اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۳، ۱۸:۳۹ - علیرضا محمدی
    چه جالب

آنچه تحزب را در جامعه دینی قابل پذیرش می‌کند/ «حزب» در قرآن به‌ چه معناست؟

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۸ ب.ظ

%d8%a2%d9%86%da%86%d9%87-%d8%aa%d8%ad%d8%b2%d8%a8-%d8%b1%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%af%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84-%d9%be%d8%b0%db%8c%d8%b1%d8%b4-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%da%a9%d9%86%d8%af-%c2%ab%d8%ad%d8%b2%d8%a8%c2%bb-%d8%af%d8%b1-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86-%d8%a8%d9%87%e2%80%8c-%da%86%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%9f

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، تحزب پیشتر از جوامع غربی سر برآورده و خواه ناخواه یکی از ارکان عرصه سیاسی روز شده است. نظامات مختلفی که اعتقاد به مردمسالاری و مشارکت اندیشه‌های مختلف در حاکمیت هستند، با هر دیدگاهی امروزه به دنبال رسیدن به شکل تکامل‌یافته‌ای از مقوله تحزب هستند تا بتوانند الگوی صحیحی از جامعه مدرن در عصر کنونی ارائه دهند.
تحزب در جوامع اسلامی نیز از دهه ها گذشته شایع شد و برخی جوامع اسلامی که مبانی حکومت خود را بر اساس مردمسالاری بنا گذاشته‌اند، با تشکیل حزب و گروه‌های سیاسی، پای در عرصه رقابت در عوالم سیاست می‌گذارند. با این حال نباید فراموش کرد که اساس تشکیل حزب بر اصل تضعیف جریان مقابل و رسیدن به قدرت و حاکمیت است؛ اصولی که می‌توان آن را مغایر با ارزش‌های اسلامی دانست. بر همین اساس تحزب‌ در اسلامی یکی از مسائل پرچالشی است بسیاری از متفکران و اندیشمندان معاصر به بحث و بررسی آن پرداخته‌اند.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفت‌وگو با ایکنا به پرسش‌هایی درا ین رابطه پاسخ داده است.
ـ تحزب در اندیشه اسلامی چه جایگاهی دارد و آیا می‌توان تحزبی که از غرب آمده را در نظام اسلامی پیاده‌سازی کرد؟
در مورد واژه حزب و تحزب دو نگاه داریم؛ یک نگاه مربوط به قبل از دوران مدرن است که واژه حزب به عنوان یک مجموعه گروه هدفمند متشکل در راستای رسیدن به قدرت داریم که این عملاً گرچه واژگانش در ادبیات دینی ما وجود دارد اما واژه حزب مصطلح امروزی نیست. حداقل حزبی که در آیات و روایات است بار سیاسی تشکیلاتی جدی ندارد، اما در دوران مدرن وقتی تکثرگرایی در جوامع و فضای سیاسی و رقابت‌های انتخاباتی غربی مطرح شد، یکی از راهکارهای اساسی برای رسیدن به قدرت در فرایند تشکیلاتی حزب بود که به عنوان گروه‌های هدفمند در سراسر کشور با مرامنامه مشخصی در قالب انتخابات و برای تبدیل کردن اقلیت به اکثریت مطرح می‌شود. این مورد نیز به موازات بسیاری از امور دیگری که چه‌بسا فراورده دنیای مدرن غرب است، مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ مثل بحث تفکیک قوا، قانون اساسی، مرزهای ملی، ریاست جمهوری و مجلس. این مواردی است که در غرب مطرح شده و شکل و رویکرد غربی دارد و اگر قرار باشد ما بخواهیم این پدیده‌ها را در نظام اسلامی وارد کنیم طبیعتاً نمی‌توانیم بپذیریم برای اینکه آنها برآمده نظام غربی هستند و بر اساس مبانی خاصی تنظیم شده و به همان شکل در نظام اسلامی قابل پذیرش نیستند، لذا نمی‌توانیم بگوییم چون در غرب حزب وجود دارد و لازمه مشارکت سیاسی و تکثرگرایی است، اینجا هم باید حزب داشته باشیم بلکه ما باید یک بازخوانی مجددی از این مؤلفه داشته باشیم به مانند سایر مؤلفه‌ها؛ مثلاً در مسئله تفکیک قوا باید بر اساس مبانی دینی بازخوانی صورت گیرد.
