اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۳۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

نماز خوانده اید؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ق.ظ


وقتی یک گلوله‌ آرپی‌جی بالای سرش منفجر شد دو سه بار صدایش کردم، دیدم جوابی نمی دهد. چون لباس غواصی پوشیده بود آثار خون و جراحت پیدا نبود، نزدیک‌تر رفتم، دیدم خون از دهانش جاری است. دستم را زیر بغلش بردم تا بلندش کنم، دیدم دست اسماعیل جدا شد؛ اما جالب بود که با همان وضعیت ذکر می‌گفت.

داشتم او را به اورژانس می‌بردم. موقع نماز صبح بود. در بین راه متوجه شدم اسماعیل اشاره می‌کند. خیلی آرام گفت: نماز خوانده‌اید؟ نمازمان قضا نشود؟ تذکر به جایی بود. از این که او با این وضعیت وخیم و اسفناک داشت نماز را به ما یادآوری می کرد، از خودمان خجالت کشیدیم. همه نمازهایشان را خواندند، خود اسماعیل هم همین‌طور. لحظاتی بعد از خواندن نماز و پیش از رسیدن به اورژانس، اسماعیل که گویا نمازش قبول شده بود شربت وصل را عاشقانه از دست ساقی پذیرفت.

شهید اسماعیل محمدی تأکید زیادی بر نماز اول وقت آن هم به جماعت داشت و در عهدنامه‌ای که در جوار حرم امام رضاعلیه السلام با خود و خدایش بسته بود به چند مسأله تأکید کرده که از جمله‌ آن‌ها نماز اول وقت، با وضو بودن در همه‌ اوقات و سبک نشمردن نماز بود. او در جمله‌ای از وصیت‌نامه‌اش می‌گوید: نماز اول وقت را با سعی و کوشش به جماعت به پا دارید و همیشه با وضو باشید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره کاندیداتوری حاج مهدی سعادتی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ب.ظ


نخستین تصویری که از شخصیت سردار پرافتخار دیارمان، حاج مهدی سعادتی در ذهنم نشست مربوط به بیش از دو دهه قبل در مسجد کاظمبیک است. برایم جالب بود که این مرد خوش هیبت با چهره ای خندان و دوست داشتنی، مورد احترام همه بچه های بسیجی مسجد است. از آقا مهدی آرام نژ‍اد تا آقا محمدتقی ثاقب و از علی ملک تا سید رضای ربیع به حرمت او از جا برخواسته و سلام و علیکی گرم، رد و بدل می کردند.

بعدها از گوشه و کنار، حرف ها و تعاریف نیک دیگری هم از ایشان به گوشم رسید. با این که او در سپاه مازندران مسئولیتی نداشت؛ اما هر جا بچه های بسیجی را می دید – حتی در وسط جاده هراز اگر چشمش به اردوهای بسیج می افتاد – حالشان را جویان شده، خداقوتی گفته و قدمی برای رفع مشکلشان بر می داشت. بعضی حرف ها را نمی شود در فضای مجازی طرح کرد. در گوشی می گویم که برخلاف استان های کرمان و همدان و اصفهان و تهران، بسیاری از سرداران مازندران حواسشان به بچه های پاپتی و خط مقدمی بسیج در جبهه دفاع از ارزش ها نیست. سیاق رفتاری سردار مهربان ما اما به گونه ای دیگر بود.

یکی از مسئولان سپاه که اهل محله حمزه کلای بابل بود بر اثر تصادف از دنیا رفت. دوستان بسیجی آن محل، با ذوقی خاص تعریف می کردند که پس از مدتی، سردار رشید اسلام، حاج مهدی سعادتی را دیده اند که بی هیچ تکلّفی، با بچه های یتیم آن مرحوم در کوچه، با جدیّت! فوتبال بازی می کرد. بسیاری از رهگذران هرگز تصور نمی کردند این قامت رشید و هیبت مثال زدنی، که این گونه پا به توپ می دود و عرق می ریزد تا لبخندی را بر چهره غمزده یتیمان بنشاند، از آن سرداری بی ادعا است که درس وارستگی و انسانیت را در مکتب عرفانی پیر جماران آموخته است.

تحصیل در مدرسه علمیه روحیه هم به شناخت بیشتر من نسبت به سردار سعادتی کمک شایانی کرد. آیت الله محمدی که فقیهی گمنام اما کم نظیر در تاریخ علم و تهذیب است، اگر چه به طور معمول اهل پرداختن به مسائل غیر درسی نیست؛ اما به اقتضای تفکر و رویکرد بعضی از شاگردان خود، مباحثی را در خلوت برایشان طرح و تبیین می نمود.

این استاد بزرگوار و عالم ربانی هم هر از گاه، وجوهی از شخصیت معنوی داماد خویش را برای این حقیر گوشزد می کرد. از علاقه و تلاش خستگی ناپذیر سردار سعادتی به امور فرهنگی تا درایت های خاص او در امر فرماندهی و مدارا و ایثار در حق زیر دستان و ... الگویی از سیره آسمانی یک شهید زنده را در ذهنم تداعی می کرد.

در زمان استانداری گیلان هم سردار سعادتی با مدیریت خلاقانه خود، منشأ برکات بیشماری برای اهالی آن خطه گردید.

به یقین اگر قرار باشد برای عبارت " انّا لا نعلم منه الّا خیرا " مصداقی را مشخص کنیم یک نمونه کاملش حاج مهدی سعادتی خواهد بود.

مدتی است که اخبار مربوط به کاندیداتوری ایشان برای انتخابات مجلس در حوزه انتخابیه بابل به گوش می رسد. البته الان که این مطلب را می نویسم مطمئن نیستم که ایشان هنوز تصمیمی قطعی برای ورود به عرصه رقابت ها گرفته باشد.

شک ندارم که در صورت قطعی شدن نامزدی این چهره پرافتخار، این حقیر اگر چه همّ و غم خود را در انتخابات خبرگان و ستاد تبلیغاتی آیت الله سید رحیم توکل، متمرکز خواهم کرد اما در حد بضاعت خویش برای معرفی سردار سعادتی هم تلاش خواهم نمود.

در این که صلاحیت، لیاقت و توانایی حاج مهدی از بسیاری از نمایندگان فعلی مجلس بالاتر است تردیدی وجود ندارد.

نکته ای که ذهن این حقیر و تعدادی از دوستان فعال عرصه های فرهنگی شهر و استان را به خود مشغول کرده، ویژگی های خاص انتخابات مجلس در حوزه انتخابیه شهرستان بابل است. اگر چه دو سه نفر از کاندیداهای مجلس آینده شاید تا کنون ارقامی نزدیک به یک میلیارد را به بهانه های مختلف برای تبلیغ خود صرف کرده اند؛ اما تجربه انقلاب و دفاع مقدس ثابت کرده که محاسبات مادی را می توان با عناصر معنوی به کنار زده و شکست داد.

