اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

ما همیشه حماسه ساز بوده ایم

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۰ ق.ظ


آن زمان که بزرگترین آثار هنری دنیای غرب در وصف ناز و کرشمه های خیابانی و عشق های کاذب مثلثی و روابط بی ضابطه اخلاقی، خلق می شد و به عنوان شاهکاری بزرگ در بزم های مستانه دلدادگان وهم و هوس، نقل محافل قرار می گرفت، قصه های شاهکارنامه فردوسی و روایت حماسه های مردان دشمن کش و دیوافکن ایران زمین، گرمای جمع صمیمی مردم این آب و خاک بود و صفای نقاله سرایی در وصف شیران بیشه غیرت و حماسه، تفریح سالم و آموزنده پیر وجوان این سرزمین به شمار می آمد.

این پیشینه پرافتخار ملتی است که هنر و ادبیاتش ریشه در عمق انسانیت و مردانگی داشته است. تاریخ این سرزمین پهناور نیز آنگونه رقم خورد که تا زمانی که پای حاتم بخشی های شاهان بزدل و بی کفایت و سلطان حسین های بی شهامت به میان نمی آمد مرد و زن این مرز و بوم با چنگ و دندان از کیان میهن و عقاید خویش دفاع کرده و قدمی از سر تسلیم و ذلت در مقابل بیگانگان برنداشته اند.

شاید بتوان بزرگترین حماسه ایرانیان را پذیرش عقلانی و قلبی دین مبین اسلام دانست که اگر این حق طلبی و عدالت خواهی نبود فتح این سرزمین برای سربازان عربی ارتش اسلام به این راحتی و گوارایی، محقق نمی شد.

این ملت با این پیشینه پرافتخار تاریخی هیچ گاه زیر بار ظلم و نابرابری نرفت. شاه قلدر انگلیس نشانِ پهلوی، با تمام قساوت و ناجوانمردی اش نتوانست در مقابل دستان خالی مردم این مرز و بوم دوام آورده و آرزوی کشف حجاب و خلع لباس روحانیت و زدودن مظاهر دین را با خود به گورستان تاریخ برد.

سال های چهل و دو تا پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، مملو از خاطرات حماسی مردان و زنان گمنامی است که در کوچه پس کوچه های شهر و دیارشان به مبارزه جانانه با طاغوت زمان پردداختند و شاه آمریکایی و پرادعایشان را از تخت نخوت و عصیان به زیر کشاندند. به راستی ما با نام و نشان چند نفر از شهدای سال های انقلاب آشنایی داریم؟

پیروزی انقلاب اسلامی، تازه اول ماجرا بود. شرق و غرب عالم دست به دست هم دادند تا با راه اندازی ده ها گروهک ریز و درشت التقاطی، به نبرد با فکر و جسم منادیان آزادی و عدالت پرداخته و جامعه اسلامی را از لحاظ اعتقادی و اجتماعی به ناامنی بکشانند. ترویج عقاید باطل چپ و راست از سویی و ترورهای کور منافقان و کودتاها و نواهای شوم جدایی طلبانه از سوی دیگر، امنیت انقلاب اسلامی را نشانه رفته بود. شرایط جمهوری تازه تأسیس اسلامی به گونه ای نبود که از برنامه ها و نیروهای زبده و خبره اطلاعاتی بهره مند باشد. تنها تکیه گاه برقراری امنیت در کشور، "مردم" بودند. ملت که به صحنه آمد کوچه به کوچه و خیابان به خیابان از ناامنی و شرارت زدوده شد و آسایش و امنیت بر فضای کشور حاکم گردید. حربه رسمی دشمن برای نابودی انقلابی که کاخ های ستم دنیا را نشانه رفته بود، آغاز تهاجم نظامی با پشتیبانی همه سردمداران کفر و الحاد بود. ایران در آن برهه نه ارتش قدرتمندی داشت و نه تسلیحات ارزنده ای. باز هم نوبت دست های خالی بود تا در نبرد نابرابر تن و تانک، حماسه هایی جاودانه بسرایند. در پایان سال های پرفراز و نشیب دفاع مقدس، اتحاد دنیای جهانخواران، به رغم صدها تهاجم ددمنشانه به مردم بیگناه کشور ایران، نتوانست حتی یک متر از این آب و خاک را جدا کند چه رسد به فتح هفت روزه تهران و انقراض حاکمیت توحید!

تمام سال های دفاع مقدس، به هر مسجد و پایگاهی که سرک می کشیدی، جمع بی ادعایی از زنان و مردان بی نام و نشان ایران اسلامی را می دیدی که در حد بضاعت خود تلاش می کردند باری از دوش انقلاب برداشته و به سهم خود، به پشتیبانی جبهه و جهاد فی سبیل الله بپردازند. عملیات بازسازی مناطق جنگی که آغاز شد، اقتصاد پس از سال های جنگ، توان کشش همه هزینه های مربوط به آن را نداشت. صف های طویل کمک های نقدی و اهدای اجناس گرانقیمت زینتی، جهاد اکبر مردمان این مرز و بوم را یک بار دیگر به نمایش گذاشت.

جنگ هیچ گاه به پایان نرسید. امام (ره) جنگ کفار با انقلاب اسلامی را جنگ عقیده می دانست. جغرافیای جنگ از صحنه رویارویی نظامی به عرصه های پیچیده فرهنگی کشانده شد. مردم ندای هل من ناصر مقتدایشان را که شنیدند منتظر نهادها و ارگان ها نماندند. هر کس به نوبه خود گوشه ای از کارها را به دست گرفت تا پدیده مبارکی به نام فرهنگ، گفتمان، اندیشه و ادبیات پایداری در مقابل زرق و برق های فریبنده فرهنگ غرب، صف آرایی کند. تشکیل هزاران هیئت برای ترویج فرهنگ اسلام ناب و تأسی به اهل بیت عصمت علیهم السلام، راه اندازی هزاران کاروان خودجوش زیارت مشاهد مطهر شهدا، تشکیل کانون ها و محافل مستقل فرهنگی و... نمونه هایی از تلاش های ایثارگرانه مردم ایران اسلامی در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی محسوب می شود.

23تیر 1378 نیز دشمن در تجربه ای جدید، شکست میدانی دیگری از مردم این سرزمین خورد. در آن روز مردم پیش از آن که کار به امر ولایت بکشد، تنها با دعوت شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، به خیابان ها ریختند تا دیگر جای پایی برای پس مانده های فریب خوردگان وادی ظلمت، باقی نماند. انتخابات باشکوه سال88 هم صحنه پرافتخار دیگری از همبستگی مردم با شعائر انقلاب اسلامی بود. شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری دهم، فارغ از هر نوع سلیقه و گرایشی، در یک مانور بزرگ سیاسی، طعم ناامیدی را بر کام بدخواهان ملت نشاندند.

فتنه شوم سال88 عرصه امتحانی سخت برای مردم و مسئولان بود. تاریخ گواه خواهد بود که حماسه نه دی و حضور قاطع مرد و زن مسلمان در دفاع از آرمان های اسلام ناب محمدی (ص) رمز پیروزی بر توطئه های پیچیده ای بود که اندکی بعد ابعادی از آن در کشور سوریه مشاهده گردید. آن جا بود که واژه "خواص بی بصیرت" در ادبیات سیاسی کشور شکل گرفت تا آیندگان بدانند توده های مردم پابرهنه این سرزمین در بزنگاه های تاریخ، بابصیرت تر از بسیاری از نخبگان پرادعای سیاسی ظاهر شده اند.

اگر کسی می خواهد ابهت ملت ایران را بشناسد کافی است تنها به این پرسش پاسخ دهد که چرا دشمنان قسم خورده و ناجوانمردی همچون رژیم غاصب صهیونیست و آمریکای جهانخوار، به رغم تمام رذالت ها و نیز بهره مندی از امکانات نوین تسلیحاتی، هیچ گاه شهامت حمله به سرزمین پاک ایران اسلامی را در خود ندیده اند؟!

هربار که سیل و زلزله ای قومی از این ملت را داغدار کرد، مردم خود را در غم آنها شریک دیده و به یاریشان شتافتند؛ آن گونه که چشم ناظران بین المللی را خیره می ساختند. به یقین شمارش حماسه های بزرگ دلیرمردان و شیرزنان کشورمان به این آسانی میسّر نیست.

سال نود و دوی هجری شمسی، مردم ایران در دو انتخابات بزرگ و سرنوشت ساز، حماسه دیگری را رقم خواهند زد. حضور باشکوه مردم در پای صندوق های رأی، پیامی نابودکننده و یأس آور برای استراتژیست های غربی است که با غفلت از جایگاه معنوی و بلوغ فکری ملت ایران و تنها با اتکا به تئوری ها و تفکرات مادی خود، به ارائه طرح های نخ نما شده ای مانند تحریم های اقتصادی و سیاسی می پردازند تا به فهم کودکانه خویش، مردم حماسه آفرین کشورمان را بر سر آرمان هایشان به پای میز معامله بکشانند.

ملت ایران همیشه حماسه ساز بوده است. خلق حماسه های مکرر و نو برای این مردم شریف و فهیم، امر عجیب و تازه ای نیست. شاید به جای آن که با تبلیغات ضعیف و سطحی خود درصدد تلقین و ترغیب مردم به خلق یک حماسه بزرگ در خرداد نود و دو باشیم لازم باشد صفحاتی از کتاب زرّین حماسه های مردم ایران را مرور کنیم تا به دوست و دشمن نشان دهیم که ایران انقلابی به برکت وجود و حضور پررنگ مردمانی مؤمن، بابصیرت و شجاع در عرصه های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی، بر قله های رفیع عزت و افتخار، ماندگار خواهد بود و با تحقق بخشیدن به مفاهیم بلندی چون عدالت و آزادی حقیقی، راه نجات ملت ها از یوغ استکبار و ستم پیشگان را به سراسر گیتی نشان خواهد داد.

مردم ایران همواره حماسه ساز بوده اند. شکی نیست آنها رئیس جمهوری را می خواهند که پرچم انتخاباتی اش به رنگ حماسه باشد.

والسلام علی من اتبع الهدی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آیا دکتر جلیلی بازهم زیرکانه عمل خواهد کرد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۶ ق.ظ

ابتدای ورود سعید جلیلی به رقابت های یازدهمین دوره انتخابت ریاست جمهوری، بسیار هوشمندانه بود.

