اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

احمد، محمد و دامان بهشت!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۸ ق.ظ

See the source image


دیروز پانزده آذر سالروز شهادت عقاب تیزپرواز هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، کابوس دشمنان اسلام و ایران، خلبان شهید احمد کشوری بود. می گویند مادر احمد کشوری با دست خودش پرچم ایران را آورد و با افتخار بر روی مزار فرزند رعنایش پهن کرد.

معتقدم بعضی آدم ها را باید از نزدیک دید و پدیده های انسانی عالم خلقت را به خوبی شناخت و درک کرد. یکی از این آدم ها مادر شهید کشوری بود که در زمان حیاتش تا آخرین نفس در راه اسلام و انقلاب اسلامی گام برداشت و دغدغه جهاد و شهادت داشت.

چند سال پیش توفیق شد با جمعی از دوستان به منزل این شیرزن تاریخ انقلاب در شهر کیاکلا (سیمرغ) بروم. خیلی از مردم نمی دانند این مادر، مادر دو شهید است. غیر از احمد کشوری، فرزند جوان دیگری به نام محمد را نیز در راه اسلام تقدیم کرده است.

از محمد می گفت و هوش و استعداد و ابتکارش در زمان تحصیل و ...

درباره شهادتش اما حرف دیگری داشت که باید در تاریخ ثبت بماند.

می گفت: یکبار نیمه های شب از خواب بیدار شدم. صدایی مرا به خود جلب کرد. آهسته حرکت کردم. دیدم محمد عبایی را که احمد موقع نماز به دوش می انداخت بر تن نموده و مشغول خواندن نماز شب است. حالت های معنوی خاصی داشت. صورتش می درخشید و سوز عجیبی در مناجاتش نهفته بود. به دلم افتاد که او دیگر ماندنی نیست.

بگذارید اینجای خاطره را یک پرانتز باز کنم. این خانم یک مادر است، آن هم مادر داغ دیده شهید. حق او بود که به محمد بگوید تو دیگر به جبهه نرو. ما دینمان را به اسلام و انقلاب ادا کرده ایم، بمان و جای خالی برادر شهیدت را پر کن و ... اگر این حرف ها را می زد هیچ جای شماتت نبود.

اما

گفت: صبح که شد محمد را صدا زدم. گفتم برو عکاسی سر کوچه و عکسی بگیر و چند قطعه بیاور که بعد از شهادتت دنبال تصویر تو نگردیم! در ضمن از تو راضی نیستم که عادی شهید شوی! مثل احمد بجنگ و شهید شو!

بعدها البته چند مادر شهید دیگر را هم دیدم که به عشق خدا و راه خدا از جگرگوشه شان چشم پوشی کرده و پاره تنشان را تا معراج حق بدرقه نمودند. ایران سرافراز مرهون رشادت های پیدا و پنهانی است که جای جای تاریخ آن را به رنگ حماسه و غیرت و ایمان درآورده اند.

نظرات  (۱)

  • گوهر نویس
  • خیلی مفید و بجا بود
    فقط می‌تونم بگم شهدا شرمنده‌ایم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">