اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۱۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غربزدگی» ثبت شده است

عقب ماندگی داوطلبانه!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۴۰ ق.ظ

سید جمال‌الدین اسدآبادی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

این توانی که پاکستان و افغانستان دارند صرف زدن هم می کنند، توانی که عربستان و امارات می گذارند برای زدن یمن، ظرفیتی آماده رزم از جهان اسلام که با پول فشانی ترکیه و سعودی هزینه زدن بشار شد ... اگر این انرژی در راه نبرد با دشمن شماره یک جهان اسلام به کار می رفت؛ اوضاع چنین نبود. نمی دانم باید چقدرش را گردن استعمار پیر بیندازیم که خوب یاد گرفته جهان اسلام را چطور به خود مشغول سازد اما قطعا یک بخشش بر می گردد به استحمار خودخواسته حاکمان ابله کشورهای به ظاهر اسلامی که نفاق خویش را به پای زیرکی و سیاستمداری گذاشته و یا از سر جهل و نابخردی بازیچه مطامع استکبار قرار می گیرند. صد مصلح برتر از سیدجمال هم بیایند بعید است به راحتی بتوانند دولتهای اسلامی را ید واحده قرار داده و استقلال فکری و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دنیای اسلام را در برابر زیاده خواهی و چپاولگری و استثثماری که از سوی نظام سرمایه داری غرب تحمیل میشود رقم بزنند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وزیر آموزش و پرورش پاسخگو باشد

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ۰۳:۴۴ ب.ظ

نماز جمعه باشکوه بندپی شرقی با سخنرانی رئیس آموزش و پرورش منطقه

 

رییس آموزش و پرورش یکی از مناطق بابل گفت مدرسه جای غم نیست، پس مراسم مذهبی ممنوع! درباره حجاب و ... هم حرفهایی زد.

این خبر امروز صبح در فضای مجازی پخش شد. پیامکی از مدیر مربوطه سوال کردم. تکذیب کرد که منظورش اینطور نبوده و چیز دیگری بود. طبعا با توجه به آنچه در افکار عمومی منتشر شده وظیفه دارد به طور رسمی بیانیه بدهد و توضیحاتش را در فضای رسانه ارائه کند. بعضی حاضران در جلسه همچنان اصرار دارند که وی چنین حرفی زده و مخالفت خودش را با برگزاری برنامه های مذهبی در مدارس اعلام نموده است.

وزیر آموزش و پرورش کیست، چطور به این منصب رسید؟ برادرش کیست؟ اگر قرار است این مجموعه، ارزشی باقی مانده و دچار حواشی تربیتی نشود ضروری است نسبت به چنین گزارشاتی واکنش لازم نشان داده شده و تحقیقات کامل صورت بپذیرد. وزیر آموزش و پرورش اگر نگران افت تحصیلی و تربیتی دانش آموزان است -که بارها چنین اذعان داشته- بهتر است پیش از آن نگران وضعیت مدیریتی و تراز علمی و اعتقادی مسئولان ذی ربط باشد.

تکمیلی: رییس آموزش و پرورش بندپی شرقی بابل بیانیه ای داد توضیحاتی ارائه و در نهایت عذرخواهی کرد.

تکمیلی تر: امام جمعه بابل هم موضع سخت و جانانه ای بر ضد رییس آموزش و پرورش بندپی شرقی گرفت. آتش اعتراضها در سطح افکار عمومی بالاست و گمانه ها از احتمال عزل یا استعفای وی ظرف ساعات آتی خبر میدهد. موضع امام جمعه بابل خوب و درست و قابل تقدیر است اما یادمان نمیرود در جریان خرده فرمایشات غلط استاندار مازندران پیرامون حجاب که بازتاب ملی داشت و حتی خطیب جمعه تهران نیز لب به اعتراض گشود امام جمعه بابل و اغلب ائمه جمعه استان متاسفانه سکوت نمودند.

و بسیار تکمیلی تر:

 

پیرامون حواشی جناب ابراهیم تبار

رییس آموزش و پرورش بندپی شرقی بابل حرف غلطی زد و بعد عذرخواهی کرد. همه به او تاختند بلایی سرش آوردند که به حد ذکر شهادتین و اثبات مسلمانی خود رسید!
بعید نیست او اگر همچنان رییس اداره بماند تا پایان ماموریتش هر روز در مدارس به اجرای نوحه و سینه زنی بپردازد.
واکنشهای مردمی به اظهارات اشتباه او ستودنی است
اما
آقایان صاحب تریبون در استان باید به این سوال جواب بدهند چرا در مقابل حرف غلط استاندار مازندران که حتی امام جمعه تهران را به واکنش کشاند مهر سکوت بر لب زدند؟ چون بودجه و امکانات و سهام اداری کانونهای سیاسی در اختیار اوست؟
پشت سرش یک مشاور بی ادب وی نیز هر چه لایق خودش بود را به منتقدان استاندار حواله داد باز هم صدایی از صاحبان تریبون شنیده نشد. پشت سر او فرماندار تازه به دوران رسیده ساری هم به حامیان حجاب توهینی کرد که خودش لایقش بود صدایی از کسی برنخاست.
نهی از منکر صاحبان تریبون به گونه ای نباشد جایی که دیوار کوتاه میبینند طرف را له و لورده کنند جایی که با منافعشان سازگار نیست سوت بلبلی زده و از کنارش عبور نمایند.
چه بسا اگر همان موقع جلوی استاندار می ایستادید شاهد این خرده فرمایشات شبه روشنفکرانه مدیران پایین رده نبودیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اختلاس مهم است؛ اما مردم مهم تر!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۱۲ ق.ظ

آمریکا محمدجواد ظریف وزیر خارجه رژیم ایران را در فهرست تحریم‌ها قرار داد |  خبر نامه شب تاب

 

محمدجواد ظریف در آخرین اظهار نظر خود آنهم در شرایطی که هنوز وضعیت جنگی در منطقه حکمفرماست گفت: موشک مهم است، اما مردم مهم تر!

خب این موشکها هم برای همین مردم است و ضامن سلامت و منفعت و کرامت همانهاست. مبنای فکری ظریف کاملا مشخص است. صدها بار در گفتار و عمل ثابت کرده که اعتقادی به تقابل با آمریکا و اسرائیل (آرمانهای انقلاب) ندارد و معتقد است زندگی بهتر در گرو اطاعت پذیری از استکبار قرار دارد. موشک نداشته باشیم می توانیم یک ساندویچ همبرگر بیشتر بخوریم. به ظریف خرده ای نیست. خیلی ها نگاهشان فراتر از نوک بینی نمی رود و دلباخته غرب و سرباز نظام سرمایه داری هستند. تعجب از مسئولان ارشد لشکری و کشوری است که چرا همچنان در جلسات خود از وی مشورت گرفته و جالب آنکه به رغم شناخت مبنای فکری او که مخالفت با فرهنگ مقاومت است تحت تأثیر افکارش قرار میگیرند!

