اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۲۹۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشتاقی نیا» ثبت شده است

یادی از حاج عبدالله ضابط

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۷ ق.ظ

پایش‌ که‌ به‌ منطقه‌ می‌رسید؛ نمی‌توانست‌ بیکار بنشیند. اصلاً آرام‌ و قرار نداشت‌. هر جا می‌رفت‌ عده‌ای‌ را دور خودش‌ جمع‌ می­کرد و از حالات‌ شهدا و خاطرات‌ دفاع‌ مقدس‌ صحبت‌ می‌کرد.

 با آن‌ عشق‌ و صفایی‌ که‌ داشت‌ حتی‌ نیمه‌های‌ شب‌ برای‌ سربازهایی‌ که‌ نگهبان‌ بودند برنامه‌ گذاشته‌ بود.

 همیشه‌ در محضر شهدا پابرهنه‌ بود.

 شب‌ها موقع‌ خواب‌ او را نمی‌دیدیم،‌ امّا صبح‌ که‌ می‌شد سرحال‌تر و سرزنده‌تر از ما بالای‌ سرمان‌ حاضر می‌شد.

 بعضی‌ وقت‌ها از شدت‌ خستگی‌، ایستاده‌ خوابش‌ می‌برد، ولی‌ خیلی‌ پای­بند استراحت‌ نبود؛ می‌گفت‌: «منطقه‌، خوابگاه‌ نیست‌«.

 ضابط‌ با همه‌ شهدا رفیق‌ بود! خواسته‌هایش‌ را با آنان‌ در میان‌ می‌گذاشت‌. انگار شهدا را با چشم‌ می‌دید. شهدا هم‌ هوای‌ ضابط‌ را خوب‌ داشتند.

 یک‌ بار، او را سر مزار شهید زین‌الدین‌ دیدم‌. کفش‌هایش‌ را به‌ احترام‌ او درآورده‌ بود و خیلی‌ مؤدب‌، کنارش‌ نشسته بود. برگه‌هایی‌ را از کیفش‌ بیرون‌ آورده‌ و شروع‌ به‌‌خواندن‌ آنها نمود.

 آن‌ مطالب‌، گزارش‌ فعالیت‌هایش‌ بود. خط‌‌به‌‌خط‌ می‌خواند. انگار می‌خواست‌ از آن‌ شهید امضا بگیرد! 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ویژه بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ق.ظ

چند سئوال:

۱. بزچفت از چه سالی جزو محدوده شهر بابل شده است؟!!!

۲. منطقه جنگلی بزچفت چه ربطی به سازمان فضای سبز شهرداری دارد؟

چه تعداد از درختان این پارک جنگلی توسط این معاونت کاشته شده و یا حفاظت میشود؟

۳. ربط پارک بزچفت با معاونت فرهنگی شهرداری چیست؟

۴. آیا ساکنین همسایه بزچفت به شهرداری بابل عوارض میدهند؟

۵. چرا باید عوارض شهروندان بابل خرج پارک جنگلی بزچفت (واقع در بخش بابلکنار) شود؟

۶. ارتباط شورای سابق با پارک بزچفت چیست؟

۷. آیا شورای شهر و شهردار فعلی به این حرکت عجیب پایان میدهند؟

حسین حسین زاده نوری
  • سیدحمید مشتاقی نیا

تناسب اسم و موضوع، خوب است یا بد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۱۷ ب.ظ

می خواهند در پارک "شهید شکری"، مراسم سنتی نوروز و جشن و موسیقی و ... را برگزار کنند. اشکالی ندارد، ان شاءالله به سلامتی.

اما

چرا وقتی کسی می گوید در ورودی شهر بابل، که میدانی به نام مرحوم هادی نوروزی قرار دارد، تندیس یا تصویری از شهدا نصب شود، عده ای برافروخته شده و می گویند: بین این نام و تصویر شهدا تناسبی وجود ندارد؟ اسم و محتوا باید با هم همخوانی داشته باشند و ... از این جور حرفها! 

بالاخره تناسب بین اسم و موضوع خوب است یا بد؟ تکلیف ما را مشخص کنید!

