اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

عمامه سرخ،نگین انگشتر سلیمانی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۳۶ ب.ظ

photo_2023-04-29_13-29-28_kz80.jpg

 

حرم ائمه بقیع را تخریب کردند. گفتند حرم های دیگر را هم تخریب می کنیم. این نشانه ها، عَلَم هدایت و بیرق حقیقت است. هر جا نشانه ای از شیعه راستین باشد تحمل نمی کنیم.؛ نجف باشد یا سامرا، مشهد، حتی زوّار بی پناه شاه چراغ ...

جنگ به اوج خودش رسیده و آتش، زمین و آسمان را به هم دوخته بود. دیدند مهدی عباسی وسط درگیری، کمی عقب کشید. دنبال کوله اش می گشت. پیدا کرد، عمامه را برداشت به سر نهاد و دوباره به خط زد. همرزمش شوخی و جدی پرسید: با این عمامه می خواهی به دشمن گرا بدهی؟! چیزی نگفت. لبخندی زد و رفت و دیگر بازنگشت. تا سالهای بعد که وقتی استخوانهایش را از شلمچه آوردند سر به بدن نداشت. آن را با عمامه پیشکش آستان دوست کرده بود.

سیحان بن صوحان بن حجر، عَلَم یاران امیرالمومنین را در میدان جمل برافراشته نگاه داشته بود. دشمن میخواست پرچم و نشانی از جبهه علی در اهتزاز نباشد. او را هدف قرار دادند. خیلی جنگید و مقاومت کرد؛ تا این که شهید شد. شهید که شد برادرش زید آمد و پرچم را به دست گرفت. همان که علی در وصفش فرمود: قلیل المؤنه و کثیرالمعونه، آنقدر ایستاد و مقاومت نشان داد تا آخرین قطرات خونش نیز بر زمین ریخت. شهید که شد آن یکی برادرش آمد. صعصعه می دانست زین پس او سیبل حملات دشمن خواهد بود و ممکن است مثل دو برادرش، جان از کف بدهد؛ اما ایستاد و نگذاشت تا پایان نبرد، عَلَم جبهه حق بر زمین بیفتد.

عباسِ علی هم علمدار کربلا بود و تا بود نگذاشت بیرق قیام اباعبدالله روی زمین باشد.

عباس علی سلیمانی، همنفس و بقیةالشهدای انقلاب و دفاع مقدس بود. دوست هم حجره ای اش حجت الله توحیدی را که ترور کردند، ایستاد و راهش را ادامه داد. شهید توحیدی  مفتح شهدای بابل بود. در دانشگاهها همدم جوانها می شد و راه را نشانشان میداد. بعد از او سلیمانی بیرق توحیدی را در دانشگاههای شمال کشور و محافل علمی و منابر وعظ و خطابه جمعه برافراشته نگاه داشت تا یوم الوعد لقاءالله که مزد مجاهدان صادق نصیبش شد و با عمامه سرخ، سرافراز گردید و هدف تیر تباهی قرار گرفت.

امروز هشتم شوال، سالروز تخریب قبور مطهر بقیع، عَلَم خونین هدایت بر شانه های شهر خون و قیام و در آستان بانوی کرامت به اهتزاز درآمد و یک بار دیگر ایستادگی و ماندگاری یاد و نام ستارگان جبهه حق در ابدیت جاری کلام زینب کبری را خطاب به یزیدیان تاریخ یادآور شد که: فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا.

هشتم شوال هر سال حوزه های علمیه تعطیل هستند؛ اما امروز در قم، دروس حوزه برقرار بود. هزاران نفر از طلاب جوان در تشییع پیکر علمدار علم و فضیلت و خدمت و جهاد و شهادت، درس ایستادگی و پاسداری از حریم معارف مکتب توحید را مشق عشق نموده و بر صحیفه زلال جان، حک ساختند.

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست

آنجا جز آن که جان بسپارند؛ چاره نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">