان عالم است و در وصف بهترین زنان میفرماید: «بهترین زن، آن است که مردی او را نبیند و او نیز مردی را نبیند.» و در زمان پیامبر در جایی نقل نشده که در حضور نامحرمان خطبهای ایراد نموده باشد، میبیند که وظیفه ایجاب میکند که خود وارد عمل شود و در حضور نامردان به ایراد خطبه غرایی در قباحت و غصب فدک و احقاق حق علی میپردازد و مبارزات خود را تا آنجا ادامه میدهد که جان خود و فرزند شش ماههای را که در رحم دارد د راین راه فدا مینماید.
درسهای زندگی حضرت فاطمه در جهت ایفای وظایف فردی
آنچه تاکنون گذشت، قسمتهایی از درسهای اجتماعی زندگی آن حضرت بود که به اقتضای اهمیت این امر در زندگی اجتماعی امروز ما مقدم بر درسهای فردی زندگی آن حضرت بیان شد.
در جامعه کنونی خصوصیاتی چون زهد، عفاف و حیا، عبادت و ... فاطمه باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد، باشد که روشنگر راه زندگی ما باشد. در زمینههای مختلف اخلاق فردی حضرت مطالب و داستانهایی بیان شده است و در کتابها بسیار تکرار شده است ولی در عمل ما آنقدر با سیره و روش آن حضرت بیگانه شدهایم که فکر میکنیم، این اعمال مخصوص آن حضرت بوده و در زندگی پیشرفته امروز، اصلاً امکان اجرای آن وجود ندارد و حال آنکه آنچه در زندگی حضرت فاطمه زهرا وجود دارد واقعیتهایی است که هر زن مسلمانی باید سعی کند تا حتیالامکان خود را با آن معیارها هماهنگ سازد.
زهد فاطمه
روزی پیامبر به خانه فاطمه آمدند، آن حضرت تعدادی جواهرآلات از عاج برای خود ساخته و پرده ای بر در آویخته بودند پیامبر با دیدن اینها از خانه فاطمه خارج شدند و فاطمه فوراً زیورآلات را نزد پیامبر فرستاد که آنها را در راه خدا بدهند، و پیامبر فرمودند: «قربانش شوم، دنیا را با محمد و آل محمد چه کار؟ اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشهای ارزش داشت، شربتی از آن را هم به کافر نمیداد...»
عبادت فاطمه
حضرت امام حسن فرمودند: «عابدتر از حضرت فاطمه در دنیا نبود. آنقدر به نماز میایستاد تا آنکه دوپایش ورم میکرد.»
نتیجه:
با دقت نظر در زندگی و سیره حضرت فاطمه زهرا و سایر ائمه درمییابیم که علیرغم توطئههای دشمنان اسلام که سعی میکنند سیره ائمه را اسطورههای دست نایافتنی و غیرقابل تطبیق با عصر پیشرفتهای شگفتآور علمی جلوه دهند و بدین ترتیب نسل جوان را از فرهنگ و سیره آن فرزانان دور ساخته و در مرداب تهاجم فرهنگی غرب گرفتار سازند ولی این واقعیتی انکارناپذیر است که ائمه معصومین و علیالخصوص فاطمه زهرا به عنوان کاملترین الگو برای زنان اگر چه سالها قبل و در مکان و زمان خاصی، زندگی کردهاند ولی به گونهای زیستهاند که همیشه و در هر مکانی میتوانند بهترین الگو باشند. زیرا:
اولاً: هسته ابتدائی و اصلی جامعهها، همواره یکسان میباشد و نقشهایی را که یک انسان به عنوان فرزند، همسر، مادر و ... میپذیرد همیشه وجود دارد. ثانیاً: فطرت انسانها، همواره خواهان نیکی بوده و از بدی و پلیدی گریزان است پس همیشه انسانهای شایسته را به راحتی قبول کرده و سرمشق زندگی خود قرار میدهد.
ثالثاً: فاطمه زهرا در هر شرایطی، «بهترین» بودهاند و «بهترین» بودهاند و «بهترین بودن» علیرغم شکلهای گوناگونی که میتواند بپذیرد، دارای معیارهای ثابتی چون خارج نشدن از محدوده عقل و شرع و ... است که قابل تطبیق بر همه شرایط است. بنابراین: عمل مطابق سیره و روش ان حضرت همواره میسر بوده و مطمئنترین راه برای رسیدن به قرب پروردگار خواهد بود. خداوندا! ما را از شیعیان واقعی این بنده برگزیدهات قرار بده! آمین».
کتابنامه:
الف: قران کریم؛ ترجمه استاد الهی قمشهای
ب: احمدی، حبیبالله، فاطمه الگوی زندگی؛ چ 1، قم، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، پییز 1374
ج: ارفع، سیدکاظم، سیره عملی اهلبیت (حضرت فاطمه زهرا)؛ چ 4، موسسه تحقیقاتی فیض کاشانی، 1371
د: اشعری، عبدالحسین؛ سیمای فاطمه زهرا در قرآن و عترت، چ 1، انتشارات نصایح، پاییز 1374
ﻫ: تاجلنگرودی، محمدمهدی؛ اخلاق حضرت فاطمه؛ ناشر: مؤلف کتاب، بیتا
و: مکارم شیرازی، ناصر؛ فضایل حضرت فاطمه از دیدگاه دیگران؛ چ 1، مشهد، ناشر محبان الفاطمه و موسسه انتشارات طور، زمستان 1366
نحوه مشارکت زنان در صدر اسلام
این مشارکت دو گونه بود:
1. نقش زنان در پشت جبهه شامل:
الف) مراقبت از خانواده شهدا
ب) تبلیغ فرهنگی مؤثر و مبارزات با شایعات
ج) تشکیل ستادهای کمکرسانی
2. نقش زنان در جبهه:
الف) حضور مستقیم به همراه همسران برای تشویق آنان و تماشای رزم مردانشان
ب) مداوای مجروحان
ج) رجزخوانی و تقویت روحیه رزمندان
د) آمادهسازی وسایل رزمندگان
اینک به عنوان نمونه به بیان مصادیق آنان میپردازیم.
غزوه بدر
در سال دوم هجری، حضور زنان در این جنگ، آزمون عملی آنان را به نمایش گذاشت بطوری که کارآیی آنان نظیر تشویق مردان و بستن زخمها و آبرسانی تجربهای شد تا با تأثیر عفاف و عاطفه آنان در تقویت روحیه مردان پی ببرند.
زنان در غزوه احد
مسئولیت بهداری، آبرسانی، نگهداری از اموال اردوگاه بر عهده زنان بود، فداکاری زنانی چون نسیبه جراحه، ام عطیه انصاری و دیگران از جان رسول خدا در حالی که شمشیر و سپر به دست داشتند و با رجزخوانی، نزدیکان خویش را به یاری دین خدا دعوت مینمودند بینظیر بود. نسیبه در این جنگ سیزده زخم برداشت و در حالی که پسرش به شهادت رسیده بود ولیاو بدون توجه به شهادت فرزندش، همچنان به نبرد خود ادامه میداد. از زنان دیگر «یرکه» دختر «ثعلبه بن عود» است و به خاطر اینکه نام یکی از پسرانش «ایمن» بود او را «ام ایمن» میگفتند این بانوی شجاع و مخلص همواره با خاندان نبوت بود و در حد توان خود از محضر حضرت زهرا در بهرهگیری از علوم اسلامی میکوشید او شخصاً در این جنگ حاضر بود و کمک مینمود.
از دیگر جلوههای دیدنی، حضور حضرت فاطمه میباشد که به همراه دیگر زنان مدینه، فاصله شش کیلومتری را با پای پیاده طی نمودند، در حالی که آذوقه برای جبهه ها حمل میکردند و نیز زمانی که گونه مبارک پیامبر جراحت برداشت خون صورت پدر بزرگوارشان را پاک مینمودند و زخم آن را با مهارت میبستند.
جنگ خندق
در این جنگ گروهی از زنان به همراه ام عطیه انصاری در ندن خندق مردان را یاری میکردند تهیه غذا، نگهداری کودکان و حتی تشویق نوجوانان به حفر خندق از اقدامات شایسته زنان در این جنگ بود.
جنگ خیبر
گروهی از زنان در اردوگاه سپاه اسلام حضور یافتند، پیامبر اکرم ضمن تشکر فرمودند: به مساعدت مجاهدان راه خدا و غیره بپردازند. صفیه دختر عبدالمطلب، ام ایمن، نسیبه، ام عماره، ام عطیه و آسیه بنت قیس از جمله این زنان بودند.
فتح مکه
این شهر در سال هشتم هجری بدون خونریزی فتح گشت. زمانی که مسلمانان وارد شهر شدند زنان نیز دوشادوش مردان قدرت دفاعی اسلام را به نمایش گذاشتند و زمان بیعت به ندای پیامبر لبیک گفتند و در این میان زن مفلوک و اسیر چنگال جاهلیت دریافت.
پایان
27.
28.
29.
30. کرامات و معجزات حضرت زهرا(س)
31.
32. فرستادن غذا از طرف خداوند براى حضرت زهرا
33.
34. حضرت فاطمه علیهاالسلام در پیشگاه خدا آن چنان معزز بود که بارها مورد عنایت خاص آسمانى قرار گرفته و موائد گوناگون از سوى پروردگار عالم نازل مىشد که اینک به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
35. پیامبر عالى قدر اسلام به شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانى وى را از پاى درآورده بود، او براى پاره نانى به اتاقهاى هریک از زنانش مراجعه کرد، ولى آنان نیز طعامى نداشتند. سرانجام به خانهى دخترش فاطمه علیهاالسلام سرکشید، تا در آن خانهى امید به مقصود رسد، ولى فاطمه علیهاالسلام و بچههایش گرسنه بودند و تکهنانى در آنجا نیز به دست نیامد.
36. هنوز چند دقیقه بیش نبود که رسول گرامى اسلام منزل دخترش را ترک کرده بود که مختصر طعامى از سوى یکى از همسایهها به آن بانو رسید. فاطمه علیهاالسلام با خود گفت: سوگند به خدا، خود و فرزندانم گرسنه مىمانم، ولى این تکه نان و گوشت را به پدرم مىخورانم، و لذا یکى از حسنین را به دنبال پدر فرستاد و او را دوباره به خانهاش دعوت کرد.
37. فاطمه اهدایى همسایه را که دو تکه نان و مختصر گوشتى بود، در یک ظرف سرپوشیده قرار داده بود، چون پدرش دوباره به خانه او برگشت، سراغ طعام رفت و آن را در برابر دیدگان رسول خدا گذاشت، ولى ظرف پر از گوشت و نان بود، و فاطمه علیهاالسلام خود نیز از این مائدهى آسمانى تعجب مىکرد و خیره خیره به آن تماشا مىنمود. رسول خدا خطاب به دخترش گفت: اى دختر گرامى! این طعام چگونه و از کجا رسید؟ فاطمه علیهاالسلام جواب داد:
38. هو من عنداللَّه ان اللَّه یرزق من یشا بغیر حساب. فقال: الحمدللَّه الذى جعلک شبیهه بسیدة نسا بنىاسرائیل فانها کانت اذا رزقها اللَّه شیئا فسئلت عنه قالت: «هو من عنداللَّه ان اللَّه یرزق من یشاء بغیر حساب.» (1)
39. آن از برکات و الطاف الهى است، خداوند به هرکسى بخواهد بدون محدودیت عطا مىکند.
40. رسول خدا چون سخن دخترش را شنید فرمود: سپاس خدایى را که تو را همانند مریم سرور زنان بنىاسرائیل قرار داده، زیرا او نیز هرگاه مورد عنایت الهى قرار مىگرفت و خداوند برایش مائده مىفرستاد، که جواب سؤال مىگفت: این طعام از جانب خدا است، او به هرکسى بخواهد روزى بىحساب مىدهد.
41. آنگاه رسول خدا على علیهالسلام را نیز به حضورش فراخواند و همگى از آن غذا خوردند و سیر شدند و زنان و اهلبیت پیامبر نیز دعوت شدند و خوردند، ولى غذا و مائده آسمانى به همان صورت باقى بود. حتى فاطمه علیهاالسلام براى همسایگان نیز از طعام آسمانى که از الطاف خفیه الهى سرچشمه گرفته بود ارسال داشت.... (2)
42. موائد آسمانى براى فاطمه علیهاالسلام در یکى دوبار محدود نمىگردد، او بارها از خداوند خویش درخواست طعام کرد و پروردگار عالم نیز بىدرنگ طعام بهشتى براى آن حضرت ارسال داشت از آن جمله: روزى امیرالمؤمنین على علیهالسلام به شدت گرسنه بود و از فاطمه علیهاالسلام طعام خواست، ولى در خانه چیزى نبود. فاطمه علیهاالسلام گفت: یا على! در خانه طعامى نیست، من و بچههایت دو روز است که گرسنهایم و مختصر طعامى هم که بود، آن را به تو خوراندیم و خود در گرسنگى صبر کردیم.
43. على علیهالسلام از شنیدن این سخن فوقالعاده ناراحت گشته و اشک در چشمانش حلقه زد و براى تهیه طعام زن و فرزندانش به بازار رفت و یک دینار قرض گرفت تا مشکل گرسنگى خانوادهاش را برطرف سازد، ولى نشد. چرا؟! چون یکى از دوستانش گرفتار بود و گرسنگى و گریه زن و بچهها او را در بیرون از خانه آواره کرده بود، او دنبال نان و پول بود، ولى چارهاش بدون چاره....
44. على از درد او آگاه شد و مانند همیشه ایثار کرد و دیگران را بر خود و خانوادهاش مقدم داشت و بدین وسیله یکى از دوستانش را که مقداد نام داشت خوشحال و خوشدل ساخت.
45. على علیهالسلام دست خالى شد و نتوانست به خانه رود، رو به سوى مسجد کرد و مشغول عبادت شد از آن سو پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله مأمور گشت شب را در خانهى على بسر برد و لذا بعد از نماز مغرب و عشا دست على را گرفت و فرمود: على جان! امشب مرا به مهمانى خود مىپذیرى؟ مولاى متقیان سکوت کرد، چرا که زمینه پذیرایى نداشت و فاطمه علیهاالسلام و حسنین گرسنه مانده بودند و پول تهیه نان و گوشت فراهم نبود، ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله دوباره اظهار داشت: چرا جواب نمىدهى؟ یا بگو: بلى، تا با تو آیم و یا بگو: نه، تا راه دیگر پیش گیرم. على علیهالسلام عرض کرد: یا رسولاللَّه! بفرمایید.
46. رسول خدا دست على را گرفت، دست در دست او به خانهى فاطمه علیهاالسلام آمد و با هم به خانه وارد شده و با زهرا دیدار کردند، فاطمه علیهاالسلام در حال نماز و نیایش بود و خدا را مىخواند، او صداى پدر را شنید و به سوى او آمد و خوشآمد گفت و سفره را باز کرده و غذاى مطبوع آورد، تا گرسنگان را سیر کند و چاره نیافتهها را چارهساز باشد.
47. على علیهالسلام به فاطمه علیهاالسلام خیرهخیره نگاه مىکرد و با زبان بىزبانى سؤال مىنمود: یا فاطمه! این طعام از کجا؟
48. پیش از آنکه فاطمه علیهاالسلام جواب گوید رسول خدا دست بر دوش على گذاشت و جواب داد: یا على! هذا جزا دینارک من عنداللَّه.
49. این غذا پاداش آن دینارى است که به مقداد دادى.
50. خداوند به شما جریان زکریا و مریم را تکرار کرد. (3) و از طعامهاى بهشتى مرحمت نمود... (4)
51. منبع:
52. 1 ـ آلعمران/ 37.
53. 2 ـ فرائدالسمطین، ج 2، ص 51 و 52، ش 382- تجلیات ولایت، ج 2، ص 319- فضائل خمسه، ج 3 ص 178- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 339- جلاءالعیون شبر، ج 1، ص 136.
54. 3 ـ اشاره است به آیهى 37 سورهى آلعمران که زکریا موائد آسمانى را در محراب مریم دید.
55. 4 ـ محجة البیضاء، ج 4، ص 213- بحار، ج 43، ص 59، و ج 41، ص 30 با اختصار.
56.
57.
58. جبرئیل در حضور حضرت زهرا
59.
60. حضرت فاطمه علیهاالسلام که برترین زن جهان خلقت از اولین و آخرین است، بارها با ملائک و از جمله پیک وحى سخن گفت و با وى انس گرفت. حضرت امام صادق علیهالسلام در این باره مىفرمایند:
61. ان فاطمه مکثت بعد رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله خمسه و سبعین یوما و کان دخلها حزن شدید على ابیها و کان یاتیها جبرئیل فیحسن عزاها على ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن ابیها و مکانه، و یخبرها بما یکون بعدها فى ذریتها و کان على یکتب ذلک. (1)
62. حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز زندگى نمودند و در طول این ایام فوقالعاده در حزن و اندوه بسر مىبردند و جبرئیل به حضور وى رسیده و آن حضرت را در عزاى پدرش تسلى مىداد و با وى شریک غم مىگشت و از وضع رسول خدا و جایگاه عظیم او در پیش خدا سخن مىگفت و همچنین از سرنوشت تک تک فرزندانش بعد از شهادت فاطمه علیهاالسلام او را در جریان مىگذاشت و على علیهالسلام نیز همهى اینها را مىنوشت.
63. از عبارت «کان» در این حدیث استفاده مىشود که رفت و آمد جبرئیل به حضور فاطمه و سخن گفتنش با وى محدود نبود، بلکه این ارتباطها ادامه داشت و جبرئیل با فاطمه علیهاالسلام انس گرفته بود.
64. و در حدیث دیگر داریم که هنگام وفات فاطمه و قبض روح ملکالموت از آن حضرت، جناب جبرئیل در حضور زهرا بود و حضرت زهرا خطاب به هر دو آنان فرمود: سلام بر جبرئیل، سلام بر ملک الموت. (حتى حضور سایر ملائکه نیز در کنار فاطمه علیهاالسلام محسوس بود.) (2)
65.
66. 1ـ اصول کافى، ج 1، ص 458، ح 1.
2ـ بحار، ج 43، ص 200: ان فاطمه لما احتضرت سلمت على جبرئیل و على النبى وسلمت على ملکالموت و سمعوا حس الملائکه و وجدوا رائحه طیبه کاطیب مایکون مى الطیب.
گفتار پیامبر در شأن فاطمه زهرا (س) و آینده ایشان
مرحوم صدوق از ابنعباس روایت مشروحى نقل کرده که پیامبر (ص) در آن، از ستمهائى که به اهلبیت (ع) مىشود خبر داده است، از جمله از مطالب آن روایت این است که فرموده:
امّا دخترم فاطمه (س)، او سرور بانوان دو جهان از اوّلین و آخرین است، او پارهى تن من، و نور چشم من، و میوهى دل من و روح من است که در وجود من مىباشد، او حوراء انسیّه است، چون در محراب عبادت خود در پیشگاه خدا به عبادت پردازد، نور او، براى فرشتگان آسمان مىدرخشد، چنانکه نور ستارگان براى اهل زمین مىدرخشد، خداوند به فرشتگانش مىفرماید: «اى فرشتگان من، کنیز مرا که سرور کنیزان من است، بنگرید که در پیشگاه من براى عبادت ایستاده، مشاهده کنید که چگونه از خوف من، اندامش مىلرزد و با همهى قلبش به عبادت من رو آورده است، شما را گواه مىگیرم که من: شیعیان او را از آتش، ایمن ساختم. (یا گواهى مىدهم نزد شما، که شیعیان او را از آتش دوزخ ایمن ساختم). (1)
مؤلّف گوید: پیامبر (ص) بعد از این گفتار فرمود: من هرگاه فاطمه (س) را مىنگرم به یاد حوادث و مصائبى مىافتم که بعد از من بر او وارد مىگردد، گوئى مىنگرم که پریشانى وارد خانهى او شده، و به او بىاحترامى مىشود، و حقّش غصب مىگردد، و از دستیابى به ارزش بازداشته مىشود، و پهلویش شکسته مىشود و فرزندش سقط مىگردد، او ندا مىکند: یا مُحَمَّداهُ! جوابى نمىشنود یارى مىطلبد ولى کسى او را یارى نمىکند، همواره بعد از من محزون و غمگین و گریان است، گاهى بیاد مىآورد که وحى از خانهاش قطع شده، و زمانى بیاد مىآورد که به فراق من مبتلا گشته، و نیمههاى شب وحشتزده مىشود از این رو که صداى قرآن مرا هنگام نماز شب، همواره مىشنید، ولى اینک نمىشنود، سپس خود را پس از آنکه در دوران پدر، عزیز مىیافت، پریشان و غمزده مىیابد، در این هنگام خداوند، فرشتگان را مونس او مىسازد، فرشتگان با او همسخن مىشوند چنانکه با حضرت مریم همسخن مىشدند، و فرشتگان خطاب به او مىگویند:
یا فاطِمَةُ اِنَّ اللَّهَ اِصْطَفاکِ وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ، یا فاطِمَةُ اُقْنُتِى لِرَبِّکِ، وَاسْجُدِى وَارْکَعِى مَعَ الرّاکِعینَ.