از یک سو اصل تحزب قابل پذیرش است؛ به این معنا که گروه‌ها و نحله‌های مختلف و تکثرگرایی به معنای خاص و نه به معنای تکثرگرایی مطلق در جامعه وجود دارد و ممکن است ذیل ارزش‌‌های اسلامی قرائت‌های مختلفی وجود داشته باشد، همچنانکه ممکن است در فرایند اجتهاد با نحله‌های مختلف و با خروجی‌های مختلفی مواجه شویم که هر یک، حکم و فتوایی داشته باشند با این حال هر آنچه که فقیه می‌گوید حجت می‌دانیم اما عین واقع نمی‌دانیم؛ چرا که ممکن است اشتباهی رخ داده باشد. بر همین اساس احزاب می‌توانند متکثر باشند و نظریه‌های مختلفی داشته باشند به شرط اینکه در چارچوب موازین دینی حرکت کنند. در چارچوب موازین دینی اگر قرائت‌های مختلفی وجود داشته باشد احزاب می‌توانند هرکدامشان بر اساس یک منطق و نحله رفتار کنند و تکثرگرایی را که در جامعه وجود دارد، وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی کنند.
مشکل دیگری که برای تحزب وجود دارد این است که غایت و هدف حزب رسیدن به قدرت است، در حالی‌که قدرت‌محوری و رسیدن به قدرت در نظام اسلامی اصل و محور نیست. برای اینکه این منطق را هم به مبانی دینی مان عرضه کنیم باید بگوییم کارگزاران و نخبگان نظام باید بتوانند خودشان و شایستگی‌های خود را به جامعه عرضه کنند تا مردم کارگزاران ارشد را در جایگاه‌های مناسب بگمارند.

  از این باب تلاش احزاب رسیدن به قدرت نیست، بلکه عرضه کردن بهترین افراد با بهترین ویژگی‌ها برای دستیابی به مناسب مهم با هدف خدمت است. اگر این مسئله غایت باشد، آن نقطه منفی که در تحزب غربی وجود دارد قابل همپوشانی است و می تواند رفع شود.
مشکل دیگری که تحزب در نظام غربی دارد این است که اساس تحزب در اختلاف است؛ یعنی پذیرش اختلاف، پذیرش دو گونه رفتار و منطق است، حال اینکه منطق نظام اسلامی وحدت و اتحاد است. طبیعتاً منطق تحزب غربی که اساس دوئیت و اختلاف را به رسمیت می‌شناسد، در نظام اسلامی وجود ندارد لذا اگر احزاب اختلاف سلیقه دارند نباید به اختلاف و دوئیت در جامعه منجر شود. در منطق مشترک نظام اسلامی و آرمان اسلام اختلافی نیست اما اگر دوئیتی باشد، موجب خدشه در اصل نظام می شود. در اصل نظام گروه مخالف و موافق منطقی ندارد؛ همه باید ذیل نظام ولایی جمع شوند و آن را مستحکم کنند. طبیعتاً اگر قرار است احزاب دوگانگی یا سه گانگی داشته باشند باید ذیل نظام ولایی باشند و ولایت‌مندی و ولایت‌مداری خود را به اثبات برسانند. این است که بحران‌ها را از بین می‌برد، وگرنه اگر قرار باشد جدایی بین آنها و ولی حاکم وجود داشته باشد، با اصل فلسفه حاکمیت فقیه جامع‌الشرایط منافات دارد.