اگر در پارک شهید شکری می توان جشن گرفت - که کار خوبی است- در میدان نوروزی هم می توان به یاد شهدا بود که آن هم کار خوبی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیا شمع‌ها رو فوت کن ...!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۴۶ ق.ظ

امسال، سال کبیسه است. یعنی اسفند‌مان سی روزه می‌شود. این وسط سر عده‌ای بی‌کلاه می‌ماند. اگر گفتید سر کی؟

خوب معلوم است؛ آن بنده‌های خدایی که از همه جا بی‌خبر درست روز سی‌ام اسفند پا به این دنیا می‌گذارند. طفلکی‌ها اگر دست خودشان بود یا لااقل کسی از اوضاع و احوال این دنیا زودتر به آنها می‌گفت می‌توانستند برنامه‌ریزی دقیق‌تری داشته و با آینده نگری! پا به این دنیای پرفراز و نشیب بگذارند؛ اما حالا اتفاقی است که افتاده، چه می‌شود کرد؟

این بنده‌های خدا یک چند سالی را دچار مشکل می‌شوند. اگر گفتید چه مشکلی؟

آفرین ... مشکل فوت کردن شمع‌ها ... یعنی جشن تولد. شما بگویید سال‌هایی که سیصد و شصت و شش روز نیست آنها باید چه روزی را جشن تولد بگیرند؟

پا در هوا بودن یعنی همین! اما خوب تجربه‌ می‌شود تا از این به بعد تقویم را خوب ورق بزنند و لااقل برای کارهای آینده‌شان با چشم و گوش باز برنامه‌ریزی کنند. ما از الان به همة متولدین سی‌ام اسفند، خیر مقدم عرض می‌نماییم.

خوش گلدید.               

فاطمه رنجبر ملکشاه

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هلند، صربستان، ترکیه و دیگران!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ق.ظ

از اردوغان بیزارم و چشم دیدن این مردک متوهم و زیاده خواه را ندارم. از یک حرف او در این روزها خوشم آمد و حیف است که به آن اشاره ای نکنم.

در ماجرای دعوای دیپلماتیک اخیر بین ترکیه و هلند، اردوغان با یادآوری جنایت هایی که در حق مسلمانان بوسنی روا شده بود به نقش هلند در حمایت از صرب ها برای نسل کشی مسلمانان بوسنی اشاره کرد.

واقع امر آن است که پیش از ایجاد گروه ملعون و متوحش داعش، این اروپایی های وحشی بودند که بدترین جنایت ها را در حق مردم مسلمان بوسنی انجام دادند. داعش را در واقع باید شاگرد مکتب حیوانی صرب ها دانست.

چقدر خوب بود که مسئولان سیاسی کشور ما نیز هر از گاه با یادآوری جنایات ضد انسانی غربی ها و یا سکوت آنها در برابر رفتارهای منافی حقوق بشر، حملات تبلیغی غرب بر ضد مسلمانان را بی پاسخ نمی گذاشتند.

این روزها سالگرد توحش بی سابقه صدام در قبال مردم مظلوم حلبچه عراق است. غرب در برابر این رسوایی حیوانی نیز چشم فرو بست.

کاش دستگاه دیپلماسی ما قدر این فرصت ها را می دانست و با رسواسازی چهره منافقانه غرب در مقابل تخریب وجهه مسلمین و موج اسلام هراسی آمریکا و اروپا ایستادگی می کرد.

آن مرد که افسانه هلوکاست را افشا می کرد و جنایت های متعدد غربی ها را به رخشان می کشید، دیگر رفته است. به اشباح الرجال نمی توان دل خوش کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ورزشی ها زیادی خبرساز شدند!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ب.ظ

در همین یکی دو هفته اخیر چند خبر خاص از جامعه ورزشی کشور، نظرها را به سمت خود جلب کرده است.

عضو شورای شهر بابل که از قضا رئیس هیئت ورزش های همگانی نیز هست عضو دیگر شورا را با چاقو مورد حمله قرار داد.

محمد مایلی کهن پس از درگیری با یکی از مدیران تیم فوتبال نساجی، بیهوش شد.

قهرمان بدنسازی در اصفهان با چاقو به قتل رسید. اختلافات خانوادگی دلیل این جنایت بیان شده است.

درگیری تماشاگران مسابقه بین دو تیم خونه به خونه و نساجی بیش از پنجاه مصدوم را راهی بیمارستان کرد.

قهرمان بوکس کشور در کرمانشاه به ضرب گلوله کشته شد.

همان طور که در ابتدای این متن خواندید این اخبار که حکایت از اوضاع آشفته محیط های ورزشی دارد مربوط به همین یکی دو هفته اخیر است.