نکته بعد اینکه بودجه های کشور دو بخش دارد. یک بخش کوچکش می رود برای امور نظامی که ثابت شد در موشک سازی و پرتاب ماهواره و تسلیحات دفاعی هوایی و زمینی و دریایی دستاوردهای خوب و قابل اعتنایی داشته و داد دشمنان را درآورده است. قسمت اعظم بودجه ها برای امور جاری کشور هزینه می شود که متأسفانه بخش قابل توجهی از آن به راحتی هدر می رود. چرا امثال ظریف در قبال ضررهای هنگفتی که پرونده کرسنت به ملت تحمیل کرد جانب مردم را نگرفت؟ چرا در قبال ظلمی که بانکها یا گمرک یا صنعت خودروسازی به ملت تحمیل میکنند صدای او در نمی آید و دم از مردم نمی زند؟ چرا او اینقدر هوای رفقایش دارد و قصور در کمبودها و عقب ماندگی های معیشتی را جدا از عملکرد کانونهای قدرت و ثروت و همپالکی های غربگرای خویش که از قضا بدجوری دستشان در پرونده های مفاسد اقتصادی و حقوقهای نجومی و رانت خواری و... آلوده است دانسته و صرفا تسلیم در برابر غرب را راه پیشرفت کشور می داند؟ ظریف نمیخواهد سکه هایی که بابت کلاه گشاد برجام و تتمه فریبنده فرانچسکو از جیب مردم به چنگ آورده به آنها بازگرداند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گدا بازی سیاسی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۶ ق.ظ

حقوق اجتماعی تاجر ورشکسته - وکیل ورشکستگی

 

اینطور شنیدم که در مجلس ترحیم پدر شروین حاجی پور در شهر کله بست یا همان هادی شهر بابلسر، چهره های فعال جریان اصلاح طلب بابل تا ساری هم با تصمیمی حزبی مشارکت فعال داشتند. شنیده ام به جای قرآن، کف زده اند که امیدوارم اشتباه باشد. خدا پدر شروین حاجی پور را هم بیامرزد. روح همه مومنین و مومنات، شاد. درباره شروین هم نمیخواهم الان نظری بدهم آدم خوبی است یا بد، موضوع صحبت این نیست اما شروین را هر چقدر بچلانید نمی توانید اماره ای پیدا کنید که چنین بربیاید او اصلاح طلب است یا ربطی به جریان اصلاحات دارد. اینکه حالا چرا پیرمردهای بازنشسته جریان اصلاحات مازندران با دستوری احتمالا از مرکز روانه مجلس ترحیم مرحوم شده و نقش سیاهی لشکر مراسم را ایفا نموده اند بر می گردد به همان شوک سیاسی این جریان در اغتشاشات 1401 که متوجه شدند از صحنه سیاسی و اجتماعی کشور زدوده شده اند. این طیف که مدعی راهبری اعتراضات مردمی را از سال 77 تا 88 داشت یکهو دید عده ای به تکاپوی خیابانی وارد شده اند که هر جای اعتراضاتشان را نگاهی کنی رنگی از مطالبات حزبی و سهم خواهانه اصلاح طلبان پیدا نمیکنی. نه دغدغه پست و مقام و انتخابات را داشتند نه شعار آزادی و رفع حصر سران فتنه را می دادند. ته خواسته شان کشف حجاب بود و رقصیدن و بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان و سلف مختلط. فراتر از محدوده شکم و حومه مطالبه ای نداشتند.

اصلاح طلبان که با تمام وجود متوجه شدند دیگر توان هدایت امواج اعتراضات خیابانی را نداشته و از محاسبات اجتماعی مردم اعم از موافقین یا مخالفین نظام حذف شده اند چاره ای ندارند برای آنکه بگویند ما هنوز زنده ایم و وجهه ای داریم خودشان را به امثال شروین یا دیگر سلبریتی های تازه به دوران رسیده و بازیگران نوین فضای رسانه ای دشمن بچسبانند بلکه جای پایی در سهم خواهی های آتی هژمونی قدرت و بهره کشی تبلیغاتی در انتخابات بعدی به خود اختصاص دهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتاب درد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ مهر ۱۴۰۴، ۰۹:۲۶ ق.ظ

کتاب درد [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب گیسوم

 

من که از خواندن رمان لااقل در عرصه دفاع مقدس خوشم نمی آید و ترجیح میدهم وقتم را به مطالعه خاطرات واقعی اختصاص داده و برای دیگران نقل کنم از کتاب "درد" نوشته صادق کرمیار لذت بردم. هر صفحه اش این قابلیت را داشت که خواننده را تا پایان ماجرا به دنبال خود بکشاند. افتخار می کنم در دوره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میدانی برای ادبیات ما ایجاد شد که منجر به تولید آثاری فاخر و ماندگار گردیده است. رمان بدون بهره گیری از مکانیسم ماچه (ماچ و بوس های اغواگر رمانتیک آثار تجاری ادبیات اروتیک ناشران و نویسندگان بیمار) در فضایی سالم و با ایجاد جذابیت های محتوایی گیرا و اثرگذار، یک ویژگی و خلاقیت کمتر ایجاد شده است که صادق کرمیار در کتاب درد به خوبی از عهده اش برآمده. اگر از کارگیری اسمهای فرماندهان جنگ که شائبه حرکت تبلیغاتی انتخاباتی نویسنده را دامن میزند به عنوان تنها ضعف اثر اغماض کنیم تکه های طعنه آلود و یا حقیقی نگارنده علاوه بر انعکاس واقعیتهای تاریخ و افزایش معلومات خواننده، زمینه پرسش و مطالعه و تحقیق بیشتر را در ذهن مخاطب ایجاد می نماید. اشاره به وضعیت اروند و میمک در قراردادهای مرزی دوره پهلوی، کاخ پدر فرح در کلن آلمان که آسایشگاه جانبازان اعزامی گردید، بحث نفوذ و حفظ اسرار، دخالت آمریکا و شوروی، وضعیت پذیرش قطعنامه و نگاه مسئولان و مردم و رزمندگان، دلاری های سکته زده بعد از پذیرش قطعنامه، ورشگستگی ناشران ادبیات پایداری، عشق و ایمان رزمندگان و خانواده هایشان، نارسایی لجستیک و تسلیحاتی جبهه حتی تقلبی بودن ماسکهای شیمیایی و... از جمله ریز موضوعات و یا تلنگرهای آموزنده و گاه تکان دهنده داستان کتاب درد است و البته هیچ انسان زیرک و فرضیه پردازی هم شاید نتواند به راحتی پایان قصه کتاب را حدس بزند. دست مریزاد به کتاب درد، دست مریزاد به قلم و علم و هوش نویسنده.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود کرده را تدبیر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ

دیپلماسی عزت یا ذلت !

 

به کسانی که اعتقادی به داشتن انرژی هسته ای و بهره مندی از آن نداشتند سپردیم که بروند از حقوق هسته ای ما دفاع کنند! خب معلوم است هر نتیجه ای که به دست بیاید هر قراردادی که بسته شود برای آنها موفقیت آمیز است چون اساسا باوری نسبت به داشتن توان هسته و غنی سازی نداشته اند. 

مشکل از آنهایی است که تفکر این جماعت را می شناختند و صلاحیتشان را تأیید نموده و کار را دستشان سپردند. چوب را بدهیم دست دیوانه، گوشت را بدهیم دست گربه، مقصر ماییم یا آن دیوانه؟ مقصر ماییم یا آن گربه؟! بهترین بچه های این مملکت با کمترین بهانه ای رد صلاحیت شده و پرونده دار می شوند از پایین ترین مناصب سیاسی و اجتماعی محروم میشوند؛ میدان را باز کرده اند برای جماعت فروشنده! و تسلیم پذیر بعد انتظار دارند ملت بصیرت داشته و به رشد و بلوغ سیاسی برسند! شما رسیدید که دیگران برسند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حرفها بماند برای بعد

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ

بالاترین: جواد ظریف دو شاخ برای مسعود پزشکیان گذاشت؛ هموطنان ببینید به چه  فلاکتی افتاده اند ترس را در چشمهای ظریف ببینید

 

بسیاری از پیامهای دیپلماتیک از طریق نمادها و نشانه ها منتقل می شوند. 

