اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاهنشاه آریامهر» ثبت شده است

احزاب و مسلحین مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

کتاب احزاب سیاسی و گروه های مسلح در مازندران و گلستان اثر سیف الرضا شهابی |  ایران کتاب

 

دکتر سیف الرضا شهابی از مبارزان قدیمی ضد ستمشاهی در بابل است که البته گستره فعالیتهایش فراتر از شهر و استان بوده و میشود گفت لااقل در محدوده بابل با سابقه ترین مبارز سیاسی در تراز ملی است. وی مدتی با آیت الله طالقانی در زندان شاه هم بند بوده و همچنان فعال و پر انرژی به نگارش و تحقیق و تحلیل پرداخته و هر از گاه در جمع مبارزان سیاسی پیش از انقلاب در پایتخت نیز به سخنرانی می پردازد.

فارغ از بعضی گرایشات و اختلاف نظرهای سیاسی به شخصیت ایشان علاقمندم و برای وی احترام بسیاری قائل هستم. بزرگترین خبط سیاسی او را شرکت در انتخابات شورای به اصطلاح اسلامی شهر بابل میدانم که بنظرم مجموعه نامزدهای رقیب و یا همگروه وی نهایتا در سطح نشستن پای سخنرانی هایش بودند، نه بیشتر. این قالب اصلا گنجایش فردی در ظرفیت و تراز او را نداشت.

چند سالی است که در فضای مجازی با دکتر شهابی در ارتباطم. از مطالب ایشان استفاده میکنم و گاهی مطالبی برایشان می فرستم.

چند سال پیش متنی از مرحوم انوشه درباره تاریخ انقلاب در بابل منتشر شد که موجب ناخرسندی بسیاری از اهالی فرهنگ و تاریخ و انقلاب گردید. وی که خود سابقه گرایشات مارکسیستی داشته و هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب به زندان افتاده است در کتاب خود که متأسفانه با حمایت ساده لوحانه بعضی چهره های نیک اندیش تدوین گردیده اینطور وانمود کرد که مردم و روحانیت بابل از سال 56 اقدام به شورش! بر ضد رژیم نموده و عده ای از آنها کشته! شده اند. مبارزات قبل از آن مرهون چپها بوده است.

خب، مطلعین می دانند که بسیاری از چهره های مبارز انقلابی بابل همچنان در قید حیات هستند و این تحریف علنی میتواند برای آینده تاریخ نگران کننده باشد.

مرحوم مهندس اردبیلی که از وی بعنوان پدر صنعت مس ایران نیز یاد میشود در کتاب خاطرات خود نقل میکند که از سال 41 در جلسات مذهبی مرحوم حاج آقای یزدانی با نام امام آشنا شده و مبارزه با شاه را آغاز نموده است. در این خصوص به اندازه کافی مدرک سند بر ابطال ادعای مرحوم انوشه وجود دارد.

روحانیت از دیرباز علم مبارزه با شاه را بر دوش کشیده است. از شهید سید حسن مدرس تا آیت الله کاشانی و مرحوم طالقانی که پیش از امام وارد مبارزه گردید و ...

امام رحمت الله نیز از سال 41 بعد از رحلت آیت الله بروجردی که مرجع عظمی بود و به رغم بعضی مخالفتها و ایستادگی هایی که در مقابل شاه داشت چندان معتقد به درگیری مستقیم حوزه با سلطنت نبود، جایگاه علمی و اجتهادی خود را تثبیت نموده و وارد عرصه مبارزه بزرگ و سرنوشت ساز با رژیم طاغوت گردید.

البته روحانیت به شیوه حزب توده یا فداییان خلق و مجاهدین به سمت تشکل سازی نرفت و مبتنی بر فرهنگ ولایی و نگاه هیاتی و ارتباط شبکه ای به مبارزه پرداخت که به نظر من کار درستی بود. در سالهای اخیر تجربه فعالیتهای عدالتخواهانه و ارزشی نیز ثابت کرده است که توصیه به راه اندازی تشکیلات در واقع برای ایجاد محدودیت، شناسایی، اخلال و انهدام حرکت های انقلابی است. نظم بدون تشکیلات و مبارزه جریانی و شناور بهترین روش برای جلب توجه کمتر و امنیت بیشتر در مبارزات مخفی و غیر رسمی به شمار می رود.

البته این روش، آسیب خاص خودش را هم دارد کما اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، آنهایی که تشکل داشتند آمادگی بیشتری برای تصاحب امور و تصدی مسئولیتها نشان داده و اقبال افزون تری را به خود اختصاص دادند.

حوزوی ها هر چند به مثابه توده ای ها یا ملی گراها و خلقی ها اعم از فدایی و منافق دارای تشکیلات مبارزاتی نبودند اما توفیق بیشتری در همراه سازی بدنه مردم کسب نمودند. از همین روست که اگر چه همه سران سیاسی مبارز ضد شاه دستگیر و به زندان افتادند اما تنها این امام بود که دستگیری اش موج اعتراض اجتماعی و قیام عمومی مردم را برانگیخت و در نهایت منجر به تثبیت رهبری بلامنازع او و روحانیت حامی وی گردید.

در  این باره به تازگی از دکتر شهابی هم سوال پرسیدم. ایشان حقیر را ارجاع داد به آثاری که در این خصوص منتشر ساخته. کتاب "احزاب سیاسی و گروههای مسلح در مازندران و گلستان از سال 32 تا 57" به قلم دکتر شهابی را تهیه و مطالعه نمودم.

مطالعه این کتاب واقعا برایم جالب بود و بسیار بر اطلاعاتم افزود. قطعا از آن دست کتابهای ارزشمندی است که در فرصتهای دیگر باید بارها به آن رجوع کنم.

دکتر شهابی در کتاب خود به حضور مبارزاتی روحانیون بابل در سالهای 41 و 42 نیز پرداخته و اسنادی در این خصوص به صورت گذرا منتشر کرده که پاسخ کوتاه همان شبهه مذکور درباره تاریخچه انقلاب در بابل است. البته ایشان ورود حوزه به عالم سیاست در ابتدای دهه چهل را بخاطر فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن کندی در آمریکا و امینی مهره آمریکا در ایران میداند که همانطور که پیشتر بیان شد درست به نظر نمی رسد.

تا بحال نمیدانستم چیزی بنام انجمن تبلیغات اسلامی هم در دوران شاه داشته ایم که البته برای نصب بلندگو و برنامه های مذهبی باید مجوز اخذ می کردند. آخرین رییس مجلس قبل انقلاب ساروی بود. (البته بابل هم پیشتر یک رییس مجلس داشته است) تا الان گمان میکردم قائمشهری ها بیشتر از بابلی ها به چپ گرایش داشتند. حتی بعضی پیرمردهای محلی از این شهر بعنوان استالینگراد ایران یاد میکردند! اما خب با مطالعه این کتاب مشخص شد لااقل در سطوح فکری و لیدری جریان مارکسیست، بابلی ها حضور فعال تری داشتند. کشته های زیادی در دوره شاه دادند. پنج نفر از اعضای یک خانواده در راه تحقق افکار مارکس جان باختند. جالب آنکه دستکم دو بابلی در دفاع از کمونیستهای جبهه ظفار عمان کشته شده اند. (شاه هم البته برای مبارزه با چپها به ظفار نیرو فرستاده بود که از میزان هزینه ها و تلفات آن آماری در دست نیست.)

چون بحث استالینگراد یا لنینگراد مطرح شد پرانتزی عرض کنم، جنگی و نه حزبی بخواهیم نگاه کنیم به اعتقاد تحلیلگران دفاع مقدس، چذابه، لنینگراد ایران است، مصاف سهمگین حسن باقری با لشکریان بعث آنهم با حضور و فرماندهی مستقیم صدام در قالب عملیات مولای متقیان یک عملیات رو کم کنی و سخت بود که سرنوشت جنگ را برای عملیاتهای موفقیت آمیز فتح المبین و بیت المقدس مشخص ساخت.

ای کاش خلقیها بعد از انقلاب برای مردم تیغ نمی کشیدند. واقعه آمل اوج حماقت خلقی ها در تقابل با خلق الله بود.

حرمتی پور را قبلا می دانستم که بابلی است. وی از شاخته اشرف دهقان رهبری بعضی فعالیتهای تروریستی بر ضد جمهوری اسلامی را هم برعهده داشت. جایی خوانده ام که جریان حمله از جنگل به ساختمان سپاه شیرگاه و شهادت شش بسیجی و پاسدار زیر سر او بود که بعدها در جریان پاکسازی جنگل که با درایت مثال زدنی شهید طوسی صورت گرفت بساط او و همدستانش برای همیشه جمع شد. البته هنوز بسیاری از مردم فرق فدایی ها با مجاهدین را نمیدانند و همه را جزو منافقین حساب می کنند. سریال سرزمین مادری کمال تبریزی انصافا خوب و زیبا به فعالیت مارکسیستها در جریان انقلاب پرداخت که چند بار دیدنش هم ارزش دارد.

دکتر شهابی در کتاب خود به فجایع تصفیه حسابهای خونین درون سازمانی فداییان خلق هم می پردازد. بیان این واقعیتها به تبیین چهره مبارزات غیر دینی کمک می رساند.

بنازم سبک مبارزاتی امام را که جنگ مسلحانه در آن راه نداشت. امام را باید مبدع جنگ نرم دانست. انقلابش مبتنی بر فرهنگ و اندیشه بود و هدفش بلوغ و رشد و بیداری ملت و سلاحش نوار و کاغذ و کتاب و منبر و بلندگو. با مردم و برای مردم راهبر بود به معنای واقعی کلمه.

مهمترین و عبرت بار ترین آموزه کتاب اما این نکته است که شاه با حمایت و اعمال نفوذ اجانب به قدرت رسید، تاج و تختش داشت به رهبری کاشانی و مصدق سقوط میکرد که باز با حمایت اجانب کودتا کرد و قدرتش را احیا نمود، در همه احزاب را تخته کرد و بعد برای حفظ ظاهر دستور تشکیل دو حزب فرمایشی و نمایشی را صادر نمود، همین دو حزب هم متشکل از عناصر وفادار بودند که بعضا باید به تأیید نهادهای امنیتی می رسیدند، جالب آنکه در انتخابات داخلی همین احزاب من در آوردی هم به استناد مدارک حزبی و امنیتی، تقلب و دعوا رخ میداد و جالب تر آنکه شاه همین دو حزب را هم منحل کرد و امر ملوکانه! بر این مدار تعلق گرفت که همه مسئولان و مردم باید به عضویت یک حزب (رستاخیز) دربیاند... حالا اما شاهزاده و شاه دوستان، مدعی آزادی سیاسی و حق انتخاب و ضرورت توجه به خواست مردم شده و برای ما دم از دموکراسی می زنند! جماعت طاغوتی هر وقت از گذشته خیانت بار و سراسر جنایت دو دیکتاتور پهلوی اعلام برائت کردند بعد برای ما پز روشنفکری داده و ژست آزادی بیان بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیر دارخوین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۴۳ ب.ظ

خرید و قیمت شیر دارخوین از غرفه مشق علم

 

این نظر شخصی من است و فقط برای خودم کاربرد دارد. کار داستانی و رمان درباره شخصیتهای واقعی جنگ را نمیپسندم. البته استفاده از جاذبه های داستانی برای ایجاد کشش در محتوا خوب و گاهی لازم است اما از آنجا که یک خاطره را به چشم سندی منقول نگریسته و اهل بازگویی و روایت آن در جمع های کوچک و بزرگ هستم ترجیح میدهم درباره شهدا داستان و رمان نخوانم و وقتم را هدر ندهم.

کتاب "شیر دارخوین" را خواندم. داستان بود و نویسنده اش هم زن. خانمهای داستان نویس معمولا بیشتر از آقایان به محتوا آب میبندند و در خصوص موقعیتهایی که از آن درک مستقیم و میدانی نداشته اند حرفها و توصیفهایی دارند که گاه خنده دار و خیلی غیر واقعی است.

شیر دار خوین را خانم دولتی خوب نوشت. اولش خوشم نیامد و خواستم کتاب را کنار بگذارم یا از روش تند خوانی و شاپ و  پرش کاغذی بهره گرفته و زود تمامش کنم برود پی کارش، بروم پی کارم. کمی که جلوتر رفتم احساس کردم اغراق ها کمتر شده و داستان توانسته پل ارتباطی اش با مخاطب را پیدا کند. از معدود داستانهایی درباره شخصیتهای واقعی دفاع مقدس است که از خواندنش لذت بردم. هر چند دلم میخواهد درباره جواد دل آذر کتابی مستند و مبتنی بر اطلاعات مضبوط روایی بخوانم که هنوز گیرم نیامده است. چند سال پیش دوستی درباره این شهید تحقیقی داشت. آن خاطرات را دیدم. پراکنده بود. از این منظر به نویسنده کتاب حق میدهم برای کشیدن نخ تسبیح در بین خاطرات به قالب داستان پناه برده باشد. نویسنده قطعا قمی بود هم اطلاعات خوبی از محله های قدیمی قم داشت هم به لهجه شیرین مردمانش تسلط داشت هم روحیات بعضی عزیزان تخس این شهر تاریخ ساز را به خوبی می شناخت.

ریز تلنگرهای زیرکانه سیاسی خوبی هم در کتاب پیدا بود. انقلابی ترسویی که بلافاصله بعد از پیروزی نهضت صاحب میز شد. بسیجی فرصت طلبی که آمد جبهه عکسش را گرفت و رفت.

خوب است بدانید یکی از بزرگترین و شلوغ ترین خیابانهای قم به نام شهید جواد دل آذر است.

جواد دل آذر، جوان رشید و مبارز قمی که دوره افسری ارتش شاه را هم گذرانده بود بلای جان شهربانی چی ها و گاردی های پهلوی بود و حسابی ازشان تلفات میگرفت. او بود که روی دوش مردم شهر بالا رفت و در حالی که هنوز رژیم شاه حکمفرما بود نام و عکس او را از ایوان آینه بانو به زیر کشید و قاب تصویر حضرت روح الله را بر صحن کریمه اهل بیت به اهتزاز در آورد.

محافظ امام شد. با منافقین هم حسابی جنگید. شم اطلاعاتی داشت. به سوریه رفت. به آلمان اعزام شد و در صف منافقین نفوذ کرد. مسئول محور بود و نیروهایش با اقتدا به فرمانده جوان و شجاع و کار بلد، دمار از روزگار دشمن درآورده و از غرب تا جنوب به خلق حماسه هایی بزرگ پرداختند. بارها هم مجروح شد و تا مرز شهادت رفت. اهل عکس و فیلم و مصاحبه هم نبود. دنبال هیچ امتیازی نرفت. این جواد با همه رزومه و کارنامه درخشانی که برای انقلاب و جنگ داشت سر موضوعی سازمانی دچار مشکل و اختلاف با مافوق شد و از کار برکنار گردید. قهر کرد؟ منت گذاشت؟ جبهه را بوسید و رفت؟ تازه رفت به عنوان نیروی عادی زیر دست همانهایی که قبلا زیر دستش بودند بی اعتنا به پست و مقام دنیایی اسلحه دست گرفت و میان بسیجیان کم تجربه و تازه وارد جنگ به خط دشمن زد و جنگید. سر انجام تکلیف که با خودش تعارف نداشت. هدف که خدا باشد چه فرقی میکند کجا و چطور خدمت کنی و با که طرف باشی؟ بعدها البته دوباره دست یاری به سویش دراز کردند. مشابه این خاطره جواد دل آذر را درباره بعضی فرماندهان شهید دیگر هم خوانده ام. این شخصیتهای خودساخته و عارف و بی ادعا را بگذارید کنار بعضی سلبریتی های پول آشامی که به صرف یک حمایت ساده مجازی از میهن خود در قبال تجاوز دوازده روزه دشمن، منّت بر سر مردم گذاشته، ژست طلبکار گرفته، سرود ملی نمی خوانند که بگویند چرا از ما مالیات میگیرید؟!