به نظر می رسد راه کمال و سعادت جامعه را باید در جایی غیر از میادین ورزش جستجو کرد. اهمیت بیش از حد به ورزش و الگوسازی های غیر اصولی و کاذب از قهرمانان ورزشی، ممکن است اخلاق را در جامعه منزوی سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فراخوان سادات قم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۰۸ ب.ظ

نزدیک به سیصد شهید غیر ایرانی مدافع حرم در بهشت حضرت معصومه سلام الله علیها مدفون هستند. خیلی از این عزیزان، در کشور ما غریبند و کس و کاری ندارند. 

آن ها برای دفاع از حریم عمه جان ما جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و امروز میهمان خاک پاک قم شده اند. از جوانمردی به دور است که عید را در خانه و در کنار نزدیکان خود به جشن و شادی بگذرانیم و خاک غربت را از مزار مدافعان حرم عمه جان مان نزدائیم.

لحظه تحویل سال را امسال در کنار مزار شریف این مردان بی ادعا باشیم. یادمان نرود اگر این بچه های گمنام خمینی نبودند ممکن بود تا سال های سال، عید و جشنی نداشیم. با شهدا، روزمان نو می شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زمین فوتبال بابل، میدان جنگ شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ب.ظ

حالا بیایید اسم باشگاه را بگذارید فرهنگی ورزشی

حالا مدعی شوید که جای زن ها در ورزشگاه ها خالی است

بیایید از فوتبالیست ها برای جوانان میهن تان الگو بتراشید

حالا نام یک فوتبالیست را روی میدان ورودی شهرتان بگذارید و بر سر مزارش بارگاه بسازید

به زور رسانه، مردم جامعه را فوتبالی کنید و دلتان خوش باشد که مقابل تهاجم فرهنگی و ماهواره و ... خیمه زده اید ...

این تصاویر مربوط به حواشی بازی امروز دو تیم دسته اولی خونه به خونه بابل با نساجی قائمشهر در ورزشگاه هفتم تیر بابل است. این حواشی البته دیگر به متنی از یک واقعیت تبدیل شده است:


a2ca_photo_2016-06-20_21-47-26.jpg

z9li_photo_2016-06-20_21-47-37.jpg

ydq2_photo_2016-06-20_21-47-49.jpg

qos6_photo_2016-06-20_21-47-57.jpg

z5gy_photo_2016-06-20_21-48-05.jpg

qym_photo_2016-06-20_21-48-42.jpg


  • سیدحمید مشتاقی نیا

تصویری نگران کننده، امروز در ورزشگاه آزادی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۰۳ ب.ظ

ساعتی قبل مسابقه فوتبال بین تیم های استقلال ایران و لوکوموتیو ازبکستان در ورزشگاه آزادی تهران به پایان رسید.

نکته نگران کننده ای که در زمین بازی به چشم می خورد مربوط می شد به تبلیغات کالاها و برندهای خارجی که تقریباً صد در صد محیط اطراف مستطیل سبزرنگ را در بر گرفته بود.

اگر چه پیش از این نیز شاهد تبلیغات محصولات خارجی در محیط های ورزشی کشورمان به خصوص در جریان مسابقات آسیایی بودیم؛ اما حجم این تبلیغات در بازی امروز نشان از عدم توانایی تولیدکنندگان داخلی در تأمین هزینه های تبلیغاتی ورزشگاه در رقابت با تولیدکنندگان خارجی دارد. این اتفاق در واپسین روزهای سال اقتصاد مقاومتی، خوب و مسرت بخش نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این عکس ها خیره شو ...

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ب.ظ

ylq_photo_2016-06-19_22-33-56.jpg


این تصویر، نقاشی نیست؛ یک عکس است. عکسی ساده و زیبا که می تواند پیامی از تاریخ دفاع مقدس را به نسل های آینده این سرزمین منتقل نماید. به تمام زوایای این عکس با دقت نگاه کنید. از ما بهتران بدانند که تا ابد مرهون این قشر از مردم فراموش شده جامعه هستند. شرق و غرب عالم بدانند که اگر دسیسه ای در سر دارند با این قشر از جامعه مسلمان ایرانی طرف خواهند بود. انقلاب، متعلق به پابرهنگان بوده و همیشه چنین خواهد بود حتی اگر عده ای دیگر از سفره آن متنعم شده و آهنگ تفاخر بنوازند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرنده عشق

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ب.ظ

نتیجه تصویری برای شهید ابوالحسن ابوالحسنی


nt2_photo_2017-02-03_22-05-34.jpg


حدود یک سال پیش بود که با اسم شهیدی به نام ابوالحسن ابولحسنی، خلبان دلاور بابلی در یکی از گروه های مجازی آشنا شده و فهمیدم که متاسفانه هیچ سنگ یادبودی هم برای مزار این شهید جاویدالاثر نصب نکرده اند.