«اى فاطمه! خداوند ترا اختیار کرد و برگزید و پاک ساخت و بر همهى بانوان جهانیان، ممتاز نمود، اى فاطمه! خداى خود را عبادت و سجده کن و با راکعان درگاه خدا، رکوع بجاى آورد». سپس گوئى مىبینم که او دردمند و بیمار شده، و نیاز به پرستار دارد، خداوند حضرت مریم دختر عمران را به پرستارى او مىفرستد، تا از او پرستارى کند، در آن وقت با خدا چنین راز و نیاز مىکند:
«خدایا از زندگى سیر و خسته شدهام و از دنیاپرستان افسرده گشتهام، مرا به پدرم ملحق کن». خداوند او را به من ملحق مىسازد، او نخستین فرد از اهلبیت من است در حالى که محزون و غمگین است و حقش غصب شده، و او را کشتهاند، به من مىپیوندد، در این هنگام به خدا عرض مىکنم: «خدایا کسانى را که به او ظلم کردند، از رحمت خود دور کن، و آنان را که حق او را غصب کردند، مجازات فرما، و آنان را که او را پریشان نمودند، خوار نما، و آنان را که به پهلوى او ضربت زدند و کودک او را سقط نمودند، در آتش دوزخ، مخلّد کن».
در این هنگام، فرشتگان مىگویند: آمین: «خدایا به استجابت برسان».
1ـ اشهدُکُمُ اِنّى قَدْ اَمِنْتُ شِیعَتَها مِنَ النَّار.
اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا
نجات از شقاوت :
تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از آثار و برکات بسیارى برخوردار است که از جملهى آنها نجات یافتن از شقاوت و بدبختى است.
هر انسانى به تناسب بینش و نگرشى که به جهان هستى وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى دیگر یکى از مهمترین مسائلى که همهى انسانها را آگاه یا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامههایشان را در جهت وصول به آن پىریزى مىکنند، مسئلهى رسیدن به سعادت و گریزانى از شقاوت است. منتهى از آنجایى که انسان اختیار دارد، راه خودش را باید آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اینکه راه برایش نمایان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و سبیل هدایت مىپیماید، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و سبیل ضلالت و گمراهى پیش مىگیرد. و این مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است که همهى آنان که به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها که بصیرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نیز به غفلت به سر مىبرند. لذا آن دسته که داراى بصیرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت همیشه دست به دعا و ذکر بلند مىکنند و با تضرع و اصرار از خداى خویش طلب دورى از شقاوت و وصول به سعادت مىنمایند.
مداومت بر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است. از این رو شایسته نیست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نمائیم. امام صادق علیهالسلام در این رابطه مىفرماید:
«یا اباهارون، انا نأمر صبیاننا بتسبیح فاطمة علیهاالسلام کما نأمرهم بالصلاة، فألزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى». (1)
اى اباهارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنیم به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن، زیرا هرگز به شقاوت نیفتاده است بندهاى که بر آن مداومت نموده است.
و نیز از این حدیث شریف استفاده مىشود که شایسته است والدین محترم، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را مانند نماز به فرزندانشان تعلیم کنند، باشد که مشمول این حدیث گردند.
دورى شیطان و خشنودى خدا
شیطان همواره دشمن دیرینهى انسان بوده و هست و هیچگاه انسان از حیلهها و خواطر شیطانى او در امان نیست. شیطان بنا بنا بر آیات الهى، دشمن قسم خوردهى انسان است تا او را به هر طریق ممکن به گمراهى بکشاند. از این رو آدمى همیشه در معرض تهاجم شیطان و وساوس شیطانى است.
بعضى انسانها در مقابل این تهاجم شیطانى و خواطر نفسانى همیشه در حال فرارند که در این صورت همواره مورد تعقیب شیطان و خواطرند، و هیچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفسزنان تسلیم شوند، و عدهاى اندک در تلاشاند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شیطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شیطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به این مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که دیگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شیطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نماید و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضایت خدا نیز حاصل گردد، چون شیطان و وساوس او یکى از بزرگترین موانع کسب رضایت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
یکى از راههایى که مىتواند شیطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبیح حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام است.
امام باقر علیهالسلام مىفرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائة باللسان، و الف فى المیزان، و یطرد الشیطان، و یرضى الرحمان». (2)
هرکس تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مىگیرد، و آن تسبیح به زبان صداست، و در میزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شیطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مىنماید.
و به سند معتبر از امام صادق علیهالسلام منقول است که چون آدمى در جاى خواب خود مىخوابد، فرشتهى بزرگوارى و شیطان متمردى به سوى او مىآیند، پس فرشته به او مىگوید:
روز خود را به خیر ختم کن و شب را با خیر افتتاح کن، و شیطان مىگوید: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را در وقت خواب خواند، فرشته آن شیطان را مىراند و از او دور مىکند، و او را تا هنگام بیدارى محافظت مىکند، پس باز شیطان مىآید و او را امر به گناه مىکند و ملک او را به خیر امر مىکند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبیح آن حضرت را گفت آن فرشته، شیطان را از او دور مىکند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامهى عملش مىنویسد. (3)
شفاى کمشنوایى و درد جسمانى
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام بنا بر شواهد روایى و تاریخى در بعضى موارد بر بیماریهاى جسمى نیز مؤثر بوده و باعث درمان بیمارى گوش شده است.
یکى از یاران امام صادق علیهالسلام نزد آن حضرت آمده و از کمشنوایى گوش خود نزد آن حضرت شکایت کرد، امام علیهالسلام به او فرمود:
«علیک بتسبیح فاطمة علیهاالسلام». (4)
چه چیز مانع و جلوگیر تو است و چرا غافلى از تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام؟
آن مرد پرسید: قربانت گردم، تسبیح فاطمه چیست و چگونه است؟ حضرت فرمود: سى و چهار مرتبه «اللَّهاکبر»، سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحاناللَّه» که صد عدد مىشود. آن مرد گوید:
«فما فعلت ذلک الا یسرا حتى اذهب عنى ما کنت اجده». (5)
و من این کار را در اندک زمانى انجام دادم و کمشنوایىام برطرف شد.
برائت از دوزخ و نفاق
چنانچه گفته شد بنا بر روایت امام صادق علیهالسلام، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام از جملهى ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن کریم یاد فرموده:
«تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام من الذکر الکثیر الذى قال اللَّه عز و جل: «و اذکروا اللَّه ذکرا کثیرا».
و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است:
«من اکثر ذکر اللَّه عز و جل احبه اللَّه و من ذکر اللَّه کثیرا کتبت له براءتان: براءة من النار و براءة من النفاق». (6)
هرکس ذکر خداى عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد، و هر که ذکر خدا را بسیار کند براى او دو برائت (منشور آزادى) نوشته شود: یکى برائت از آتش جهنم، و دیگرى برائت از نفاق و دورویى.
لذا تسبیح صدیقهى طاهره اگر با شرائطش انجام پذیرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مىگردد.
غفران الهى
یکى دیگر از آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همهى ذنوب و آثار سوء تیرگیهاى آنها را از میان مىبرد، حجابها را برطرف کرده و نقائص وجودى انسان را کنار مىزند. اما متأسفانه کمتر کسى هست که بداند غفران یعنى چه و نیاز به آنچه معنایى دارد، و چگونه مىشود غفران الهى همهى مشکلها را حل، و فاصلهها را از میان بردارد؟ در فرق بین عفو و غفران گفته شده که: عفو الهى، نادیده گرفتن و به حساب نیاوردن لغزشها و خطاها و نقیصهها و عیبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست. و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهایى که به دنبال نادیده گرفتن لغزشها و خطاها و نقیصهها، متوجهانسان مىگردد و او را تکمیل مىکند و نقایص و عیوب وجودى وى را برطرف مىنماید. غفران بعد از عفو است. عفو نادیده گرفتن بدیهاست و غفران، برطرف کردن آنها از وجود سالک و تبدیل آنها به خوبیها و کمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاکت نجات مىدهد و غفران الهى، به سالک پر و بال عطا مىکند و بالا مبرد. لذاست که اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طریق با شکست روبرو شده و کنار زده مىشوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پیشرفت بازمانده و متوقف مىگردند. امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
«من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیهاالسلام قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر اللَّه له». (7)
هرکس تسبیح حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام را قبل از اینکه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض کند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مىگرداند.
البته نباید چنین پنداشت که این «تسبیح» به لحاظ اینکه ظاهرى بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است، چگونه مىشود از چنین آثار و برکاتى برخوردار باشد؟! آرى این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایى از حقایق و اسرار توحید را در بر دارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشکلها را آسان مىگرداند.
انشاءاللَّه.
شفاعت حضرت زهرا در محشر
مسأله شفاعت، چیزى است که ریشهى قرآنى و حدیثى داشته و ضرورت مذهب به حساب مىآید. بنابراین، یکى از شفعاى روز قیامت- آن هم در حد وسیع- حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام مىباشد که در اینجا توجه شما را به مضمون دو حدیث که از طریق حضرت سلمان و جابر جعفى آمده است جلب مىکنم:
روزى سلمان به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله خدا گفت: اى مولاى من! تو را سوگند به خدا، از عظمت فاطمه علیهالسلام در روز قیامت تعریفى بفرمایید.
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله با تبسم رو به سلمان کرد و فرمود: سوگند به آن آفریدگارى که جانم در دست اوست، فاطمه علیهاالسلام را در آن روز بر ناقهاى از ناقههاى بهشت سوار مىکنند، جبرئیل و میکائیل به ترتیب از راست و چپ او حرکت مىنمایند. امیرالمؤمنین پیشاپیش و حسن و حسین از پشت سر، وى را همراهى مىکنند، تا بدین طریق فاطمه علیهاالسلام از پلصراط مىگذرد و پس از گفتگوهاى زیاد، آنگاه خطاب مىرسد: فاطمه! هرچه مىخواهى بخواه. دخترم عرض مىکند:
اسالک ان لاتعذب محبى، و محبى عترتى بالنار، فیوحى اللَّه الیها: یا فاطمه! و عزتى و جلالى و ارتفاع مکانى، لقد آلیت على نفسى من قبل ان اخلق السموات و الارض بالفى عام ان لااعذب محبیک و محبى عترتک بالنار. (1)
بار الهى! از تو مىخواهم علاقهمندان خود و فرزندانم حسن و حسین را در آتش مسوزان. خطاب مىرسد: یا فاطمه! سوگند به عزت و جلالم، دو هزار سال پیش از خلق آسمانها و زمین، بر خودم لازم کردهام که این حاجت تو را برآورم
جابر جعفى نیز به حضور امام باقر علیهالسلام رسیده، عرض کرد: فدایت شوم، حدیثى در مورد فاطمه علیهاالسلام بفرمایید، که با نقل آن، شیعیان را خوشحال کنم.
حضرت فرمودند: در روز رستاخیز منابرى از نور براى پیامبران نصب مىگردد، که منبر رسول خدا از همه مجللتر است و همچنین منبرهایى براى اوصیا در نظر مىگیرند که جایگاه على علیهالسلام از همه بالاتر مىباشد آنگاه نوبت به فرزندان انبیا مىرسد که مقام حسن و حسین علیهماالسلام بس منیعتر است. سپس نوبت فاطمه علیهاالسلام فرامىرسد و او را با تجلیل و شکوه بىنظیر به محشر آورند و کنار در بهشت قرار مىگیرد، ولى داخل آن نمىشود و مىگوید: خدایا! از تو مسالت مىدارم که مقام مرا در همچو روزى براى اهل محشر معلوم کنى.
از جانب خدا ندا مىرسد: اى دختر پیامبر! برگرد به سوى اهل محشر و هر که را از علاقهمندان خود یافتى شفاعت کن.
امام باقر علیهالسلام مىفرمایند: به خدا سوگند، فاطمه علیهاالسلام شیعیان خویش را یکى پس از دیگرى انتخاب نموده و داخل بهشت مىنماید، همان طورى که پرندهها دانهها را برمى گزینند، و سپس شیعههاى آن حضرت نیز، خود شفاعت نموده و علاقهمندان فاطمه علیهاالسلام را به بهشت داخل مىکنند...
در دنباله این حدیث امام پنجم مىفرمایند:
واللَّه لایبقى فى الناس الا شاک او کافر او منافق. (2)
سوگند به خدا، از امت اسلامى کسى باقى نمىماند مگر افراد مذبذب و کافر و منافق و سایر مردم مشمول شفاعت فاطمه مىگردند.
در پایان این فصل، براى توضیح مطلب، تذکرى را لازم مىدانم و آن اینکه: شفاعت شوندگان باید واجد شرایط باشند. ایمانشان را در دنیا تباه نسازند. حقوق و آبروى مردم را تضییع ننمایند.
در عمل به واجبات دینى کوتاهى نکنند. از نظر اخلاقى و عملى مشابهت و سنخیت با فاطمه علیهاالسلام و سایر شفاعتکنندگان داشته باشند، و گرنه به طور مطلق مشمول شفاعت نمىشوند، بلکه هر جرم و تخلف دینى و تجاوز به حقوق دیگران، کیفر مناسبى را به دنبال خواهد داشت و چنین افرادى به طور محدود و موقت کیفر مىبینند و سپس مشمول شفاعت مىشوند...
همانطورى که دانشآموزان غیر واجد شرایط مشمول الطاف مربیان آموزشى نمىگردند.
خداوندا! ما را شایستهى شفاعت فاطمه، پدر، شوهر، و فرزندان معصوم او بفرما.
1ـ سفینه البحار، ج 2، ص 375.
2ـ عوالم، ج 11، ص 150- بحارالانوار، ج 43، ص 64، ح 57.
فضیلت صلوات فرستادن بر پیامبر و حضرت زهرا
دلیل دیگرى که «ولیةاللَّه» بودن حضرت صدیقه زهرا سلاماللَّهعلیها را اثبات مىکند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و کیفیت زیارتش، که همانند صلوات بر پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و حسنین و زیارات آنان است؛ یعنى همانگونه که به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زیارتشان امر شده است، نسبت به حضرت زهرا نیز در این موارد، همگان مأمور و ماجورند. فاطمه علیهالسلام که مشمول آیهى تطهیر و از اهلبیت پیامبر اکرم- یعنى آلمحمد است- کیفیت صلوات بر او را رسول خدا بصراحت چنین بیان داشته است:
«لا تصلوا على الصلوة البتراء، فقالوا: و ما الصلاه البتراء؟ قال: تقولون اللهم صل على محمد و تمسکون، بل قولوا: اللهم صل على محمد و آلمحمد». (1)
«بر من صلوات بتراء (ناقص، دم بریده و بریده شده) نفرستید. سوال شد: یا رسولاللَّه صلوات بتراء (بریده شده) چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید و بگویید «اللهم صل على محمد»، ولى دربارهى آل من (2) ساکت باشید. شما باید بگویید اللهم صل على محمد و آلمحمد».
صلواتى که شامل على، فاطمه و حسنین علیهمالسلام نباشد، مقطوع و بریده و مورد قبول خدا و رسولش نمىباشد. لذا حضرت صدیقهى زهرا همردیف و برابر افرادى است که جمیع مسلمین باایمان جهان- از شیعه و سنى- هر شبانه روز در تشهد نمازهاى پنجگانه بر او درود مىفرستند؛ و او در این مقام، همتاى محمد بن عبداللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، و على و حسنین علیهمالسلام است؛ و همین لزوم صلوات بر فاطمه علیهاالسلام در هنگام اقامهى نماز یک منقبت و فضیلت ساده نیست، بلکه نشانگر مرتبهى اعلى و منصب والاى آن حضرت است که این چنین در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون تردید باید فاطمه خود ولیةاللَّه و داراى مقام ولایت بوده باشد، تا همردیف و همتاى اولیاء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جمیع مؤمنین جهان در هر زمان و مکان باشد.
پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرماید:
«من صلى علیک یا فاطمة غفر اللَّه له والحقه بى حیث کنت من الجنة». (3)
«یا فاطمه هرکس بر تو صلوات فرستد، خداى تعالى از او درگذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند».
چنانکه در موضوعهاى قبلى مشروحا بیان شد، مقصود از تعبیرات «همدرجه شدن با رسولاللَّه»، یا «ملحق شدن به پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم در بهشت»، و یا «همسایه بودن با آن حضرت» که در روایات مکرر بکار رفته است، جمع شدن مؤمنین در مرتبهى «درجة الایمان» است که جامع تمام آن کسانى است که با عقائد درست، و باایمان به آنچه از رسول خدا به ما رسیده است، از جهان رفتهاند. در آن درجه همهى مؤمنین یکسانند و در کنار هم مىباشند؛ ولى جاى هیچگونه تردیدى نیست که مراتب و درجات دیگر که شمار آنها برابر تعداد بشر و بسیار متفاوت است، کاملإ؛66ّّ ملحوظ بوده، و مقام هرکس مخصوص به خود او مىباشد.
در روایتى حضرت رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم یکى از فضائل حضرت فاطمه را چنین بیان مىفرماید:
«... اتانى الروح؛ قال: ان فاطمه اذا قبضت و دفنت یسالها الملکان فى قبرها: من ربک؟ فتقول: اللَّه ربى. فیقولان: فمن نبیک؟ فتقول: ابى. فیقولان: فمن ولیک؟ فتقول: هذا القائم على شفیر قبرى على بن ابىطالب؛ الا و ازیدکم من فضلها؟! ان اللَّه قد و کل بها رعیلا من الملائکه یحفوظنها من بین یدیها و من خلفها و عن یمینها و عن شمالها و هم معها فى حیاتها، و عند قبرها و عند موتها یکثرون الصلاه علیها و على ابیها و بعلها و بنیها.
فمن زارنى بعد وفاتى فکانما زارنى فى حیاتى، و من زار فاطمه فکانما زارنى، و من زار على بن ابىطالب فکانما زار فاطمه، و من زار الحسن والحسین فکانما زار علیا، و من زار ذریتهما فکانما زارهما...». (4)
«... جبرئیل (روح) به نزد من آمد و گفت: هنگامى که فاطمه قبض روح مىشود و دفن مىگردد، دو ملک در قبر از او سؤال مىکنند: پروردگار تو کیست؟ مىفرماید: اللَّه پروردگار من است. سپس مىپرسند پیامبرت کیست؟ در پاسخ مىفرماید: پدرم. آنگاه سؤال مىکنند ولى تو کیست؟ در جواب مىگوید: على بن ابىطالب، همین کسى که در کنار قبرم ایستاده است. (سپس پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرماید): آیا باز هم فضائل دیگر زهرا را بیان کنم؟ (شاید پیامبر اکرم مىخواهد به این وسیله تذکر دهد که: در این عالم، فاطمه تنها کسى است که پدرش «رسولاللَّه» و همسرش «ولى اللَّه» است. پیامبر اکرم در ادامهى سخن خویش مىفرماید):
همانا خداى تعالى یک دسته از فرشتگان را براى محافظت فاطمه گماشته است، تا از چهار طرف نگهبان او باشند؛ و این ملائک در حال حیات، و هنگام مرگ او، و کنار قبرش پیوسته در خدمت او هستند، و کارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست. (یعنى در منطق ملائک و لسان فرشتگان صلوات بر پیامبر اکرم و على و حسنین همواره باید با صلوات بر فاطمه علیهاالسلام توام باشد، و در این منقبت نیز آن حضرت برابر و همردیف آن چهار وجود مقدس دیگر مىباشد. سپس پیامبر اکرم چنین به سخن ادامه مىدهد):
هرکس مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مثل این است که مرا در حال حیات زیارت کرده است؛ و کسى که فاطمه را زیارت کند، گویى مرا زیارت نموده است؛ و هرکس على را زیارت نماید مثل زیارت کردن حسنین است؛ و آن کسى که زیارت کند ذریة آنان را، همانند زیارت خود آنان است...».
لذا زیارت حضرت عبدالعظیم را در شهر رى، با زیارت حسین بن على در کربلا همانند دانستهاند، (5)و این مطلب را (که صلوات بر اهلبیت پیامبر برابر با صلوات بر پیامبر است) علماى عامه هم عنوان کردهاند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلاماللَّهعلیها را، چنانکه سهیلى در کتاب الروض الانف در ذیل مطلبى مىنویسد:
«و من صلى علیها فقد صلى على ابیها». (6)
«هرکس بر فاطمه صلوات فرستد، در حقیقت بر پدر او صلوات فرستاده است».