او به رغم اصرار بررخی جبهه ها و ائتلاف های سیاسی، حاضر نشد زیر علم هیچ گروهی برود تا در صورت پیروزی در انتخابات، منّت گروه ها و جریان ها بالای سرش نبوده و مجبور به تمکین از باج ستانی آنها نباشد. سعید جلیلی به خوبی می داند که اگر وامدار گروهی باشد و نتواند تمایلاتشان را ارضا کند دیر یا زود سیل انگ های ضد و نقیضی چون ارتباط با فراماسونی و انجمن حجتیه و مجاهدین خلق و رمالی و جادوگری و... نصیبش خواهد شد!

نحوه ورود سعید جلیلی به عرصه رقابت ها زیرکانه بوده است اما باید دید این کاندیدای تربیت شده مکتب ولایت، تا انتهای رقابت هم خواهد توانست زیرکانه عمل کرده و پرچم گفتمان اصیل اسلام ناب را به دوش بکشد؟

این روزها برخی صاحبان سیاسی مکنت در جریان راست سنتی و تعدادی از هم صنفان سابق شهردار تهران و سهامداران بانک های الف و ث و... تلاش دارند تا در پناه توجیه تکراری به اصطلاح نجات اصولگرایی، جلیلی را وادار به کناره گیری به نفع همشهری رقیب خود یعنی باقر قالیباف کنند.

نکته دیگری که سعید خان باید به آن توجه داشته باشد گفتار انقلابی در تبلیغات انتخاباتی است. ویژگی حضرت محمود حفظه الله در سال 84 که باعث جلب دلهای مردم به سمت او گردید بیانات پرحرارت در دفاع از اصول و مبانی انقلاب و اسلام بود. متأسفانه بسیاری از نگاه ها به زبان و گفتار افراد است. این خطر وجود دارد که برخی رقبای ناکارآمد جلیلی و و مدعیان پوشالی گفتمان جهاد و انقلاب، با بهره گیری از تکنیک های شعاری و روانی خود بتوانند به راحتی از پس اجرای استراتژی فریب برآمده و گوی سبقت را از سایر کاندیداها بربایند.

مردم به دنبال سرچشمه زلال معارف اسلام و انقلاب هستند ولی ممکن است جویبارهای مصنوعی و سراب های فریبنده، آنها را از مسیر دستیابی به مسیر حق منحرف سازد.

خلاصه حرف ما برای جلیلی عزیز فقط یک توصیه است: در تبلیغات انتخاباتی خود هم یک انقلابی باش نه دیپلمات! خر ما برای سعید جلیلآ

  • سیدحمید مشتاقی نیا

با این شهید افغانی دفاع مقدس آشنا شوید

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۷ ق.ظ


شهید رجب غلامی

تولد: دهان سوخته از توابع لارستان کابل، 1343

شهادت: سلیمانیه عراق، 6/12/1364

مزار: گلزار شهدای بجستان خراسان جنوبی

در این دنیا هیچ کس را جز خدا نداشت. خانواده‌اش را در جنگ‌های افغانستان از دست داده بود. به ایران آمد و در شهرستان بجستان خراسان جنوبی به کار در نانوایی مشغول شد.

هر چه پول جمع کرده بود، هدیه داد به جبهه‌ها؛ اما باز هم دلش آرام نگرفت. گفت: من مقلد امام هستم، ایشان فرموده جنگ، واجب کفایی است...

عملیات والفجر نُه بود. بچه‌های گردان، پشت سیم‌خاردارهای حلقوی، معطل مانده بودند. وقت تنگ بود. پاسگاه عراقی به سرعت باید تصرف می‌شد تا عملیات با موفقیت پیش برود. محمود کاوه اصرار داشت بچه‌ها زودتر پیشروی کنند.

چشم رزمنده‌ها به جوان افغانی همرزمشان افتاد که به سرعت خودش را روی سیم‌های خاردار انداخت و از رزمنده‌ها خواست تا از روی بدنش عبور کنند و خط دشمن را بشکنند. چاره‌ای نبود.

خارها که بر بدنش فرو می‌رفت، قطرات خون پاکش را می‌شد زیر نور منوّرها به وضوح مشاهده کرد. وقتی همه عبور کردند، دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا طاقت این درد را ندارم، شهادت را نصیبم کن. تیری آمد و بر صورتش نشست... رجب غلامی هیچ‌کس را در این دنیا جز خدا نداشت، اما شرح حماسه او، باعث شد ازدحام مردم در تشییع پیکرش یکی از باشکوه‌ترین مراسم تشییع شهدا را در تاریخ ثبت کند.

 

راوی: محمد کیفی و احمد باغبان

مجله راه

 شهید گمنام، نوشته گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صص 116 تا 119.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عرض ارادت به یکی از خوانندگان ثابت اشک آتش

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۰۶ ق.ظ


حسن کمالی از طلبه های اهل حال و باصفای رفسنجان است که رشد علمی و معنوی اش را مرهون تحصیل در حوزه علمیه بابل است. روح زلال و دل بی آلایشش از او شخصیتی دوست داشتنی ساخته است. حسن آقا پس از رسیدن به آرزوی دیرینه اش یعنی ازدواج در بابل! چند سالی را در قم گذراند. نزدیک به یک سال است که وی در یکی از دورافتاده ترین و محروم ترین مناطق کشور یعنی جزیره کیش! مشغول به انجام رسالت تبلیغی خود است.

تصویر حضور او در راهپیمایی مردم جزیره کیش را یکی از دوستان مشترک در اختیارم گذاشت و پیشنهاد داد با توجه به این که خیلی از رفقا تا کنون تصویر حسن کمالی (روحانی سمت راست) را با لباس (لباس روحانیت!) ندیده اند این عکس را داخل وبلاگ بگذارم.

خیر دیگر این کار رفع دلتنگی دوستان است تا یک وقت خدای ناکرده به سرشان نزند برای دیدار این دوست صمیمی، رنج سفر را به جان خریده، راهی کیش شده و سر این بنده خدا آوار شوند!

از شوخی که بگذریم حجت الاسلام حسن کمالی، ارادت خاصی نسبت به شهدا دارد که امیدوارم با عنایت حضرت حق، نامش در قافله اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا علیه السلام ثبت شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امنیت، نقطه اشتراک ما و دشمن!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ب.ظ


تاریخ ایران اسلامی، سرشار از حماسه های بزرگی است که نشان افتخار را بر پرونده کردار و اندیشه مردم این سرزمین به ثبت رسانده است.

ملت ایران، مردم روزهای سخت و بزرگ هستند. این رویکرد غرورآفرین، همواره مایه رشک و حیرت سایر ملت ها و حکومت ها بوده و البته در بزنگاه های تاریخ، طومار محاسبات مادی استراتژیست های دنیازده امپریالیسم شرق و غرب را درهم پیچیده است.

امسال در آستانه خرداد نود و دو، ملت انقلابی ایران، با شوری مثال زدنی، آماده خلق حماسه ای دیگر خواهد شد تا یک بار دیگر تئوریسین های غفلت زده عالم چپاول و استثمار را با شکستی سخت مواجه کند.

رسانه های اغواگر دنیای استکبار، امروز مترصد فرصتی هستند تا نشانه ای از یأس و دلسردی را در چهره شفاف جامعه اسلامی مشاهده کرده و آن را به حساب موفقیت غرب در اعمال تحریم های اقتصادی و سیاسی بر جمهوری اسلامی ایران گذاشته و به خیال خام خود، وضعیت ایران را مایه عبرتی برای دیگر ملت های آزادی خواه دنیا نشان دهند. از این سوی مردم ایران با بصیرتی بی مثال، با حضور شکوهمند خود در پای صندوق های رأی و برگزیدن رئیس جمهوری که پرچم انتخاباتی اش به رنگ حماسه باشد این پیام را به ملت های آزادی خواه و رزمندگان جهانی جبهه بیداری خواهند رساند که استقلال طلبی و استکبار ستیزی، به رغم همه کارشکنی ها و خصومت های دنیای الحاد، ثمرات شیرینی چون خودکفایی، بلوغ فکری، رشد معنوی و حاکمیت حق و عدالت را به دنبال خواهد داشت.

در این میان آن چه که بیست و چهارم خرداد سال نود و دو را به جشن حماسه و عید اقتدار ملت ایران تبدیل خواهد کرد، علاوه بر حضور گسترده و انتخاب فرد اصلح، حفظ امنیت و تقویت ثبات و نظم اجتماعی است. این گزینه در واقع همان هدفی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره از سوی دشمنان ملت مورد هجمه قرار گرفته و برهم زدن آن به منزله یک هدف استراتژیک برای سرویس های امنیتی بیگانه محسوب می شود.

پس از فتنه شوم و مفتضح 88 که با میدان داری بعضی مهره های بازی خورده سرویس های جاسوسی انگلیس و آمریکا صورت گرفت و بهانه ای برای گسترش تخریب و تبلیغات منفی بر ضد چهره نظام اسلامی قرار گرفت بعید به نظر نمی رسد بازی گردان های خیمه شب بازی فتنه در سوریه و عراق، چشم طمعشان همچنان به سمت جمهوری اسلامی ایران دوخته و مترصد ایجاد فضایی برای آغاز فتنه ای پیچیده تر از گذشته باشند.

بر مبنای این فرض، لازم است ملت بیدار ایران اسلامی، با نگاهی ژرف به جایگاه ایران در این برهه از تحولات جهانی و منطقه ای، با تمام توان برای حفظ آرامش عمومی کوشیده و رفتارهای تفرقه افکنانه ورشکستگان سیاسی را به شدت تقبیح نموده و از آن برائت جویند.

بر نخبگان سیاسی نیز لازم است با تأسی از سیره امام راحل رحمة الله علیه و رهبر عزیز انقلاب، در برابر قانون به عنوان یک میثاق ملی، سر تمکین فرود آورده و چنان چه به نتایج بررسی صلاحیت ها و یا شمارش آراء نقد و نظری را وارد می دانند از مجاری پیش بینی شده در قانون عمل نمایند.

شکی نیست عید برزگ حماسه شکوهمند مردم ایران در بیست و چهارم خرداد سال نود و دو، یکی از زیباترین و ماندگارترین صفحات درخشان تاریخ ملت سرافراز ایران انقلابی را به خود اختصاص خواهد داد.