فرستنده این مطلب را نمی شناختم. درباره شهید بیشتر تحقیق کردم و به حقیقت این ادعا دست یافتم. نامه ای خطاب به ریاست بنیاد شهید بابل نوشتم که متن آن در همین وبلاگ وجود دارد. علی آقای عالمی از جوانان اهل حال و بسیحی بابل هم با تمام توان پیگیر ماجرا شد.

چند روز پیش با خبر شدم سنگی را برای آن شهید و به یاد او در روستای زادگاهش نصب کرده اند.

از تلاشگران این قصه، بسیار سپاسگذارم. اجرشان با خدای شهیدان.

درباره خلبان شهید ابوالحسن ابولحسنی حتما یک جستجو در اینترنت انجام بدهید. خاطرات زیبایی را از او مشاهده خواهید کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جای این کتاب در مدارس خالی است

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ب.ظ

برای ترویج فرهنگ اقتصاد مقاومتی، اصل خودباوری، ریشه ای ترین عنصری است که تقویت آن می تواند به تحکیم باور تکیه به خود و بهره گیری از استعدادها و توانایی های درونی فرد یا جامعه منجر شود.

امروز فهرستی از ابتکارات و خلاقیت های جوانان کشور در دوران انقلاب اسلامی به تنهایی تبدیل به کتابی مفصل خواهد شد. پاسخ به این پرسش که بعد از انقلاب اسلامی چه اتفاقی رخ داد که باعث شکوفایی استعدادهای جوانان این مرز و بوم و ثبت ده ها هزار ابتکار و خلاقیت از سوی آنها گردید و علاوه بر تبیین دستاوردهای انقلاب اسلامی، غرور ملی مخاطبان را افزایش داده، باور آنها به توانایی داخلی را نیز تقویت می نماید و نیز شوق آنها نسبت به ورود به عرصه نوآوری های فکری یا صنعتی و اقتصادی را تحریک می سازد.

پیشنهاد می شود کتابی آموزشی با محوریت خلاقیت های جوانان در دوران دفاع مقدس، اسارت، سازندگی و ...و معرفی مبتکرین موفق و شرح ممارستشان تهیه گردیده و با بهره گیری از ساعات اختصاص یافته به امور پرورشی در مدارس به اطلاع مخاطبان برسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مهر و محبت آمیخته با قاطعیت

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۲۳ ب.ظ

بچه های ما بین شش تا ده سال سن داشتند. بچه ها بدشان نمی آمد که برای نماز صبح بیدار شوند. به خاطر محبتی که نسبت به پدر و مادر داشتند و رفتار صحیحی که از والدینشان دیده بودند به مسائل معنوی علاقمند بودند. در ظهر و شام، آنها هم همراه ما وضو می گرفتند و به نماز می ایستادند. می ماند نماز صبح که بیدار شدن برایشان کمی دشوار بود. به هر حال آنها کم سن و سال بودند و به راحتی نمی توانستند از خواب شیرین صبح گاه و نرمی و گرمی رختخواب، دل بکنند.

شهید رجایی تأکید داشت که بچه ها لااقل قبل از طلوع آفتاب بیدار شوند؛ اما برخوردش به حالت دستوری نبود. همین قدر که توانسته بود ذوق و شوق نسبت به اقامه نماز را در دل فرزندانش ایجاد کند، زمینه کافی برای رشد ایمانی آنها را فراهم ساخته بود.

او صبح می آمد بالا سر بچه ها می ایستاد و به حالت شوخی و البته با صدای بلند خطاب به ما می گفت: هیس! یواش تر صحبت کنید، بچه ها خواب هستند! صدای گرم و طنزآلود پدر باعث می شد بچه ها تکانی بخورند و برای دل کندن از بستر خود آماده شوند.

آقای رجایی اگر می دید که بچه ها هنوز از رختخواب جدا نشده اند، کنارشان می نشست و به آرامی شانه هایشان را می مالید و با محبت و بزرگواری به شوخی با آنها می پرداخت. وقتی بچه ها از جایشان بلند می شدند ایشان پشت سرشان حرکت می کرد، شانه هایشان را می گرفت و آنها را تا نزدیک محل وضو، بدرقه می کرد. او با حالت خنده و شوخی، ضربه ای هم با کف دست به پشت بچه ها می زد تا فضایی پرعطوفت را برای آنها رقم زده باشد.

با این روش، هم بچه ها عادت می کردند که نماز صبح را مهم دانسته و به اقامه آن مقیّد شوند و هم این که از اصرار پدر برای بیداری در صبح، تلخ کام نشده و خاطره بدی در ذهن نداشته باشند.

به روایت همسر رئیس جمهور شهید محمد علی رجایی، رمز جاودانگی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این خاطره را چند بار بخوانید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۱۴ ب.ظ

آیت الله مسعودی خمینی در کتاب خاطرات خود که توسط انتشارات مرکز اسناد اقنلاب اسلامی به چاپ رسیده است، روایتی از دیدار تاریخی شاه مخلوع و امام خمینی را بیان می کند که خواندنی و جالب است. این خاطره در حقیقت آموزه ای تاریخی است که هم نگرش امام راحل درباره شأن و جایگاه علمای دین در مواجهه با طواغیت را نشان می دهد و هم الگویی است برای همه طلاب و روحانیون تا رفتار انقلابی را سرمشق خویش قرار دهند: 

بد نیست در اینجا به ذکر خاطره ای که از زبان آقای پسندیده شنیده ام، بپردازم. ایشان یک بار فرمود: زمانی، بهائیان در ابرقو مسائلی را به وجود آورده بودند و در خلال آن تنی چند از این جماعت کشته شدند. رژیم پهلوی، عده ای را به عنوان قاتل و مؤثر در این واقعه دستگیر کرد و حتی صحبت بود که قرار است آنان اعدام شوند. آقای بروجردی وارد عمل شدند تا از اعدام این افراد ممانعت کنند. ظاهرا به حضرت امام گفته بودند:"شما از طرف من نزد شاه بروید و از قول من بگویید که قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند." امام هم پذیرفتند که این مأموریت را انجام دهند.

در آن ایام در قم کمتر کسی ماشین سواری داشت. و یکی از افرادی که دارای وسیله نقلیه بود، "مصباح التولیه" بود. من او را به خاطر دارم که در این اواخر، سوار یک ماشین بنز سفید رنگ می شد. به هر حال با مصباح التولیه تماس می گیرند که او ماشینش را در اختیار قرار دهد. دفتر آقای بروجردی هم با دربار شاه هماهنگی های لازم را به عمل می آورند که امام (ره) به نزد شاه بروند.

به خاطر داشته باشید که دربار و دستگاه سلطنت در آن روز به گونه ای بود که هر فرد مراجعه کننده، بایستی حتما دارای ماشین مشکی باشد! و وقتی به دربار می رود، یک سرنشین بیشتر نداشته باشد و باید در ورودی اول کاخ از ماشین خودش پیاده شود و با ماشین مخصوص آنجا بقیه راه را تا مقابل اتاق انتظار طی کند و مدتها در آنجا منتظر بماند تا موعد ملاقات فرا برسد.

 بعد از آن کلاهش را بردارد و باقی تشریفات معمول را بجا آورد. لباس و کفشش باید واجد فلان خصوصیات باشد و وقتی وارد اتاق شاه شد، بایستد تا به او اجازه نشستن دهند. حتی وضعیت به گونه ای بود که قبل از ملاقات مجموعه این آداب را به فرد تعلیم می دادند!

وقتی امام با ماشین تولیت، به تهران رفتند، دم در کاخ، به نگهبان گفته بودند:"بگویید روح الله از طرف آیت الله العظمی بروجردی آمده است!" به ایشان می گویند:"آقاجان! باید ماشین شما عوض شود! باید رنگش مشکی باشد!" امام می فرماید:"نه! من داعی ندارم که ماشین را عوض کنم. اگر نمی شود که بر می گردم!" 

نگهبان به داخل می رود و ظاهرا اطلاع می دهد که نماینده ای از طرف آقای بروجردی آمده است. قبول می کنند که امام با همان ماشین غیر استاندارد! وارد شود. وقتی امام وارد اتاق انتظار می شود، منتظر نمی ماند و بی مقدمه وارد اتاق شاه می شود. به ایشان می گویند باید کلاهتان را بردارید. امام ترتیب اثر نمی دهد. حضرت امام، بدون برداشت عمامه و سرزده به اتاق شاه می روند و بر روی صندلی مخصوص شاه در پشت میز می نشیند!

 هنوز شاه وارد اتاق نشده است وقتی محمدرضا وارد می شود، در کمال تعجب می بیند که تنها صندلی موجود در اتاق اشغال شده است. این است که دستور می دهد صندلی دیگری بیاورند. صندلی می آورند و شاه می نشیند و امام هم مختصر احترامی که از بعد اخلاقی لازم دانسته انجام می دهد و بعد از آن بی درنگ وارد اصل موضوع می شود و می گوید حضرت آیت الله العظمی بروجردی فرمودند قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند. دقت کنید که به کار بردن تعبیر"فرمودند" در حضور شاه و استعمال آن برای غیر او جرأت زیادی می طلبید و امام از این جهت طعنه بزرگی به شاه زدند.

در فاصله ای که امام با شاه ملاقات داشته، برای امام یک استکان چای می آورند که امام بدان لب نمی زند. شاه در پاسخ می گوید از قول من به ایشان سلام برسانید و بگویید: شاه مشروطه که کاری از دستش بر نمی آید. امام مجددا تکرار می کند: "قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند!" 

بعد از جا برمی خیزد و بدون خداحافظی از اتاق خارج می شود و به قم مراجعت می نماید. بعضی از روزنامه ها به درج خبر ملاقات امام و شاه مبادرت می کنند و حتی این نکته را هم افزودند که شاه بلافاصله، دستور آزادی قاتلان را صادر می کند.

آنگونه که نقل می کنند، زمانی که انقلاب اسلامی ایران شروع شد، شاه در مورد سکّاندار حرکت انقلاب گفته بود: "این همان روح اللهی است که از طرف آقای بروجردی یک بار نزد من آمد." ظاهرا آن خاطره را به یاد آورده بود.
  • سیدحمید مشتاقی نیا

انتخابات شورا، پیشگیری به جای درمان!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ب.ظ

برای نخستین بار نیست که آیت الله جنتی، دبیر انقلابی شورای محترم نگهبان از نحوه نظارت و تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا زبان به گلایه می گشاید.

سه سال پیش، درست در روزهای منتهی به برگزاری انتخابات شوراها نیز آیت الله جنتی، نظارت بر صلاحیت نامزدهای شورا را در حد صفر دانست. علی لاریجانی تاب این نقد عالمانه را نداشت و در پاسخ آن پیر فرزانه، میزان آگاهی ایشان از نحوه تأیید صلاحیت ها را زیر سوال برد.

حلقه های نظارت بر صلاحیت نامزدهای شورا، بر خلاف سایر انتخابات، در اختیار شورای نگهبان قرار ندارند. ورود عناصر سیاسی و صاحبان سهام قدرت در تأیید یا رد صلاحیت نامزدهای شورا، ضعف گزاره های نظارتی و احتمال داد و ستدهای پنهان سیاسی و جناحی را قوت بخشیده است. 

ناکارآمدی بخش قابل توجهی از بدنه شوراهای اسلامی شهرها و روستاها، اخبار حیرت آور پیرامون بعضی سوءاستفاده های کلان مالی و رانت خواری ها، تکرار مستمر درگیری های فیزیکی اعضای شورا در بعضی از مناطق کشور و ... همگی نشان از فقدان تعهد لازم در احراز صلاحیت نامزدهایی است که قرار است امانت دار اعتماد مردم در خدمت بی شائبه به جامعه باشند.

یک بار دیگر همه دلسوزان جامعه را به مطالعه این بخش از سخنان تاریخی عمار انقلاب اسلامی، آیت الله جنتی که روز گذشته در خبرگزاری ها منتشر گردید، جلب می کنم:

"نظارت بر انتخابات شورای شهر و روستا مصیبت است چون هیچ حساب و کتاب منظمی ندارد و صلاحیت ها درست رسیدگی نمی شود.  400 هزار نفر وارد عرصه این انتخابات می شوند که باید سوابق آنان شناسایی شود، عملکرد بسیاری نشان داده که خوب نبوده و در برخی مواقع کارشان به دادگاه کشیده شده است!"

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلابی گری مقام معظم رهبری

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۱۰ ق.ظ

مقام معظم رهبری در طول دوران طلبگی خود همواره نسبت به درس و بحث، اهتمام ویژه ای داشت. تهذیب و ورزش نیز از دیگر برنامه های ثابت دوران جوانی ایشان بود که در خاطراتشان ثبت گردیده است. در بین آن چه که ایشان از همان دوران جوانی در مسیر فعالیت های حوزوی خود مدّنظر قرار می داد، ایجاد رشد و تقویت بلوغ فکری جامعه به منظور شناخت واقعیت ها و تشخیص درست راهی است که یک جامعه دینی را به سعادت و کمال می رساند.

به منظور آشنایی با سلوک عملی مقام معظم رهبری در راستای باورهای انقلابی ایشان، به بیان سه خاطره کوتاه بسنده می شود:

1- حلقه وصل حوزه و دانشگاه

یکی از اسناد ساواک که ارتباط مقام معظم رهبری را با نسل جوان مورد تأکید قرار می دهد، سند شماره9/3003به تاریخ 1/8/1353 است که می نویسد:  مطهری از این که نماز جماعت سید علی خامنه ای در مشهد (توسط ساواک) تعطیل شده ابراز ناراحتی کرده و گفته است : سید علی خامنه ای از نمونه های ارزنده ای است که برای آینده موجب امیدواری است و در این مدت کوتاه در مشهد کارهای پر ثمری انجام داده که یکی از آن ها جمع کردن جوانان روشنفکر حوزه و دانشگاه است.

 سلاله الابرار، ص 88، به نقل ازاسناد ساواک، آرشیووزارت اطلاعات، ش27، به ارزیابی573 مرکزاسناد انقلاب اسلامی

2- گعده های سیاسی

ایشان روزهای پنجشنبه و جمعه که درس ها تعطیل بود، مباحثه و درس را کنار می گذاشتند و گعده های سیاسی و اجتماعی با علما و بزرگان داشتند، این گعده ها گرچه در شکل و ظاهر برای آبگوشت خوردن بود، ولی مسائل و رویداد های سیاسی و اجتماعی کشور را تبادل نظر می کردند. حتی به یاد دارم پسر حاج آقا مرتضی حائری گاهی ساعت ها نزد ایشان می نشست و با هم صحبت های سیاسی و اجتماعی روز را می کردند؛ البته ما گوش نمی دادیم و خیلی هم سر در نمی آوردیم، به یاد دارم آیت‌الله مشکینی، شهید سعیدی و ... زیاد می آمدند و حضرت آقا با پسر امام، حاج احمد آقا رابطه نزدیکی داشتند و آقا مورد مشورت حضرت امام بودند.

شخصیت اخلاقی و مهذب عجیبی داشته و دارند، گرچه کسی به فکرش نمی رسید که روزی انقلابی شکل بگیرد و امام راحل رهبر جامعه اسلامی شود، ولی چهره و شخصیت مقام معظم رهبری کاملا شاخص بود.

طلبه ها و اساتید به حجره ما آمد و شدهای فراوانی داشتند و نزد ایشان مباحث سیاسی و اجتماعی روز را تبادل نظر می کردند، بنابراین آن زمان کسی به ذهنش خطور نمی کرد که روزی ایشان رهبر آینده باشند، چون انقلابی نشده بود ولی به هر حال در آن دوران، چهره شاخصی بودند.

3- سخنرانی بدون ترس و واهمه

در یکی از روزهای سال 42 یا 43 بود که ساواکی ها درب فیضیه را بستند تا طلاب را کتک بزنند، من به همراه یکی از دوستانم سریع به بیت امام راحل رفته و به ایشان خبر دادیم ، حاج آقای خلخالی فورا درب منزل امام را بستند تا ساواکی ها داخل نیاید، امام که صدای درب را شنید، فرمودند آقای خلخالی درب را باز بگذارید ما اینجا هستیم که آنها بیایند، ما از کسی واهمه نداریم، بگذارید بیایند و ما را هم ببرند، ما محکم ایستاده ایم،حاج آقای خلخالی درب را باز کردند؛ نزدیک مغرب بود و مقام معظم رهبری نیز آنجا بودند، بعد از این که نماز مغرب و عشاء را پشت سر امام خواندیم، امام در اتاق خودشان نشستند و مقام معظم رهبری نزدیک درب اتاق ایستادند و سخنرانی کردند و گزارشی از اقدامات ساواک در حمله به طلبه ها ارائه کردند.

فراموش نمی کنم، امام همان موقع، بلند فریاد زدند: والله هرکسی امروز بترسد، ایمان ندارد و این مطلب را دوبار گفتند، و ادامه دادند ما این راه را آمده ایم تا در این راه شهید شویم، پس دیگر ترس ندارد.

حجت الاسلام حسین علی اکبریان، (هم حجره ای رهبر معظم انقلاب) مصاحبه با خبرگزاری رسمی حوزه، 3/8/1389

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ای ساربان آهسته ران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ق.ظ

« بین احمد عزیزی و احمد غزالی فاصله چندانی نیست ؛ هر دوی ما جمال پرستیم ، او استاد عین القضات بود و من شاگرد ذهن القضات ، او سوانح العشاق نوشته و من حوادث المعشوق ، او مرید شیخ جام بود و من مرید شیخ پیاله ، او از نظامیه بغداد گریخت ، من به نظامیان بغداد حمله کردم .

شما خیال می کنید امام احمد غزالی را باید در صحرای ختن جستجو کرد ؟ من خودم در دارخوین امام احمد غزالی را دیدم که پس از سماع خونین خمپاره ، بین سالکین مجروح ، شربت خاکشیر صلواتی تقسیم می کرد . . . »

یک لیوان شطح داغ ص 12 نوشته احمد عزیزی



شادی روح این شاعر تازه درگذشته و مرد ماندگار ادبیات ایران زمین، صلوات

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتابی برای زندگی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۲۹ ق.ظ

بیکاری برایش معنایی نداشت. فرصتی دست می داد، قرآن کوچکی که همیشه به همراه داشت را در می آورد و آیاتی از آن را تلاوت می کرد.

کربلای پنج تمام شد. پیکرش ده سال در شلمچه ماند. لباس هایش پوسید و برگه های شناسایی که به همراه داشت.

از او فقط چند تکه استخوان باقی ماند. به استخوان سینه اش قرآن کوچکی چسبیده بود که همچنان سالم بود. صفحه اولش را که ورق زدند، دیدند که با خط خودش نوشته: بهرام مهدی زاده هریکنده ای از بابل.

بازنویسی شده بر اساس خاطره ای از کانال سنگر شهدا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا تصویب این قانون در شورای شهر بابل صحت دارد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ق.ظ

این طور شنیده ام که شورای شهر بابل چند سال قبل مصوبه ای داشت مبنی بر حمایت شهرداری از نمایندگان مجلس. بر اساس این طرح، شهرداری مکلف شده تا هم دفتر و هم نیروی اجرایی در اختیار نماینده مردم بابل قرار بدهد.

چند روزی است که شنیده ام شهردار دستور داده تا اجرای این مصوبه، متوقف شود.

اگر این خبر صحت داشته باشد با توجه به این که نمایندگان مجلس هم برای اجاره دفتر و هم برای منشی خود ردیف بودجه مشخصی دارند، تصویب چنین قانونی به نوعی شیرین کاری سیاسی تعبیر شده و در تضاد با منافع مردمی است که بودجه های اندک خدمات شهری بر گرده تلاش و زحمات آنان استوار است.

اگر این خبر صحت داشته باشد، اقدام شهرداری در لغو اجرای آن را باید حرکتی مثبت و به جا در دفاع از حقوق شهروندان توصیف کرد.

امیدوارم در گستره فعالیت های رسانه ای شهرستان بابل، حتماً یکی از اعضای شورای شهر به خود زحمت داده و درباره میزان صحت و سقم این خبر توضیحی را برای افکار عموم منتشر نماید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نیازی به تیتر نیست!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ
من نه از مرگ هاشمی رفسنجانی خوشحال شدم و نه امروز از شنیدن خبر مرگ رئیس دادگاه ویژه روحانیت مازندران.
خدا همه اموات جامعه اسلامی را رحمت کند و البته مورد عفو قرار بدهد.
برای مرده ها طلب غفران دارم و برای زنده ها آرزومندم که تا زنده اند به یاد مرگ باشند و این یاد مرگ را مراقبه ای برای رفتار خود قرار بدهند. آخرت، باطن این دنیای ماست. دست خودمان است که آخرتمان را آباد یا ویران کنیم.
  • سیدحمید مشتاقی نیا