از حدیثى که نقل شد نیز ولیهاللَّه بودن حضرت زهرا سلاماللَّهعلیها استنباط مىشود.
1ـ الصواعق المحرقه ص 225، ینابیع الموده ص 295، رشفه الصادى ص 29.
2ـ علماى عامه اتفاق دارند که منظور از آل محمد: على و فاطمه و حسنین است.
ابن حجر در صواعق مىگوید: یقینا لفظ آل، همسران پیامبر را در بر نمىگیرد... (الصواعق المحرقه ص 225).
مامون در محاورهاى که بهمراهى علما با امام رضا علیهالسلام داشته است از حضرت پرسید: آیا عترت پیامبر همان آل پیامبر است؟ حضرت فرمودند: بلى. مامون گفت: در احادیث پیامبر آمده است که پیامبر فرمودند: «امت من همان آل من هستند»، و صحابه هم مىگویند: «آل محمد، امت او هستند». حضرت رضا علیهالسلام از مامون و حضار پرسیدند: آیا بر آل پیامبر صدقه حرام است؟ گفتند: خیر. امام رضا علیهالسلام فرمودند: تفاوت میان آل پیامبر و امت همین است.... (امالى صدوق ص 422، عیونالاخبار ج 1/ 180، تحفالعقول ص 426، بحارالانوار ج 25/ 221).
در همین محاوره حضرت رضا علیهالسلام از مامون عباسى و علما پرسیدند: در آیهى (یس- و القرآن الحکیم- انک لمن المرسلین- على صراط مستقیم (یس/ 1- 4) منظور خداوند از (یس) کیست؟ علما گفتند: (یس) محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم است و هیچکس در این موضوع شکى ندارد. حضرت رضا علیهالسلام فرمودند: پس خداوند متعال به محمد و آلمحمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم فضلى عطا نموده است که کسى به حقیقت آن پى نخواهد برد مگر اینکه آن را (بخوبى) درک نماید، خداوند بر احدى سلام نفرستاده است مگر بر انبیا، چنانکه مىفرماید: (سلام على نوح فى العالمین (الصافات/ 79»، و مىفرماید: (سلام على ابراهیم (الصافات/ 109»، و مىفرماید: (سلام على موسى و هارون (الصافات/ 120». خداوند در قرآن نفرموده است «سلام على آلنوح»، و نفرموده است «سلام على آلابراهیم» و نفرموده است: «سلام على آلموسى و هارون بلکه فرموده است: (سلام على آلیاسین (الصافات/ 130» یعنى سلام بر آلمحمد. (امالى صدوق ص 426، 427، عیون الاخبار ج 1/ 185، تحف العقول ص 433، بحارالانوار ج 79/ 229).
یک تذکر: در خصوص قرائت آیهى (سلام على آلیاسین) تحریفات بسیارى صورت گرفته است و در آنها سعى شده واژهى «آلیاسین» بگونههاى دیگرى قرائت شود. نقطهى اوج این تحریفات این است که ابن خالویه در کتاب مختصر فى شواذ القرآن ص 128 مىگوید: «قرائت ابن مسعود (سلام على ادراسین)، و قرائت ابى بن کعب ( سلام على یاسین) بوده است». یعنى در این کتاب ادعا شده که در قرائت ابى اصلا کلمهى «آل» وجود ندارد! این تحریفات حتى در دورههاى معاصر نیز ادامه یافته است، بعنوان مثال سیوطى در درالمنثور از کتاب این ابىحاتم و طبرانى و ابن مردویه نقل کرده است که ابن عباس قرائت آیه را بصورت «آلیاسین» خوانده است ولى در کتاب معجم کبیر طبرانى- که در بیروت (دار احیاء التراث العربى) بطبع رسیده است- محقق کتاب (حمدى عبدالمجید سلفى) عبارت ابن عباس را تحریف نموده و آن را بصورت «الیاسین» ضبط کرده است. خوانندگان محترم مىتوانند متن درالمنثور ج 5/ 286 را با متن معجم کبیر طبرانى ج 11/ 56 مقابله نمایند و خود قضاوت بفرمایند.
3ـ بحارالانوار ج 43/ 55، ج 97/ 194.
4ـ بشاره المصطفى ص 139، بحارالانوار ج 43/ 58.
این حدیث را جابر بن عبداللَّه انصارى روایت نموده است و از آنجائیکه اصل روایت نسبتا مفصل است و حاوى مناقب بسیارى از حضرت فاطمهى زهرا علیهاالسلام مىباشد لذا ما متن کامل حدیث را با ترجمهى آن در تعلیق شمارهى 7 آوردهایم.
5ـ روایتى در کتاب کامل ابن قولویه مندرج است که متن آن چنین است:
«حدثنى على بن الحسین بن موسى بابویه، عن محمد بن یحیى العطار، عن بعض اهل الرى، قال: دخلت على ابى الحسن العسکرى، فقال: این کنت؟ فقلت: زرت الحسین بن على علیهاالسلام. فقال: اما انک لو زرت قبر عبدالعظیم عندکم لکنت کمن زار الحسین علیهالسلام». (کامل الزیارات ص 324). مرحوم علامه امینى توضیحى دربارهى این حدیث دارند که در حاشیهى کامل الزیارات ص 307 و 324 آمده است.
6ـ الروض الانف ج 2/ 196.
خطبه فدکیه حضرت زهرا در مسجد النبی
خطبتها علیهاالسلام بعد غصب الفدک
روى انّه لمّا أجمع أبوبکر و عمر علی منع فاطمة علیهاالسلام فدکاً و بلغها ذلک،لاثت خمارها علی رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت فی لمّة من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیة رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله،حتّى دخلت علی أبیبکر، و هو فی حشد من المهاجرین و الانصار و غیر هم، فنیطت دونها ملاءة فجلست، ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبکاء، فارتجّ المجلس، ثم أمهلت هنیئة.
حتّى اذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الکلام بحمداللَّه و الثناء علیه و الصلاة علی رسوله، فعاد القوم فی بکائهم، فلمّا أمسکوا عادت فی کلامها فقالت علیهاالسلام:
اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراکِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها.
مقالاتی در بیان ابعاد شخصیتی بانوی بزرگ اسلام
استغاثههائى به حضرت زهرا
استغاثه به آن حضرت با دعا و نماز
الاستغاثة الیها علیهاالسلام بالصلاة والدعاء
عن الصادق علیهالسلام: اذا کانت لاحدکم استغاثة الى اللَّه تعالى، فلیصل رکعتین، ثم یسجد و یقول:
یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَاللَّهِ، یا عَلِىُّ یا سَیِّدَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، بِکُما اَسْتَغیثُ اِلَى اللَّهِ تَعالى، یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ اَسْتَغیثُ بِکُما، یا غَوْثاهُ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ- و تعدّ الائمة علیهمالسلام- بِکُمْ اَتَوَسَّلُ اِلَى اللَّهِ تَعالى.
فانک تغاث من ساعتک انشاءاللَّه تعالى.
الاستغاثة الیها علیهاالسلام بالصلاة والدعاء
عن الصادق علیهالسلام: اذا کانت لک حاجة الى اللَّه تعالى و تضیق بها ذرعاً، فصلّ رکعتین، فاذا سلّمت کبّر اللَّه ثلاثاً، و سبّح تسبیح فاطمة علیهاالسلام، ثم اسجد و قل مائة مرة:
یا مَوْلاتى فاطِمِةُ، اَغیثینى.
ثم ضع خدّک الأیمن على الارض و قل مثل ذلک، ثم عد الى السجود و قل ذلک مائة مرة و عشر مرّات، و اذکر حاجتک، فان اللَّه یقضیها.
الاستغاثة الیها علیهاالسلام بالصّلاة والدعاء
تصلّى رکعتین، ثم تسجد و تقول: یا فاطِمَةُ- مائة مرة، ثم تضع خدّک الایمن على الارض و قل مثل ذلک، و تضع خدّک الایسر على الارض و تقول مثله، ثم اسجد و قل ذلک مائة و عشر دفعات، و قل:
یا امِناً مِنْ کُلِّ شَىْءٍ وَ کُلُّ شَىْءٍ مِنْکَ خائِفٌ حَذِرٌ، اَسْاَلُکَ بِاَمْنِکَ مِنْ کُلِّ شَىْءٍ وَ خَوْفِ کُلِّ شَىْءٍ منْکَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُعْطِیَنى اَماناً لِنَفْسى وَ اَهْلى وَ مالى وَ وَلَدى، حَتَّى لا اَخافُ اَحَداً وَ لا اَحْذَرُ مِنْ شَىْءٍ اَبَداً، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیر.
الاستغاثة الیها علیهاالسلام بالدعاء
تقول خمسمائة و ثلاثین مرة:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبیها، وَ بَعْلِها وَ بَنیها، بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.
الاستغاثة الیها علیهاالسلام بالدعاء
اِلهى بِحَقِّ فاطِمَةَ وَ اَبیها، وَ بَعْلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها.
(ترجمه فارسى)
استغاثه به آن حضرت با نماز و دعا
از امام صادق علیهالسلام روایت شده: هر کدام از شما استغاثهاى به خداوند داشتید، دو رکعت نماز گذارده، آنگاه سجده نموده و گوئید:
اى محمد اى پیامبر خدا، اى على اى آقاى زنان و مردان مؤمن، به شما از خداوند طلب یارى مىجویم، اى محمد اى على به شما از خداوند فریادرسى مىطلبم، اى فریادرس به خدا و به محمد و على و فاطمه- و تمامى ائمه علیهمالسلام را نام برده- با شما به خداوند توسّل مىجویم.
که در همان لحظه حاجتت برآورده مىشود.
استغاثه به آن حضرت با نماز و دعا
از امام صادق علیهالسلام روایت شده: هرگاه حاجتى داشتید که نسبت به آن بسیار در سختى قرار گرفتهاید، دو رکعت نماز گذارده، پس از نماز سه بار تکبیر گفته، آنگاه تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام را بگوید، سپس سجده کرده و صد بار بگو:
اى مولاى من اى فاطمه، بفریادم رس.
آنگاه گونه راستت را بر زمین قرار ده و همین ذکر را تکرار کن، آنگاه دوباره سجده کن و صد و ده بار آنرا بگو، و حاجتت را ذکر کن، خداوند حاجتت را برآورد.
استغاثه به آن حضرت با نماز و دعا
دو رکعت نماز مىخوانى، آنگاه سجده کرده و صد بار مىگوئى: اى فاطمه، سپس گونه راستت را بر زمین نهاده و همین ذکر را مىگوئى، آنگاه گونه چپ خود را بر زمین نهاده و آن را تکرار مىنمائى، آنگاه سجده کرده و صد و ده بار آن را ذکر نموده، و مىگوئى:
اى آنکه از هر چیز در امنیت بوده و هر چیز از تو در خوف و هراس مىباشد، به امنیتت از هر چیز و هراس هر چیز از تو، از تو مىخواهم که بر محمد و خاندانش درود فرستى و در جان و خاندان و اموال و فرزندانم به من امنیتى عطا نمائى که از کسى نترسم و هرگز از چیزى هراسى به دل راه ندهم، تو بر هر چیز قادرى.
استغاثه به آن حضرت با دعا
اسامی و القاب و کنیه
نام گذارى حضرت زهرا (س)
اسامى حضرت زهرا (س)
«تسمیتها من عند ربّ العزة، شأن أبیها و بعلها و بنیها». (1)
نامگذارى زهرا علیهالسلام است از طرف خداوند متعال مىباشد، همانند اسمگذارى محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم، و على و حسن و حسین علیهمالسلام؛ و همین مطلب دلالت دارد بر اینکه این پنج نفر- در برابر پروردگار - از خود هیچگونه اختیارى ندارند، و تمام امورشان حتى انتخاب نامشان، مربوط به خداى متعال بوده، و به کسى در مورد آنان اجازهى دخالت داده نشده است.
حضرت محمد بن عبداللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم هرگز مجاز نیست که از جانب خود فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام را نامگذارى کند. همچنین در اسمگذارى على بن ابىطالب که مولود کعبه و خانهزاد خداست، پیامبر گرامى صلى اللَّه علیه و آله و سلم و ابوطالب را اختیارى نیست.
کنیههاى حضرت زهرا (س)
اسامى حضرت زهرا (س)
1 فاطمه
2 صدیقه
3 مبارکه
4 طاهره
5 زکیه
6 راضیه
7 مرضیه
8 محدثه
9 زهراء
پانصد و سى بار بگو:
خداوندا! بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش، به اندازه آنچه علمت بدان احاطه دارد، درود فرست.
ادعیه آن حضرت در ثناى الهى و درخواست حوائج از او
ادعیه آن حضرت در ثناء الهى و درخواست حوائج از او در تسبیح و تنزیه خداوند در تسبیح و تنزیه خداوند در روز سوم ماه
دعاها علیهاالسلام فى تسبیح الله سبحانه
سُبْحانَ ذِى الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنیفِ، سُبْحانَ ذِىالْجَلالِ الباذِخِ الْعَظیمِ، سُبْحانَ ذِىالْمُلْکِ الْفاخِرِ الْقَدیمِ، سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَالْجَمالَ، سُبْحانَ مَنْ تَرَدَّى بِالنُّورِ وَالْوَقارِ، سُبْحانَ مَنْ یَرى اَثَرَ النَّمْلِ فِی الصَّفاءِ، سُبْحانَ مَنْ یَرى وَقْعَ الطَّیْرِ فِی الْهَواءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هکَذا وَ لاهکَذا غَیْرُهُ. و فی روایة:
سُبْحانَ ذِىالْجَلالِ الباذِخِ الْعَظیمِ، سُبْحانَ ذِىالْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنیفِ، سُبْحانَ ذِىالْمُلْکِ الْفاخِرِ الْقَدیمِ، سُبْحانَ ذِىالْبَهْجَةِ وَالْجَمالِ، سُبْحانَ مَنْ تَرَدّى بِالنُّورِ وَالْوَقارِ، سُبْحانَ مَنْ یَرى اَثَرَالنَّمْلِ فِی الصَّفا وَ وَقْعَ الطَّیْرِ فِی الْهَواءِ.
دعاى آن حضرت در تسبیح و تنزیه خداوند
پاک و منزّه است خداوند صاحب عزّت و سربلندى و سرافرازى، پاک و منزّه است خداوند صاحب جلالت و بزرگی، پاک و منزّه است خداوند صاحب فرمانروایى با افتخار و ازلى، پاک و منزّه است آنکه لباس خرّمى و زیبایى بر خود پوشانیده است، پاک و منزّه است آنکه خود را با نور و وقار مستور ساخته است، پاک و منزّه است آنکه جاى پاى مورچه را روى سنگ سخت مىبیند، پاک و منزّه است آنکه گذر پرنده را در هوا مىنگرد، پاک و منزّه است آنکه این چنین است و کسى همانند او نیست.
و در روایتى دیگر چنین نقل شده است:
پاک و منزّه است خداوند صاحب جلالت و بزرگى، پاک و منزّه است خداوند صاحب عزّت و سربلندى و سرافرازى، پاک و منزّه است صاحب فرمانروایى با افتخار و ازلى، پاک و منزّه است خداوند صاحب خرمى و زیبایى، پاک و منزّه است آنکه با نور و وقار خود را پوشانیده است، پاک و منزّه است آنکه جاى پاى مورچه را روى سنگ سخت، و گذر پرنده را در هوا مىبیند.
دعاهای علیهاالسلام فی تسبیح اللّه سبحانه فی الیوم الثالث من الشهر
سُبْحانَ مَنِ اسْتَنارَ بِالْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ،
سُبْحانَ مَنِ احْتَجَبَ فِی سَبْعِ سَماواتٍ، فَلاعَیْنَ تَراهُ، سُبْحانَ مَنْ اَذَلَّ الْخَلائِقَ بِالْمَوْتِ، وَاَعَزَّ نَفْسَهُ بِالْحَیاةِ، سُبْحانَ مَنْ یَبْقى وَ یَفْنى کُلُّ شَیْءٍ سِواهُ.
سُبْحانَ مَنِ اسْتَخْلَصَ الْحَمْدَ لِنَفْسِهِ وَارْتَضاهُ، سُبْحانَ الْحَیِّ الْعَلیمِ، سُبْحانَ الْحَلیمِ الْکَریمِ، سُبْحانَ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ، سُبْحانَ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ، سُبْحانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ.
دعاها علیهاالسلام فی طلب مکارم الاخلاق و مرضیّ الافعال
اَللَّهُمَّ بِعِلْمِکَ الْغَیْبِ وَقُدْرَتِکَ عَلَی الْخَلْقِ، اَحْیِنی ما عَلِمْتَ الْحَیاةَ خَیْراً لی، وَ تَوَفَّنی اِذا کانَتِ الْوَفاةُ خَیْراً لی.
اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ کَلِمَةَ الْإِخْلاصِ، وَ خَشْیَتَکَ فِی الرِّضا وَالْغَضَبِ، وَالْقَصْدَ فِی الْغِنی وَالْفَقْرِ.
دعاى آن حضرت در تسبیح و تنزیه خداوند در روز سوم ماه
پاک و منزّه است کسى که با نیرو و قدرت جهان را منوّر ساخت، پاک و منزّه است کسى که در آسمانهاى هفتگانه مستور شده، و از اینرو چشمى او را نمىبیند، پاک و منزّه است کسى که بندگان را با مرگ ذلیل ساخت، و با زندگى جاویدان خود را عزیز و گرامى نمود، پاک و منزّه است کسى که جاودان بوده و هر چیز جز او فانى مىگردد.
استغاثه به آن حضرت با دعا
بار الها! به ح پاک و منزّه است کسى که حمد و ستایش را ویژه خود قرار داده، و از آن خشنود شده است، پاک و منزّه است خداوند زنده دانا، پاک و منزّه است خداوند بردبار و بزرگوار، پاک و منزّه است خداوند قدرتمند و مقدس، پاک و منزّه است خداوند برتر و والا، پاک و منزّه است خداوند، و حمد و ستایش مخصوص اوست.
دعاى آن حضرت در مورد بدست آوردن اخلاق نیکو و کارهاى پسندیده
پروردگارا! بحقّ آنکه غیبها را مىدانى، و بر تمامى موجودات قادر و توانائى، مرا زنده بدار تا آن هنگام که مىدانى زندگى برایم نیکوست، و بمیران تا آن زمان که خیر و نیکىام را در مرگم مىدانى.
خداوندا! اخلاص و ترس از خودت را در هنگام خشنودى و غضب، و میانهروى در زمان بىنیازى و فقر را از تو خواستارم.
وَ اَسْأَلُکَ نَعیماً لایَنْفَدُ، وَاَسْأَلُکَ قُرَّةَ عَیْنٍ لا تَنْقَطِعُ، وَاَسْأَلُکَ الرِّضا بِالْقَضاءِ، وَ اَسْأَلُکَ بَرْدَ الْعَیْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَاَسْأَلُکَ النَّظَرَ اِلی وَجْهِکَ، وَ الشَّوْقَ اِلی لِقائِکَ مِنْ غَیْرِ ضَرَّاءٍ مُضِرَّةٍ وَ لا فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ.
اَللَّهُمَّ زَیِّنَّا بِزینَةِ الاْیمانِ، وَاجْعَلْنا هُداةً مَهْدیّینَ، یا رَبَّ الْعالَمینَ.
دعاؤها علیهاالسلام فی جوامع مطالب الدنیا والآخرة
اَللَّهُمَّ قَنِّعْنی بِما رَزَقْتَنی، وَ اسْتُرْنی وَ عافِنی اَبَداً ما اَبْقَیْتَنی، وَ اغْفِرْلی وَ ارْحَمْنی اِذا تَوَفَّیْتَنی، اَللَّهُمَّ لا تُعْیِنی فی طَلَبِ ما لَمْ تُقَدِّرْ لی، وَماقَدَّرْتَهُ فَاجْعَلْهُ مُیَسَّراً سَهْلاً.
اَللَّهُمَّ کافِ عَنّی والِدَىَّ، وَ کُلَّ مَنْ لَهُ نِعْمَةٌ عَلَیَّ خَیْرَ مُکافاةٍ، اَللَّهُمَّ فَرِّغْنی لِما خَلَقْتَنی لَهُ، وَ لا تَشْغَلْنی بِما تَکَفَّلْتَ لی بِهِ، وَلا تُعَذِّبْنی وَاَنَا اَسْتَغْفِرُکَ، وَلا تَحْرِمْنی وَ اَنَا اَسْأَلُکَ.
اَللَّهُمَّ ذَلِّلْ نَفْسی، وَ عَظِّمْ شَأْنَکَ فی نَفْسی، وَ اَلْهِمْنی طاعَتَکَ، وَ الْعَمَلَ بِما یُرْضیکَ، وَ التَّجَنُّبَ لِما یُسْخِطُکَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
و از تو نعمتى را مىخواهم که پایانى ندارد، و نیز از تو جویا هستم آنچه مرا خشنود مىسازد و پایان نمىپذیرد، بارالها! خشنودى به قضاء و حکم تو را مىخواهم، و زندگى نیکو بعد از مرگ را از تو در خواست مىکنم، و نیز دیدار رویت و شوق به ملاقات تو، بدون آنکه پریشان حالى و رنجى در آن باشد یا در آشوبى فراگیر قرار گیرم، را خواستارم.
پروردگارا! ما را به زینت ایمان مزیّن فرما، و ما را هدایتگرانى قرار ده که مشمول هدایت تو قرار گرفته باشیم، اى پروردگار جهانیان.
دعاى آن حضرت در حاجتهاى جامعى براى دنیا و آخرت
پروردگارا! تا آنگاه که مرا زنده مىدارى، به آنچه دادهاى قانعم گردان، و عیوبم را بپوشان، و مرا سلامت دار، و آن زمان که مرا میمیرانى مرا بیامرز، و مشمول رحمتت قرار ده، بارالها! مرا بر آنچه برایم مقدّر ساختهاى به رنج نینداز، و آنچه برایم مقدّر نمودهاى را سهل و آسان گردان.
پروردگارا! پدر و مادر و هر که بر من حقى دارد را به بهترین وجه پاداش ده، خداوندا! مرا تنها در آنچه بجهت آن مرا خلق کردهاى مشغول نما، و در آنچه خود متکفّل آن برایم شدهاى مشغول نساز.
پروردگارا! نفسم را ذلیل، و مقامت را در نفسم افزون فرما، و طاعتت و عمل به آنچه مورد رضایت توست، و دورى از آنچه مورد غضب تو مىباشد، را بمن الهام کن، اى بهترین رحمکنندگان.
لم یوجد هامشاَ.
ق فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و سرّى که در او به امانت نهاده شده است.
زهرا در نگاه خورشید
محمدرضا جباران
بررسى کامل سخنانى که رسول مکرم اسلام(ص) به مناسبتهاى مختلف در باره صدیقه کبرا علیها السلام فرموده است فرصتى ویژه مىطلبد که این مقام را گنجایش آن نیست. ما در این مبحثبه منظور تبرک به کلام نورانى نبوى به چند مورد اشارهمىکنیم.
1- فاطمه پاره تن من است.
رسول خدا(ص) فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین نموده است. (1)
و فرمود: هر آنچه او را اندوهگین کند، مرا هم اندوهگین مىکند. هر آنچه او را بیازارد ... و خسته کند، مرا نیز آزرده مىسازد. هر چه او را شادمان کند، مرا هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا هم افسرده مىنماید. (2)
برخى از اهل تسنن به این حدیث استدلال کردهاند که هر کس به فاطمه زهرا بد بگوید کافر مىشود. (3)
2- غضب فاطمه غضب خداست.
فرمود: اى فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو غضب مىکند و به خاطر رضاى تو خشنود مىشود. (4)
3- فاطمه سرور زنان جهان است.
و سرور زنان با ایمان است. (7)
زمانى نیز فرمود: ... این فرشته آمده است تا به من بشارت دهد که فاطمه سرور زنان بهشت است. (8)
4- فاطمه قبل از همه وارد بهشت مىشود.
فرمود: اولین کسى که وارد بهشت مىشود، فاطمه دختر محمد(س) است. (9)
5- فاطمه(س) روز قیامت هم منزل پیامبر اکرم(ص) است.
فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در زیر بارگاه عرش خواهیم بود. (10)
امیرالمؤمنین(ع) روایت کرده است که شبى پیامبر اکرم(ص) در خانه ما خوابید. نیمهشب حسن آب خواست و حضرت برخاسته، کاسهاى آب از مشک برگرفت تا به او بنوشاند. در این میان حسین دستبه کاسه آب برد، پیامبر او را باز داشت و آب را به حسن داد. فاطمه(س) عرض کرد: اى رسول خدا! مثل اینکه حسن را بیشتر دوست مىدارى! فرمود: نه، ولى او قبل از حسین آب خواست. آنگاه فرمود: اى فاطمه، من و تو و این دو و اینکه در خواب است [على(ع)] همه در روز قیامت در یک جا خواهیم بود. (11)
و فرمود: در بهشت درجهاى است که «وسیله» نام دارد. هنگامى که دعا مىکنید، از خدا براى من آن درجه را بخواهید. گفتند: اى رسول خدا، چه کسى با تو در آنجا ساکن خواهد بود؟
فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین. (12)
6- نسل فاطمه(س) بر آتش حرام است.
فرمود: فاطمه پاکدامن است، پس خدا نسل او را بر آتش حرام کرده است. (13)
و فرمود: خدا تو و فرزندانت را عذاب نخواهد کرد. (14)
7- فاطمه(س) میوه وجود پیامبر است.
فرمود: من درختى از بهشتم و فاطمه میوه اوست. (15)
8- فاطمه پارهاى از وجود پیامبر است.
فرمود: فاطمه از وجود من است. هر چه او را خوشحال کند مرا خوشحال مىسازد و هر چه او را غمگین سازد، مرا غمگین مىکند. (16)
9- دوستداران فاطمه در بهشتند.
فرمود: اى سلمان، هر کس فاطمه را دوستبدارد در بهشت است و هر کس با فاطمه دشمنى ورزد در جهنم است. اى سلمان، دوستدارى فاطمه، در یکصد جایگاه به کار مىآید که راحتترین آنها، لحظه مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه است.
هر کس دخترم از او راضى باشد من از او راضى هستم و هر کس من از او راضى باشم خدا از او راضى است و هر کس که فاطمه بر او غضب کند خدا بر او غضب مىکند. (17)
10- فاطمه(س) مظهر نیکى است.
فرمود: اگر حسن و نیکى همچون پیکرى نمایان مىگردید همانا سیماى فاطمه مىشد. بلکه فاطمه بزرگتر از آن است. (18)
11- فاطمه(س) روح پیامبر است.
فرمود: دخترم فاطمه سرور اولین و آخرین زنان جهان است. او پاره تن من، نور چشم و میوه دل من و روح من است. او حوریه آدمى نسب است. هرگاه در محراب مقابل پروردگارش مىایستد نورش براى فرشتگان آسمان مىدرخشد آنچنان که نور ستارگان براى اهل زمین. و خداى عز و جل به فرشتگان مىگوید: اى فرشتگان من، به بندهام فاطمه بنگرید که چگونه در مقابل من ایستاده و اعضاى بدنش از خوف من مىلرزد. بنگرید چگونه قلبش متوجه من است. شما را شاهد مىگیرم که او و پیروانش را از آتش ایمن کردم ... آنگاه همانطور که مریم را صدا زد او را صدا مىزند و مىگوید: اى فاطمه، خدا تو را برگزیده و تطهیر کرده و بر زنان جهان برترى بخشیده است ... (19)
12- فاطمه(س) مادر (دلسوز) پدرش است.
پیامبر اکرم(ص) او را به این کنیه افتخار بخشید و او در مدینه به این کنیه مشهور بود. (20)
در تفسیر این کنیه گفتهاند منظور از پدر شان رسالت پیامبر(ص) است. بنابراین فاطمه مادر اسلام و مسلمین است. یعنى همانطور که اطفال در شداید و گرفتاریها به مادر خویش پناه مىبرند و مادر مرجع و محور آنهاست فاطمه زهرا(س) پناهگاه پیروان اسلام در شداید و گرفتاریهاست. و هنگامى که حق و باطل با هم مشتبه شوند جویندگان حق، راه راست و حق را از او مىجویند.
بحقیقت فاطمه میزان است. همراه او بودن با خدا بودن است و پیروى از او پیمودن راه مستقیم است و جدایى از او جدایى از خدا و حقیقت اسلام.
رفتار پیامبر(ص) نسبتبه زهرا(س)
زهرا(س) در نظر پیامبر عظیمالشان9 از جایگاهى بلند برخوردار بود و نمىتوان براى منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدى تعیین کرد. صحیحتر آنکه بگوییم زبان و قلم را آنچنان قدرتى برخوردار نیست که بتواند از عهده این کار برآید. در یک سخن باید گفت: «در پهناورترین مکان قلب پدر خویش رسول خدا(ص) جاى داشته و در کشور وجود پیامبر اکرم(ص) بهترین موقعیت از آن وى بود.» (21)
اولیاى خدا از بالاترین درجات صفات انسانى برخوردار بودهاند و هر صفتبه صورت کامل در ایشان موجود بوده است. یکى از آن صفات عاطفه و مهرورزى است. شاید کسانى تصور کنند که مهر ورزیدن به اعضاى خانواده نوعى وابستگى است و اولیاى خدا که از هر گونه وابستگى به غیر خدا منزهاند، از این علاقه نیز مبرا و نسبتبه اعضاى خانواده خویش داراى گونهاى بىتفاوتى مىباشند. ولى این، سخنى ناصواب و فکرى خطاست. چه اینکه در این صورت آن بزرگواران از داشتن یکى از ویژگیهاى مهم انسانى بىبهره مىباشند. دیگر اینکه گذشتن از اعضاى خانواده چون فرزند و برادر در راه خدا براى ایشان هیچ مزیتى نمىباشد. زیرا از چیزى گذشتهاند که هیچ علاقهاى به آن ندارند.
اگر بپذیریم که پیامبران نسبتبه فرزندان خویش عاطفه پدرى نداشتهاندباید تمام تمجیدى که از حضرت ابراهیم(ع) به خاطر ذبح فرزندش مىشود لغو و بىحساب باشد.
بنابراین، اولیاء الهى نه تنها داراى عاطفه و مهر بودهاند بلکه عالیترین درجات آن را در وجود خویش داشتهاند.
آنچه در این زمینه اولیاء خدا را از سایر مردم ممتاز مىسازد آن است که عاطفه خویش را محور انتخاب قرار نمىدهند. ایشان در مقام بندگى مىتوانند شدیدترین درجه عاطفه را نادیده انگاشته، فرزندى دلبند یا برادرى عزیز را در راه خدا تقدیم کنند. آنچنان که حضرت ابراهیم(ع) بر آن مىشود که با دستخود فرزندش را سر ببرد و حضرت سیدالشهداء در کمتر از یک روز همه عزیزان خود را در پاى معبود قربان مىکند. آنان مىتوانند کسى از اعضاى خانواده خویش را از خود برانند و از وجود او چشم پوشند، مانند حضرت نوح(ع) که از فرزند ناشایستخویش چشم پوشید.
از طرف دیگر اگر فرزندى آنچنان که شایسته مقام بندگى استخود را با معیارهاى الهى تطبیق دهد عاطفه پدرى به مهر الهى آمیخته مىشود و اسطوره مىآفریند. گریههاى یعقوب پیامبر در طول سالیان متمادى و تا سر حد کورى تنها برگرفته از عاطفه پدرى براى از دست دادن فرزند نبود بلکه چون وى پسرى را از دست داده بود که تا افق وجود پدر بالا آمده و شانه به شانه او مسیر تکامل انسانى را طى کرده بود. یعقوب یوسف را مىطلبید چون تنها یوسف او را مىفهمید و بوى آشنا را از وى استشمام مىکرد. همان بویى که چون از پیراهن یوسف متصاعد شد از دروازه مصر کلبه احزان پدر را در کنعان معطر کرد.
با توجه به این مقدمه به ذکر پارهاى از اظهار علاقههاى وجود مقدس نبوى نسبتبه دخت گرانقدرش مىپردازیم.
1- کوتاهترین زمان دورى
پیامبر عظیمالشان اسلام هنگامى که آهنگ سفر داشتبا فاطمه(س) بعد از همه وداع مىکرد و هنگام مراجعت، با او قبل از همه ملاقات مىکرد. (22)
2- بوسه و احترام
عایشه روایت مىکند: هنگامى که فاطمه(س) داخل مىشد پدرش بر مىخاست، او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند.
همچنین او مىگوید: روزى پیامبر گلوى فاطمه را بوسید، عرض کردم: اى رسول خدا، کارى کردید که پیشتر انجام نمىدادید!
حضرت فرمود: اى عایشه، وقتى مشتاق بهشت مىشوم گلوى فاطمه را مىبوسم. (23)
3- سلام پیاپى
تا مدتها پس از نزول آیه تطهیر هنگامى که پیامبر(ص) براى نمازهاى پنجگانه از منزل خارج مىشد نخستبه در خانه فاطمه(س) مىرفت، دستانش را به دو طرف در مىگرفت و با صداى بلند مىفرمود: سلام بر شما، اى اهل بیت! (24)
4- دلسوزى بر فاطمه(س)
در روایات زیادى وارد شده که آن حضرت با مشاهده سختى حال دختر عزیزش به شدت مىگریست.
آرى، پیامبر مکرم اسلام(ص) عمیقترین احساسات پدرانه خویش را نثار فاطمه(س) مىنمود و این برخوردها ناشى از احساسات و عواطف محض نبوده است وگرنه مىبایستبا دختران دیگر خویش هم به همین شیوه برخورد مىکرد. از همینرو درمىیابیم که این شدت علاقه ناشى از اوج کمال فاطمه(س) و محبوبیت او نزد خداست.
در حقیقت پیامبر(ص) در این همه اظهار علاقه از خداوند متعال متابعت مىکرده است. گویى پیامبر(ص) وظیفه دارد موضع قرآن را در این زمینه تفسیر کند و مردم زمان خویش را به این موضعگیرى آشنا نماید.
موضع قرآن نسبتبه فاطمه(س) و خانواده او
آیات زیادى چون آیه تطهیر، مباهله، هل اتى و قربى در شان صدیقه کبرى علیها السلام و خانوادهاش نازل شده و مفسران تمام مذاهب اسلامى به آن اذعان دارند ما از همه به توضیح مختصرى از آیه مودت اکتفا مىکنیم.
قرآن کریم مىفرماید:
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» (25)
«اى رسول گرامى! به مردم بگو من در مقابل رسالتخویش از شما مزدى نخواهم جز آنکه به خویشاوندان من مودت ورزید.»
مودت عبارت از محبتشدید و علاقهاى است که قلب انسان را فرا گرفته باشد. به عبارت دیگر مودت مرز بین دوست داشتن و عشق ورزیدن است. در این آیه شریف مودت اهل بیتبه عنوان مزد رسالت پیامبر اسلام تعیین شده و مفاد آیه این است که اگر کسى به خاندان پیامبر که مورد نظر این آیه هستند، مودت نورزد نسبتبه نبى مکرم اسلام جفا روا داشته و حق او را ادا نکرده است.
زمخشرى در کشاف روایت کرده است: وقتى این آیه نازل شد گفتند: اى رسول خدا، خویشان تو که مودتشان بر ما واجب شده کیانند؟
آن حضرت فرمود: على، فاطمه و دو پسر ایشان. (26)
در آیه دیگرى مىفرماید: «ما سئلتکم من اجر فهو لکم» (27)
«من هر مزدى از شما بخواهم براى خود شماست.»
از این آیه کریمه به دست مىآید که از مودت خویشان رسول اکرم(ص) که در آیه قبل به عنوان مزد رسالت آن حضرت واجب شده نفعى عاید پیامبر(ص) نمىشود.
بعلاوه رسالت و نبوت چیزى نیست که انسان بتواند مزدى شایسته و لایق براى آن تقدیم کند. و به همین علت قرآن کریم از پیامبران نقل مىکند که همگى به پیروان خویش مىفرمودند: ما مزدى از شما نمىخواهیم. پاداش ما فقط با خداست. (28)
چگونه نفع مودت عاید خود ما مىشود؟
در آیهاى دیگر به بیان این چگونگى پرداخته، مىفرماید:
«قل لا اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلا» (29)
«بگو من مزد از کسى نمىخواهم مگر (همین که) کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگار خویش بیابند.»
در واقع مودت اهل بیت که همان مزد رسالت است راه عبودیتخداست. ایشان محور توحید، و خانههایشان مدارس تربیتبندگانى است که مشتاق عمل به دین خالص پیامبرند. زمخشرى در کشاف مىنویسد: این کلام مانند گفتار کسى است که از روى دلسوزى تلاش کرده و براى تو مالى به دست آورده است. آنگاه به تو مىگوید من از تو هیچ پاداشى نمىخواهم جز اینکه در حفظ این مال بکوشى و آن را از دست ندهى. حال اگر تو آن مال را براى خودت حفظ کردى در حقیقت پاداشى به او ندادهاى ولى او این حقیقت را به اسم ثواب و پاداش از تو تقاضا کرده است و به این ترتیب دو مطلب را به او فهمانده است: 1- اینکه او به هیچ وجه طمع پاداش ندارد. 2- اینکه او نسبتبه تو بسیار مهربان است و اگر تو مال را براى خودت حفظ کنى او همین را به عنوان پاداش از تو مىپذیرد.
آنگاه اضافه مىکند: به جان خودم، رسول خدا(ص) نسبتبه قوم خود و مردمى که براى هدایتشان مبعوث شد بیش از این دلسوز و مهربان بود. (30)
پىنوشتها:
1- خصائص نسائى، ص 35 و کنزالعمال، ج6، ص 220.
2- فضائل الخمسة، ج3، ص 5-15.
3- کتاب فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج3، ص 151 مجموعهاى است مشتمل بر فضایل و مناقب نبى مکرم اسلام(ص)، على(ع)، فاطمه(س) و امام حسن و امام حسین که به همتسید مرتضى حسینى فیروزآبادى (از علماى معاصر شیعه) از کتب معتبر علماى اهل تسنن جمعآورى شده است.
4- ذخائر العقبى، ص39 و میزان الاعتدال ذهبى، ج 2، ص 72.
5- کنزالعمال. ج7، ص 111.
6- فضائل الخمسة، ج3، ص137.
7- همان، ص146.
8- صحیح ترمذى، ج 2، ص306.
9- مستدرک الصحیحین، ج 2، ص 152.
10- معجم هیثمى، ج9، ص 184.
11- اسد الغابة، ج 5، ص269.
12- کنزالعمال، ج7، ص 102.
13- اسد الغابة، ج 5، ص 510.
14- کنزالعمال، ج6، ص219.
15- فرائد السمطین، ج 2، ص 30.
16- همان، ص 45.
17- همان، ص67.
18- همان، ص 68.
19- همان، ص 35.
20- اسد الغابة، ج 5، ص 520 و الاستیعاب، ج 2، ص 752.
21- فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دکتر حسین فریدونى، ص227.
22- مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 498 و ج3، ص6-155.
23- صحیح ترمذى، ج 2، ص319.
34- فرائد السمطین، ج 2، ص 50 و 61.
25- سوره شورى، ایه23.
26- تفسیر کشاف، ج 4، ص219.
27
جایگاه زن در عصر جاهلیت
زنان عرب در دورهى قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اولیه انسانى بهرهاى نداشتند، بلکه از هر حیوانى پستتر و زبونتر به شمار مىرفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپایان رفتار مىکردند و آنان را به صورت کالا در معرض خرید و فروش قرار مىدادند.
زنده به گور کردن دختران در میان پارهاى از اعراب به ویژه طایفه اسد و تمیم رواج داشت. اینان، به خاطر حماقت و نادانى، دخترانشان را زنده به گور مىکردند. (1)
این عمل جنونآمیزشان بدان خاطر بود که مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآیند و موجب ننگ و عارشان گردند و نیز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بیگانه ازدواج کنند، سبب ازدیاد نفوسشان گشته و در نتیجه به روزیشان افزوده خواهد شد و این، موجب شکست اینان مىشود، ولى قرآن کریم علت اصلى کشتن فرزندان را فقر و ندارى و تنگدستى مىداند.
«فرزندانتان را از بیم تنگدستى مکشید. ما به آنان و به شما روزى مىرسانیم.»(2)
«فرزندانتان را از بیم ندارى و تنگدستى مکشید. ما به شما و آنان روزى مىرسانیم.»(3)
در این دو آیه شریفه علت اصلى فرزندکشى بیم ندارى و گرسنگى معرفى شده است.
به هر حال، چه عامل اقتصادى و چه عوامل دیگر، هرچه باشد، سبب شدند که زنده به گور شدن دختران در میان اعراب جاهلى به صورت رسم و عادت درآید و به دیگر قبایل سرایت کند.