موضوع دیگری که در بحث تحزب وجود دارد چنانچه حضرت امام خمینی(ره) نیز تصریح می‌کردند، این است که روحانیت به صورت خاص به عنوان پدران معنوی جامعه و راهبران فکری جامعه نباید خودشان را وارد احزابی کنند که موافق و مخالفانی داشته باشند. آنها در فرایند تحزب نباید وارد شوند بلکه باید گروه‌های مختلف فکری را به سمت اسلام ارشاد و راهنمایی کنند؛ به تعبیر دیگر آنها از حالت «پدری» به «برادر بزرگ‌تری» تغییر موضع ندهند. گرچه احزابی که امروز در جامعه وجود دارد و روحانیون متصدی آن هستند عملاً رویکرد حزبی ندارند. در زمان امام(ره) اگر جامعه روحانیت مبارز به وجود آمد، فرض بر این بود که ماهیت حزبی ندارند، بلکه ماهیت صنفی و گروهی دارند و حزب به معنای مصطلح امروزی نیستند.
در فرایند تحزب مردم به مثابه کسانی که دغدغه‌ای به حزب دارند و خود را جزئی از حزب می‌دانند، نباید وارد دگماتیسم شوند و به هرآنچه حزب گفت پایبند باشند. اگر اعضای حزب فارغ از تعصبات حزبی به این باور رسیدند که فرد دیگری خارج از حزب از ویژگی هایی برخوردار است، اصالت حق و ارزش‌ها و شایستگی‌ها را باید بر اصالت حزب مقدم بدانند؛ چراکه تعصبات حزبی دچار فساد و مشکلات دامن‌گیر می‌شود.
در نظام ایران لااقل سابقه خوشی از حزب وجود ندارد و احزابی که وجود داشتند، یا وابسته به قدرت بودند یا رویکرد منفی داشتند ولذا شاید به این زودی فضای تحزب در جامعه شکل نگیرد اما نکته مثبتی که فرایند غربی به این باور رسید که تحزب را باید ایجاد کند و ما گریزی از آن نداریم، این است که وقتی افراد خودشان را برای کسب مناسب حکومتی در انتخابات عرضه می‌کنند، معمولاً مردم درک درستی از آنها ندارد و آنها مدت کوتاهی خود را عرضه می‌کنند و جامعه بر اساس همین فرایند آنها را گزینش می‌کند؛ در حالی‌که معلوم نیست این فرد وعده‌هایی که مطرح کرده را انجام دهد. مطالبی که این فرد در عرصه‌های مختلف مطرح می‌کند معمولاً شفاف نیست و بعدها ممکن است پای در مسیر دیگری بگذارد که مردم به خاطر آن به وی رأی نداده باشند و یا اصلاً مخالف آن مسیر باشند.
فضای حزب این زمینه را مهیا می‌کند که مردم بدانند که این حزب با این منطق و افراد می‌خواهد خود را مهیای خدمت کند. طبیعتاً مردم درک واضحی از افرادی خواهند داشت که با یک مرامنامه و منطق مشخص  وارد عرصه می‌شوند. در این صورت به تعبیر واضح‌تر، همان‌طور که در عالم سیاست مصطح است، افراد «چتر باز» نمی‌توانند بیایند و از مردم رأی بگیرند. فضای حزب این چالش و مشکل را از بین می‌برد و فضا را شفاف می‌کند و جلوی سوءاستفاده‌های بعدی را می‌گیرد.
باید به این نکته توجه داشت که قبل از اینکه احزاب در جامعه شکل بگیرد باید این مبانی را در جامعه تبیین کنیم؛ مرامنامه احزاب را بر همین اساس تهیه کرده و احزاب را به رعایت این مبانی ملزم کنیم. اگر این حزب رویکرد بومی ایرانی ـ اسلامی به خود گرفت نه تنها مقوله منفی، بلکه مقوله‌ای مثبت با کارکردها و کارویژه‌ها و ثمرات مثبتی در جامعه وقوع پیدا می‌کند که مورد اقبال عمومی قرار می‌گیرد.
امروز اگر مسلمانان خودشان را با مقوله احزاب که رویکرد غربی داشته باشد مواجه ببینند با آن پیش‌فرض‌های فاسدی که از احزاب دیده‌اند، به این مقوله اقبال نخواهند کرد اما اگر مبانی و رویکردها اصلاح شود و رویکرد بومی پیدا کند، هم احزاب کارکردهای مثبت پیدا خواهند کرد و هم اقبال فراگیری نسبت به آن در جامعه اسلامی ایجاد خواهد شد.
ـ مطالبی که اشاره کردید بیشتر ناظر به مقوله انتخابات و دستیابی به قدرت بود. حزب به ویژه در جامعه اسلامی چه کارکردهای دیگری می‌تواند داشته باشد؟
احزاب چند کارکرد دارند؛ جدا از اینکه بحث تصدی منصب است، به دنبال تربیت نیروی انسانی نیز هست؛ کسانی که می‌خواهند وارد عرصه کارگزاری شوند باید در جایی تربیت شوند و آموزش ببینند و با مسائل سیاسی آشنا شوند. احزاب معمولاً این کار را انجام می‌دهند؛ چرا که دولت‌ها نمی‌توانند برای خود کارگزار ایجاد کنند بلکه این کار احزاب است. تربیت نیرو برای کارگزاری مقدمه حفظ نظام است و حفظ نظام و مقدمه حفظ نظام واجب است. از این جهت احزاب که متصدی این کار هستند، لازم است نیروهای لازم برای هدایت و راهبری جامعه را تأمین کنند.
نکته مهم‌تری که برای احزاب وجود دارد و چه بسا کارکرد اساسی حزب باشد، این است که احزاب به عنوان گروه‌های ناظر بر رفتارهای جامعه و ناظر بر رفتارهای رقیب انتخاباتی حیثیت نظارت‌مندی بر رفتار و قوانین را دارند و از جهتی، حیثیت نظارتمندی منجر به شفافیت فضای عمومی جامعه می‌شود. یعنی اگر در جامعه‌ای یک گروه حاکم باشند و حزب رقیبی وجود نداشته باشد، بحث استبداد و سوءاستفاده مطرح می‌شود اما اگر همواره یک رقیب ناظر و بینا مطرح باشد و طرف مقابل هم بداند رقیبی دارد، در فضای خود مراقبت می‌کند و چون می‌داند عملکردش رصد می‌شود موجب می‌شود شفافیت در رفتار و قوانین داشته باشد وگرنه مورد نقد قرار می گیرد.
اگر قرار باشد در جامعه‌ای مجلسی شکل بگیرد و بر عملکرد مجلس نظارتی صورت گیرد، احزاب هستند که این کار را انجام می‌دهند اما متأسفانه امروزه چنین چیزی وجود ندارد ممکن است هرکسی بر اساس دیدگاه‌هایی که دارد خود را نامزد کند که نه تلقی‌های واضحی از دیدگاه‌های او وجود دارد و نه بعد از اینکه انتخاب شد نهاد درون حزبی وجود دارد که بر عملکرد او نظارت کند.
در نظام‌های غربی اگر کسی از مرامنامه عدول کند حزب او را نظارت کرده و او را به سمت مطلوب هدایت می‌کند و حال اینکه ممکن است شخصی شعاری بدهد و بعدها پشیمان شود و به رویکرد مقابل تغییر جهت بدهد اما نظارت حزبی بر رفتارهای حاکمان و کارگزاران تأثیر جدی و مثبتی خواهد داشت.
ـ در قرآن تعبیر «حزب الله» و «حزب الشیطان» داریم. آیا این دو حزب را می‌توان با تعاریف مصطلح امروزی به کار برد و مصادیق حزب دانست؟
نه؛ آنچه در قرآن کریم آمده به معنای مصطلح امروزی نیستند و گروه‌هایی را شامل می‌شوند که هدف‌دار و جهت‌دار هستند و به معنای امروزی به کار نمی‌روند. در قبالش در آیات قرآن شاید از واژه‌هایی مانند «فئه» به معنای گروه می‌شود چنین استنباطی داشت اما صرف توجه به واژگان «حزب» در روایات و آیات دلیلی بر وجود حزب به معنای امروزی نیست از طرفی نافی آن نیز نیست؛ ما محتوایی داریم به معنای حزب با پیش‌فرض تکثرگرایی سیاسی که باید این فضا را به مبانی دینی عرضه کنیم و حزب به معنای مصطلح را از آن استنباط کنیم.
  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۱)

سلام
استفاده کردم
جدا آسید سجاد از برکات حوزه هستند
البته همچنین شما
____________
لطفا اگر ممکنه فونت متن رو تغییر بدین
یاعلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">