اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است

هما روستا؛ از کرخه تا راین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ

اسامی و بیوگرافی بازیگران فیلم از کرخه تا راین با نقش ها +عکس ها و داستان  جدید 1402 🖤 حرف تازه

 

دیشب ساعت نوزده، زدم شبکه نمایش ببینم هفته دفاع مقدس چه فیلمی دارد. از کرخه تا راین داشت. پشت کردم به تلویزیون و چون فیلم را از حفظ بودم شروع کردم به ور رفتن با گوشی اما صدای فیلم را می شنیدم. در ذهنم سوال شد خانم هما روستا که این نقش را خوب بازی کرده در آمریکا دفن شده یا بعد از مرگ، پیکرش را به ایران آوردند؟ رفتم سراغ پروفسور گوگل. معلوم شد در بهشت زهرا دفن است؛ اما یک نکته برایم جالب بود. تولد و مرگ مرحومه درست در یک روز قرار داشت که آنهم چهارم مهر بود. حالا نمیدانم از کرخه تا راین صرفا به مناسبت هفته دفاع مقدس داشت پخش میشد و اتفاقی با شب سالگرد فوت این خانم مصادف شد یا یکی حواسش بود و برنامه را اینطور ریخت؟

به هرحال فارغ از سوابق و گرایشات فکری و فرهنگی و سیاسی خانم روستا که بزرگ شده شوروی و ساکن آمریکا بود و مرحوم پدرش که گویا از بزرگان حزب کمونیسیت به شمار می آمد، بابت نقش خوبی که در این فیلم دفاع مقدسی بازی کرد و تاثیر بسزایی که در دیده شدن بخشی از واقعیت دردناک جنگ و پرده ای از مظلومیت ملت ایران داشت، غفران و شادی روحش را از خدا مسألت دارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آدمها آدم هستند!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۵۶ ق.ظ

قابی از فرزاد حسنی و آقای بازیگر در قلب کربلا

 

فرزاد حسنی و ارسلان قاسمی در این عکس دیده می شوند که رفته اند کربلا. همین ارسلان قاسمی گاهی عکس منتشر میکند در حال بازی با سگ خانگی. مشابهش نفیسه روشن است. او هم بانوی هنرمند مذهبی است اهل مشهد و کربلا رفتن اما یکهو تصویری از حشر و نشرش با حیوان خانگی منتشر میکند که به یقین مخالف سبک زندگی ملی و دینی است.

تفسیر علت رفتارهای متناقض سلبریتی ها بماند برای بعد. نکته این است اصلاً قرار نیست ما سلبریتی محور باشیم. اینکه شکل گیری باورهای عمومی را به کنش های فرهنگی اجتماعی عده ای منحصر بدانیم حتی اگر روحانی و عالم دینی باشند هم اشتباه است چه برسد به جماعت سلبریتی.

معیارهای دینی و اعتقادی ما روشن است. هر جا هر کس بر مبنای دین حرکت کرد یک دمت گرم نثارش میکنیم، نکرد ساز مخالف میزنیم و نقدش می کنیم. مهم این است هیچکس را صد در صدی و مطلق ندانیم. نه به صرف اشتباه فرد او را کاملاً اهل باطل بدانیم و نه به خطر کار خوبش او را مطلقا خوب و درستکار بشماریم. همین.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک مجموعه تلویزیونی موفق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ

آقای قاضی | شبکه 2

 

مجموعه تلویزیونی آقای قاضی، هزینه تولید اندکی داشت لااقل به نسبت اکثر سریالها و فیلمهای تلویزیونی. یک علتش صحنه ثابت و تئاتر گونه آن است که فقط یک بار هزینه لوکیشن و دکور روی دست تهیه کننده گذاشت، یک علت هم عدم به کارگیری جماعت سلبریتی است.

حالا یک سریال تلویزیونی بدون حضور بازیگران مطرح و بدون صحنه سازی ها و طراحی و لوکیشن های متفاوت و بریز و بپاش های معمول سینما و بی اعتنا به جاذبه های فریبنده رسانه های تصویری در بستری ساده و داستان محور توانسته خیل عظیمی از مردم را مشتری ثابت و پیگیر خود قرار دهد.

آن طور که در رسانه های مجازی و در بین اقشار مختلف مردم می بینم مجموعه تلویزیونی آقای قاضی که شبها ساعت 21 از شبکه دوم سیما پخش میشود در جذب مخاطب موفق عمل کرده و این ویژگی را داراست الگویی ایرانی و سالم و کم هزینه از اثرگذاری رسانه ملی بر ذهن مخاطبان را ترسیم نماید.

نکته دیگری که میتواند امتیاز مثبت آن باشد توجه به داستان های معمول زندگی مردم است که کم و بیش در حیات روزمره جامعه جریان دارد. ذائقه مخاطب ایرانی این گونه است که به سریالهایی که به جای تکنیک های سینمایی یا خیال پردازی های دور از واقع به زندگی معمول مردم عادی جامعه توجه نشان داده اند علاقه بیشتر و بهتری نشان می دهد.

از بعضی نقدهای ریز که بگذریم محتوای این مجموعه در آموزش بعضی نکات حقوقی و قانونی بین شهروندان نیز کارایی مطلوبی دارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از شانس ما!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۱۰ ق.ظ

اگر محمد صادقی در انگلیس بود چه رفتاری با وی انجام می‌شد؟+ فیلم و عکس |  خبرگزاری فارس

 

محمد صادقی پیش تر در مصاحبه ای گفته بود که پدرش بابلی و مادرش اهل آمل است! البته مازندران فرهیختگان بسیاری دارد حالا بعضی هم اینطوری تو زرد از آب در می آیند. قابل توجه بعضی عزیزانی که اصرار دارند به هر قیمتی شده همسر شمالی پیدا کرده بلکه به این واسطه جای پایی برای اقوام در نقاط خوش آب و هوا پیدا کنند!

این بابا را اینطور نگاه نکنید چلغوز و مسخره است، همین فردا پس فردا که آزاد شود می رود آنطرف آب و میشود رهبر اپوزیسیون، محمد حسینی را که یادتان هست و ایضا حمید فرخ نژاد و شاهین نجفی و علی کریمی و...