والسلام علی من اتبع الهدی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

قابل توجه دوستان اشک آتش

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۱۲ ب.ظ

پس از فیلتر وبلاگ اشک آتش با دستور دادگاه ویژه روحانیت و راه اندازی وبلاگ اشک آتش2 بنا به دلایلی از تبادل پیوند با دوستان وبلاگی خود پرهیز می کردم. ظاهراً بسیاری از دوستان بزرگواری کرده و این وبلاگ را بی هیچ چشمداشتی! در فهرست پیوندهای خود گنجانده اند. انشاءالله از خجالتشان درخواهم آمد. دوستان بزرگواری که اشک آتش2 را با همین نشانی لینک کرده اند حتماً اطلاع دهند. تشکر. التماس دعا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

طلبه عدالتخواه سیرجانی به چه کسی رأی می دهد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ


طلبه عدالتخواه سیرجانی به چه کسی رأی می دهد؟! واقعاً برایتان مهم است؟! بهتان بر نخورد. ناراحت نشوید. شما مگر کار و زندگی ندارید که راه افتاده اید دنبال این و آن تا ببینید کی به کی رأی می دهد؟! اسم این کار را ... نمی گویند؟! لااله الاالله.

حالا من می خواهم در حد توان خودم تنور انتخابات را گرم کنم و به سهم خود و به اندازه یک وبلاگ مستقل، حرف رهبر را عملی کنم شما چرا دنیال این چیزها می گردید؟ واقعاً که!

ضایع شدید؟! دلخور نشوید. حالا که تا این جا آمده اید نمی گذارم دست خالی بروید.

حجت الاسلام جهانشاهی یا همان طلبه عدالتخواه سیرجانی که در واپسین روزهای سال کهنه، در اقدامی غافلگیرانه! از زندان آزاد شد در سال های 84 و 88 به عزیز دلمان حضرت محمود حفظه الله رأی داد. در حال حاضر هم تا آن جا که من می دانم به تبعیت از گفتمان اصیل انقلاب اسلامی، طرفدار یکی از بزرگواران کاندیدای جریان سوم تیر یعنی باقری لنکرانی یا سعید خان جلیلی است. آخرش به کدامشان رأی می دهد برمی گردد به این که کدامشان به نفع دیگری کنار برود.

خیالتان راحت شد؟ حالا که دلتان آرام گرفت و حس کنجکاویتان ارضا شد خوب است بدانید جلسات بحث و بررسی پیرامون مباحث عدالتخواهی و شیوه های تقابل با بی عدالتی های اجتماعی از سوی حجت الاسلام جهانشاهی در شهر مقدس قم هر هفته در حال برگزاری است. این را گفتم تا بدانید طلبه عدالتخواه سیرجانی همچنان پای ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی با تمام وجود ایستاده است. التماس دعا.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حمله رئیس شورای شهر امیرکلا به یک فعال عدالتخواه!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۵۹ ب.ظ

صادق کیان نژاد از فعالان عدالتخواه شهرستان بابل از سوی ریاست شورای شهر امیرکلا مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

صادق کیان نژاد از جوانان انقلابی شهرستان بابل است که حضور قاطعانه و مستمر او در جبهه دفاع از ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. به دنبال افشای ماهیت برخی از اعضای شورای اسلامی شهر امیرکلا  و ارائه اسناد موثق به دستگاه های نظارتی که منجر به رد صلاحیت ریاست شورای این شهر در این دوره از انتخابات گردید صادق کیان نژاد مورد ضرب و شتم ریاست شورای شهر امیرکلا قرار گرفت و تعدادی از جوانان انقلابی این شهر در تماس هایی از سوی برخی از اعضای شورا و بستگان آنان تهدید به برخورد فیزیکی! شدند. در این خصوص تذکر چند نکته ضروری است:

1-  1-    حمله به صادق کیان نژاد یک درگیری شخصی نبوده و از منظر ما هجمه به شعائر، ارزش ها و معیارهای انقلاب محسوب می شود. رئیس شورای شهر امیرکلا بغض و کینه خود را نسبت به جریان های عدالتخواه اینگونه نشان داده است. لازم است چهره ها و گروه های انقلابی و ارزشی شهرستان بابل به طور جدی در این ماجرا وارد شده و مانع از تضییع حق یک فعال ارزشی جبهه حزب الله بشوند.

2- 2-     از دستگاه قضایی انتظار می رود با توجه به اسناد و شواهد موجود نسبت به برخورد قاطع با اخلالگران نظم عمومی در هر جایگاهی که هستند اقدام نموده و در اسرع وقت مانع از تشدید یا تکرار چنین رفتارهای گستاخانه ای بشوند.

3- 3-     لازم است وزارت کشور و قوه قضاییه در اسرع وقت نسبت به تعلیق عضویت رئیس فعلی شورای شهر امیرکلا اقدام نموده و در صورت لزوم، حکم انحلال شورای این شهر را صادر نمایند.

شرح ماجرای حمله رییس شورای شهر امیرکلا به صادق کیان نژاد را با قلم ایشان بخوانید: 

 ناگفته‌های صادق کیان‌نژاد در خصوص وقایع روز پنج‌شنبه 26/2/92 ساری:

صبح روز پنج‌شنبه تاریخ 26/2/92 ، جهت شرکت در جلسه‌ای به ساختمان شماره‌ی 2 استانداری واقع در خیابان معلم ساری مراجعه نمودم. دقایقی پیش از ساعت شروع جلسه در پیاده‌روی خیابان منتظر بقیه‌ی اعضای جلسه بودم که آقای احسان شجاعیان (رییس کنونی شورای اسلامی شهر امیرکلا) با دیدن بنده و بعضی دوستان به کنار ما آمد و با تلفن همراه به شخصی که پشت خط بود چنین مواردی را می‌گفت:
-    سریع بیایید. چوب هم همراه‌تان باشد. به منوچهر  بگو بیاید. خودش تنهایی همه‌ی‌شان را حریف است. دیر نکنید. عجله کنید. این‌ها باید ادب شوند. هفت‌، هشت نفرند که همه را منوچهر حریف است.
بعد از لحظاتی با رسیدن بقیه‌ی دوستان وارد جلسه شدیم. اواسط جلسه در حالی‌که اعضای جلسه گرم بحث و تبادل نظر بودند ایشان بدون هماهنگی وارد جلسه شدند و علی‌رغم تذکرات متعدد مدیر جلسه، شروع به داد و بیداد و ایراد اتهام به برخی اعضای جلسه کردند و حتی به حاج‌آقا ناصری، نماینده مردم بابل در مجلس شورای اسلامی که در جلسه 
حضور نداشتند نیزاتهاماتی را وارد نمود که باعث اعتراض مدیر جلسه گردید و با تذکرات پی‌در‌پی ایشان را از اتاق بیرون کردند. بعد از اتمام جلسه از اتاق خارج شدیم. به محض خارج‌شدن با ایشان روبرو شدیم و مجدداً شروع به تهدید بنده و دیگر افراد حاضر در جلسه نمود که:
-    الان منوچهر می‌آید همه‌ی‌تان را لته‌پار می‌کند. من با همه‌ی‌تان کار دارم. 
و دیگر سخنان تهدید‌آمیز.
ایشان تا حیاط ساختمان و حتی بیرون آن‌جا نیز به چنین سخنان تهدید‌آمیز ادامه دادند و از ما می‌خواستند صبر کنیم و آن‌جا را ترک نکنیم تا منوچهر بیاید و تکلیف ما را روشن کند. تا این‌که با جمع دوستان تصمیم گرفتیم برای شرکت در جلسه‌ای دیگر به ساختمان شماره‌ی 1 استانداری برویم. ایشان وقتی از این موضوع مطلع شدند اقدام به جلوگیری از حرکت اتومبیل ما کردند و جلوی بسته‌شدن درب ماشین و حرکت آن‌را گرفتند. حتی با کشیدن دست راننده‌ی ماشین که رییس اداره‌ی تبلیغات اسلامی شهرستان بابل حضرت حجت‌الاسلام قاسمیان بودند، قصد جلوگیری از حرکت ما را داشتند و کار داشت به درگیری می‌کشید. ایشان همچنان اصرار داشتند صبر کنیم تا منوچهر بیاید و تکلیف ما را روشن کند.
بنده برای جلوگیری از درگیری و هرگونه اقدام دیگر ضمن تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی(110) از پلیس درخواست حضور و جلوگیری از درگیری نمودم.

همین‌طور که در حال صحبت با مرکز فوریت‌های پلیسی بودم آقای احسان شجاعیان به بنده حمله‌ور شده و با زدن سیلی به بنده باعث پرت شدن تلفن‌همراهم به کف خیابان شد. بنده ضمن خویشتن‌داری اقدام به برداشتن گوشی کردم و دوباره ضمن عذرخواهی از پلیسی که پشت خط بود علت قطعی موقت مکالمه را توضیح دادم و خواهش در تسریع اعزام پلیس نمودم. دوباره ایشان به بنده حمله‌ور شده و با چند سیلی دیگر تلفن همراه و عینکم را به کف خیابان پرت کرد. بعد از این اقدام، با سرعت به گوشه‌ی خیابان رفت و سررسید خودش را روی زمین گذاشت و دوباره به بنده حمله‌ور شد و چند ضربه‌ی دیگر به بنده وارد کرد و با تمام قدرت کت تنم را کشید پاره‌اش کرد. ضمناً با چنگ‌زدن به بازویم باعث درد شدید و کبودی در این ناحیه گردید. در ادامه‌ی درگیری، بنده را به سمت جوی آب کنار خیابان برده و احیاناً قصد پرت کردنم به داخل آن را داشتند که با ورود بعضی دوستانم از ادامه‌ی ضرب و شتم او جلوگیری شد.

در طول درگیری با توجه که می‌دانستم نباید بهانه دست کسی بدهم، از طرف بنده هیچ سخن، ضرب و اهانتی به او نگردید و حتی دوستانم را از ایراد ضرب و جرح به او منع نمودم و همچنان منتظر حضور پلیس در سر صحنه بودم. حدود 10 دقیقه‌ی بعد، موقعی که ایشان از محل حادثه متواری شده بود دو نفر از عزیزان انتظامی وارد صحنه گردیده و نسبت به صورتجلسه و گرفتن امضای بنده و 5 نفر از شاهدین اقدام نمودند.

بعد از اینکه ما از محل حادثه رفتیم با شماره‌های 09113114518 و 09113111828 که احتمالاً مال خود او و پسرش می‌باشد چندین‌بار با برخی حاضرین جلسه تماس گرفته و به همان تهدیدات ادامه داده و ابراز کرده بود: من از امشب عملیات فیزیکی را بر علیه تک‌تک شما شروع می‌کنم و پای همه‌ی شما را قلم خواهم کرد. نمی‌گذارم در امیرکلا زندگی کنید و ...

این حادثه را بیش از ده نفر گواهی کرده و طی گزارشی به نهادهای مربوطه ارسال کرده‌اند.

متأسفانه به دلیل فضای ملتهب ایجاد شده عکس‌های مناسبی از صحنه‌ی درگیری گرفته نشد. دو عکسی زیر تنها عکس‌هایی است که از این حادثه گرفته شده.

1. تصویر زیر اواسط درگیری را نشان می‌دهد. همچنان که آقای قاسم شعبانیان به او گوشزد می‌کند که از درگیری خودداری کند در حال حمله به سمت بنده (نفر گوشه تصویر با کت قهوه‌ای) می‌باشد. آثار چین و چروک روی آستین کت به خاطر چنگ انداختن ایشان به بازوی بنده استکه باعث پارگی کت نیز گردید. ضمناً سررسید آقای احسان شجاعیان در زیر تیربرق(روی زمین) مشهود است که برای این‌که راحت‌تر بنده را مورد ضرب و شتم قرار دهد آن را روی زمین گذاشت.



2.  تصویر زیر بعد از ضرب و شتم بنده و هنگامی که دوستان در حال کنار کشاندن آقای احسان شجاعیان هستند را نشان می‌دهد. من در حال گرفتن شماره‌ی 110 و تماس مجدد با مرکز فوریت‌های پلیسی جهت تسریع در ارسال پلیس هستم و ایشان در حال تهدید و توهین بنده و دوستان .

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه های ناتمام نمازجمعه در امیرکلا!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ق.ظ

صادق کیان نژاد از فعالان عدالتخواه شهرستان بابل از سوی ریاست شورای شهر امیرکلا مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

صادق کیان نژاد از جوانان انقلابی شهرستان بابل است که حضور قاطعانه و مستمر او در جبهه دفاع از ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. به دنبال افشای ماهیت برخی از اعضای شورای اسلامی شهر امیرکلا (برگزار کنندگان نمازجمعه در امیرکلا) و ارائه اسناد موثق به دستگاه های نظارتی که منجر به رد صلاحیت ریاست شورای این شهر در این دوره از انتخابات گردید صادق کیان نژاد مورد ضرب و شتم ریاست شورای شهر امیرکلا قرار گرفت و تعدادی از جوانان انقلابی این شهر در تماس هایی از سوی برخی از اعضای شورا و بستگان آنان تهدید به برخورد فیزیکی! شدند. در این خصوص تذکر چند نکته ضروری است:

1-  1-    حمله به صادق کیان نژاد یک درگیری شخصی نبوده و از منظر ما هجمه به شعائر، ارزش ها و معیارهای انقلاب محسوب می شود. رئیس شورای شهر امیرکلا بغض و کینه خود را نسبت به جریان های عدالتخواه اینگونه نشان داده است. لازم است چهره ها و گروه های انقلابی و ارزشی شهرستان بابل به طور جدی در این ماجرا وارد شده و مانع از تضییع حق یک فعال ارزشی جبهه حزب الله بشوند.

2-   2-   از دستگاه قضایی انتظار می رود با توجه به اسناد و شواهد موجود نسبت به برخورد قاطع با اخلالگران نظم عمومی در هر جایگاهی که هستند اقدام نموده و در اسرع وقت مانع از تشدید یا تکرار چنین رفتارهای گستاخانه ای بشوند.

3-  3-    لازم است وزارت کشور و قوه قضاییه در اسرع وقت نسبت به تعلیق عضویت رئیس فعلی شورای شهر امیرکلا اقدام نموده و در صورت لزوم، حکم انحلال شورای این شهر را صادر نمایند.

4-  4-    آن چه که در خصوص برگزاری نمازجمعه وحدت شکن امیرکلا همواره مورد تأکید جریان های ارزشی شهرستان بابل قرار گرفته انگیزه های سیاسی و انتخاباتی برخی از چهره های پیگیر اقامه نماز جمعه در این شهر بوده که با گذشت زمان، هر روز شاهد ظهور برخی از ابعاد آن هستیم. متولیان محترم ستاد اقامه نماز جمعه کشور باید به این مسئله توجه می کردند که مخالفان برگزاری نمازجمعه در امیرکلا چرا هیچ گاه در خصوص اقامه چهار نمازجمعه دیگر در این شهرستان مخالفتی از خود نشان نداده اند؟ اگر قرار است از مردم بخواهیم که در انتخابات به نظر علما و روحانیت احترام بگذارند لازم است خود ما نیز در حوزه امور اجرایی و اداری خویش به نظرات علما و روحانیت مناطق مختلف احترام بگذاریم!

شرح ماجرای حمله رییس شورای شهر امیرکلا به صادق کیان نژاد را با قلم ایشان بخوانید:  

صبح روز پنج‌شنبه تاریخ 26/2/92 ، جهت شرکت در جلسه‌ای به ساختمان شماره‌ی 2 استانداری واقع در خیابان معلم ساری مراجعه نمودم. دقایقی پیش از ساعت شروع جلسه در پیاده‌روی خیابان منتظر بقیه‌ی اعضای جلسه بودم که آقای احسان شجاعیان (رییس کنونی شورای اسلامی شهر امیرکلا) با دیدن بنده و بعضی دوستان به کنار ما آمد و با تلفن همراه به شخصی که پشت خط بود چنین مواردی را می‌گفت:
-    سریع بیایید. چوب هم همراه‌تان باشد. به منوچهر  بگو بیاید. خودش تنهایی همه‌ی‌شان را حریف است. دیر نکنید. عجله کنید. این‌ها باید ادب شوند. هفت‌، هشت نفرند که همه را منوچهر حریف است.
بعد از لحظاتی با رسیدن بقیه‌ی دوستان وارد جلسه شدیم و بعد از اتمام جلسه از اتاق خارج شدیم. به محض خارج‌شدن با ایشان روبرو شدیم و مجدداً شروع به تهدید بنده و دیگر افراد حاضر در جلسه نمود که:
-    الان منوچهر می‌آید همه‌ی‌تان را لته‌پار می‌کند. من با همه‌ی‌تان کار دارم. 
و دیگر سخنان تهدید‌آمیز.
ایشان تا حیاط ساختمان و حتی بیرون آن‌جا نیز به چنین سخنان تهدید‌آمیز ادامه دادند و از ما می‌خواستند صبر کنیم و آن‌جا را ترک نکنیم تا منوچهر بیاید و تکلیف ما را روشن کند. تا این‌که با جمع دوستان تصمیم گرفتیم برای شرکت در جلسه‌ای دیگر به ساختمان شماره‌ی 1 استانداری برویم. ایشان وقتی از این موضوع مطلع شدند اقدام به جلوگیری از حرکت اتومبیل ما کردند و جلوی بسته‌شدن درب ماشین و حرکت آن‌را گرفتند. حتی با کشیدن دست راننده‌ی ماشین که رییس اداره‌ی تبلیغات اسلامی شهرستان بابل حضرت حجت‌الاسلام قاسمیان بودند، قصد جلوگیری از حرکت ما را داشتند و کار داشت به درگیری می‌کشید. ایشان همچنان اصرار داشتند صبر کنیم تا منوچهر بیاید و تکلیف ما را روشن کند.
بنده برای جلوگیری از درگیری و هرگونه اقدام دیگر ضمن تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی(110) از پلیس درخواست حضور و جلوگیری از درگیری نمودم.

همین‌طور که در حال صحبت با مرکز فوریت‌های پلیسی بودم آقای احسان شجاعیان به بنده حمله‌ور شده و با زدن سیلی به بنده باعث پرت شدن تلفن‌همراهم به کف خیابان شد. بنده ضمن خویشتن‌داری اقدام به برداشتن گوشی کردم و دوباره ضمن عذرخواهی از پلیسی که پشت خط بود علت قطعی موقت مکالمه را توضیح دادم و خواهش در تسریع اعزام پلیس نمودم. دوباره ایشان به بنده حمله‌ور شده و با چند سیلی دیگر تلفن همراه و عینکم را به کف خیابان پرت کرد. بعد از این اقدام، با سرعت به گوشه‌ی خیابان رفت و سررسید خودش را روی زمین گذاشت و دوباره به بنده حمله‌ور شد و چند ضربه‌ی دیگر به بنده وارد کرد و با تمام قدرت کت تنم را کشید پاره‌اش کرد. ضمناً با چنگ‌زدن به بازویم باعث درد شدید و کبودی در این ناحیه گردید. در ادامه‌ی درگیری، بنده را به سمت جوی آب کنار خیابان برده و احیاناً قصد پرت کردنم به داخل آن را داشتند که با ورود بعضی دوستانم از ادامه‌ی ضرب و شتم او جلوگیری شد.

در طول درگیری با توجه که می‌دانستم نباید بهانه دست کسی بدهم، از طرف بنده هیچ سخن، ضرب و اهانتی به او نگردید و حتی دوستانم را از ایراد ضرب و جرح به او منع نمودم و همچنان منتظر حضور پلیس در سر صحنه بودم. حدود 10 دقیقه‌ی بعد، موقعی که ایشان از محل حادثه متواری شده بود دو نفر از عزیزان انتظامی وارد صحنه گردیده و نسبت به صورتجلسه و گرفتن امضای بنده و 5 نفر از شاهدین اقدام نمودند.

بعد از اینکه ما از محل حادثه رفتیم با شماره‌های 09113114518 و 09113111828 که احتمالاً مال خود او و پسرش می‌باشد چندین‌بار با برخی حاضرین جلسه تماس گرفته و به همان تهدیدات ادامه داده و ابراز کرده بود: من از امشب عملیات فیزیکی را بر علیه تک‌تک شما شروع می‌کنم و پای همه‌ی شما را قلم خواهم کرد. نمی‌گذارم در امیرکلا زندگی کنید و ...

این حادثه را بیش از ده نفر گواهی کرده و طی گزارشی به نهادهای مربوطه ارسال کرده‌اند.

متأسفانه به دلیل فضای ملتهب ایجاد شده عکس‌های مناسبی از صحنه‌ی درگیری گرفته نشد. دو عکسی زیر تنها عکس‌هایی است که از این حادثه گرفته شده.

1. تصویر زیر اواسط درگیری را نشان می‌دهد. همچنان که آقای قاسم شعبانیان به او گوشزد می‌کند که از درگیری خودداری کند در حال حمله به سمت بنده (نفر گوشه تصویر با کت قهوه‌ای) می‌باشد. آثار چین و چروک روی آستین کت به خاطر چنگ انداختن ایشان به بازوی بنده استکه باعث پارگی کت نیز گردید. ضمناً سررسید آقای احسان شجاعیان در زیر تیربرق(روی زمین) مشهود است که برای این‌که راحت‌تر بنده را مورد ضرب و شتم قرار دهد آن را روی زمین گذاشت.


2.  تصویر زیر بعد از ضرب و شتم بنده و هنگامی که دوستان در حال کنار کشاندن آقای احسان شجاعیان هستند را نشان می‌دهد. من در حال گرفتن شماره‌ی 110 و تماس مجدد با مرکز فوریت‌های پلیسی جهت تسریع در ارسال پلیس هستم و ایشان در حال تهدید و توهین بنده و دوستان .


  • سیدحمید مشتاقی نیا

من به عارف رأی می دهم!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۵۱ ق.ظ



من عارف را یک سر و گردن بالاتر از سایر کاندیداها می دانم. عارف کسی است که می تواند با درایت و نورانیت باطن خود، صفا و محبت را در جامعه به حاکمیت رسانده و بسیاری از مشکلات خودساخته جامعه را با همین روش اصلاح کند.

جامعه امروز ما از بسیاری از ارزش های ریز و درشت انقلاب و اسلام فاصله گرفته است. آنهایی که سن و سالشان قد می دهد به خاطر دارند که سال های حاکمیت معنویت و اخلاص، فضای جامعه گونه دیگری بود.

یادش به خیر، شهید سید علی اکبر شجاعیان جانشین گردان خط شکن یارسول بود. شهامت و درایتش در نبرد با دشمن، فرماندهان را به این نتیجه رساند که مسئولیت رزمی بالاتری را به این جوان دانشجوی پزشکی واگذار کنند. سیدعلی اکبر نمی پذیرفت که فرمانده گردان شود. می گفت: هدف من کار کردن برای خداست که در همین مسئولیت هم مشغول کار هستم و آن چه می توانم و باید انجام بدهم را انجام می دهم. همرزمانش بارها تعریف کرده اند که حاج حسین بصیر در به در دنبال سیدعلی اکبر می چرخید تا او را برای پذیرفتن این مسئولیت قانع کند؛ اما هر بار که سید متوجه حضور و یا تماس حاج حسین می شد به طریقی خودش را در جایی مخفی می کردو...

اسم حاج حسین بصیر که به میان می آید یاد خاطره معروفی از ایشان می افتم. گفته اند: قرار شد حاج حسین بصیر که فرمانده ای لایق و دلاور بود به کسوت مقدس پاسداری انقلاب دربیاید. در مراسمی که این لباس را به حاج حسین اعطا کردند تا به طور رسمی پاسدار شود او از شدت گریه از حال رفت! شهید بصیر که فرمانده ای خط شکن و محبوب رزمندگان بود، نگرانی اش از این بود که مبادا از پس این مسئولیت سنگین به خوبی برنیاید.

این ادعا را در دل صفحات کتاب تاریخ، حک کنید که هیچ یک از شهدا برای کسب مسئولیت بالاتر دوندگی نکرده و خود را به آب و آتش نزدند.

یاد حجت الاسلام حاج عبدالله ضابط، علمدار روایتگری شهدا به خیر. خواهران جامعة الزهرای قم با ایشان مصاحبه ای انجام داده و در نشریه کم تیراژشان به چاپ رساندند. صحبت های حاج عبدالله آن قدر شیرین و جذّاب بود که سردبیر نشریه برای تیتر مصاحبه، این عبارت را انتخاب کرد: در محضر استاد. می گویند وقتی حاج عبدالله نشریه را به دست گرفت با دیدن این تیتر چنان برافروخته شد که کمتر کسی او را تا آن وقت اینگونه دیده بود. رفت، گوشی را برداشت، شماره نشریه را گرفت و حسابی دعوایشان کرد که در شهری که این همه عالم و صاحب فضل و سخن حضور دارد چرا به من گفته اید استاد؟!

مردان خدا این گونه بودند. فتبارک الله به سلیقه ای که چنین گلهایی را برای خود دستچین می کند.

می دانم اگر به بسیاری از کاندیداهای محترم ریاست جمهوری که ناگهان دچار خودباوری شده و بی هیچ شک و شبهه ای تکلیف را در اصلح شمردن خویش دیده اند تریبونی بدهیم تا درباره شهدا صحبت کنند مهم ترین حرفشان این خواهد بود که آی مردم! بیایید به سیره شهدا تمسک کنید. ما باید شهدا را الگوی خود قرار دهیم و...

تعارف را بگذاریم کنار. ما با شهدا بسیار فاصله داریم. وقتی حرف از انتخاب است، مردم اگر کسی را لایق پست و منصبی ببینند خودشان دنبالش رفته و او را متقاعد می کنند تا پا به عرصه آن مسئولیت خطیر بگذارد. به راستی چند نفر از نامزدهای محترم انتخابات ریاست جمهوری با اصرار گروه های مردمی پا به عرصه رقابت گذاشته اند و چه تعداد به تشخیص خود و تحریک دور قاب چین ها! و برای ارضای حس قدرت طلبی شان داد انالرجل سر داده اند؟

ما رئیس جمهوری می خواهیم که با تأسی از شهدا صندلی ریاست را اریکه خدمت به خلق و کسب رضایت خالق بداند. رئیس جمهور باید به زرق و برق و ناز و کرشمه های مادی دنیا بی اعتنا باشد و جایگاه خدمت را معراج انسانیت خویش بشمارد. او باید بتواند جوّ عمومی کشور را از دنیازدگی نجات داده و به سوی معنویت سوق دهد. تحقق این نگرش عرفانی به جاه و مقام وسوسه انگیز دنیا، نیازمند انسانی وارسته، شیدایی و عارف مسلک است. اکنون بی اعتنا به داعیه ها و شعارها، جای این پرسش باقی است؛ به راستی عارف حقیقی چه کسی است؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ژنرال یک چشم خمینی به چه کسی رأی می دهد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۵ ق.ظ


(سمت راست شهید سید حسن علی امامی در کنار حاج علی فردوس. تصویر برگرفته از وبلاگ نسل جوان)

ژنرال یک چشم خمینی، لقبی است که بعثی ها برای علی فردوس، فرمانده دلیر و خط شکن تیپ کربلا گذاشته بودند. علی فردوس فرمانده ای تیپی را داشت که معاونت آن برعهده شهید حاج حسین بصیر، بود. رزمندگانی که از نخستین روزهای آغاز غیررسمی جنگ تحمیلی دوشادوش علی فردوس در خانقاه بازی دراز و کربلای جنوب جنگیده اند شهادت داده اند که هیچ گاه ترس در مرام این جوان برومند شمالی راه نداشته است. ماجرای جایزه برای سر این فرمانده پرشهامت ایرانی آن قدر معروف شده بود که باعث شد علی فردوس سال های اسارت را در چنگال بعثی ها با نام مستعار سپری کند.

فرمانده دلیر سپاه خمینی، پس از آزادی در مسیر اعتلای ارزش های انقلاب اسلامی نیز هیچ گاه از پای ننشست.

شب گذشته برای کاری با حاج علی فردوس در حالی که در راه بازگشت از تهران و محفل معنوی دیدار سپاهیان مازندران با مقام معظم رهبری بود تماس گرفتم. مجالی شد تا کمی هم درباره انتخابات ریاست جمهوری و شرایط کاندیداها صحبت کوتاهی داشته باشیم. حاج علی که در سال هشتاد و چهار با تمام توان برای تبلیغ محمود احمدی نژاد پا به عرصه گذاشته بود در سال هشتاد و هشت به دلایلی از دیدگاه خود برگشت و ریاست ستاد انتخاباتی محسن رضایی را در شهرستان بابل برعهده گرفت که منجر به بروز دلخوری هایی در بین برخی جوانان انقلابی و البته کم حوصله شهرمان گردید. علی فردوس برخلاف محسن رضایی در جریان فتنه شوم88 از این امتحان دشوار سربلند بیرون آمد.

این بار علی فردوس که همچنان در حال مطالعه برای انتخاب اصلح است به طور قاطع اعلام کرد که قصد مدیریت ستاد برای هیچ کاندیدایی را ندارد.

من هم در چند جمله برای این سردار بی ادعای سپاه اسلام توضیح دادم که شأن و منزلت و گستره افتخاراتی که او در کارنامه زرین خود دارد برتر از آن است که خرج برخی چهره های اهل حاشیه بشود و...

علی فردوس، همچنان پهلوان میادین جهاد اصغر و اکبر است و انشاءلله تا زمان پیوستن به قافله نورانی شهادت در خط مقدم دفاع از ولایت و اسلام ناب محمدی (ص) باقی خواهد ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حجت الاسلام ماندگاری به چه کسی رأی می دهد؟

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ب.ظ


بعد از آن که شایعه حمایت حجج اسلام ناصر نقویان و شهاب مرادی از باقر قالیباف قوت گرفت کنجکاو بودم بدانم حجت الاسلام ماندگار –عضو قرارگاه کاغذی عمار- از چه کاندیدایی حمایت می کند.

یکی دو سال گذشته شایعه شده بود این استاد و مبلّغ موفق حوزه علمیه به خاطر برخی مناسبات بومی! از شهردار تهران برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت خواهد کرد. این ادعا البته شایعه ای بیش نبود. حجت الاسلام ماندگار با زیرکی کامل، مراقب بود تا خود و مجموعه تحت امرش –موسسه روایت سیره شهدا- وامدار هیچ یک از مدعیان تصاحب صندلی ریاست در خیابان پاستور نشده و زیر بلیت کسی قرار نگیرد. این وسواس فرهنگی به مذاق شهردار همشهری ایشان خوش نیامد و بالاخره به آن جا ختم شد که در جلسه ای خصوصی به انتقاد از رویکرد غیرجناحی این مبلّغ فرهیخته زبان گشود.