روی سخن درباره نوع نگاه لایه های مختلف مردم شهرستان است که به گواهی تاریخ رقابت های انتخاباتی مجلس در بابل، فارغ از تقسیم بندی های مرسوم سیاسی و جناحی، نگرشی طایفه ای و منطقه ای را در انتخاب نماینده مورد نظر خود در اولویت می دانند.  این نگرش، ریشه ای فرهنگی داشته و رفع آن به زمانی طولانی نیاز دارد. تا کنون هیچ نماینده ای از اهالی شهر بابل – از قاسم واثقی تا قاسم دابوئیان – نتوانسته نظر اکثریت مردم شهرستان را برای ورود به مجلس کسب نماید. به جز آیت الله فاضل که حضرت ایشان اگر چه اصالتاً بابلی نیستند؛ اما شخصیتی محبوب و فراگیر داشته و دارند، اغلب برگزیدگان حوزه انتخابیه بابل به طور معمول یا اهل بندپی و لاله آباد و امیرکلا بوده اند و یا توانسته اند اقبال مردم یکی از این مناطق را به سمت خود جلب نمایند.

از سوی دیگر تعدّد نامزدهای متعلق به جناح مؤمن انقلاب، تفرّق بی حاصلی را در سطح نیروهای ارزشی رقم خواهد زد.

این تصور که بسیجی های آشنا با شخصیت انقلابی سردار در روستاها، می توانند موقعیتی خوب را در مناطق مختلف فراهم کنند هم چندان نزدیک به واقع نیست. چه اینکه بخش قابل توجهی از نیروهای بسیج هم از انسجام فکری و سیاسی مطلوبی برخوردار نبوده و نمی توانند از دایره نگرش های سنتی حاکم بر فضای رقابت ها فاصله بگیرند. اگر انسجام فکری و سیاسی تأثیرگذاری در این خصوص وجود داشت که وضعیت سیاسی و فرهنگی کشور، الان به گونه ای دیگر رقم خورده بود.

این حقیر و تعدادی از دوستان ارزشی معتقدند که سردار سعادتی، روحیه و استعداد و دغدغه منحصر به فردی نسبت به مسائل فرهنگی دارد. در اواخر دهه هفتاد شایعه شده بود که حجت الاسلام قرائتی قصد حضور در انتخابات مجلس را دارد. آیت الله محمدی با این که به هیچ وجه در حین تدریس به مسائل سیاسی ورود پیدا نمی کرد، یک روز لا به لای بحث، به ان شایعه اشاره ای نمود و فرمود: صندلی مجلس هیچ وقت خالی نمی ماند؛ اما معلوم نیست جای امثال قرائتی را بشود به این راحتی و زودی پر کرد.

 حاج مهدی سعادتی ظرفیتی خاص و برجسته برای مدیریت و هدایت گری جریان های فعال فرهنگی را در سطح استان دارا می باشد. این ویژگی در وجود هر کسی پیدا نمی شود و ممکن است فراز و نشیب های اجتناب ناپذیر ایام انتخابات، صدمه ای جبران ناشدنی به شخصیت کم نظیر این فرمانده وارسته جبهه های نظامی و فرهنگی وارد آورد. از این رو پیشنهاد می شود سردار سرو قامت ما رایزنی های گسترده تری را برای اتخاذ تصمیم نهایی در خصوص ورود به عرصه رقابت های سیاسی با نخبگان فکری و فرهنگی جبهه انقلاب انجام دهد.  

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روح استقامت، فراگیر می شود

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ب.ظ


توصیه کرد که حالا شما هم یک خرده‌ای کوتاه بیائید؛ این ایستادگی به این اندازه دیگر چرا؛ لازم نیست. پیغمبر فرمود: «یا عمّ! واللَّه لو وضعوا الشّمس فی یمینی و القمر فی شمالی لاعرض عن هذا الامر لا افعله حتّی اظهره اللَّه او یذهب بما فیه»؛ عموجان! اگر خورشید را در دست راست من بگذارند، ماه را در دست چپ من بگذارند، برای اینکه من از این هدف دست بکشم، سوگند به خدا این کار را نمیکنم؛ تا وقتی یا خدا ما را پیروز کند یا همه‌ی ما از بین برویم.

بعد در روایت دارد که «ثمّ اغرورقت عیناه من الدّمع»؛ چشم مبارک پیغمبر لبریز اشک شد و از جا بلند شد. ابوطالب این ایمان، این استقامت را وقتی که دید، منقلب شد و گفت: «یابن اخی اذهب و قل ما احببت»؛ برو هرکاری که میخواهی بکن؛ هدفت را دنبال کن. «واللَّه لا اسلّمنّک بشیء»؛ سوگند به خدا من تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم. این ایستادگی، ایستادگی میآفریند. این استقامت از پیغمبر، ریشه‌ی استقامت را در ابوطالب مستحکم میکند. این پایبندی به هدف، نترسیدن از دشمن، طمع نورزیدن در آنچه که در دست دشمن است، دل نبستن به امتیازی که دشمن میخواهد بدهد در مقابل متوقف کردن این راه، ایستادگی میآفریند، آرامش به وجود میآورد، اعتماد به راه و به هدف و به خدائی که این هدف متعلق به اوست، به وجود میآورد. لذا سی، چهل نفر بیشتر نبودند. همین سی، چهل نفر در مقابل آن همه مشکلات، آن همه دشواریها ایستادند و روز به روز زیاد شدند. روز به روز در مکه میدیدند که با عمار چه میکنند، با بلال چه معامله‌ای میشود، سمیه و یاسر چه جور زیر شکنجه قرار میگیرند و شهید میشوند؛ اینها را میدیدند، در عین حال ایمان میآوردند. پیشرفت حق اینجوری است. صرفاً در حالت آسایش، در حالت امن و امان پرچم حق را بلند کردن و پای آن سینه زدن، حق پیش نمیرود. حق آن وقتی پیش میرود که صاحب حق، پیرو حق، در راه پیشرفت حق از خود استقامت و استحکام نشان بدهد.

مقام معظم رهبری 09/05/1387

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه سرگشاده به امام جمعه جدید امیرکلا

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۱۴ ب.ظ


حضرت حجت الاسلام والمسلمین بابایی، امام جمعه محترم شهر امیرکلا با سلام و آرزوی سلامت و توفیق باستحضار می رساند:

خبر انتصاب حضرتعالی به امامت جمعه امیرکلا، بارقه ای از امید به درخشش بیش از پیش این منطقه را در اعماق جان دلسوزان و نیروهای متعهد شهرستان بابل ایجاد نمود.

سوابق درخشان شما در امامت جمعه شهرهایی چون بندرترکمن، فیروزکوه و زرگرشهر، و روحیه منحصر به فرد شما در جذب نیروهای مستعد و پرهیز از حاشیه های فرصت سوز، نوید بخش رفع بخش عمده ای از مشکلات دو سال اخیر شهر امیرکلا می باشد.

در یادداشتی که سال گذشته در وبلاگ منتشر کردم، میان هفت امام جمعه شهرستان بابل، لقب شیخ الائمه را در خور شأن شما دانستم؛ زیرا معتقدم شخصیت پدرانه شما هم برای عوام و هم برای خواص شهرمان ارزنده و مغتنم است.

این حقیراگر چه امیرکلایی نیستم اما بر اساس تجربه میدانی خود، بی اغراق، امیرکلا را یکی از مذهبی ترین و با فرهنگ ترین مناطقی می دانم که تا کنون در جای جای کشور پهناورمان مشاهده کرده ام. به اعتقاد من در حال حاضر، به رغم نزدیکی به سواحل دریای خزر، امیرکلا فضایی مذهبی تر و انقلابی تر از شهر بابل دارد. نخبگان این دیار نیز بالاترین رتبه های علمی و فرهنگی و ورزشی و سیاسی را در سطوح ملی به دست آورده اند.

نیروهای انقلابی امیرکلا، شخصیت هایی زبده، فرهیخته و صاحب سخن و قلم هستند که جذب و ساماندهی آنان می تواند امیرکلا را به قطبی محوری در چرخه فعالیت های انقلاب تمدن ساز ایران اسلامی تبدیل کند.

به حول و قوه الهی، تجربه و سعه صدر، دو بال موفقیت شما در امامت و رهبری معنوی و اجتماعی و ... مردم با ایمان شهر امیرکلا خواهد بود. حضرتعالی به نیکی می دانید که نمی شود با دستور و بخشنامه، کسی را با خود هماهنگ ساخت. اگر کسی به نماز جمعه نیامد، لابد برای خودش دلیلی دارد. اگر کسی شبهه ای دارد باید برای پاسخ آن چاره ای اندیشید. نمی توان با زور دادگاه و پرونده سازی و جرم تراشی برای جوانان حزب الله، زمینه توفیق خویش در اداره امور جامعه را تحقق بخشید. شما بهتر می دانید که ضدانقلاب، ضد ولایت و بی دین! خواندن منتقدان، هرگز محبت انسان را در دلها افزون نخواهد ساخت. تریبون نمازجمعه را برای بسط وحدت اختصاص داده اند و تشویق مردم به تقابل با مردم مناطق دیگر و گله گذاری بی وقفه از نگرانی ها و خصومت های شخصی، به یقین حرکتی در این راستا تلقی نخواهد شد. حتی یک مهره شرور فرصت طلب باج خواه و انتقام جو که برای ارضای بغض شیطانی خود نسبت به مردم شهرهای اطراف و قهرمان سازی از خویش، از هیچ اقدام پلیدی فروگذار نمی کند، صلاحیت همنشینی با پرچمدار جایگاه ولایت در هیچ شهری را دارا نیست.

مساجد و محافل بابل، به میزبانی شما افتخار خواهند کرد؛ آن چنان که مساجد و محافل امیرکلا نیز با حضور عالمان و بزرگان بابل آراسته شده و باز هم چنین خواهد شد. چگونه ممکن است چنین مراوده ای معمول و همیشگی، دلیل عصبانیت و باعث دعوا و اعتراض کسی باشد که بر مرتبه ای بالا تکیه زده است. اصلاً بابل و امیرکلا را به هیچ وجه نمی توان از یکدیگر جدا دانست. اگر تابلوی ورود و خروج بابل و امیرکلا را بردارند، کسی نمی تواند نقطه انفصال این دو شهر را تشخیص بدهد.

ناگفته پیداست که وقوع این قبیل مسائل و حواشی در همه نقاط کشور، امری محتمل و اجتناب ناپذیر است. آن چه مهم است نوع مواجهه با پدیده های چالش زا است که شکر خدا سابقه درایت شما، جایی برای نگرانی باقی نمی گذارد.

من به عنوان شاگرد و فرزند کوچکتان از حضرتعالی استدعا دارم نسبت به دلجویی از زخم خوردگان و رنجیدگان جبهه ارزشی امیرکلا حتماً اقدام نمایید. مطمئن هستم هیچ کس دست دوستی شما را برای سرافرازی جامعه ایمانی امیرکلا و شهرستان پرافتخار بابل رد نخواهد کرد. این حقیر جز چند نیروی متدین و امتحان پس داده در ستاد نمازجمعه امیرکلا، توفیق آشنایی با دیگر اعضای این مجموعه را نداشته ام؛ اما با توجه به وسعت نظر شما بهره گیری از ظرفیت های دیگر نیروهای مخلص انقلاب در این شهر را امری بدیهی می دانم. بر اساس قرائن موجود، به زودی شاهد حضور همه بزرگان و مسئولان شهرستان بابل در نمازجمعه وحدت آفرین امیرکلا خواهیم بود.

ضمن تبریک صمیمانه بابت این انتصاب بجا، ارادت خالصانه خویش را نسبت به حضرتعالی ابراز داشته و بی تملق، از ته دل، آرزوی توفیق و سرافرازی بیش از پیش شما را دارم.

دعاگوی همیشگی شما، سید حمید مشتاقی نیا حوزه علمیه قم 1394/06/10

  • سیدحمید مشتاقی نیا

رژیم شاه می خواست ملت ایران را به افراطی و معتدل تقسیم کند!!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۸ ق.ظ


نکته قابل توجّهی هم به مناسبت هفدهم شهریور عرض کنم، که این روزها، روزهای ماندگاری در تاریخ ماست. من از روز هفدهم شهریور سال 1357 خاطره ای در ذهن دارم. قبل از آن که این حادثه خونبار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکته خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینه ای، همه عبرتها را به ما درس می دهد. کسی که روزنامه های آن وقت و اظهارات مسؤولان رژیم ستمشاهی را مطالعه می کرد، می فهمید که اینها می خواهند کسانی را که در مقابل آنها هستند و مبارزه می کنند، از هم جدا کنند. عدّه ای را که طرفداران و علاقه مندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار می کردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی می کردند. در مقابل اینها هم، بعضی از کسانی را که علاقه مند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آن طور خیال می کرد اینها جدیّتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با اینها می شود مذاکره و صحبت کرد، معرفی می کردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامه ای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثت آمیز می خواهند بهانه ای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون این که خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامه ها، خبر کشتار هفده شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیه آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیله مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونه اش کشتار هفدهم شهریور بود
عین همین سیاست را دشمنان ما از چند سال بعد از آغاز پیروزی انقلاب، در خارج شروع کردند که تا امروز هم ادامه دارد. می نشینند تحلیل می کنند که فلان کسان تندروند، متعصّبند، متحجّرند؛ فلان کسان معتدلند، فلان کسان قابل مذاکره نیستند، فلان کسان هستند! با آن برداشتهای غلط و ناقص، پیش خودشان می نشینند و تحلیل می کنند و در رادیوهایشان پخش می شود! من آنچه را که برای آگاهی ملت عزیز می خواهم عرض کنم، این است که بدانید این همان سیاست است؛ این همان تدبیر خباثت آمیز است که هجده، نوزده سال پیش، به وسیله عوامل آنها در داخل ایران انجام می گرفت؛ امروز هم به وسیله همان طرّاحان و سیاستگذاران در سطح جهانی، باز ناظر به نظام اسلامی و انقلاب اسلامی انجام می گیرد.
رهبر معظم انقلاب 76/06/19
  • سیدحمید مشتاقی نیا

بابل با ساز نیرنگ، نمی رقصد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۶ ق.ظ


اصطلاح قرق شکنی، اصطلاح بد و نامتعارفی بود که کاربرد آن در دفاع از برگزاری کنسرت موسیقی در بابل از ذهنی بیمار و ماجراجو ریشه می گیرد.