حسن روحانی که در قضیه مک فارلین پرونده داشت، عکس کلید را به عنوان نماد انتخاب کرد. چرا؟ چون مک فارلین کیکی را برای مسئولان ایران هدیه آورده بود که نشان کلید روی آن طراحی شده بود. حسن روحانی به غرب این پیام را داد که اگر ما روی کار بیاییم با شما میسازیم و کنار می آییم. برای همین بود که از آب خوردن مردم تا گردش چرخ صنعت را به مذاکره و انفعال در برابر غرب و به طور مشخص آمریکا گره زد.

پزشکیان اهل مخابره پیام و نماد و تصویر نبود اما آنکه او را به بازی گرفت پیام لازم را در روز انتخابات برای غرب ارسال کرد. شاخی که به علامت پیروزی روی سر پزشکیان نهاده شد یعنی نگران نباشید، همه چیز آنطور که بخواهیم تحت کنترل است!

برای همین است پزشکیان بدون آنکه فهم درست یا قصدی داشته باشد با اتخاذ مواضع توصیه شده مشاورانش پیام ضعف و بیچارگی به غرب صادر نموده و ناخواسته پازل دشمن در موضوع هسته ای و جنگ و زنگزور و ... را تکمیل می سازد. غرب در همان روز نخست تحلیف او با ترور هنیه در تهران نشان داد که دیگر هیچ نگرانی از بابت دولت ایران ندارد. شورای نگهبان ضربه بدی به ملت ما زد. آنهایی که دیروز از مصاحبه خفت بار مقام اول اجرایی کشور برآشفته شدند یادشان بیاید که بهترین فرزندان این مرز و بوم توسط نهادی که وظیفه نگهبانی از انقلاب را داشت رد صلاحیت شدند. حرفها بماند برای بعد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دولت علیه ملت

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ

دوست داشتم درباره اربعین بنویسم از فروش شلوار ویژه اربعین! در بازارهای شیراز، حال و هوای اربعین در اصفهان و شهرضا از حرم حضرت معصومه که آنقدر زائر بین راهی اربعین در آن آرمیده اند که خودش جزیی از این مسیر بزرگ شده است از مشهد مقدس و اعتقاد مردم به بدرقه زوار اربعین، موکبهای امام حسینی در نقاط مختلف شهر و روستاهای بابل و...

اینجا بابل است هوا گرم و شرجی است. انسان کاری نکند نفس هم بکشد عرق میکند و لباسها به تنش می چسبد. دو بار در روز برق را قطع میکنند. کنار یکی از بازاری های قدیمی نشسته ام. چند بازاری دیگر می آیند وقتی می فهمند طلبه ام شروع میکنند به درد دل کردن. از قطع آزار دهنده برق تا تعطیلی های ساقط کننده و فقدان نظارت بر توزیع محصولات کارخانه ها و قیمت گذاری ها و... بعضی هایشان می گویند ما از آخوند بدمان می آید از پاسدار بدمان می آید اما این دولت دارد کاری میکند که از عهده آمریکا و اسراییل هم بر نیامد. می خواهند داد مردم را در آورده و آنها را به خیابان بکشانند. مردم نجابت دارند و به حرمت شهدا و جنگ اخیر به خیابان نمی آیند. این بابا همان اول کار کلی آیه و حدیث میخواند بعد گند میزند به همه چی تا فحش کارهایش به دین بخورد بعد میگوید مساجد باید همه چی را اصلاح کند....

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلفی برتر از خدا!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۵۴ ق.ظ

یک نکته ای ذهن مرا مشغول کرده. عربستان در دوره جدید حاکمیت جوان خود سعی دارد به بالاترین سطوح توسعه و درامد زایی دست پیدا کند. از همین رو نسبت به بعضی احکام شرعی عقب نشینی نشان داده تا جذب گردشگر و پول بیشتری نصیب حاکمیت شود. کار به جایی رسید که زن فاسد آوازه خوان را آوردند در جشنی مستانه بالای ماکت خانه خدا برقصد و اصیل ترین باور و فخر سعودی در خادمی حرمین شریفین را به سخره بگیرد.

خب چرا همین دولت سعودی برای جذب درامد بیشتر نسبت به ساخت حرم ائمه مظلوم بقیع اقدام نمیکند تا میلیونها شیعه دلداده اهل بیت از سراسر جهان به ضریح منور آنها روی آورده و پولی هنگفت هم از رهگذر سفر زیارتی شان نصیب آل سعود شود؟ چرا حاکمیت جوان و توسعه گرا حاضر است احکام شرع را به بهانه درامد زایی نادیده گرفته و قمارخانه ها و کاباره ها را آزاد بگذارد اما همچنان از تفکر شیعه بیمناک است و اجازه ساخت حرم برای ائمه مظلوم بقیع را نمیدهد؟ وهابیت چه بر سر اسلام آورده است!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نخ نما

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

ترمیم فرش نخ نما چگونه انجام می شود؟ | قالیشویی توحید

 

شاید تلقی بعضی مسئولان عالی رتبه سیاسی این باشد که اگر در مصابحه با رسانه های غربی به گونه دلخواه آنها حرف بزنند و در مصاحبه  با رسانه ها داخلی و یا متعلق به کشورهای اسلامی به گونه ای دیگر، باعث سردرگمی و فریب دشمنان خواهند شد!

خب عصر عصر ارتباطات است و دشمن هم به همه رسانه های داخلی و اسلامی و عربی دسترسی دارد. پس فرضیه فریب برای سیاستمداران دنیا هم محتمل و قابل پیش بینی است. آنها البته به خوبی می دانند که سیاستهای کلی نظام اسلامی ایران را رهبری معظم آن تعیین و ترسیم می کند. این وسط تنها مردم و دلدادگان انقلاب در ایران و سایر کشورهای جبهه مقاومت هستند که از دیدن مواضع دوگانه و گاه منفعلانه مسئولان دچار یأس و دلسردی و سرخوردگی و بی اعتمادی می شوند.

چارچوبهای فکری و شعارهای مبنایی جمهوری اسلامی در بیان امامین انقلاب کاملاً واضح است و عدول از آنها حتی اگر بعنوان تاکتیک دیپلماسی باشد نتیجه ای جز نگرانی حامیان انقلاب و تمسخر و سوءاستفاده و امتیازخواهی دشمنان نخواهد داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چراغ زرد

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

تصمیم رسمی وزرات کشور درباره اخراج افغانی ها در سال ۱۴۰۴

 

افغانستانیهای خوب داریم افغانستانیهای بد داریم مثل مردم هر سرزمین دیگری. همه هم با هم برادریم. الان نمیخواهم درباره درست یا غلط بودن اخراج افغانستانیهای غیرمجاز از کشور نظر بدهم. حرفم این است که جنگ یا بحران این خصلت را دارد که میشود بعضی کارها را با استفاده از ظرفیت آن انجام داد. سالهای سال است که بعضی مسئولان و کارشناسان می گویند حضور این همه افغانستانی در کشور باعث هدر رفتن منابع عظیم ملی است. اخراج آنها باعث ایجاد اشتغال و صرفه جویی در منابع و امکانات رفاهی و اقتصادی و آموزشی و بهداشتی و ... خواهد شد. یادم است سال هشتاد که علی شمخانی کاندیدای صوری انتخابات ریاست جمهوری شده بود در پاسخ به این سوال که چه برنامه ای برای اشتغال زایی و رشد اقتصادی داری گفت: سه میلیون افغانی داریم و سه میلیون جوان بیکار. آنها را بیرون کنیم اینها هم سر و سامان می گیرند. (نقل به مضمون).

الان در شرایط جنگ و اضطرار، بستر اقدام برای این برنامه قدیمی فراهم شد. موضوع بیشتر از آن که امنیتی باشد اقتصادی است. دولتها و حکومتها در زمان بحران میتوانند تحرکاتی داشته باشند که در شرایط عادی به راحتی مقدور نیست. مثلا در جریان فتنه مهسا بلافاصله دولت وقت، قیمت دلار را حدود دو برابر افزایش داد و بعضی نرم افزارها را فیلتر کرد. الان هم قیمت نان دو برابر شد. قیمت بعضی اجناس افزایش پیدا کرد. گمرکها فعالیت بیشتری نشان می دهند. جاده ها پر از کامیون و تریلی حمل بار است. پرونده های کلان اقتصادی از مدار پیگیری عمومی خارج شد. بعضی شهرداری ها (مثل بابل) نیروی اضافه و رانتی استخدام می کنند، دانشگاه پزشکی با رابطه بازی عضو هیات علمی جذب میکند و.. به هر حال جنگ، فرصتهایی را برای انجام کارهای درست یا غلط بر زمین مانده ایجاد میکند. البته تجربه هم میشود که برای میادین سخت تر باید آماده شد. ما بعد از جنگ هشت ساله در زمینه درمان و تسلیحات و ... خیلی رشد کردیم. این جنگ اخیر هم باعث رشد ما در عرصه های دیگر به خصوص فنآوری های مجازی و راداری و ... خواهد شد. دلم میخواهد این حرفی که چندباری زده ام دوباره تکرار کنم. اگر آمریکا کاری به کار ما نداشت و سگ هارش را به جان ما نمی انداخت خودمان در حال فروپاشی بودیم. بخشی از مسئولان دنبال زیاده خواهی های مادی و ... افتاده و با مفاسد اقتصادی و اخلاقی و تبعیض و رانت و ویژه خواری مأنوس شدند. بخش هایی از مردم تحت تأثیر رسانه های غرب دنبال سگ بازی و دین گریزی و هرزگی افتاده و ته مطالباتشان شد کشف حجاب و آغوش رایگان و سلف مختلط و بوسیدن در کوچه. این جنگ از باب عدو شود سبب خیر، تکانی به متولیان فرهنگ و حاکمیت داد که به گسلهای اجتماعی بیشتر توجه نشان دهند. ارزشهای الهی و انسانی را جدی بگیرند. مفاهیم معنوی و حماسی را احیا کنند و... من البته دیگر چشمم آب نمیخورد از حجاب و عفاف تا مقابله با دانه درشتهای مفاسد اقتصادی شاهد تحولی در سیستم حاکمیت و اجتماع باشیم اما همین نظام نصفه و نیمه اسلامی را به همه ایسم های من درآوردی دنیا باید ترجیح داد. همین نظام شبه جمهوری و شبه اسلامی ما خار چشم جهانخواران است و تا زمانی که آمریکا و اسرائیل و جلادان عالم از ما بیزارند یعنی جهت گیری های کلی ما درست است. تُعرف الاشیاء باضدادها. بالاترین علقه و نقطه پیوند ما با جمهوری اسلامی مبارزه مستقیم و چشم در چشم و رو در رو با استکبار جهانی و آمریکا و اسرائیل است که در این راه از بذل جان نیز دریغ نخواهیم ورزید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ایرانِ جان، اسلامِ جان

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۲۸ ق.ظ

مسجد نصیرالملک زیاد قدمت ندارد اما زیباست، هم معماری اش هم شیشه های رنگی شبستان که این یکی البته بیشتر نظر بازدیدکنندگان را به خود جلب می کند تا عکسی به یادگار بردارند. برای ساخت این مسجد حدود دوازده سال وقت گذاشته شد. این خدا بیامرزی که خواست کار خیر کند و مسجد بسازد سلیقه هم به خرج داد و کارش را زیبا درآورد.

علاقه و چسبندگی مردم به شیشه های رنگی مسجد برایم جالب بود. تا همین چند سال پیش در خانه اغلب مردم ایران درهایی با شیشه های رنگی وجود داشت که اتاقها را از هم سوا می کرد. به مرور درهای یکسره چوبی جای آن را گرفت. عده ای دیگران را مسخره می کردند امّل و قدیمی و عقب مانده اید که درهای خانه تان شیشه رنگی دارد! الان دیگر اینها از مد افتاده.

حالا که کلا سلیقه ها عوض شد و این درها از رده خارج گردید مثل هر چیز دیگری که وقتی کمیاب شود با ارزش می شود مورد توجه و غبطه مردم قرار گرفته است. نگرانم نکند روزی تبعیت کورکورانه از سبک زندگی تزریق شده رسانه های غرب باعث شود سبک زندگی ملی و مذهبی ما هم به عتیقه ای کمیاب و صرفا دارای جذابیت بصری تبدیل شود. اغلب مردمی که به تخت جمشید و نقش رجب و نقش رستم و پاسارگاد آمده اند (پرانتزی عرض کنم پاسارگاد شهرستان است و مدفن کوروش در شهر مادر سلیمان از توابع این شهرستان قرار دارد) خانواده هایی معمولی از سطوح متوسط جامعه هستند. اغلب هم محجبه اند، جر معدودی که هنوز گمان می کنند ایرانی بودن یعنی اروپایی چرخیدن! در صورتی که اندک تحقیق و اطلاعی از تاریخ ایران نشان میدهد حجاب پیش از ظهور اسلام نیز در میان مردم ایران به عنوان یک ارزش نجیبانه و فاخر رواج داشته است. نمیدانم آیا برای احیای مفاهیم و رسوم و شعائر و سبک و سیاق زندگی ایرانی و اسلامی تدبیری اندیشیده خواهد شد یا نه. ولی به هر حال فراموش نکنیم اگر کسی هویتش را از دست بدهد دیگر عرقی نسبت به وطن خود نداشته و سرباز بی جیره و مواجب دشمن خواهد شد.

به یک بابایی که شاید بعنوان راهنما روی صندلی نشسته بود گفتم میخواهم برای کوروش فاتحه بخوانم، شب جمعه ست. گفت بنده خدا را اذیت نکن، آن موقع که اسلام نبود. گفتم کوروش موحد بود و به دانیال نبی احترام میگذاشت... گفت کوروش نظرکرده خدا بود! گفتم همان! حل است پس، فاتحه ام را می فرستم. روی قبر حافظ و سعدی هم دست گذاشتم و فاتحه خواندم هر چند بقیه با تعجب نگاه می کردند. حافظ و سعدی که مسلمان بودند قبرشان فقط برای تماشا نیست. من در کلیسای سنت استپانوس جلفای آذربایجان خودمان هم برای مسیحیان شهید فاتحه فرستاده ام. این روزهای جنگ شاید فرصت مناسبی باشد پیوند عمیق ایرانیت و اسلامیت مبتنی بر روح سلحشوری و ایمان و مجاهدت و تسلیم ناپذیری بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. امروز یکی مطلبی فرستاد که اسلام دوبار ایران را به زور تسخیر کرد یکبار زمان ساسانیان یکبار هم 47 سال پیش! باور کنید بعضی مخاطبان به راحتی میپذیرند و فرصت فکر کردن به خود نمیدهند. اسلام در سال 57 به زور در ایران انقلاب کرد؟ اسلام به زور وارد ایران شد؟ مردم ایران اگر اسلام را نمیپذیرفتند اساسا مجالی به آن میدادند که اندکی بعد از سربازان راستین دین در قیام مختار و برخورد با برادر عبیدالله در سیستان و ... قرار بگیرند؟ دین مگر زورکی جا می افتد و محبوب میشود؟ چنگیزخان ایران را گرفت چرا مردم به آیین مغول درنیامدند که هیچ مدتی بعد هلاکو را هم مسلمان کردند؟

قبلا درباره عراق عجم متنی در همین وبلاگ نوشته ام. آتشکده محلات و معبد خورهه متعلق به دوره سلوکیان و اشکانیان در محدوده مرکزی ایران قرار دارد که آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. در تخت جمشید صندلی هایی چیده بودند شبیه استادیوم ورزشی که البته برای برگزاری کنسرت است. ما روزی در این مکانها هم سینه زنی خواهیم کرد. اسلام و ایران دو بال یک پروازند، تمدن نوین جهانی مبتنی بر مردمسالاری دینی از این مرز و بوم در پهنه عالم گسترش پیدا خواهد کرد. ایران اسلامی امروز تنها کشوری است که متکی بر باورهای ملی و مذهبی خود یک تنه در مقابل زیاده خواهی همه قدرتهای جهان ایستاده و سر تسلیم فرود نیاورده است. ایران آباد و پیشرفته، خار چشم استکبار خواهد بود.

 

photo_2025-07-18_17-13-23_vuxf.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بازی دنیا را خدا سوت می زند

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۷:۰۹ ب.ظ

حمله به علیرضا فغانی به خاطر عکس گرفتن با ترامپ

 

آقای فغانی! دل کودکان یتیم، دل داغدار پدران و مادران جوان از دست داده را شکستی، خدا دلت را خواهد شکست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آنهایی که خوابند را خدا بیدار کند

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۵۷ ق.ظ

مسئولین امنیتی استان از خواب غفلت بیدار شوید؟؟ | عصر هامون

 

گفته میشود رژیم غاصب شروطی را برای جولانی تعیین کرده از جمله اینکه دولت سوریه دور بلندیهای جولان را برای همیشه خط بکشد، نیروهای ارتش سوری حتی به سرزمین های نزدیک بلندی های جولان هم نزدیک نشوند، ارتش جدید سوریه حق بهره مندی از هیچ نوع سلاح سنگینی را ندارد و نهایتا در حد استفاده از کلاش و دیگر اسلحه های سبک میتواند به حفظ امنیت داخلی بپردازد، آسمان سوریه باید در اختیار رژیم غاصب قرار داشته باشد تا هر وقت دلش خواست عملیات کند و...

اینکه آیا چنین وضعیتی برای ترکیه و سعودی مایه عبرت خواهد بود یا نه نمیدانم اما امیدوارم برای بعضی خودباختگان داخلی درس آموز باشد. بنده خدایی بود می گفت اسرائیل و آمریکا زورشان از ما بیشتر است هر چه میخواهند باید بگوییم چشم، مگر اینکه بخواهتد کشور را تجزیه کنند. هسته ای را بدهیم برود، موشکی را بدهیم برود، دولت مورد قبول آنها را روی کار بیاوریم، اقتصادمان تابع آنها شود و... اگر خدای ناکرده به مرزهایمان تجاوزی صورت گرفت و کسی خواست خاکمان را از ما بگیرد آن وقت دیگر برای دفاع و جنگ به پا خیزیم! از او پرسیدم قبول؛ اما با چه سلاحی؟! قبلش که همه را داده ای رفت. بماند که اگر دولتی تابع دشمن باشد اصلا نیاز به جنگ نیست، مثل پهلوی ها خرد خرد مناطق کشور را شوهر می دهد برود. بماند که اگر روحیه ذلت پذیری و تسلیم فراگیر شود دیگر ناموس مردم را هم ببرند کسی غیرت و انگیزه ای برای دفاع نخواهد داشت چه برسد به آب و خاک.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از مولوی تا هگل و مارکس و نیچه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۴۸ ب.ظ

"مولوی دوبار مرا از مردن بازداشت: ...

و فصل دوم ورود به اروپا بود. در اوج جوانی، هم فرهنگ داشتم و هم ایدئولوژی و هم مسئولیت و… اما عظمت این هیولای پولاد، که بر روی طلا و سکس خوابیده است و نامش تمدن جهانگیر مغرب است و دارد نقش تمدن منحصر به فرد بشریت را بازی می‌کند، مرا بر خود لرزاند. با این دستمایه از فرهنگ و ایمان، تنها، می‌توانم با این دیو سیاه برآیم که با یک خیز مرا نبلعد و در معده‌اش که سنگ‌آهن و صخره خارا را هضم می‌کند، جذب و هضم نشوم، آن چنانکه خودپرستی و جنسیت و کار اقتصادی و شغل فنی، وتمایل به رفاه و لذت و مصرف و پیشرفت را که با مزاجش سازگار است، در خونش بریزد و نگه دارد و تمام احساسهای معنوی، ارزشهای اخلاقی، ایده‌الهای خدایی و همۀ انگیزه‌ها و آموزشها و اندوخته‌هایی را که از مذهبم و تاریخم به ارث گرفته‌ام، از ماتحت خود دفع کند…! نمونه‌هایی از چنین آدمهای تجزیه شده را هم به چشم می‌دیدم.

کیست که در این تنهایی و غربت، در این میدان گلادیاتوربازی، من اسیر را نیرویی می‌تواند داد که با این غول وحشی و هار و آدمخوار بتوانم مقابله کنم و رامش سازم؟ بی‌تردید مثنوی را از مشهد خواستم. تنها روح عظیمی که در کالبد ضعیف ما می‌دمد و ما را در برابر هجوم و حملۀ این مغول متمدن که درونها را قتل‌عام می‌کند، آسیب‌پذیر می‌سازد و روئین‌دل. همچون کودک ضعیفی که در کنار پهلوانی از اهل محل یا آشنا و خویشاوند خود حرکت کند و از هیچ آجانی، سگ هاری، دزدی، چاقوکشی، قلدر قداره‌بندی نهراسد و حتی در دلش همه را تحقیر کند و یال و کوپال و شاخ و شانه کشیدن و درجه و نشان و دم و دستگاه و اِهن و تُلپشان را به مسخره گیرد. من که شبها را با مولانای کبیر سرکرده بودم، صبح که بر مارکس و هگل و نیچه و سارتر و سوربون و کُلژدوفرانس و اساتید محترم و فرهنگ معتبر و تمدن طلایی و باد و برودهای فرنگی گذر می‌کردم، نگاهی عاقلانه و لبخندی بزرگوارانه و رفتاری اشرافی و احساسی شاهزاده‌مآب و نجیب‌زاده‌وار داشتم. در برابر این بورژواهای پرافادۀ تازه به دوران رسیده‌ای که یقه‌های سفت‌آرو گردنشان را شق نگه داشته و مدام جیبشان را تکان می‌دهند تا جرنگ جرنگ پولهای خرده‌شان را به گوش خلق‌الله برسانند، و چه چندش‌آور است تماشای این منظره که می‌بینی بچه ایرانی‌ها و بچه هندی‌ها و بچه مسلمان هایی که استعمار، شناسنامه‌شان را دزدیده و جیبشان را خالی کرده و این اصیل‌زاده‌های اشرافی را حقیر، فقیر و گدا بارآورده و با جیب خالی به آنجا آمده‌اند، بر این نو کیسه گردن شق جیب جرنگ جمع شده‌اند و با گوش هایی تیز و نگاه هایی خیره و دهن هایی وا، مسحور تماشای وی شده‌اند و به این موسیقی حقیر بازاری با تأمل و جذبۀ صوفیانه گوش سپرده‌اند و دستپاچه‌اند که زودتر برگردند و کرامات او را برای ملت خویش حکایت کنند.

اگر دقت کمی کرده باشی می‌بینی که این ها غالباً بچه «خرپول ها» و یا «بچه سگ‌دوها» یا «بچه خوک‌میزها»یند و تنها دلیلی که به آنها حق تحصیل در غرب داده است، یکی خرپولی پدرشان بوده است و دیگری خرفکری خودشان. ناامیدی از اینکه بتوانند در ایران، از سدّ کنکور بگذرند و پول پدرشان که می‌تواند بهترین زندگی را در هر جای دنیا برایشان فراهم آورد! چنین بچه‌ننه‌های نونوری که فقط وزن‌اند و قد و دیگر هیچ، مذهبشان را در عمه‌جانشان می‌بینند و سنتشان را در ننه‌جانشان و فرهنگشان را در گوگوش و واریته فرخزاد و تاریخشان همان کتاب چرند تاریخ دروغ دبیرستانی است، که نمرۀ صفر هم از آن گرفته‌اند و جامعۀ ایران برایشان همان چند تا محلۀ شمال شهر تهران است با آدمهای ترگل ورگلی که بوی آدمیزاد، نه از شرق و نه از غرب، به دماغشان نخورده. خلاصه بچه‌حاجی بازاری که اسلام را از چند روضه‌خوان و فالگیر و هیأت و دوره می‌گیرد. بچۀ دلال فروش کالاهای خارجی که تمدن را از طریق تورهای توریستی و یا در تماس با چند بازاری حقه‌باز ژاپنی، امریکایی، آلمانی… کسب کرده یا بچۀ تیمسار و سناتوری که ملیت را، در تکرار تملق های کلیشه‌ای و نوکری و جان‌نثاری دربار و دولت و رجزخوانی های مهوّع و پرستش هرکه تاج بر سر داشته  و کله‌منارها و چشم‌منارها و شهر کوران و پوست کاه‌کردن ها را در تاریخ ما، به عنوان شاهکار، به راه انداخته می‌داند… اکثریت این هایند که به غرب می‌روند، با چنین مایه‌دستی از شناخت خویش و مذهب و فرهنگ و تاریخ و آن همه اندیشه‌ها و رنجها و نبوغها و نهضت ها و احساس ها و زیبایی ها و گنجینه‌های فکر و هنر و ادب و اخلاق و آرمان و ایثار و شهادت و… که در زیر این پردۀ جهالت ما در این سرزمینها خوابیده است و پنهان مانده است. طبیعی است که وی در بازار پرزرق و برق تمدن غربی چشمش خیره شود و دهانش وا بماند و سپس با یک تصدیق پی.اچ.دی و با حالتی که: «این منم طاووس علیین شده» و دماغی پر از نخوت از خویش و نفرت از مردم خویش و دلباختگی عاشقانه به هر گُهی که حتی یک دختر فروشندۀ فرنگی می‌خورد، بازگردد و از اسلام اقش بگیرد و از ایرانی حالش بهم بخورد و از تاریخ ما بدش بیاید و فقط برای این حاضر شده باشد که به وطنش برگردد که چون اینجا خرتوخر است، با جادوی تصدیقی که دست و پا کرده، پول بی‌حسابی به جیب زند و در مدت کوتاهی میلیونر شود و برای زندگی توی آدمهای حسابی، با این پولهای بی‌حساب، زندگی آبرومند و شرافتمندانه‌ای در امریکا و اروپا برای خودش فراهم آورد و این است که می‌بینی این روشنفکر مترقی تحصیلکرده‌ای که این همه از غیرعلمی بودن مذهب و ارتجاعی بودن فرهنگ و تربیت نداشتن ایرانی عصبانی است، نیامده، یک پا دزد زد و بند کن وردار و رمالِ رسوا و کثیف از آب در می‌آید، که میدان را از شرخرهای کلاسیک خودمان می‌گیرد.

خوشبختانه، نه من و نه تو، هیچ‌کدام نه به دلیل بی‌استعدادی و نه خرپولی، در میان این گروه بُر نخورده‌ایم. من سال ها با چهل لیره پول اول شاگردی، با پنج نفر در پاریس زندگی کردم آن چنانکه خانه‌ام هنوز یادگار عبرت دانشجویان است و تو هم بچه منی!

آن بچه‌ها آنجا غالباً بچه‌های خلفی از آب در می‌آیند و پول های دزدی پدر را در موردش صرف می‌کنند و در گریبان روسپی‌ها و جیب سرمایه‌دارها می‌ریزند و یا به عنوان آنتی‌تز زندگی اشرافی و کثیف و انگلی پدرشان، بر اساس یک عکس‌العمل روحی و بازتاب انعکاسی، مارکسیست می‌شوند مارکسیست های روحی و امّی که در عین حال بدین وسیله پوچی وجودی و فکری و فرهنگی‌شان را هم جبران می‌کنند چون با انتخاب این برچسب، معنائی در خود احساس می‌کنند؛ بودن خود را اثبات می‌کنند.

خوشبختانه تو نه چنان عقده‌ای داری و نه چنین خلائی و بنابر این نه به صورت یک عکس‌العمل کور عاطفی و آنتی‌تز جبری دیالکتیکی که به عنوان یک متفکر آرام و سالم و مشرف بر همۀ جریان ها و از ورای همۀ کشاکش‌ها و عمل و عکس‌العمل‌های اجتماعی، طبقاتی و عاطفی نه یک بازیچه کور و مجبور نقش های اجتماعی و عوامل عینی و خارجی که یک تماشاگر منتقد و قاضی ماجراها و درگیری ها و اختلاف های فکری و ذهنی و سیاسی و اجتماعی… و هرچه در این جهان و بر روی این زمین و درازای این تاریخ می‌گذرد، باشی و بیندیشی و داوری کنی و چون اکنون در برابر تو، غرب با تمامی حجت ها و سفسطه‌ها و وکلا و شاهدها و اسناد و مدارکش تنها به قاضی آمده است و شرق، تاریخ شرق، روح ایران، ایمان و عشق و آرمان و رسالت و ارزش ها و احساس ها و اصالت ها و زیبایی ها و عظمت ها و سرمایه‌های اسلام همه غایبند و وکیل مدافع ما حضور ندارد، کتاب مولانا را می‌فرستم تا به نمایندگی همه در برابر مدعی، از ما دفاع کند. مولوی غیبت همه را جبران می‌کند و یک‌تنه همه را حریف است و ترا در ماندن یاری می‌کند."

این نامه را مرحوم دکتر علی شریعتی خطاب به پسرش احسان نوشت. متن کاملش در دسترس هست و میتوانید با جستجویی اندک بخوانید. کتاب "فرزندنامه" را می خواندم که اواخرش این متن زیبا هم بود. کتاب فرزندنامه، نامه های بعضی بزرگان خطاب به فرزندانشان است که انصافا آدم از خواندنش حظ می برد و آرامش می گیرد و خوشحال می شود که وقتش را هدر نداده است.

 

فرزند‌نامه:-درنگی-بر-فرزندنامه‌های-مشاهیر-و-نام‌آوران | روش-روشن | خانه کتاب  و ادبیات ایران

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این بار را با مصی موافقم!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۴:۰۰ ب.ظ

‫ایران سربلند - ویرگول‬‎

 

مصی علینژاد همشهری ماست متأسفانه. البته بابل ما دارالمومنین و شهری سرشار از افتخار و عزت و غیرت و حماسه و علم و ایمان است. یکی هم این وسط خائن و وطن فروش در آمده است.

حرفی را دیروز مصی زد که تاریخی است و عبرت آموز. این بار را به نوعی با فحوای کلام او موافقم. گفت اسرائیل اشتباه کرد که جنگ را آغاز کرد. ما (اپوزیسیون جیره خوار) داشتیم کاری میکردیم مردم از نظام برگردند و فاصله بگیرند؛ اما این جنگ باعث میشود که مردم دوباره طرفدار انقلاب و نظام بشوند!

راست می گوید. تهاجم فرهنگی یک جاهایی اثر گذاشته بود هم روی بعضی مسئولان هم روی بعضی از مردم. عده ای از مسئولان گرفتار تجمل گرایی و اشرافیت و رانت و باندبازی شده اند. عده ای از مردم تحت تأثیر رسانه های دشمن به خودباختگی روی آورده و دغدغه هایشان در سطح برداشتن روسری و بوسیدن در کوچه و آغوش رایگان و سلف مختلف تنزل پیدا کرده است. هیچ کدام از این اتفاقها در شأن جامعه اسلامی نیست. خیانت مسئولان ظاهرالصلاح به مبانی انقلاب و غلتیدن آنها در دامان مادیات و فساد مالی و اخلاقی و نیز گرفتار شدن لایه هایی از جامعه در منجلاب غربزدگی و خودباختگی و خودتحقیری داشت اندلس دیگر را پیش روی حکومت اسلامی ترسیم می نمود. 

جنگ تحمیلی غرب به واسطه سگ هار اسرائیلی شان یک بار دیگر باعث احیای شعائر دینی و ملی و انقلابی شد. یکبار دیگر مردم احساس کردند باید هوای همدیگر را داشته و در مقابل دشمن مشترک در صف واحد قرار بگیرند. حاکمیت هم باید حواسش را بیشتر جمع کند که فساد بعضی مسئولان باعث ضعف در تاب آوری مقابل دشمن میشود. جامعه اسلامی با این جنگ ناخواسته، به سمت اصلاحات انقلابی پیش خواهد رفت. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. این جنگ هم یکبار دیگر معنویت و مقاومت و روح شهادت طلبی را در مردم زنده کرد هم مسئولان را به بازنگری در عملکرد خویش فراخواند. این جنگ تا مدتها امنیت و عزت و رفاه مردم کشورمان را رقم زده و بازار وطن فروشان خائن را کساد خواهد کرد به حول و قوه الهی.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تزویر دشمن

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۳:۳۷ ب.ظ

‫آن روی سکه غرب، درگیر روابط متزلزل / سونامی افسارگسیخته خیانت در غرب‬‎

 

صدام هزاران نفر از کودکان و زنان بی گناه این مملکت را به خاک و خون کشید. استدیوم فوتبال ایلام را زد، ورزشگاه سنندج را، مدرسه ای در بروجرد، مدرسه در زنجان، دانشگاه تبریز، خانه ها و کارخانه ها و بازارها را با بمب و موشک ویران ساخت. تعداد شهدای بمباران دهه شصت را بشمارید. شیمیایی سردشت، اصلا شیمیایی حلبچه و... کجا دیدید غرب صدایی به اعتراض بلند کند و جنایات بی پایان صدام را محکوم نماید؟ اصلا به روی خودش نیاورد و همواره از ایران می خواست صلح تحمیلی را بپذیرد. 

الان هم غرب طرف اسرائیل است و چشم بر تجاوزگری ها و ترورها و کودک کشی های این رژیم سفاک بسته و از ایران می خواهد صلوات بفرستد و کوتاه بیاید!

هنوز هم عده ای گمان می کنند غربی ها دلشان برای مردم ما می سوزد و دنبال آزادی و دفاع از حقوق آنها هستند؟ این همه زن و کودک را صدام در شهرهای پشت جبهه کشت انسان و هموطن ما نبودند؟ آیا آنها که خود را به خواب زده اند بیدار شده و پی به ماهیت پلید و سراسر تزویر غرب به ظاهر مدافع حقوق بشر و آزادی خواهند برد؟ غربی که اجازه نمیدهد اندیشمندان و شهروندان و دانشجویانش تشکیل رژیم غاصب را زیر سوال ببرند، دلش برای آزادی مردم ما سوخته است؟ حالا اسلام نه حتی یکنفر با عقیده چپ و کمونیسیم نمیتواند در غرب سر بجنباند. غرب یا با سلاح رزم یا با رسانه تنها دنبال فروپاشی کشورهای مستقل است. این را بفهمیم و به رغم همه انتقادهایی که به مدیریت های داخلی داریم لااقل از سر لج و کینه به دامان غرب پناه نبرده و قوانین و رسانه های آنها را ملجأ آزادی و مدافع انسانیت و طرفدار مظلوم نپنداریم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اسرائیل را شخم بزنید

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ

دوستان تماس میگیرند و نگرانند از مذاکره. بویش می آید که ممکن است دو سه روز آینده بساط جنگ جمع بشود. اگر متجاوز تنبیه نشود و خسارت نگیریم دست برتر در مذاکره آتی با حامیان رژیم غاصب خواهد بود. آنها منت خواهند گذاشت که این دفعه را ما دخالت نکردیم ولی اگر به اوامر و شروط ما تمکین نکنید دفعه بعد ما هم خدمتتان خواهیم رسید! رسانه هایشان لایه هایی از مردم را در هراس می اندازند و حس شکست را به آنها القا می کنند. آن وقت اگر بخواهیم امتیاز بدهیم که دیگر چه ضرورتی داشت مقاومت کنیم تا جنگ شروع بشود؟ اگر نخواهیم باج بدهیم که باز سایه تهدید به جنگ بالای سرمان خواهد بود. خلاصه از جماعتی که قطعنامه 598 و برجام را به ملت تحمیل کردند هر معجزه ای بر می آید!

کل اسرائیل به یک تار موی سرداران شهید ما نمی ارزد. چقدر بچه های کوچک و زنان و مردان بی گناه در خانه و خیابان پرپر شدند. مگر میشود به همین سادگی فراموش کرد و این همه جنایت را نادیده گرفت؟

یک بخش کار روشنگری است. حسین شریعتمداری هم نوشت مذاکره با کسانی که حاضر به محکومیت تهاجم اسرائیل نیستند دهن کجی به مردم است و البته آقا هم تذکر داد که زیر بار ظلم تحمیلی نرویم.

بچه هایی که فردا میخواهند در دفاع از آقا و اعتراض به اهانتی که از سوی دشمن به شخصیت ایشان شد راهپیمایی کنند توجه داشته باشند مهم ترین وجه شخصیت آقا افکار و خط و مشی ایشان است. پیام دوم آقا را دوباره گوش کنند و در راهپیمایی و دیگر برنامه های خود بر خط تعیین شده رهبری اصرار بورزند.

بخش دوم هم مربوط به نیروهای مسلح است. فرض کنید این دو سه روز، دو سه روز آخر جنگ باشد. بزنید پدر پدر سگشان را در بیاورید. با تمام توان رژیم غاصب را به آتش بکشید تا اگر صلحی هم درگرفت یادگار سوزش آن تا مدتها آه و فغان صهیونیستها را در بیاورد. به دشمن لجباز رحم نکنید.

وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شرف یا فرومایگی؟

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۱۲ ب.ظ

مرد بودن هزینه دارد. مرد که بی غیرت نمی شود. میتوانی مرد نباشی، بی رگ باشی، سیب زمینی باشی. تو حیوانی بیش نیستی اگر جز به خوردن و خوابیدن و همبستری و رفاه بیشتر فکر نکنی. رفاه خوب است، زندگی زیباست؛ اما حیات بی عزت، خوار و خفیف بودن برای چند روز چریدن بیشتر، جز وصف حیوانی و وجه غریزی کجا برازنده انسان حقیقی است؟

جنگ میتوانست رخ ندهد. کافی بود انرژی هسته ای را تعطیل کنیم، دیگر شعار مرگ بر اسرائیل سر ندهیم و دلمان برای مظلومیت مردم فلسطین نسوزد. در موشک سازی را تخته کنیم. نفتمان را به غرب هبه کنیم. اصلاً بشویم عربستان سعودی، گاو شیرده آمریکا. حکومتمان را هم بسپاریم به غرب. ایران را خواستند تجزیه کنند بی خیال شویم چون ممکن است جنگ بشود! مگر شاه، بحرین را بدون جنگ نداد که برود؟ و شهر فیروزه را، پدرش آرارات و دشت ناامید را و اسلافشان سمرقند و بخارا را... تو سری خور باشیم تا چند صباحی بیشتر جای نان و پنیر، آبگوشت بز پاش تناول کنیم. بچریم و بز اخفش آمریکا باشیم و خوشحال که چند روز دیرتر قربانی میشویم. آری، گوسفند سرنوشتی جز قربانی شدن ندارد.

این چند صباح زندگی را مردانه زیستن و ایستاده مردن است که عزیز می سازد.

والله قسم سر تا پا مطیع غرب شویم مثل مصدق، باز هم غرب زیاده خواه، نوکری حلقه به گوش تر مثل محمدرضا را ترجیح خواهد داد. هیچ وقت حرف آمریکا، حرف نبوده، وعده و پیمانش اعتبار نداشته حتی برای سرسپردگانش.

خواسته های دشمنان ایران ته ندارد. هسته ای را بدهیم بعدش موشکی است بعدش نفت است بعدش کل حاکمیت است بعدش همه صنایع است بعد نوبت نوامیس، نوبت خاک وطن. مخالفان منصف جمهوری اسلامی هم از باب عرق وطن، ایستادگی ما در مقابل غرب را تحسین می کنند. نبرد بر سر هسته ای متضمن پیشگیری از نبرد بر سر تجزیه خاک ایران عزیز است.

ما جنگ طلب نیستیم اما حالا که پای جنگ به سرزمین ما کشانده شده و دهها زن و کودک بی گناه در خون غلتیده اند با همه قدرت همه گزینه هایی که باعث نابودی منافع غرب در سراسر جهان می شود را باید عملیاتی سازیم. خدا یار مستضعفان و مظلومان است. خدا را با دل شکسته و نیّت خالص به میدان بیاوریم. خدا جوانمردان را دوست دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این نفس سرکش

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، ۰۴:۴۰ ق.ظ

ترامپ، سمبل فحشاسالاری +عکس - مشرق نیوز

 

حقیقت آن است حاکمیت فرهنگی کشور با نظام سیاسی موجود نیست. البته نمیتوان قصور مسئولان فرهنگی و سیاسی را در حوزه های مختلف نادیده گرفت اما سیطره تهاجم فرهنگی غرب منجر به تغییر سبک زندگی شماری قابل توجه از مردم گردیده است. این تغییر ذائقه فکری و فرهنگی با تهییج حس خود محوری و دنیا طلبی و لذت جویی، از انحراف در نوع پوشش تا افسردگی، سرخوردگی، طلبکاری و محق دانستن خود در تصرف غیرقانونی بیت المال دارای آثار مخرّب بوده است.

تحریک قوای شهوانی و برانگیختن حس تنوع طلبی و زیاده خواهی و سیری ناپذیری جنسی، یکی از اهداف رسانه های ویرانگر مجازی است.

چند دهه گذشته پیدا کردن یک عکس مبتذل از نظر مشقّت در حکم جابجایی مواد مخدّر بود؛ امروز به برکت فضای مجازی و تلفن همراه، میلیون ها فیلم و تصویر مبتذل در جیب هر مرد و زن و کودکی قرار دارد.

مرد هوسرانی که زیاد فیلم مبتذل ببیند به خصوص با موضوع سکس زوری و...، حتی اگر متاهل باشد به مرور احساس عقب ماندگی در اجابت خوی حیوانی خود را پیدا کرده و هر روز دهها نقشه وهم آلود در مقابل چشمش مرور می شود. آزادی روابط جنسی هم نمیتواند این غریزه وحشی گری جنسی را ارضا نماید. اینگونه است که حتی در کشوری مثل آمریکا نیز شاهد وقوع تجاوز و قتل گاه در سطوح بالای اجتماعی هستیم.

هر کس که طرفدار حقوق زن است باید مخالف ولنگاری و بی بند و باری در جامعه باشد که متأسفانه اغلب عکس آن است. اولین قربانی آزادی بی قید در جامعه، زنان خواهند بود.

اغلب مردان هوسران تصور می کنند زنانی که کمتر مقیّد به حفظ حجاب هستند نسبت به روابط آزاد جنسی هم تمایل بیشتری دارند. از این رو هر فرصتی را به منظور تبدیل اینگونه زنان و دختران به طعمه ای برای اطفای شعله های سرکش شهوت درون، مغتنم می شمارند.

تهاجم رسانه ای غرب، صرفا یک حرکت فرهنگی نیست یک پدیده و تهاجم امنیتی است. پیشتر نیز شاهد انتشار اخباری از تجاوز به زنان در قالب آگهی های استخدام و یا در مهمانی های مختلط و... بوده ایم. خبر قتل معمولا مربوط به بانوانی است که تسلیم متجاوز نشده اند.

جامعه ای که گناه در آن عادی شود امنیتش از بین خواهد رفت. هنوز هم آمار تجاوز و آزار جنسی در غرب آزاد بالاتر از جوامع سنتی مثل ایران و دیگر کشورهای شرقی است. هر روز هم زودتر تصمیم بگیریم که به آموزه ها و حدود و سبک زندگی ملی و هویتی خویش باز گردیم خدمت بیشتری به سلامت و امنیت جامعه نموده ایم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا