اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

دکتر احمدی نژاد به بابل سفر می کند

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ب.ظ

IMG_7987 copy


یکی از مسئولان هیئت محبان المعصومین علیهم السلام شهرستان بابل اعلام کرد به مناسبت ایام البیض و میلاد فرخنده امام عدالت، امیرالمؤمنین علی علیه السلام، دکتر محمود احمدی نژاد عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در شب میلاد آن حضرت در مقبره علامه سعیدالعلماء این شهرستان واقع در جنب مسجد جامع به سخنرانی خواهد پرداخت.

در این مراسم، محمدزمان یعقوبی از برجسته ترین مداحان بسیجی استان مازندران به مدیحه سرایی می پردازد. هیئت محبان المعصومین شهرستان بابل متشکل از جوانان ولایی این شهرستان بوده و در بین هیئات شمال کشور به عنوان یکی از شاخص ترین محافل انقلابی مطرح می باشد.

دکتر احمدی نژاد در طول سفرهای اخیر خود بی اعتنا به مباحث سیاسی و جنجال برانگیز روز، تلاش دارد تا به تقویت گفتمان انقلاب اسلامی و حاکمیت ارزش های الهی بپردازد.

با توجه به محبوبیت ویژه محود احمدی نژاد در بین نیروهای انقلابی شهرستان بابل و استان مازندران به خصوص پس از حوادث دردناک هسته ای اخیر، پیش بینی می شود ایران اسلامی شاهد یکی از پرشکوه ترین مجالس جشن و سرور به مناسبت ولادت امام عدل و مهربانی در شهرستان بابل باشد.

شلمچه نیوز

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دعوت رسانه ای از امام جمعه بابل برای مجلس خبرگان

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ب.ظ


سایت شمال نیوز که با توجه به سلایق سیاسی، در محافل رسانه ای از آن به عنوان "تابناک" مازندران (طیف وابسته به رضایی و با نیم نگاهی به هاشمی) یاد می شود با انتشار یادداشتی تحت عنوان "روحانی در صدر" برای نخستین بار از حجت الاسلام حسن روحانی امام جمعه بابل جهت شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری دعوت بعمل آورد.

نکته قابل توجه این جاست که این یادداشت به قلم ایرج نیازآذری، برادر یکی از نمایندگان فعلی بابل در مجلس شورای اسلامی منتشر شده است. این اتفاق در حالی است که به طور معمول دعوت از شخصیت های حوزوی برای حضور در انتخابات مهمی چون مجلس خبرگان از سوی جمعی از علما و فرهیختگان و یا محافل انقلابی صورت می گرفته است. این موضوع می تواند مؤید گمانه زنی ها در خصوص تغییر در برخی تقسیم بندی های سنتی و مرسوم سیاسی باشد که حواشی آن مدتی است بر سر زبان ها افتاده است.

ناگفته نماند ورای دسته بندی های جناحی، احترام به همه نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان برای فعالان ارزشی، امری بدیهی تلقی می شود.

نکته دیگر تعبیری است که نویسنده متن مذکور از مرحوم آیت الله روحانی داشته است. نویسنده محترم معتقد است: "اگربدنبال الگویی برای همدلی و همزبانی هستیم آیت الله روحانی  نمونه ای موفق وقابل اتکاست."

حقیر ضمن تأیید این فرمایش نویسنده مذکور و با یادآوری مواضع صریح، آتشین و افشاگرانه مرحوم آیت الله روحانی در قبال دو دولت بنی صدر و خاتمی، الگوبرداری از چنین شخصیتی را برای وادارساختن مسئولان دولتی به همدلی و همزبانی با ملت ضروری می شمارد. در زیر متن یادداشت ایرج نیاز را که در سایت شمال نیوز منتشر گردید، می خوانید:

شمال نیوز : ویژگی های شخصیتی ،فکری  و ارزشی آیت الله روحانی اورا به عنوان الگوی قابل اتکای نسل حاضر بدل نموده است و خلاء این عارف وارسته پس از شانزده سال  روز بروز بیشترخود را نشان می دهد. اگرچه طرح و معرفی خصوصیات اخلاقی و معرفتی بزرگان امری تکراری نیست اما نگارنده در این وجیزه ضمن گرامی داشت یاد و خاطره آیت االه فقید و سعید هدفی روزآمد و البته کاربردی از شیخ صبور بدنبال دارد. ودراین قلم مقایسه ای تطبیقی بین شعارسال و مبانی رفتاری ایشان خواهم داشت.

مقام معظم رهبری که امسال را با هدف همکاری های گسترده دولت و ملت سال: « همدلی و همزبانی » اعلام فرمودند در حقیقت بدنبال  پایه گذاری  نهالی فرهنگی برای آینده کشور بوده و هستند چه آنکه منویات مقام معظم رهبری تاریخ مصرف ندارد بلکه چراغ راه همیشه انقلاب اسلامی هست.دراین میان اگربدنبال الگویی برای همدلی و همزبانی هستیم آیت الله روحانی  نمونه ای موفق وقابل اتکاست. قانون گرایی ،سعه صدر ، مردم داری ،ساده زیستی و حمایت از کارگزاران نظام در طول تصدی ایشان در نمایندگی حضرت امام و مقام معظم رهبری زبانزد خاص و عام بود.

درکنارسجایای اخلاقی نیکوی فوق الاشاره قانونگرایی ایشان بیش از سایر گزاره ها قابل ستایش است. به عبارتی از نگاه و نگرش آیت الله روحانی  قانونگرایی فصل مشترک هم دلی دولت و ملت  بود و طبق این نظرگاه  روابط بین ملت و دولت در نظمی منطقی  تعریف می نمود.

بنابه گفته بسیاری از مسوولان  و نزدیکان؛ جناب ایشان همواره مشوق نظم و قانون بود و ملاک و مبنای تصمیم گیری هایش قانون بود.شاید امروزهمکاری های گسترده ملت و دولت درپرتوقانونگرایی  گزینه الویت داری باشد.

ازدیگرخصائص ارزنده امام جمعه فاضل بابل مردم داری و مردم محوری ایشان بود. او همواره به مردم احترام می گذاشت و صادقانه با آنها رفتارمی کرد. طوری که مردم هیچ فاصله ای بین خویش وامام جمعه محبوبشان نمی دیدند و الحق او پدر معنوی شهربود. البته خصلت مردم داری  و نوع دوستی زنده یاد روحانی قدمت دیرینه دارد و به سالهای همکاری با خیرنیک اندیش زنده یاد سید حسین فلاح نوشیروانی درانجام امور عمرانی عام المنفه در سالهای قبل از انقلاب اسلامی برمی گردد.

این چنین است که آیت الله روحانی  واسط بی بدیل همدلی و هم زبانی ملت و دولت بود و نقش پدرمعنوی را بنحو مطلوب ایفا می کرد. خوشبختانه هم اکنون نیزاین نقش معنوی و مردمی توسط خلف صالح ایشان حضرت حجت الاسلام و المسلمین شیخ مجتبی ( حسن) روحانی بخوبی در صدرات امامت جمعه بابل و مدیریت حوزه های علمیه شهرستان ایفا می گردد.نقش موثری که بسیاری از فضلا، دانشگاهیان و اقشار مختلف مردم را برای دعوت از جناب شیخ حسن  روحانی برای انتخابات خبرگان رهبری مجاب نمود. الحمدالله هم  آیت الله  روحانی والد وهم  شیخ حسن روحانی درصدر قلب و نظرمردم مازندران و بابل قراردارند. چه پدرکه مدفون در کتابخانه صدر و چه پسر که مدیراست در مدرسه صدر و هردوروحانی درصدرند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حمله به یک روحانی ناهی از منکر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ


چندی پیش حجت الاسلام حسین زاده از روحانیون فعال در عرصه راهیان نور که برای جلسه ای به تهران رفته بود پس از مشاهده مزاحمت یکی از اوباش و سماجت او در آزار نوامیس جامعه، با تذکر لسانی مانع از ادامه مزاحمت وی گردید.