هر کس که در این شهر داعیه دغدغه فرهنگی دارد باید خودش را با فهم و منطق علمای دینی دیار مؤمنان تطبیق بدهد. وقتی علمای شهر با تأسی از فتوای رهبر معظم انقلاب، با ترویج موسیقی به مخالفت می پردازند، هر اقدامی در  خلاف آن، نوعی هنجارشکنی و تقابل با شعائر دین محسوب می شود. یک قانون، زمانی ارزش دارد که در تضاد با دین نباشد و در تعارض احتمالی دین با قوانین خودساخته بشر، به تصریح همه علما در همه اعصار، ترجیح با حکم خداست و لاغیر.

وقتی مجتهدین یک شهر نظیر حضرات آیات محمدی، کریمی، توکل، فاضل و ... حکمی مشخص درباره موضوعی خاص مثل کنسرت موسیقی داشته باشند، نظر مواجب بگیران ادارت نفت خور و مقلدین بخشنامه های کاغذی در مخالفت با آن حکم، پشیزی اعتبار نخواهد داشت.

اصرار بر اجرای کنسرت موسیقی در بابل، البته چندان ریشه فرهنگی و ذوق هنری نداشته و از سر دلسوزی و لطف در حق هنرمندان و هنردوستان نیست.

گاه برخی نهادهای خدماتی که قصور خود در رفع مشکلات شهری را در اعماق باطنشان باور دارند سعی می کنند کم کاری هایشان را پشت هیاهوی موسیقی مخفی نگاه دارند.

گاه آنانی که نگاهی جدی به سبد آرای انتخاباتی خود برای ورود به مجلس دارند کنسرت موسیقی را اهرمی برای جلب توجه توده هایی از مردم تلقی می کنند.

گاه برخی مجموعه های مستقل و مردم نهاد نیز برای افزایش شهرت دست به چنین اقدامی می زنند.

مردم به مرور متوجه این دغل بازی ها شده و اغلب نگاه مثبتی به این نوع برنامه های بی هویت ندارند. به یقین کسی با شادی و ضرورت نشاط در جامعه مخالف نیست. یک ذهن خلاق و اهل فرهنگ به خوبی می داند که برگزاری برنامه ای شاد در سطح عموم می تواند چه ویژگی هایی داشته باشد بی آن که به گناه و هنجارشکنی آلوده شود.

آنهایی هم که مدعی اند قصدشان از برگزاری کنسرت، کار خیر است بهتر از من و شما می دانند که تعریف کار خیر چیست و چگونه می توان به جای کار شیک، با اقدامی نیک، شادی حقیقی را بر لبان مردم یا نیازمندان، میهمان کرد.

یک نکته را هم از یاد نبریم که وقتی عده ای همّ و غمشان این می شود که شهری با این همه مفاخر علمی و دینی و فرهنگی و... را در سطح عبارتی بی محتوا و خنثی مثل بهارنارنج تقلیل بدهند، خواه ناخواه، ماهیت شهری با تمدنی فاخر را به سرزمینی فاقد هویت انسانی تشبیه می کنند که از خودش چیزی برازنده و فخر آفرین نداشته و پایه های تفاخر آن بر شاخسار طبیعت خدادادی منطقه بنا شده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنایه رهبر انقلاب به وزیر کار!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۳ ب.ظ


در دیدار اخیر هیئت دولت با رهبر معظم انقلاب، ایشان در بین سخنان خود پیرامون ضرورت رسیدگی به امر اشتغال، کنایه ای هم به نگرش و عملکرد وزیر تعاون و کار و رفاه اجتماعی داشتند که در نوع خود جالب توجه است:

" ... بنابراین یکی از مسائل، ایجاد مجاری کار است که ما ببینیم چه‌جوری میشود کار [ایجاد کرد]. حالا این به عهده‌ی کدام‌یک از بخشهای دولتی است؟ آقای ربیعی که همیشه میگوید مسئله‌ی اشتغال و مانند اینها به عهده‌ی من اصلاً نیست و خودشان را خلاص میکنند ولی بالاخره یکی از بخشها، یا شما یا سازمان برنامه [مسئول‌] است؛ البتّه وزارت اقتصاد هم به یک معنا در بعضی از جاها واقعاً مسئول است؛ اینکه ما وزارت اقتصاد را مسئول بدانیم، منافات ندارد که به شماها هم اخلاص داشته باشیم!"

  • سیدحمید مشتاقی نیا

به این پیامک دقت کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۷ ب.ظ


این پیامک چند روزی است که در فضای مجازی و شبکه های موبایلی تکثیر می شود و دست به دست می چرخد. نیمه نخست پیامک، صرفاً یک حکایت است. توجه بفرمایید:

"روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت : هر کس آنچه در دل دارد می بخشد!!"

از این جا به بعدش می شود نیمه دوم پیامک که باید کمی درباره اش با هم صحبت کنیم:

"درجهان سه چیز است که صدا ندارد :

 مرگ فقیر

 ظلم غنی

 چوب خدا !!"

فکر می کنم هر سه مورد مذکور، گاه صدا دارند و اثرشان را به همگان نشان می دهند. بنا بر این عبارت فوق، کامل، مطلق و صد در صدی نیست. مثلاً چه بسیار آدم هایی که در دنیا چیزی نداشته اند اما به خاطر خوبی هایشان وقتی از دنیا رفته اند عده ای را به سوگ نشانده و هیاهویی در نبودشان به پا خواسته است. بخشی از علما و مراجع و بزرگان دینی را می توان از این قبیل دانست. در عوض افراد بسیار ثروتمندی هم بوده اند که وقتی از دنیا رفتند کسی، حتی وراثشان هم خم به ابرو نیاورده و نبودشان را به راحتی به فراموشی سپردند.

یک نکته که باید مورد توجه قرار داد این است که به یقین منظور از فقر در عبارت فوق، فقر مادی نیست و به احتمال زیاد، منظور قائل آن فقر معنوی است. چه اینکه بسیاری از افرادی که از خدا دور هستند، در نزد مردم و حتی نزدیکانشان نیز جایگاه قابل توجهی ندارند. امروز اثری از قبر شاهان و سلاطین جبار نیست اما مرقد امامزادگان ما مورد تعظیم و احترام مردم است.