گذشت آن زمانی که لیدرهای جریانهای سیاسی و فکری با هر گرایش مادی یا معنوی، چپ یا راست، از میان فرهیختگان و اندیشمندان و فضلای جامعه بودند الان هر کی لمپن تر و دلقک تر و پخمه تر باشد ادعایش برای راهبری فکری جامعه بیشتر است و پخمه تر از آنها هم جماعتی هستند که سر را پایین انداخته و دنبالشان راه می افتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لباس، پرچم فرهنگ و تمدن

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۰۷ ق.ظ

 

نمایشگاه تمدن و لباس زنان ایرانی با حضور مدیرکل دفتر سازمان ملل، سفیر و نماینده دائم کشورمان نزد ملل متحد در ژنو و جمعی از سفرا، دیپلمات‌ها و کارکنان سازمان‌های بین‌المللی و علاقه‌مندان به هنر و فرهنگ ایرانی افتتاح شد.

 

چند سال پیش ذیل قراردادی با یکی از موسسات پژوهشی، پیرامون مد و لباس تحقیقاتی داشتم که برای خودم در خور توجه و جذاب بود. زیباترین و بهترین طرحهای دوخت و دوز لباس را میتوان در همین آموزشگاههای هنر و طراحی لباس خودمان پیدا کرد. لباسهایی که طراحی آن بر مبنای فرهنگ بومی و حفظ اصالتهای ملی است و از قضا پوشیدن آن باعث آسایش و راحتی بوده و برخلاف بعضی مدهای صرفا زیبا و وارداتی اینطور نیست که فرد استفاده کننده خداخدا کند زودتر میهمانی تمام شده و آن را از تنش بیرون کند.

نکته اینجاست تا زمانیکه تبلیغات خوبی از طرف صدا و سیما مثلا استفاده بازیگران محبوب سریالهای تلویزیونی از مدها و طراحی های ایرانی صورت نگیرد همچنان باید شاهد انزوای هنر طراحی لباس بومی و جولان مدها و طرحهای آزار دهنده و اغلب ضدارزشی و هویت ستیز غربی باشیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یا للعجب!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۱۵ ب.ظ

بازخوانی ماجرای شلیک آمریکا به هواپیمای ایرانی در خلیج فارس + جزئیات - ایمنا

 

امروز سالگرد سرنگونی هواپیمای مسافری ایران در 12 تیر 1367 توسط ناو وینسنس ایالات متحده در آبهای نیلگون خلیج فارس است.

خواستم مطلبی بنویسم با این موضوع که چرا این دست سوژه ها توسط هنرمندان و به خصوص قشر سینماگر به ندرت مورد توجه قرار میگیرد. از روی کنجکاوی سری به ویکی پدیا زدم که دیدم بعله طبق معمول روایت دست اول را هم به دشمن باخته ایم. در این روایت که نخستین پاسخ جستجوگران اینترنتی است جمهوری اسلامی مقصر اشتباه آمریکا در هدف قرار دادن هواپیمای مسافری شناخته شده است!

اندکی تحقیق پیرامون این واقعه دلخراش نشان می دهد که تجهیزات ناو جنگی آمریکا آنقدری پیشرفته بود که حتی اگر پاسخی از سوی خلبان پرواز دریافت نمی کرد در روز روشن متوجه تفاوت هواپیمای بزرگ مسافری با اف 14 بشود. جالب آنکه ایالات متحده، خودش این اشتباه را پذیرفته و حاضر به پرداخت غرامت شده اما بعضی هموطنان همچنان اصرار دارند نیروهای مسلح ایران را به دلیل درگیری قایقهای تندرو با ناوگان دریایی آمریکا مقصر هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافری تلقی نمایند!

می ماند این پرسش تاریخی که چرا کاخ سفید به فرمانده ناوگانی که چنین اشتباه دهشتناکی را رقم زده بود جایزه داد؟!

و این پرسش مهم که اساسا ناو جنگی آمریکا در آبهای ایران چه میکرد و این اقدام در تغییر موازنه جنگ با رژیم صدام چه نقش پررنگی داشت؟

هنر و رسانه در ایران چه وقت قرار است در خدمت بیان حقایق تاریخی و بیدار سازی وجدان عمومی در بیاید؟

غرب که همواره در مقابل جنایات ضد بشری رژیم صدام در بمباران شیمیایی مناطق مسکونی کشورمان سکوت کرده و پناهگاه جانیان خبیثی چون منافقین بوده که دستشان در خون هزاران مرد و زن و کودک بیگناه آلوده است چگونه امروز با اهرم رسانه و البته به برکت روح خودباختگی و تغافل بعضی هموطنان به قبله گاه آزادی و ملجأ حقوق بشر در ذهن عده کثیری تبدیل شده است؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدایی که ما باشیم!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۵ ب.ظ

راز و نیاز با پروردگار در مسجدالحرام

 

سر مزار خدا که رفتید سلام ما را هم برسانید. سالهاست که او را به خاک سپرده ایم. جعبه سنگی یادمانش را زیارتگاه برآوردن حاجتمان می دانیم. حج را در حاجت معنا کرده ایم و حجت و دلیلش را از یاد برده ایم. خدای خوب، خدای مرده است. روح بزرگ از دست رفته ای که گاه میتوان با اتکال به او دستی بر قضا برد لقمه ای بیشتر غذا خورد و نفعی بیشتر به جیب زد. خدایی که مسبب همه بدبختی های ماست و خیری ندارد مگر آنگونه که ما می نوازیم ناز و زیبا به رقص آید.

خدای زنده دردسر دارد. نگرانی که تو را می بیند، شعور دارد، برنامه دارد و هدایتگر است. خدا زمانی خداست برای ما که خوب و حرف گوش کن باشد.

سر قبر خدا که رفتید از طرف ما هم فاتحه ای بخوانید. روحش شاد. هر چه سنگ و ننگ است نثار شیطان که قاتل خداست. ما فقط روزی چند بار در تشییع او شرکت می کنیم و زیر تلّی از خاک نسیان مدفونش می سازیم. بقیه تقصیرها بر گردن شیطان رجیم است. در دعوای رجیم و رحیم، ما بی طرف هستیم. صرفا چون خدا بزرگ است و زور بیشتری دارد کمی هوای ابلیس را داریم. برای خدا قبر درست کردیم، برای شیطان سنگ پرت میکنیم و قصه این دعواها را به تاریخ سپرده ایم. راه خودمان را می رویم و با این دو قطبی ها کاری نداریم. حالا گاهی شیطان خوشش می آید گاهی خدا. اصلا چه کسی گفت این دو با هم قابل جمع نیستند؟ اتحاد چه اشکالی دارد؟ چرا همه اش قهر و دعوا؟ چنگ و دندان؟ ما بین خدا و شیطان سازش بر قرار میکنیم. مگر قرار نیست همه چیز در خدمت انسان باشد؟ خدایی که نگذارد گاهی شیطنت کنیم که خدا نیست. توحید یعنی یگانگی، باور وحدانیت. انیگونه که نمی شود بین خدا و شیطان سرگردان باشیم. خدا و شیطان را که ذیل وجود خودمان تعریف کنیم وحدت برقرار می شود. هر جا خوشی و لذت است با شیطانیم هر جا مشکل و نقص و ضعفی بود از خدا کمک میخواهیم. اعجوبه جهان هستی، ماییم!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

لبخندگل زیباست

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۳:۵۲ ب.ظ

عکس لبخند گل - عکس نودی

 

وقتی به گل ها نگاه می کرد خیلی خوشحال می شد. توی دلش می گفت: مگه از گل قشنگ تر هم داریم؟

گل ها رنگ های مختلفی دارن. یکی از یکی زیباتر هستن. انگار دارن به همه لبخند می زنن. گاهی با خودش می گفت: کاش من هم مثل گل ها بودم. همیشه زیبا بودم و همیشه آدم ها با دیدن من خوشحال می شدن و روی لبشون لبخند می نشست.

اون روز وقتی هیزم های پیرمرد رو زمین گذاشت، کمرش رو صاف کرد، عرق صورتشو پاک کرد و خواست از او خداحافظی کنه احساس کرد تو چشم های پیرمرد اشک حلقه زده.

پیرمرد کلاهش رو از روی سرش برداشت و از روح الله تشکر کرد که با این قد کوچیکش به او کمک کرده و اینهمه هیزم رو که برای فروش جمع کرده به پشتش کشیده و تا خونه اون آورده. دست های پیرمرد دیگه قوت سابق رو نداشت و زود خسته می شد. لباس های روح الله کثیف شده بود. با دست زد روی لباسهاش و خاک ها رو ریخت.

روح الله لا به لای درخت های جنگل می دوید و بازی می کرد. پیش خودش می گفت: زیباترین موسیقی دنیا همین صدای پرندگانه.

بعضی از بچه های همسایه اسباب بازی داشتن. او دید که خواهر کوچکش اسباب بازی نداره. یک بار که داشت بین درخت های جنگل می چرخید فکری به خاطرش رسید. تکه هایی از چوب درخت هایی که روی زمین ریخته بود رو جمع کرد. به چوب ها که نگاه می کرد هر کدوم شبیه یه اسباب بازی بودن. با اونها تفنگ و عروسک چوبی و تیر و کمون درست کرد و برد هدیه داد به خواهرش.

خواهرش با دیدن این همه اسباب بازی خیلی خوشحال شد. وقتی خندید قیافه ش شبیه گل ها شده بود حتی از گل ها هم زیباتر.

اون روز که بین راه مدرسه با هم قرار گذاشتن و چکمه هاشون رو با هم عوض کردن باز هم خواهرش مثل گل ها شده بود. هوا بارونی بود و زمین حسابی گلی شده بود. خواهر کوچولو باید صبح ها به مدرسه می رفت و روح الله که دو کلاس بالاتر بود بعد از ظهرها.

ظهر با هم قرار میذاشتن جایی وسط جنگل می ایستادن و چکمه هاشون رو عوض می کردن. به نوبت از چکمه سالم استفاده می کردن که جوراب هاشون تمیز بمونه. اونی که می خواست خونه بمونه چکمه پاره رو با خودش می برد.

پدر و مادرشون وقتی متوجه شدن بچه ها از اونها نخواستن که براشون چکمه نو بخرن به هم دیگه نگاه کردن و لبخند زدن. خدا رو شکر کردن که بچه های خوبی دارن.

چند بار سر سفره هم وقتی روح الله بهانه می آورد که زیاد گرسنه نیست تا سهم بیشتری از غذا به برادرها و خواهرهاش برسه خوشحالی اونها رو می دید خودش هم ته دلش احساس خوبی پیدا می کرد و آروم طوری که بقیه متوجه نشن زیر لب لبخند می زد.

بعضی بچه ها وقتی فهمیدند روح الله برای خواهرش اسباب بازی درست کرده ازش خواهش کردن برای اونها هم این کار رو انجام بده. روح الله دلش نیومد ناراحتشون کنه. رفت جنگل و باز هم چوب هایی رو جمع کرد و با چسبوندن و بستن اونها تونست چند اسباب بازی خوشگل درست کنه و به دوستاش هدیه بده. دوست های روح الله اسباب بازی ها رو می گرفتن و دنبال هم دور درخت ها می دویدن و کنار گل ها می ایستادن و لبخند می زدن. روح الله هم از خوشحالی اونها خوشحال می شد.

یک روز روح الله داشت توی ده قدم می زد. چشمش به پیرزنی افتاد که میوه و سبزی های فراوونی رو داره با خودش به سمت جاده می بره. معطل نکرد. پیرزن نفس نفس می زد و معلوم بود حسابی خسته شده. روح الله دوید و رفت جلو و سلام و علیکی کرد و سبد میوه ها رو از دست پیرزن گرفت تا براش ببره سر جاده.

پیرزن خیلی خشوحال شد و دعاش کرد. گفت که اینها رو باید ببره شهر بفروشه. تا لب جاده باید بره بایسته تا مینی بوس از راه برسه. از گرم شدن هوا گله داشت و می گفت که دیگه پیر شده و قوّت گذشته رو نداره و بردن این همه میوه و سبزی تا سر جاده براش سخت شده. بعدش هم شروع کرد درد و دل کردن و از اوضاع زندگی خودش و بچه هاش تعریف کرد. روح الله ساکت بود و حرف های پیرزن رو گوش می داد. گاهی توی دلش می گفت ایشالله یه روز بزرگ میشم میام به این پیرزن یا همه اونهایی که نیازمند هستن کمک می کنم، می برمشون دکتر، براشون لباس خوب می خرم و...

