اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

رفع اتهام از یک شهید مازندرانی!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۸ ب.ظ

حجت اله نعیمی


به دنبال بازداشت " ح ب " یک مدیر ارشد شهرداری تهران به اتهام جاسوسی برای سازمان مجاهدین و اختلاس، تصویری در رسانه های مجازی منتشر گردید که ادعا شد مربوط به دوران جوانی این مدیر فاسد و زمان حضور وی در جبهه است.

متأسفانه بسیاری از نیروهای انقلابی نیز بدون هیچ تحقیقی این تصویر را در صفحات مربوط به خود منتشر کرده اند.

یک تحقیق ساده نشان می دهد عکس مورد اشاره، ربطی به مدیر شهرداری نداشته و مربوط است به چهره مبارک شهید والا مقام حجت الله نعیمی، اهل آمل و فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 25 کربلا.

روح شهدا شاد که بعد از شهادتشان نیز مظلوم شهر هستند، هم از نظر سیرت و هم از منظر صورت!

در وصیتنامه این شهید بزرگوار می خوانیم:

... سلام بر روزی که متولد شدم و روزی که میمیرم و دوباره زنده می شوم. هر روز که خورشید در پس کوهها پنهان می شود، گویی که ما از دنیا رفته ایم و لیکن روز دیگر با طلوعش حیات را در خود احساس می کنیم. همگی در کام مرگ فرو خواهیم رفت و این واقعیتی انکار ناکردنی است. اما خوشا به حال آنکه این غروب حقیقیشان نیست و در طلوع و تسخیر شادمانه و شادند . . . 
امروز نبرد مقدسی که ملت مسلمان ما با صدام و حزب بعث ودر حقیقت اتحاد نا مقدس استکبار جهانی دارند علاوه بر آن که به وظیفه انسانی و وجدانی خود عمل می کند (دفاع از خاک میهن اسلامی) با این وسیله فضای توحید را نیز آزاد ساخته و زمینه حاکمیت توحید را در عراق فراهم آورده و برای نجات مستضعفان آن مرز و بوم جان نثاری می کنند. هدف ما در این نبرد مقدس نابودی شرک و گسترش آیین الهی و نجات مستضعفان عراق است، ان الصبح لقریب (همانا صبح نزدیک است). آری امروز اسلام است که در برابر کفر ایستاده و مقاومت می کند و جنگ ما جنگ اسلام با کفر است نه جنگ عرب و عجم. برادرکشی نیست بلکه کافرکشی است و آنان که آرزوی شرکت در جنگهای رسول خدا (ص) را داشتند بدانید که امروز این آرزو تحقق یافته و فرزند رسول خدا (ص) در جبهه های حق و آرزوهایش صادقند. آنانکه سالیان سال در زیارت نامه حضرت امام حسین (ع) می خوانند: یالیتنا کنا معکم فأفوز فوزأ عظیم (ای کاش ما با شما بودیم تا به فوز بزرگ می رسیدیم.) بدانند امروز زمینه آن فوز عظیم فراهم آمده است. کربلای امروز ما جبهه ایست نه در هزار کیلومتر بلکه وسعت آن اقتدار تاریخ است و جبهه امروز ما سابقه چهار ساله ندارد که دارای سابقه ایست بس طولانی به طول فاصله حق تا باطل . . . من می روم تا لبیک بگویم به ندای حسین زمان امام امت و راهی را باز کنم برای پیروان امام حسین (ع)؛ می روم تا فرعون و فرعونیان زمان را از زمین به زباله دان تاریخ بیندازم . . . 
سوگند به خون شهدا هرگز عهدی را که با خدای بسته ام اگر در آتش بسوزم و خاکستر شوم نخواهم شکست و هرگز از هدف مقدس خود دست بر نمی دارم و قسم به آن کس که جان من در قبضه اوست ،هزار مرتبه در میدان پیکار به خاک و خون غلتیدن از مردنی که بر روی بستر صورت گیرد گواراتر و شیرین تر است. پس شما از بابت من نگران نباشید و این مایه شکر و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه شهادت برسم
مادر گرامی! الان که من در این نبرد علیه دشمنان قسم خورده اسلام شرکت می کنم ، داغی را در دلتان گذاشته ام و تو ای مادر مهربان و عزیز! من می دانم که برای آمدن من از جبهه روز شماری می کنید و الان در مجلس عزای من نشسته ای و به طور ظاهری گریان و نالان هستی. اما چه کنم خدا مرا به مهمانی دعوت کرده است و من عاشقانه به ملاقات خدا شتافتم
مادر عزیزم! پسرت رفت به محراب کربلای ایران، خوزستان داغ تا شاید درد حسین را با تمام گوشت و پوستش حس کند. پدر عزیزم! می دانم که برای من زحمت های فراوان کشیده اید و مرا به این سن رسانده اید، در حالی که من حتی ذره ای از زحمات شما را جبران نکردم اما این را بدانید که در این موقعیت و وضعیت فعلی که تمام کفر در مقابل اسلام به ستیز مشغولند اسلام به من بیشتر احتیاج داشت و من آگاهانه خون خود را تقدیم اسلام کردم و شما دیگر سیمای ظاهری مرا نمی بینید. پدرم! پسرت رفت تا شاید بوی خون حسینی به مشامش برسد
برادران گرامی من! خیلی علاقه داشتم که در جوار شما باشم اما جبهه مقدم بر تمام این تمایلات می باشد و از اینکه برای شما خوب برادری نکردم مرا عفو کنید و شما را به خداوند بزرگ می سپارم. برادر شما رفت تا شاید با خون ناقابلش راه کربلا را برای تمام دلهایی که هوای کربلا دارند ،باز کند
خواهران عزیز و نور چشمانم! می دانم با شهادت من می سوزید و در نبود من و از اینکه سیمای ظاهری مرا نمی بینید گریان و نالان هستید، امیدوارم که راه زینب را پیشه کنید و صبر داشته باشید
خواهرانم! برادرتان رفت تا شاید بتواند به سر بریده حسین (ع) بوسه زند
از امت حزب اللهی می خواهم که حضورشان را در صحنه حفظ کنند و در کارهایشان به خداوند توکل کنند. جبهه ها، شهداو امام را فراموش نکنید. خواهران حزب اللهی با حجاب خود این سد آهنین در مقابل توطئه های استکبار جهانی و ایادی داخلی آنها باشند و ثابت کنند ننگ را نمی پذیرند. از دوستان و رفیق ها و آشنایان و فامیلها می خواهم که همیشه به یاد خدا بوده و جبهه و جنگ را سر لوحه کار خودشان قرار داده و به فعالیتهای پیگیر خود ادامه داده و در مقابل چهرهای فساد و نفاق شدیداً مبارزه کنید . . . حجت اله نعیمی 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">