ظلم غنی هم همیشه بی صدا نیست. گاه در گوشه و کنار افراد آزاده و شجاع، با تمام وجود در مقابل ظلم اغنیا قد علم کرده و کاری می کنند که ظلم این افراد در ذهن جامعه باقی مانده و عبرتی برای دیگران شود.

چوب خدا هم البته گاهی صدا دارد. گاه لااقل خود انسان گناهکار به خوبی می فهمد بلایی که بر سرش آمده اثر کدام رفتار خطای اوست.

فراموش نکنیم خدا بزرگترین مربی ماست و در هر گوشه از زوایای حیاتمان نشانه ای را برای هدایتمان قرار داده است. فقط کافی است خوب ببینیم و خوب بیندیشیم و عقل یعنی پیامبر درونمان را مورد غفلت قرار ندهیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرا نباید داعش را یکباره از بین برد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۵ ب.ظ


در خیلی از محافل انقلابی گاه این سوال مطرح می شود که با توجه به توانایی و اقتدار جمهوری اسلامی برای محو کامل جنایتکاران داعش، چرا کمک ایران به کشورهای سوریه و عراق به صورت محدود بوده و نظام اسلامی از ورود تمام قد برای نابودی داعش پرهیز می کند؟ همه می دانند که اگر ایران بخواهد می تواند به راحتی و ظرف مدتی معین، بساط حاکمیت داعش را از عراق و سوریه جمع کند. پس چرا تا کنون به این اقدام دست نزده است؟ کمک ایران به دولت های سوریه و عراق، بیشتر در حد مشاوره نظامی و پشتیبانی از مدافعان این دو کشور بوده است.

اگر چه یک علت این امر، بر می گردد به ضرورت قیام ملت هایی که مورد هجمه مستقیم گروه داعش واقع شده اند؛ چه این که در واقع نبرد با متجاوزان، وظیفه ذاتی و اولیه کسانی است که سر حدات کشورشان مورد هجمه قرار گرفته و ایران باید در این خصوص در اندازه یک حامی و عنصر تقویت کننده مدافعان به ایفای نقش بپردازد؛ اما به جاست نکته استراتژیک دیگری نیز در این رابطه مورد توجه قرار بگیرد.

بررسی نحوه شکل گیری، جذب نیرو و شیوه نبرد نیروهای موسوم به داعش ( اعم از داعش و جبهه النصره و طالبان و...) نشان می دهد که عنصر کلیدی و محوری این جریان، " عقیده و ایمان " است. این عقیده و ایمان البته همان کلمه حقی است که اراده باطل از آن گردیده و با سوءاستفاده و تفسیر غلط سردمداران اسلام سلفی و صحنه گردانان وهابی و صهیونیستی، روان و ذهن خالی برخی جوانان اهل سنت را به تسخیر درآورده است.

چون حدوث و بقای جریان موسوم به داعش در حال حاضر مبتنی بر عنصر عقیده است، شکست یکباره نظامیان این طیف گمراه، پایان ماجرای داعش نخواهد بود و این تفکر، دیر یا زود به عنوان زخمی چرکین از گوشه ای دیگر از سرزمین های اسلامی سر باز خواهد کرد. داعش اگر یکباره توسط یک دولت قدرتمند از بین برود در بین هواداران خود به یک قهرمان مظلوم تبدیل خواهد شد و به عنوان خاطره  و الگویی تاریخی در ذهن آنان باقی خواهد ماند و خواه ناخواه، به شکلی دیگر در نقطه ای دیگر بروز و ظهور پیدا خواهد کرد.

نحوه هوشمندانه و ریشه ای تقابل با داعش اما می تواند شکل دیگری داشته باشد. در قدم نخست باید داعش را کنترل کرد تا توانایی آن از میزان خاصی فراتر نرود. عقب راندن داعش به مناطقی محدود و کوچک سازی حوزه نفوذ و فرمانروایی این جریان، از شعاع قدرت و محبوبیت آن نیز خواهد کاست. از سوی دیگر مرور زمان، چهره وقیح و خبیث جنایتکاران داعشی را تا کنون به خوبی نمایان ساخته و بسیاری از حامیان مردد این جریان را از پیوستن به سیاهه لشکر داعش برحذر داشته است.

تجربه ثابت کرده است که جریان های اعتقادی به مرور زمان از تب و تاب آرمانگرایی خود کاسته و به ورطه آسیب های ناتمام دنیایی گرفتار می شوند. ظهور بی اخلاقی ها، قانون شکنی ها، رقابت های درونی برای تصرف مناصب حکومتی یا حزبی، سوءاستفاده های مالی، رانت و باندبازی، خیانت و ... از جمله آفت هایی هستند که در طول تاریخ، جریان های اعتقادی را از درون دچار پوکی ساخته است.

اگر دقت کرده باشید، جسته و گریخته اخباری را از نزاع داخلی و حذف درون حزبی برخی نیروهای داعش، کلاهبرداری برخی مسئولان مالی این طیف، درگیری های مسلحانه بین جبهه النصره و داعش و طالبان، ندامت و فرار برخی نیروهای فریب خورده و ... شنیده و خوانده اید.

فرق داعش با جمهوری اسلامی در این است که اساس و مبنای فکری این جریان سیاه بر فریب و اغوای حامیان شان بنا شده است. جمهوری اسلامی با منطق حق و بنا بر استدلال های برخواسته از بطن شریعت و سیره اهل بیت علیهم السلام شکل گرفته و رفتار خود را با آموزه های مکتب وحی منطبق ساخته است. در مقابل، جریان داعش تنها با سوءاستفاده از شور و هیجانات مذهبی و تحریف مضامین دینی درصدد پیشبرد اهداف خود است. بنا بر این روشنگری و اطلاع رسانی نسبت به فحوای اصیل دین و تضاد آن با عملکرد غیرانسانی داعش، به خصوص توسط عالمان بزرگ اهل سنت، نقش بسزایی در زدودن انحراف از اذهان بخشی از حامیان این جریان تکفیری خواهد داشت. این روند همان طور که تا کنون نتیجه داده، پایه های فکری فریب خوردگان این فرقه را سست نموده و بقای آن را به مخاطره خواهد افکند. البته به یقین برخی از نیروهای داعش بنا بر لجاجت درونی خویش و یا از سر وابستگی به اجانب، باز هم به نبرد و رویارویی وحشیانه با مسلمین ادامه خواهند داد که تکلیف جهان اسلام در مقابل آنان کاملاً روشن است.

متن بالا به هیچ وجه درصدد توجیه برخی سهل انگاری ها و سوءمدیریت های سیاسی و نظامی دولت های سوریه و عراق در مواجهه با جریان داعش نبوده و ضمن تأکید بر لزوم نابودی رسته های نظامی داعش، درصدد است تا ضرورت محو ریشه های فکری و جایگاه پوشالی این فرقه صهیونیستی در میان فریب خوردگان را پررنگ سازد. داعش را باید با تمام زوایا و ابعاد آن از بین برد؛ اگر چه تحقق این مهم، نیازمند یک جنگ فرسایشی باشد. راقم این سطور که خود از آرزومندان نبرد رویاروی با جنایتکاران پلید داعش است بر این نکته صحه می گذارد که در حال حاضر داعش بیش از حد طبیعی در کشورهای سوریه و عراق پیشروی و دستاورد داشته که باید با سامان دهی و ایجاد انگیزه بیشتر در میان جوانان عراقی و سوری و افشای بیش از پیش ماهیت خبیث و ضد دینی این شاخه منحرف و تکفیری، قیامی گسترده و مردمی را برای حذف همیشگی داعش از صفحه روزگار رقم زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شهروندان درجه یک و دو از نگاه شهرداری قم!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ


منطقه هشت شهرداری قم شامل مجموعه شهر و شهرک پردیسان است که بر اساس آمارهای رسمی، بیش از دویست هزار نفر از ساکنان شهر مقدس قم را در خود جای داده است.

از زمستان سال نود و سه، شهرداری قم تبلیغات وسیعی را مبنی بر جمع آوری یک روز در میان زباله در این منطقه آغاز کرد. شهرداری ادعا کرد که این طرح آزمایشی بوده و در صورت موفقیت در دیگر نقاط قم نیز اجرا خواهد شد.

جالب اینکه روابط عمومی شهرداری در توجیهی عجیب و اشتباه، این کم کاری و فرار از مسئولیت را به پای منویات مقام معظم رهبری در راستای اقتصاد مقاومتی نوشت! و عجیب تر اینکه این طرح همزمان با آغاز دهه مبارک فجر کلید خورد!!

اکنون شش ماه از آغاز این طرح می گذرد. شهرداری قم که در راستای رویکرد دولت یازدهم، بنا را بر کم کاری گذاشته، از واگذاری سطل های مکانیزه که وظیفه متعارف همه شهرداری های کشور است نیز سر باز زده و موجب شده تا انبوه زباله ها دو روز در فضای بیرونی منازل مسکونی و خیابان های منطقه، موقعیتی نامطبوع و آزار دهنده را برای شهروندان و میهمانان تابستانی به وجود آورد. این اقدام شهرداری از هیچ نوع توجیه بهداشتی نیز برخوردار نیست.

اکنون جای این پرسش باقی است که بعد از گذشت شش ماه، نتیجه اجرای این طرح آزمایشی چه بوده است؟ اگر نتیجه خوب بوده چرا این طرح در سایر نقاط قم اجرا نمی شود و اگر نتیجه خلاف این است چرا بین ساکنان پردیسان قم - که عوارض پرداختی شان به شهرداری، مساوی یا بیشتر از مردم سایر مناطق است- با دیگر اهالی این شهر مقدس تبعیض وجود دارد؟ آیا خون مردم مناطق دیگر قم از مردم ساکن در منطقه هشت شهرداری رنگین تر تلقی شده است؟!

آیا شهرداری قم به این موضوع اندیشیده که بوی بد و منظره کریه ناشی از انباشت زباله در منطقه پردیسان در ذهن میهمانان این شهر چه تصویری از سطح لیاقت و تعهد متولیان دیار کریمه اهل بیت را رقم می زند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تجلیل از آیت الله روحانی در دانشگاه پزشکی بابل

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ


شنیده شده که قرار است در پاییز امسال، ویژه برنامه ای به مناسبت سالروز تأسیس دانشگاه علوم پزشکی بابل در این شهر برگزار شده و در آن از بنیانگذاران این دانشگاه تجلیل بعمل بیاید.

ضمن تشکر از این اقدام ارزنده و نیک، جا دارد تا این نکته را یادآور شوم که یکی از مؤثرترین حامیان تأسیس دانشگاه پزشکی در بابل، مرحوم آیت الله روحانی، نماینده فقید ولی فقیه در استان مازندران بود. از یاد نبریم که مکان فعلی دانشگاه، قصر شاه خائن بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اختیار نهاد قضایی قرار گرفت. بسیاری از فئودال ها، اشرار، خائنان و منافقان منطقه در دادگاه هایی که در این کاخ تشکیل می شد محاکمه و مجازات شدند. زمانی که طرح واگذاری این مکان برای راه اندازی دانشگاه علوم پزشکی مطرح شد، به طور طبیعی، هماهنگی و رایزنی برای وقوع این اتفاق، نیازمند تلاش و پا درمیانی بزرگان و صاحبان نفوذ بود. آیت الله روحانی که از جایگاه اجتماعی و سیاسی فوق العاده ای در شمال کشور برخوردار بود با تمام توان در حمایت از این طرح آموزشی و علمی پا به میدان گذاشت و در نهایت موفق شد تا مسئولان قضایی و دیگر نهادهای ذی ربط را برای این جابجایی اقناع سازد.

دانشگاه علوم پزشکی بابل در طول سه دهه فعالیت، هر ساله خیل قابل توجهی از دانشجویان رشته های مرتبط را در خود جای داده و تحولی مشهود را در سطح رشد علمی و بهداشتی استان مازندران و مناطق همجوار رقم زده است.

من البته اطلاع دقیقی از چهره هایی که قرار است در این مراسم مورد تجلیل قرار بگیرند ندارم؛ اما مطمئن هستم که متولیان پرتلاش این برنامه از نقش مؤثر مرحوم آیت الله روحانی در تشکیل و راه اندازی دانشگاه علوم پزشکی بابل غافل نخواهند بود. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درس عاشقی در محضر همسر شهید آقاجانی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ق.ظ

http://s3.picofile.com/file/8208504168/9.jpg

http://s6.picofile.com/file/8208503992/16.jpg


هر کاری برای خودش رسم و رسومی دارد؛ عاشقی هم.

عاشق که می شوی، چشم سرت کور می شود و دیگر چیزی را نمی بینی. آن وقت است که در سراشیب سقوط قرار می گیری؛ اما عشقت اگر برای خدا باشد، چشم دلت باز می شود. می شوی روشن دل.

دلت که روشن شد، دیگر فقط چیزی را می بینی که باید ببینی. تاریکی ها برایت محو می شود. تو می مانی و آن که در روشنای دلت، مفاتیح بهشت را زمزمه می کند. تو می مانی و نجوای خوش سرگشتگی؛ آوای دل انگیز شیدایی؛ نسیم غربت و اضطراب جدایی.

زلیخای وجودت، حرمان یوسف مهجور را تاب ندارد. چشمان مصری تو می شود ابر سیل آسای آسمان کنعان.

اما ... آن که رسم عاشقی را می داند، رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی را هم به نیکی آموخته است. رقص شعله شمع، در مسیر باد است که زیبا می شود و پروانه را به وصال فرا می خواند.

این بار خانم طاهره بیگم حمیدیان، همسر سردار شهید مهدی آقاجانی، آموزگار رسم عاشقی در حلقه معنوی بر بال خاطره بود. مطلب زیر را خواهران بزرگوار جبهه فرهنگی فاطمیون مازندران به تبرّک از این محفل آسمانی ارسال کرده اند:

·      *   قرار شد جهت آشنایی با عقاید و افکار همدیگر، مقداری صحبت داشته باشیم. وارد اتاق شدم که دیدم ایشان نشسته است. به احترام من، تمام قد ایستاد، سلام و احوالپرسی کرد بدون اینکه اصلا به چهره من نگاه کند و موقع نشستن هم طوری قرار گرفته بود که احساس کردم خیلی چهره مرا نمی بیند.

·      *   ... حتی در نامه ها و دست نوشته هایش هر وقت از من و یا بچه ها یادی میکرد، با پسوند های "جانم"، "نازنینم" ، "جگرگوشه های من" و ... همراه بود.

·      *   " ... امیدوارم که حال سه جگر گوشه هایم طاهره جان، هادی جان و مطهره نازِ من خوب باشد و همگی در زیر سایه الله صحیح و سالم باشید.. همسرم طاهره دلم برایت خیلی تنگ شده است. اما دلم برای حسین بیش از اینها تنگ شده است. دلم برای زیارت روی مهدی دارد پاره می شود. مرا ببخش ازاینکه دارم اینها را می گویم. چون کسی را به جز تو ندارم بگویم. در اینجا همه درد دارند، همه عاشق مهدی هستند. شما هم راز و محرم اسرار من هستید. یاحسین اگر دارای لیاقت شهادت هستم مرا به کامم برسان چون دیدن مهدی جز این را نمی دانم.. از طرف من پسرم هادی جان و مطهره نازم را ببوس و بگو پدرتان شما را خیلی دوست دارد و مادرتان را اذیت نکنید چون طاهره جان من دلم برای تو سید بزرگوار می سوزد. یا حسین از تو میخواهم حتی یک لحظه دل همسرم را ناراحتی در وی رخنه مده. یاحسین همسرم را در پناهت حفظ کن. خدایا من و همسرم راضی هستیم به رضای تو و تسلیم هستیم به امر تو. "

·    *     قبل از اعزام، رفت بنیاد جانبازان، همه مدارک پرونده اش را از بین برد. دنبال این حرف ها نبود. معتقد بود با خدا معامله کرده است.

·      *   روز خاکسپاری خیلی شلوغ بود طوری که اصلا نمی شد جلو رفت ولی من تمام مسیر تشییع را با پای پیاده رفتم هنوز هم که از آن خیابون میگذرم آن لحظات برایم تداعی میشود. و زمزمه های بلند پشت تابوت مهدی آقا.. تمام مسیر چشمم به تابوتش بود و با خودم این زمزمه را داشتم که: ای کاروان آهسته تر آرام جانم می رود...

·     *    هر وقت سر مزارش میروم (بیشتر صبح ها می روم چون شلوغ نیست و به راحتی می توان ارتباط معنوی برقرار کرد) زیارت عاشورای روزانه ام را در کنارش می خوانم. همیشه خبر خوشی های زندگی را برایش می برم . شهدا، شاهد هستند و از مشکلات و نگرانی ها اطلاع دارند. حس میکنم با گفتن مشکلات و دغدغه ها، خودم را کوچک کردم؛ نمی خواهم مهدی فکر کند که من کم آوردم ...

·      *   " همسرم قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر خمینی رهبر، سر دِه و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همانا سخن ما پیروی از قرآن و خدا می باشد. همسرم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل نباش در راه دین خدا بکوش که هر چه بکوشی باز کم است... "http://s3.picofile.com/file/8208504126/13.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تاریخ، درس عبرت یا دستاویزی برای غفلت؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ


حسن روحانی:  اگرچه قضاوت‌های تاریخی یک ملت را نمی‌توان در مدت زمانی کوتاه به سرعت تغییر داد ولی در عین حال معتقدیم که نباید در گذشته های تاریخی هم باقی ماند، باید با نگاه به آینده حرکت خود را تنظیم کنیم.
 باید به گونه‌ای حرکت شود که علاوه بر توسعه روابط ، به تدریج قضاوت تاریخی مردم نیز تغییر کند.

94/06/02

رهبر معظم انقلاب: ملت ایران به خاطر این که گذشته خود را با بصیرت نگاه می کند، چشم خود را بر گذشته نمی بندد. مسائل تاریخ خود، تاریخ نزدیک خود، از صد سال پیش، از پنجاه سال پیش، از سی سال پیش را با دقّت نگاه می کند.

76/02/03

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامه دانشجویان علوم پزشکی بابل خطاب به فرمانده نیروی انتظامی

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
سرتیپ پاسدار، جناب آقای حسین اشتری؛
فرمانده محترم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
 
سلام علیکم
اخبار و تصاویر مخابره شده از اتفاقات دیروز در مقابل سفارت انگلستان آن چنان خاطرمان را آزرده ساخت که مجبور شدیم در این وجیزه چند کلامی را خدمتتان عرض نماییم.
برادر بزرگوار جناب آقای اشتری! اگر حضرتعالی را فردی متعهد و انقلابی و دلسوز این نظام نمی دانستیم، قطعا چنین گلایه ای از جنابتان نمیکردیم!
متأسفانه در روز گذشته شاهد آن بودیم که یکی از انقلابی ترین و ارزشی ترین نهاد های جمهوری اسلامی، به جرم سر دادن شعار "مرگ بر انگلیس" و مبارزه با استکبار که از اصول بنیادین این انقلاب بوده و هست، دست به بی رحمانه ترین سرکوب علیه یکی از انقلابی ترین و ارزشی ترین اقشار این جامعه، یعنی دانشجویان زده است!
سردار عزیز! پرسش امروز ما این است که اگر در جمهوری اسلامی نمیتوان علیه ظلم های استکبار و دولت خبیث انگلستان فریاد برآورد، پس کجا میتوان؟
مگر بسیاری از مسؤولین بلند پایه نظام من جمله فرمانده محترم سابق نیروی انتظامی در چندین و چند مصاحبه از دخالت ها و رذالت های دولت حیله گر انگلستان در وقایع فتنه ۸۸ نگفته بودند؟ حالا چه شده که سربازان تحت امر جنابتان، دانشجویان بی دفاع این مملکت را به جرم اعتراض به عدم عذرخواهی و اظهار ندامت انگلیسی ها از رفتارهای سابقشان، سرکوب میکنند؟!
حکومت نظامی که سربازان جنابعالی دیروز در پایتخت جمهوری اسلامی، برای تأمین امنیت وزیر دولتی که همواره به دنبال براندازی این نظام بوده و هست، به راه انداخته بودند، جز سرخوردگی دلسوزان انقلاب که از راه اندازی فتنه جدیدی توسط روباه پیر نگرانند چه خاصیتی داشت؟
متأسفانه و متأثرانه، دیروز ماموران محترم نیروی انتظامی در سرکوب دانشجویان بی دفاع، آن چنان سنگ تمام گذاشتند که انگار جای شاکی و متشاکی عوض شده است! انگار ما در سال ۸۸ در لندن فتنه انگیزی کردیم و ملکه الیزابت و ام آی ۶ مظلوم واقع شده اند!
تجمع دیروز چه با مجوز بوده باشد چه بی مجوز، چه قانونی و چه غیر قانونی، چه ۵۰ نفره چه ۵۰۰ نفره، آنچه مسلم و مشهود است رفتار زشت، زننده و خلاف جمهوریت نیروی انتظامی است که صدای "مرگ بر انگلیس" دانشجویان را با برخورد قهرآمیز ساکت کرد.
توصیه میکنیم تا تصاویر و فیلم های منتشره از وقایع دیروز را یکبار به دقت ملاحظه فرمایید تا با عمق جانتان ظلمی که بر دانشجویان این ملت رفته است را نظاره کنید.
در پایان یکبار دیگر متذکر میشویم که اگر دست به قلم بردیم و قصد نگاشتن چنین نامه ای را کردیم، احساس خطری است که از اوضاع کشور داریم.کشوری که تا دیروز تصور میکردیم صادر کننده تفکر استکبارستیزی است حالا دانشجویان و نسل جوانش را به جرم تجمعی آرام و اعتراضی علیه استکبار، با شدیدترین برخوردهای امنیتی "نقره داغ" می کند.
اما اجازه دهید تا در پایان خطاب به کسانی که تصور میکنند با چنین رفتارهایی میتوانند جوانان و دانشجویان انقلابی این کشور را منفعل کنند، با صدایی رسا بگوییم: ما آماده پرداخت هر هزینه ای به پای استکبارستیزی خواهیم بود.
والسلام علی من التبع الهدی ...
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بابل
  • سیدحمید مشتاقی نیا

شبنامه نسل چهارم انقلاب!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ


بی خیال مجلس و دولت

بی خیال عدالت

بی خیال قضا و قدر

بی خیال امت شهیدپرور و مؤمنین همیشه مکدّر

به دور از چشم ارباب حلقه ها

با اجازه بچه های بالا

مرگ بر آمریکا

با اجازه برادران کاسه لیس

لعن بر دشمن خبیث

مرگ بر انگلیس

  • سیدحمید مشتاقی نیا

معنای "حسین منی و أنا من حسین" از نگاه رهبر انقلاب

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ق.ظ


کار امام حسین علیه الصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلی اللَّه علیه وآله وسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. آن بزرگوار هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. امام حسین هم نترسید؛ ایستاد و جلو آمد. حرکت نبوی و حرکت حسینی، مثل دایره ی متحدالمرکز هستند. به یک جهت متوجّهند. لذا این جا « حسین منی و انا من حسین»  معنا پیدا می کند. این عظمت کار امام حسین است.

75/09/24

  • سیدحمید مشتاقی نیا

از سایت این هیئت بازدید کنید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۳۴ ق.ظ

http://mashk.net/assets/uploads/images_event/6377f-23.jpg


دلم نیامد همین طوری، فقط سایت این هیئت را معرفی کنم و چند خطی برای دوستان بیت العباسی خودم ننویسم.

ما بسیجی ها و مریدان مکتب خمینی، مسئول امور حسبه اسلام و انقلاب اسلامی هستیم! کارهای بر زمین مانده اسلام بر دوش ما سنگینی می کند. باید به اینجا برسیم که فرض کنیم هیچ مسئول و دستگاه و ردیف بودجه ای برای کار فرهنگی در راستای ترویج باورهای دینی وجود ندارد؛ فقط خودمانیم و خودمان. آن وقت است که غیرتمان گل می کند و با تمام وجود پا به عرصه فعالیت های فرهنگی می گذاریم. اگر نگاهمان اینگونه شد حتی اگر اهل کار فرهنگی هم هستیم از نگاه و رفتار تک بعدی خارج شده و محورهای مختلف فرهنگی را نیز تجربه خواهیم کرد.

محمدعلی عرفان و هیئت بیت العباس را همه به نظم و انضباط می شناسند. بچه های باصفای این هیئت، علاوه بر نظم به تحصیل و مطالعه هم اهمیت می دهند.

دغدغه ای که مسئولان جوان و خوش فکر این هیئت نسبت به ارزش های اسلامی در خود احساس کرده اند آنان را بر آن داشته تا از همه ظرفیت های موجود برای ترویج آئین آسمانی وحی بهره بگیرند. هیئت بیت العباس، سمت و سویی را برگزیده که منحصر در قالب سنتی هیئت باقی نمانده و دایره مسئولیت شناسی خویش را در دامنه دیگر فعالیت های فرهنگی نیز گسترش داده است.

برگزاری اردوهای درون و برون استانی، یکی از جلوه های مهم کار فرهنگی در این مجموعه مذهبی است که تلفیق سازنده هیئت – جلسه  را در عرصه عمل، ممکن می سازد. فلسفه تشکیل هیئت، ایجاد انس بیشتر با اهل بیت علیهم السلام است و بالاترین معیار برقراری این انس، شناخت و عمل به معارف اهل بیت می باشد. ترکیب هیئت – جلسه را شاید بتوان از این باب صحیح و گویا دانست که در چارچوب آن، انس با اهل بیت منحصر به شور و نوا نمانده و فکر و اندیشه مخاطبان نیز با آموزهای مکتب وحی، درگیر می شود. راه اندازی اردوهای متنوع می تواند بخشی از بار عظیمی که هیئت ها در راستای تقویت ارتباط ذهنی مخاطبان با اهل بیت بر دوش می کشند را به سر منزل مقصود برساند.

جلوه ای دیگر از فعالیت فرهنگی و اعتقادی این هیئت را می توان در حضور پررنگ در فضای مجازی مشاهده کرد. محفل مجازی هیئت بیت العباس (سایت مشک) علاوه بر ارائه اخبار و گزارشات مرتبط با فعالیت های این هیئت، مضامین و نکات آموزنده ای از حیات طیبه شهدا، خادمین اهل بیت و مطالب کاربردی متناسب با مخاطبان را در خود جای داده است.

هیئت های فاطمة الزهرا، محبان المعصومین و ... شهرستان بابل نیز از جمله هیئت هایی هستند که فراتر از کار هیئتی، به یک مرکز فرهنگی تبدیل شده اند.

به نوبه خود ضمن دعوت از خوانندگان اشک آتش برای بازدید از سایت زیبای هیئت بیت العباس بابل به نشانی http://mashk.net/ ارادت قلبی خویش را به همه جهادگران مخلص و بی ادعای این هیئت و دیگر مجموعه های مذهبی دارالمؤمنین اظهار داشته و برایشان آرزوی توفیق بیش از پیش دارم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا