اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

بعضی حزب اللهی ها چه راحت رودست می خورند!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۱۱ ق.ظ


وحید یامین‌پور درباره حواشی پیش آمده برای سفر رئیس‌جمهور به ونزوئلا نوشت: در ارتباطات اجتماعی، آگهی بی موقع و اضافی را پارازیت می‌نامیم. این پارازیت امروزه یک خبر خاص است که توجهات را به خودش معطوف می‌کند. مخاطب علاقه‌مند شنیدن یک خبر است و ناگهان یک نویز یا پارازیت اصل خبر را مخدوش می‌کند و مخاطب را می‌پراند. نویز و پارازیت یک سیاست شناخته شده در عالم رسانه‌ای امروز است و نمونه دقیقش درخصوص عکس احمدی‌نژاد در مراسم خاکسپاری چاوز قابل بررسی است.

مجری سابق برنامه دیروز، امروز، فردا در ادامه نوشت: «نزدیک به 60 کشور در مراسم تدفین چاوز شرکت کرده‌اند. حضور احمدی‌نژاد در آن مراسم و واکنش کاملاً متمایز مردم و خانواده چاوز نشان از عمق نفوذ ایران اسلامی در آن سوی دنیا و تشکیل یک جبهه بزرگ بین‌المللی علیه امریکا است. احمدی‌نژاد اینجا نماینده اسلام و نماینده جمهوری اسلامی است نه یک شخصیت حزبی، چرا باید اصل این اتفاق بزرگ که بیش از پیش امریکا و جبهه استکبار را عصبانی می‌کند تحت‌الشعاع یک عکس قرار گیرد. عکسی که منتشر شد کاملاً آگاهانه و به موقع بود. یک پارازیت که اصل ماجرا را به حاشیه می‌راند و جالب است که مأموریت این پارازیت برعهده جریان حزب‌الله گذاشته شد. این همان جنگ روانی و رسانه‌ای است که بچه حزب‌اللهی‌ها دنبالش می‌گردند. اما فهمیدنش کمی پیچیده است
  • سیدحمید مشتاقی نیا

اقساط وامی که از شهدا گرفته ایم تمام نشده است!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۲۱ ق.ظ

نام شهدا باید زنده بماند و مقامشان برای همیشه تاریخ محترم شمرده شود. یاد و خاطرات آنان نیز به عنوان یک فرهنگ سازنده، میراث گرانسنگ سال های حماسه و ایثار است که برای ثبت و ترویج آن باید نهایت اهتمام را به کار برد.

2-      امکانات ما برای ثبت و ترویج خاطرات دفاع مقدس با محدودیت هایی مواجه است که تأثیر آن در کند شدن حرکت های فرهنگی مرتبط با جهاد و شهادت، قابل اغماض نیست. فراموش نکنیم این محدودیت ها صرفاً در امور مادی و انسانی خلاصه نمی شود. با توجه به میزان سنّ بسیاری از جاماندگان قافله شهادت و راویان خاطرات دفاع مقدس، بی تعارف باید اذعان کرد که بیشتر از دو سه دهه، فرصتی برای تکمیل ناگفته های تاریخی این ملت باقی نمانده است.

بعد از ذکر این دو مقدمه کوتاه، خوب است به این پرسش پاسخ دهیم که تکلیف نسل های بعد برای دسترسی به نام و خاطرات قهرمانان ملی خود چیست؟

به راستی برای ترویج آموزه های دفاع مقدس، ورای فعالیت های امروز، نمی توان از روش های ابتکاری دیگری بهره گرفت؟

یکی از ماندگارترین و مستندترین روش ها برای انتقال خاطرات دفاع مقدس، نشر کتاب است. راقم این سطور به پشتوانه تجربیات اندک خود معتقد است که اگر بر همت خویش می افزودیم، می توانستیم لااقل برای هر شهید یک کتاب منتشر کنیم. این کار به هر دلیل صورت نگرفت و معلوم نیست تا دو سه دهه دیگر هم بشود به این آرزو، جامه عمل پوشانید.

خاصیت نشر کتاب این است که علاوه بر ثبت خاطرات شهدا و رزمندگان، تأثیرات تبلیغی و ترویجی را نیز به همراه دارد. ولی نباید از یاد برد که تکلیف ما در اشاعه این فرهنگ و خاطرات به جامانده از دفاع مقدس با چاپ و انتشار یک اثر به پایان نمی رسد. معرفی آثار و قابل دسترس بودن آن برای مخاطبان و علاقمندان را باید مهم ترین حلقه فرهنگی و تبلیغی نشر کتب دفاع مقدس دانست. بر اساس آمارهای موجود، کنگره بزرگداشت شهدای استان مازندران تا کنون بیش از هفتاد جلد کتاب منتشر کرده که جای بسی تقدیر و مسرّت است. اکنون وقت آن است که بپرسیم علاقمندان با مراجعه به چند کتابفروشی در سطح این استان می توانند به کتاب های موجود دسترسی پیدا کنند؟ در چند منطقه عملیاتی جنوب یا غرب کشور، ویترینی به این هفتاد اثر درباره شهدای مازندران اختصاص پیدا کرده است؟ با چند کتابفروشی معتبر در شهرهای مهم کشور برای معرفی شهدای مازندران و کتاب حماسه های آنان هماهنگی لازم به عمل آمده است؟

همچنان که در ابتدای طرح این بحث نیز گفته شد، واقعیت تلخی حکایت از آن دارد که امکانات ما برای تبدیل همه خاطرات و ناگفته های دفاع مقدس به یک اثر ماندگار با محدودیت مواجه است. اگر چه این باور، ضرورت تشکیل یک بانک ایده به منظور توجه به همه موضوعات و سوژه های دفاع مقدس در گوشه و کنار این استان لاله خیز را یادآور شده و می تواند در تشخیص اولویت برای انضباط در پرداختن به سوژه ها به ما کمک کند؛ اما نباید فراموش کرد که کمبود امکانات نمی تواند عنصری برای قطع امید ما و بی توجه به سایر توانایی ها و استعدادها تلقی شود. به کرّات جوانان متعددی را دیده ام و دیده ایم که حاضر شده اند برای حفظ و نشر فرهنگ دفاع مقدس به میدان آمده و به طور خودجوش و بی هیچ منّت و توقعی به سرمایه گذاری در این عرصه بپردازند. در صورت توجه به شبکه توزیع مناسب آثار دفاع مقدس، می توان این استعدادها را نیز به کار گرفت و سرمایه های انسانی و مادی آنان را در خدمت احیای فرهنگ جهاد و شهادت درآورد.

یکی دیگر از روش های ماندگار در ثبت نام و یاد شهدا و معارف آسمانی آنان، تشکیل موزه های دفاع مقدس در هر شهر می باشد. با این که می دانیم آن قدری از شهدای هر شهر، سند و عکس و سخن و... به یادگار مانده که می شود تعداد موزه های دفاع  مقدس را به همه شهرستان ها تعمیم داد؛ اما متأسفانه توقعات مادی و بزرگ نمایی اغراق گونه از این اقدام ساده و ماندگار، باعث شده که راه اندازی موزه های شهری را سنگی بزرگ و قلّه ای دور از دسترس بدانیم. به جاست که در آستانه برگزاری انتخابات شوراهای اسلامی، به نامزدهای علاقمند به فرهنگ و معارف شهادت، پیشنهاد شود تا تأسیس موزه های کوچک آثار دفاع مقدس در حوزه های انتخابی خود را نیز در زمره برنامه ها و وعده های ممکن و انجام شدنی خویش قرار دهند.

آثار فرهنگی موجود، تنها نام و یاد تعدادی از شهدا را در برمی گیرد. برای جاودانگی نام شهدا تنها کار گسترده ای که کرده ایم تزیین برخی کوچه ها به نام زیبای آن عزیزان است که آن هم به طور کامل و جامع صورت نگرفت. قدم دیگری که می توان در این راه برداشت، کاشت درخت به یاد شهدا و نصب عنوان هر شهید با پلاکی مخصوص بر شاخسار آن است. ما هر سال فرصت روز درختکاری را بدون هیچ اقدام فرهنگی چشمگیری از دست می دهیم. آیا کار دشواری است که در یکی از محوطه های مرکزی هر شهر زمینی را به کاشت درختانی مزیّن به نام شهدای آن شهر اختصاص داد؟ این اقدام نه تنها عملی جذّاب و فرهنگی در راستای حمایت از محیط زیست است بلکه با استفاده از حسّ تجسّم گرایی مخاطب می توان ابهّت شهدای هر شهر را به رخ بیننده کشاند و احساسات او را به وجد آورد. تصور کنید وارد محوطه ای زیبا و سرسبز می شوید که به طور مثال هزار و هفتصد درخت تناور مقابل چشمتان به نمایش گذاشته شده و هر یک یادآورده سروی بی سر از بوستان عاشورای خمینی است. ابهّت انبوه این درختان، چشم شما را خیره کرده و حسّ احترامتان را نسبت به حماسه های غریبانه شیران بیشه ایثار و شهامت برخواهد انگیخت.

راقم این سطور بر آن نیست که بگوید آن چه به ذهن خودش رسیده و بر این قلم جاری می کند بهترین روش برای احیای یاد و نام شهداست؛ بلکه بر این باور است که به هر روی می توان فارغ از کلیشه های موجود به تبلیغِ گران ترین میراث فرهنگی این مرز و بوم پرداخت.

یکی دیگر از ویژگی های منحصر به فرد استان مازندران که می تواند بضاعت ما را برای معرفی شهدای استان و حماسه های شگفت آنان افزایش دهد استفاده از نعمت دریاست. دریای خزر به زعم برخی، تبدیل به یک ظرفیت شیطانی شده است. البته بروز برخی ناهنجاری های فرهنگی در سواحل استان تا حدودی این نگاه را تقویت می نماید. با این حال راه برای تبدیل این نعمت خدادادی به یک ظرفیت الهی، بسته نیست. به طور مثال در طول فصل بهار و تابستان با تدارک امکانات اردویی می توان از پایگاه های بسیج استان های دیگر برای حضور در سواحل این استان و استفاده از آب دریا دعوت نمود. برگزاری چنین اردوهای برنامه ریزی شده ای به خصوص برای جوانان بسیجی سایر استان ها بسیار هیجان انگیز، جذّاب و نشاط آور خواهد بود. پس از تفریح این میهمانان بسیجی، می توان دست آنها را گرفت و به جنگل برد و از حماسه های نانوشته شهدای این استان در مقابل ضدانقلاب گفت. می توان از کشوری و شیرودی و بصیر و طوسی و علمدار و... گفت و آنان را در سفری به یادماندنی با نام و یاد و خاطرات مردان بی ادعای دیار ولایت آشنا نمود.

....

کارهای نشده و برزمین مانده ما یکی و دوتا نیست. در قبال شهدا بسیار بیش از آن چه که تصور می کنیم کوتاهی کرده ایم. این نوشتار برای آن بود که تلنگری باشد تا همواره خود را بدهکار شهدا دانسته و خدای ناکرده به کارهای ناچیزی که در راه ترویج فرهنگ شهادت انجام داده ایم، غرّه نشویم.

والسلام علی عبادالله االصالحین  
  • سیدحمید مشتاقی نیا

صدور حکم تعلیق یکی از اعضای شورای شهر بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۲۱ ق.ظ

بر اساس شنیده های موثق، ادامه فعالیت آقای الف، عضو ثابت چند دوره اخیر شورای اسلامی شهر بابل که در طول حضور ناگهانی خود در این شورا، همواره دارای حاشیه های اجتماعی و فرهنگی بوده، به اتهام مشارکت در اختلاس و ارتشا، با دستور دادستان استان مازندران به حالت تعلیق درآمده است.

این عضو شورای شهر بابل از بستگان نزدیک یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی بوده و دارای وابستگی به یکی از معروفترین کانون های قدرت و ثروت در استان مازندران و شهرستان بابل می باشد.

ظاهراً به رغم گذشت چهارروز از صدور حکم تعلیق این نماینده شورا، فرمانداری شهرستان بابل از اجرای آن طفره رفته که این تعلل از نگاه مردم این شهرستان به منزله هراس از تقابل با کانون های قدرت و ثروت تلقی گردیده است.

به منظور یادآوری برخی مسئولان نسبت به جایگاه قانون و شعائر اصیل انقلاب اسلامی که مبارزه با ویژه خواران در رأس آن بوده است گروه های مختلف از بسیجیان و امت حزب الله شهرستان بابل درصدد اتخاذ راهکاری برای واکنش به عدم اجرای حکم مذکور می باشند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیائید این سوءتفاهم را برطرف کنیم

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۲۴ ق.ظ

اگر این سوءتفاهم برطرف شود باور کنید خیلی از مشکلات بچه های حزب اللهی و اهل مبارزه حل خواهد شد. کمی تأمل، کافی است تا ذهن ها از تاریکی سوءتفاهم ناخواسته ای که شکل گرفته بیرون بیاید، فقط اندکی تأمل.

گاهی بعضی پشت میزنشین های عزیز به خصوص در نهادهای حکومتی غیردولتی، تصورشان این است که خود و نهادشان یعنی نظام و حکومت و ولایت و... بنده های خدا، خودشان و پستشان را مساوی با نظام می پندارند و بر همین مبنا هر کس که خرده ای به آنها بگیرد را مخالف و ضدنظام فرض کرده و به خودشان به نیابت از نظام اجازه می دهند توی دهان این مخالف و منتقد بزنند.

باور کنید خیلی از این دوستان، مدعی هستند که برای شخص خودشان امتیاز ویژه ای قائل نبوده و اگر هم با فرد منتقدی ( به خصوص اگر حزب اللهی باشد) برخورد می کنند فقط و فقط به خاطر دفاع از نظام است.

آیا به نظر شما نظام مساوی است با افراد و پست هایشان؟!

اگر این طور باشد هر مسئولی جایی گندی زد باید به حساب نظام نوشت، این طور نیست؟

آیا اگر یک روحانی، خراب از آب درآمد می شود گفت حوزه علمیه خراب شده است؟

اسم این کاری که حضرات انجام می دهند پناه گرفتن پشت نظام نیست؟

واقعاً اگر کسی فدایی نظام باشد ترجیح می دهد خودش یا افراد مانند خودش، سیبل منتقدان و مخالفان قرار بگیرند اما گزندی متوجه نظام نشود. در حالی که متأسفانه گاه شاهد آن هستیم بعضی پشت میزنشین ها تا نقدی می بینند اخم در ابرو می اندازند و تغیّر می کنند که: شما با نظام مشکل دارید! چرا؟ چون از ما ایراد گرفته اید!

بگذارید با اندکی تأمل، این سوءتفاهم بزرگ برطرف شود. یک بار دیگر به پرسش هایی که طرح شد دقت کنید.

اگر مسئولان خراب باشند نظام خراب نیست. مسئولان باسلایق مختلف، می آیند و می روند اما نظام مقدس ما سرمایه ای ابدی برای همه آزادی خواهان و عدالت طلبان جبهه حقیقت است. نظام یک تفکر است که مجموعه ای از آرمان های الهی را دربر می گیرد. بهتر است اگر می خواهیم مصداقی برای تجسم نظام فرض کنیم آن را تنها در وجود ولی فقیه خلاصه بدانیم تا به خاطر برداشت ها و رفتارهای اشتباه برخی صاحب منصبان، کینه ای نسبت به نظام شکل نگیرد.

نقدها و نظرات مختلف آقا در خصوص بسیاری از مجموعه هایی که ریاستشان منصوب ایشان است نشان می دهد لزوماً هر تصمیم و اقدامی که از سوی این نهادها صورت می گیرد مورد تأیید ایشان نیست.

بیایید این سوءتفاهم بزرگ را کنار بگذاریم. ارزش نظام بالاتر از میز و صندلی امثال من است.

اگر این سوءتفاهم برطرف شود باور کنید گرفتاری خیلی از بچه های بسیجی و خط مقدمی های انقلاب، حل خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هاشمی و جام زهرنامه به روایت آهنگران

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۳۷ ق.ظ


 

سال 1366، درست زمانی که حضرت امام فرمود: «جنگ مسأله ی اصلی است»، در قرارگاه زمزمه ای بین فرماندهان جریان داشت، که بعضی از مسئولین از جمله «آقای هاشمی رفسنجانی» آن طور که باید و شاید طالب ادامه ی جنگ تا حصول نتیجه ی نهایی نیستندو دنبال آتـش بس و هم آوردن سر و ته ماجرا هستند، البته شاید این آقایان برای خود دلیل هم داشتند و این احتمال را می داند که نیروهای ایرانی نتوانند از دشمنی که تمامی استکبار جهانی پشت سر او بود، برآیند، اما به هر ترتیب، همزمان با آن رهنمود امام خمینی، صلح طلبی در عملکرد این حضرات نمود عینی داشت.

 

یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرارگاه بودیم، که «قاسم سلیمانی» فرمانده وقت 41 ثارالله کرمان، توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره وضعیت جنگ بدهد.

وقتی قاسم سلمیانی از پیش آقای هاشمی برگشت، به شدت درهم و نطقش کور شده بود، ناراحتی در چهره اش موج می زد. از او پرسیدم: «چی شده آقا قاسم، ناراحتی؟» از شدت غضب چهره اش برافروخته شده بود. پس از چند لحظه گفت: «از من خواستن گزارشی از مشکلات جنگ بدم، وقتی گزارشم رو دادم، آقای هاشمی گفت، شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو، ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین، بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم.»

 

این مسئله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن، خون خونش را می خورد. ناگفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطعنامه و آتش بس در میان نبود.

 

(در آن مقطع مشهور شده بود که آقای هاشمی رفسنجانی در قبال آمریکا انعطاف و نرمش نشان می دهد و به همین دلیل مورد انتقاد قرار داشت. یک بار من به شخصه صحنه ای را دیدم که بیانگر همین موضوع بود. ایشان برای سخنرانی به نمازجمعه اهواز آمده بود. قبل از سخنرانی، «محمود شالباف» مجری نماز جمعه از او پرسید: «چه کار کنم؟ شعار مرگ بر آمریکا رو بگم یا نه؟» آقای هاشمی سریع گفت: «بگید! بگید!» این سوال شالباف به خاطر آن ذهنیتی بود که از این سیاست آقای هاشمی در ذهن داشت.)

... رفتم سراغ آقا محسن [رضایی]، بقیه فرماندهان سپاه هم آنجا بودند. آقا محسن به حدی ناراحت بود که قابل بیان نیست. حالت چهره آن روز ایشان را تا آن زمان اصلا این طور ندیده بودم. گرچه همه بچه های جنگ ناراحت بودند، اما کسی مثل آقا محسن را نباید به این حال می دیدیم، چه او فرمانده کل سپاه بود و باید خیلی منطقی با این قضیه برخورد می کرد، اما ظاهراً ناراحتی ایشان از جای دیگری آب می خورد.

 

کمی تحقیق و پرس و جو کردم و تا حدی علت این ناراحتی را فهمیدم. ظاهرا ماجرا از این قرار بود که آقای هاشمی از آقا محسن می خواهد طی نامه ای مبسوط تمامی کمبودها و مشکلات جبهه ها را برای او بنویسد، تا ایشان اقدامات لازم را در این زمینه به عمل آورد. آقا محسن هم لیستی بلند بالا از وضعیت جبهه ها و عدم وجود امکانات کافی و دیگر مسایل را آماده می کند و به ایشان می دهد. نامه آقا محسن توسط آقای هاشمی نزد امام برده شده و عنوان می شود که آیا با این وضعیت می توانیم بجنگیم یا نه؟

 

در نامه امام که چند سال پیش از طریق دفتر آقای هاشمی منتشر شد، حضرت شان، پس از بیان دلایل پذیرش قطعنامه، که بیشتر روی نامه فرمانده سپاه متمرکز می باشد، درباره دعوی آمادگی برای تداوم جنگ توسط فرمانده کل سپاه، می فرماید: «این هم شعاری بیش نیست.»...

کتاب آهنگران

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خواهشا شما طرح ندهید!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۰۰ ب.ظ


 

آخر این هم شد طرح؟ شما پیشنهاد ندهی چیزی ازت کم می شود؟ آخر برادر من، پدر من، بابابزرگ، این هم حرف بود شما زدی؟

این همه کاندیدای مدعی اصولگرایی، یکهو احساس تکلیفشان گل کرد و آمدند وسط.

قالیباف و جاده صاف کن هایش مانند حداد و ولایتی، پورمحمدی، فلاحیان، متکی، آل اسحاق، سعیدی کیا، شریعمتداری، سبحانی، ابوترابی؟! چمران، کمی آن طرفتر، رضایی و روحانی و...

باور کنید بیشتر این اشتهای ریاست، به خاطر اظهارنظرهای غیرکارشناسی برخی ریش سفیدان ناپخته است که تحریک شده است.

طرف آمده وساطت کند پیشنهاد می دهد کاندیداهای اصولگرا به نفع یک نفر کنار بروند و در عوض این معامله شیرین، یکی از صندلی های کابینه را تصاحب کنند.

حالا هر کس با احتمال رأی زیر یک درصد که کاندیدا شود می داند لااقل یک پست وزارت نصیبش می شود. فقط کافی است سر یک نفر منّت بگذارد و به نفعش کنار برود.

شما بگوئید این عقلای قوم اصولگرا چرا تنها به فکر قدرت هستند و صرف پیروزی در انتخابات برایشان ملاک است؟ این طرح نشان می دهد کارآیی و صلاحیت اعضای کابینه خیلی اهمیتی برای حضرات ندارد و الا چه کسی است که نداند هیئت دولت، شرکت سهامی نیست و عنصری به نام توانایی، فراتر از معاملات سیاسی باید به عنوان مولفه انتخاب یک وزیر در نظر گرفته شود؟

خدا عاقبت ما را با چنین مغزهای متفکری ختم به خیر کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تسلیت به یک دوست

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۱۳ ب.ظ


آقاابراهیم برارپور از دوستان قدیمی من است که حق بسیاری بر گردنم دارد. نسبت دوری نیز با هم داریم.

باخبر شدم این روزها در غم فقدان مادر، به سر می برد. مادر ایشان بانویی بزرگوار و بسیار متدین بود. از دامن پاک این مادر، فرزندان رشیدی چون آقاابراهیم، آقا مجید، عباس آقا، حسین آقا و... تربیت شدند که هریک به نوبه خود، بازویی برای اسلام، انقلاب و ولایت هستند و انشاءالله جزو باقیات الصالحات ایشان محسوب خواهند شد.

روح این مادر را شاد کنید با قرائت حمد و قل هوالله.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یادمان نرود

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۵۳ ب.ظ


 

گفتم کلید قفل شهادت شکسته است

یا اندر این زمانه در باغ بسته است

خندید و گفت ساده نباش ای قفس پرست

در بسته نیست بال و پر ما شکسته است

دست آقا محسن فضلی درد نکند که با این پیامک، به یادم آورد این روزها سالگرد عملیات تکمیلی کربلای پنج است.

یاد همه شهدای بی نام و نشان این عملیات به خیر. یاد بچه های گردان فاطمةالزهرا سلام الله علیها. یاد همشهریان شهیدمان، مهدی عباسی، سیدحسن ایزدهی، حمید رسولی، علی قانعی، عباس پرورش، مجید و علی اوصیا و همه گلگون کفنان کربلای شلمچه زنده باد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۳۶ ب.ظ


هوا تقریباً تاریک شده بود و موقع نماز مغرب بود. به اتفاق حسین به زیر پل رفتیم و وضو گرفتیم. بچه‌ها نمازشان را خوانده و مشغول خوردن شام بودند.

مشغول خواندن نماز شدم و بچه‌ها تعارف کردند شام بفرمایید. حسین گفت: تا نماز نخوانم چیزی نمی‌خورم. نمازم که تمام شد، حسین قرآن جیبی مرا گرفت و به قرائت آن پرداخت و بعد بلند شد و به نماز ایستاد. حالت عجیبی داشت. یک آرامش خاصی که با نوعی درد درونی همراه بود که بیان آن برایم مشکل است. در همین لحظه، خمپاره‌ای نزدیک سنگر منفجر شد به‌طوری که از شدت انفجار، چراغ فانوس داخل سنگر خاموش شد و حسین که نماز می‌خواند، در یک آن به‌روی من افتاد. وقتی دستم را زیر سرش گرفتم، دیدم مقداری از انگشتم در زیر لاله‌ی گوش حسین فرو رفت و خونی شد؛  یک ترکش ریز از منفذ سنگر وارد شده و بر غم و هجر و فراق حسین پایان داده بود و او را به وصالی که مدت‌ها انتظارش را می‌کشید رسانده بود.[1]

شهید حسین سعیدی‌پور

تولد: 1/6/1345، کاشان، شهادت: 3/11/1363، محل شهادت: شلمچه، زیارتگاه: کاشان، دارالسلام.



[1]. کاظم‌زاده، سجده‌ی وصل، ص62.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پرونده حجت الاسلام جهانشاهی در مرحله تجدیدنظر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۳:۵۶ ب.ظ


 

به گزارش 598، حجت الاسلام محمد جعفر منتظری در جمع خبرنگاران در پاسخ به مهر در مورد پرونده طلبه سیرجانی گفت: این پرونده بعد از صدور حکم در دادگاه بدوی، با اعتراض متهم به مرجع تجدید نظر ارسال شده و هنوز تا حکم قطعی ادامه دارد. طلبه سیرجانی در سه مورد اتهامی شامل تشویش اذهان عمومی، اخلال در نظم عمومی و توهین به مقامات قضایی به سه سال و نیم حبس در دادگاه بدوی محکوم شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مشکل بدحجابی در بابل حل شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۰۹ ب.ظ


 

به تازگی سفری کوتاه به بابل داشتم. دو نکته برایم قابل توجه بود.

1-      بانک ها در این شهر بسیار شلوغ هستند. این را به نسبت شعبه های قم می گویم. بعضی شعب بانک ها در خیابان های شلوغ قم از ساعت ده به بعد شلوغ می شوند. در بابل وضعیت این گونه نیست. تقریبا همه شعبه های بانک ها از همان سرصبح و آغاز ساعت اداری شاهد حضور انبوه ارباب رجوع و تشکیل صف های ملالت آور هستند. این شهر از قدیم معروف بود به یک شهر تجاری و با مردم متمول. البته این صفت درباره همه مردم نیست. بلکه تنها یک توصیف از وضعیت بازار پررونق این شهرستان است. نیما یوشیج نیز در نوشته ای اعتراضی به این وضعیت مردم بابل روی خوش نشان نداد. البته گرایش های مارکسیستی در متن آن مرحوم موج می زد. بگذریم. به نظر می رسد اگر بشود طرحی ریخت و سرمایه های در گردش مردم این شهر را از معاملات خنثی به سمت اقتصاد مولد کشاند وضعیت بیکاری مردم این سامان تا حدود زیادی سامان پیدا کرده و بازار رباخواری در گوشه و کنار شهر بی رونق می شود. نمی دانم شاید باید به یک بورس شهری فکر کرد شاید هم دنبال طرح های دیگر بود. مسئله این است که کدام اتاق فکر یا جریان موثر در شهر دغدغه توجه به این گونه مسائل را دارد؟

2-      وضعیت بدحجابی در این شهر کاملا حل شد! آن چه که به چشم می آمد صرفاً بی حجابی بود و بس! بعد از رحلت مرحوم روحانی بابل که قم مازندارن لقب گرفته بود به وضعیت مدیترانه ای نزدیک شد! ظاهرا برنامه ای هم برای رسیدگی به این وضعیت وجود ندارد. دوچرخه سواری بانوان که به یک امر کاملاً عادی تبدیل شده است. به خودم و همه مدعیان دفاع از ارزش ها تبریک و خسته نباشید می گویم! متأسفانه زنان سواره در بعضی خودوروها روسری سرشان را به طور کامل برداشته و در شهر مانور می دهند. واقعیت آن است که به نظر می رسد اوضاع از کنترل نیروهای مذهبی خارج شده است. بازهم جای این سوال باقی است که چه فرد یا جمعی تولیت رسیدگی به این خلاهای فرهنگی را برعهده دارد؟ الله اعلم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گامی برای روشنگری

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ
تاریخ : ۱۳۹۱/۱۲/۴ - ساعت : ۱۹ : ۱۱ - گروه : سیاسی - حوزه : حوزه و دانشگاه -

جمعی از طلاب و فضلای عدالتخواه حوزه علمیه قم طی نامه‌ای به حجت‌الاسلام ابراهیم رئیسی، ریاست دادگاه ویژه روحانیت خواستار بررسی و نقد عملکرد این دادگاه به خصوص در سال‌های پس از فتنه88 و مواجهه با طلاب عدالتخواه، با حضور طلاب و فضلای حوزه علمیه قم شدند

 

 
به گزارش «نسیم» متن این نامه بدین شرح است:

ریاست محترم دادگاه ویژه روحانیت جناب حجت الاسلام رئیسی
سلام علیکم
احتراما با اهدای تحیات الهی باستحضار می رساند:
دادگاه ویژه روحانیت یک نهاد قضایی در راستای حفاظت از شأن و منزلت قشر روحانی است که ضرورت وجود آن بر کسی پوشیده نیست.
از سوی دیگر نحوه عملکرد این دادگاه به خصوص در سال های پس از فتنه شوم88 و نیز در مواجهه با طلاب عدالتخواه، ابهاماتی را در ذهن بسیاری از طلاب و فضلای حوزه ایجاد کرده که عدم توضیح پیرامون آن بی تردید باعث بروز سوءتفاهماتی آزاردهنده خواهد گردید.
در راستای روشنگری و نیز پاسخ گویی مسئولان که همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است از محضر حضرتعالی که عالمی وارسته و انقلابی هستید استدعا می شود فرصتی را برای مناظره در خصوص نقد و بررسی عملکرد این دادگاه در حضور طلاب و فضلای ارجمند در فیضیه قم اختصاص دهید.
شکی نیست که برگزاری چنین نشستی می تواند به اصلاح برخی رویکردهای شبهه ناک و تقریب آرای طرفین کمک شایانی نماید.
والسلام علی عبادالله الصالحین
جمعی از طلاب و فضلای عدالت خواه حوزه علمیه قم


  • سیدحمید مشتاقی نیا

وبلاگ نویس ها این قانون را از بر کنند

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۳۳ ب.ظ


این قانون نشان می دهد برخی از فیلترهایی که در فضای مجازی اعمال می شود برخلاف قانون است.

بر اساس این قانون، وقتی صاحب وبلاگ مشخص است، مقام قضایی باید بابت مطلبی که آن را مغایر قانون می داند به او اخظار بدهد و چنان چه صاحب وبلاگ، نسبت به حذف و اصلاح آن مطلب اقدام کند نباید وبلاگ او فیلتر شود.

تبصره 1 ماده 21 جرایم رایانه ای می گوید: چنانچه محتوای مجرمانه به وب‌ سایت‌ های مؤسسات عمومی شامل نهادهای زیر نظر ولی فقیه و قوای سه‌گانه مقننه، مجریه و قضائیه و مؤسسات عمومی غیردولتی موضوع قانون فهرست نهادها و مؤسسات عمومی غیردولتی مصوب 19/4/1373 و الحاقات بعدی آن یا به احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته شده یا به سایر اشخاص حقیقی یا حقوقی حاضر در ایران که امکان احراز هویت و ارتباط با آنها وجود دارد تعلق داشته باشد، با دستور مقام قضایی رسیدگی ‌کننده به پرونده و رفع اثر فوری محتوای مجرمانه از سوی دارندگان، وب‌ سایت مزبور تا صدور حکم نهایی پالایش نخواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باز هم محمود گل کاشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۴۰ ب.ظ


 

تا الان خیلی ها را به کتاب خوانی تشویق کرده ام. خیلی از کتاب های خوبی را که خوانده ام به دوستان خود معرفی کرده ام. این بار نمی خواهم تنها کتابی خوب و ارزشمند را معرفی کنم. نمی خواهم فقط شما را به خواندن این کتاب ترغیب کنم. می خواهم به شما التماس کنم که این کتاب را بخوانید! کتاب "لحظه های انقلاب" نوشته بی مثال مرحوم محمود گلابدره ای که پس از سه دهه دوباره توسط انتشارات عصر داستان منتشر شده است.

اگر به تاریخ علاقه دارید، اگر برای خون شهدای بی نام و نشان انقلاب اسلامی احترام قائلید؛ اگر می خواهید از خواندن یک اثر منحصر به فرد ادبی لذت ببرید، این شاهکار بیهقی عصر خمینی را حتما بخوانید.

با مطالعه این کتاب در عمق وقایع روزهای شیرین پیروزی انقلاب و فراز و نشیب های مبارزات مردم این کشور قرار خواهید گرفت. محمود گلابدره ای با پوست و گوشت و استخوانش این کتاب را به رشته تحریر درآورده است. روحش شاد. چند روز پیش جمله ای از حضرت امام خوانده بودم که به این مضمون می فرمود: تاریخ انقلاب را از زبان پابرهنه ها بنویسید تا معلوم شود آن ها چه آرمان و دغدغه ای داشته اند.

کتاب لحظه های انقلاب، گمشده تاریخ انقلاب است که با قلم یک پابرهنه آزادی خواه و مرید خالص خمینی نگاشته شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با فشار دادن یک دکمه صاحب مدرک تحصیلی شوید!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۲۲ ب.ظ

 

آیا اگر فردی بیست سال کارمند دادگستری باشد و به اقتضای حضور در این دستگاه فوت و فن های قضایی را یاد گرفته باشد کسی حاضر است به او مدرک لیسانس حقوق را بدهد؟

 

آیا به کارگر باتجربه ای که بسیار ماهرانه به رفع مشکلات فنی کارخانه می پردازد مدرک مهندسی می دهند؟

....

حالا قرار است به اعضای شورای شهر به خاطر تجربه و پختگی شان! مدرک تحصیلی بدهند:

سخنگوی شورای عالی استان‌ها از بررسی طرحی در مجلس شورای اسلامی خبر داد که در صورت تصویب آن، هر دوره عضویت در شوراهای شهر و روستا معادل یک مدرک تحصیلی محسوب خواهد شد.

جبار سیدی در گفت‌وگو با خبرنگار «شهری» خبرگزاری دانشجویان ایران، با بیان اینکه کمیسیون شوراها با این طرح موافقت کرده است، گفت: بررسی یک فوریت آن تا هفته آینده در دستور کار مجلس قرار خواهد گرفت.

وی با اشاره به اینکه چنین امکانی هم‌اکنون برای نمایندگان مجلس فراهم است، اظهار کرد: این درحالیست که شوراها از چنین امکانی برخوردار نیستند.

سیدی با بیان اینکه در انتخابات پیش‌روی شوراها، بحث حداقل مدرک تحصیلی برای نامزدها مطرح است، افزود: به این ترتیب حداقل مدرک تحصیل برای نامزدهای انتخابات شوراها در شهرهای بالای 20 هزار نفر لیسانس و در شهرهای زیر 20 هزار نفر فوق دیپلم است.

وی ادامه داد: در حال حاضر برخی افراد فاقد این مدارک تحصیلی، طی چندین سال حضور در شوراها و آشنایی با این فرایند کاری، پخته شده‌اند، اما امکان ثبت‌نام در انتخابات آینده را به‌دلیل اعمال قانون حداقل مدرک تحصیلی ندارند.

سخنگوی شورای عالی استان‌ها افزود: به این ترتیب در صورت تصویب نهایی این طرح، مشکل مدرک برخی اعضای شوراها در کشور حل می‌شود و امکان ثبت‌نام آنها در انتخابات پیش‌رو فراهم خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این خبر توجه کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۰۵:۱۳ ق.ظ


اسماعیل احمدی مقدم روز گذشته مصاحبه ای با رسانه ها داشت. در سطری از مصاحبه ایشان می خوانیم:

"فرمانده ناجا با بیان اینکه روزانه به صورت میانگین چهار میلیون لیتر سوخت از کشور خارج می‌شود، گفت: تفاوت قیمت میان سوخت داخل کشور و کشورهای همسایه عامل تحریک‌کننده قاچاقچیان است."

چهار میلیون لیتر؟!! آن هم در هر روز؟!!

نمی خواهم سراغ عدد و رقم خسارت های ناشی از قاچاق سوخت بروم که خودش روضه مفصلی نیاز دارد. اما واقعا متوجه نمی شوم بعد از این همه سال و ادعای مبارزه با قاچاقچیان و امنیت مرزها و... این چهارمیلیون لیتر با چه وسیله ای هر روز از کشور خارج می شود که از چشم همه ناظران مخفی مانده است؟

تازه داشتم به این موضوع فکر می کردم که چرا با وجود چندین نهاد متولی مبارزه با مفاسد اقتصادی باز هم داد آقا در می آید که عملکرد مسئولان از شعارها عقب تر است؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شادی روحش صلوات

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۲۷ ب.ظ


 

این روزها سالگرد ارتحال حجت الاسلام شیخ عبدالله ضابط است. طبق معمول خبر خاصی از یاد و خاطرات این علمدار روایتگری در عرصه مجازی به چشم نمی خورد.

قصد داشتم مطالب و خاطراتی از ایشان را در اشک آتش بازگو کنم. بینی و بین الله احساس کردم بازنشر این خاطرات در وهله نخست خودم را زیر سوال می برد و در مرحله بعد دیگر داعیه داران سیرت شهدا را.

فاصله ما با ضابط زیاد است و این فاصله را با حفظ ظاهر و شعار و... نمی توان پر کرد. شاید به زودی در مطلبی با عنوان "از ضابط تا رابط"! به مقایسه امثال خودم با آن مرحوم بپردازم. مطلبی که قطعا دردسرهای جالبی! را برای برخی به همراه خواهد داشت.

خداوند او را با صدیقین درگاهش محشور کند.

برای آشنایی بیشتر با زوایای آموزنده حیات طیبه این روحانی بسیجی٬ کتاب "شیدایی" را حتما بخوانید. برای تهیه این اثر کافی است سری به سایت مطاف عشق بزنید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پاسخ جانانه یک طلبه به مدیر مسئول کیهان

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۰۶ ب.ظ
باسمه تعالی شأنه العزیز

پس از انتشار یادداشت اول برادر اصولگرا و انقلابی استاد شریعتمداری در باره حادثه 22 بهمن قم، مطالبی ضروری به نظر رسید که شفاهی با تماس تلفنی گوشزد کردم ( استاد در جلسه بودند و مشاورشان پاسخ دادند) در آن مکالمه متوجه شدم هیئت تحریریه محترم روزنامه کیهان گزارش حقیقی و درستی از وقایع نداشته‌اند و با اعتماد به اخبار ناقص و تحت تأثیر رسانه‌های دیگر دست به قلم برده‌اند. به پیشنهاد مشاور محترم، متنی را قلمی و ارسال کردم که گرچه منتشر نشد اما حس می‌کنم قدری در تجدید نظر استاد گرامی مؤثر بوده است. چرخش قلم استاد برای اصلاح یادداشت پیشین اما بازهم چنان که باید حق مطلب را ادا نکرده اما قابل تقدیر است. به هر حال لازم است نکاتی را دوباره و این بار سرگشاده مطرح کنم تا کمکی به اصلاح نظرات و ذهنیت‌ها کرده و با جسارت نقد، تراشه‌های قلم را از دوات و مرکب استاد بزدایم!
 
قلم استاد شریعتمداری در بزنگاه‌های رسانه‌ای انقلاب همواره در خدمت نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده و خواب تحلیل‌گران سیاسی و مغرضان و دگراندیشان پناه‌برده به دامان غرب و خرده‌پاهای داخلی را مشوش ساخته است. این در حالی است که قلم استاد از نثر مثال زدنی و شیوایی ویژه‌ای برخوردار است که قدر آن در کلاس مطبوعات بر نویسندگان معلوم است. اما چه می‌شود کرد از بازی‌های سیاست که گاه فرصت تحلیل درست را از انسان می‌رباید.
 
جناب استاد! در یادداشت اول که با عنوان « باساز کدام کوک؟!» قلمی فرمودید به خوبی روشن بود که دست‌تان از استناد،‌ تهی بوده است. شما شنیده‌اید که رئیس قوه مقننه با مهر و کفش، آن هم در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مورد عنایت عده‌ای قرار گرفته و نتوانسته سخنرانی خود را به پایان برساند. از شنیدن این خبر ناراحت شده‌اید و یک لحظه برای خدا همه اختلافاتتان را با شخص آقای لاریجانی کنار گذاشته و برای مصالح انقلاب دست به قلم شده‌اید. اما برای این خبر ناقصی که شنیده‌اید یک سناریوی پشت پرده‌ای ترسیم کرده و سپس به استنادات خود برای باورپذیری آن پرداخته‌اید.
 
نکته در همین استنادات است! نوشته اید:‌ « به گواهی آنچه در پی خواهد آمد، ماجرای اخلال دیروز بیرون از مواضع دو مسئول یاد شده اتفاق افتاده است و شواهد فراوانی در دست است که نشان می دهد ماجرای تلخ روز یکشنبه هفته گذشته در جلسه علنی مجلس فقط دستاویزی برای یک حرکت اخلالگرانه هماهنگ شده با آن سوی آب ها بوده است تعجب نکنید! بخوانید!» اما با خواندن ادامه مطلب چه سند یا استدلالی را به خواننده خود ارایه داده‌اید؟
 
استناد و استدلال شما این است که در آغاز با نقل جمله‌ای از رهبر فرزانه انقلاب، سه گزینه را به اخلال‌گران ادعایی‌تان نسبت داده اید. 1. آنان اعتقادی به رهبری ندارند. 2. به کشور خیانت کرده‌اند. 3. در دایره نظام نیستند!
 
تا این جا همان ادعای اول تکرار شده و مطلب جدیدی به چشم نمی‌خورد. برای همین ضعف است که ادامه داده‌اید: « سوال این است که کدامیک از سه گزینه یاد شده قابل انکار است؟! و درباره کدامیک از آنها می توان کمترین تردیدی داشت؟! و البته بی بصیرتی و کم دانی برخی از آنها- فقط برخی از آنها- نیز می تواند گزینه چهارم باشد.»
 
پس تا این جا ملاحظه می‌کنیم تنها یک گروه اندک بی‌بصیرت و کم دان هستند که شاید بتوان از سر تقصیراتشان گذشت. اما با کدام استدلال و استناد!
 
باز هم ترتب کلمات، خود استاد را راضی نکرده و تلاش کرده‌اید جملاتی بر آن بیافزایید تا مستدل به نظر برسد: « ممکن است گفته شود که آنان از برخی مواضع رئیس مجلس عصبانی بوده اند! که این عذر بدتر از گناه است چرا که می دانستند با اخلالگری در مراسم باشکوه 22 بهمن، قبل از آن که به خیال خود، از رئیس مجلس انتقام بگیرند! ساز دشمنان بیرونی را کوک کرده و به تعبیر حکیمانه رهبرمعظم انقلاب «قطعا به کشور خیانت کرده اند».
 
پس برهان‌نمایی شما این است که چون چنین حرکتی در رسانه‌های بیگانه منعکس شده و اصل راهپیمایی را تحت تأثیر قرار داده پس این حرکت خیانت بوده است. این برهان، غلط نیست اما دو پرسش وجود دارد. یکم آن که مگر این اتفاق نبود رسانه‌های بیگانه قرار بود از حماسه ملت تمجید کنند؟ دوم آن که اگر این بهانه در دست آنان است آیا نباید قدری تأمل کرد و واقعیت را شناخت تا فهمید رسانه‌های بیگانه و فرصت‌طلبان داخلی،‌ چرا یک مسئله حاشیه‌ای را این قدر بزرگ‌نمایی می‌کنند؟ آن‌ها کدام حقیقت را می‌خواهند بپوشانند؟
 
به خوبی روشن است که استاد بازهم از استدلال خویش آرام نشده و دنبال مستمسک دیگری گشته‌ است. آن جا که نوشته‌اید: « به عنوان نمونه می توان از تجمع نزدیک به 100 نفره گروهک های ضد انقلاب در پارک ملت تهران در بعدازظهر 22 بهمن سال 1379 و نمونه های مشابه دیگری از این دست یاد کرد...دشمنان بیرونی، حاشیه سازی های خود را با بهره گیری از عوامل بی تابلوی خود و در پوشش اختلاف ها و درگیری های جریانات و یا شخصیت های سیاسی درون نظام دنبال می کنند...حالا به متن این پیامک توجه کنید!«یکشنبه انتقام، پاسخی به یکشنبه سیاه! دست خدا از آستین مردم بیرون آمد»!تصور می کنید این پیامک را چه کسانی بلافاصله بعد از ماجرای دیروز قم به این سوی و آن سوی ارسال کرده اند؟! خودتان دنبال کنید! و اما درباره «دست خدا» که در پیامک آمده است گفتنی است؛ اوایل انقلاب، اعلامیه ای با متن زیر در یکی از نقاط پر تردد تهران پخش شده بود «همانگونه که خدا صلی الله علیه و آله در قرآن فرموده است...»!! آیا پیامک یاد شده نوع اصلاح شده! اطلاعیه اوایل انقلاب نیست؟!»
 
شگفتا! همه سند استاد برای اثبات ادعا پس از آن همه جمله پردازی، متن یک پیامک است! متنی که برای تشخیص حق و باطل بودن آن باید به قرائن و شواهد حادثه مراجعه کرد اما استاد شریعتمداری آن را با اعلامیه ضد انقلاب مقایسه کرده‌اند! دلیل این مشابهت هم وجود کلمه «خدا»‌ در هر دو متن است!! از قیاسش گریه آمد خلق را!
 
جناب استاد! این یادداشت شما با تکرار جملات اول در باب خیانت این عده پایان پذیرفته است اما همه ماجرا همین بوده است؟
 
گرچه از تهران تا قم فاصله چندانی نیست اما به نظر می‌رسد عدم ارتباط مستقیم باعث شده واقعیت بزرگی از چشمان تیزبین شما پنهان بماند. مردم انقلابی و مظلوم قم در 22 بهمن امسال از کرده مسئولان‌شان ناراحت بودند. آنان باور نمی‌کردند رؤسای قوا در پیشگاه ملت و چشم نامحرم رسانه‌ها و علی رغم توصیه‌های رهبر حکیم انقلاب، به بداخلاقی بپردازند و با آبروی انقلاب بازی کنند. مردم در شعارها و قطعنامه راهپیمایی با تمام وجود این مسئله را فریاد زدند و هیچ حاشیه‌ای هم درکار نبود. این است آن واقعیت بزرگی که اصحاب رسانه و جناح‌های سیاسی تلاش دارند بپوشانند. آنان هراس دارند حرکت اعتراضی مردم قم را منعکس کنند. آری از بد حادثه یکی از همین سران بداخلاق، پیش از آن که از امام و امت ، عذر خواهی کرده باشد، سخنران جشن انقلاب در قم شده است. و ای کاش در حضور چندصدهزارنفری مردم و سه هزار نفری شبستان امام خمینی (ره) قدری متانت و خضوع به خرج می‌داد و بر قرائت یک متن پیش نویس پافشاری نمی‌کرد. کاش حرف منطقی و اعتراض طبیعی مردم قم را می‌شنید و هیزم بر آتش نمی‌افزود تا کار به‌ آن‌جا برسد که در میان شعارهای یک پارچه چند هزار نفری که فریاد می‌زدند « خواص بی بصیرت مایه ننگ ملت»‌ عده‌ای عنان از کف داده و حرمت آن مکان مقدس را بشکنند و حاشیه‌ای برای رسانه‌های بیگانه تهیه کنند.
 
برادر شریعتمداری!‌ توبیخ این عده بی آن که به مقصران اصلی اشاره شود و پیام اعتراضی مردم قم به محاق برود، تقوای قلم را به باد می‌دهد! و دردی را هم دوا نخواهد کرد.
 
حیرت آور است که مردم قم فردا با جو سازی رسانه‌ها مواجه می‌شوند و سیل محکومیت‌ها. انگار آقایان فراموش کردن رهبری در سفر اخیر خود، قم را شهر بصیرت خواندند.
 
با مزه تر آن که همه تلاش برادر اصول‌گرا شریعتمداری، به توبه نامه یک نفر از عمل انقلابی خود انجامیده و پیامک او در دیگر سایت‌ها هم بازتاب می‌یابد. باید تبریک گفت به شما که توانسته‌اید یک نفر را از سیل خروشان مردم قم جدا کنید تا اظهار ندامت کند از اعتراض به یک مسئول بداخلاق! آن هم با خواندن همان متنی که همه استدلال و استنادش، همان بود که گذشت.
 
اما مرکب آن قلم که باید طلا گرفت از مجاهدت‌هایی که داشته و از ملامت ملامت‌گران نهراسیده و همواره در خدمت انقلاب بوده است در این جا خشک نشده است. جناب استاد پس از سیل نامه‌ها و اعتراض‌ها و تلفن‌ها گویا به درنگ و تامل نشسته‌اند و باز قلم برداشته و با عقب نشینی از تندی یادداشت اول تلاش کرده‌اند به نوعی دل جماعت را به دست آورند. اما باید گفت با همه استادی و مهارتع هنوز از عهده مطلب درنیامده‌اند.
 
استاد شریعتمداری! در یادداشت دوم آورده‌اید: «‌تعدادی از تماس گیرندگان که شاهد ماجرا بودند و شماری از کسانی که با اخلالگران همراهی کرده بودند نیز، درباره ماجرای مورد اشاره توضیحاتی داشتند که به آن خواهیم پرداخت»
 
این پرداختن چیزی نیست جز دسته دسته کردن کسانی که شما در ذهنتان آنان را تصور کرده‌اید . شما در یادداشت اول تصور کرده‌اید که جمعی اندک توانسته‌اند فضای شبستان چندهزار نفری را به گونه‌ای تغییر دهند که سخنران، جلسه را ترک کند و سخنرانی خود را نیمه تمام بگذارد. اما حالا با تماس بی‌شماری از حاضران مواجه شده‌اید که خود را انقلابی و اعتراض را حق مسلم خود دانسته‌اند. این جاست که تصمیم گرفته‌اید دایره خائن و نادان را در ذهنتان تنگ و گشاد کنید! و کمی از جمعیت خائنان کاسته و به جمعیت نادانان بیافزایید!!
 
نوشته‌اید:‌ « کسانی که آن روز شاهد ماجرا بودند و اخلال در مراسم باشکوه و حساس یوم الله 22 بهمن را به شدت محکوم می کردند ولی این توضیح را ضروری می دانستند که اولاً؛ عوامل ایجاد اخلال را نباید با توده های عظیم مردم ولایتمدار و هوشمند شهر مقدس قم که حضور آنان در تمامی عرصه های دفاع از اسلام و انقلاب مثال زدنی بوده است، همسو و همراه تلقی کرد و ثانیاً؛ تعدادی از کسانی که در آن ماجرا با عوامل اخلال همراهی کرده بودند، از ماهیت این حرکت دشمن پسند با خبر نبوده اند و چنانچه کانون این اقدام را می شناختند هرگز با عوامل اخلال همراهی و همزبانی نمی کردند»
 
جالب است که مردم ولایتمدار و هوشمند قم از تشخیص ماهیت این حرکت دشمن پسند، عاجز بوده‌اند و منتظر تحلیل جناب استاد مانده‌اند تا با تکیه بر یک پیامک، هویت آن جریان را برملا ساخته و مردم را از کرده خویش پشیمان سازد!
 
به نقل از همان عده افزوده‌اید: « از برخی مواضع رئیس مجلس ناراضی و حتی عصبانی بودیم و هنگامی که عده ای علیه او شعار دادند، به گمان این که آنها نیز فقط انگیزه ابراز مخالفت و نارضایتی از عملکرد رئیس مجلس را دارند، با آنان همصدا شدیم ولی بعد از آن که مشاهده کردیم تعدادی از شعار دهندگان به سوی رئیس مجلس مهر و... پرتاب می کنند و در پی برهم زدن مراسم باشکوه 22 بهمن هستند، متوجه شدیم فریب خورده ایم و فردای آن روز وقتی یادداشت کیهان را که در آن به کلام حضرت آقا استناد شده و آمده بود ایشان هر حرکت تشنج آفرین را با عبارت «قطعاً خیانت به کشور است» توصیف فرموده اند، احساس گناه کردیم. چند تن از این طیف اظهار می داشتند که بعد از پی بردن به خطای خویش به زیارت حضرت معصومه(س) رفتیم و از شهدا به خاطر گناهی که مرتکب شده و زمینه ای که برای سوء استفاده دشمنان و قاتلان شهدای انقلاب فراهم آورده بودیم، عذرخواهی کردیم. این عده از کیهان گلایه داشتند و می گفتند، خطای آنها را نباید به حساب «خیانت» گذاشت و تأکید می کردند که هرگز نمی دانستیم دست به چه اقدام دشمن پسندی زده ایم.»
خدا را شکر حساب این خائنان هم روشن شده و از اعتراض انقلابی خود به مدد یادداشت کیهان پشیمان شده و استاد را در قامت کشیشی مهربان یافته‌اند تا با اعتراف به گناه، قدری از عذاب وجدان خود بکاهند و خواهش کرده‌اند از دایره خائنان به دایره نادانان، نقل مکان کنند. نکته جالب این است که آن‌ها مهر و کفش پرت نکرده‌اند، تنها اعتراض کرده‌ و شعار بصیرت سر داده ‌اند!
 
باز در ادامه از قول آنان نوشته‌اید: «مقصود ما تنبیه کسانی بود که ماجرای تلخ یکشنبه مجلس را پدید آوردند و تأکید می کردند اگر آقای ... که مقصر اصلی و آغاز کننده آن ماجرای تلخ بود برای سخنرانی آمده بود، از ابتدا به وی اجازه ورود نمی دادیم! و البته کیهان به آنان گوشزد می کرد که در آن صورت هم مرتکب خطای بزرگ دیگری شده بودید»
 
مشخص است که منظور از آقای نقطه چین همان دکتر احمدی نژاد است که مقصر اصلی در استیضاح مجلس آن هم در ماه‌های پایانی دولت بوده است! اما به راستی جناب استاد! شما این درس انقلابی را از کجا آموخته‌اید که نباید به بد اخلاقی مسؤلان نظام اعتراض کرد؟ در کجای قانون اساسی یا وصیت نامه امام راحل قدس سره نوشته است اگر مدیران رده‌بالای کشور چنان غرق بازی کودکانه‌ شدند که در برابر ملت و رسانه‌های جهان، آبروی انقلاب را بردند نه تنها هیچ کس حق اعتراض به آنان را ندارد که بگوید بالای چشمتان ابرو است که آن‌ها حق دارند بی‌آن که خم به ابرو بیاورند و عذر خواهی کنند سخنران جشن انقلاب هم باشند و از وحدت و اخلاق و بهار در بهار سخن بگویند!
 
استاد عزیز! گرچه به آرامی از موضع اول خود که معترضان ( بخوانید خائنان و نادانان)‌ را طرفدار احمدی‌نژاد خوانده بودید، عقب نشسته‌اید اما هنوز از جفایی که در قلمتان به مردم قم روا داشتید پشیمان نشده‌اید.
 
با تکرار مستند خود در باره آن پیامک کذایی نوشته‌اید: « ارسال کنندگان در پی آن بوده اند که اولا؛ جای مقصر اصلی و آغازکننده ماجرای روز یکشنبه استیضاح را با کسی عوض کنند که اگرچه، آغازکننده نبود ولی در پاسخ به آغازکننده ماجرا تندی غیرقابل توجیه و اهانت آمیزی کرده بود. و ثانیا؛ با فرصت طلبی و به قیمت ایجاد اخلال در مراسم دشمن شکن جشن انقلاب، برای مقصود ناشایسته خود به اصطلاح «سند» بتراشند و- همانگونه که بلافاصله دست به کار شدند- اخلال یاد شده را به حساب حمایت مردم قم از جریان متبوع خود بنویسند!! البته این نوشته به اندازه ای بی رنگ و ناشیانه بود که خوانده نشد»‌
 
آری! مردم قم که متوجه این نقشه‌های پیچیده نمی‌شوند! اما باید تأیید کنم چنین پیامک‌هایی هم در قم نوشته و خوانده نشده است! شاید جریان مخوف و هولناکی پشت ماجرا است که شماره هیئت تحریریه کیهان را به دست آورده و این متن‌های بی‌رنگ و ناشیانه را پیامک می‌کند تا سند بتراشد!
 
استاد اهل بصیرت! نوشته‌اید: « اخلال در مراسم 22 بهمن قم اقدامی عجولانه بود که برای کاستن از آثار شکننده این شکست طراحی شده بود که هرچند این پروژه با صحنه گردانی پشت پرده و مشترک برخی از عوامل حلقه انحرافی و اصحاب فتنه در شهر مقدس قم و آن هم در یوم الله 22 بهمن کلید خورد و شماری از شرکت کنندگان در مراسم را فریب داده و به بازی در میدان دشمن کشانید ولی در نهایت از این ترفند طرفی بسته نشد»‌ البته این شماری ، قریب به چند هزار نفری بودند که در شبستان امکان حضور داشتند و باقی مردم هم در خیابان‌ها همه یک صدا در حال اعتراض بودند. برای اثبات این ادعا نیازی به پیامک ندارم. شما که با کارشناسان و مدیران ارشد نظام ارتباط دارید، درخواست کنید یک حلقه از فیلم آن روز را که کامل ضبط شد در اختیارتان قرار دهند شاید چهره کسانی که در همان صحنه در حال پیامک زدن بودن شناسایی کنید.
 
و بالاخره نوشته‌اید: «اگرچه بسیاری از برادرانی که در ماجرای اخلالگری روز 22 بهمن شهر مقدس قم به اصل ماجرا پی برده و از اقدام دشمن پسند خود پشیمانند ولی درباره گلایه آنها از کیهان باید گفت؛ صورت مسئله عوض نشده است و همانگونه که رهبر معظم انقلاب در کلام حکیمانه خود هشدار داده اند «هرکس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعا به کشور خیانت کرده است». این هشدار تغییر نکرده است که استناد کیهان به آن قابل تغییر باشد. و البته همانگونه که در یادداشت کیهان نیز آمده بود، خیانت متوجه کسانی است که اخلال آن روز را ایجاد کرده بودند و به یقین حساب کسانی که بی خبر از اصل ماجرا وارد صحنه شده بودند از آنها جداست و بدیهی است که خطای آنان هرگز به حساب «خط» منحرفان و فتنه گران نوشته نمی شود و چنانچه از یادداشت کیهان اینگونه برداشت شده باشد، توضیح بیشتری که در این نوشته آمده است می تواند نفی شائبه یاد شده تلقی شود و آخر دعوانا، «أن الحمدلله رب العالمین».
 
باید هم از این همه تیزهوشی که به رسوایی خائنان و نادانان انجامیده است، الله را شکر کنید البته اللهی که با خدای آن پیامک و آن اطلاعیه فرق دارد! اما یک پرسش کلیدی باقی می‌ماند: اگر همه هشدار کیهان، مستند به سخن گهربار رهبری است که باید هم باشد، می‌شود مشخص کنید منظور از واژه »مردم» در عبارت «هرکس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعا به کشور خیانت کرده است» کیست؟ به نظر شما چند صدهزار نفر معترض انقلابی قم مردم نیستند؟ این هر کس کیست؟ رؤسای سه قوه که نیستند؟ مسئولانی نیستند که یکی از همان قهرمانان روز سیاه مجلس را به جمع مردم انقلابی قم دعوت کرد؟ سخنران همان مراسم نیست که با لجاجت خود کفر عده‌ای را درآورد؟ یا همان عده‌ معدودی هستند که حاشیه ساز شدند و حریم شکستند؟
شما کجا ایستاده‌اید؟ این دایره‌‌های کوچک خائنان و نادانان را در گوشه ذهنتان رها کنید و به مردمی انقلابی و بصیر فکر کنید که به رسالت انقلابی خویش عمل کردند و هرگز با این هیاهوی رسانه‌ای و پررنگ کردن حاشیه‌ها دست از حماسه‌سازی بر نخواهند داشت.
 
در پایان خواهش می‌کنم به این پرسش پاسخ دهید که مردم قم اگر در چنین روزی که با یکی از سران بداخلاق توبه نکرده مواجه شدند، اعتراض نمی‌کردند پس کی و کجا اعتراض می‌کردند؟
 
به نظر شما اگر مردم قم قول بدهند دست بسته و پا برهنه در یک حسینه که مهر ندارد بنشینند آیا مسئولان حاضرند در راستای فرمایش رهبر معظم انقلاب و مطالبه مردم به پاسخ‌گویی بپردازند؟
 
آیا رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید ما قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟ وصیت امام و عشق به رهبری را باور کنیم یا میدان‌داری آقازاده‌هایتان را؟
 
آیا رئیس قوه مجریه حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید تو را چه به چسبیدن به جریان انحرافی با آن اتهامات بلندبالایی که برادر شریعتمداری برایش قطار می‌کند و تو را که با شعار امام که »مکتب ما مقصد ما است»‌ چه شد که رسیدی به شعار بهار و گل و منگل!
 
آیا رئیس قوه قضائیه حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید چطور وبلاگ نویسان حزب اللهی و طلبه سیرجانی و زورگیران آفتابه دزد در اسرع وقت به مجازات می‌رسند اما دانه درشت‌ها در کانادا به ریش ما می‌خندند!
 
آیا رئیس قوه مقننه حاضر است در بین مردم انقلابی قم حاضر شود و بگوید چرا عنان مجلس را به دست یک آقازاده سپرده تا روزی سوال از رئیس جمهور را علم کند و روز دیگر وقت مجلس را برای اصلاح قانون آن بگیرد و روز دیگر امضا جمع کند برای سؤال از رئیس جمهور و نفهمد امروز مصلحت نظام این نیست تا رهبری فرمان قعود بدهد و برای جبران آن بهانه‌ای دیگر برای استیضاح وزیر در چند ماه آخر دولت بیابد و مجلس آرایی کند و بیافریند آن تابلوی کریهی که دشمن را شاد و مردم را ناراحت کرد؟
 
استاد عزیزم! شریعتمداری انقلابی اهل بصیرت! آیا اگر مردم انقلابی قم اعتراض نکنند به نظرتان رجال نابالغ سیاسی اعتراض می‌کنند؟ آیا حس نمی‌کنید از کاروان مردم اهل بصیرت قم جا ماندید؟ از جسارت من بگذرید که اگر این واگویه‌ها را به استادی چون شما نمی‌گفتم پس به که می‌گفتم؟ دل خون است و قلم سرخ! بگذار شرحه شرحه شود صفحه تاریخ از این غم. دلم برای خمینی تنگ شده است این ها همه بهانه بود!
حامد عبداللهی
  • سیدحمید مشتاقی نیا

رونمایی از نسل جدید امت حزب الله!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۱۱ ق.ظ


آقا گیر ندهید به ظاهر ملت٬ گیر می دهند به خودتان!

قبول کنید نمی شود به ظاهر کسی قضاوت کرد آدم خوبی است یا نه. آمدیم معیارها عوض شد٬ فضا برگشت... آن وقت به ظاهر شما هم گیر می دهند و حالتان گرفته می شود.

احتمال نمی دهید چند سال بعد به خاطر ریش و پشم و یقه تان بگویند ضدانقلاب شده اید؟!

می گوئید نه؟! باور نمی کنید؟ به این تصاویر نگاه کنید. این عکس ها مربوط می شود به راهپیمایی ۲۲بهمن امسال. چند سال بعد شکل و قیافه نسل جدید امت حزب الله این طوری است:

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بیانیه شورای هماهنگی حزب الله کشور در حمایت از طلبه سیرجانی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۳۰ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم

امام خامنه ای : عناصر مومن خودی را هر جا که هستند گرامی بدارید...

به عناصر خودی تکیه کنید

با تبریک و گرامی داشت سی و چهارمین سالگرد انقلاب اسلامی بدینوسیله  حمایت قاطع خود را از اقدام های صحیح ،مستمر ، انقلابی ، و مخلصانه جناب حجت الاسلام علیرضا جهانشاهی معروف به طلبه ی سیرجانی اعلام میداریم. جوانان انقلابی ، عدالت را که یکی از اهداف اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی است و همواره مورد تا کیید و دغدغه امام خمینی و امام خامنه ای بوده ومی باشد در عرصه ی مطالبه ، کار، تلاش ، فداکاری و قانون مندی  می دانندو بر این باورند که راه حل مسائل ومشکلات را در بیانات و دید گاهها ی ولایت باید جستجو کرد ، وبر اهداف و آرمانهای انقلاب می بایست پای فشرد و روحیه جهادی و انقلابی را حفظ و تقویت کرد .

دنیا طلبی ، محافظه کاری ، بی توجهی به ارزش ها و تشخیص های غلط موجب ضربه زدن به عدالت گشته و باعث جفا به فرزندان انقلاب شده است ، این موضوع مهم را نباید دست کم گرفت و در پایان ضمن سپاس و قدر دانی از زحمات و ایثار چندین ساله حجت الاسلام جهانشاهی که مورد عنایت و تشکر رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفته است و همچنین برادر بسیجی محسن شیرازی که برای مطالبه ی عدالت هزینه داده است از این دو فدائی  ولایت درخواست داریم پیشنهاد کفالت که از طرف  شورای  هماهنگی  حزب الله کشورکه در جلسه ی 20/11/91مطرح شده است را بپذیرند  و با تلاشی مضاعف و مصمم تر از گذشته در مسیر عدالت طلبی تلاش نمایند .

شورای هماهنگی حزب الله کشور

  • سیدحمید مشتاقی نیا