مدتی پیش نیز حجت الاسلام ابوترابی از دیگر نامزدهای منسوب به طیف چندپاره اصولگرا، دیداری صمیمانه با حجت الاسلام ماندگاری داشت که باز هم منجر به قوت گرفتن شایعه ای در خصوص حمایت سیاسی ایشان از آن کاندیدای محترم گردید. البته این شایعه نیر مورد تکذیب حجت الاسلام ماندگار قرار گرفت.

امروز صبح توفیق بود تا دقایقی در خدمت استاد ماندگار باشم. ایشان نه تنها از هیچ کاندیدایی اعلام حمایت نکرد بلکه با توجه به آشفتگی و تعدد در کاندیداهای جبهه انقلاب اسلامی، به همه بسیجیان و نیروهای فعال ارزشی توصیه کرد تا در حال حاضر وارد حوزه مصادیق نشده و داشته های خود را خرج اشخاص نکنند. (نقل به مضمون) .

به اعتقاد حجت الاسلام ماندگار نگاه بچه های حزب اللهی باید به دهان آقا باشد تا در فرصت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری بتوانند معیارهای صحیح انتخاب اصلح را بهتر بشناسند. از نظر ایشان احتمال تغییر در صحنه رقابت ها جدی است. خود این بزرگوار نیز در حد توان در حال تلاش برای جلوگیری از تشتت در صف حامیان گفتمان انقلاب اسلامی و تقویت وحدت در جبهه فرهنگی و سیاسی اسلام ناب محمدی (ص) است.

حجت الاسلام ماندگاری در حال حاضر خود را حامی "معیارهای انتخاب اصلح در کلام مقام معظم رهبری" دانست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

باید شورای ریاست جمهوری تشکیل شود!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۰۶ ب.ظ

واقعا آدم می ماند بین همه این کاندیداها که ژن خودباوری شان به شدت فعال شده کدام یک را برای ریاست جمهوری انتخاب کند.

خیلی هایشان آدم های خوب و درست و حسابی هستند که دل آدم نمی آید به آنها رأی ندهد. از طرفی هم بالاخره تنها یک نفر باید بین این نامزدها انتخاب شده و به خیابان پاستور برود. کاش قانون دست می خورد و ریاست جمهوری شورایی می شد. آن وقت ما هم موقع رأی دادن دچار رودربایستی نمی شدیم. شورایی شدن ریاست جمهوری خوب است به خصوص برای آنهایی که دنبال شورایی کردن رهبری بودند و البته تاکنون ناکام مانده اند. ببینیم خودشان ظرفیت چنین قانونی را دارند یا نه؟!

من فعلا بین چند چهره مردد هستم که امیدوارم با مشورت دوستان بتوانم گزینه برتر را انتخاب کنم. به نظر شما از بین این چهره ها کدام یک می توانند ایران بهتری را برای مردم کشورمان بسازند: قدیری ابیانه، عارف، مشایی، هاشمی، جلیلی و قالیباف.

این وسط با یک کاندیدا به شت مشکل دارم که اگر صلاحیتش تأیید شود کار به هر جا که بکشد برای رسوایی اش تلاش می کنم. این شخصیت کسی نیست جز سیدابوالحسن نواب که مدت ها ریاست مرکز خدمات حوزه علمیه را برعهده داشت. او در انتخابات مجلس در حوزه انتخابیه تهران نیز شرکت کرد که نفر صد و پنجاهم شد!

باید دعا کرد که انشاءلله انتخابات پرشوری برگزار شود و حماسه حضور مردم، چشم دشمنان را نشانه برود. آن چه مسلم است این است که دیگر رئیس جمهوری بهتر از محمود احمدی نژاد در این کشور به قدرت نخواهد رسید.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

درباره فهرست تشکل های اسلامی بابل برای انتخابات شورای شهر

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۵۰ ق.ظ

تشکل های اسلامی بابل در حرکتی هماهنگ اقدام به معرفی فهرست واحد و مشترکی برای معرفی کاندیداهای اصلح در انتخابات شورای اسلامی این شهر نمودند که در جای خود کاری مثبت و پسندیده است به خصوص از این بابت که نوعی قیام! در مقابل کدخدامنشی جمع قلیل طیف سنتی شهر محسوب شده و کنارزدن داعیه داران قدرت و مکنت در این شهرستان به شمار می آید. البته در باره این فهرست چند نکته کوتاه است که توجه به آن ضروری به نظر می رسد:

1-     1- کسی ملزم به رأی دادن به فهرست مذکور نیست. تشکل های اسلامی اگرچه متشکل از نیروهایی فعال و دلسوز هستند اما به هر حال از خطا مصون نبوده و نمی توانند قیّم مردم محسوب شوند. مردم هم قسم نخورده اند اختیارشان را به جمع ها و تشکل ها بسپارند. در مرحله دوم انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری مردم کشورمان نشان دادند که حتی نظر بزرگترین تشکل حوزوی کشور – که استثنائاً با رادیو بی بی سی هم نوا شده بود!- نیز برایشان حجت شرعی نبوده و به راحتی می توانند به پیوند نامبارک علما و ظلما در حمایت از یک ورشکسته عرصه تجارت سیاسی، "نه" بگویند. با این وصف الزامی در روی خوش نشان دادن به همه نامزدهای مورد حمایت تشکل های مذهبی شهر توسط مردم نیز وجود نخواهد داشت.

2-      2- جمعی از مهندسین متدین شهر نسبت به یکی دو نفر از کاندیداهای گنجانده شده در فهرست مذکور، ان قلت های جدی دارند. آن نامزد بزرگوار نیز که بی اعتنا به قانون از یکسال پیش تبلیغات پیامکی اش را آغاز کرده بود هم بعید است بتواند اعتماد جامعه ارزشی شهر را به دست بیاورد.

3-     3- ارائه فهرست توسط تشکل های مذهبی شهر یک اقدام شایسته برای راهنمایی و کمک فکری به شهروندانی است که دنبال افراد معتمد برای عضویت در شورای شهر می گردند. از طرفی برخی شک و شبهه هایی که خواه ناخواه درباره معدودی از چهره های این لیست وجود دارد رأی دهندگان را دچار سردرگمی می کند. بهترین کار برای پوشش این ضعف، ارائه فهرست مستقل و کامل دیگری از سوی جمعی از فرهیختگان و فعالان ارزشی شهرستان است تا به طور موازی در اختیار مردم قرار گرفته و شهروندان را در انتخاب ایده آل های خود در بین مثلا بیست چهره منتسب به جماعت دینی شهر آزاد بگذارد.

4-     4- در بین سایر کاندیداهای شورای اسلامی شهر، وجود برخی چهره های خبره و کارکشته قابل کتمان نیست. فهرست جدید نامزدهای ارزشی شورای شهر بابل به زودی از سوی جوانان فرهیخته و حزب اللهی شهرستان تکمیل و ارائه خواهد شد. همشهریان عزیز می توانند با راهنمایی های خود باعث جامعیت این فهرست بشوند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روحت شاد غلامعلی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ق.ظ

گاهی وقت ها یک اثر هنری در بین جامعه مذهبی ما حسابی گل می کند و دست به دست و گاهی دهان به دهان! می گردد. مثلاً برای مدتی، موسیقی متن فیلم از کرخه تا راین، بین بچه های بسیجی جا باز کرده بود. شاید در هر خانه ای که یک بسیجی بود یک نوار از کرخه تا راین هم پیدا می شد و صدای سوت حاتمی کیا! به گوش می رسید. مدتی نوای "آقاجون قربونتم" که درباره ارادت به امام رضا علیه السلام است گل کرده بود. یک زمان ایام محرم از صدای ضبط همه ماشین ها می شد نوحه بوی سیب و حرم حبیب و... را شنید.

تجربه ثابت کرده است آثار هنری هر چقدر زیبا و مطلوب باشند اگر بیش از حد تکرار شده و به جا و بی جا در دسترس عموم قرار بگیرد ارزش و مقبولیت خود را از دست داده و ممکن است مانند همین مثال هایی که زده شد از حافظه تاریخی مردم محو شود.

نوحه زیبای "یاد امام و شهدا" هم از این قاعده مستثنا نیست. البته الحق والانصاف باید اقرار کرد این نوحه زیبا و شنیدنی یک شاهکار مذهبی از حاج سعید حدادیان است.

یکی دو سال پیش که این نوحه حسابی در بین بچه های بسیجی محبوبیت پیدا کرده بود در هر محفل و جمع و مراسمی می شد صدای آن را شنید. داشتیم با بعضی از رفقا عازم مناطق عملیاتی جنوب می شدیم. از مسجد مقدس جمکران تا یادمان های دفاع مقدس، انگار نوار یا سی دی دیگری غیر از این نوحه پیدا نمی شد. دیگر بچه ها شوخی و جدی داشتند روی این مداحی حساس شده و نسبت به آن واکنش منفی نشان می دادند. جالب این که از همان جمکران تا هر یک از مناطقی که قدم می گذاشتیم ورود ما درست مصادف می شد با این قسمت از نوحه که حاج سعید می خواند: اون رفیقم غلامعلی...

اول زیاد به این موضوع دقت نکرده بودیم. یکی از رفقا ما را متوجه این موضوع کرد. حواسمان را که جمع کردیم دیدیم راست می گوید. اتفاق جالبی بود. حالا بچه ها این سوژه را دست گرفته بودند و هی پر و بالش می دادند که این غلامعلی کی هست؟ چرا هر جا می رویم غلامعلی هم می آید و...؟!!

تنها نقطه ای که خبری از این نوحه نبود، منطقه طلائیه بود. آن جا دور، دور آواهای "دکتر" محمد اصفهانی بود که انگار برای مشتری های "دارالشفا"ی شهدا سرود می خواند!

ورودی یادمان طلائیه جمع شده بودیم و با تعجب از هم می پرسیدیم: چه عجب! چه شد که بالاخره غلامعلی دست از سر ما برداشت؟!

هنوز بچه ها داشتند با این سوژه بازی کرده و حواشی آن را تجزیه و تحلیل می کردند که ناگهان یکی از خادمان شهدا با صدای بلند شروع کرد دوستش را صدا زدن. او دستهایش را جلوی دهانش گرفته بود و با تمام قدرت صدا می زد: غلامعلی... غلامعلی...!!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

عفواً لکم!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۱۹ ب.ظ

آقا من عذرخواهی می کنم. ببخشید جداً. دردسر اثاث کشی داشتم و داغ فراق اینترنت!

برای همین نشد که چند روزی در خدمت دوستان باشم. قول می دهم از امروز جبران کنم.

از همه دوستانی که در مراسم اثاث کشی! این حقیر قدم رنجه کردند به خصوص طلبه عدالتخواه سیرجانی و آقا محسن شیرازی که با زبان روزه به کمک بنده شتافتند بسیار بسیار سپاسگذارم.

انشالله از امروز به طور جدی در خدمت خوانندگان عزیز اشک آتش خواهم بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرد جنگی

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۰۳ ق.ظ

چند روزی از عملیات والفجر 8 می­گذشت. در سمت راست کارخانه نمک فاو مستقر بودیم. با چند نفر از رزمنده­ها نشسته بودیم که خودروی دشمن به طرفمان آمد. سرنشینان آن، دو نفر بودند؛ یک سروان عراقی و یک سرباز راننده.

گویا خبر نداشتند این منطقه به تصرف نیروهای ایرانی درآمده است. به ما نزدیک شده بودند که فهمیدند ایرانی هستیم. خودرو متوقف شد. سروان عراقی به سرعت از ماشین پرید پایین.

 احمد تجویدیان که بعدها به شهادت رسید فوری نارنجکی را به طرف او پرتاب کرد. سروان عراقی جستی زد و با چالاکی، نارنجک را گرفت و قبل از انفجار به طرف ما پرتاب کرد. به کسی آسیب نرسید و توانستیم او را به اسارت بگیریم.

این خاطره را گفتم تا همه بدانند نیروهای عراقی، برخلاف آن جه که گاه تصور می­شود نیروهایی دست و پا بسته و ناتوان نبودند که به راحتی در مقابل رزمندگان اسلام شکست را بپذیرند.

 بچه­های ما برای تصرف و آزادسازی وجب به وجب خاک این سرزمین، حماسه­هایی بزرگ را آفریدند.

راوی: ابوالفضل پورزمان از رزمندگان استان قم

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بازهم اظهار نظری صریح از آیت الله کریمی درباره نمازجمعه امیرکلا

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۱۶ ب.ظ


به نقل از وبلاگ پرتو حسن:

بیانات حضرت آیت‌الله حاج سید جعفر کریمی

در جمع علما و روحانیون شهرستان بابل در تاریخ 26/1/1392



بسم الله الرحمن الرحیم

...این منطقه، منطقه‌ی سعیدالعلماست. منطقه‌ی آشیخ مهدی امامی امیری است. منطقه‌ی آشیخ محمدرفیع امیری هست. منطقه‌ی دیگران و دیگران، از بزرگان و مفاخر علما که امثال آن‌ها شاید در نجف و قمِ آن روز نبودند. این منطقه‌‌ی بزرگان این‌چنینی، می‌زیبد که ما کاری بکنیم که آن وجهه و شأن این منطقه همان‌گونه که در سابق بود، برگردد. امیرکلای آشیخ محمد رفیع! آشیخ محمدرفیع را شما ندیدید. آشیخ محمدرفیع از فقهای مجتهد صاحب رساله‌ی حالا، اقدم بود.

آن وقت، امیرکلای آشیخ محمدرفیع، راجع به اقامه‌ی نمازجمعه در محلِ او باید اینجور اختلاف باشد؟! آن هم اختلافِ لجوجانه، اختلاف تعمدی، اختلافی را که نشأت می‌گیرد از بی‌دینی واِلّا این مسئله مسئله‌ی اختلافی نیست. هر آنکه فقه نوشته است، از صدر اول، از زمان مرحوم شیخ مفید، بعد شیخ طوسی، بعد سعیدبن زهره، بعد ابن ادریس، بعد محقق، بعد علامه، بعد شهیدین، بعد فقهای زمان ما، وما بینهم فقها الا ما شاءالله، همه‌ی این‌ها متعرضند که بین دو جایگاه نمازجمعه باید یک فرسخ شرعی فاصله باشد. یک فرسخ شرعی عبارت است از سه میل. میل عبارت است از چهارهزار زراع. یعنی بین دو نماز جمعه باید دوازده هزار زراع فاصله باشد. اگر فاصله این مقدار نبود، این دو نمازجمعه هم‌زمانِ هم اقامه بشوند، هر دویش باطل است و اگر یکی جلوتر و یکی دیرتر آنی را که جلوتر هست درست است و آنی را که دیرتر هست باطل و اگر نمی‌دانند که کدام زودتر خوانده و کدام دیرتر، باید تحقیق بکنند و این هم از مسائلی نیست که إن‌شاءالله ندیده پاک است، نه. این شرط، شرط واقعی است. اگر دو سال بعد، سه سال بعد بفهمند که این نمازی را که به عنوان نماز جمعه خواندند، در زمانی بود که جای دیگر داشتند نماز جمعه می‌خواندند، با نبود این مقدار فاصله، این نماز جمعه باطل است و نماز جمعه‌ی باطل قضا ندارد و باید نماز ظهر را قضا بکند.


این‌ها یک مسئله‌ی اختلافی نیست. این چیزی نیست که آن بگوید استادم این‌جوری گفت، آن بگوید رفیقم این‌جوری گفت، آن بگوید این آیت‌الله این‌جوری گفت، آن بگوید آن آیت‌الله این‌جوری گفت. این اصلاً اختلافی نیست. اگر اختلاف است، اختلاف در تشخیص موضوع است، در مصداق است، در تشخیص موضوع و مصداق اگر پنجاه سال قبل، شصت سال قبل، صد سال قبل بود، یک نفر آدم پیاده برود با عَرَش از اینجا تا کله‌بست را اندازه‌گیری بکند، شاید کسی حاضر نبود. یا خسته می‌شد، یا در وسط حساب را اشتباه می‌کرد، این عدد از دستش در می‌رفت، اما الان که ماشین‌ها کیلومترشمار دارند و این ماشین‌ها، کیلومترشمارش را یک جوری تنظیم کردند که دست شما نیست. اینجا کیلومتر را کمتر نشان بدهد، آنجا بیشتر نشان بدهد. اگر دست شما بود این‌هایی را که مسافرکشی می‌کنند دمِ عوارضی‌ها باید برگه نشان بدهند، این‌ها یک بلایی سرش در می‌آرودند که صدوبیست کیلومتر را هشتاد کیلومتر بخوانند که نگویند تو سرعت داشتی، مگر آن‌که سیم کیلومترشمار را دست بزنند و خرابش کنند. اگر خراب نکردند این اتوماتیک آن مقدار مسافت واقعی را نشان می‌دهد. «جی پی‌اس» هم که گفتند آن هم یک آلتی است برای تشخیص مصداق؛ آن هم تشخیص می‌دهد. فرض بفرمایید که اگر ابتداءً نمی‌دانید که این درست است یا نادرست، شما یک صدمتر را با کیلومتر ماشین اندازه بگیرید و بعد خودتان آن را متر بکنید، ببینید اندازه‌ی هم در می‌آید یا نه. دویست متر را اندازه بگیرید ببینید اندازه‌ی هم در می‌آید یا نه. اگر در آمد معلوم می‌شود که این کیلومتر ماشین درست کار می‌کند و اگر اندازه‌گیری معلوم شد، آن وقت این زمین خانه‌ی خدا آن‌جا افتاده است، زمین توی جیب شما نیست که من نمی‌توانم اندازه بگیرم، توی جیب من هم نیست که نتوانید اندازه بگیرید، من را قبول ندارید شما برو اندازه بگیر، من شما را قبول ندارم من بروم اندازه بگیرم، هم‌دیگر را قبول نداریم دوتایی برویم اندازه بگیریم.

اندازه بگیریم از این جایگاه تا آن جایگاه و میزان فاصله هم جایگاه نماز جمعه هست، نه جای پای امام جمعه، نه محراب نماز جمعه، بلکه جایگاه نماز جمعه. فرض بفرمایید که در این مجلس که ما نشسته‌ایم، این جایگاه جلوس آقایون در این‌جاست. از همان لبه‌ی اول، این جزء جایگاه می‌شود، تا لبه‌ی نماز جمعه‌ی دومی را که در کله‌بست هست. این‌جور که برای من نقل کردند فاصله‌ی امیرکلا تا بابل تقریباً نزدیک به مرز است، سر مرز است. و آن هم میزان در فاصله می‌دانید که دو جسمی که از هم فاصله دارند خطوطی را که از یک جسمی به جسم دیگر می‌رسد میلیون‌ها خط، قابل فرض است. خطی را که می‌رود منحنی باشد ده متر فاصله دارد را 25 متر نشان می‌دهد. این منحنی یک خورده بالاتر برود سی‌متر نشان می‌دهد. یک خورده بالاتر برود 50 متر نشان می‌دهد. هرچه این کمانش بیشتر بشود بیشتر نشان می‌دهد. میزان در فاصله این‌ها نیست. میزان در فاصله گفت این محل تا آن محل چقدر فاصله دارد؟ این‌ها یک چیز عرفی است. وقتی که می‌گویند فلان روستا تا فلان روستا چقدر فاصله دارد، همه‌ی مردم می فهمند. هیچ‌کس نمی‌گوید که اگر بخواهی بروی آسمان و از آسمان برگردی بیایی در آن محل فاصله‌اش اینقدر است. اگر بخواهی طبقه‌ی هفتم زمین بروی و از آن‌جا سر در بیاروی فاصله‌اش این‌قدر است. می‌گویند این آقا دیوانه شده است مگر؟ فاصله این محل تا آن محل از اینجایی که ما ایستاده‌ایم تا اول فلان محل چقدر است؟ نزدیک‌ترین خطی را که این دو نقطه را به هم وصل می‌کند، این میزانِ فاصله است. واِلّا شما می‌توانید دورترین خط را هم درست بکنید. نزدیک‌ترین خطی را که این دو نقطه را به هم وصل می کند و این نزدیک‌ترین خط نه خط ماشین‌رو نه خط شتررو نه خط خصوص پیاده‌رو، بلکه خطی را که قابل عبور باشد، ولو اینکه مردم از این‌جا عبور نکنند، اما خط هست، خیابان هست، اگر خواستند می‌توانند از اینجا بروند. همین‌که خیابانی باشد که از آن‌جا قابل عبور هست، این نزدیک‌ترین خط بین این نقطه و آن نقطه، میزان فاصله‌ی یک فرسخ این است.

اگر یک فرسخ فاصله بود که اشکال ندارد، اگر فاصله نبود این نماز درست نیست. می‌گویی خب فاصله این مقدار نیست، بعد درست می‌شود، نماز جمعه‌ی کله‌بست را می‌خواهند ببرند آن طرف‌تر درست می‌شود. این مثل این را می‌ماند که دختری را که مادر شما بعداً می‌خواهد برود خواستگاری، این را بگیرد برای شما عقد بکند الان با او هم‌بستر بشوی به حساب این که بعداً عقد بکنی درست می‌‌شود. این جور است؟! اینی را که بعد می‌خواهند نماز جمعه کله بست را ببرند به امام‌زاده حسن. اگر بردند آنجا و فاصله‌ی آنجا تا نماز جمعه امیرکلا به مقدار یک فرسخ بود آن وقت بگویید این نماز جمعه حالا اشکال ندارد، اما تا نبردند اشکال دارد.

در روایات دارد «شرالناس من باع آخرته بدنیا و شرٌ منه من باع آخرته بدنیا غیره». شما دین را برای دنیای خودت بفروشی، یک چیزی را از دست دادی، یک چیزی خودت گیر آوردی و اما اگر دین را برای دنیای دیگران بفروشی او به دنیا می‌رسد، تو به چه چیزی می‌رسی؟

آن‌هایی را که دست‌اندرکارند و کوشش دارند که در اینجا حتماً نماز جمعه برپا بشود، این‌ها راست راستی انگیزه‌ی نماز داشتند؟ این‌ها اهل نماز بودند؟ این‌ها حامی نماز بودند؟

آنکه می‌گوید که نظر مقام معظم رهبری در لزوم رعایت فاصله بین دو نماز جمعه عوض شد! یک کیلومتر هم اگر فاصله باشد ایشون کافی می‌دانند. آشیخ چرا از خدا نمی‌ترسی؟ چرا دروغ می‌گویی؟ مگر دین خدا دست مقام معظم رهبری است که ایشان امروز این‌جور بپیچد فردا آن جور بپیچد؟ این قصه‌ی اعتبار فاصله عرض کردم از زمان تشریع نماز جمعه لزوم رعایت فاصله‌ دو نماز جمعه همراه با آن تشریع شده. مقام معظم رهبری تغییر فتوا داده است؟ مگر تنها فتوای ایشان بود ؟ این فتوای همه‌ی فقهاست.


این‌ها را برادران عزیز، اولاً به فکر آینده‌ی خودتان باشید. بین این مردم می‌خواهید زندگی بکنید. چه‌جور می‌خواهید زندگی بکنید؟ عزیز زندگی بکنید یا ذلیل؟ دیگر این‌که به فکر دین باشید که عزت شما در عزت دین است. سوم به فکر مردم متدین باشید که پشتیبان شما این مردم متدینند. با مردم متدین شما می‌توانید زندگی بکنید.

امیدوارم این مشکل نماز جمعه‌ی قلابی امیرکلا را که دو نفر افراد مجهول‌الهویه، این‌ها آمدند روی انگیزه خاصی را که داشتند و دارند این نماز جمعه را برپا کردند که پایگاهی برای خودشان درست بکنند نه پایگاهی برای مردم متدین که نماز بخوانند و این هم این‌قدر سر و صدا ندارد. آقایان شما برای چه اختلاف می‌کنید؟ قبول ندارید این فاصله را، شما رساله‌ی عملیه دارید، تحریر را نگاه کنید، کتاب‌های دیگری را که نماز جمعه دارد را نگاه کنید. آن وقت در خارج این فاصله این مقدار است یا نه. یک روزی به عنوان تفریح از نماز جمعه امیرکلا تا نماز جمعه کله‌بست نه آن راهی را که می‌رود طرف بابلسر و بعد از یک کیلومتر یک جایی دور می زند و به طرف کله بست می‌آید، آن میزان نیست. این راهی را که مستقیم می‌رود تا نماز جمعه عرض کردم نزدیک‌ترین خط دو نقطه به هم‌دیگر آن میزان فاصله هست. اگر این فاصله نبود این نماز جمعه باطل است و اگر بود دیگر دعوایی نداریم، نزاعی نداریم و از سمت کله‌بست این فاصله تحقیقاً کمتر است.

یک افرادی آمدند برای ایجاد فتنه، واقعاً برای ایجاد فتنه. روی انگیزه‌ای که خودشان داشتند این کار را کردند و شما را به جان هم انداختند. شما همه‌ی‌تان اگر شبهه دارید راه رفع شبهه این است. حکم شرعیش هم این است. هم فتوای امام و هم فتوای مقام معظم رهبری و هم فتوای سایر مراجع.

آنچه که مصلحت اسلام و مسلمین است، آن را رعایت کنید و غیر از مصلحت اسلام و مسلمین به هیچ چیز اعتنا نکنید.خدا إن شاءالله بر توفیقات همه‌ی شما بیفزاید و طول عمر با عزت و عظمت به مقام معظم رهبری همراه با توفیق و سعادت و خوشبختی عنایت فرماید. وجود مقدس حضرت بقیت‌الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداه را از ما راضی و خشنود و ظهورش را إن‌شاءالله نزدیک و همه‌ی شما را موفق بدارد بدان‌گونه که باید باشید نه بدان‌گونه که دلتان می‌خواهد. امیدوارم همه‌ی شما بدان‌گونه باشید که خدا دوست دارد.

................................................................................

پی نوشت:

1. با خبر شدم که آقایان وقتی فهمیدند مسیر پل جدید کله‌بست هم مصداق راه محسوب می‌شود با شورای شهر و شهرداری کله بست هماهنگی و اقدام به مسدود کردن پل کردند تا جلوی عبور افراد را بگیرند. طبق نظر فقهی «قابلیت تردد» ملاک است. با مسدود شدن راه قابلیت تردد آن از بین نمی‌رود.

2. واقعاً بازی با نماز، ستون دین، اولین مسئله مورد بازخواست پروردگار و مقدمه پذیرفته شدن دیگر اعمال، شرم آور است. و سکوت در برابر آن شرم‌آورتر.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مردی از جنس نور!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۴۵ ق.ظ

 

فعالان عرصه مجازی به خصوص در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، اغلب با "فرزند کاوه آهنگر" آشنایی دارند. حسین حسین زاده نوری مدیر این وبلاگ فاخر است که مطالب متنوع وی به خصوص از زاویه ای خاص و هنرمندانه که گاه همراه با چاشنی طنز است همواره در مسیر احیای گفتمان عدالت و تقابل شجاعانه با پرچمداران جبهه زر و زور و تزویر بوده است.

حسین حسین زاده نوری که برخاسته از خانواده ای ایثارگر و انقلابی است و دلداده طریقت وصال و شهادت، به قول سید مرتضی آوینی از قبیله ای است که نور می خورند و نور می آشامند. او از جمله جوانان صاحب فکری است که ایده ها و نظرات فرهنگی خود را تنها در حیطه زبان و قلم محصور نساخته و در عمل نیز با مدیریت ابتکاری خود در پایگاه ها و هیئت های مختلف، توانسته است خلاقیت هایش را به اثبات برساند.

ظهور شخصیت امثال این شاعر ارزشی، ورزشکار جوان و بسیجی فکور و فرهیخته را باید از برکات جمهوری اسلامی دانست.

حسین حسین زاده نوری هم در انتخابات شورای اسلامی شهر بابل ثبت نام کرده است تا به نمایندگی از قشر جوان و دانشجو، مطالبات بر زمین مانده اسلام انقلابی را به سهم خود طرح نموده و نشان دهد که هر چه از عمر انقلاب اسلامی می گذرد – برخلاف آن چه که در مخیله شیاطین پروده شده – نسل نوپای این مرز و بوم، قدر میراث گرانسنگ خمینی کبیر ره و یاران کربلایی اش را بهتر شناخته و در مسیر تحقق آرمان های شهدا انقلابی تر و پرخروش تر از نسل های پیشین وارد صحنه خواهد شد.

فکر می کنم برای آن که در بین ده ها کاندیدای مدعی حضور در شورای شهر، بتوانیم انتخاب درستی داشته باشیم باید نگاهی موشکافانه به برنامه های آنها بیندازیم. برنامه با شعار تفاوت دارد. نگاه تحلیلی به برنامه های نامزدها عمق نگرش آنها نسبت به جایگاه شوراها را نشان می دهد.

پیشنهاد می کنم از حسین حسین زاده نوری هم برنامه هایش برای عضویت در شورا اسلامی شهر را جویا شوید. از الان می توانم به شما وعده بدهم که دست حسین از این بابت حسابی پر است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تبریک به حجت الاسلام رسایی!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۵۴ ب.ظ

 

لابد شما هم در خبرها خوانده اید که حجت الاسلام حمید رسایی نماینده محترم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی طی حکمی از سوی دادگاه ویژه روحانیت به یک سال ونیم حبس، توقیف نشریه و یکسال ممنوعیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم شده است. البته این حکم هنوز قطعی نیست و احتمال نقض آن در مرحله تجدیدنظر بسیار فراوان است.

صدور چنین حکمی که بی توجه به نگاه مثبت هیئت منصفه دادگاه صادر شده را باید به فال نیک گرفت. حتی اگر بپذیریم در موارد مطرح شده از سوی شکات، حجت الاسلام رسایی و نشریه وی مرتکب تخلفی شده باشد صدور این حکم، در قبال تسامحی که نسبت به روحانیون فتنه گر نشان داده شده، عجیب و قابل تأمل می باشد. من این حکم را به فال نیک می گیرم و معتقدم این برخوردها نشان می دهد این روحانی خط شکن عرصه جنگ نرم، مسیری درست را انتخاب کرده است.

برای حجت الاسلام رسایی آرزوی توفیق دارم و امیدوارم با روحیه ای مضاعف همچنان به دفاع پرشور خود از ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی ادامه داده و انشالله تا آخر عمر، لحظه ای در مقابل زیاده خواهی های منفعت طلبان، سر تعظیم فرود نیاورد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا