اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

مهندس بازرگان از نگاه آیت الله فاضل استرآبادی

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۱ ب.ظ

مرحوم آیت الله محمد فاضل استرآبادی، تولیت مدرسه فیضیه مازندران در صفحه 308 کتاب خاطرات خود که توسط  مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر گردیده با اشاره به واقعه ششم بهمن آمل، از اعتراض خود نسبت به عملکرد و نیز حمایت نخست وزیر وقت از گروهک منافقین خاطره ای را نقل می کند. آیت الله فاضل که در آن زمان به عنوان نخستین نماینده مردم شریف بابل در مجلس شورای اسلامی حضور داشت، در این خصوص می گوید:

"وقتی که ضد انقلاب به آمل و مردم آن حمله کرد، بنده در آن جا حاضر شدم و در مراسم های مختلفی که برگزار گردید، شرکت کردم؛ چه مراسم سوم شهدا، چه هفتم و چه چهلم.

به همین مناسبت از یکی از نمایندگان که نوبت نطق قبل از دستور او بود، حدود دو دقیقه وقت گرفتم و در این مدت اندک در مورد جریان آمل و در مذمت سازمان مجاهدین خلق و ضد انقلاب صحبت کردم. در همین نطق گفتم که با کمال تأسف و با فجایعی که این گروه ها می آفرینند، آقای بازرگان می گوید: اینها فرزندان من هستند. اینها ایرانی هستند و شناسنامه ایرانی دارند.

بعد از سخنرانی، آقای صباغیان نزد من آمد و گفت: حرف های شما درست نبود. چرا چنین صحبتی کردی؟

گفتم: چرا اعتراض نکنم آقای صباغیان؟! اولین دولت، دولت شما بود، اولین وزیر کشور هم شما بودید. اولین استانداری که برای مازندران در نظر گرفتید، مجاهدین خلقی بود. اولین فرمانداری هم که برای بابل در نظر گرفتید، یعنی آقای عالمیان، او هم مجاهدین خلقی بود، که الان هم فراری است. آن وقت می گویید ما اعتراض نکنیم؟

جوابی که داد این بود که در زمان انتصاب آنها من وزیر کشور نبودم.

در همان ایامی که بنده نماینده بودم، یک بار آقای بازرگان در ورزشگاه شهید شیرودی تهران که اتفاقاً نزدیک منزل ما بود، سخنرانی کرد. فکر می کنم به مناسبت چهاردهم اسفند بود. از مطالبی که در آن سخنرانی گفت این بود که من ایرانی ام، مسلمانم، مصدقی ام، یک بار بعد از سخنرانی در مجلس جلویش را گرفتم و گفتم چرا چنین حرفی زدی؟ گفت مگر چه عیبی داشت؟ گفتم آقای مصدق مرد. الان ما رهبر داریم. شما ایرانی هستید، قبول، مسلمان هستید قبول، با بودن انقلاب و امام شما می گویی من مصدقی ام. مصدق که الان چهره مردمی ندارد. گفت من یک هفته دیگر در اصفهان سخنرانی دارم. در آن جا حرفم و منظورم را توضیح می دهم."

در آستانه خاکسپاری پیکر مطهر این عالم انقلابی در وادی السلام نجف، از عموم خوانندگان ارجمند تمنای قرائت فاتحه برای علوّ درجات آن عزیز را دارم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">