اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

قفل دست‌های کوچک دور گردن پدر

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

فاصله میان اسارت و آزادی گاهی فقط یک خط صاف است... - عکس ویسگون

 

روزی که از اسارت برگشتم لحظات عجیب و دیدنی بود بچه‌ها بعد از هفت سال انتظار با دیدن من صحنه‌های جانسوز و بدیعی را بوجود می‌آوردند هر زن و مرد بیننده بی‌اختیار اشک می‌ریخت و ناله می‌زد و زمزمه یا حسین‌شان بلند بود. اما دختر هشت ساله‌ام که زمان اسارتم، یک سال بیشتر نداشت باحیرت به دنبال پدر می گشت .اما مرا نمی شناخت .دو دختر بزرگترم و برادرم، من را به او معرفی کردند ،باورش برای او سخت بود.آری! پدری که که او سالها بهانه اش را می گرفت ، همانی است که دو خواهر ش سر را بر قلب پدر گذاشتند و گریه می کنند .آن شب را تا صبح در حالی که دست های کوچکش دور گردنم بود به خواب رفت و تنها نگرانی اش این بود مبادا بابا را دوباره از دست بدهد، لذا دست هایش را محکم دور گردنم همچنان نگه می داشت. و همین شد که زمزمه ی روضه ی سه ساله ی اباعبدالله الحسین.ع. بر زبانم همواره جاری ست و اکنون بعد از گذشت سالها از آن روزها ،تاب آن را ندارم، اشک کودک خردسال یتیمی را ببینم و پی به این مهم بردم که نتیجه نامطلوب بی پدری بسیار سنگین است.

حجت الاسلام سید احمد رسولی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اشک آتش

دفاع مقدس

فرهنگ مقاومت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">