تو همین فکرها بود که دیگه رسیدن به سر جاده. روح الله خواست برگرده اما فهمید حرف های پیرزن هنوز تموم نشده و باز هم دلش می خواد از خاطرات خودش تعریف کنه.

چیزی نگفت لبخند زد و ایستاد تا پیرزن باز هم براش حرف بزنه و دلش سبک بشه.

بالاخره صدای مینی بوس از دور شنیده شد. پیر زن هم متوجه شد که دیگه باید خداحافظی کنه.

شروع کرد برای روح الله دعا کردن. از خدا خواست که عاقبت به خیر بشه و به آرزوهاش برسه. گفت: پسرم خودم فهمیدم که این سبد میوه چقدر برات سنگین بود اما با همین قد کوچیکت اونو واسه من تا این جا آوردی و هیچی نگفتی. خودم فهمیدم کار داری و میخوای بری اما دیدی دلم میخواد حرف بزنم ایستادی و باز هم به حرف های من گوش دادی تا دلم سبک بشه و خوشحال بشم. الهی خدا هم تو رو خوشحال کنه.

مینی بوس که رسید جلوی پای پیرزن ترمز کرد. شاگرد راننده در رو باز کرد و انگار که از قبل پیرزن رو می شناخت کمک کرد تا میوه ها و سبزی ها رو ببره داخل مینی بوس.

پیرزن باز هم برگشت و موقع خداحافظی به صورت روح الله نگاه کرد. لبخند قشنگی روی لبهاش بود. روح الله با خودش گفت این پیرزن از هر گلی زیباتره.

مینی بوس غرشی کرد و راه افتاد. شاگرد راننده هم که متوجه شده بود روح الله نسبتی با پیرزن نداره و فقط واسه کمک تا این جا اومده سرشو از پنجره بیرون آورد و برای او دست تکون داد.

روح الله به گل های کنار جاده نگاه کرد. با خودش گفت: آدم ها وقتی لبخند میزنن از گل ها هم قشنگ تر میشن. اگه میخوایم دنیا قشنگ تر بشه باید کاری کنیم آدم های بیشتری لبخند بزنن.

خودش هم لبخندی زد و دوید طرف روستا. چشمش به بادبادک ها افتاد. بادبادک هایی که با دست های خودش برای بچه ها درست کرده بود. روی اونها با ذغال، چشم و ابرو و دماغ و دهن کشیده بود. بادبادک ها توی باد می چرخیدن و چشم تو چشم روح الله لبخند می زدن.

یادش اومد حالا که هوا گرم شده و تابستونه و بارون کمتری می باره باید حواسش بیشتر به گل ها باشه و بهشون آب برسونه.

(داستان کودک با الهام از خاطرات شهید مدافع حرم سید روح الله عمادی)

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحش شاد

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۱۴ ب.ظ

هنر نیوز - سریال «وضعیت سفید» به کنکاش روابط آدم‌ها می‌پردازد

 

راستش را بخواهید آنقدر سلبریتی ها گند زده اند و با روحیه تفرعن و تبختر و خودستایی و ... جامعه را به سراشیب سقوط سوق داده اند که وقتی به هنرمندی بی حاشیه میرسیم باید بیشتر قدرش را بدانیم.

در میان جماعت خودباخته ظاهرنما و سطحی نگری که اغلب نه به همسرشان وفادار می مانند و نه به حیات خدادادی شان چه برسد به میهن و مردم، امثال اسماعیل سلطانیان را باید سر دست گرفت. نقش آفرینی های او در تئاترهایی که در جبهه های نبرد اجرا میشد از جمله صفحات ارزشمند کتاب هنر در تاریخ دفاع مقدس است. روحش شاد و همنشین شهدا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دریغ از یک تحقیق ساده

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۵۹ ب.ظ

وصیت نامه ی شهید احمد مشلب

 

خانه مستند انقلاب اسلامی و سازمان فرهنگی رسانه ای اوج با همکاری سفارت ایران در بیروت و صرف هزینه و به کار گیری خدم و حشم یک مستند نیم ساعنه درباره زندگی شهید رعنای حزب الله، احمد محمد مشلب ساخته اند که در اشتباهی عجیب دوبار ابتدای فیلم مدعی میشوند پدر احمد هم به شهادت رسیده است! در حالی که به خودشان زحمت نمی دهند تصویری از مزار این پدر شهید فرضی و یا لااقل عکسی از چهره او نشان بدهند. زحمت نکشیده اند حتی وصیتنامه شهید را بخوانند که خطاب به پدرش عباراتی را به یادگار گذاشته است. لااقل از سلام بدرالدین، مادر شهید سوال میپرسیدند همسرش کجاست به آنها میگفت در قید حیات بوده و کسب و کاری دارد.

دوستانی که مدعی تولید کار هنری بین المللی هستند دستکم بدیهیات پژوهشی را مراعات کرده که اثرشان در کشور هدف مورد تمسخر و طرد قرار نگرفته و دم و دستگاه عریض و طویلشان بی اعتبار نشود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حواست هست کجا ایستاده ای؟

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۵۹ ق.ظ

بگو بخند | شبکه نسیم

 

برنامه بگو بخند را دوست دارم و گاهی نگاه میکنم. داوران برنامه هم چهره های محبوبی هستند اما خب باید دقت کنند که در چه جایگاه حساسی قرار دارند و یک حرف و نکته و حرکت آنها ممکن است چه بازخوردی در افراد یا حتی جامعه داشته باشد.

دو شب پیش دو جوان 18 و 20 ساله نمایشی را اجرا کردند که البته ضعیف بود. داوران برنامه بی رحمانه و بدون در نظر گرفتن این واقعیت که به صرف یک کار نمیتوان درباره تمام توانایی های هنری فرد قضاوت کرد از آن دو جوان خواستند برای همیشه از عرصه بازیگری کنار رفته و حتی در این باره اظهار نظر هم نداشته باشند! آقای شکیبا از آنها خواست دنبال رشته دیگری بروند، بنفشه خواه با تمسخر گفت در اول دبستان از این دو بهتر تئاتر کار می کرده است و اگر در این سالها اعتماد به نفس مشابه آنها را داشته حتما به جایی میرسید، خانم نظام دوست اجازه نظر دادن به آنها را نداد و با خشم گفت که حق ندارند تئاتر آزاد را زیر سوال ببرند، برق نورد هم با عتاب سخن گفت و...

هر سخنران و نویسنده و بازیگری ولو موفق باز هم گاهی کار ضعیف ارائه می دهد. داوران برنامه باید حواسشان باشد جلوی چشم هزاران بیینده این طور توی ذوق دو جوان نزده و صرفا درباره همان چند دقیقه کاری که ارائه شده نظر بدهند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هنرمند یعنی آلپاچینو در 83 سالگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۰ ق.ظ

اتفاق جذاب برای آل پاچینو در ۸۳ سالگی

 

بازیگر «پدرخوانده» که پیش از این یک پسر ۳۳ ساله و یک دوقلوی ۲۲ ساله از ازدواج‌های قبلی‌اش دارد، در انتظار تولد چهارمین فرزند خود از شریک زندگی جوان و ۲۹ ساله خود «نور الفلاح» است. او در سال ۲۰۱۴ درباره پدر بودن با نیویورکر صحبت کرد و گفت که داشتن فرزند، حلقه مفقوده‌ای بوده است که او از زمانی که پدرش او و مادرش را در کودکی ترک کردند، احساس می‌کرده است.

او همچنین گفته بود: «آگاهانه می‌دانستم که نمی‌خواهم مانند پدرم باشم. من سه فرزند دارم و در قبال آنها مسؤولم، من بخشی از زندگی آنها هستم. وقتی من نیستم، برای من و آنها ناراحت‌کننده است».

«رابرت دنیرو» ستاره هم‌نسل «آل پاچینو» نیز اخیرا اعلام کرد که در سن ۷۹ سالگی برای هفتمین بار پدر شده و نوزاد هفتم او به تازگی به دنیا آمده است. با تولد نوزاد جدید، تفاوت سنی میان «درنا» فرزند ارشد دنیرو و کوچکترین بچه او ۵۱ سال است.

رافائل که ۴۶ سال دارد،  الیوت ۲۵ ساله و هلن گریس ۱۱ ساله به همراه یک دوقلو به نام‌های آرون و جولیان که حالا ۲۷ سال دارند، دیگر فرزندان «رابرت دنیرو» هستند.

«مخمصه» ساخته «مایکل مان» (۱۹۹۵)، قسمت دوم فیلم «پدرخوانده» محصول سال ۱۹۷۴ به کارگردانی «فرانسیس فورد کاپولا»، «قتل عادلانه» به کارگردانی «جان اونت» و «مرد ایرلندی» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» ۲۰۱۹، فیلم‌هایی هستند که این دو ستاره بزرگ سینما در کنار هم مقابل دوربین رفته‌اند.

ایسنا

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی ادا اطوارت داد غربی ها را در می آورد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۲۲ ق.ظ

frauenfilmfest

 

مهشید آهنگرانی، دختر منیژه حکمت و خواهر پگاه آهنرانی است. او چند سال پیش به بهانه تحت فشار بودن و عدم وجود امنیت سیاسی در ایران از کشور کانادا درخواست پناهنگی کرد که مورد موافقت قرار گرفت.

حالا دولت کانادا گذرنامه او را رصد کرده و متوجه شده وی در یکی دو سال اخیر بارها به ایران سفر داشته است. یکبار به خاطر سر زدن به مادر، یکبار به بهانه ساخت فیلمی در انتقاد از حکومت ایران! یکبار به بهانه پیگیری بازداشت خواهرش و...

دولت کانادا هم صدایش درآمده که تو اگر در ایران از امنیت کافی برخوردار نیستی چطور میتوانی اینقدر آزادانه به این کشور سفر کرده و حتی به قول خودت در تولید فیلمی بر ضد حاکمیت آن سهم داشته باشی؟ 

گویا دولت کانادا قصد لغو اقامت و پناهنگی مهشید خانم را دارد و ایشان هم که مثل اغلب روشنفکرنماها غرب را کعبه آمال می دانست زبان به انتقاد گشوده و قوانین مهاجرت دولت فخیمه کانادا را ناعادلانه خوانده است!

دروغ گفتن، خودپسندی و منفعت طلبی گویا از ذات سلبریتی ها قابل تفکیک نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خدا در سینما هم هست!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۱۵ ق.ظ

پوستر فیلم «غریب» رونمایی شد

 

اگر قرار باشد به تهیه کننده ای سفارش بدهید بابت فلان حرکت تخریبی و تهاجمی دشمن، محصولی را بعنوان پاتک فرهنگی آماده تولید کند، فارغ از هزینه اش، چقدر وقت لازم داشت تا ایده ای طرح شود بررسی و رد یا تایید شود تبدیل شود به فیلمنامه و برود به مرحله کارگردانی و انتخاب بازیگر و پیش تولید و ... حکم نان بیات را پیدا میکرد و اثر دفعی چندانی نداشت.

اما

درست در سالی که عنکبوت مقدس را برای تخریب وجهه و خاک پاشی به ساحت نورانی امام هشتم تولید میکنند این طرف همزمان فیلم بدون قرار قبلی در عرض ارادت به ساحت امام رئوف تولید و عرضه میشود و اثر پلید عنکبوتیان را خنثی می سازد.

و درست در سالی که قرار است داعیه ژن، ژیان، ئازادی از سوی گروهکهای خون آشام غرب کشور طرح شود، غریب به میدان می آید و ماهیت مدعیان دروغین و آدمکش آزادی که حتی به زنان هم نژاد خود نیز رحم نمی کردند افشا می گردد.

همان خدایی که پیرمردی را با دست خالی و سربازانی در گهواره، بر رژیم مورد حمایت ابرقدرت جهان و معروف به ژاندارم منطقه پیروز می سازد، همان خدای یاری گری مدافعان میهن که با کمترین تسلیحات در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح و مورد حمایت بلوکهای شرقی و غربی و عبری و عربی پیروز می گرداند، خدایی که انقلاب نورانی اسلام را از گزند صدها توطئه نفاق و جدایی طلبی و کودتا و نفوذ و خیانت و تحریم و بی عرضگی و... مصون نگاه می دارد در سینما هم هست و بی آنکه بدانی و برنامه ای داشته باشی در وقت مقرر، نقشه بدخواهان را خنثی می سازد.

مواظب باشیم خدایمان را از دست ندهیم.

سلام خدا بر محمد بروجردی، سلام خدا بر ایرج نصرت زاد و همه حماسه سازان اسطوره ای و گمنام این آب و خاک که هر چند دیر اما یاد و نامشان روزی بر لوح دل وجان جوانان مجازی زده ایران غریب، حک خواهد شد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دریده های روشنفکر

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۴:۵۶ ب.ظ

جنبش " می تو" در ایران از هم پاشید/ پا پس کشیدن بازیگران یکی پس از دیگری! -  وقت صبح

 

اوایل فروردین 1400، بیش از هشتصد زن از فعالان عرصه سینما طی بیانیه ای اعلام کردند که نسبت به تعرض در سینما اعتراض دارند!

همزمان خانه سینما طی بیانیه ای ضمن صحه گذاشتن بر اصل وقوع تجاوزات و تعرضات جنسی در سینما به ظلم و حق کشی رایج در پشت صحنه تولید آثار سینمایی نیز اذعان نمود تا جایی که گاه حتی مردان نیز مورد ستم چهره ها و ستاره های سینما قرار گرفته، کتک خورده و تحقیر می شوند.

به نظرم این اتفاق اگر چه در همه جای دنیا کم و پیش متداول است اما در ایران باید بیشتر مورد توجه مردم قرار بگیرد. هنوز بسیاری از مردم ساده دل ما با تماشای یک فیلم گمان می کنند فلان بازیگری که نقشش را خوب ایفا کرده میتواند الگوی مناسبی هم در زندگی آنان قرار بگیرد.

در کشور ما که سلبریتی ها مدعی روشنفکری هستند و در همه مسائل صاحب نظر بوده و انتظار دارند عنان امور فرهنگ و سیاست به تمایلات نفسانی آنان گره بخورد افشای ماهیت پلید و دغدغه های حیوانی این جماعت لازم و ضروری به نظر می رسد.

طایفه ای خوش رنگ و لعاب با درونی گندیده که در حوزه کاری شان حتی به همکاران خود رحم نداشته و به صرف دارا بودن شهرت و ترس تهیه کننده و کارگردان از نیمه کاره ماندن پروژه، هر ظلم و تعدی و زیاده خواهی در حق عوامل قراردادی فیلم که اغلب از امنیت شغلی محرومند را روا می دانند چگونه می توانند منجی جامعه و پیگیر برقراری عدالت و دفاع از حقوق محرومان باشند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیرامون نقش شوروی سابق در ماجرای طبس چه می گویند؟

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۰۵ ب.ظ

صحرای طبس تفسیر مجدد سوره فیل / تنها شهید واقعه طبس در گمنامی است -  خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

 

در سالروز واقعه عبرت آموز طبس، اشاره به یک موضوع لازم و ضروری است.

از ابتدای وقوع این ماجرا، روایت رسمی حاکی از عملیات کماندویی ایالات متحده برای رهایی گروگان های این کشور در خاک ایران بود که طوفان شن برخاسته از کویر طبس در دل تاریکی شب، باعث برخورد دو هلی کوپتر آمریکایی گردید و منجر به لغو عملیات شد. هنوز هم بیان نشده است که کماندوهای آمریکایی از خاک کدام کشور همسایه برای ورود به ایران استفاده نمودند و چه کسی دستور خاموشی رادارهای پدافندی کشور را داده بود. البته بمباران بی معنایی که روز بعد به دستور بنی صدر خائن انجام گرفت و منجر به شهادت فرمانده سپاه طبس شد تا حدودی پرده از بعضی حقایق بر می دارد.

قرائت جمهوری اسلامی از این اتفاق، مبتنی بر امداد غیبی است. شن ها مأمور خدا برای به خاک مالیدن دماغ نمرودهای زمانه تلقی گردیدند.

بعد از حدود دو دهه از این اتفاق، مقالاتی به ظاهر افشاگرانه در خصوص چند و چون این ماجرا منتشر شد که در آن تلاش می شد تا اصل ماجرا به شکلی دیگر بیان شود. نویسندگان مجهول الهویه این مقالات این گونه وانمود می کردند که سیستم جاسوسی کا گ ب بعد از اطلاع از عملیات آمریکا در خاک ایران اقدام به حمله نظامی نموده و نقشه ایالات متحده را ناکام گذاشته است.

این ادعا البته هیچ گاه فراتر از یک فرضیه و داستان نرفت و استنادی برای آن بیان نگردید اما به مرور توانست در ذهن لایه هایی از جامعه که نگاهشان به رسانه های بیگانه دوخته شده اثر بگذارد.

در کنار این تحلیل بی سند باید به آثار دیگری نیز اشاره داشت که در دو دهه اخیر ذهنیت مخاطبان را از طریق وارونه نمایی تاریخ به سمت وابستگی مسئولان ایران به شوروی سابق سوق می دهند.

کتاب "رفیق آیت الله" که در آمریکا منتشر گردید و کتاب "شنود اشباح" که در کشور خودمان توسط یکی از عناصر وابسته به گروههای رقیب امنیتی انتشار یافت نیز کوشیده اند اتفاقاتی مانند شهادت دکتر مصطفی چمران و تسخیر لانه جاسوسی و ... را به دخالت مسئولانی ارتباط دهند که وابسته به سیستم اطلاعاتی ابرقدرت شرق بوده اند.