بزرگ بودن به شهرت نیست. این شهدا را اغلب مردم نمی شناسند و یا لااقل کمتر از سلبریتی های دوربین پرست می شناسند. اما واقعا مرد بودند. بیخود نیست شهادت روزی هر کسی نمی شود. کرامت ویژه ای است که خدا به بندگان مخلصش عطا می کند.  چقدر تفاوت خواهد بود بین جامعه ای که الگویش شهدا باشند با جامعه ای که از سلبریتی ها پیروی کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مرگ بر وطن فروش خائن

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

ایران یکپارچه» در میدان ولی‌عصر(عج) به نمایش گذاشته شد - ایرنا

 

آیا کسی هست هنوز شک داشته باشد دست پژاک و جیش الظلم و منافقین و سلطنت طلبها با اسرائیل در یک کاسه است؟ اینهایی که نسبت به کشته شدن هموطنانشان بی تفاوتند که هیچ خودشان با تغذیه مالی و تجهیزاتی صهیونیسم اقدام به کشتار مردم بی گناه می کنند وطن دوست و حامی ایران هستند؟ براندازی انقلاب، دستاویزی برای تجزیه ایران است. اقدامی که شاهان ذلیل قاجار و پهلوی شروع کرده بودند را انقلاب اسلامی نیمه تمام گذاشت. انقلاب اسلامی با همه وجود هزینه داد اما نگذاشت یک متر از خاک پاک ایران عزیز جدا شود. مرد وطن پرست یعنی خلبان شهید خلعتبری که گفت حتی اگر وجبی از خاک کشورم روی پوتین سرباز دشمن باشد آن را با خون خود خواهم شست تا چیزی از این آب و خاک به غنیمت نبرد. حاکمیت ما فاقد نقد و ضعف و اشکال نیست؛ اما میهن پرستی حقیقی را همین انقلاب اسلامی به نمایش گذاشته است. تا زمانی که خار چشم مستکبران و زورمداران بچه کش خون آشام عالم هستیم یعنی راه مان را درست پیموده ایم. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سردار شهید اسماعیل خان صولت الدوله

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۹ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۴۰ ق.ظ

photo_2025-07-18_17-02-26_l0rd.jpg

 

چند سال پیش بود یک بابایی پیرایشگاه داشت تعریف میکرد، تصاویر همرزمان شهیدش را زده بود گوشه و کنار مغازه. مشتری موقع اصلاح موی سر بیکار که می شد و می خواست سر حرف را باز کند گاه از اسم و رسم شهید می پرسید و همین بهانه ای می شد طرف یک دل سیر از شهدا بگوید و برایشان تبلیغ کند.

مرحوم حاج عبدالله ضابط، علمدار روایتگری شهدا جیبهایش پر از تصاویر شهدا بود. گاه به بهانه ای یکی از آنها را در می آورد و برای اطرافیانش توضیح می داد و معرفی می کرد.

دوستی بود در بیمارستان بستری شد. عکس شهدا را گذاشت بالای تختش. پرستارها از او سوال می پرسیدند و در حد توانش تبلیغی برای شهدا می کرد.

شهدای جمعیت موتلفه، قبل از انقلاب رسمی بین خودشان داشتند درون تاکسی می نشستند به بهانه ای سر حرفی را باز می کردند و حدیث و آیه ای را وسطش به خورد ملت می دادند.

هر آنی می تواند فرصتی برای تبلیغ راه خدا و یا نشر معارف اسلام و انقلاب و آگاهی بخشی برای جامعه محسوب شود. چادر عشایری استراحتگاه بین راهی در کامفیروز استان فارس، بنری از یک شهید سبیلوی با ابهت و پر جذبه نصب شده بود. شناختی از او نداشتم. نامش را جستجو کردم. اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی، بزرگ ایل قشقایی بود. دست انگلیسی ها را از تسلط بر جنوب کشور کوتاه کرد. بغضش را اجانب در سینه نگاه داشتند. دوره رضاشاه سرسپرده، اسماعیل خان نماینده مردم در مجلس بود که به بهانه ای او را در زندان قصر به بند کشیدند و مدتی بعد خبر درگذشتش را اعلام نمودند. مردم او را شهید نامیده و به غیرت و مردانگی و حماسه آفرینی هایش مباهات ورزیدند. دکتر سیدحسین فاطمی هم وزیر امور خارجه شاه بود و سرناسازگاری با دولت انگلیس گذاشت. کاری کردند که توسط شاه اعدام شد.

خدا را شکر با اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی هم آشنا شدم. دست کسی که این بنر را نصب کرد درد نکند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اپوزیسیون با شرف، اپوزیسیون بی شرف!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۰۳:۲۲ ب.ظ

‫وطن فروشی بیزینس ربع پهلوی‬‎

 

عبدالکریم سروش در نامه‌ای خطاب به رضا پهلوی او را شخصیت نادان و مجسمه خیانت به وطن نامید. در ادامه، متن این نامه را می‌خوانید:

من بحقیقت مسخره‌تر و مضحکه‌تر و فرومایه‌تر از این شخصیّت نالایق و نادان و این مجسمه خیانت به وطن در عمرم ندیده‌ام. اگر کسی را بتوان «جاهل مرکّب» خواند هم اوست که نمی‌فهمد و نمی‌فهمد که نمی‌فهمد. غرق منجلاب است و می‌پندارد گلاب است. مالیخولیای قدرت او را چنان مست کرده که از تهی‌مغزی و یاوه‌گویی خود خبر ندارد و همینکه مشتی مشتریان مخبط برایش کف می‌زنند و دف می‌زنند، از فرط شوق گریبان چاک می‌کند و از خاک بر افلاک می‌پرد.‌

پدربزرگش را استعمارگران آوردند و بردند. پدرش هم که خادم همان مخدومان بود به خلق جفا کرد و از خلق قفا خورد و در غربت با خفت مُرد و این یکی فقط خورده و خوابیده ولی هنوز نمُرده! و اکنون زهی سفاهت و بلاهت که این پیرکودک بی‌فرهنگ می‌خواهد در رکاب سرجوخه‌های اسرائیلی آفاق را درنوردد و پا بر خاک ایران نهد و طاوس علّیین و سلطان مشرق زمین شود.‌

والله چنین اوهامی در خواب مستان خراب هم نمی‌گنجد و نمی‌دانم با کدام افسون و افیون وی را چنین مست و مجنون کرده‌اند که تب کرده و کف بر لب آورده و خواب پنبه دانه می‌بیند.‌

مرا با وی سخنی نیست که سخن گفتن با ابلهان، عین ابلهی است. به فریفتگان و خریداران او می‌گویم که: بر تو دل می‌لرزدم ز اندیشه‌ای / با چنین خرسی مرو در بیشه‌ای، این دلم هرگز نلرزید از گزاف / نور حق است این نه دعویّ و نه لاف.

به فریفتگان و خریداران او می‌گویم: لااقل رهبری را برگزینید که اهل کام و ناز نباشد و جوانی را در عشرت و بطالت سپری نکرده باشد و طوق بردگی بر گردن و جامهٔ ذلّت بر تن نداشته باشد و شرم و شرافتی و عقل و شجاعتی در او دیده شود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

غنی سازی کنیم که چه بشود؟

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۸ ب.ظ

سخنرانی رهبر معظم انقلاب در حرم امام راحل آغاز شد - ایرنا

 

من تا به حال نمی دانستم فرق انرژی هسته ای با غنی سازی اورانیوم چیست. رسانه های دشمن بارها برای تحقیر و زیر سوال بردن دستاوردهای هسته ای مدعی می شدند که نیروگاههای اتمی ساخت رژیم شاه است و جمهوری اسلامی خودش کاری نکرده و دارد برای نگهداری آن زار می زند و به غرب التماس میکند! یا اینکه غنی سازی فایده ای ندارد و صرف وجود نیروگاه اتمی کافی است. خیلی از مردم هم برایشان سوال بود که اساسا چه نیازی به غنی سازی است؟ امروز رهبر معظم انقلاب در حرم امام توضیح داد که انرژی هسته ای منهای توان غنی سازی در حکم داشتن نفت بدون پالایشگاه است. غنی سازی متضمن فعالیت و تأمین سوخت نیروگاههای هسته ای است. اگر صد نیروگاه اتمی داشته باشیم اما توان غنی سازی نداشته باشیم برای ادامه فعالیت باید وابسته به کشورهای دیگر بمانیم که البته تجربه نشان داد روی آنها نمی شود حساب کرد.

خدایی اش این همه رسانه و کارشناس و صاحب قلم و تریبون در این مملکت است با انبوه بودجه و درآمد به اندازه یک سخنرانی آقا بار محتوایی و توان اثرگذاری و بصیرت لازم در مساله شناسی و پاسخ به شبهات را ندارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نقص بزرگ یک قانون

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۴۲ ق.ظ

کتابیوم - کتاب مهتاب نشینان چاپ 1

 

قانون اصلاحات ارضی تازه در کشور تصویب و اجرایی شده بود.

طبق این قانون هر دهقانی که در روی زمینی مشغول کشت و زرع بود، آن زمین و آب و امکاناتش به او تعلق می یافت.

 محمد بر روی زمینی کشاورزی می کرد که مال یک زن بود. قطعه زمین از پدرش به او ارث رسیده بود و چون خودش قادر به کشاورزی نبود آن را به محمد اجاره داد.

طبق قانون مصوب شاهنشاه، زمین و امکانات از این پس متعلق به محمد می گردید و آن خانم دیگر حقی در آن نداشت.

خیلی ها چنین فرصتی را از دست نمی دادند؛ اما محمد دنبال کسب روزی حلال بود. دست درازی به حق یک زن بی پناه و یا حقوق دیگران با اعتقاد و ایمانش سازگار نبود. حمایت از کشاورز یا هر مستضعفی نباید از کیسه دیگران و به قیمت تضییع حقوق عده ای دیگر باشد. جالب است خوانین زمین خوار صاحب نفوذ از طریق رابطه بازی و چرب کردن سبیل مسئولان از اجرای این قانون معاف شده و اموال غصبی شان در امان بود؛ اما زمین دارهای خرد و فاقد نفوذ متضرر می شدند.

زن دلهره داشت و نگران بود که دارایی موروثی پدر که منبع درآمد و تأمین قوت لایموتش بود از کف برود. محمد سر مدت قرار، کارش را به پایان برد، زمین و سهم الاجاره آن را به صاحبش برگرداند و بی هیچ چشمداشتی رفت دنبال زندگی خودش. زن برای عاقبت به خیری اش دعا کرد. تمام عمر روی حلال و حرام خدا دقت داشت که در شمار حبیب بن مظاهرهای جنگ به میهمانی خدا فراخوانده و عاقبت به خیر شد.

خاطره ای از شهید محمدامین بخشی/ خراسان شمالی

کتاب مهتاب نشینان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مبارزه ناتمام

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۴، ۱۰:۳۳ ق.ظ

خرید و قیمت خاطرات جواد منصوری از غرفه دنیای کتاب و آثار قدیمی سفال و انواع  برس آینه بادکنک

 

سال 44 رئیس دادگاهی که اعضای حزب ملل اسلامی را محاکمه می کرد شخصی بود به نام سرتیپ تاج الدینی. او بسیار متظاهر به اسلام بود، به طوری که روزی نیم ساعت در دفتر کارش قرآن می خواند. روزی کسی به او گفت: این سمت و این احکام خلاف شرع است. در جواب گفت: آراء من هیچ تأثیری ندارد زیرا که همه درخواست تجدیدنظر می کنند. این در حالی بود که وقتی وی رئیس دادگاه تجدیدنظر شد گفت: چون محکومین درخواست فرجامخواهی می دهند، رأی دادگاه هیچ اثری ندارد؛ زیرا شاه و دربار رأی نهایی را می دهند! صفحه 50

... در پنجم دی ماه 57 برای دیدار از شهر، دانشگاه تهران و بهشت زهرا از منزل خارج شدم. ابتدا به دانشگاه تهران –جایی که در گذشته شاهد چه فضاحتهای سیاسی، فرهنگی و اخلاقی بود- رفتم. در گذشته نام دانشگاه واقعاً یک دروغ، فریب و تحریف بزرگ بود. زیرا از رئیس دانشگاه تا غالب استادان و دانشجویان به چیزی که فکر نمی کردند، دانش، خدمت، تقوی و آزادگی بود. عده زیادی از دانشجویان مشغول بوالهوسی، ولنگاری، هرزگی و مدلهای آنچنانی بودند. دیگر از دختران آنچنانی، حرکتها و رفت و آمدهای مسأله دار و دخترها و پسرهای هرزه و فاسد به نام دانشجو خبری نبود... صفحه 259

کتاب خاطرات جواد منصوری در اواسط دهه هفتاد تدوین شد و اگر امروز قرار بود مورد تحقیق و مصاحبه و نگارش قرار بگیرد قطعا با توجه به تحولات چند دهه اخیر حاوی مطالبی ریزتر و توضیحاتی بیشتر می گردید. نظام هر جا که بر مبنای اصول انقلاب حرکت کرد خیلی به پیشرفت و توفیق و سربلندی رسید و هر جا از شعائر انقلاب غفلت ورزید دچار عقبگرد شد. در بین کتابهای تاریخ شفاهی انقلاب که تا کنون خوانده ام ویژگی این اثر را باید در توجه بیشتر به نحله های فکری مبارزین به خصوص حلقه های متفاوت جریان چپ و آبشخورها، نگرش ها و ضعف و قوتهای گروههای مبارز دانست. امیدوارم روزی شاهد تدوین و ارائه کتابی باشیم که حتی کوچکترین گروههای مدعی مبارزه با شاه و امپریالیسم و ... را مورد رصد و تحلیل جامع و معرفی قرار دهد. بسیاری از مردم تفاوت این گروهها و خط و مشی دقیق آنها و عملکرد خوب و بدشان را نمی شناسند.

هنوز هم بعضی ها به خصوص در محیطهای دانشجویی ادعا می کنند روحانیت انقلاب را از دست پیشتازان این عرصه ربود! منظورشان به مارکسیستها یا التقاطی هاست و هنوز پاسخ این سوال را نداده اند که چرا دستگیری هیچ رهبر و رئیس حزب و دسته ای نتوانست مانند دستگیری حضرت امام منجر به قیام مردم شود؟ چرا خود گروهها و نحله های ضد شاه حتی آنهایی که خدا را قبول ندارند این اواخر مجبور می شدند از باب تقیه و مصلحت برای آنکه جایگاهی بین توده ها پیدا کنند در تبلیغات خود از تصاویر حضرت امام و جملات و آرمانهای ایشان بهره بگیرند؟ قاطبه مردم ایران به دین علاقمندند و البته ترجیح می دهند دین را از طریق کارشناسان حقیقی و امین دین بشناسند. به همین میزان هم البته به شرق و غرب و احزاب و جبهه های حامی یا دست نشانده آنها بی اعتماد هستند.

