اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

مزد عاشقی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ق.ظ

خاطره ای درباره شهید مدافع حرم، عبدالصالح زارع:

 وطیفه فرهنگی خودم می دانستم که خواهرزاده ها و گاه سایر بچه های کم سن و سال فامیل را با مطالعه کتاب و نیز معارف دینی آشنا کنم. هربار برای بچه ها کتابی مناسب سن و سالشان هدیه می اوردم و شرط می کردم که اگر برای دفعه بعد هم کتاب می خواهند باید این کتاب را خوب مطالعه و خلاصه نویسی کنند. همه خواهرزاده هایم از این حرکت استقبال می کردند. خواندن این کتاب ها ذهن انها را با پرسش های جدید آشنا می کرد. همه خواهرزاده هایم با من مأنوس بودند و به عنوان مشاوری امین در همه امور جزیی و محرمانه زندگی خود با من مشورت می کردند. در این بین صالح به نسبت سایر بچه ها ذوق و شوق بیشتری برای دانستن و پرسشگری از خود نشان می داد. گاه ساعت ها می نشست و درباره مسائل مختلف دینی به بحث و گفت و گو می پرداخت. یکی از روش های ابتکاری صالح برای آشنایی بیشتر فامیل با معارف اسلام این بود که در جمع های خانوادگی با طرح پرسش هایی جذاب، همه را وارد بحث می کرد و در نهایت من به عنوان روحانی جمع به بررسی جوانب مسأله و روشنگری پیرامون آن می پرداختم. قبل از ازدواج، اغلب سوال هایی که طرح می کرد جنبه اعتقادی داشت و بعد از ازدواج بیشتر پرسش هایی را در مهمانی ها و گعده های خانوادگی به زبان می آورد که به درد زندگی مشترک خانواده ها خورده و همسران را از حقوق و وظایفی که نسبت به یک دیگر دارند مطلع سازد.

دغدغه هایی که نسبت به مسائل اسلام داشت باعث شد تا چند بار با من در سفرهای تبلیغی به مناطق محروم که اغلب محل فعالیت گروه های تبلیغی غیرشیعی بود، همراهی کند. او در طول سال، مرخصی های خود را نگه می داشت تا بتواند در زمان همراهی با من از آن استفاده کند. همواره نسبت به جدیت و سخت کوشی دستگاه های تبلیغی وهابیت و کم کاری نهادهای خودی معترض بود و افسوس فرصت هایی را می خورد که به راحتی از دست می رفت. همین شناخت او نسبت به خباثت وهابیت باعث شد که آگاهانه به دنبال حضور در سوریه و نبرد با عناصر جنایتکار تکفیری باشد. در یادداشت هایش نیز تأکید کرده که بعد از جبهه سوریه به نبرد مستقیم با آل سعود کودک کش و تفرقه افکن می اندیشد.

در سفرهایی که صالح همراهی ام می کرد از انجام هر کاری که برایش مقدور بود ابایی نداشت. گاه همراه من مثل یک کارگر ساده به بازسازی و تعمیر مسجد و حسینیه آن منطقه می پرداخت و گاه به هماهنگی جلسات مردمی جهت ارتباط گسترده تر تبلیغی اهتمام می ورزید. یکسال در سفری که به نمایندگی از سوی دفتر آیت الله وحید خراسانی به استان بوشهر داشتم صالح با من آمد و به طور شبانه روزی به هماهنگی مسئولین استانی جهت ملاقات و تشویق آنها به برگزاری عاشورایی عزای حضرت زهرا سلام الله علیها پرداخت. آن سال ایام فاطمیه مصادف با مرداد ماه بود. گرمای هوای بوشهر و شهرهای اطراف، باعث شده بود پوست تنش پر از جوش شود. صالح یک بار هم اعتنایی به سوزش و خستگی و گرمای آزاردهنده نشان نداد و با علاقه ای وصف ناشدنی، بسیج امکانات استانی برای برگزاری باشکوه عزاداری روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را دنبال می کرد. از نظر من او مزد مجاهدت هایی که برای بزرگداشت نام و هدف حضرت زهرا سلام الله علیها در شهرهای مرزی کشور کشید را گرفت و شهادتش به گونه ای رقم خورد که مراسم گرامیداشت خودش نیز با ایام فاطمیه مصادف شود.

راوی: حجت الاسلام والمسلمین مقداد پورکریم، دایی شهید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">