قرآن کریم درباره وضع زن در جاهلیت و عکسالعمل مرد نسبت به او چنین مىفرماید: «وقتى به مردى خبر داده مىشد که دخترى پیدا کرده، رنگش از خشم تیره مىشد و از روى شرمندگى از انظار مردم پنهان مىگشت. سپس یا با نهایت بىعلاقگى از دختر نوزاد، نگهدارى مىکرد و یا کودک بىگناه را زیر خاک پنهان مىنمود.» (4)
نحوه دخترکشى در میان قبایل عرب، متفاوت بود. بعضى نوزاد دختر را سر مىبریدند و بعضى دیگر از بالاى کوه پرتاب مىکردند و گروهى نیز در آب غرق مىکردند.
1 ـ الامام على صوت العداله الانسانیه، ص 7.
2 ـ و لا تقتلوا اولادکم خشیه إملاق. نحن نرزقهم و إیاکم. (اسراء/ 31).
3 ـ و لا تقتلوا اولادکم من املاق. نحن نرزقکم و ایاهم. (انعام/ 151).
4 ـ و اذا بشر احدهم بالانثى، ظل وجهه مسودا و هو کظیم. (نحل/ 58 و 59).
- سوره سبا، آیه47.
28- براى نمونه: سوره شعرا، آیات109-127، 145، 164 و 180.
29- سوره فرقان، آیه57.
30- تفسیر کشاف، ج3، ص 288.
ماهنامه کوثر شماره 8
گزیدهاى از گفتار آن حضرت علیها سلام
در توصیف خداوند
در توصیف قرآن
در توصیف قرآن
در توصیف قرآن
در توصیف پدرش
در توصیف پدرش
در فضل پدر و شوهرش
در فضل پدر و شوهرش
در فضل شوهرش
در کیفیت خلقتش
در شناسائى اهلبیت
در توصیف شیعه
در توصیف شیعه
در فضل دانشمندان شیعه
در محبت او به امت پدرش
در مورد قاتل فرزندش امام حسین علیهالسلام
در مورد قاتل فرزندش امام حسین علیهالسلام
در فضیلت درود فرستادن به ایشان
در آنچه محبوب آن حضرت است
در فضیلت تلاوت بعضى از سور قرآن
قولها علیهاالسلام فی وصف اللَّه جلجلاله
اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَیْءٍ کانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَأَها بِلاَ احْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، کَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ، وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَکْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ، وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ، وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ.
قولها علیهاالسلام فی وصف القرآن
بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ المُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ.
سخن آن حضرت در توصیف خداوند
موجودات را خلق نمود بدون آنکه از مادهاى موجود شود، و آنان را بدون هیچ مشابهى پدید آورد، با قدرتش آنها را خلق و با مشیتّش ایجاد نمود، بدون آنکه در ایجاد آن و پدید آوردنشان نیازى داشته، و در تصویرگرى آنها فائدهاى برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حکمتش و آگاهى بر طاعتش و اظهار قدرت خود، و شناسائى راه عبودیّت، و گرامىداشت دعوتش.
سخن آن حضرت در توصیف قرآن
با قرآن حجتّهاى فروزان الهى، و واجبات تفسیر شده، و محرّمات برحذر گردانده شده، و براهین روشن، و دلائل کافى، و فضائل ارزشمند، و مجوزات بخشیده شده، و قوانین نوشته شده روشن مىشود.
قولها علیهاالسلام فی وصف القرآن
اِسْتَخْلَفَ عَلَیْکُمْ کِتابَ اللَّهِ النَّاطِقَ، وَ الْقُرْانَ الصَّادِقَ، وَ النُّورَ السَّاطِعَ، وَ الضِّیاءَ اللاَّمِعَ، بَیِّنَةً بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبَطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اَتْباعَهُ، مُوَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اسْتِماعُهُ.
قولها علیهاالسلام فی وصف القرآن
اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْکامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، وَ زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ. قولها علیهاالسلام فی وصف أبیه صلى اللَّه علیه و آله
اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلی اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ.
سخن آن حضرت در توصیف قرآن
نزد شما کتاب گویاى خدا، و قرآن راستگو، و نور فروزان، و پرتو درخشنده را بر جاى نهاد، که براهینش روشن و رازهایش آشکار، و ظواهرش نمایان، پیروانش مورد غبطه بوده، و آنان را بسوى بهشت رهنمون و شنیدن آن راه نجات است.
سخن آن حضرت در توصیف قرآن
امور آن نمایان، و احکامش شکوفا، و نشانههایش روشن، و محرمّاتش آشکار، و اوامرش هویدا است.
سخن آن حضرت در توصیف پدرش
خداوند پیامبر را براى پایان بخشیدن فرمانش، و به پایان رسانیدن احکامش، و تثبیت رحمت بیکرانش مبعوث کرد.
قولها علیهاالسلام فی وصف أبیه صلى اللَّه علیه و آله
بَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ، وَ یَنْکُثُ الْهامَّ.
قولها علیهاالسلام فی فضل أبیه و بعله علیهماالسلام
اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ، یُقیمانِ اِوَدَهُمْ، وَ یُنْقِذانِهِمْ مِنَ الْعَذابِ الْاَلیمِ اِنْ اَطاعُو هُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدَّائِمَ اِنْ وافَقُو هُما. قولها علیهاالسلام فی فضل أبیه و بعله علیهاالسلام
اَرْضی اَبَوَىْ دینِکِ، مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً، بِسَخَطِ اَبَوَىْ نَسَبِکِ، وَ لا تَرْضى اَبَوَىْ نَسَبِکِ بِسَخَطِ اَبَوَىْ دینِکِ، فَاِنَّ
سخن آن حضرت در توصیف پدرش
رسالت خود را با انذاز ابلاغ کرد، و از روش مشرکین دورى، با رؤساى آنان دشمنى و درگیر با آنان بود، با حکمت و پند نیکو بسوى پروردگارش رهنمون شد، بتها را سرنگون و گردنهاى زورمندان را به خاک مذلّت انداخت.
سخن آن حضرت در فضل پدر و شوهرش
پدران این امت محمد و على علیهماالسلام هستند، اگر از آنان تبعیت کنند کژىهاى ایشان را برطرف، و آنان را از عذاب دردناک نجات مىدهد، و اگر پیروى ایشان را نمایند بهشت جاودان را ارزانى ایشان مىکند.
سخن آن حضرت در فضل پدر و شوهرش
پدران دینیت- پیامبر و على علیهماالسلام- را با ناراحتى پدر نسبىات خشنود ساز، ولى پدر نسبىات را با ناراحتى آنان خشنود نکن، چرا که پدر
اَبَوَىْ نَسَبِکِ اِنْ سَخَطَ اَرْضا هُما مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ علیهماالسلام بِثَوابِ جُزْءٍ مِنْ اَلْفِ اَلْفِ جُزْءٍ مِنْ ساعَةٍ مِنْ طاعاتِهِما، وَ اِنَّ اَبَوَىْ دینِکِ اِنْ سَخَطا لَمْ یَقْدِرْ اَبَوَىْ نَسَبِکِ اَنْ یُرْضِیا هُما، لِاَنَّ ثَوابَ طاعاتِ اَهْلِ الدُّنْیا کُلِّهِمْ لا یَفی بِسَخَطِهِما.
قولها علیهاالسلام فی فضل زوجها
اِنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ حَقَّ السَّعیدِ، مَنْ اَحَبَّ عَلِیّاً فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.
قولها علیهاالسلام فی کیفیة خلقتها
اِنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ نُورى، وَ کانَ یُسَبِّحُ الَّلهَ جَلَّ جَلالُهُ، ثُمَّ اَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، فَاَضاءَتْ، فَلَمَّا دَخَلَ اَبی الْجَنَّةَ اَوْحَى الَّلهُ تَعالى اِلَیْهِ اِلْهاماً اَنْ اَقْتَطِفَ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْکَ الْشَّجَرَةِ وَ اَدِرْها فی لَهَواتِکَ، فَفَعَلَ، فَاَوْدَعَنِی الّلهُ سُبْحانَهُ صُلْبَ اَبی، ثَمَّ اَوْدَعَنی خَدیجَهَ بِنْتَ
نسبىات اگر ناراحت شود آنان او را با پاداش قسمتى از هزاران قسمت ساعتى از اطاعتشان خشنود مىسازند، و اگر پدران دینیت ناراحت شوند پدر نسبىات قادر نیست که ایشان را خرسند سازند، چرا که پاداش طاعتهاى تمامى اهل دنیا با ناراحتى ایشان قابل مقایسه نیست.
سخن آن حضرت در فضیلت شوهرش
سعادت و رستگارى، همه سعادتها و رستگاریها، حقانیت و واقعّیت سعادت و رستگارى در کسى است که على علیهالسلام را در دوران زندگى و پس از شهادتش دوست داشته باشد.
سخن آن حضرت در کیفیت خلقتش
خداوند نورم را خلق فرمود، و آن تسبیح و تنزیه او را مىنمود، آنگاه آنرا در درختى از درختان بهشتى به ودیعت نهاد، که به سبب آن نور درخشان گردید، هنگامى که پدرم داخل بهشت شد، خداوند به او الهام کرد که میوه آن درخت رإ؛ ّّ بچیند و بخورد، پیامبر این کار را انجام داد، خداوند نورم را در صلب پدرم به ودیعت نهاد، آنگاه آنرا در رحم مادرم قرار داد، تا آنکه ایشان مرا به دنیا
خُوَیْلَدَ، فَوَضَعَتْنی، وَ اَنَا مِنْ ذلِکَ النُّورِ، اَعْلَمُ ما کانَ وَ ما یَکُونُ وَ ما لَمْ یَکُنْ.
قولها علیهاالسلام فی التعریف بأهل البیت
نَحْنُ وَسیلَتُهُ فی خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ، وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فی غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اَنْبِیائِهِ. قولها علیهاالسلام فی وصف الشیعة
اِنْ کُنْتِ تَعْمَلُ بِما اَمَرْناکِ، وَ تَنْتَهی عَمَّا زَجَرْناکِ عَنْهُ، فَاَنْتِ مِنْ شیعَتِنا، وَ اِلاَّ فَلا.
قولها علیهاالسلام فی وصف الشیعة
اِنَّ شیعَتَنا مِنْ خِیارِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، کُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالی اَوْلِیائِنا وَ مُعادى اَعْدائِنا وَ الْمُسَلِّمِ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا، لَیْسُوا
آوردند، و من از آن نور هستم، آنچه اتفاق افتاده، و آنچه اتفاق خواهد افتاد و آنچه نبوده است را مىدانم.
سخن آن حضرت در شناسائى اهلبیت
ما وسیلههاى الهى در میان مخلوقاتش، و خواص او، و تنزیهکنندگانش، و حجت او و وارثان پیامبرانش مىباشیم.
سخن آن حضرت در توصیف شیعه
اگر به آنچه تو را بدان امر نمودیم عمل کنى، و از آنچه نهى کردیم بازایستى، از شیعیان ما مىباشى، و در غیر اینصورت از آنان شمرده نمىشوى.
سخن آن حضرت در توصیف شیعه
شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشت مىباشند، دوستان ما و دوستداران دوستان ما، و دشمنان دشمنان ما و کسانى که با قلب و زبان
من شیعَتِنا اِذا خالَفُوا اَوامِرَنا وَ نَواهینا فی سائِرِ الْمُوْبِقاتِ، وَ هُمْ مَعَ ذلِکَ فِی الْجَنَّةِ، وَ لکِنْ بَعْدَ ما یَطَّهَّرُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِالْبَلایا وَ الرَّزایا، اَوْ فی عَرَصاتِ الْقِیامَةِ بِاَنْواعِ شَدائِدِها، اَوْ فِی الطَّبَقِ الْاَعْلی مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذابِها، اِلى اَنْ نَسْتَنْقِذَهُمْ بِحُبِّنا مِنْها، وَ نَنْقُلَهُمْ اِلى حَضْرَتِنا.
قولها علیهاالسلام فى فضل علماء الشیعة
حضرت امرأة عند الصدیقة فاطمة الزهراء علیهاالسلام فقالت: ان لى والدة ضعیفة و قد لبس علیها فی امر صلاتها شىء، و قد بعثتنى الیک اسالک، فاجابتها فاطمة علیهاالسلام عن ذلک، ثم ثنّت فاجابت، ثم ثلّثت فاجابت، الى ان عشّرت فاجابت، ثم خجلت من الکثرة، فقالت: لا اشق علیک یا بنت رسولاللَّه، قالت فاطمة علیهاالسلام: هاتى و سلى عمّا بدا لک- الى ان قالت:- سمعت ابىرسولاللَّه صلى اللَّه علیه وآله یقول: ان علماء شیعتنا یحشرون، فیخلع علیهم من خلع الکرامات على قدر کثرة علومهم و جدّهم فی ارشاد عباداللَّه، حتى یخلع على الواحد منهم الف الف خلعة من نور- الى ان قالت:
تسلیم ما هستند از شیعیان ما شمرده نمىشوند، آنگاه که با او امر ما مخالفت نموده و از نواهى ما اجتناب نکنند، و با اینهمه در بهشت مىباشند، ولیکن بعد از آنکه با ناراحتىها و گرفتاریها از گناهان پاک شوند، یا در موقفهاى قیامت با انواع دردها، یا در طبقه اول از جهنم قرار داده شوند و با عذابهاى الهى عقاب شوند، تا با محبت ما از آن نجات یابند و به حضور ما برسند.
سخن آن حضرت در فضیلت دانشمندان شیعه
زنى نزد آن حضرت آمده و گفت: مادر ناتوانى دارم که بعضى از مسائل نماز براى او مورد سؤال قرار گرفته است و مرإ؛ ّّ نزد تو فرستاده تا سؤال نمایم، آن حضرت پاسخ او را داد، دوباره پرسید پاسخ شنید، مرحله سوم پرسید باز پاسخ شنید، تا ده سؤال مطرح کرد و باز پاسخ خود را دریافت، در اینجا از کثرت سؤال خجالت کشید و گفت: اى دختر پیامبر دچار مشکل شدى، آن حضرت فرمود: سؤالاتت را مطرح کن- تا آنجا که فرمود:
از پدرم شنیدم که مىفرمود: دانشمندان شیعه در روز قیامت که محشور مىشوند به اندازه کثرت علومشان و جدّیتشان در ارشاد بندگان خداوند خلعتهاى کرامت بر آنان مىپوشانند، تا آنجا که بر بعضى از آنان میلیونها خلعت نور پوشانده مىشود- تا آنجا که فرمود:
یا اَمَةَ اللَّهِ اِنَّ سِلْکاً مِنْ تِلْکَ الْخُلَعِ لَاَفْضَلُ ممَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ اَلْفَ اَلْفِ مَرَّةً وَ ما فَضُلَ فَاِنَّهُ مَشُوبٌ بِالتَّنْغیصِ وَ الْکَدِرِ.
قولها علیهالسلام فی محبتها لامة ابیها
روى انها لّما سمعت بان اباها زوّجها و جعل الدراهم مهراً لها سألت اباها أن یجعل مهرها الشفاعة فی عصاة امته، نزل جبرئیل و معه بطاقة من حریر مکتوب فیها: جعل اللَّه مهر فاطمة الزهراء شفاعة المذنبین من امة ابیها، فلّما احتضرت اوصت بان توضع تلک البطاقة صدرها تحت الکفن فوضعت و قالت:
اِذا حَشَرْتُ یَوْمَ الْقِیامَةِ رَفَعْتُ تِلْکَ الْبِطاقَةَ بِیَدَىَّ وَ شَفَّعْتُ فی عُصاةِ اُمَّةِ اَبی.
قولها علیهاالسلام فی قاتل ولدها الحسین علیهالسلام
قاتِلُ الْحُسَیْنِ فِى النَّارِ.
اى کنیز، رشتهاى از آن خلعتها میلیونها بار برتر است از آنچه خورشید بر آن تابیده است. سخن آن حضرت در محبّتش به امت پدرش روایت شده:
آنگاه که شنید پدرش او را تزویج کرده و مهرش را مبلغى پول قرار داده، از پدرش خواست که مهرش را شفاعت گناهکاران امت او قرار دهد، آنگاه جبرئیل نازل شد و در دستش پارچهاى قرار داشت که روى آن نوشته بود: خداوند مهر فاطمه را شفاعت گناهکاران امت پدرش قرار داده است، هنگامى که آن حضرت به حال احتضار رسیده وصیت کرد که آن پارچه را روى سینه و زیر کفنش قرار دهند، و فرمود:
آنگاه که محشور گردیدم این پارچه را با دستم بلند کرده در مورد گناهکاران امت پدرم شفاعت مىنمایم.
سخن آن حضرت در مورد قاتل فرزندش امام حسین علیهالسلام
قاتل حسین علیهالسلام در آتش دوزخ است.
قولها علیهاالسلام فیمن قتل ولدها علیهالسلام
خابَتْ اُمَّةٌ قَتَلَتْ اِبْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.
قولها علیهاالسلام فی فضل التسلیم علیهم
عن یزید بن عبدالملک النوفلی، عن ابیه، عن جده قال: دخلت على فاطمة بنت رسولاللَّه علیهماالسلام فبد أتنی بالسلام، قال: و قالت: قال ابی، و هو ذا حى:من سلّم على و علیک ثلاثة ایام فله الجنة، قلت له: ذا فی حیاته و حیاتک او بعد موته و موتک؟ قالت:
فی حَیاتِنا وَ بَعْدَ وَفاتِنا.
قولها علیهاالسلام فیما یحبّها
حُبِّبَ اِلَىَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ کِتابِ اللَّهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِاللَّهِ، وَ الْاِنْفاقُ فی سَبیلِاللَّهِ. سخن آن حضرت در مورد قاتل فرزندش علیهالسلام
زیانکار است امتى که پسر دختر پیامبرش را به شهادت مىرساند.
سخن آن حضرت در فضیلت درود فرستادن به ایشان
یزید بن عبدالملک از پدرش، از جدش روایت مىکند، که گفت: به خدمت آن حضرت رسیدم، ابتدا به سلام نمود، و فرمود: پدرم در زمان زنده بودن فرمود: هر که بر من یا بر تو سه بار درود فرستد داخل بهشت مىشود، او گوید: به آن حضرت گفتم: این مطلب در زمان زندگى پیامبر و شماست یا بعد از رحلت ایشان و شما؟ فرمود:
در زمان زندگى ما و بعد از رحلتمان از این دنیا.
سخن آن حضرت در آنچه محبوب آن حضرت است
از دنیاى شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره پیامبر، انفاق در راه خدا. قولها علیهاالسلام فی فضائل بعض السور
قارِىءُ «الْحَدیدِ» وَ «اِذا وَقَعَتْ» وَ «سُورَةِ الرَّحْمنِ» یُدْعى فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ: ساکِنُ الْفِرْدَوْسِ.
سخن آن حضرت در فضیلت قرائت بعضى از سور قرآن
خواننده سوره حدید و واقعه و رحمان در ملکوت آسمانها ندا کرده مىشود: تو ساکن بهشت فردوس مىباشى.
فصل سوم (2)
گزیدهاى از گفتار آن حضرت
در آداب غذا خوردن
در شدت عذاب جهنم در تحریض به دعا نمودن بر مرده
در ترغیب به تلاوت قرآن و دعا در شب اول دفن
در فضیلت شب قدر
در گرامىداشتن میهمان
در تقدیم همسایه بر خود
در فضیلت مقام مادر
در تعیین حدود وظایف زن و مرد
در توصیف بهترین مردان
در توصیف بهترین زنان
در مورد بهترین چیز براى زن
در اهمیت حجاب
در نزدیکترین حالت زن نسبت به پروردگارش
در تعیین ساعت اجابت دعا
در فضیلت عمل خالص
در مورد خرسندى فرشتگان از پیروزى مؤمنان
در توصیف مؤمن
در فضیلت خوشروئى
در وظیفهى روزهدار
قولها علیهاالسلام فی خصال المائدة
فِی الْمائِدَةِ اِثْنَتا عَشَرَةَ خَصْلَةً، یَجِبُ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ اَنْ یَعْرِفَها، اَرْبَعٌ فیها فَرْضٌ وَ اَرْبَعٌ فیها سُنَّةٌ، وَ اَرْبَعٌ فیها تَأْدیبٌ.
فَاَمَّا الْفَرْضُ: فَالْمَعْرِفَةُ وَ الرِّضا وَ التَّسْمِیَةُ وَ الشُّکْرُ.
وَ اَمَّا السُّنَّةُ: فَالْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعامِ وَ الْجُلُوسُ عَلَى الْجانِبِ الْاَ یْسَرِ، وَ الْاَکْلُ بَثَلاثِ اَصابِعَ. وَ اَمَّا التَّأْدیبُ: فَالْاَکْلُ بِما یَلیکَ وَ تَصْغیرُ اللُّقْمَةِ وَ الْمَضْغُ الشَّدیدُ، وَ قِلِّةُ النَّظَرِ فی وُجُوهِ النَّاسِ. قولها علیهاالسلام فی شدة عذاب النار
اَلْوَیْلُ ثُمَّ الْوَیْلُ لِمَنْ دَخَلَ النَّارَ.
سخن آن حضرت در آداب غذا خوردن
در غذا خوردن دوازده ویژگى مىباشد که بر هر مسلمانى واجب است آنها را بداند، چهار ویژگى واجب، چهار ویژگى مستحب، و چهار ویژگى از ادب است.
اما واجبات آن: شناخت و رضایت و خشنودى، و نام خدا را بردن و شکر او را نمودن. و اما مستحبّات آن: شستن دست قبل از غذا، و نشستن بر طرف چپ، و خوردن به سه انگشت. و اما آنچه از ادب است: خوردن از جلوى ظرف غذا، و کوچک گرفتن لقمه، و جویدن زیاد، و کمتر نگریستن به چهرههاى مردم.
سخن آن حضرت در شدت عذاب جهنم
واى، واى، بر آنکه داخل آتش دوزخ شود.
قولها علیهاالسلام فی التحریض للدعاء للمیت
عن على علیهالسلام: مروا اهالیکم بالقول الحسن عند موتاکم، فان فاطمة علیهاالسلام لمّا قبض ابوها صلى اللَّه علیه و آله اسعدتها بنات هاشم، فقالت:
اُتْرُکْنَ التِّعْدادَ وَ عَلَیْکُنَّ بِالٌّدعاءِ.
قولها علیهاالسلام فی الحثّ على قراءة القرآن و الدعاء فی لیلة الدفن
روى انها علیهاالسلام لما احتضرت اوصت علیا علیهالسلام فقالت: اذا انا متّ فتولّ انت غسلی- الى ان قالت:- و اجلس عند رأسی قبالة وجهی
فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرْانِ وَ الدُّعاءِ، فَاِنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها اِلى اُنْسِ الْاَحْیاءِ. قولها علیهاالسلام فی فضل لیلة القدر
روى انها علیهاالسلام لا تدع احداً من اهلها ینام تلک اللیلة (لیلة
سخن آن حضرت در تحریض به دعا نمودن بر مرده
از حضرت على علیهالسلام روایت شده که فرمود: به خانوادههاى خود دستور دهید تا در مورد مردگانتان سخن زیبا گویند، هنگام رحلت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله دختران بنىهاشم حضرت فاطمه علیهاالسلام را یارى مىنمودند، آن حضرت فرمود:
از ذکر مناقب و مفاخر بپرهیزید و بر شما باد به دعا کردن.
سخن آن حضرت در ترغیب به تلاوت قرآن و دعا در شب اول دفن
روایت شده: آن حضرت هنگام احتضار به حضرت على علیهالسلام وصیت کرد و فرمود: هنگامى که از دنیا رفتم غسلم را به عهده گیر- تا آنجا که فرمود:- و بالاى سرم در حالى که روبرویم قرار دارى بنشین و بسیار قرآن بخوان و دعإ؛
ّّ بنما، زیرا آن ساعتى است که شخص مرده به همنشینى زندهها نیازمند است.
سخن آن حضرت در فضیلت شب قدر
روایت شده: در شب قدر آن حضرت نمىگذاشت افراد خانوادهاش به القدر)
و تداویهم بقلة الطعام و تتأهّب لها من النهار، و تقول:
مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَها.
قولها علیهاالسلام فی ایثار الضیف
روى ان رجلاً جاء الى النبى صلى اللَّه علیه و آله، فشکا الیه الجوع، فقال رسولاللَّه: من لهذا الرجل اللیلة؟ فقال على علیهالسلام: انا له یا رسولاللَّه، فاتى فاطمة علیهاالسلام فقال لها: ما عندک یا ابنة رسولاللَّه؟ فقالت:
ما عِنْدَنا اِلاَّ قُوتُ الصَّبِیَّةِ، لکِنَّا نُؤْثِرُ بِهِ ضَیْفَنا.
قولها علیهاالسلام فی تقدیمها الجار على نفسها
عن الحسن علیهالسلام: رأیت امى فاطمة علیهاالسلام قامت فی محرابها لیلة جمعتها، فلم تزل راکعة ساجدة، حتّى اتّضح عمود الصبح، و سمعتها تدعو للمؤمنین و المؤمنات و تسمّیهم و تکثر الدعاء لهم، و لا تدعو لنفسها بشىء، فقلت لها: یا امّاه، لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک؟ قالت: یا بُنَىَّ! اَلْجارُ ثُمَّ الدَّارُ.
خواب روند، و با کم غذا دادن به ایشان، آنان را بیدار نگاه مىداشت، و براى این منظور در روز قبل مواردى را آماده مىکرد، و مىفرمود:
محروم و زیانکار کسى است که از خیر شب قدر محروم باشد.
سخن آن حضرت در گرامى داشتن میهمان
روایت شده: مردى نزد پیامبر آمد و از گرسنگى شکایت کرد، آن حضرت فرمود: امشب چه کسى او را سیر مىکند، حضرت على علیهالسلام فرمود: اى پیامبر من، آنگاه نزد حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده و گفت: اى دختر پیامبر نزد تو چیزى هست؟ فرمود:
نزد ما غذائى جز غذاى کودکان باقى نمانده است، امّا ما میهمانمان را بر خود مقدم مىداریم. سخن آن حضرت در مقدم داشتن همسایه بر خود
از امام حسن علیهالسلام روایت شده که فرمود: مادرم حضرت فاطمه علیهاالسلام را در شب جمعهاى در محراب عبادت دیدم، همواره در رکوع و سجود بود، تا آنکه طلوع فجر شد، و مىشنیدم که زنان و مردان را نام برده و بسیار براى آنها دعا مىکند ولى براى خود دعائى نفرمود، گفتم: اى مادر چرا همانگونه که براى دیگران دعا مىکنى براى خودت دعا نمىنمائى؟ فرمود:
پسرم! ابتدا همسایه آنگاه خاندان خود.
قولها علیهاالسلام فی فضل مقام الامّ
اَلْزِمْ رِجْلَها فَاِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اَقْدامِها.
قولها علیهاالسلام فی تحدید خدمة الزوجین
تقاضی علیّ و فاطمة علیهماالسلام الی رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله فی الخدمة، فقضى على فاطمة بخدمة ما دون الباب، و قضى على علیّ ما خلفه، فقالت فاطمة علیهماالسلام:
فَلا یَعْلَمُ ما داخَلَنی مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللَّهُ بِاِکْفائی رَسُولُاللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ.
قولها علیهاالسلام فى توصیف خیر الرجال
خِیارُکُمْ اَلْیَنُکُمْ مَناکِبُهُ وَ اَکْرَمُهُمْ لِنِسائِهِمْ.
سخن آن حضرت در فضیلت مقام مادر
همواره در کنار مادر باش، زیرا بهشت زیر پاى مادران است.
سخن آن حضرت در تعیین حدود وظائف زن و مرد
حضرت على و فاطمه علیهماالسلام در مورد تعیین وظائفشان در خانه از پیامبر نظرخواهى نمودند، پیامبر کارهاى درون خانه را بحضرت فاطمه علیهاالسلام و کارهاى بیرون خانه را به على علیهالسلام سپرد، حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: از سرور و خوشحالى من از اینکه پیامبر مرا از برخورد با مردان معاف کرد کسى جز خداوند آگاه نیست.
سخن آن حضرت در توصیف بهترین مردان
بهترین شما کسى است که اخلاقش نیکو بوده و نسبت به همسرش مهربانتر باشد.
قولها علیهاالسلام فی وصف خیر النساء
روى أنّ أمیرالمؤمنین علیهالسلام سألها: ما خیر النساء؟ قالت: اَنْ لا یَرَیَنَّ الرِّجالَ وَ لا یَرُونَهُنَّ. و فى روایة:
لا یَراهُنَّ الِّرجالُ.
قولها علیهاالسلام فی ما هو خیر للمرأة
روى أن النبی صلى اللَّه علیه و آله قال لها:اى شی خیر للمرأة؟ قالت: اَنْ لا تَرى رَجُلاً، وَ لا یَراها رَجُلٌ.
و فى روایة:
اَنْ لا تَرى الِّرجالَ وَ لا یَرُوها.
سخن آن حضرت در توصیف بهترین زنان
روایت شده که حضرت على علیهالسلام از حضرت فاطمه علیهاالسلام پرسید: بهترین زنان کیانند؟ فرمود:
آنانکه مردان را نبینند، و مردان نیز آنان را نبینند.
و در روایتى دیگر اینگونه آمده:
اینکه مردان او را نبینند.
سخن آن حضرت در مورد بهترین چیز براى زن
روایت شده که پیامبر پرسید: چه چیز براى زن نیکوست؟ فرمود: مردى را نبیند، و مردى نیز او را نبیند.
و در روایتى دیگر اینگونه آمده:
مردى او نبیند و مردان او را نبینند.
قولها علیهاالسلام فی اهمیة الحجاب
عن علی علیهالسلام: استأذن أعمى على فاطمة علیهاالسلام فحجبته، فقال رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: لم حجبتیه و هو لا یراک؟ فقالت:
اِنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَاِنّی اَراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ.
قولها علیهاالسلام فی أدنى ما تکون المرأة من ربّها
سأل رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله عن المرأة متى تکون أدنى من ربّها؟ قالت:
اَدْنی ما تَکُونُ مِنْ رَبِّها اَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِها.
قولها علیهاالسلام فی تعیین ساعة الاجابة
کانت علیها السلام تقول لغلامها:
اِصْعَدْ عَلَی السَّطْحِ، فَاِنْ رَأَیْتَ عَیْنَ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلَّى لِلْغُرُوبِ فَاَعْلِمْنی حَتّى اَدْعُو.
سخن آن حضرت در اهمیت حجاب
از حضرت على علیهالسلام روایت شده که فرمود: مرد کورى از حضرت فاطمه علیهاالسلام اجازه ورود خواست، ایشان خود را در پوشش قرار داد،پیامبر فرمود:چرا خودت را در پوشش قرار دادى در حالیکه او تو را نمىبیند؟ فرمود:
اگر مرا نمىبیند من او را مىبینم، و او بو را احساس مىکند.
سخن آن حضرت در نزدیکترین حالت زن نسبت به پروردگارش پیامبر پرسید: نزدیکترین زمانیکه زن نسبت به پروردگارش قرار دارد چه هنگام است؟ فرمود:
نزدیکترین زمان زن نسبت به پروردگارش هنگامى است که در کنج خانهاش قرار دارد.
سخن آن حضرت در تعیین ساعت اجابت دعا
آن حضرت در روز جمعه به غلام خود مىفرمود: بر بلندى قرار گیر، آنگاه که دیدى قرص خورشید در حال غروب است مرا آگاه کن، تا دعا نمایم.
قولها علیهاالسلام فی فضل العمل الخالص
مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اَهْبَطَ اللَّهُ اِلَیْهِ اَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.
قولها علیهاالسلام لمن غلب على عدوه
اختصم الیها امرأتان فتنازعتا فی شىء من امر الدین: احداهما معاندة و الاخرى مؤمنة، ففتحت على المؤمنة حجّتها فاستظهرت على المعاندة، ففرحت فرحاً شدیداً، فقالت علیهاالسلام:
اِنَّ فَرَحَ الْمَلائِکَةِ بِاسْتِظْهارِکِ عَلَیْها اَشَدُّ مِنْ فَرَحَکِ، وَ اِنَّ حُزْنَ الشَّیْطانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِهَا عَنْکِ اَشَدُّ مِنْ حُزْنِها.
قولها علیهاالسلام فی وصف المؤمن
اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ الَّلهِ تَعالى.
سخن آن حضرت در فضیلت عمل خالص
هر که خالصترین عباداتش را نزد خداوند بفرستد، او بهترین مصلحتش را براى او مقدّر مىفرماید.
سخن آن حضرت در مورد خرسندى فرشتگان از پیروزى مؤمنان
دو زن در مسألهاى از مسائل دینى با یکدیگر گفتگو مىکردند، یکى دشمن و دیگرى مؤمن، برهان زن مؤمن غالب گردید، و او بسیار خرسند شد، آن حضرت فرمود:
خرسندى فرشتگان از پیروزى تو بیشتر از خوشحالى توست، و ناراحتى شیطان و یارانش از ناراحتى دشمن تو افزونتر است.
سخن آن حضرت در توصیف مؤمن
مؤمن با نور الهى مىنگرد.
قولها علیهاالسلام فی فضیلة حسن الوجه
اَلْبُشْرُ فی وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ، الْبُشْرُ فی وَجْهِ الْمُعادى یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النَّارِ. قولها علیهاالسلام فی ادب الصائم
ما یَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِیامِهِ، اِذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.
سخن آن حضرت در فضیلت خوشروئى
روى خندان نسبت به انسان مؤمن آدمى را به بهشت رهنمون مىسازد، روى خندان در چهره معاند و دشمن آدمى را از عذاب دوزخ نگاه مىدارد.
سخن آن حضرت در وظیفه روزهدار
روزهدار آنگاه که زبان و گوش و چشم و اندامش را حفظ ننماید، روزهاش چه اثرى دارد.
بهترین موقع دعا از دیدگاه حضرت زهرا
یکى از مهمترین و لازمترین امور زندگى یک مؤمن ارتباط برقرار کردن با خدا از طریق دعا و نیایش است در زندگى اولیاء خدا دعا جایگاه اساسى و ویژه دارد و بخش مهمى از بهترین اوقات آنها اختصاص به دعا و نیایش دارد.
در قسمت دعا، انبوهى از دعاهایى که از ناحیه مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام رسیده فهرستوار نقل کردیم. اما یکى از مسائل دیگر در مورد دعا رعایت آداب دعا از جمله زمان دعا است. اولیاء خدا مترصد اوقات بودند و بهترین زمانها را براى دعا انتخاب مىنمودند در اینجا به روایتى مىپردازیم که یکى از اوقات مناسب براى دعا را فاطمه زهرا علیهاالسلام به ما در قول و عمل معرفى مىکنند.
قالت فاطمه الزهرا علیهاالسلام:
سمعت النبى صلى اللَّه علیه و آله، ان فى الجمعة لساعة لا یراقبها رجل مسلم یسال اللَّه عز و جل فیها خیرا الا اعطاه ایاه قالت فقلت: یا رسولاللَّه اى ساعة هى؟ قال اذا تدلى نصف عین الشمس للغروب قال و کانت فاطمة علیهاالسلام تقول لغلامها: اصعد على الضراب فاذا رایت نصف عین الشمس قد تدلى للغروب فاعلمنى حتى ادعو. (1)
(فاطمه زهرا علیهاالسلام مىفرماید: از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدم، در روز جمعه ساعتى است که هیچ مسلمانى مراقب آن نبوده که حاجت خیرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنکه حاجت او را برآورده ساخته است. فاطمه علیهاالسلام مىگوید عرض کردم یا رسولاللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است که نصف قرص خورشید در موقع غروب پنهان شود. پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام درآى و چون دیدى نصف قرص خورشید در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا کنم.)
این مقالات باتلاش بنیادشهید وامورایثارگران تدوین گردیده است.
یادداشتی از مسعود ده نمکی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم اردیبهشت 1388 ساعت 18:38 شماره پست: 130
دیروز لودر به خانه مردم می انداختید....!
به رغم انتقاداتی که به اخراجی ها و فرهنگنامه تحریف شده اسارت ومبانی اعتقادی مسعود ده نمکی دارم اما منطق او را در مقابل کرباسچی های انقلاب می ستایم:
حمله کرباسچی به اخراجی ها برایم جالب توجه بود چون تا دیروز نوچه های دزدان بیت المال و پاچه خوارهای آقا زاده ها با دریافت چندر غاز به بهانه نقد اخراجی ها هرچه به دهانشان می رسید می گفتند حالا خود چیز مهره ها به میدان آمده اند .
بغض آنها از اخراجی ها به خاطر این است که مردم را به جای اینکه روبروی هم قرار دهد در کنار هم قرار داده تا این حضرات نتوانند سوار موج اختلاف بین نسلها شوند....
آری ده نمکی با قالپاق دزد ها و لمپنها و به قول برخی دوستان ژیگول ها و به قول منتقد محترمی مو سیخ سیخی ها کنار می آید ولی با آقا زاده های دزد مال مردم خور که با موتور گازی به حکومت رسیدند و با بنز به خانه رفتند نه!
درد مشترک مردم ما عدالت و نفرت از ریاکارانی است که تعطیلاتشان رادر کانادا و آنتالیا سر می کنند و در تهران داد ارشاد جوانان دارند....آیا این شخصیت ها و آقا زاده هایشان تداعی کننده حاجی گرینف اخراجی ها نیستند که امروز با دیدن نقش خود و هجو شدن آن و خنده مردم به آنها اینقدر عصبانی شده اند؟
آقای کرباسچی یادشان رفته عکس های شهدا را از خیابانها پاک می کرد وبه جای آن تبلیغات شرکت های خارجی را می کوبید امروز مدافع جنگ و شهدا شده؟
نگذارید پرونده های گرد و خاک خورده سابق را که به خاطر مصلحت نظام!!!! چال کردند بیرون کشیده شود!
نگذارید پرونده های شهرام جزایری ها و فاضل خداداد ها باز خوانی شود بگذارید مردم فکر کنند شما نخبگان سیاسی پاکید و منجی آنها شاید ....
آن کسی که باید اخراجی باشد مدیران فسد و خواص به انحراف رفته هستند نه مردم دچار درد فقر اقتصادی و فرهنگی.
چه شده تا دیروز لودر به خانه مردم می انداختید تا برج بسازیید امروز لودر به جان سینما و استقبال مردمی ار آن انداخته اید؟
من از نوشتن علیه دزدان بیت المال اعم از پداران و پسرانشان چه چپ و چه راست پشیمان نخواهم شد و در عرصه نشریات باشم ویا در سینما یقه آنها را رها نخواهم کرد چرا که اینها و جرمشان را کمتر از بعثی هایی که در بستان به نوامیس مردم تجاوز کردند نمی دانم .
آنها با زور اسلحه به نوامیس ایرانی تجاوز کردند و اینها با غارت بیت المال و انباشت ثروت در دست خود و اقربایشان و ایجاد فاصله طبقاتی به اسم توسعه و عوارض غیر غابل اجتناب آن عده کثیری دختران ایران زمین را از درد نان شب و نداری به تن فروشی به ملخ خور های حاشیه نشین وادار کردند.....
هم مرگ بر زمان شما نیز بگذر د
هم رونق جهان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
مسعود ده نمکی
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
صفی برای برابری
روز چهارشنبه رفته بودم نمایشگاه کتاب.حواشی جالبی داشت که شاید به زودی مطلبی درباره آن منشر کنم.
موقع نماز که شد با عجله دویدم روی موکت ها ی پهن شده در وسط محوطه نمایشگاه تا از رکعت اول جا نمانم.بلافاصله کنارمن آقایی میان سال وکت وشلواری نمازش را بست. صوت ضعیف اما محزونش نشان از حال خوش او می داد.نماز تمام شد.باهم دست دادیم. چند نفری شروع کردند به عکس گرفتن از ما.دکتر پرویز هم که در صف های جلویی بود دستش را بالا آورد و سلام کرد.غرورم را شکستم وبه صورت بغل دستی ام نگاه کردم.وزیر بهداشت بود .دکتر باقری لنکرانی.
بعضی ها که متوجه موضوع شده بودند دورمان را گرفتند وبا اصرار از دکتر امضا و یادگاری می خواستند.از کارشان خوشم نیامد.می دانستم دکتر الان بلند می شود.به ذهنم فشار آوردم که نکته ای در حافظه ام هست بگویم یا نه؟یاد دوست خوبم دکتر سید حسین حاجی میرزایی افتادم.مطمئن بودم وزیر او را می شناسد.اما دیدم با این حساب من هم می شوم شبیه همان امضا بگیرها.آقای پرویز آمده بود تا دکتر را از دست جماعت نجات دهد.آرام دهانم را به گوش وزیر نزدیک کردم و از دغدغه قدیمی خودم یعنی کمرنگ شدن مقوله جداسازی بخش های بیمارستانی زنان سخن گفتم.دکتر وسط آن شلوغی پاسخ داد :پر رنگ می شود و رفت.
من که امیدوارم تحقق این امر یادگاری خوبی از ارزش محوری دولت اصولگرا به حساب آید.نمی دانم آیا اراده ای برای توجه به این مطالبه دینی وجود دارد؟
این دعا را شنیده ای ؟بعضی ها به هم می گویند مثل گل باشی!
گل مظهر زیبایی است.اما معنای آن عبارت را باید کمی عمیق تر دانست.
عمر گل کوتاه است.با این حال دو خاصیت بی نظیر دارد که مشابه آن یافت می نشود!
یکی عسل،که به صراحت قرآن مجید،شفاست و دیگری گلاب که هیچ رایحه عالم مادی هم
پای آن وجود ندارد.
مثل گل باشید یک متلک آبدار است!یعنی آی...که ده ها برابر گل عمر می کنی...خرت به
چند من؟!!
ما در کنار تمام چریک ها و مبارزان راه حق
در سراسر دنیا هستیم.
استاد حسن رحیم پورازغدی گفت: طبق رهنمودهای امام راحل(ره)، ما در کنار تمام چریکها و مبارزان راه حق، در سراسر دنیا هستیم و حاضریم تجربیاتمان را بدون چشمداشت به آنها انتقال داده و راه سیلی زدن بر گونه ابر قدرتها را برای سیلی خوردگان عالم به تصویر بکشیم.
این استاد حوزه و دانشگاه که در همایش "امام خمینی و تبیین معنویت حقیقی" در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و در سالن اجتماعات دانشکده علوم اداری و اقتصاد سخن میگفت، با بیان این مطلب، افزود: در کشور صداهایی به گوش میرسد و البته تازگی هم ندارد که میگویند فلسطین و افغانستان به ما چه مربوط، قیمت گوجه فرنگی را تثبیت کنید؛ در حالی که مطابق اندیشهی امام (ره)، هر چند مسئولان کشور موظف به تلاش حداکثری برای آسایش مردم هستند، اما قرار داشتن مردم در رفاه حداکثری هدف اصلی و نهایی انقلاب ما نیست، بلکه گسترش نفوذ اسلام در جهان است و اگر مسئولان کشور تمام توجهشان را به مسائل داخلی معطوف کنند و از مسائل خارجی باز بمانند، خیانت آشکاری را مرتکب شدهاند.
وی ادامه داد: امام خمینی(ره) همواره با اذعان به وجود مشکلات اقتصادی عدیده در کشور آن هم با وجود مشکلات فراوان پس از انقلاب و نیز جنگ، از مردم میخواستند تا قدری تحمل کنند و بگذارند مسئولان، انقلاب را جهانی کنند تا بتوان یک اتحاد جماهیر اسلامی تشکیل داد.
رحیم پور ازغدی همچنین تصریح کرد: در سخنان این قبیل افراد، نشانهای از انسانیت مشاهده نمیشود، بلکه این افکار ناشی از نگاه حیوانی به مسائل و متعلق به افراد کوتهنظر است که تا نوک دماغشان را بیشتر نمیبینند، زیرا ما مطابق شرع، اخلاق و قانون اساسیمان نسبت به مستضعفان جهان مسئولیم و هرگز صحنههای ذلت مسلمانان را تحمل نخواهیم کرد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: حمایت ما از ملتهای مظلومی چون فلسطین و لبنان تنها حمایت قلبی نخواهد بود، بلکه طبق رهنمودهای امام راحل (ره) ما در کنار تمام چریکها و مبارزان راه حق، در سراسر دنیا هستیم و حاضریم تجربیاتمان را بدون چشمداشت به آنها انتقال داده و راه سیلی زدن بر گونه ابر قدرتها را برای سیلی خوردگان عالم به تصویر بکشیم.
وی افزود: برخی این کار را
رحیم پور ازغدی در ادامه با اشاره به شبههی برخی افراد مبنی بر انزوای ایران در جامعه بینالملل به دلیل سیاستهایی که تنشزا مینامند، گفت: این افراد یا واقعاً جاهلند یا خود را به تجاهل زدهاند، بر اساس اندیشههای امام (ره) برای ما معیار محبوبیت در دنیا، ملتهای جهانند، نه دولتهایشان و سرانجام دولتها هم نفعشان را در این خواهند دید که با ملتها همسو شوند. این حرفها تبلیغاتی است و این روزها مردم کمتر این حرفها را باور میکنند.
مدیر مسئول و سردبیر نشریه کتاب نقد گفت: ایجاد تنش در روابط گاهی به معنای ماجراجویی و قدرت طلبی و تجاوز به حریم دیگران است که خلاف مفاهیم اسلام است و ما هم به دنبال آن نیستیم، اما گاهی صرف گفتن حرف حق، ظالمان را بی قرار کرده و بر میشوراند و از این طریق ایجاد تنش میکند و وقتی هم که امام (ره) فرمودند اسرائیل باید از بین برود، به زعم برخی افراد این حرف به منزله ایجاد تنش بود، این افراد باید بدانند که ما بنا نداریم در روابطمان با ظالم تنشزدایی کنیم، زیرا این امر خودش عین ظلم است.
وی تصریح کرد: انقلاب ما تمام نشده، بلکه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، انقلاب جهانی اسلام آغاز شده است و تا در سراسر عالم پرچم اسلام به اهتراز در نیاید، از کوشش بی وقفه فروگذار نخواهیم کرد، زیرا ما معتقد به انقلاب دائمی هستیم، نه مقطعی و کوتاه مدت و این به معنای صدور انقلاب است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنین گفت: امام خمینی (ره) هم اهل نظر بود و هم اهل عمل و در مورد حرفهایی که میزدند از هیچ کس نمیترسید چراکه ایشان سلوک عرفانی را طی کرده بود.
ازغدی در ادامه گفت: شعارهای امام سیاسی و برای به دست آوردن قدرت نبود بلکه کاملا عرفانی بود و ایشان به معنی واقعی کلمه یک عارف بودند.
رحیمپور افزود: در مورد عرفان چهار مرحله سیرو سلوک داریم که حضرت امام هر چهار مرحله را طی کرده و به مقام عالی دست یافته بودند.
وی با اشاره به نقش امام در آرامش بخشیدن به مردم و مسئولان گفت: از آنجایی که امام یک عارف بودن حرفهای ایشان کاملاً آرامشبخش بود به گونهای که در اوایل انقلاب و زمانی که کشور در بحران بود و ترور، رعب و وحشت در کشور وجود داشت، ایشان با گفتن این جمله که ما از خداییم و به سوی خدا بر میگردیم به همه اعم از مردم و مسئولان آرامش بخشیدند.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: بعد از آن نیز در زمان جنگ و حتی در زمان پذیرش قطعنامه این رفتار و کردار و گفتار امام بود که به همه ما آرامش میبخشید.
ازغدی با اشاره به 8 سال دفاع مقدس گفت: در دوران جنگ و دفاع مقدس در عملیاتها چه پیروز میشدیم و چه شکست میخوردیم، باز این کلام امام بود که به همه ما جان تازهای میداد.
مقاله ای گلچین شده از وبلاگ شمیم عشق
بسم الله الرحمن الرحیم موضوع کلی:ضرورت انتقال دفاع مقدس به نسل آینده موضوع:رابطه عاشقانه شهدابا همسرانشان تهیه وتنظیم:فاطمه رنجبر ملکشاه بانگاهی گذرابه تاریخ جنگ ،حماسه هایی به چشم می آید که بازگویی آن روشن گر ابعادشخصیتی رزمندگان برای نسلهای آینده خواهد بود. بخش قابل توجهی از شهیدان،متاهل بودنداما لحظات شیرین زندگی را رهاساخته وکیلومترها دوراز همسر وفرزندان خویش بامرگ دست وپنجه نرم کردند. به راستی نسلهای آینده حق ندارند این شبهه رامطرح کنند که شاید اصلا عشق وعلاقه ای درمیان نبوده که اینان سختی هارابه خوشی های زندگی ترجیح داده اند؟چه بسابی رغبتی نسبت به خانواده،انگیزه جبهه رفتن آنان شده باشد!دراین صورت آیابازهم میتوان شهامت آنان دربی اعتنایی به دلبستگی های مادی راحماسه نامید؟دراین مقال درصدد پاسخ به این پرسش برآمده ایم. مثال زیر که فرازی ازنامه شهید علی رضا نوری است تنهاجلوه ای ازعشق وعلاقه زائد الوصف شهدا به همسرانشان رابازگو می کند: "محبوبم ، من نمی توانم تورافقط همسرم صداکنم چون،پاره های جانم درتو حل شدوپاره های عمرم چون دو فرزند ازتو رویید. باید تورابه جای همسرم به نام دیگری بخوانم که هم،آن معنای دوست داشتن رادر خود داشته باشدوهم دربرگیرنده روییدن پاره های عمرم از وجود توباشدونمی دانم که چه بگویم"1 شهدا به سبب تعلق خاطری که به همسران خودداشته اند حتی به ریزترین کارهای آنها که گاه از نگاه بسیاری از مردان معمولی به دور می ماند ،اهمیت می دادند وسعی نمی کردند که خودرا نسبت به مسائل بی توجه نشان دهند.هرگاه که درفرصتی به ملاقات همسرو فرزندان خویسش می آمدند سعی بر آن داشتند تا کمک حالی برای خانواده باشندوتاجایی که امکان داشت ازمحبت ورزیدن به آنهادریغ نمی کردند. درباره سردار شهید حمید باکری می خوانیم: "حمید گفت:راستی یک چیزهایی آمده ،خانمها زیر چادرشان سر می کنند. جلوش بسته است وتا روی بازوها را می گیرد....فاطمه گفت: مقنعه را می گویی ؟ حمید دستهایش را که با حرارت در فضا حرکت می کردندانداخت پایین و آمد کنار او نشست گفت: نمی دانم اسمش چیست، ولی چیز خوبی است چون بچه بغل می گیری راحت تری ....از آن موقع با چادر مقنعه پوشیدم و هیچ وقت در نیاوردم برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من دقت می کند. به لباس پوشیدنم غذا خوردنم ، کتاب خواندنم"2 محبت به خانواده را در این مثال می خوانیم : "همسر شهید طوسی می گوید :روزی حسن آقا از منطقه آمد و گفت :واقعا پیش بچه ها شرمنده ام ومی ترسم یک روز شهید بشوم وآرزوی بردن پارک در دلشان بماند ،آن روز به قدری خسته بود که حد نداشت به اتفاق دخترم به پارک رفتیم و دخترمان در حا ل بازی با تاب بو د اما حسن آقا از فرط خستگی روی نیمکت خواب رفته بود.در همین حال دخترم او را صدا زد و از او خواست تا تابش دهد و او سراسیمه از خواب بیدار شد و به طرف تاب دوید ودوتایی مشغول بازی شدند " 3 از اینگونه مثالها در فراز و نشیب تاریخ جنگ بسیار به چشم می آید .اما جالب است بدانیم شهدا حتی در اوج نبرد نیز از یاد همسر خود غافل نبودند و یادو خاطره شان را به عنوان پشتگرمی و تقویت روحیه تلقی می نمودند. در اینجا به نامه شهید نظر علی محفوظی جویباری به همسرش اشاره می کنیم : "همسرم،درس چگونه در سنگر ماندن را از شما می آموزم و از کلمات شما،که با قلمتان بر روی کاغذ آوردید به من نوید دادید ، نوید پیروزی اسلام و جان بر کفان اسلام ، به من قوت بخشیدید شما مرا به واژه شهادت نزدیک می بینید ولی من بین خودم و شهادت فر سنگ ها فاصله می بینم .دلم میخواهد که در حق من دعا کنید و از خدا بخواهید که از سر تقصیرات بنده اش درگذرد .اگر سعادت داشتم مرا به خط مقدم جبهه می برند ولی هنوز سعادت یارم نشد .سعادت آنهایی داشته اند که خدا عاشق آنها شده و موفق شدند به خط مقدم بروند و به عهد خود وفا کنند .و بر همه چیز دنیایی خود پا گذارند." 4 البته نباید فراموش کرد که رابطه عاشقانه شهیدان با همسرانشان کاملا متقابل بودو علاقه ای خاص دربین آنها حاکم بود.این تعامل عاشقانه باعث می شد که برخی زنان دراکثر مراحل جنگ همراه شوهران خود باشند چراکه به یقین دریافته بودند که دیریازود،یار وهمدم خویش رااز دست خواهند داد وبایدباقی عمر رادرفصل جدایی به سر کنند. به عنوان مثال به صحبت های خانم غاده جابر همسر شهید چمران اشاره می کنیم: "وقتی رسیدم مصطفی نبود ومن نمی دانستم اصلا زنده است یانه.سخت ترین روزها روز های اول جنگ بود.بچه ها خیلی کم بودندشاید 15یا17نفر.دراهواز اول دردانشگاه جندی شاپور-که الان شهید چمران شده-بودیم. بعد که بمبارانها سخت شد به استانداری منتقل شدیم خیلی بچه های پاکی بودند که بیشترشان شهید شدند .وقتی ما از دانشگاه به استانداری منتقل شدیم مصطفی در نورد اهواز بود در حال جنگ ، یادم هست من دو روز مصطفی را گم کردم این روزها خیلی سخت بود هیچ خبری از او نداشتم از هم پراکنده بودیم موشکهایی که می زدند خیلی وحشت داشت هر جا می رفتم می گفتند "مصطفی دنبالتان می گشت " نه او می توانست مرا پیدا کند نه من او را."5 اما نکته حقیقی اینجاست که با وجود این عشق ورزی ، هیچ گاه شهیدان از جهاد در راه خدا غفلت ننمودند علاقه به همسر و فرزند نه تنها باعث دلبستگی آنان به زندگی مادی نگردید بلکه موجب تعالی آنها شد . آری اینان عشق مجازی را معبری برای نیل به عشق حقیقی قرار داده و آسمانی شدن را به زمین گیر بودن ترجیح دادند .شهیدان در تمام وجودشان عشق به همسر را حس می نمودند اما همین عشق نه تنها آنها را به دنیا مشغول نساخت بلکه در قربانگاه عشق حقیقی ، صفحاتی از عظمت و عزت نفس را در تاریخ جنگ رقم زد که تا ابد افتخار حسینی را بر تارک این مرز و بوم آذین نموده است در اینجا است که تضاد بین عشق زمینی و آسمانی از بین می رود و عشق مجازی بر خلاف پوسته مادی و ظاهری آن ، درون مایه ا ی الهی میابد . به گوشه هایی از نامه شهید علیرضا نوری به همسرش اشاره می کنیم : "ما با هم سالها را پشت سر گذاشتیم در عین ناگواری از گواراترین دوران زندگی مان به شمار می رود وهر لحظه که از زندگی مان می گذشت احساس نیاز بیشتری نسبت به تو پیدا می کردم ولی همیشه با خودم مبارزه می کردم که مبادا دوست داشتن تو در من حالتی را را بوجود بیاورد که مرا از مسیرم و از هدفم دور نماید و د ر این راه با یاری خدا و همکاری تو موفق شدم که هدفم را دنبال کنم و اکنون هم ، که در راه رسیدن به انجامهدف مقدسم هستم بیشتر خوشحالم که تو برای من علاوه بر اینکه مانعی مثال گستره این عشق ، عظمت شخصیتی همسران فداکار شهدا را نیز به اثبات می رساند آنان که با پای خود شوهرانشان را تا معراج بدرقه نمودند وزینب وار در فراق عزیزانشان جز صبر پیشه نکردند به عنوان مثال ماجرای نو عروسی که حکایت روحیه و اسقامت او هر شنونده ای را متحیر و مبهوت می سازد بازگو می کنیم : "خانم بدیعی پانزده سال داشت آنها چهل روز از ازدواجشان می گذشت وقتی جنازه شوهرش را آوردند خودش او را کفن کرد با دستان خودش با دستهایی که هر کس آنها را ندارد و یا حتی توان دیدن آنها را"7 براستی آیا آوازه این حماسه های پنهان در کوچه پس کوچه های زمانه فراموش خواهد شد ؟بی تردید ذکر این رشادت ها افقی نورانی را بر جبین ملت نقش خواهد زد. شهیدی باشیم ان شا الله والسلام پی نوشت : 1- عشق وآ تش /ص 141/ کنگره شهدای مازندران 2- نیمه پنهان ماه( حمید باکری)/ص 29/ روایت فتح 3- عشق و آتش/ص 21/ کنگره شهدای مازندران 4- همان/ ص 98/ 5- نیمه پنهان ماه(مصطفی چمران)/ص 40/روایت فتح 6- عشق وآتش /ص 141 / کنگره شهدای مازندران 7- همان/ ص117 | ||
طبیعی است که هر کس از کاری که خودش به سرانجام رسانده لذت ببرد من اما این بار از به نتیجه رسیدن تلاشی احساس شعف می کنم که زحمت صفر تا صد آن به عهده دوست خوبم محمد علی رضاپور بوده است.
سیب سرخ سید مجموعه داستان واره ای از خاطرات شهیدی ناز ازشهرستان ساری سید علی دوامی است که اختصار و شکیل بودن آن توام با نگارش بدیع کتاب جلوه ای ویژه به این اثر بخشیده است.
امیدوارم رایحه خوش سیب سرخ سید بر آشیان دل عاشقان شهید وشهادت عطر افشانی کند.از محمدعلی عزیز هم انتظار دارم همچنان بدون امید به دستگاه های فرهنگی مسئول ،این راه درخشان را که بی تردید رضایت خاطر معراج نشینان مسلخ عشق را به دنبال خواهد داشت با خلق آثارماندگار ادامه دهد.انشاالله.
فصل گلابگیران(1)
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم اردیبهشت 1388 ساعت 6:30 شماره پست: 123
فرزند فاضل هم
ممکن است فاضلاب باشد
چونان گلاب از گل!!
یک سال گذشت از زمانی که شنیدم موسسه فرهنگی پیام آزادگا ن به منظور ساخت فیلم سینمایی از ابعاد معنوی سیاسی شخصیت کم نظیر حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی قراردادی را با کمال تبریزی منعقد نموده است .
نگرانی از سرنوشت این فیلم را در عصری که چماقداران دفاع از نوامیس فرهنگی !نیز برای ترویج مفاهیم آسمانی جهاد وشهادت به رقص وآواز پناه آورده ا ند در اظهار نظر های متعدد آزادگا ن فرهیخته به کرار مشاهده نموده ام.
مبادا مانند سریال شهریار که سرنوشت سازنده اش به شکایت و دادگاه و آجا ن کشی !ختم شد ابو ترابی که ماندگارترین چهره آزادگی در دوران دفاع مقدس است ،جوانی عیاش واحیانا موتور سواری لاقید نشان داده شده و فلسفه تحمل سالها شکنجه و فشار از بیگانه و خودی تنها در عشق خانمان سوز دلبرکی سودایی خلاصه گردد .
یادش بخیر موقع پخش سریال یوسف به شوخی می گفتم اگر هر کارگردانی غیر از سلحشور سازنده این فیلم می شد معلوم نبود هنگام فرار یوسف از دست زلیخا ، قفل در آخری باز شود ! ....آ ن وقت مسیر تاریخ عوض می شد و ...
مسئولین محترم موسسه پیام آزادگان با استفاده از عقلانیت فرهنگی علاوه بر حضور مقتدر رسانه ای ، مهم ترین وظیفه خود را باید ثبت و انتشار گنجینه خاطرات آموزنده و محیر العقول آزادگان اردوگاههای مختلف بدانند ، تکلیفی که متاسفانه روی زمین مانده و خاک می خورد .
میراث ماندگار
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم اردیبهشت 1388 ساعت 22:30 شماره پست: 121
زیگورات معبدی برای تاریخ
نوزده اردیبهشت روزی است که زیگورات چغارزنبیل خوزستان در فهرست آثار میراث جهانی یونسکو ثبت گردید.
بنده چند بار از این مکان دیدنی بازدید نموده و به عنوان یک ایرانی از شکوه این اثر تاریخی لذت برده ام. اما هر بار که پا به آن منطقه یعنی خطه پاک هفت تپه گذاردم داغی فراموش ناشدنی نیز دز ذهنم تداعی گردید.
هفت تپه عقبه معنوی و نظامی ده ها هزار رزمنده بی نام و نشان لشکر25کربلاست.غیورمردانی که با بهره مندی از حداقل امکانات اقامتی مانند سوله و چادر و...شمارش معکوس برای وصال عاشقانه خویش را آغاز می نمودند.
هفت تپه مقر خودسازی ملکوتیان زمینی بود و آمادگاه پرواز کبوتران بارگاه کبریایی.آنجا معراج عاشوراییان کربلای خمینی بود و کهف آسمانی اصحاب خورشید.
هفت تپه امروز اما متروکه ای بیش نیست.هیچ سازمان و بنیاد بودجه خوری آن را میراث فرهنگی این مرز و بوم نمی شمارد.کسی برای فرمانده غیور مازندرانی شهید جعفر شیر سوار در مکان عروجش یادمانی نساخته...
میدان صبح گاه هفت تپه چشم انتظار گام های اراده پولادمردان گمنام جبهه فرهنگی حزب الله است.بسم الله.
آقای دکتر!رضایی اعلام کرد در کابینه آینده اش از آقای احمدی نژاد هم استفاده خواهد نمود.
برخی دوستان پیشنهاد داده اند احمدی نژاد وزیر نفت شده تا شاهرگ حیات برخی از باندها راکمی ماساژ دهد! اما به هر حال یقین دارم ایشان مسئول ستاد مبارزه با قاچاق کالا نخواهد شد!
گفتنی است رضایی در پاسخ به سئوالی درباره عدم برخورد با پسرش احمد اظهار داشت از نظر امنیتی نمی تواند بگوید فرزندش آنور آب چه خدمتی به کشور نموده است!
برخی تحلیلگران معتقدند احمد رضایی با نفوذ دربین سیاستمداران ایالات متحده و با استفاده از زیرکی وحرفه ای گری خاص خود وظیفه ایجاد تنش بین سنا و کاخ سفید را بر عهده داشته است!!
جناب دکتر واردات سیگار را اتهامی از سوی دولت نهم خواند اما گفت که ترجیح میدهد سکوت کند!
وی توضیح درباره نامه زهرآگین خود به حضرت امام و تعیین شرط برای ادامه دفاع از کشور در صورت تامین تجهیزات غیرمتعارف و سلاحهای مدرن را به آینده موکول نمود.
یک پرسش جنگی!
+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم اردیبهشت 1388 ساعت 19:45 شماره پست: 119
هاشمی رفسنجانی به این ابهام پاسخ دهد!!
در جلد سوم خاطرات حجت الاسلام ری شهری ، بحثی به چگونگی حمله منافقین و شکل گیری عملیات پیروزمندانه مرصاد اختصاص یافته که مطالب ابتدایی آن، کمی ابهام زا می باشد .
ایشان در صفحه 169 این کتاب اظهار داشته است که به رغم گزارشهای موثق اداره کل اطلاعات کرمانشاه در خصوص حمله نظامی منافقین و اشغال شهرهای مرزی و تایید آن توسط ایشان (وزیر وقت اطلاعات )آقای هاشمی ، صحت این خبر را مورد تردید !! قرار داد .
متاسفانه در این عملیات منافقین تا سی کیلومتری شهر کرمانشاه پیشروی کرده و فجایع انسانی زیادی را رقم زدند . گفتنی است بیش از یک سوم اسرای ایرانی در این تهاجم به چنگال دشمن گرفتار آمده و تا پایان جنگ به عنوان مفقود الاثر در اردگاههای مخفی رژیم بعث مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند.
آنچه این ابهام را رقم زده علت بی توجهی به این گزارش در شرایط فوق العاده حساس آن زمان بوده در حالی که امروز نیز که دوره ثبات است کوچکترین گزارش یک شهروند ناشناس می تواند منشا تحقیقات جامع امنیتی قرار گیرد .
چندی پیش نیز روزنامه همشهری در مصاحبه با دکتر حسن روحانی به مطلب مشابهی اشاره کرده بود که در جریان سقوط شهر فاو که فتح ان نیز از بزرگترین پیروزی های استراتژیک و فرامرزی سپاهیان اسلام محسوب می شد گزارش حمله گسترده دژخیمان بعثی از طرف وی به اقای هاشمی ارائه گردید که از سوی ایشان گویا با استناد به اظهارات محسن رضایی مورد تردید و تکذیب واقع گردید .
امید است حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی که همواره اهتمام چشمگیری در رفع ابهامات دفاع مقدس داشته و در مسائل مشابهی همچون اصرار بر پذیرش قطعنامه ، اقدام به روشنگری نموده است در اینباره نیز توضیحی روشن ارائه داده تا از تثبیت هر نوع ابهام در تاریخ پر حماسه دفاع مقدس ، جلوگیری به عمل آید .
اگه هنوز احساس می کنی یه ذره غیرت و مردونگی توی وجودت مونده، این رو بخون! ولی اگه می خوای فحش بدی و بگی این دوباره قاطی کرده، برو حال خودت رو بکن و بی خیال شو؛ مثل 27 سال گذشته!
یکی دو روزه عملیات شروع شده. همون صبح دهم اردیبهشت افتادیم توی محاصره. ایستگاه حسینیه قتل عامی بود. عراقیا روی جاده بدجوری مقاومت می کردن. خون بود و خون. ولی ما هنوز زنده بودیم.
اون روز همه بودند. من، امیر محمدی، جهانشاه کریمیان، سیدمحمود میرعلی اکبری ...
ولی امروز ...
هیچکدوم اونا نیستن ... ولی من هستم.
اونا اون روز رفتن با غیرت!
من امروز موندم بی غیرت!
ببخشین این درد یکی دو ساله داره خفه ام می کنه. زشته، بده، بی حیاییه، خودتون ببخشن. بیاییم همدیگر رو خر نکنیم. بیاییم سرمون رو از آخورمون دربیاریم و یه ذره غیرتی بشیم.
آره بد می نویسم. بد و سیاه. ولی مگه دروغ می گم؟
عذر می خوام از همه بچه های خرمشهری. از همه بچه های جنوبی که اصلا تاریخ آزادی خرمشهر رو یادشون رفته!
موندم تا شاهد باشم که توی سالگرد سوم خرداد، بنیادها و سازمان ها و ارگان های کوفت و زهر مار، میلیارد میلیارد بریزن توی حلقوم کثیف مطربین و تبلیغاتچی ها و چپون چپون که چی؟
یکی دو سال پیش توی یه جلسه بودم که یه آدم عراقی الاصل که بدبختانه شده مسئول برگزاری همین جشن های بزن و بکوب و بخور بخور خرمشهر! یه پوشه گنده جلوش باز کرده بود و هی زر می زد که واسه سالگرد خرمشهر می خواییم فلان کنیم و بیسار.
یه مطرب کپی بردار هم که هر سال یکی از آهنگای آلمانی و ... رو کپی می کنه و می ده به خورد جماعت و تالار وحدت و وحشت ...
بنرها و تابلوهای فلان قدری توی تهران برای سالگرد خرمشهر
حرفای تکراری ... خاطرات کلیشه ای ... تجلیل از حماسه آفرینان خرمشهر البته همه تهرانی و در همین جا و دریغ از یک خرمشهری!
مدال شجاعت و نشان ایثار و بارون سکه طلا.
و ...
کوفتتون بشه وقتی یکی از مسئولین توی جلسه می گه:
بر اساس گزارش یکی از سازمان های دولتی، دخترهای جوون خرمشهری به دلیل فقر مادی و نداری، پول ندارند "نوار بهداشتی" بخرند، بالاجبار از پارچه های معمولی چندباره استفاده می کنن تا نیازشون رفع بشه و چون مدام از اینها استفاده می کنن، به بیماری های مختلف از جمله رحمی دچار شده اند!
سرمون رو بگیریم بالا:
خرمشهر آزاد شد ...
خرمشهر آزاد شد ... جیب ماها باد شد!
خرمشهر آزاد شد ... کنسرت ما شاد شد!
خرمشهر آزاد شد ... بچه اونجا ...
جشن بگیریم. بوق کشتی و زنگ کلیسا بزنیم. آلبومای رنگارنگ چاپ کنیم.
چقدر من کثیف شدم. چقدر بی حیا شدم. من از اون وقت که سالگرد خرمشهر رو توی تهران گرامی داشتم، لجن شدم.
اصلا بذارین واسه خودم یه سالگرد خرمشهر بگیرم.
جرم که نیست! می خوام واسه خودم دروغ بگم.
چطور آقایون می تونن توی تهران کنگره شعر و موزیک و بزن و ... به یاد خرمشهر راه بندازن و یک سال خود و خونوادشون رو بیمه مالی و حالی بکنن! من نمی تونم زر مفت بزنم؟!
من که نه حق و حساب می خوام نه چک فلان میلیونی بابت چهار خط شعر و ور!
دروغ های سوم خردادی
تیتر یک روزنامه ها و سایت های اینترنت در سالگرد خرمشهر
- وزارت بهداشت اعلام کرد به مناسبت سالگرد آزادی خرمشهر، ده ها دکتر متخصص جهت هرگونه خدمات رسانی پزشکی به مردم شریف خرمشهر، به مدت یک ماه در سال به آن سامان اعزام شدند.
- وزارت بهداشت جهت رفاه حال مردم عزیز خرمشهر، هزینه کلیه داروهای لازم را پرداخت می نماید.
- مراسم سالگرد خرمشهر با حضور نمایندگان مجلس که با اتوبوس به آنجا سفر کرده اند برگزار شد.
- وزارت نیرو بعد از 27 سال، از راه اندازی آب لوله کشی در خرمشهر به شیرینی آب تهران خبر داد تا دیگر خرمشهری ها شاهد آب های کثیف اهواز و پساب های نیشکر رود کارون نباشند.
من دیگه بریدم. بقیه اش رو خود شما بنویسید.
خرمشهر در بیست و هفتمین سالگرد آزادی، چرخ و فلک و شهر بازی نمی خواد!
کار، آب شرب، کارخانه و تنها نگاهی غیرتمندانه می خواهد و بس.
از بازسازی شهر "فاو" یک سال پس از پایان جنگ عبرت بگیریم.
صدام ملعون دو تا از قوی ترین سپاه هایش (سپاه هفتم و سوم) را مامور کرد تا در عرض چند ماه پس از پایان جنگ با ایران، آن جا را به عروس جنوب تبدل کنند!
چیه مثلا خیلی تکون خوردی؟!
من که عین خیالم نیست.
حقوق توپولم رو می گیرم و توی مسجد محل شما از خاطراتم در آزادسازی خرمشهر تعریف می کنم!
بترکه اون چشمت که نمی تونی ببین!
اگه من نبودم که خرمشهر حالا حالاها آزاد نمی شد، غیرتمند!
زیر پوست متن
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم اردیبهشت 1388 ساعت 17:36 شماره پست: 117
گاو!!
زن مشدی حسن، زار زار گریه میکند. میگوید او امروز برمیگردد. جوابش را چه بدهم. کدخدا، اصلان و همسایهها جمع میشوند:
ـ چی شده؟ مشدی مرده؟
ـ نه بابا، گاو مرده. دیگر پول نداریم گاو بخریم. مشدی بفهمد دق میکند. او گاوش را بیشتر از من دوست دارد!
کوکب خانم: یادش به خیر شیر تازه، ماست و دوغ و... با نیمرو چه حالی داشت.
چوپان دروغگو: اشکالی ندارد. میگوییم گرگ آمد و او را خورده یا اصلاً با دوست نابابش فرار کرده!
کدخدا: پوستش را میکنیم و میفروشیم، بعد میرویم یک گاو صفر! ثبت نام میکنیم.
اصلان: دل و رودهاش هم به درد میخورد.
مشدی بابا: من چه بگویم؟!
زن مشدی حسن جیغ میزند. بیقراری میکند و صورتش را لای دستان خود مخفی مینماید. صدای هق هق گریهاش بلند میشود. زنهای ده، جو گیر میشوند و بیدلیل، شروع به گریه میکنند.
کارگردان: آفرین، این جوری طبیعیتر است!
مشدی حسن وارد میشود. با دیدن های و هوی جمعیت، شوکه میشود و سرجایش میخکوب میماند. کمی بعد، از خودش صدای گاو در میآورد و شروع به دویدن میکند.
اصلان: مشدی جان گاو نشو! ناهار نمیمانیم. جای دیگر دعوتیم.
مشدی حسن حواسش به هیچ جا نیست. نعره میکشد و بر سر چاه مینشیند.
مشدی، کاه میجود و عربده میکشد.
زن: ای خدا شوهرم گاو شد. پس کی خرجی مرا میدهد؟!
کدخدا: او از اول هم گاو بود که با تو ازدواج کرد.
مشدی بابا: بسوزد پدر عاشقی!
زنهای همسایه؛ ]اولی[: ای نامردِ ... ]حذف به دلیل بدآموزی[.
]دومی[: میگویند گاوه هم به او دل بسته بود. برای همین در نبودش دق کرد.
]سومی[: کار زن مشدی است. او را تشنه رها کرد تا بمیرد.
چوپان دروغگو: حیوانی شاید قرص اکس خورده تا دل گاو را به دست آورد.
شاعر شوریده هم در این هیرو ویری طبعش گل میکند:
اگر مشدی دل شوریدهای داشت دل گاوش از او شوریدهتر بی
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد دل مشدی حسن از عشق، چو آبکش باشد
صدای تقتق به گوش میرسد.
ایکیوسان، سر کچلش را میخاراند: باید مشدی را ببریم درمانگاه. دفترچه بیمهاش را آماده کنید. اورژانس هنوز نرسیده است. مشدی را با طناب میبندند و سوار تراکتور میکنند.
مشدی، صدای گاو در میآورد. توی راه، سرش را تکان میدهد. مردم کنار جاده، جواب سلامش را میدهند؛ اما کدخدا به اصلان میگوید: مشدی میخواهد با سرش همه را شاخ بزند.
شاعر کنار مشدی نشسته و از خودش شعر در میکند:
از محبت خارها گل میشود مشدی دلداده، منگل میشود
متخصصان، دامپزشکها، پزشکها، پیراپزشکها، بخشهای پرستاری، مامایی، هوشبری، تزریقات و همه کادر درمان از بهبود او اظهار ناامیدی میکنند.
در حاشیة خبرها:
تحلیل پسرانه: مشدی با این کار قصد داشت از سربازی معاف شود!
تحلیل اقتصادی: دریافت وامهای بیحساب و کتاب، افزایش تورم و نقدینگی، پولشویی و... مشدی را به این روز انداخت.
تحلیل روانشناختی: در هر خانوادهای اگر عشق، حاکم باشد کار به این جاها نمیکشد.
تحلیل پزشکی: ثابت شد جنون گاوی اول از انسان به گاو سرایت کرده است.
تحلیل سیاسی: این واقعه نه تنها روابط دیپلماتیک ما را با هندوستان بهبود میبخشد بلکه شاید با تحت تأثیر قرار دادن مردم اسپانیا، پیوندهای دو ملت را مستحکمتر نماید.
تحلیل اجتماعی: عشقی که پایه و اساس درست و حسابی نداشته باشد آخر و عاقبت خوبی هم ندارد و ممکن است انسان را به جایگاه گاو تنزل دهد. جوانها باید دقت بیشتری داشته باشند و گول ظاهر! افراد را نخورند.
البرادعی: مدرکی دال بر غنیسازی اورانیوم به وسیلة بازیافت تفالههای گاو در ایران مشاهده نشده است.
عادل فردوسیپور: به هر حال مسئولین تیم پگاه باید پاسخگوی این حوادث باشند!
مرحوم غلامحسین ساعدی: اگر میدانستم داستان، این قدر حاشیه به دنبال دارد هرگز آن را منتشر نمیکردم.
سیدحمید مشتاقینیا
نه به چپ و راست
قرار نیست این وبلاگ به حمایت یا رد کاندیداها بپردازد البته گاه بنابراقتضای شرایط ! نکاتی در این خصوص بیان خواهد شد.مانند مطلب "سفره مستکبران"که چندی پیش با توصیه هایی خطاب به میرحسین موسوی در همین صفحه خدمتتان ارائه شد.اکنون نیز توصیه ای به طرفداران محمود احمدی نژاد دارم.
گاهی شیپورچی های رقیب در بوق و کرنا می کنند که مثلا ناطق و رفیق دوست و....از احمدی نژاد حمایت نخواهند کرد.
این مسئله نه تنها نباید موجب دلسردی دوستان شود بلکه باید انگیزه آنان را نیز برای حمایت از ایشان بالاتر ببرد.
یادتان است که در مرحله دوم انتخابات نهم،تقریبا همه طیف های رسمی عالم سیاست پیشگی از رقیب احمدی نژاد حمایت کردند تا جائیکه بخش وسیعی از بدنه جامعه مدرسین نیز ناخواسته با رادیوهای بیگانه و احزاب سلب مشروعیت شده توسط خود،هم نظر و هم آوا شده بودند.
کلام آقا را فراموش نکنید که پس از تشبیه اتحاد مخالفین (نه منتقدین)احمدی نژاد به صف آرایی جنگ احزاب(خندق)علت این ناجوانمردی ها راپافشاری دولت نهم بر اصول و آرمان های امام و انقلاب بیان نمودند.همان امامی که به رغم چهره کاریزمات خویش در نهایت جام زهرنامه را از دست مدعیان تولیت انقلاب و فرماندهی مادی جنگ سرکشید.پس فانسقه هایتان را محکم ببندید.
این ضرب المثل عربی را شنیده اید که:تعرف الاشیا باضدادها. هرچیزی با ضدش شناخته می شود.
این جمله سخنگوی کارگزاران(تاجران سیاست)را هم شنیده ایدکه:احمدی نژاد خطر ناک تر از بنی صدر است.
به خداوندی خدا اگر روزی دیدید امثال این احزاب یا حضرات آقایان ایکس از احمدی نژاد و عملکرد او حمایت می کنند و به او دل بسته اند آن روز چکش هایتان را برای کوبیدن میخ های تابوت احمدی نژاد آماده کنید.
ماندن
+ نوشته شده در سه شنبه یکم اردیبهشت 1388 ساعت 23:37 شماره پست: 115
قدیم ها
اسطوره ها را مومیایی می کردند
......
زمانه دیگر عوض شده
امروز ماندن
مخصوص شیمیایی هاست.
میز را به میزان ترجیح ندهیم!
پرچمدار صلح
+ نوشته شده در سه شنبه یکم اردیبهشت 1388 ساعت 15:5 شماره پست: 113
به:کنفرانس صلح جهانی
اسلام دین تسلیم در برابر آفریدگار یگانه است.همان خدای "الرحمن الرحیم".
اسلام دین "من لایرحم لایرحم" است.دین سلام وسلامتی،باکتابی که عصاره آن"حمد"الهی است.باپیامبری که پرتو عنایتش دل کافر اهانت گر را نیز روشن ساخته است.
وشیعه،آئین جود و محبت که تجسم آن در انوار وجود دوازده امام مودت ،تلالو دارد.شیعه یعنی مکتب علی علیه السلام که فراتر از تعاریف حقوق بشر غرب وشرق عالم،گستره عدالت و شفقتش نه تنها ادای حق ضعیفان،که عطای سهم افطار خویش به گرسنگان بودو آیت "هل اتی" تصویری از مرام عاشقانه او گردید.
در کلام امام هدایت است که "حرمت مومن بالاتر از کعبه عبودیت" معنا می یابد.گل بوستان تشیع،آئینه جمال رضوی است که "ضامن آهو"وصف کوچکی ازافق بی انتهای رافت وکرامت اوست.
طلعت خورشید تشیع،نویدبخش تحقق صلح جهانی و احیای کرامت انسانی درهمه اقوام ونژادهای عالم است که بیرق محبت و رحمت را برتارک گیتی به اهتزاز درآورده وتمدن بشر خاکی را به ملکوت رستگاری گره خواهد زد.
ازما تا... ماه!
برگ های دفتر عشق را مرور می کنم .
به یاد آن سال ها ، دوباره مشق شبم ، نجوای عاشقی است . مرغ دلم در هوای خاطراتت پر و بال گشوده است . شب را پشت خاکریز خاطراتت به صبح می رسانم . به یاد شب هایی که پشت کیسه شن های سنگر هم پای کمیل ، در آسمان بارانی مفاتیح ، کهکشان راه سعادت را می جستیم . شب با همه تاریکی اش در مقابل منورهای کمیل و ندبه و توسل ، زانوی مذلت به خاک می زد و ما از همان باریکه راه ، ملکوت را نظاره می کردیم . فرق من و تو همین بود . من به تماشای راه نور ، دلخوش بودم و تو اما سودای پیمودن آن را در سر می پروراندی . تو راهت را یافتی . عزم سفر کردی و پای اراده ات را در مسیر حق نهادی . تو به عشق ات رسیدی و من به تماشای آن دل خوش ماندم . این دل خوشی اکنون جانم را به لب رسانده . آیا فرصتی می شود باز تا راه نارفته را زیر گام های حسرت زده ام بپیمایم . قاب عکس تو امشب ماه را مهمان خانه ام ساخته است . تو در نگاه من آه را می بینی آیا ؟ یاد آن شب ها به خیر . شب هایی که از ما تا ماه ، یک آه فاصله بود . تو حسرت وصال را از عمق جانت نجوا کردی و خاک را به افلاک پیوند زدی . اما من غافل از همه جا ، آه را به غنیمت آوردم . در این سال های بی دردی ، آه سوغاتی است که طعم تلخ فراق را در کام دل می نشاند . چشمانت امشب برق عجیبی دارد . دیدگان من نیز زیر باران اشک ، غسل شهادت می کند . دلم اسیر چشمان همیشه بیدار توست . تو را به خدا نگاهت را از من دریغ مدار . بر صحیفه سیاه دلم نگاه روشن تو ، نگار ماندگار است . واژه عشق را به یاد تو بر افق نگاهم حک می کنم .
- ۰ نظر
- ۱۹ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۰:۲۸