فرد خاطی لحظاتی بعد با ضربات چاقو به این روحانی بسیجی حمله نموده و وی را از ناحیه شکم به شدت مجروح ساخت. در حال حاضر، حال این روحانی ناهی از منکر مساعد بوده و ضارب نیز دستگیر شده است.

حجت الاسلام سید محمدحسین حسین زاده، مدیریت امور طلاب حوزه علمیه قم را برعهده دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حضور آیت الله توکل بر مزار شهدای مدافع حرم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ق.ظ


آیت الله سید رحیم توکل، استاد اخلاق و خارج فقه حوزه علمیه قم، در نخستین ساعات صبح امروز جمعه، به همراه جمعی از شاگردان خود در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت حضرت معصومه سلام الله علیهای قم حضور یافته و به قرائت فاتحه پرداختند.

در پایان ضمن گرامیداشت یاد حماسه سازان بی نام و نشان جبهه جهانی اسلام، یکی از همراهان ایشان در یادمان شهدای گمنام به روضه خوانی پرداخت.

در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت معصومه سلام الله علیها پنجاه شهید افغانستانی و پاکستانی که در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به فوز شهادت نائل آمده اند، مدفون می باشند. عصر روز گذشته نیز پنج شهید دلاور پاکستانی بر شانه های مردم شهر قم تا ایوان بانوی آفتاب مشایعت گردیدند. آیت الله توکل، امروز، اولین زائر مزار این پنج شهید بود.


  • سیدحمید مشتاقی نیا

عدو شود سبب خیر

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ق.ظ


دیروز قم کربلا نه، قیامت بود. تابلوی عاشورای امام هادی علیه السلام را هیئت های قم در ساعات مختلف روز به خصوص در هنگامه دلنشین عصر، به زیبایی رقم زدند. این سال ها به برکت حماقت دشمن، ارادت به این امام مظلوممان افزایش یافته است.

یکی دو گروه توریستی اروپایی که در قم و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حضور داشتند از دیدن خیل عظیم جماعت عزادار به حیرت آمده بودند. زیباترین صحنه ها مربوط به واکنش زنان زائر عراقی بود که با دیدن شور سینه زنی عزادارن از جا کنده شده و به سر و سینه می زدند. زنان عراقی به زور خواهش و التماس سعی می کردند تا پرچم های مشکی منقش به نام مبارک حضرت علی النقی علیه السلام را صاحب شوند! و یا حتی المقدور دستی به این پارچه، متبرک سازند.

از همه هیئت های پرشور و حالی که دیروز در قم دسته رفتند باید تشکر کرد و البته تشکر ویژه از مداحان سرشناسی چون بنی فاطمه و هلالی که داوطلبانه به قم آمده و در خیابان های این شهر به نوحه خوانی پرداختند.

امروز پنج شهید پاکستانی مدافع حرم در قم تشییع می شوند. شمار شهدای قطعه مدافعان حرم در بهشت مصومه سلام الله علیها به پنجاه می رسد. خوشا به سعادتشان که در هیاهوی منفعت طلبی و عافیت جویی اهل دنیا، معرکه وصال را برگزیدند. انشاءلله امروز هم جوان های قمی شاهکار دیگری از حضور و ارادت خود نسبت به رهپویان حقیقی طریقت دلدادگی را نشان خواهند داد.

راستی آنهایی که باید بدانند، بدانند ما بی اعتنا به سلوک دیپلماتیک بالانشین ها، دوسالی است که در تشییع همه شهدای مدافع حرم، درست هنگام ورود به صحن آفتابی فاطمه ثانی، شعار غیرتی مرگ بر آل سعود را سر می دهیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دزد زائر، داستانی زیبا از یک نویسنده مازندرانی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ق.ظ


دزد زائر

می­گن دست خیر امام هادی خیلی بلنده، به هیچ‌کس جواب رد نمی‌ده، تازه اگه اونو به جان پسرش امام حسن عسکری که در کنارش مدفونه، قسم بدی که دیگه جواب گرفتنت حتمیه، برو برگشت نداره.

از امروز دیگه همه‌چی تمومه. محسن! این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری‌ها نیستا، این همه راه رو نیومدی که آدم نشی و برگردی. زنت حق داره این همه بهت سرکوفت بزنه. خوب آدم شو دیگه.

آخه چی کار کنم؟ بابا! دیگه هیچ راهی ندارم، هیچ‌کس آبرومو نمی‌خره که بی‌آبرویی می‌کنم. تو فکر می‌کنی من دوست دارم دست به مال مردم بزنم. ای پیغمبری نه، ولی همین زنی که تو ازش حرف می‌زنی اگه یک غروب دست خالی برم خونه، پیش در و همسایه آبرو برام من نمی‌ذاره.

آخه مرد! این بی‌آبرویی خیلی‌خیلی بهتر از اون بی‌آبروییه. برو، برو تو حرم خودتو غل و زنجیر کن تن ضریح تا حاجتتو نگرفتی تکون نخور، بگو یک فرجی تو زندگیت بکنه، آقا خیلی دست و دل بازه.

مرد حسابی! چی میگی؟ این‌جا خیلی خطرناکه، هیچ‌کس تو حرم نمی‌مونه، ببین، نه خودت یه نگاه بنداز، ببین هیچ کس برا چند ثانیه پیش ضریح، اصلاً اون سر حرم می‌مونه که من بمونم، از دو ماه پیش تا حالا چند‌بار این‌جا رو بردن رو هوا، هر لحظه ممکنه حرم رو منفجر کنن.

پس برای چی این همه راه رو از ایران اومدی این‌جا، مگه خودت نگفتی خواب دیدی؟ خوب برو دیگه، برو مرد حسابی، تو زنده بودنت چه قدر می‌ارزه که از مردن می‌ترسی؟ تو که هر روز داری می‌میری، از دست زنت، مردم، قانون، آقا ول کن، بازی در نیار، برو زندگیتو عوض کن، خودتو عوض کن، برو عجز و التماس کنو از امام هادی بخواه یک راهی بهت نشون بده، دستو بگیره، برو جانم برو، ول کن این حرفا رو، انفجار کدومه، بمب کجا بود؟

خیلی خب، خیلی خب، این قدر هولم نده، می‌رم، ولی خودمونیما، حرم خیلی خلوته، ببین مردم چقدر تند‌تند میرن پیش ضریح برمی‌گردن! تازه اونایی که نذری ندارن همون دم در یه دست رو سینه می‌ذارنو سری دولا می‌کننو می‌رن. بهتره یواش‌یواش و با احتیاط برم، آخه حادثه که خبر نمی‌کنه، اومدو اون از خدا بی‌خبرا عهد همین امروز حرمو بمب‌گذاری کرده باشن، کسی چه می‌دونه.

خب رسیدی دیگه، بشین، بشین کنار ضریح. واسه چی این وَر اون وَرو نگاه می‌کنی؟ همین اولین ضریح، مرقد امام هادیه، دلتو زمین بزنو از هیچی نترس. هیچ اتفاقی نمی‌افته، حالا فقط حرفاتو، درد دلاتو، مشکلاتتو، یکی‌یکی به آقا بگو و از ته دلت ازش بخواه که برات کاری بکنه.

خیلی خب می‌شینم، این همه شلوغش نکن. ولی راستی حسینی آقا نمی‌دونه مشکل ما چیه حتماً بایس یکی‌یکی مشکلاتمو بهش بگم؟

اِه، مرد حسابی! بچه که تا گریه نکنه بهش شیر نمی‌دن؟ تو اون وقتا که کارتو از دست دادی و رفتی با دوستای به اصطلاح با معرفت و مرامت مشورت گرفتی، بهت چی دادن؟

هیچی والله، بی‌آبرویی.

کی پیش یک آدم حسابی مشکلتو در میون گذاشتی که جواب بد گرفتی؟ خب حالا که آقا خودش گفت بیا، پس معطلن نکنو دلتو یک جهت کن، خدمت امام هادی که رسیدی، فقط به دلت بد راه نده، به فکر بمب ممب و انفجار منفجار نباش، تو بادمجون بمی، این چیزا می‌خواست تو رو بکشه، از حرفای زنتو در و همسایه می­مردی، پس دیگه... . 

باشه باشه هولم نکن، خودم سر حرفو باز می­کنم: ءُم... ءُم... آقا جان! یا امام هادی، خودت مثل روز واست روشنه که مشکل امثال من چیه؟ آقا پولِ پول، هرچی سگ‌دو می‌زنیم باز نمی‌شه، اصلاً کسی به ما اعتبار نمی‌کنه، نمی‌دونم چی‌کار کنم؟ چه خاکی تو سرم بریزم؟ نه پیش زنم آبرو دارم نه پیش مردم، اومدم پیشت بهم آبرو بدی، اعتبار بدی، دیگه چشم به جیب و باغ مردم نداشته باشم. زنم پولی که میارم خونه رو نمی‌گیره، می‌گه من مال حروم نمی‌خورم، تو شیکمم آتیش نمی‌ریزم. می‌گی من چی کار کنم؟ آقا جان خودم نمی‌خواستم این‌جوری بشه، دیگه دیدم بیکاری و بی‌پولی پدر ما رو درآورده، این ضعیفه هم خیلی آشوب می‌کنه و زخم زبون می‌زنه، طلبکارا هم دم به ساعت دم خونه سبز می‌شن، مجبور شدم، حالا هم به‌خاطر همون خوابی که دیدم این همه راه رو اومدم پابوست، آقا دیگه...

باریک الله، ملایی بودی واسه خودت ما نمی‌دونستیما، خیلی خوب با آقا حرف می‌زنی! 

نگاه کن، این مرده چه قدر پول داره می­ریزه تو ضریح! عرب خر پول، واسه چی این همه پولو میندازی تو ضریح، خب بده به یک نفر مثل من که نیاز داره.

تو چی می‌دونی به آدمای محتاج نمی‌ده، یه نگاه به بچه‌اش بنداز، اونی که اون طرفشه، داره خودشو به ضریح می‌ماله، دوست داشتی بچه‌ات... .

زبونتو گاز بگیر مرد! همین‌طوریش هزارتا بدبختی دارم.

تازه چرا باید پولشو به امثال تو بده، کوری، کری، چلاغی، چه ته؟؟ برو زحمت بکش، کار کن... .

بابا من غلط کردم تو رو با خودم آوردم، یه مدت با من نبودی هفت کشور آزاد بودم، چه غلطی کردم گفتم همرام بیا هوامو داشته باش. بگذریم... ، آقا جان، تو که تو ضریحت این همه پول داری اگه یه کمی‌شو به من بدی، میرم یه مغازه راه میندازم و سر زندگیمو جمع می‌کنم. ببین آقا، از تو که چیزی کم نمی‌شه، هر روز صدها نفر از راه‌های دور و نزدیک میان تو ضریحت پول میریزنو می‌رن، اینا رو نگاه کن این خانومه رو نگاه کن، یک بسته پول تو مشتشه، عجب آدم شیک و با کلاسی هم بود، تو رو خدا نگاه کن همه‌اش دولاره، این دیگه از کجا اومد؟ بابا حتماً خارجیه، آقا جان کارت خیلی درسته؟ داره دور ضریحت می‌گرده و بوسه می‌زنه. مثل این‌که از بمب ممب نمی‌ترسه، شاید هم نمی‌دونه این‌جا چه خبره، آره نمی‌دونه حتماً زبونشو بلد نبودن نمی­تونستن حالیش بکنن که هر لحظه ممکنه این‌جا بره هوا.

چیه از مرحله پرت شدی، تو قرار بود با امام هادی صحبت کنی یا با پول‌های داخل ضریحش، آدم حسابی! مگه دم در حرم نگفتی که تا امروز هرچی بود تموم شد، ها چی شد، بوی پول خورد به دماغت حال و هوات برگشت؟ پس کو اون عجز و التماسی که داشتی می‌کردی؟ می‌خواستی زندگیتو عوض کنی؟ چطور شد؟ دلارهای خانومه خیلی برق می‌زد؟

آخه آدم خوب! من همه‌ مشکلم پوله، از ایران راه افتادم اومدم سامرا واسه این که بی‌پولی و نداری و بیکاری و دربه‌دری و بی‌آبروییم حل بشه، آخه اگه پول داشته باشم که این همه تو دست انداز نمی‌افتم. نه نگاه کن، ببین، چه‌قدر تو ضریح پوله، ببین این جوون رو ببین، اونا، اونی که دم درِ حرمه، یک بسته پولو داره میده دست خادم که بیاره بندازه تو ضریح. خودش نیومد تو، آخه امام هادی! قربون مظلومیتتون بشم، عجب ارادتمندانی داری، پولو بهت می‌رسونن ولی از ترس جونشون تو حرم نمیان.

چی رو دست می‌زنی محسن؟ مراقب کارات باش، داری چی کار می‌کنی؟ داره غوز بالا غوز می‌شه. ول کن دستتو بکش.

باشه، باشه، حواسم نبود، غلط کردم، غلط کردم، ولی خودمونیما یه جوری ضریح رو ساختن که یه دونه انگشت آدم هم از لای درز نمیره تو. چه معنی داره دورتا دور داخل ضریح شیشه می‌ذارن. شاید یکی بخواد یه دستی به قبر آقا بکشه.

پاشو پاشو که خیلی خراب کردی، دیگه جای تو این‌جا نیست.

یا علی... ، من میرم ولی دلمو می‌ذارم پیشت آقا! می‌خوام آبرو داشته باشم، اعتبار داشته باشم، پیش سر و همسرم، پیش زن و بچه‌ام سرم بلند باشه، دیگه خودت می‌دونی، می‌خوام بگم منو عوض کن اصلاً یه کاری کن من راسی‌راسی عوض بشم... .

حالا تندتر برو، عجله کن، شاید...

ای آقا اگه می‌خواست چیزی بشه تا حالا می‌شد، ما همچین آدمی نیستیم که تو حرم امام هادی، اونم در کنار دو تا امام کشته بشیم. اصلاً بمب رو که واسه ما کار نمی‌ذارن، اونایی که تو بند و بست بمب و انفجار و ترور مرور هستند، آدمشونو می‌شناسن. می‌خوان امام هادی نباشه، وگرنه بودن مسلمونی مثل من، برای اونا بهتر از نبودن ماست.

آدم شدی؟! حرفای درستو حسابی می­زنی؟! مثل این که کله­ات تکون خورده، نه بابا، شایدم آقا بهت نظر لطفی داشته!

بیا، بیا از حرم زودتر بریم بیرون که جای ما این‌جا نیست، برادر من تو هم ما رو گرفتی‌ها، ما که در برابر پولای داخل ضریح آقا وسوسه شدیم، چه لطفی به ما می‌شه. گفتم نیام من آدم بشو نیستم. ول کن نبودی تو که، اومدن ما مثل نیومدن ما، چه فرقی کرد؟ این همه راه ما رو کشوندی آوردی این‌جا.

حالا این همه جوش نزن، مواظب جلوی پات باش، می‌خوری به تیغک سکو. کفشتو قشنگ پا کن، دنبالت که نمی‌کنن. برو کنار، برو کنار، از جلو در برو کنار، برو پشت دیوار، بخواب رو زمین، بخواب، مگه نمی‌شنوی، انگار... ، بُ ... ، ... ، ... ، ... ، ... .

***

بابا عجب انفجاری بود، خدا رو شکر که بیرون حرم بودیم، زمین و زمان بهم خورد، اَه چقدر خاک و خلی شدم، چند ثانیه دیرتر می‌اومدم بیرون الآن تو فضا بودم، معلوم نیست چندتا رفتن تو فضا، بابا بنده‌های خدا حق دارن تو حرم نرفته برمی‌گردنا، اصلاً معلوم نمی‌کنه کی می‌خوان منفجر کنن. خیلی شانس آوردم. اَه، این‌جا رو نگاه کن تمام گنبد و گلدسته خراب شد، حتماً خود بارگاه آقا هم خراب شد. مردم چرا این ور و اون ور می‌دوئن؟! بابا یه انفجار بود تموم شد دیگه،

شاید چند نفر زخمی مخمی شدن.

چه می‌دونم والله، ببین تا اوضاع قاراش میشه برم تو یه سری بزنم ببینم چه خبر شده.

کجا میری؟ مگه دیوونه شدی؟ اون تو خبری نیست. آخرین نفر خود تو بودی که اومدی بیرون، کسی نبود داخل که.

من برای کسی نمی‌خوام برم که، می‌خوام برم ببینم این بمب بیرون حرم و گنبد و گلدسته رو این‌طوری کرد، داخل حرمو چقدر خراب کرد؟ انگار یکی به من می‌گه برو تو، یه دقیقه بذار یه سرک بکشم، یه کم دندون رو جیگر بذار.

بابا خطر داره، شاید دوباره بمبی منفجر بشه، اون وقت چی؟

ای بابا، اگه می‌خواست چیزی بشه که همون بار اول... ، اَه این‌جا رو نگاه کن، چقدر پول! تمام در و دیوار و کف حرم شده پول، گفتم که این تو خبریه، معلوم نیست به سر مقبره چی اومد که این‌طوری پولا پخشه تو هوا، تو فقط حرف خودتو می‌زنی، نمی‌ذاری آدم کار خودشو بکنه که، ببین تمام کتاب متابایی که رو طاقچه و کنار گوشه بود، تیکه پاره شد، همش تو حرم پخشه، بیا بریم تو، بیا هیچ‌کس نیست. من مطمئنم این انفجار الهی بود، قبول نمی‌کنی، من که می‌گم آقا دلش واسه من سوخت. می‌خواست یه حالی به من بده، خودت گفتی هرکه پیش امام هادی بره دست خالی برنمی‌گرده، خب آقا هم نمی‌خواست ما دست خالی برگردیم، فقط به اندازه‌ نیازم برمی‌دارم، همشو می‌خوام چی کار کنم؟

آقا محسن؟ این‌ها همه نذریه، برای آدم الافی مثل تو نیست که، بیا از حرم برو بیرون، نکن این کارا رو، آدم باش، تو اومدی این‌جا که دزدی کنی یا آبرو بخری واسه خودت.

یه ذره دندون رو جیگر بذار، تا کسی نیومده یه خورده، فقط یه کم از اینا برمی‌دارم، من که باور دارم این هدیه آقا به منه، حالا تو هر جور می‌خوای فکر کن، ای بابا چقدر تکه کاغذ رو پولا ریخته، بیشترش پاره‌های قرآن و دعاءِ، اَی نامردا به قرآنم رحم نمی‌کنن، صبر کن این تکه کاغذو بردارم.

یه نگاه به کاغذ بنداز، ببین اگه قرآنه همین‌طوری نندازش کنار.

نه، نمیندازم، صبر کن نگاش کنم، فکر نکنم قرآن باشه، فارسی هم داره، اولش نوشته: امام نقی در گفتگو با یک جوان: [ای جوان] همانا اموال حرام، رشد و نموّ ندارد و اگر هم احیاناً رشد کند و زیاد شود برکتی نخواهد داشت و با خوشی مصرف نمی گردد، [نیز در خاطرت بسپار] از کسی که به وی خیانت کرده‌ای، [به ویژه همسرت] وفا مطلب، [و کاری نکن که دلت فاسد شود چرا که] حکمت در دل‌های فاسد اثر نمی‌کند [و] همنشین شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه‌ پستی و شرارت تو خواهد بود [و کلام آخر این که] افسوسِ کوتاهی در کارهای گذشته را با گرفتن تصمیم قاطع جبران کن.

عجب حرفای مشتی! چقدر با جذبه و حسابی بود. انگار...  

انگار به تو می‌خوره. اصلاً قاب خودته، نه؟

من؟ داره میگه به یک جوانی این حرفا رو زد.

مگه تو پیری، این حرفا که پیر و جَووُن نداره، یه بار دیگه بخونش، من که فکر می‌کنم اصلاً این بمب فقط به خاطر تو منفجر شد. تو یه بار دیگه بخونش‌... .

ابراهیم باقری حمیدآبادی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آل سعود، نمونه بارز حماقت!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ


تحلیل آیت الله توکل از حمله عربستان به یمن

استاد برجسته حوزه علمیه قم روز گذشته در پایان درس خارج فقه خود با اشاره به جنایات گسترده آل سعود در حق مردم مظلوم یمن، تحلیلی را از اوضاع کنونی یمن و آینده ای که در انتظار حاکمان خبیث سعودی ارائه دادند که متن آن برگرفته از سایت ایشان تقدیم می شود:

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

در مساله عربستان و یمن به حمد الله عزیزان در جریان کار هستند. آل سعود از زمانی که تشکیل شد، اهل جنایت بود. زمانی به نجف حمله کرده بودند و نجف را قتل عام کرده بودند. این نسل کشی و آدم کشی و هر کسی مخالف ما است باید نابود شود از زمانی که وهابیت به روی کار آمد، برنامه این رژیم منحوس بود و این را بدانید که روایت دارد «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»[1]

شاید یک رژیمی در حال کفر باقی باشد؛ اما در حال ظلم یقینا نابود می شود و آل سعود با کفر اعتقادی که داشتند در وادی ظلم بیّنی افتادند. شما حتما خبر دارید که بعد از این که بیشتر از هزار و دویست حمله هوایی داشتند و منابع و امکانات را زدند و بچه ها را در زیر آوار نابود کردند، در چند روز اخیر حملات شیمیایی دارند انجام می دهند. شیمیایی که گاز خفه کننده ای دارد و خیلی ها را به کام مرگ کشانده است. در دفاع هشت سال مقدس ما ثابت شد وقتی یک متجاوزی دست به حمله شیمیایی برد، علامت این است که از حملات هوایی خود چیزی به دست نیاورد و پیروزی نداشت، چون حملات شیمیایی فرد آخر کار آنها است. این را شما می دانید که حملات هوایی به جایی نرسید و حوثی ها بنای انتقام دارند. یک حمله به عربستان کردند و پادگان «المناره» را گرفتند و 18سرباز سعودی را نابود کردند و کل پادگان را گرفتند و بقیه فرار کردند. سعودی ها دو حمله کرده بودند و یمنی ها آن را نابود کردند. عربستان دید تجاوز هوایی اثر نداشت، در بمب باران شیمیایی هم باید در آینده به سازمان ملل گندیدهِ مرده باید پاسخ بدهد. آنها به یک استصالی رسید که حملات به یمن حماقت محض بود. الان از راه کویت دارند یک سری کارهای انجام می دهند؛ با حوثی ها دارند یک مذاکراتی انجام می دهند که ما چندین میلیارد به شما می دهیم و یمن را برای شما می سازیم و رئیس جمهور را از خودتان انتخاب کنید؛ میدانی هم به ما بدهید. این اسیصال حملات احمقانه آل سعود بود.

من در این قضایا یک نارحتی دارم که برای دشمنان غربی جا بیفتد که آنها مسلمانان را احمق بدانند و آل سعود فر بارز این حماقت است. چرا به یمن حمله کردید؟ چرا بچه ها را کشتید؟ چرا زنها را نابود کردید؟ چرا منابع را بمباران کردید؟ حرف شما چه بود؟ مگر مذاکره نبود! بمباران برای چه بود! آن قدر آنها احمق هستند که بازار اسلحه فروشی اروپا داغ شد، هر کشوری که اسلحه خراب داشت به آل سعود فروختند و حسابی از آل سعود پول می گیرند. چند مدتی قبل یک انبار مهمات اسرائیل بود که هر چه سلاح  و مهمات قدیمی کم مصرف بود، به پنجاه میلیون دلار به آل سعود فروخت و انبارهای خود را خالی کرده است تا از سلاح جدید پر کند. این پول سنگین آل سعود که خرج خرید اسلحه از تمامی دنیا شده است برای مسلمان کشی و نسل کشی.

دلیل احمقانه آنها این است که منصور الهادی –رئیس جمهور یمن- از ما تقاضای حمله کرده است! مگر شما نمی گویید دمکراتیک، مگر شما نمی گویید مردم سالاری، خوب مردم یمن این مردک را نمی خواهند. حالا بخواهند، شما اینجا چکاره هستید؟ در یک ممکلتی بعضی با بعضی دعوا دارند، شما چکاره هستید که حمله کردید؟ یک ممکلت یمن است و با همدیگر حرفهای هم دارند، شما چرا دخالت کردید؟ این را بدانید عربستان سعودی جنگ ندیده است، حملات ندیده است؛ یمنی ها سالها بود که با «علی عبدالله صالح» در جنگ بودند. اینها مرد جنگ هستند! اگر بغل دست سعودی ها یک ترقه بزنند، شاید از ترس غش کنند! مرد جنگ نبودند. حمله ای که حوثی ها انجام می دهند، آنها پا به فرار می گذارند. آنها بعد از هزار و دویست حمله فهمیدند که حملات آنها بی اثر است.

جالب این است که خدا به دست دشمن یاری می دهد و افراد متفرق یمنی با این جنگ با هم جمع و متحد شدند. این جنگ باعث شد یمن متفرق به یمن متحد تبدیل شد. «عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد» و یقین بدانید ان شاء الله به زودی می بینیم که آل سعود به چه نکبتی خواهند افتاد.

آل سعود خرج زیادی می کند که آقای عرب شود؛ الان ذلیل و خوار عرب شد. خیلی خرج می کند که آقای عرب شود. هر روز که می گذرد خوارتر و ذلیل تر می شود. از دو سال قبل آمریکایی ها و اروپایی ها گفتند که سال های آخر عمر آل سعود است و حتی تعیین کردند که بعد از آل سعود چه کسی روی کار بیاید. حالا نفر بعدی را تعیین کردند که بعد از آل سعود کدام آل باید روی کار بیاید. آنها فهمیدند که آل سعود با این جریان که دارد می رود دوام آور نیستند. ان شاء الله به حق پیامبر و آل نابودی آنها را ببینیم. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 


[1] بحار الانوار، ج72، ص331

http://s-tavakol.ir/

  • سیدحمید مشتاقی نیا

علم فروشی یا جعل مدرک؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۰۹ ب.ظ


نمی دانم اسم این کار را باید چه بگذارم؛ علم فروشی یا جعل مدرک؟!

یعنی چی که یک نفر موضوعی را پیشنهاد دهد بعد یک نفر دیگر بیاید پولی بگیرد و کتابی را به نام او تألیف کند؟!

نمی خواهم اشکال شرعی به این کار بگیرم اما هر طور نگاه می کنم این روش برایم قابل قبول نیست. این بابا اگر خودش می داند که می خواهد چه حرف تازه ای بزند خودش هم باید بایستد و کتابش را به سرانجام برساند. متأسفانه آن چه در این اعلامیه به صورت علنی منتشر شده بارها به شکل زیرزمینی و مخفی در سطح برخی ناشران و مؤسسات علمی جریان داشته است. یک عده به هر حال مشکل مالی دارند و منبع تأمین درآمد خود را در تألیف و تدوین اثر برای دیگران می جویند.

من سال هاست که با دنیای نشر در ارتباطم و یقین دارم یکی از عوامل ضعف اقبال عمومی نسبت به کتاب، ضعف محتوایی آثاری است که اغلب از باب رفع تکلیف یا برای ایجاد یک اعتبار فرهنگی صوری منتشر شده اند. خیلی از مردم با خرید یک کتاب و مطالعه صفحاتی از آن احساس می کنند مغبون شده و سرشان کلاه رفته است. این بی اعتمادی فرهنگی و علمی، که نتیجه حاکمیت نگاه تجاری در عرصه محتواسازی و نشر کتاب است یکی از مهمترین عناصر مغفولی است که تیراژ کتاب را در یک کشور هشتاد میلیونی به زیر دوهزار نسخه کشانده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر شناسایی یک شهید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ


در خبرها خوانده اید که هویت یکی از شهدای گمنام دفن شده در دانشگاه علوم پزشکی بابل شناسایی شده است. این شهید اهل یکی از روستاهای شیراز است و خانواده او به زودی در این دانشگاه حضور پیدا خواهند کرد.

نمی دانم سه یا چهار سال پیش بود. یکی از کارمندان دانشگاه پزشکی بابل تماس گرفت و ماجرایی را برایم تعریف کرد:

"زنی آمده بود می گفت اهل بابلسر است. پرسید شما در دانشگاهتان شهید گمنام دارید؟ پاسخ مثبت را که شنید اصرار کرد تا او را راهنمایی کرده و مزار شهید را نشانش بدهیم. علت حضور او در بابل و پیگیری مزار شهید گمنام در این دانشگاه را جویا شدیم. می گفت بابت بیماری یکی از عزیزانش توسل گرفته و بارها با دل شکسته از خدا خواست تا مریض او را شفا بدهد. در خواب شهیدی را دید که از او دعوت کرد برای طلب شفای عزیزش به دانشگاه علوم پزشکی بابل آمده و از شهید گمنام مدفون در آن جا حاجت بخواهد ..."

این دوست کارمند من ماجرا را با آب و تاب تعریف می کرد و من بی توجه به عمق سخنانش، فقط گوش می دادم. با توجه به حضوری که در فعالیت های مرتبط با شهدا داشته ام گوش من در این سال ها پر از این نوع خواب ها و رویاها و ماجراهاست. اگر چه به چشم خود بارها عنایات و الطاف و کرامات شهدا را دیده و لمس کرده ام اما بنا بر یک تجربه قدیمی، خیلی اجازه پر و بال دادن به این نوع ماجراها را نمی دهم. با شوخی و کنایه در پایان موضوعی که آن دوست بزرگوار تعریف کرده بود، خیلی خونسرد و عادی گفتم: علت قضیه را می دانی چیست؟ این شهدا چند سالی است که در دانشگاه پزشکی مدفون شده اند. روحشان هم بیکار است. می روند سر کلاس های درس می نشینند و ... حالا برای خودشان پزشک حاذقی شده اند؛ مریض شفا می دهند ...!!

مدتی بعد دختر خانم دانشجویی تماس گرفت و با حس و حالی خاص از خوابی که درباره یکی از شهدای گمنام دانشگاه پزشکی بابل دیده بود برایم تعریف کرد. می گفت: شهیدی می آید به خوابش و تأکید می کند که قابل شناسایی است و یکی باید برای کشف هویت او قدمی بردارد.

من باز هم بنا بر همان تجربه قدیمی، صحبت های او را جدی نگرفتم تا بساط این نوع حرف و حدیث ها گسترده نشود. به صراحت هم گفتم که خواب ها را به راحتی باور ندارم به خصوص اگر مبدأ آن از واحد خواهران باشد! با این حال برای آن که این بنده خدا را ناامید نکرده باشم با هماهنگی آقا مفید اسماعیلی، مسئول وقت کنگره شهدای استان مازندران، او را به آن مجموعه راهنمایی کردم. مدتی بعد دوباره آن خانم دانشجو تماس گرفت و از بی نتیجه بودن مراجعاتش به نهادها سخن گفت و از تکرار خواب آن شهید. این بار او را به پیر مجاهد و اهل دل شهرمان که خودش هم پدر شهید است و با تعبیر خواب آشناست، حواله دادم و موضوع را از سر خودم باز کردم. دیگر هم پیگیر نشدم که نتیجه مراجعه اش به حجت الاسلام یزدانی به کجا انجامیده است.

این یکی دو روزه که خبر کشف هویت یکی از شهدای گمنام دانشگاه علوم پزشکی را شنیده ام، صدای آن کارمند دانشگاه و آن خانم دانشجو بارها توی گوشم انگار تکرار می شود. نمی دانم این شهید همانی است که آن دوستان درباره اش چنان می گفتند یا نه؛ ولی شهید، شهید است و ما ساکنان وادی غفلت، چه نام شناسنامه ای شهید را بدانیم یا نه، باز هم حقیقت شهید برایمان گمنام است.

شیرازی ها هم شهرشان را بهارنارنج می نامند و بابلی ها نیز؛ اما ورای این تعابیر و تعارفات و چشم وهم چشمی ها، وجه اشتراک این دو شهر، گنبد شاهچراغ در شیراز است و تلألو صدها چراغی که شام تاریک شهرمان را با نور اهل بیت روشن می سازند. هیئت ها و محافل مذهبی بیشماری که در این شهر وجود دارند همگی مرهون برکت خون شهدا هستند. انشاءلله همشهریان ما نخواهند گذاشت این کبوتر مهاجر شیرازی در این شهر احساس غربت کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این کاسب حبیب خداست

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ


به عکس بالا خوب دقت کنید. نوشته هدف ما جلب رضایت خداست. این عکس را از لبنیاتی محله مان گرفتم. البته بالای نود درصد ساکنان این محل طلبه و روحانی هستند. فروشندگان این لبنیاتی هم طلبه اند و علاوه بر تحصیل، به نوبت در مغازه می ایستند. تا به حال هم به وعده شان عمل کرده و خدا و خلقش را راضی نگه داشته اند. به هر حال طلبه ها در هر میدانی که وارد می شوند باید الگوی دیگران باشند. این که می گویند کاسب، حبیب خداست، مصداقش چنین افرادی هستند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجت الاسلام جهانشاهی آزاد شد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ب.ظ


دقایقی پیش مطلع شدم حجت الاسلام علی رضا جهانشاهی معروف به طلبه عدالتخواه سیرجانی و حجت الاسلام موسی علیزاده که در آستانه سفر رئیس جمهور به قم و در اعتراض به حواشی پرونده آیت الله نکونام توسط دادگاه ویژه روحانیت دستگیر شده و به زندان اوین منتقل گردیده بودند آزاد شدند.

ضمن تبریک به همه فعالان عدالتخواه به خصوص دوستانی که در هفته های اخیر تلاش مضاعفی برای آزادی این دو عزیز نشان دادند امیدوارم جبهه طلاب عدالتخواه با پرداختن به اولویت های طرح شده در مطالبات مقام معظم رهبری، فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را با نگاهی جهانی ترویج و دنبال نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک تشکر از سه نفر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ب.ظ


بعد از نامه ای که در آخرین پست وبلاگ خطاب به حجت الاسلام رئیسی دادستان ویژه روحانیت منتشر نمودم حجت الاسلام والمسلمین حمید رسایی، نماینده انقلابی مردم تهران در مجلس، بی آن که تقاضایی از ایشان مطرح کرده باشم اقداماتی را جهت پیگیری این موضوع انجام دادند که جای تقدیر و تشکر دارد. خوب است از این فرصت استفاده کرده و از ایشان برای حضور در سلسله نشست های بصیرت که یکشنبه های هر هفته در مسجد ولایت بابل برگزار می شود مجدداً دعوت بعمل آورم.

مسئول حوزه ریاست دادستان ویژه روحانیت کشور و مشاور محترم حجت الاسلام رئیسی نیز امروز عصر با من تماس گرفت و پیگیر ماجرا شد.

از بیت مقام معظم رهبری هم بابت ورود به این مسئله و پیگیری نامه منتشر شده در وبلاگ بسیار سپاسگذارم.

چه این پیگیری ها به ثمر برسد و چه نرسد این نعمت و دستاورد انقلاب اسلامی را باید قدر دانست. برجستگی و برتری نظام ولایی نسبت به اندیشه حاکم بر نظام بروکراتیک غرب، همین سعه صدر و ارتباط بین مردم و مسئولان است. این دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی است که بسیاری از مسئولان، خود را برخاسته از مردم دانسته و به دور از تکبر و خودمحوری، پای درد دل آنان می نشینند. نه حجت الاسلام رسایی نماینده بابل یا مازندران است که مثلاً از باب ارتباط با حوزه انتخابیه خود احساس تکلیفی کرده و پیگیر مشکل من شده باشد و نه آن مقام عالی دادستانی، وظیفه ای داشت که مثلاً اگر به این نامه بی اعتنا می شد مورد شماتت کسی قرار بگیرد.

در ماجرای پرونده وبلاگ من، دادیار ویژه روحانیت ساری گفت که در نهایت (بر فرض اثبات حقانیت شاکی که عضو رد صلاحیت شده شورای اسلامی یکی از شهرهاست) به مبلغ صد هزار تومان محکوم خواهم شد. این موضوع برایم مهم نیست. ورای این مسئله، آن چه که برایم اهمیت دارد اعمال ماده 54 است که انشالله مشکل ایجاد شده، مرتفع خواهد شد.

حالا خوب است از این فرصت هم استفاده کرده و درخواست آزادی حجت الاسلام جهانشاهی را دوباره مطرح کنم. پیش از این در مطلبی که در اسفند گذشته منتشر کردم تأکید نمودم که اینجانب و بسیاری از طلاب و حتی بازاریان عدالت خواه در قم، به دلایلی که در آن مقاله منتشر شد، موافق ورود به ماجرای پرونده آیت الله نکونام لااقل با این روش نبوده و نیستیم. البته حجت الاسلام جهانشاهی تأکید دارد که حضور مستقیم و فیزیکی در اجتماع چندنفره طلاب فیضیه نداشته است. به هر روی اعتقاد حقیر و دیگر دوستان عدالتخواه این است که دو ماه بازداشت حجت الاسلام جهانشاهی با توجه به تعلق صادقانه ایشان به انقلاب و ولایت، کفایت کرده و استمرار آن به صلاح نیست.

تکمله: وسط این همه تشکر و سپاس و تقدیر، بی انصافی است که لطف خدا و عنایت اهل بیت علیهم السلام نادیده گرفته شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سخنی با ریاست دادگاه ویژه روحانیت (قسمت1)

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام والمسلمین رئیسی ریاست دادگاه ویژه روحانیت با سلام

همه نهادهای نظام برای ما شرافت دارند به این دلیل که موجودیت نظام برای ما شرافت دارد. این موضوع یک امر کلی است. امر کلی دیگری نیز وجود دارد و آنهم این است که هیچ دستگاه و نهاد و صنفی از وجود معدود عناصر نامطلوب و قانون شکن و یا سهل انگار مصون نیست.

به همان میزان که اشتباه یک بخش و جزء را نباید به حساب کل گذاشت از مقام صدارت هر نهاد و دستگاه هم باید این توقع را داشت که نسبت به اصلاح اشتباهات به ظاهر جزیی مجموعه های پایین دستی خود اقدامات لازم را انجام دهد. بروز اشتباه از سوی هر فرد و نهادی همیشه محتمل است و تعجبی ندارد؛ اما شگفت آنجاست که همتی برای رفع نواقص و معایب از سوی ارکان بالادستی به چشم نخورد.

آسیب تهدیدزای درونی هر دستگاه و صنفی، دچار شدن به عارضه روزمرّگی است. به نظر، آن چه که اسلام در لزوم پرهیز از عادی شدن اموری چون سلاخی حیوان و تجهیز میّت گوشزد می کند باید لااقل در سطح یک هشدار، به مشاغل دیگری چون طبابت و قضاوت و ... هم تسرّی داده شود.

بر اساس ماده 54 آیین نامه جرایم کیفری، دادگاه برای رسیدگی به هر پرونده و موضوعی در شهری تشکیل خواهد شد که محل وقوع آن اتهام یا جرم بوده است. به گواهی تمامی حقوقدانان مستقل و یا شاغل در برخی دستگاه ها این ماده به طور طبیعی شامل پرونده های مرتبط با رسانه های رسمی و مجازی هم می شود. چرا که یک رسانه در همه شهرهای کشور قابل رؤیت است و اگر قرار باشد هر کسی در شهر محل سکونت خود اقدام به طرح شکایت از صاحب یک رسانه کند و دادگاه هم در همان شهر تشکیل شود متشاکی باید هر روز عازم یکی از نقاط کشور گردیده و کمترین گره در این مسئله علاوه بر ایجاد حرج، عدم توانایی در تأمین قرار التزام و وثیقه و ... در همه نقاط به خصوص در شهرهای دورافتاده و غریب است.

بدیهی بودن شمول ماده 54 بر پرونده های مرتبط با رسانه، مورد تأیید و تأکید همه کسانی است که با مسائل حقوقی آشنایی دارند؛ چه مستقل باشند و چه وابسته به نهادها، چه دلبسته به نظام باشند و چه کینه توز و معاند. همه تا کنون به این حقیقت اذعان داشته اند؛ به جز دادگاه ویژه روحانیت مازندران که قرائت عجیب و منحصر به فردی را از این قانون ارائه داده است.

قرائت این شعبه از قانون مذکور، بسیار عجیب است و عجیب تر اینکه به رغم رسیدگی نیابتی یک پرونده و اعلام عدم احراز اتهام در شعبه قم باز هم شعبه مازندران اصرار دارد که پرونده را مفتوح نگاه دارد. عجیب تر از همه اینکه یک مسئول نهاد امنیتی مرتبط با دادگاه در جمعی اذعان می دارد که ادامه رسیدگی به پرونده این وبلاگ در مازندران توجیهی ندارد اما " ما " خواستیم برای ساکت کردن فرد شاکی چنین رویه ای پیش گرفته شود!! برآیند ظهور چنین تعبیری از متولیان قانون، چیزی جز ملعبه دانستن شرع و قانون و حق الناس و ترس از خدا و ... نخواهد بود. این جاست که باید نگران عادی شدن و روزمرّگی حتی در مشاغلی شد که اساس وجود آن مقدس بوده و ریشه ای ایدئولوژیک دارد.

برخی دوستان دادگاه ویژه روحانیت به دلیل ابتلا به روزمرگی اصلاً متوجه این واقعیت نیستند که هر طلبه ( به خصوص از نوع انقلابی و حزب اللهی) با توجه به قدرت مانور و دایره وسیع نفوذی که در محیط اجتماع دارد در صورت دلزدگی و بی اعتمادی نسبت به هر یک از زیرمجموعه های نظام ممکن است چه آسیبی را برای اعتماد عمومی و در نتیجه، آینده نظام به ارمغان بیاورد.

خیلی عجیب است که دادگاه ویژه روحانیت گاه در مقابل طلاب و روحانیون ارزشی، موضع و رفتاری سخت گیرانه و بعضاً غیرقابل توجیه اتخاذ می کند؛ اما در برابر باند قانون شکن و فتنه انگیز شیرازی ها و رفتارهای غلط برخی روحانی نماها – که فهرستی از آن خدمتتان ارسال شده است – تسامح نشان می دهد.

شما بهتر می دانید با تغییر سیاست های اجرایی کشور، بعضی ادارات با مشغول سازی عناصر خودی به یکدیگر از طریق ایجاد تقابل بین نیروهای ارزشی و نهادهای انقلابی در پی ایجاد بستر آرام برای کانون های قدرت هستند. زیرمجموعه شما باید مراقب و آگاه و ملتزم باشد که وارد این نوع معرکه های فرصت سوز نشود.

می دانم قطعاً از این حقیر گلایه مند خواهید بود که چرا طرح چنین مسائلی را به فضای عمومی کشانده ام؛ اما مطمئن باشید وقتی راه های قانونی برای پیگیری حق و عدالت، با اعمال سلیقه دوست نماها مسدود می شود طریقی جز این برای مطالبه حق باقی نمی ماند. کمترین دستاورد این رویه ناخواسته، آگاهی تاریخ از عمق مظلومیت نیروهای دلداده جبهه انقلاب است.

درباره رفتارهای دادگاه ویژه روحانیت مازندارن و آن نهاد همیشه در صحنه، تأملات و تألماتی است که در صورت نیاز، به صورت هفتگی در این وبلاگ یا دیگر فضاهای رسانه ای منتشر خواهد گردید.

ارادت صمیمانه دوستان حقیقی خود را پذیرا باشید.  

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلول های بنیادین و تجربه معنویت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ق.ظ

جمعی از شاعران و مداحان اهل بیت عصمت(ع) با رهبر معظم انقلاب اسلامی


یک عنصر دیگری که باز با جوانها باید در میان گذاشت، مسئله‌ی تدین است. جوانهای عزیز! تدین، رعایت دینی، در حد وسع و امکان، این مایه‌ی توجهات الهی است؛ مایه‌ی توفیقات انسانی است؛ مایه‌ی پیشرفت است؛ این را دست کم نگیرید. من میخواهم بگویم شما اگر فلان فرمول ریاضی، یا فلان عنصر شیمیایی، یا فلان اختراع را به وجود میآورید یا کشف میکنید و پیدا میکنید و حل میکنید، در همان حال توجه‌تان به خدا، به شما کمک خواهد کرد. اولاً خدای متعال مدد میکند شما را؛ کارها دست خداست. شاید گفته باشم من، آن روزی که همین مسئله‌ی سلولهای بنیادی را جوانهای ما داشتند دنبال میکردند و کشف میکردند، خدا رحمت کند مرحوم مهندس کاظمی، رئیس این مؤسسه‌ی رویان آمده بود با همان جمع پیش من گزارش میداد. گفت من تلفن کردم که ببینم مهندس جوانی که مشغول تعقیب این قضیه بود، کار را به کجا رسانده - چون مثلاً دیروز گفته بود که فردا کار را تمام میکنیم - خانمش بود، گوشی را برداشت و گفت آقای مهندس آن نقطه‌ی آخر را توانسته پیدا کند و افتاده به سجده، دارد گریه میکند. وقتی مرحوم مهندس کاظمی این قضیه را میگفت، هم خودش گریه‌اش گرفت، هم آن جوان که در مجلس بود، گریه‌اش گرفت. بنا کردند گریه کردن. نقش معنویت را دست کم نباید گرفت.

مقام معظم رهبری 14/2/87

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مسابقه ای برای نوجوانان بابلی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ب.ظ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تحلیلی بر یک عکس خبرساز

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۳۵ ب.ظ


در نشست خبری وزیر کشور با رسانه های داخلی و خارجی که اخیراً برگزار شد، بنر نصب شده در پشت جایگاه وزیر، بسیار خبرساز بود. در این بنر در سمت راست، عکس مقام معظم رهبری و در سمت چپ به جای تصویر حضرت امام(ره) عکسی از حسن روحانی جای گرفته بود.

امیدوارم کسی انتظار نداشته باشد این اتفاق آنهم در حضور رسانه های داخلی و خارجی را یک امر سهوی تلقی کنیم.

یکی از ویژگی های منحصر به فرد دولت یازدهم، کنایه ها و ظرافت هایی است که در گوشه و کنار کردار و گفتار مسئولان آن به خصوص در سطوح عالی نهفته است.

خاطرتان هست که با روی کار آمدن دولت مدعی تدبیر و امید، اولین حضور سران خارجی در کشور مربوط بود به سفر سلطان عمان به ایران. این مسئله درست برخلاف روی کارآمدن دولت نهم بود که نخستین سفر خارجی مربوط می شد به حضور بشار اسد در ایران. مستحضر هستید که بشار نماد مقاومت در جغرافیای عرب و شاه عمان مظهر بی تفاوتی و البته ارتباط بین ایران و آمریکاست. در این نخستین دیدار رئیس جمهور منتخب با یک مقام خارجی اتفاق عجیب دیگری هم رخ داد. پرچم ایران در کشور خودمان برخلاف معمول عرف دیپلماتیک در پشت سر مقامات عالی رتبه دو کشور قرار نداشت و در هیچ تصویری منعکس نگردید. این رویداد که برای اولین بار رخ می داد در آن زمان برای ناظران، تنها یک اتفاق عجیب بود؛ اما بعدها ثابت شد که دولت جدید در مراودات بین المللی خود بر این پیام صحه می گذارد که ما بر آن چه که داریم و آن چه که هستیم، اصراری نداریم!

این روزها هاشمی رفسنجانی تلاش دارد با برداشت های منحصر به فرد خود، چهره جدیدی از حضرت امام (ره) ارائه دهد. در تصویر خلق شده هاشمی، امام یک پیرمرد صلح طلب و ناامید از انقلابی گری است که به شعر و گل و بلبل علاقه داشته و ضرورتی نمی بیند حتی روی حرف ها وشعارهای خودش مثل نبرد با استکبار و جنگ تا رفع فتنه و... ایستادگی کند.

نقش بستن تصویر حسن روحانی به جای امام می تواند این پیام را در برداشته باشد که این شخص به چهره تازه طراحی شده امام نزدیک تر بوده و می تواند جایگزین مناسبی برای راه و اندیشه آن شخیصت جهانی باشد.

یک بار دیگر به بنر خبرساز وزارت کشور دقت کنید. نوشته است 600 روز برای همدلی و همزبانی. عدد 600 در حالی در ذیل تصاویر درج شده که یکسال تنها 365 روز دارد و هر سال هم بنا به تشخیص رهبر انقلاب با اسم جدیدی نامگذاری می شود. وزیر کشور در بخشی از سخنان خود تأکید دارد که در 600 روز کاری خود در این جایگاه در راستای همدلی و همزبانی قدم برداشته است. به عبارت دیگر شعار امسال، برای وزارت کشور تازگی نداشته و او پیش از این هم در مسیر ذکر شده قدم بر می داشته است. بنا براین نباید انتظار اقدام و برنامه جدیدی از سوی این وزارتخانه برای تأمین نگاه طرح شده در نامگذاری سال جدید داشت.

ظاهر طراحی هوشمندانه این بنر خبرساز و درج تصویر رئیس جمهور به جای عکس حضرت امام (ره) در کنار مقام معظم رهبری و درج عبارت همدلی و همزبانی در ذیل آن، نگاه به مقوله همدلی بین دولت و ملت را وارونه جلوه داده و می تواند درصدد القای این مفهوم باشد که محتوای نامگذاری امسال، پیش از این محقق گردیده و همدلی و همزبانی مورد نظر باید در جای دیگر و به گونه دیگری رقم بخورد!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک تبریک و یک تأمل!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ق.ظ

http://www.khazarnama.ir/wp-content/uploads/2015/04/IMG_0032.jpg


به تازگی با ابتکار حوزه هنری استان مازندران از برخی چهره های هنری فعال در عرصه فرهنگی انقلاب اسلامی تجلیل به عمل آمد. از بین هنرمندانی که مورد قدردانی قرار گرفتند نام حسین و حسین شیردل، دو نویسنده و فعال فرهنگی حوزه دفاع مقدس از بابل که تا کنون آثار فاخری را به ادبیات انقلاب اسلامی عرضه داشته اند، می درخشید.

به سهم خود به حسنین شیردل تبریک گفته و برایشان آرزوی توفیق روزافزون دارم.

نکته ای که باید به مدیران خوب و زحمت کش فرهنگی استان یاداوری کرد لزوم حمایت مستمر از نویسندگان این خطه به خصوص فعالان عرصه هنر انقلاب است. تا آن جا که من با نویسندگان و شاعران ارزشی مازندران ارتباط دارم می دانم که وضع معیشتی اغلب این عزیزان چندان تعریفی ندارد. این وضعیت به خصوص بعد از تعلیق داوطلبانه تولید محصول در کنگره شهدای استان، حادتر شد!

پیشنهاد می کنم مسئولان دلسوز فرهنگی استان علاوه بر زحماتی که بابت تجلیل از هنرمندان می کشند یکبار هم با حوصله پای صحبت های این عزیزان بنشینند تا علاوه بر آشنایی با افکار، توانمندی ها و نظرات سازنده آنان، از کم و کیف اوضاع معیشتی شان مطلع شده و قدمی در خور شأن آنان بردارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دکترها به بهشت نمی روند!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ب.ظ


تا آنجا که یادم می آید هیچ وقت نشد که سریالی از مهران مدیری ساخته و پخش بشود و من زبان به نقد آن باز نکنم.

این بار اما در حاشیه او را بسیار پسندیده ام. جامعه پزشکی با توجه به حساسیت شغلی و متأسفانه ظلم ها و اهمال های گاه و بیگاهشان نیاز به نقدی جدی و تکان دهنده داشتند که مدیری از پس از این رسالت مردمی خود به خوبی برآمده است.

شاید بگویید در همه مشاغل آدم های خوب و بد وجود دارند؛ در همه اصناف اتفاقاتی می افتد که مصداق ظلم به مردم است و ...

من حرفتان را قبول می کنم ولی حساسیت کار پزشک از جنس دیگری است.

پزشک با جان و سلامت مردم سر و کار دارد.

پزشک با جیب و به عبارت دیگر با دار و ندار مردم سر و کار دارد.

پزشک با اعتماد مردم سر و کار دارد.

خیانت و اشتباه در چنین مقامی، نتیجه ای سیاه و غیرقابل جبران خواهد داشت. از سوی دیگر رفتار مغرورانه و منّت آلود بسیاری از اعضای جامعه پزشکی، بار روانی و عصبی خاصی را در روح و دل مردم به جا می گذارد.

اشتباه پزشک، یک جنایت است مثل قاضی که او نیز از چنین جایگاه حساسی برخوردار بوده و امید دارم روزی سعه صدر عالیجنابان به سمت و سویی سوق پیدا کند که نقد این طیف هم جای خود را در فضای رسانه پیدا نماید.

ریشه ای ترین آسیب در هر شغلی اعم از پزشکی و قضاوت و حتی روحانیت و ... عادی شدن کار و وظیفه است. این عادی شدن و بی انگیزگی و بی تفاوتی، گاه نتیجه اش عکس مقتضایی است که اصل یک حرفه و شغل و هنر به خاطر مواجهه با ضرورت آن پدید آمده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تلاش برای آزادی طلبه سیرجانی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ب.ظ


هفته گذشته جمعی از طلاب عدالتخواه از استان های قم، خراسان، لرستان و... به نمایندگی از دیگر گروه های حوزوی عدالتخواه کشور با حجت الاسلام رئیسی ریاست دادگاه ویژه روحانیت، در تهران دیدار و گفتگو کردند.

در این دیدار طلاب عدالتخواه ضمن توصیه به صیانت از جایگاه ارزشمند دادگاه ویژه روحانیت و پرهیز از ورود به رفتارهای شائبه انگیزی که ممکن است رویکرد این نهاد را در اذهان نیروهای انقلاب مخدوش نماید نسبت به دو ماه بازداشت ابهام برانگیز حجج اسلام جهانشاهی و علیزاده از روحانیون عدالتخواه کشور در زندان اوین اعتراض نمودند.

در این خصوص چند نامه سرگشاده از سوی برخی طلاب در نقد عملکرد دادگاه ویژه روحانیت در قبال نیروهای انقلابی و نیز تعلل در برخورد با بعضی عناصر نامطلوب به زودی منتشر خواهد شد.  شنیده شده نمایندگان طلاب عدالتخواه در جلسه اخیر خود به این نتیجه رسیدند که در صورت استمرار بازداشت سوال برانگیز طلاب انقلابی، حرکت هماهنگ رسانه ای برای پیگیری مطالباتشان را با جدیت و در چند نقطه کشور آغاز نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حال یک هنرمند خراب است

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۲۱ ب.ظ


س م ح یکی از برجسته ترین نویسندگان کشوری است.

این نویسنده مازندرانی که بارها در سطح ملی در عرصه ادبیات درخشیده و در حوزه دفاع مقدس نیز نزدیک به صد اثر را منتشر نموده به خاطر مبلغی بدهی با شکایت شاکی خصوصی پایش به زندان کشیده شده است.

استان مازندران استانی فرهنگی است و برای وجهه این دیار پسندیده نیست که چنین شخصیت ماندگاری به خاطر بدهی مالی راه به زندان پیدا کند. امیدوارم مسئولان فرهنگی استان و فعالان عرصه دفاع مقدس و خیّران فرهنگ دوست این خطه، دستی بجنبانند و برای این هنرمند موفق و پرافتخار استانمان کاری نیک انجام دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا