اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

وصیتنامه این قلم!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۴۹ ق.ظ


امروز با شکایت یک شاکی خصوصی که مدعی است شانزده ماه پیش مطلبی در وبلاگ نوشته ام و او را زیر سؤال برده ام به جایی احضار شده ام. البته یقین ندارم پشت این شاکی متعلق به بخش خصوصی پروژه ای ملی هم خوابیده است یا نه؛ اما به هر حال اگر به خاطر ضعف ایمانم سکته کردم و برنگشتم این چند خط را به عنوان وصیتنامه این طلبه کوچک به حساب بیاورید:

1-     دوچرخه مرا دو دستی تقدیم کنید به آقا ایمان که این قدر مجبور نشود آن را یواشکی بردارد و مرا در بیابان های خیابان شده حومه قم آواره کند.

2-     چهارصد هزارتومان به کنگره شهدای مازندران بدهکارم که به جایش برایشان شکلک دربیاورید. حیف است من بدون اتهام فساد مالی از این دنیا بروم.

3-     کلی از نهادهای فرهنگی ارزشی مبالغی به من بدهکارند که در راه خدا بالا کشیده و به روی مبارکشان هم نمی آورند؛ به درک.

4-     بگذارید روحانی این هفته به قم بیاید و برود. بچه های حزب اللهی قم مواظب باشند که برای خودشان دردسر درست نکنند، یا دیگران برایشان دردسر درست نکنند. این ایام اوضاع خیلی مساعد نیست. یک پیچ کوچک تاریخی است که به زودی از آن عبور می کنیم. رقابت فرهنگی بین ملت با صاحبان قدرت انشالله با تأسی از راهبردهای مقام معظم رهبری به نتیجه مطلوب خواهد رسید.

5-     من اگر زنده بمانم دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری به حسن روحانی رأی می دهم. گاه پیش خودم می گویم وقتی آقایان صاحب نفس، چیز دیگری می گویند شاید تلقی ما از دین غلط باشد. بگذارید این دم آخری یک کنایه هم بزنم. راستی گفتم دم آخری یادم رفت خواهش کنم اگر قرار است کار من به حبس و... بکشد خواهشاً هر جا مرا نگه می دارند در سلول حاج آقا میم جیم ت قرار ندهند. ما یک عمر با حیثیت زندگی کردیم. آهان کنایه ام را فراموش نکنم. یک بابایی را می شناسم در آن ور آب که مسیحی بوده حالا می گوید علاوه بر بقای بر مسیحیت، مسلمان هم شده است. می پرسم مگر چنین چیزی ممکن است که انسان هم مسیحی باشد و هم مسلمان؟ می گوید مگر این همه مسلمانی که دور و بر من هستند کار خاصی انجام می دهند که تفاوتی با مسیحیت داشته باشد؟ من هم با این وصف می توانم هم مسیحی باشم هم مسلمان. راست می گوید بنده خدا. دور و بری هایش می گویند مسلمانیم؛ اما نه نماز می خوانند نه حجاب می کنند نه از انواع مأکولات و مشروبات بی نصیب می مانند ...

6-     ته دلم ماند و به حاج حمید رسایی نگفتم دمت گرم. او با این که روحانی است و نماینده مجلس اما نانش حلال است که این ایام یک تنه، لشکری را به هم ریخته است.

7-     عمرم کفاف بدهد یک بار درباره این "پیغمبرک" ها مطلبی می نویسم. به برکت آزادی اندیشه و البته فضای جنگ نرم، انواع و اقسام صاحب نظران دینی غیرحوزوی در کشور ما رشد کرده اند. همه آنها هم آدم های خوش ذوق و قریحه ای هستند؛ اما آب را باید از سرچشمه نوشید.

8-     خدا امروز خیلی به من آرامش داده است، دستش درد نکند. دعا می کنم بندگانش دل او را شاد کنند. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">