این رویکرد تبلیغی دو هدف را دنبال می نماید:

1- نفی استقلال جمهوری اسلامی به منظور ایجاد بدبینی در مردم و عدم الگوپذیری نهضتهای مستقل آزادی بخش در جهان

2- تضعیف اعتقاد عمومی به خاستگاه ایمانی نظام دینی و تضعیف باورهای معنوی جامعه

پاسخ مختصر به این رویکرد شبهه آلود دستگاه تبلیغاتی دشمن:

1- درباره وابستگی مقامات ارشد نظام اسلامی به شوروی سابق هیچگاه هیچ دلیل و سندی منتشر نگردید و جالب آنکه ادعاهای مطرح شده همواره توأم با تناقضاتی مضحک بوده است. مثلا ادعای تحصیل یکی از روحانیون سرشناس وقت در دانشگاه پاتریس لومومبا در حالی طرح گردید که نامبرده در حضور دهها تن از طلاب حوزه علمیه، سالهای مذکور را در قم گذرانده است. یا میزان ارادت یکی از بزرگان نظام نسبت به شخصیت شهید چمران همواره زبانزد دوستان مشترک بوده و...

2- ادعای فاقد سند پیرامون واقعه طبس و تلاش برای وابسته نشان دادن نظام اسلامی به جماهیر شوروی در حالی طرح گردیده که شوروی همپای ابرقدرت بلوک غرب از نظام اسلامی ایران رویگردان و به دنبال اسقاط آن بوده است:

الف- تجهیز و حمایت از شبهه نظامیان جدایی طلب کمونیستی در شمال و غرب کشور

ب- تشکیل شبکه های مخوف جاسوسی که با دستگیری ناخدا افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی و باند کیانوری متلاشی گردید

ج- پشتیبانی اطلاعاتی و تسلیحاتی و موشکی از ارتش متجاوز عراق که منجر به شهادت صدها تن از مردم بی دفاع در شهرها گردید

نمونه هایی از دشمنی ذاتی اتحاد جماهیر شوروی سابق و اندیشه های کمونیستی و مارکسیستی پیرامون آن با مبانی نظام اسلامی است.

3- ظهور امدادهای غیبی آنچنان که در کتاب خدا و در وصف متقین بیان شده است "الذین یومنون بالغیب..." هزاران مصداق مکرر در طول سالهای مبارزه با طاغوت و کوران دفاع مقدس داشته است چنان که پیروزی های حیرت انگیز جوانان این مرز و بوم در ستیز نابرابر با ارتش تا بن دندان مسلح دشمن که حمایت همه ابرقدرتها و ائتلاف غربی و عربی را پشت سر خود داشت "فتح ارزشهای اسلامی" لقب گرفت و "عرفان بازی دراز" تجسم معرفت حقیقی اهل معنا گردید. شرح عملیاتهای محیرالعقول و اعجازآمیز فتح المبین، الی بیت المقدس، والفجر هشت و ... که حتی در آثار تخصصی استراتژیستهای غرب نیز بازتاب گسترده داشت جلوه هایی از شکوه قدرت ایمان در مصاف با جبهه ظلم و تباهی را رقم زده است. واقعه طبس فقط یک نمونه از این سلسله حقایق تاریخی و انسان ساز است.

مجموعه این نکات، ضرورت توجه به دو موضوع را پررنگ تر می نمایاند:

1- دشمن همواره در تلاش برای قلب حقایق و تحریف تاریخ است. نهادهای فرهنگی و مجموعه نیروهای دلسوز باید تلاش بیشتری برای انتقال مفاهیم و حقایق و معارف تاریخی انقلاب اسلامی به نسل جدید داشته باشند.

2- عنایات معنوی خدا به این مردم و مملکت در پرتو اتصال به معنویات و محوریت باورهای الهی رقم خورده است. فاصله مسئولان و مردم از این باورها و تغییر فرهنگ معنوی و اصالت بخشی به مادیات، شکست نظام اسلامی را هموار می سازد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قهر و آشتی هنرمندان

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۲۶ ب.ظ

خاطره همسر نیما یوشیج درباره قهر کردن مداوم او

 

کار کردن با هنرمندان یا به عبارتی کنار هنرمندان بودن ظرافتهای خاص خودش را دارد. اغلب هنرمندان روحیه حساسی دارند. زود گرم و سرد میشوند. این ویژگی را هم همسران هنرمندان، هم دوستان و همکارانشان و هم مسئولان حاکمیتی باید مدنظر قرار داده و مواضع احساسی این قشر را چندان جدی نگیرند.

عالیه جهانگیر، همسر نیما، دربارهٔ بهانه‌گیربودن نیما و قهرکردن مداوم او خاطره‌ای را شرح می‌دهد:

«یکی از شب‌ها سبزی‌پلو داشتیم، باز دیر آمد. همه شام خورده، خوابیده بودند. من آهسته در را باز کردم و شام را از پایین آوردم به بالا. وقتی شام را زمین گذاشتم به بهانهٔ این‌که این غذا دست‌خورده و کثیف است، ظرف پلو را روی فرش ریخت و قهر کرد. 
 
اثاثیهٔ خود را که عبارت بود از چندین جلد کتاب در چادر شبی پیچید و روی دوش خود گذاشت و از در بیرون رفت. من پشت در حیاط ماندم و در را باز گذاشتم تا کسی در نزند و اهل خانه بیدار شوند. 

 

مدتی که گذشت از ته کوچه صدایی آمد که دو نفر با هم حرف می‌زنند. صدا نزدیک شد. تا آمدند در بزنند من در را باز کردم و گفتم با کی کار دارید؟ از شکاف در لباس پاسبان به چشمم خورد. پاسبان اسم مرا برد. گفتم چه می‌خواهید در این وقت شب؟ 

گفت خواهش دارم این آقا را اجازه بدهید بیاید امشب بخوابد و فردا برود. چون با این کوله‌بار فکر می‌کنند سارق است. در جواب گفتم خودشان رفته‌اند، من بیرونشان نکرد‌ام. بعد معلوم شد به پاسبان گفته عالیه‌خانم با من نزاع کرده و حالا می‌خواهم بروم منزل مادرم...» 
 
منبع: کتاب زندگینامه نیما؛ به کجای این شب تیره، به‌ قلم مصطفی اسلامیه.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ورای این لبخندهای مصنوعی

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۱۶ ب.ظ

بن بست در زندگی زناشویی - پارسی طب

 

می دانید که اسلام دل خوشی از خودکشی ندارد و حتی بعضی فقها بر این باورند که نباید در تشییع جنازه و مراسم فردی که خودکشی کرده شرکت کرد تا منجر به تقویت و اشاعه منکر نشود. انسان در برابر نفس خودش مسئول است. کسی نمی تواند بگوید چون این انگشت مال من است دلم میخواهد قطعش کنم؛ چه برسد به این که خودکشی کند.

اساس اعتقاد به خدا و باور معاد منافی ناامیدی و افسردگی است. ایمان به خدا منجر به تقویت امید و ایجاد نشاط در زندگی میشود. انسان مومن میداند جایی از زندگی دستی از غیب، او را از ورطه یأس و شکست نجات خواهد داد. لاتیأسوا من روح الله، از رحمت خدا ناامید نمیشوند مگر کافران.

باور به خدا و عالم غیب است که ناممکن ها را ممکن میسازد. باور ما می توانیم در گرو همین ایمان به نیرویی فرا مادی است. لااقل در انقلاب اسلامی ما و دوران پرفراز و نشیب دفاع مقدس بارها به اثبات رسید که انسان ها در اوج محدودیت میتوانند با اتکال به قدرت خدا دستاوردهایی شگرف به چنگ آورند. مملکتی که سربازانش حتی از داشتن سیم خاردار محروم بوده و در مصاف با ارتشی مورد حمایت ابرقدرتهای جهان به ستیز رفته و چهارده هزار کیلومتر از خاکش به اشغال بیگانه درآمده بود در سایه ایمان به غیب آبادان را از حصر نجات داد، بستان و فتح المبین و خرمشهر و... تا آنجا که عبور رزمندگاش از اروند و تصرف گلوگاه بندری فاو، حیرت استراتژیستهای مطرح جهان را به دنبال داشت. معروف است به رزمنده ای گفتند تو چطور با آر پی جی معمولی، تانک تی 72 را شکار میکنی، خندید و گفت با خرج یاابالفضل!

اسلام اتفاقا دین زندگی است و معتقد است معنویت نه یک خلسه بیگانه از واقعیت و ماده که پشتوانه سازنده اصلاح امور مادی و پیشرفت معیشتی و نشاط اجتماعی است. حقیقت آن است دنیای پرادعای روشنفکری باید توضیح دهد چگونه با تعارض بین نسخه بی قیدی و ادعای پوچ فرح بخشی و دلخوشی و شادی ناشی از لا ذهبی، با افسردگی و سرخوردگی و خودکشی ننگین کنار می آید؟ ورای لبخندهای موقت و مصنوعی جماعت خودشیفته و خودفریخته لذت طلب، شادی و آرامش حقیقی و جاودان در گرو اتصال به ذات خدا و تبعیت از فرامین او و بی اعتنایی به زخارف دنیا محقق می گردد. آرامش حقیقی زمانی به دست می آید که بدانی دنیا ماندنی نیست اما شرافت و ارزشش به مزرعه ای میماند که هر چه بذر نیکی و والایی در آن بکاری، آخرتی آباد و مسرت بخش خواهی داشت. جالب آنکه توده به بن بست رسیده ناامید همیشه طلبکار و شکست خورده، همواره مدعی ارائه خط و مشی نجات جوامع بشری نیز بوده و شهرت بادآورده خود را فرصتی برای ترویج فرهنگ پوچ گرایی قرار میدهند و البته بیچاره جماعتی ظاهربین که دل در گرو تقلید از این توده چرکین خودمحور و الکی خوش اما افسرده و بی هدف دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مصادره را ببینید

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۳۴ ب.ظ

Mosadereh Poster.jpg

 

فیلم سینمایی مصادره واقعا دیدنی است. نه فقط از جنبه طنز آن که با بازی خوب رضا عطاران، میرطاهر مظلومی، بابک حمیدیان، سید هومن سیدی، هادی کاظمی و... سرگرم کننده و جذاب است که محتوای سیاسی آن گذری کوتاه بر وقایع انقلاب اسلامی و پدیده نفوذ به شمار می آید. در موقعیتی که حاکمیت فرهنگی در قلمرو ساختار سیاسی نظام قرار ندارد نمایش این فیلم در محیط های دانشگاهی همراه با حضور کارشناس میتواند فرصتی بی بدیل برای شروع بحث پیرامون وقایع مرتبط با انقلاب و چالش های پیش روی آن و البته تفقدی به فرهنگ ویرانگر غرب و افشای ماهیت نظام سلطه باشد.

هر چند خیلی ها از دیدن نام کارگردان اثر یعنی مهران احمدی و حساسیتی که نسبت به بعضی رفتارهای غلط فرهنگی وی وجود داشته ممکن است دچار پیشداوری درباره این فیلم شوند اما این دوستان باید نیم نگاهی هم به اسم تهیه کننده اثر یعنی محمدحسین قاسمی (همسر نرگس آبیار) و سوابق آثار تولیدی وی نیز داشته باشند که بیانگر تأیید حاکمیتی (سفارشی) مضمون این محصول جذاب سینمایی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از کوی محبت ...

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۴ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۴۷ ق.ظ

استاد محمد جواد محبت از آن دست اهل دلی است که نامش تا ابد در صحیفه شعر و ادب پارسی ماندگار خواهد شد. او را اگر چه با شعر معروف دو کاج میشناسند اما آثار فاخر دیگر او به خصوص در حوزه ادبیات ایثار و شهادت، آینه ای از جمال نورانی باطن این مرد خودساخته و عارف است که سخن برآمده از اشک و آتش درونش را بر دامان جان و دل علاقمندان فرهنگ جوانمردی و رشادت می نشاند.

روحش شاد دیروز به کوی رحمت حق شتافت.

بیست سال پیش در جشنواره شعری که در تهران برگزار شد با هم همکلام شدیم. کتابی را با یادگار نوشته ای به من هدیه داد که تصویر دستخط مبارکش را تقدیم نگاه مهربانتان می سازم. ان شاءالله روحش همنشین جاودان خوان کرامت اباعبدالله و شهدای خونین بال آسمان عشق و وصال، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 

photo_2023-03-15_07-33-28_36tk.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا