اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

آقا مجتبی موقر در وبلاگ زیبای اتاق سی نوشت:

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۵۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم                             

یکی از بدترین ساعت های برگزاری کلاس در دانشگاه ؛بین ساعت13الی15 است چرا که دانشجویان ناهار را نوش جان کرده و آماده برای چرت زدن هستند که باید بروند سر کلاس!  معمولا اکثر دانشجوها ازاین فرصت "چرت" استفاده لازم را میبرند / متاسفانه این ترم ساعت 13 الی 15:30 فقه سیاسی داریم و بنده هم معمولا توفیق چرت زدن در کلاس را پیدا میکنم. هفته گذشته آقای دکتر اسلامی استاد فقه سیاسی در حال تبیین نظریات مختلف در باب ولایت فقیه بود که  گفت : این نظریه متعلق است به دکتر ایزدهی! ناگهان خواب از چشمم پرید و حواسم را جمع کردم که آیا درست شنیده ام یا نه! دستم را بلند کردم و از استاد پرسیدم آیا منظور شما دکتر سید سجاد ایزدهی است؟ استاد گفت اسم کوچک ایشان را نمیدانم / حالا چطور مگر ؛ایشان را میشناسی؟ من که حسابی قند در دلم آب شده بود ؛ تو گویی مثل کسانی که جایزه صد میلیونی همراه اول را برنده شده اند ذوق کردم و گفتم بله که میشناسم ایشان همشهری و بچه محل ما هستند و بنده با اخوی ایشان دوست هستم . همین شد تا سوژه "صندلی داغ "بعدی را پیدا کنم / حجت الاسلام دکتر سید سجاد ایزدهی /   

اکنون نظر شما را به خواندن مصاحبه با ایشان جلب میکنم:


ضمن عرض سلام و خسته نباشید لطفا خودتان را معرفی بفرمایید:

سید سجاد ایزدهی متولد 1349 شهرستان بابل هستم. مثل بسیاری از طلبه ها در قم به درس و بحث مشغولم عمده وقتم به نوشتن صرف می شود و با عنایت به رشته تخصّصی ام عمدتاً به نگارش کتب و مقالاتی در عرصه اندیشه سیاسی و فقه و به خصوص فقه سیاسی مشغولم. علاوه بر تحقیق و نگارش، تدریس سطوح عالی در حوزه علمیه در قالب مباحث خارج فقه (ولایت فقیه و حکومت دینی) و مجامع دانشگاهی در سطوح کارشناسی ارشد و دکتری در دروسی مرتبط با رشته های فقه، فقه سیاسی، اندیشه سیاسی هم بخشی از وقتم را به خود اختصاص می دهد. هیئت علمی و استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هستم و مدیریّت گروه سیاست در این پژوهشگاه را هم عهده دار هستم.

تحصیلات:

در سطح کارشناسی ارشد فلسفه و کلام خواندم و بعدها به خاطر دغدغه های ذهنی­ام به بحث های فقه و فقه سیاسی گرایش یافتم و در سطح دکتری در گرایش فقه مدرکم را اخذ کردم.

تا کنون چه آثاری از شما منتشر شده است؟

تا کنون ده کتاب در حوزه اندیشه سیاسی و فقه سیاسی با عناوین «حکومت و مشروعیت»، «اندیشه سیاسی صاحب جواهر»، «اندیشه سیاسی ملااحمد نراقی»، «نظام سیاسی و دولت مطلوب»، «نظارت بر قدرت در فقه سیاسی»، «فقه سیاسی امام خمینی»، «مبانی فقهی کنترل و نظارت بر اصحاب قدرت از دیدگاه امام خمینی»، «نقد نگرش حدِّاقلی در فقه سیاسی»، «قطع و پیوند اعضاء با تأکید بر دیدگاه­های امام خمینی» و «رهبر و رهبری» منتشر شده است که البته اثر آخری کاری گروهی است. چهار کتاب در نوبت چاپ با عناوین «مصلحت در فقه سیاسی»، «بصیرت سیاسی»، «فعالیت سیاسی» و «ولایت فقیه» قرار دارد که بزودی منتشر می شوند. و تقریباً بیش از دو برابر همین مقدار هم مقالاتی است که در مجلات علمی پژوهشی، تخصّصی، مجموعه مقالات منتشر شده است.

در این میان کتاب «نظارت بر قدرت در فقه سیاسی» به عنوان اثر برگزیده جشنواره بین المللی فارابی انتخاب شده و همان سال به عنوان کتاب برگزیده سال حوزه علمیه نیز انتخاب شد.

وضعیت خانواده پدری: 

پدرم مرحوم سید امیر ایزدهی از زحمت کشان شهر بابل بود و به رانندگی تاکسی اشتغال داشت. دلبستگی خاصی نسبت به اهل بیت داشت. نسل اول و دوم انقلاب در شهر بابل خاطرات حضور مستمر او در محافل مذهبی را به خاطر دارند. یک برادرم (سید حسن) در شلمچه مفقود الاثر شد و سالها بعد استخوان هایش را به شهر آوردند. چهار برادر و دو خواهر دارم. نسل شما به گمانم تنها آخرین برادرم سید مهدی را می شناسد.

از چه زمانی وارد حوزه شدید و انگیزه خود را از ورود به حوزه بیان فرمایید؟

بعد از جنگ. احساس می کردم اینگونه بهتر می توانم اهداف اسلام و انقلاب اسلامی را پیگیری کنم. ﺑﻪ ھﺮ ﺣﺎل ﻣﻦ ﺣﻮزه را اﻧﺘﺨﺎب ﮐﺮدم و ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ آﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﻘﻪ و دروس ﺣﻮزوی ﭘﺮداﺧﺘﻢ، ﻋﻤﻼً

ﻓﻘﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ را ﻧﯿﺰ ﭘﯿﮕﯿﺮی ﮐﺮدم ﭼﻮن ﺗﻠﻘﯽ ام ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺮ ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻓقهی اﺳﺘﻮار ﺷﺪه و اﻣﺎم ﺑﺎ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺑﻪ ھﻤﯿﻦ ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻓقهی اﻧﻘﻼب را اﯾﺠﺎد ﮐﺮد و اﯾﻦ اﻧﻘﻼب ﺑﺎ اﯾﻦ ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻓقهی ھمچنان ﺑﺎ ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺧﻮد ﻣﺴﺘﻠﺰم ﺗﻼش ﻋﻠﻤﯽ ﺟﺪی ﺗﺮی ﺧﻮاهد ﺑﻮد، ﭼﻮن دﻓﻊ ﺷﺒهات و ﻣﺸﮑﻼت اﻣﺮوزی، ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﺑﺤﺚ های ﻋﻠﻤﯽ و ﻓقهی ﮔﺴﺘﺮده ای دارد ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻓقهیھﻤﭽﻨﺎن ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺷﻔﺎف و ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺷﺪه ﻧﯿﺴﺖ.

آیا در جبهه هم حضور داشتید؟ لطفا در مورد حال و هوای آن ایام کمی بیشتر توضیح دهید ؟ 

بله ﺳﺎل 1365 ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺒﻪ اﻋﺰام ﺷﺪم. ﺣﺪود 16 ﺳﺎل ﺳﻦ داﺷﺘﻢ و در ﮐﻼس اول دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن ﻣﺸﻐﻮل ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﻮدم. هرﭼﻪ ﺑﺮای ﺛﺒﺖ ﻧﺎم ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻣﯽ ﮐﺮدم، ﻣﺴﺌﻮﻻن ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﺛﺒﺖ ﻧﺎم ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﭼﻮن ﻋﻼوه ﺑﺮ ﮐﻢ ﺳﻦ و ﺳﺎل ﺑﻮدن از ﻧﻈﺮ ﺟﺜﻪ هم ﻻﻏﺮ اﻧﺪام و ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻮدم، وﻟﯽ ﺑﺎ اﺻﺮارهای ﭘﯽ درﭘﯽ و ﭘﯿﮕﯿﺮی های ﻣﺪاوم ﺑﺎﻻﺧﺮه ﺑﺮای آﻣﻮزش اﻋﺰام ﺷﺪم و ﭘﺲ از ﮔﺬراﻧﺪن دوره آﻣﻮزﺷﯽ وارد ﺟبهه های ﺟﻨﮓ ﺷﺪم. ﻣﺪﺗﯽ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﮔﺮدان ﺑهداری لشکر بیست و پنج کربلا را ﺑﺮ عهده داﺷﺘﻢ و ﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ در ﮔﺮدان رزﻣﯽ یا رسول (ص) ﺑﻮدم.

اواﺧﺮ ﺟﻨﮓ ﺑﻮد ﮐﻪ در ﮔﺮدان رزﻣﯽ ﻟﺸﮑﺮ25 ﮐﺮﺑﻼ در ﻋﻤﻠﯿﺎت های ﮐﺮﺑﻼی4 و ﮐﺮﺑﻼی5 در ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﻨﮕﯽ ﺣﻀﻮر داﺷﺘﻢ.

ﻣﻦ از ﺟﻨﮓ و ﺟبهه ﺧﺎﻃﺮات ﺑﺴﯿﺎر زﯾﺎدی دارم. در واﻗﻊ بهترﯾﻦ دوران ﻧﻮﺟﻮاﻧﯽ و ﺟﻮاﻧﯽ ﻣﺎ در ﺟﺒﻪ ﺳﭙﺮی ﺷﺪ و ﻣﺎ در آﻧﺠﺎ ﺑﺎ اﻓﺮاد ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ آﺷﻨﺎ ﺷﺪﯾﻢ و ھﻤﻪ رده ھﺎی ﺳﻨﯽ را دﯾﺪﯾﻢ؛ ﻧﻮﺟﻮان، ﺟﻮان و ﺣﺘﯽ اﻓﺮاد ﻣﺴﻦ و ﮐﻨﺴﺎل ﮐﻪ ﺧﺎص ﺑﻮد. ھﻤﻪ اﯾﻨﺎ ﺑﺎ روﺣﯿﺎت ﺑﺴﯿﺎر ﺧﺎﺻﯽ ﮐﻪ داﺷﺘﻨﺪ وارد ﺟﺒﻪ و ﺟﻨﮓ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ. ﻧﻤﺎزھﺎی ﺷﺐ اﯾﻦ اﻓﺮاد واﻗﻌﺎ ﻣﺎ در ﻣﻘﺮ ﺧﻮدﻣﺎن، دوﺳﺘﺎﻧﯽ را ﻣﯽ دﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ در ﺑﯿﺎﺑﺎن، ﺻﺤﺮا و ھﻤﺎن ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺟﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﺖ و ﺷﻮر ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻪ ﻋﺒﺎدت و راز و ﻧﯿﺎز ﻣﯽ ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ و در آن ﺷﺮاﯾﻂ اﻧﺴﺎن ﺑﻪ ھﯿﭻ وﺟﻪ اﺣﺴﺎس ﻏﺮﯾﺒﯽ و ﻏﺮﺑﺖ و دور از ﺧﺎﻧﻪ و ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻮدن ﻧﻤﯽ ﮐﺮد و ﺣﺘﯽ اﺣﺴﺎس ﻣﯽ ﮐﺮد در آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ھﺴﺖ، در واﻗﻊ ﺑﺘﺮﯾﻦ زﻣﺎن ﻋﻤﺮش را ﺳﭙﺮی ﮐﺮده و ﻣﯽ ﮔﺬراﻧﺪ.

ﺣﺘﯽ در زﻣﺎن ﺟﻨﮕﯿﺪن ﻧﯿﺰ اﺣﺴﺎس ﻧﻤﯽ ﮐﺮد ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺑﺠﻨﮕﺪ، ﭼﻮن ﺟﺒﻪ ﻓﻀﺎﯾﯽ روﺣﺎﻧﯽ و ﻣﻌﻨﻮی در ﺧﻮد داﺷﺖ ﮐﻪ اﮐﻨﻮن ﻣﺎ در ﺣﺴﺮت آن روزھﺎی ﺧﻮب و ﻣﻘﺪس و آن روﺣﯿﺎت ﭘﺎک و ﺑﺎﺻﻔﺎ ھﺴﺘﯿﻢ.


شیرین ترین و تلخ ترین خاطره ای که از جبهه به یاد دارید را بیان بفرمایید؟

قضاوت درباره شیرینی و تلخی اش پای شما! ﺧﺪا رﺣﻤﺖ ﮐﻨﺪ ﺷﯿﺪ اﺣﻤﺪھﺎﺷﻤﯽ را. اﯾﺸﺎن اﻧﺴﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﺷﺠﺎع، ﺑﺎﺗﻘﻮا و ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻮد. آن زﻣﺎن ﻓﺮﻣﺎﻧﺪھﯽ ﮔﺮدان ﻣﺎ را ﺑﺮ ﻋﺪه داﺷﺖ و ﻣﺎ ﺑﺎ ھﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺄﻧﻮس ﺑﻮدﯾﻢ. ﯾﮏ روز ﮐﻪ در ﻣﺴﺠﺪ بی سرتکیه ﺑﻮدﯾﻢ و دوﺳﺘﺎن در ﺣﺎل ﺟﻤﻊ آوری ﭘﻮل ﺑﺮای ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺟﺒﻪ ھﺎ ﺑﻮدﻧﺪ، اﯾﺸﺎن ﺑﻪ ﯾﮑﯽ از دوﺳﺘﺎن ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮل اﯾﻦ ﮐﺎر ﺑﻮد، ﮔﻔﺖ: در ﺟﯿﺐ ﻣﻦ ﻧﮕﺎه ﻧﮑﻦ، ﻓﻘﻂ دﺳﺖ در ﺟﯿﺐ ﻣﻦ ﺑﮑﻦ و ھﺮﭼﻪ را ھﺴﺖ، ﺑﺮدار. آن ﺑﻨﺪه ﺧﺪا دﺳﺖ در ﺟﯿﺐ اﯾﺸﺎن ﮐﺮد و ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻘﺪار ﺑﺴﯿﺎر زﯾﺎدی ﭘﻮل وﺟﻮد دارد، ﺑﻪ اﯾﺸﺎن ﮔﻔﺖ: اﺣﻤﺪ، اﯾﻨﺠﺎ ﭘﻮل ﺧﯿﻠﯽ زﯾﺎدی اﺳﺖ. اﯾﺸﺎن ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ آدم ﺷﺠﺎﻋﯽ ھﺴﺘﻢ و ﺧﯿﻠﯽ راﺣﺖ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻢ از ﺟﺎﻧﻢ ﺑﮕﺬرم وﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺟﺎد اﮐﺒﺮ و ﺟﺎد اﺻﻐﺮ و ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﺑﻔﻤﻢ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻢ از ﻣﺎل ﺧﻮد ھﻢ ﺑﮕﺬرم ﯾﺎ ﻧﻪ! اﯾﺸﺎن ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺑﻮد.

ﻻزم اﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﺎدی ھﻢ ﺑﮑﻨﻢ از ﻣﺮﺣﻮم ﺷﯿﺪ سید علی اکبر ﺷﺠﺎﻋﯿﺎن. ﺑﻌﺪ از ﻋﻤﻠﯿﺎت واﻟﻔﺠﺮ8 و در ﺗﮑﯽ ﮐﻪ ارﺗﺶ ﺑﻌﺚ ﮐﺮد، آﻗﺎی ﺷﺠﺎﻋﯿﺎن ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ﮔﺮدان ﻣﺎ ﺑﻮد، ﻣﻮرد اﺻﺎﺑﺖ ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎره ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و دﭼﺎر ﺟﺮاﺣﺖ ﺷﺪ، اﯾﺸﺎن ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﺧﻤﭙﺎره ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﻮرد و اﻓﺘﺎدم، اﺣﺴﺎس ﮐﺮدم ﮐﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ھﻢ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺷﺎدت ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ و در ﺣﺎل رﻓﺘﻦ از دﻧﯿﺎ ھﺴﺘﻢ. در ھﻤﺎن ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ دراز ﮐﺸﯿﺪه ﺑﻮدم، ﺗﺒﺴﻢ ﻧﯿﺰ داﺷﺘﻢ ﮐﻪ اﻟﺤﻤﺪاﷲ ﻣﺎ ھﻢ از اﯾﻦ دﻧﯿﺎ رﻓﺘﻨﯽ ﺷﺪﯾﻢ و اﺳﻢ ﻣﺎ ھﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺷﯿﺪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺧﻮاھﺪ ﺷﺪ وﻟﯽ ﺑﻌﺪ از ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ اﺣﺴﺎس ﮐﺮدم ﮐﻪ ﻧﻪ، ھﻨﻮز ھﻢ در ھﻤﯿﻦ دﻧﯿﺎ ھﺴﺘﻢ. ﭼﺸﻢ ھﺎﯾﻢ را ﺑﺎز ﮐﺮدم و ﻧﮕﺎه ﮐﺮدم و ﻓﻤﯿﺪم ﮐﻪ ﺑﻠﻪ، ﻣﻦ در اﯾﻦ دﻧﯿﺎ ھﺴﺘﻢ. اﯾﺸﺎن در ھﻤﺎن ﻣﯿﺪان ﺟﻨﮓ و ﻣﯿﺎن ﻣﻌﺮﮐﻪ، وﻗﺘﯽ ﭼﺸﻢ ھﺎﯾﺶ را ﺑﺎز ﮐﺮد، ﺷﺮوع ﮐﺮد ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮدن و ﮔﻔﺖ: ﺧﺪاﯾﺎ ﺑﺎز ھﻢ ﻣﺮا ﻧﺒﺮدی!

ﯿﺪ ﺷﺠﺎﻋﯿﺎن در ﻋﻤﻠﯿﺎت ﮐﺮﺑﻼی4 ھﻢ ﺑﺎ اﺻﺎﺑﺖ ﺗﺮﮐﺶ در ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺳﺮ دﭼﺎر ﺟﺮاﺣﺖ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﻮد ﻣﻦ ھﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮ اﯾﺸﺎن ﺑﻮدم و او را ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻋﺪم اﻣﻨﯿﺖ ﺑﺎ وﺟﻮد ﻣﺸﮑﻼت ﻓﺮاوان از ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ آوردﯾﻢ.

اﯾﺸﺎن وﻗﺘﯽ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮد و ﻣﺎ را دﯾﺪ، ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎز ھﻢ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮوم». وﻟﯽ در ﻧﺎﯾﺖ ﺑﻪ آرزوی ﺧﻮد رﺳﯿﺪ و ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺷﺎدت ﯾﺎﻓﺖ.

بعد از جبهه مشغول چه کاری شدید؟

جدا از بحث تناسب اخلاقیات حوزه با اخلاقیات فضای جنگ و جبهه و جهاد در مقابل دشمنان اسلام و فضای معنوی و روحانی که در هر دو وجود داشت،

به گمان من در حوزه که تبلیغ برای اسلام و انقلاب صورت می‌گیرد و دفاع از ارزش‌های امام نیز عملاً در حوزه وجود دارد، همین اهداف را می‌توان در جبهه نیز به شکل بهتری اجرا کرد و انجام داد و من هم با این زمینه، حوزه را انتخاب کردم با این که در آن زمان بسیاری از دوستان بودند که با این تصمیم من مخالف بودند و حتی مرا سرزنش می‌کردند و می‌گفتند که بهتر است من وارد دانشگاه شوم و در رشته پزشکی یا مهندسی تحصیل کنم ولی به هر حال من حوزه را انتخاب کردم و بعد از مدتی که به آموختن فقه و دروس حوزوی پرداختم، عملاً درس‌هایی از فقه سیاسی را نیز پیگیری کردم چون تلقی‌‌ام بر این بود که انقلاب اسلامی بر مبانی فقهی استوار شده و امام با عنایت به همین مبانی فقهی انقلاب را ایجاد کرد و این انقلاب با این مبانی فقهی همچنان با تبیین خود مستلزم تلاش علمی جدی‌تری خواهد بود، چون دفع شبهات و مشکلات امروزی، نیاز به بحث‌های علمی و فقهی گسترده‌ای دارد که بسیاری از مباحث فقهی همچنان به صورت شفاف و تبیین شده نیست. بحث‌هایی که امروزه در نظام سیاسی اسلام موجود است، بحث‌های حکومتی، بحث‌های دولتی، بحث‌های حزبی، مباحث تفکیک قوا، مباحث انتخابات، مباحث مشارکت سیاسی، مرزهای اسلامی، مرزهای جغرافیایی و مرزهای عقیدتی، بسیاری از اگر انقلاب و فرهنگ در معرض خطر قرار بگیرند، طبیعتاً تهدید ایجاد می‌شود و اگر این انقلاب به گونه‌ای نباشد که کارآمدی خویش را در عرصه عمل به اثبات برساند و متهم به ناتوانی شود عملاً قادر نخواهد بود الگوی جهانی ارائه کند و در نتیجه بسیاری از انقلاب‌ها و خیزش‌های مردمی که چشم‌امیدشان به این انقلاب است، ناامید خواهند شد

این موارد به گونه‌ای مطلوب در فقه تبیین نشده و فقه شیعه که بحق، داعیه پاسخگویی به همه این موارد را دارد، طبیعتاً مستلزم این است که یک تلاش علمی صورت پذیرد تا همه اینها عملاً تحقق یافته و تبیین شود.
بنابر این طی آموختن درس‌های مربوطه و تلاش‌های پی‌درپی در عرصه فقه سیاسی عملاً به همان غایت و غرض اصلی توجه داشته و چندین سال در این زمینه تلاش کردم و در پیامد فرمایش مقام معظم رهبری که بر توسعه فقه سیاسی و حکومتی در حوزه تأکید داشته اند درس خارج فقه سیاسی را برگزار کرده ام که حدود سه سال است برقرار است و در آن، مباحث ولایت فقیه مورد بحث قرار می گیرد.

لطفا کمی در مورد گرایش سیاسی خود توضیح دهید؟ 

با توجّه به این که اندیشیدن، هم دغدغه و هم شغل من است لذا بیش تر از این که در بند رویکردهای سیاسی در قالب احزاب و گروه های سیاسی باشم به اندیشیدن به خصوص در عرصه مبانی اندیشه سیاسی مشغولم و طبیعتاً مبانی اندیشه دینی در عرصه سیاست ورزی را محور کار خویش قرار می دهم. نه ورود در مباحث جزئی حزبی و گروهی. اما در عین حال هیچ فردی فاقد گرایش سیاسی نیست. من عمدتاً با عنایت به دلدادگی خویش به مبانی امام راحل در خصوص حاکمیّت دین در همه عرصه های دین، منطق سکولارها که درصدد دور نگهداشتن دین از عرصه های مختلف جامعه مانند سیاست، حکومت، فرهنگ، اقتصاد و ... هستند را نمی پسندم و در عین حال، منطق متحجرانی که دین را به امور فردی اختصاص داشته و سیاست را به اهالی خدعه و نیرنگ واگذار می کردند نیز سازگاری ندارم. این دو طیف به عنوان دو لبه قیچی همواره تحقق دین در همه امور زندگی را هدف قرار داده و عملاً به نظام کفر کمک می­کنند.

در عین حال که به منطق منشور برادری که از سوی امام خمینی برای همه جناح های کشور ارائه شده است باور دارم و نیروهای نظام را به افرادی خاص و از جناح خاص محدود نمی دانم، در میان جناح های کشور، به تفکر ارزش گرا تمایل دارم. گرچه هیچ گاه در این خصوص نیز مطلق اندیش نبودم  و به جای این که محوریّت افراد و دیدگاه های آنان را مدّ نظر قرار دهم ملاک های اساسی دین، دیدگاه های امام و رهبری را محور تصمیم ها می دانم. زیرا بر این باور هستم که افراد را باید به ملاک حق شناخت نه این که حق را در سایه افراد معنا کرد.

وضعیت سیاسی کشور را در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟

ضمن این که می توان وضعیت جامعه را به صورت خوش بینانه، بد بینانه یا واقع بینانه ارزیابی کرد و بر اساس هر سه نگاه می توان شواهدی نیز اقامه کرد لکن به نظر می رسد در مجموع کشور در فرایند رو به رشد قرار داشته و به قولی می توان گفت ایرانی ها قالی باف های خوبی هستند، با صبر و حوصله، نخ ها را گره می زنند و ضمن این که گاهی رنگ ها تغییر می یابد و شکل ها متفاوت می شود اما در نگاه جامع پس از مدّتی مشاهده می کنیم که قالی زیبایی با نقشه ای از قبل تعیین شده و بر اساس زمان بندی قابل قبول خلق می شود که ستایش همگان را در بر دارد. گرچه ضمن این که این انسجام و هدفمندی را می بایست مدیون ساختار سیاسی کشور ایران در قالب نظام ولایت فقیه و البته راهبری دو رهبر انقلابی، خوش فکر و مدیر و مدبّر یعنی امام خمینی و آیة الله خامنه ای ارزیابی کرد. اما این به معنای به هوش نبودن و مراقبت نکردن از نفوذ کسانی که از دور نیز دستی بر آتش انقلاب نداشته و منتظر فرصت برای انحراف در اهداف انقلاب هستند نیست.

لطفا توضیحی در خصوص فقه سیاسی بدهید و این که از چه ظرفیتی برای جامعه امروز برخوردار است؟

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومتی دینی که مبتنی بر آموزه‌های فقهی است، دانش فقه عرصة تحولاتی اساسی گردید. این تحولات، مرهون اموری چون ورود بی‌سابقة موضوعات و پرسش‌ها به حوزة فقه، حجم گستردة مسائل، تنوّع موضوعات، توسعة سطح انتظار از فقیهان و ورود فقه به عرصه‌های مختلف سیاسی ـ اجتماعی است.

ضرورت آشنایی تخصّصی با موضوعات مختلف، عدم کفاف عمر یک فرد برای تحقیق در همة ابواب فقه، لزوم تعمیق در همة مباحث فقه و گذر از صِرفِ فهم حلیّت و حرمت یک مسأله، مستدعی تفکیک حوزه‌های مختلف فقه گردیده و زمینة تخصّصی‌شدن رشته‌های مختلف فقه همچون فقه سیاسی، فقه پزشکی و فقه قضا را فراهم آورده است.

در این میان، اهمیّت ادارة نظام سیاسی مبتنی بر فقه با محوریت ولایت فقیه در قالب جمهوری اسلامی ایران و نیز توجه به فقه امام خمینی به‌عنوان معمار انقلاب اسلامی که سرشار از مباحث سیاسی و حکومتی است، موجب شده که فقه سیاسی، اهتمامی مضاعف یافته و مخاطبان بسیاری را به‌خود جلب نماید.

اصطلاح «فقه سیاسی» که به مباحث سیاسی در عرصة فقه می‌پردازد، در سایة تشکیل نظام جمهوری اسلامی و حضور عملی فقه در عرصة سیاست و مدیریت کشور، بسیار مورد استفاده قرار گرفته و عهده دار بررسی اموری به جهتِ تدبیر امور جامعة اسلامی و تنظیم روابط جامعة اسلامی در دو حوزة داخلی و خارجی است و مرهون تخصصّی‌شدن مباحث خاص در حوزة فقه بوده، به موضوعات سیاسى و حکومتى در کنار رشته‌هاى دیگر فقهى می‌پردازد.

با وجود تحولاتی که فقه شیعه در طول زمان حیات خود شاهد آن بوده است، موانعی نیز در طول این ایام برای به فعلیت رسیدن همه ظرفیت های فقه شیعه وجود داشته است و مطابق این موانع و شرایط، فقه شیعه نتوانست از همه ظرفیت های خود استفاده کرده و نسبت به همه جوانب و شئون جامعه به فعلیت برسد.

اکثر ظرفیت فقه و فقیهان شیعه در سال های قبل از انقلاب به پاسخگویی به پرسش های مومنان در عرصه زندگی فردی اختصاص یافته بود و از این رو مسائل عبادی و احــوالات شخصیه، بیشترین حجم مسائل فقه را به خود معطوف کرده بود و به همین تناسب در کتاب های فقهی نیز به مباحثی در ذیل حکومت دینی، نظام اجتماعی و سیاسی کمتر پرداخته می شد.

در حالی که مباحث سیاسی فقه در سالیان عمده عصر غیبت در قالب مباحثی اندک و در ذیل فقه فردی خلاصه می شد در سال های اخیر رنگ و بوی شدیدتری یافته و ضمن این که از وضوح بیشتری برخوردار شد، قالب اجتماعی و جمعی نیز پیدا کرد. بلکه با تاسی به دیدگاه های امام خمینی (ره) و حضرت آیت الله خامنه ای حکومت، فلسفه عملی فقه تلقی شده و بسیاری از فقیهان با محور قرار دادن حکومت دینی و نیازمندی های آن فقه حکومتی را مدنظر قرار داده و پاسخگویی به نیازهای فردی، اجتماعی و سیاسی در عرصه حکمرانی را مورد عنایت و تحقیق قرار داده اند. گرچه این قضیه تا تبدیل شدن به رویکرد فراگیر در همه عرصه های تخصصی فقه بخصوص در عرصه مسائل نوپدید در قالب فقه استدلالی فاصله دارد.

نظرتان درباره فتنه هشتاد و هشت؟

گرچه مقوله ولایت فقیه در نظر مومنان پذیرفته شده است اما عملاً در بحران هاست که معلوم می شود ولایت فقیه چه جایگاه و اهمیّتی دارد. اگر رهبری در برابر آنانی که در مقابل قانون تمکین نکردند کوتاه می آمد امروز ما با چیزی شبیه کشور مصر یا اوکراین مواجه بودیم و عملاً نه فقط جامعه در آن روز به اغتشاش می افتاد بلکه در سال های بعد نیز همیشه هرج و مرج حاکم بود. زیرا یا می بایست برای گزینش مجریان و کارگزاران کشور، انتخاب برگزار کرد یا این که جامعه ای غیر مردم سالار حاکم می شد طبیعتاً کشور اسلامی ما دارای جمهوری است و اگر در انتخابات، گروهی که اقلیّت هستند قانون را قبول نکنند، و به خیابان بریزند هیچ گاه جامعه روی آرامش را نخواهد دید زیرا در سال های بعد، دیگران نیز با قانون مخالفت خواهند کرد. و عملاً سنگ روی سنگ بند نمی شود.

از سوی دیگر مطابق دیدگاه امام خمینی، هرگاه دشمن درصدد سوء استفاده از اختلاف داخلی بود دلسوزان نظام می بایست مصلحت نظام را بر مصلحت خود ترجیح می دادند. در حالی که رئیس جمهور آمریکا، نخست وزیر اسرائیل و بسیاری از دشمنان نظام درصدد سوء استفاده بودند، آنان که مصلحت خود را بر مصلحت نظام ترجیح می دادند، عملاً در راستای مصالح دشمنان حرکت کردند.

شاید همین عبارت امام برای درک ماهیّت سال هشتاد و هشت کافی باشد

خیانت آن نیست که صدام مى‏کند، آن هم یک قسمش است. آنهایى که در داخل با اسم‏هاى مختلف ضربه مى‏خواهند بزنند به اسلام و با اسم امور مختلفه‏اى به حکومت اسلامى مى‏خواهند ضربه بزنند، اینها هم خیانت کردند. گاهى خیانت اینها راه را باز مى‏کند براى این که آنهایى که مثل صدام و منافقین هستند راهشان باز بشود و خیانت بالاتر را بکنند. ما که مى‏گوییم که مسلمان هستیم، شیعه على بن ابى طالب هستیم، باید ببینیم که شیوه على بن ابی طالب چى بود. همین على بن ابی طالب که رسول خدا او را به جاى خودش نصب کرد، بیست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت کرد با اشخاصى که به عقیده او غاصب مقام بودند، براى این که مصالح اسلام اقتضا مى‏کرد. اگر حضرت آن وقت مى‏خواست معارضه بکند، اسلام در خطر بود. مایى که مى‏گوییم مسلمان هستیم، باید مصالح اسلام را در نظر بگیریم، نه مصالح شخصى خودمان را. باید ببینیم که امروز ضربه زدن به مجلس شوراى اسلامى، ضربه زدن به شوراى نگهبان، ضربه زدن به‏ رئیس جمهور، ضربه زدن به دولت اسلامى، این مى‏سازد با شیعه بودن با على بن ابی طالب؟ آن بیست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت کرد، بچه‏هایش را به جنگ فرستاد.»

امام خمینی، صحیفه امام، ج‏19، ص 67 ـ 66

 

آیا اهل سینما و تماشای فیلم هستید ؟ معمولا چه ژانر هایی مورد علاقه شماست؟

قدیم تر ها که قدری اشتغال درسی کمتر بود و فضای تبلیغی بیشتری به خصوص برای دانشجویان داشتم فیلم هایی که حرفی برای گفتن داشتند را می دیدم بلکه نقدهای آن را نیز می خواندم اما الان خیلی وقتی برای فیلم نگاه کردن نمی ماند و اگر هم حالاها بنا بر دیدن فیلمی باشد فیلم یک ساعت و نیمه را ده دقیقه ای می بینم یا فیلمنامه برخی از آن ها را به صورت مختصر می خوانم. یا این که همین طور که مشغول مطالعه و تحقیق هستم، فیلم سینمایی را گوش می کنم. اما در مجموع فیلم هایی که حرفی خاص در عرصه فرهنگ داشته و قابلیّت نقد را داشته باشند. یادم است سر جریان فیلم مارمولک توی سالن تشریفات نمایشگاه تهران، حدود یک ساعت و نیم با کمال تبریزی (کارگردان فیلم) و منوچهر محمدی (تهیه کننده فیلم) که به خاطر مراسم فکر کنم چهلم کیومرث صابری(گل آقا) به نمایشگاه آمده بودند، بحث کرده بودم و آخر سر هم به خاطر ضیق وقت و این که می بایست به ماشین برگشت به قم برسم، بحث را نیمه کاره رها کردم. جالب است اوّل آقای تبریزی به من گفت خوب شما کی هستی گفتم مهم نیست که من چه کسی هستم. مهم این است که همه فیلم های شما را دیده ام و تقریباً همه مصاحبه های تلویزیونی شما را هم دیده ام همه کارهای آقای منوچهر محمدی را هم در مقام تهیه کننده دیده ام و ... لذا چون فیلم را می شناسم و نقد را هم می فهمم و فیلم شما را هم دیده ام با شما بحث می کنم. بگذریم. حالا دیگر نه وقت فیلم دیدن دارم و نه نقد آن را خواندن. بماند که فیلم ها هم دیگر فیلم حسابی و حرف دار نیستند.  

رابطه شما با ورزش چگونه است؟

ضمن این که حجم وسیع فعالیّت های علمی مجالی برای ورزش نمی دهد، بلکه فضای سن و سال امروزه ما بیشتر از این که به ورزش نیاز داشته باشد به نرمش نیاز دارد، اما میز تنیس روی میزی در خانه هست که معمولاً بهانه ورزش است و البته مهارت نسبتاً قابل قبولی هم دارم. گاهی اوقات فوتبال هم بازی می کنیم. و البته کمی تا قسمتی شنا. صبح ها هم همیشه توفیق حدود سی و پنج دقیقه پیاده روی از منزل به حرم حضرت معصومه و پس از آن مدرسه فیضیه برای حضور در کلاس درس هم حاصل است.

آیا به اهدافی که برای خود در زندگی ترسیم نموده بودید رسیدید؟

آرﻣﺎن ھﺎ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻧﺎﯾﺖ و در ﺣﺪاﮐﺜﺮ اﺳﺖ و آدﻣﯽ ھﯿﭽﮕﺎه ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ادﻋﺎ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ آرﻣﺎن ھﺎی ﺧﻮد دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ و رﺳﯿﺪه اﺳﺖ. رﺳﯿﺪن ﺑﻪ آرﻣﺎن ھﺎی ﮐﻮﭼﮏ در ﻣﺪت زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻮﺗﺎه اﻧﺠﺎم ﺷﺪﻧﯽ اﺳﺖ اﻣﺎ ھﺮ ﭼﻪ آرﻣﺎن ھﺎ ﺑﺰرگ ﺗﺮ و اﻧﺴﺎن ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻤﺎم ﺗﻼش ﺧﻮﯾﺶ را ﮐﺮده و در ﻃﯽ آن ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﻗﺮار ﺑﮕﯿﺮد. ﮔﻤﺎن ﻣﻦ ﻧﯿﺰ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ھﻤﭽﻨﺎن در آن ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﻗﺮار دارم، ﯾﻌﻨﯽ آن ﺗﻌﺪی ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻧﻘﻼب و اﻣﺎم داﺷﺘﻢ و آن ﺳﻌﯽ و ﺗﻼﺷﯽ ﮐﻪ در آن ﻋﺮﺻﻪ ﻣﯽ ﮐﺮدم، ان ﺷﺎءاﷲ ھﻤﭽﻨﺎن ﺑﺮﻗﺮار اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻨﺎ ﺗﻨﺎ ﭼﻨﺪ درﺻﺪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪه و ﭼﻨﺪ درﺻﺪ ھﻨﻮز ﺗﺤﻘﻖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ، اﻟﺒﺘﻪ اﯾﻦ ﻗﻀﺎوت ﺑﺮﻋﺪه دﯾﮕﺮان اﺳﺖ وﻟﯽ اﻣﯿﺪوارم ﮐﻪ ان ﺷﺎءاﷲ اﯾﻦ راه ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺑﺎﺷﺪ.

نظر شما نسبت به هیئت های مذهبی شهر بابل چیست؟

ضمن این که الحمدلله هیئت های زیادی در شهر بابل وجود دارد و انتظار از شهر دارالمومنین نیز همین است و رقابت های هیئت ها نیز فارغ از اختلاف هایی که به وجود می آید برای رونق مجلس اهل بیت مطلوب است، لکن باید مراقبت شدید داشت که از مسیر اصلی دور نشوند. حول روحانیّت آگاه فعالیّت کنند. شور را با شعور انقلابی ضمیمه کنند. و فضای سازندگی را برای هیئتی ها فراهم کنند. نه خدای نکرده ...

لطفا در در مورد کلماتی که مشاهده میکنید به صورت مختصر (یک یا دو کلمه ) پاسخ دهید

جهاد

اصغرش که با همه خوشی و ناخوش هایش گذشت، خدا ما را در خصوص اکبرش موفق بدارد.

بابل

قبلاً شهر خاطرات و امروزه چیزی بین دار المومنین و بهار نارنج فردا را خدا به خیر کند.

شهادت

حسرت دیروز و امید فردا

حاج آقای محمدّی

حق حیات علمی و معنوی بر گردن من دارد.

حوزه علمیه روحیه

فرصتی بی بدیل جهت رشد علمی

آخرین شایعه ای که در مورد خودتان شنیدید چه بود؟

شرکت در انتخابات آینده خبرگان

قرمز هستید یا آبی؟

پیروزی خوبست اگر استقلال ما را تأمین کند.

لذیذ ترین غذای زندگیتان چیست؟
نان و ماست البته نان تازه و ماست چکیده

شخصیّت محبوبتان چه کسی است؟
در هر عرصه متفاوت است. در خانواده مادر، در خانه همسر، در فضای سیاسی اجتماعی امام خمینی و آیة الله خامنه ای و در فضای معنوی آسید علی آقای قاضی

مادر

همه زندگی

همسر

فرشته

شعر، ادبیات و کاریکلماتور

حال و حوصله زمان جوانی و اولین تجربه نشر

موسیقی

نه رابطه­ای باهاش دارم نه خیلی منطقش را می فهمم

وبلاگ

از وسائل ارتباطات عصر جدید و فراتر از محدودیّت زمانی و مکانی

درس خارج فقه سیاسی

تلاشی اندک و انجام وظیفه در راستای تحکیم مبانی حکومتی دین

ولایت فقیه

امتداد حاکمیّت انبیاء و ائمه و لنگرگاه کشور در گرداب بحران ها و مشکلات کشور.

فقه سیاسی

مدیریّت امور جامعه با محوریّت تحقّق حداکثری شریعت.

ممنون از اینکه وقت شریفتان را در اختیار بنده قرار دادید.

=====================================



صندلی داغ " فصل اول" مدیر وبلاگ اشک و آتش ؛آقای سید حمید مشتاقی نیا


صندلی داغ " فصل دوم " سر کار خانوم منصوره مرگان ازغدی ( جبهه جهادگران مجازی )


 صندلی داغ"فصل سوم" با حضور حاج محمد رضا بذری

http://www.shajareh57.blogfa.com/

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۱)

  • سیده فاطمه
  • سلام آقامجتبی وبلاگ خیلی جالبی داری.پسرخاله جان.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">