شایان ذکر است مجلدات دیگری از خاطرات جواد منصوری نیز به انتشار رسیده که هنوز موفق به خواندنشان نشده ام. این اثر با همین عنوان یعنی خاطرات جواد منصوری توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات در سال 76 به چاپ نخست رسید. از ویژگی های شخصیتی جواد منصوری، استقامت در مبارزه، علم و تفکر انقلابی مبتنی بر شریعت است که از وی چهره ای پرافتخار و سربلند و خوشنام ساخته است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

گنجینه های مدفون در ابن بابویه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۴، ۰۹:۵۹ ق.ظ

photo_2025-03-27_10-40-38_ju7k.jpg

 

میرزاده عشقی، حسین فاطمی و ... از سندهای تاریخی جنایات خاندان پهلوی هستند. طرفدارهای رضاخان پاسخ خون این جوان هنرمند آزادی خواه را بدهند که به صرف بیان نقد به دستور او ترور شد. حامیان شاه بگویند چرا حسین فاطمی اعدام گردید و...؟ البته اسناد جنایات این خاندان خبیث یکی و دو تا نیست اما حرفم این است چرا قبر چنین شخصیتهایی باید اینگونه مهجور و متروک رها شده باشد؟ تصویر قبر میرزاده عشقی را در بالا ببینید. دیروز قبل از زیارت مرقد مطهر حضرت عبدالعطیم حسنی سری به قبرستان کهن ابن بابویه زدیم. علاوه بر زیارت دو امامزاده بزرگوار هادی و زینب خاتون و زیارت مرقد شیخ صدوق، موفق به حضور در پای قبر شخصیتهایی چون رحیم موذن زاده اردبیلی، غلامرضا تختی، رجبعلی خیاط، علامه دهخدا، هادی اسلامی(بازیگر) و... شدیم. قبر حسین فاطمی را اصلا پیدا نکردیم و البته خستگی ناشی از سفر در عصر 25 ماه مبارک هم دلیلی شد که بیشتر از این جستجو نکنیم. یک تابلوی کوچک راهنما نبود تا کمک حالمان باشد. آن چند مقبره ای که پیدا کردیم با کمک نرم افزار نشان بود که البته نشانی از مرحوم فاطمی نداشت. قبر میرزاده عشقی هم که به این شکل درآمده بود. به هر حال این قبرستان تاریخی که شهدایی از قبل از انقلاب تا بمبارن جنگ تحمیلی و امنیت و...را در خود جا داده جان میدهد برای برپایی اردوی روایتگری تاریخ صدساله اخیر ایران اسلامی که امیدوارم از چشم مسئولان فرهنگی کشور، دور نماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سفر سرخ

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ

دانلود کتاب سفر سرخ

 

یک بچه دانشجوی هجده نوزده ساله یتیم در شهری جنوبی میتواند کاری کند که شعاع وجودش در سپهر تاریخ حماسه و معنویت کشورش جاودانه شود.

برخلاف بعضی ها که تصور میکنند آدمها حتماً باید وصل به جایی باشند، اهل شهرهای بالا باشند، مشهور و ذی نفوذ و پولدار و... باشند که به جایی رسیده و تأثیرگذار شوند سید حسین علم الهدی نوجوانی خود را با درد یتیمی در شرجی طاقت سوز اهواز گذراند. راهپیمایی بزرگ و تاریخی بچه دبیرستانیهای اهواز به رهبری سیدحسین، علامت ظهور شخصیتی خوش آتیه و آینده ساز در پهنه روزگار بود. از کلاسهای فرهنگی تا فعالیتهای رزمی، او و دوستانش در سازمان مخفی موحدین، اهواز و کل خوزستان را در صحنه مبارزه با رژیم ستمشاهی پیشتاز ساختند. قطع صدور نفت جنوب، مجازات انقلابی عناصر بیگانه غارتگر نفت، تأدیب ریاست شهربانی کرمان که دستش در خون مردم این شهر آلوده بود، برخورد انقلابی در تهران با نماینده مجلس روحانی نمایی که برای امام شاخ و شانه می کشید، انسجام مبارزاتی حزب الله در دانشگاه فردوسی مشهد، مواجهه با مارکسیستها و عناصر وابسته به رژیم، استمرار بیدارگری و محرومیت زدایی پس از پیروزی انقلاب، اجرای برنامه تفسیری و فرهنگی در صدا و سیمای خوزستان، برخورد با فتنه خلق عرب، پیگیری عالمانه و انقلابی برای احیا و تثبیت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، افشای ماهیت عناصر ملی گرای حاکم در استان، تقابل با تجاوز ارتش بعث، بسیج عشایر برای دیدار با امام و شکست تبلیغاتی دشمن، خلق حماسه ماندگار هویزه و شهادت در سن 22 سالگی... مگر میتوان فهرستی از فعالیتهای تأثیرگذار و جریان ساز این دانشجوی شهید جوان را تهیه نمود؟ سید حسین علم الهدی، علم هدایت جوانان مومن انقلاب در عرصه جهاد فکری و فرهنگی و مبارزاتی است. رحمت الله علیه. سید حسین نهج البلاغه را فقط نخواند که حفظ کند؛ به آن عمل کرد.

کتاب "سفر سرخ" به قلم نصرت الله محموزاده را خواندم و لذت بردم و به همه توصیه میکنم این اثر فاخر و جذاب را حتماً بخوانند. این اثر از آن دست کارهایی است که باید در تاریخ بماند و رائحه ای از فجر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را در افق نگاه نسلهای آینده به میراث بگذارد. زندگی پرماجرای سیدحسین علم الهدی کاملاً قابلیت ساخت فیلم های سینمایی و سریال تلویزیونی پر کشش و اثرگذار را دارد.

راستش یک چیزی در این کتاب حسرت مرا بسیار برانگیخت. شخصیتی در دل زندگی سیدحسین وجود دارد اهل خوزستان به نام شیخ هادی کرمی که رهبری جریان موحدین را برعهده داشته. او بعد از سال 60 ساکن شهر قم شد و در سال 85 درگذشت. حیف شد من از سال هشتاد ساکن قم شدم ولی شناختی از او نداشتم که دنبالش رفته و توفیق آشنایی و ملاقاتش را بیابم. اگر کسی میداند قبر این طلبه مبارز و گمنام کجا قرار داد ممنون میشوم به من اطلاع بدهد.

خدا پدر کسی که این کتاب را به من هدیه داد هم بیامرزد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد...

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۰۰ ق.ظ

پوستر نصر من الله و فتح قریب

 

برداشت رژیم این بود مدتی مردم را به آزادی ظاهری دلخوش کند بعد ریشه انقلاب را بخشکاند. جمشید آموزگار را روی کار آورد که شعار آزادی سر داد از آن طرف سید مصطفی خمینی را که امید آینده اسلام بود در نجف به شهادت رساند. به زعم آنها امام پیرمرد بود از این داغ حتماً کمرش شکسته می شد. جانشین آینده او هم که دیگر در میان نخواهد بود. 

در جای جای ایران مراسم ترحیم برای سید مصطفی گرفته شد. همه جا اسم امام و فرزندنش بیش از پیش سر زبانها افتاد. رژیم تاب این همه توجه به رهبر مخالفینش را نداشت. با توهین وی در روزنامه رسمی و دولتی تلاش کرد ابهت او را در هم بشکند و وی را خرد و حقیر سازد. مردم قم در نوزده دی قیام کردند و شهید دادند و پشت سرشان چهله هایی در تبریز و کرمان و گرگان و ... برگزار شد که روند پیروزی انقلاب را سرعت بخشید و کار رژیم را تمام ساخت. قیام مردم محاسبات رژیم را بر باد داد.

عملیات کربلای چهار شکست خورد. دشمن از زیر و بم کار اطلاع داشت و ظرف چند ساعت عملیاتی که قرار بود والفجر ده لقب بگیرد به کربلای چهار تغییر نام داد. این پیروزی برای دشمن شیرین بود و برای ما بسیار تلخ. ظاهر امر این طور است وقتی عملیاتی به شکست می انجامد مدتی دست برتر با لشکر پیروز خواهد بود. نیروهایی که شکست خورده اند بی انگیزه می شوند، به مرخصی می روند و... اما سپاه اسلام در تصمیمی مهم و سرنوشت ساز محاسبه دشمن را بر هم زد. بلافاصله دو هفته بعد از ماجرای ام الرصاص، باز هم در نوزدهم دی، لشکرهای آماده سپاه با حفظ روحیه در منطقه عمومی شلمچه وارد میدان شدند. کربلای پنج بزرگترین عملیات انهدامی رزمندگان اسلام بود که درسی عبرت آموز به دشمن داد که پس از آن دیگر به تکاپوی صلح و آتش بس افتاد و فهمید یارای نبرد با نیروهای پرانگیزه ایران را ندارد.

ما در نوزده دی دوبار بساط محاسبات دشمن را بر هم زدیم. هم انقلاب ما مدیون 19 دی 56 است هم دفاع مقدس مرهون 19 دی 65. اگر از تاریخ عبرت بگیریم و همواره با توکل بر خدا واکنشی دور از انتظار دشمن را نشان بدهیم پیروز میدان خواهیم بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

امروز در بندرگز چه گذشت؟

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۳، ۰۴:۴۷ ب.ظ

بندرگز در استان گلستان که البته قبلا همه شهرهای این استان جزو مازندران بود، روستایی دارد به نام گز.

یکی از اهالی این روستا جوان رعنایی بود به نام غلامرضا اسدی عرب که به شغل معلمی اشتغال داشت اما در شهرهای مختلف پیرامون خود از جمله بندرگز، کردکوی، گنبد و بهشهر فعالیتهای تشکیلاتی منسجمی را بر ضد رژیم ستشماهی راه انداخته بود. خودش اهل مطالعه و سخنرانی قابل بود که از وی با عنوان شریعتی غرب مازندران یاد می شد. غلامرضا در 13 دی 1357 به شهادت رسید.

در شانزدهم دی ماه مراسم سوم شهید در مسجد روستای گز برگزار شد که عده ای نیز با توجه به شناختی که از این شهید داشتند از شهرهای اطراف گرد هم آمدند. از جمله جوانانی از بهشهر که در این روستا دسته روی و عزاداری کردند. در حالی که مراسم در مسجد به آرامی جریان داشت و شعار و حرکتی شکل نگرفته بود به ناگاه نیروهای ژاندارمی و ساواک به این جمعیت یورش برده و مردم را به رگبار بستند. ده نفر از مردم که بیشترشان اهل بهشهر بودند در این واقعه به شهادت رسیده و عده بسیاری نیز مجروح گردیدند. شهید محمد میرزایی اهل شهرستان گنبد با شلیک تیر مستقیم به شدت مجروح شده بود که یکی از مإمورین مسلح رژیم با فرو کردن سرنیزه به قلبش او را ناجوانمردانه به شهادت رساند.

این واقعه تنها یکی از نمونه جنایتهای رژیم طاغوت در مقابل مردم بی دفاع کشورمان است در حالی که وارثان و حامیان رسانه ای دستگاه ستمشاهی همچنان با وقاحت تمام مدعی مدارا با معترضین و عدم توسل به زور در مواجهه با انقلابیون هستند!

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

انقلاب در نه دی پیروز شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۰ دی ۱۴۰۳، ۰۳:۳۵ ب.ظ

نگاهی به حماسه سازان نهم دی‌ماه ۵۷ در تربت‌حیدریه - خبرگزاری مهر | اخبار  ایران و جهان | Mehr News Agency

 

در شهر تربت حیدریه، اماکنی از قبیل بیمارستان و خیابان و... به نام نه دی وجود دارد. جالب است بدانید این نامگذاری مربوط به قبل از وقایع سال 88 و قیام سراسری نهم دی در مقابله با فتنه گران است.

همه جای ایران، انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 پیروز شد به جز تربت حیدریه! مردم غیور این شهر با رهبری روحانیت، 43 روز قبل از پیروزی انقلاب یعنی در نهم دی ماه سال 57 به خیابان ها آمدند، مجسمه شاه را پایین کشیدند، نه شهید تقدیم اسلام نمودند و با متواری شدن مسئولان وابسته به رژیم طاغوت و فرار نظامیان طرفدار شاه، کمیته ای خودجوش تشکیل داده و تحت نظر علما اداره امور شهر را در اختیار گرفتند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کیک لجن آنها!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ۰۳:۲۶ ب.ظ

چرا 'کیک محبوب من' فیلم بدی است؟ | پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز

 

"کیک محبوب من" مبتذل ترین فیلم رسمی بعد از انقلاب است که در سایه خواب آلودگی نهادهای نظارتی تولید گردیده و دست به دست می چرخد. من نسخه کامل و بدون سانسور فیلم را دیدم و اصلا نمیتوانم تصور کنم مگر این فیلم قابل سانسور هم هست؟ اگر قرار است مسئولان فرهنگی و نهادهای نظارتی جمهوری اسلامی که در مقابل منتقدین انقلابی و تهدید میز و منصب خود همواره نا شکیب و ترش رو و سخت گیر بوده اند اینطور در ازای ترویج ولنگاری در قلب ایران اسلامی بی تفاوت باشند اساسا فیلتر شبکه های اجتماعی بیگانه چه معنایی میدهد؟

کیک محبوب من صرفا یک فیلم ضد انقلابی و مخالف نظام نیست. مبنای این فیلم ضدیت با اسلام و ایران عزیز است. ترویج مشروب خواری و آموزش نحوه تولید خانگی آن، تشویق مخاطب به تقابل مستقیم با مأموران انتظامی، برهنگی سر و بدن، نقض حریم جنسیتی، تقبیح نماز و حجاب و مذهب، ترویج اباحه گری و ارتباط جنسی با نامحرم و... یک طرف ماجراست. زیر سوال بردن دفاع مقدس از زیان یک ارتشی بازنشسته لاقید که بعد از یکسال حضور اجباری در جبهه فهمید جنگ یک کار بیهوده است! و روتوش و تدلیس رژیم طاغوت با یادآوری خوشی های حیوانی و جنسی آن دوران، بی اعتنا به وطن فروشی پهلوی در واقع حرکتی رسمی و سیاسی بر ضد کیان اسلام و ایران است.

برای مسئولان کشور باید تأسف خورد اگر هنوز نفهمیده اند هدف از ترویج بی حجابی، اختلاط و روابط جنسی آزاد و عرق خوری و نفی احکام دین و پشت پا زدن به مبانی ارزشی و هویتی ایران و اسلام است. این فیلم یک شمّه از خباثت مخالفین حجاب را برملا می سازد که اساس حرکتشان تخدیر فضای جامعه با حکمرانی شهوات و اصالت بخشیدن به خوی حیوانی برای نفی غیرت و شرافت و هویت گرایی است که در نهایت جز به وطن فروشی ختم نخواهد شد.

به قول شهید آوینی اگر شعار هنر برای هنر را بپذیریم نیز باز حق تحریف هنر در توجیه رذایل شهوانی را نداریم چه اینکه هنر یعنی زیبایی و شرارت و شهوت پرستی و لاقیدی به یقین در زمره زیبایی ها نیست. من روی سخنم با لایه های بی غیرت و دین ستیز مدعی هنر نیست که حساب این جماعت هیز و هرز بر همگان روشن است؛ تغافل مسئولان نان خور جمهوری اسلامی در رها نمودن مبلغان سکس و شراب و بی عفتی است که دل انسان را به درد وا می دارد. اگر با عوامل سازنده این فیلم برخورد نشود هر روز شاهد تولید آثار موهن و تخریبگر فرهنگی خواهیم بود که ذهن بخش قابل توجهی از مردم را با فساد مأنوس ساخته و باورهای دینی و ملی را یک به یک نابود می سازند. معتقدم هر مسئول دستگاه فرهنگی یا نظارتی که این فیلم را دید و از کنار آن ساده گذشت و تصمیمی برای بستن راه چنین دست درازی هایی نسبت به موازین شرع و انقلاب نگرفت و از ذبح شدن فکر و ذهن جوانان در مسلخ لیبرالیسم فرهنگی تکان نخورد شرف نداشته و خائن به خون شهداست. این انقلاب و حاکمیت دینی با اهدای خون حدود چهارصد هزار شهید مظلوم، مفت به چنگ نیامده که میل چند بچه ساواکی ظاهرا هنرمند و شهوت زده و طاغوت پرست در سایه سکوت سهامداران سفره نظام به ستیز با آن برود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ابتذال در سعدآباد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

منظورم از سعدآباد مجموعه کاخ موزه های سعدآباد است و منظورم از ابتذال لزوما کشف حجاب نیست که دیگر در بسیاری از تفرجگاهها و خیابانهای کشور به امری عادی تبدیل شده و اساسا کار از برداشتن روسری گذشته و به نمایاندن سر سینه و پیراهنهای آستین کوتاه کشیده شده است. شاه یک مجسمه ای را در وسط حیاط سعدآباد نصب کرده که همچنان باقی است و با عرض پوزش تصویر آن را در پایین مطلب آورده ام. گویا به مرور بعضی ها دارند کشف حجاب را به این وضعیت می رسانند.

جالب است در جای جای مجموعه سعدآباد انبوهی از عوامل حراستی و ارتشی و گاه انتظامی هم به چشم می خورند. تذکر هم می دهند که عکس برداری از این نقطه ممنوع است، حق نداری از لباس خونی شهید چمران در موزه ارتش عکس بگیری، یا راه خروج از این طرف است مبادا دوباره برگردی و ظروف سلطنتی را از نو نگاه کنی... صرفاً با کشف حجاب کاری ندارند. مهسا امینی بر نظام پیروز شد قابل انکار نیست کما اینکه دختر آبی هم با مرگ خود زمینه ورود زنان برای تماشای مسابقات مردانه فوتبال را فراهم کرد. بگذریم.

مقصودم از ابتذال چیز دیگری است.

اگر حاکمی در جمهوری اسلامی برود دفتر و دستکش را در دل طبیعت بنا کند، که نباید بکند، چه فریادها و فغانها و وامصیبتهایی به آسمان خواهد رفت که چه نشسته اید آخوندها دارند کشور را نبود میکنند و...

مجموعه کاخهای سعدآباد، دهها هکتار منطقه جنگلی شمال شهر تهران است که به زوال رفت و استراحتگاه اختصاصی درباریان گردید. کسی اعتراضی کرد؟ کسی اعتراضی می کند؟ دهها نفر هر روز به تماشای موزه های این کاخ جنگلی بزرگ می آیند. خیلی هایشان اساسا با نظام سر خوش نیستند. غرولندهایشان مشخص است. بعضی ها را دیدم که می گویند: به به! چه سرمایه ای! چقدر زیبا، چه ابهتی، چه قدرتی! اینها چه کردند در این مملکت، خدا شاه را رحمت کند...

ابتذال غیر از این است که جمهوری اسلامی، کاخهای گران قیمت شاه را برای عبرت مردم به موزه تبدیل کرده و خیلی ها عبرت نمی گیرند که هیچ به تحسین کژی ها می پردازند؟

من البته چند سال پیش امام جمعه ای را در شهری کوچک دیدم که بازنشسته عقیدتی ارتش بود. می گفت هر چقدر مسئولین یک شهر ماشینهای گران قیمت تری را سوار شوند نشانه پیشرفت و موفقیت آن شهر است. گفتم برادر! خوشبختی و پیشرفت یک شهر به زیرساختها و سطح رفاه و خدمات عمومی بستگی دارد. ولگردی و خوش خوشان با اموال مردم که هنر نیست. آن امام جمعه البته مدتی بعد به دلایلی دیگر کنار گذاشته شد.

خب، یک بخش این موضوع بر میگردد به پایه های فکری جامعه که اصلاح آن وظیفه نهادهای فرهنگی و آموزشی است.

اما خدایی اش چه اشکال دارد مدیریت کاخ سعدآباد با عواید میلیاردی حاصل از فروش بلیتهای گران قیمت کاخ، محض رضای خدا یک تابلویی هم جایی از حیاط عریض و طویل آن مقابل چشم ملت قرار بدهد که در همین دویست سال اخیر چند میلیون کیلومتر مربع از خاک مقدس کشور ما بر باد رفت تا صرفا یک نمونه از قدرت و درایت شاهان دو سده اخیر بازگو شود؟ حالا ظلم و حق کشی و جنایت و خوشگذرانی و وابستگی و تو سری خوری از اجانب و... شان بماند.

این اردوهای روایت پیشرفت را باید در همچین جاهایی هم به دیده مردم کشاند. میز پرس و پاسخ و گفت و گو و کرسی فکر و اندیشه و فرهنگ راه انداخت. ما ابزار تبلیغ، کم داریم و از نفوذ رسانه ای خوبی برخوردار نیستیم. چنین فرصتهایی را لااقل قدر بدانیم.

 

photo_2024-10-18_20-08-58_u3x5.jpg

photo_2024-10-18_20-10-24_9unl.jpg

photo_2024-10-18_20-10-13_xwwc.jpg

photo_2024-10-19_09-58-04_gqzn.jpg

photo_2024-10-18_20-08-05_9y27.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اجباری دختران

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۰ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۵۵ ق.ظ

رژیم شاه اجباری کردن قانون سربازی برای دختران را از جمله برنامه های خود برای توجه به زنان و رفع تبعیض از آنان بر شمرده است!

 

این دختران ایرانی به سربازی اعزام شدند!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

وقتی شاه مخالفینش را بمباران کرد

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۱۹ ب.ظ

بمب ۵۰۰ کیلویی باقیمانده از جنگ گُجستان در رستم فارس کشف شد+ویدئو

 

می دانستید شاه هموطنان خودمان در بویر احمد و فارس را که نسبت به اصلاحات ارضی اعتراض داشتند در چند نوبت با هواپیما بمباران کرد؟ خود من هم نمی دانستم. این هم جزو کوتاهی های عجیب تاریخ و اهالی هنر و رسانه انقلاب است. امروز لابلای اخبار به خبر کشف بمب 500 کیلویی باقیمانده از آن دوران حین حفاری لوله گاز در روستای امیر ایوب رستم فارس برخورد کردم. شاه در سال 42 عشایر هموطن ما را در تنگ گجستان بمباران کرد که اطلاعی از تعداد شهدا و مجروحین در دست نیست. قابل توجه عزیزانی که معتقدند شاه با مخالفینش مدارا می کرد.

خبر پیدا شدن بمب را در لینک زیر بخوانید:

https://www.mehrnews.com/news/6223395/%D8%A8%D9%85%D8%A8-%DB%B5%DB%B0%DB%B0-%DA%A9%DB%8C%D9%84%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%82%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%DA%AF%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%B4%D8%AF-%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

آن نظر کرده!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۱۲ ق.ظ

در یکی از شبهای بحرانی کسالتم مولای متقیان علی ‌علیه‌السلام را به خواب دیدم که در حالی که شمشیر معروف خود ذوالفقار را در دامن داشت و در کنار من نشسته بود، در دست مبارکش جامی بود و به من امر کرد که مایعی را که در جام بود بنوشم. من نیز اطاعت کردم و فردای آن روز تبم قطع شد و حالم به سرعت رو به بهبود رفت.

 

در یکی از این سفرها در حالی که با خانواده‌ سوار بر اسب مسیر پر پیچ و خم امامزاده را می‌پیمودیم، ناگهان پای اسبی که بر آن سوار بودم لغزید و با سر به روی سنگی سخت و ناهموار پرتاب شدم، اما هیچ آسیبی ندیدم. همراهان من از اینکه هیچگونه صدمه‌ای ندیده بودم، فوق‌العاده تعجب می‌کردند. ناچار برای آنها فاش کردم که در حین فرو افتادن از اسب، حضرت ابوالفضل(ع) فرزند برومند حضرت علی(ع) ظاهر شد و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون داشت.

 

در کودکی واقعه‌ای که توجه مرا به عالم معنی بیش از پیش جلب نمود، روزی روی داد که با مربی خود در کاخ سلطنتی سعدآباد در کوچه‌ای که با سنگ مفروش بود قدم می‌زدم. در آن هنگام ناگهان مردی را با چهره ملکوتی دیدم که بر گرد عارضش هاله‌ای از نور مانند صورتی که نقاشان غرب از عیسی‌بن مریم می‌سازند، نمایان بود. در آن حین به من الهام شد که با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم رو به‌ رو هستم. مواجهه من با امام آخر زمان چند لحظه بیشتر به طول نینجامید که از نظر ناپدید شد و مرا در بهت و حیرت گذاشت. در آن موقع مشتاقانه از مربی خود سؤال کردم: او را دیدی؟ مربی متحیرانه جواب داد: «چه کسی را دیدم؟ اینجا که کسی نیست! اما من این قدر به اصالت و حقیقت آنچه که دیده بودم اطمینان داشتم که جواب مربی سالخورده من کوچک‌ترین تأثیری در اعتقاد من نداشت.

 

آن روز که آ‌‌‌نها مرا از نزدیک هدف گلوله قرار دادند، این غریزه‌ام بود که نجاتم داد. چون وقتی که آن شخص با تفنگ خود به طرف من نشانه رفت، من به طور غریزی به یک نوع چرخش دورانی به دور خود مبادرت کردم و در یک لحظه قبل از آنکه او قلب مرا هدف قرار دهد، خود را به کناری کشیدم و گلوله به شانه‌ام اصابت کرد. یک معجزه... فقط کار یک معجزه بود که مرا نجات داد... بر اثر یک معجزه که توسط خداوند و پیغمبران اراده شده بود نجات یافتم.

 

من در تمام آنچه کرده‌ام و آنچه خواهم کرد، خود را عاملی برای اجرای مشیات الهی بیش نمی‌بینم.

 

 خاطرات محمدرضا پهلوی، مأموریت برای وطنم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350، ص 87.
 پاسخ به تاریخ، تهران، انتشارات شهرآب،1371،ص96.

 

رازهایی از زندگی محمدرضا پهلوی؛ شخصیت بسان سرنوشت - BBC News فارسی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پیام ایتایی یکی از دوستان:

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۷ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۴۸ ق.ظ

photo_2023-12-28_11-10-01_a2t6.jpg


سلام  برا رفع خستگی کمی در کتابخانه مسجد اعظم داشتم دور دور میکردم  به کتابهایی جالب برخوردم منجمله این کتاب
اولا چاپ انتشارات فرانکلین ناشر آمریکایی هست
ثانیا پایین نقشه جزیره ایی مشخصه باپرچم ایران و چاه نفت😔یعنی هنوز بحرین عقد رس نشده بود و شاه بیعرضه شوهرش نداده بود😔

  • سیدحمید مشتاقی نیا

زندیق قزوین

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۱ ق.ظ

پالانی که به کمک انگلیس به سلطنت رسید | خبرگزاری فارس

 

بیان خبر دادن حضرت رسول خاتم و حضرت علی از قیام رضا پهلوی از


 

مگر ما در عصر و زمان خود مانند یزید و اتباعش را ندیدیم

آری ما در زمان خود مانند یزید را در بی دینی و کردار و رفتارش به اهل دین و شیعیان ایران شهود نمودیم در دوران ما یکنفر همنام پسر پیغمبر به نام (رضا) که از قیامش از قزوین پیغمبر اسلام و امیرالمومنین علی صلوات الله علیهما خبر داده بودند هرچند او مولدش (آلاشت) از نواحی سود کوه مازندران است ولی قیام و خروجش از قزوین بود.

یادم نمی رود در حدود شصت سال اندی پیش که این مرد پلید اسمش رضاخان به مصداق این روایت معتبر تحقق پیدا نمود پدر بزرگوارم که شخصی بود مجتهد و جامع علوم منقول و معقول به نام شیخ محمد کاظم مجتهد ربانی و حاکم شرع در تربت حیدریه دیدم بسار محزون و افسرده است گفتم پدرجان شما را بسیار ناراحت و اندوهگین می بینم فرمود بلی پدر چنین است گفتم مگر چه شده است گفت ای فرزندم چه بگویم به تو اکنون کسی قیام کرد و زمام امور این کشور را به دست گرفت که برای اسلام خطر دارد گفتم او کیست و نامش چیست دستور داد کتاب سیزدهم بحار الانوار علامه مجلسی را بیاور چون کتاب نامبرده را جسته و آن را نزد پدرم آوردم و آنگاه در باب علامات ظهور ولی عصر ارواحنا له الفدا این دو روایت را به اینجانب نشان داد و خواند و برایم ترجمه ی فارسی نمود (چون در آن موقع عربی نمی دانستم) و گفت فرزندم ناراحتی من از این است که این رجل زندیق قیام کرد و ما روز شوم بدی جلو داریم این شخص را پیغمبر خاتم (ص) از قیام و خروجش از قزوین به عنوان اخبار به غیب خبر داده و فرموده او هم نام ابن او است یعنی رضا نام دارد و فرموده مردم سرعت و شتاب کنند به طاعت او و چنان می ترسند از او که گوئی کوهی از ترس و وحشت در دل آنهاست و یا از ترس و خوف او آواره شده به کوهها فرار می کنند در عین حال (من فرمنه ادرکه) هر که از او فرار کند او را دستگیر می کند و نیز امیرالمومنین علی علیه السلام از قیامش خبر داده به اینکه او سلطان ظالم و ستمکاری است و زندیق است یعنی بی دین است و قیامش هم از قزوین است او پس از قیامش به محض اینکه براری که سلطنت نشیند پرده ی ناموش را بدرد (یعنی کشف حجاب بانوان کند) و دیگر آنکه شهرها را تغییر دهد و به جهت و سرور از دلها ببرد و صدرنشینان و بزرگان را اعم از علما و غیره گمنام کند یا تبعید کند و یا بکشد هر کس از او فرار کند او ر دریابد و هر کس با او بجنگد کشته شود و هر کس تابعش شود کافر است و هر کس گوشه نشین شود و اعتزال گزیند فقیر و بیچاره گردد مردم در زمان او دو فرقه شوند هر دو گریه کنند فرقه ای برای از دست رفتن دین و آئین گریان و دسته ای برای از دست دادن دنیاشان. نگارنده این رساله گوید این جانب این دو حدیث شریف را که صادر از لسان مقام عصمت نبوت ختمیه و ولایت کلیه مطلقه است معجزه می دانم به لحاظ اینکه آنچه فرمودند من به چشم خود شهود نمودم صدق رسول الله و صدق ولی الله. (مصداق هر دو روایت همان رضاخان پهلوی است.) روایت بعین عبارت عربی در مجلد سیزده بحار الانوار علامه مجلسی این است:

قال رسول الله یخرج رجل بقزوین اسمه اسم ابنی یسرع الناس الی طاعته المومن و المشرک یملاء الجبال خوفا. و قال امیرالمومنین فی جواب محمد حنفیه الی ان قال انی یکون ذالک و لم یظلم السطان انی یکون ذالک و لم یقم الزندیق من قزوین فیهتک ستورها و یغیر سورها و یذهب ببهجتها و یکفر صدورها من فرمنه ادرکه. و من حاربه قتله و من تابعه کفر و من اعتزله افتقر حتی یقوم باکیان باک یبکی علی دینه و باک یبکی علی دنیاه. اکنون کیست که بتواند منکر این حقایق شود؟

حال کیست که از جریان کشتار این زندیق مردم بی گناه خراسان را در مسجد گوهرشاد به جرم اینکه آنها می گفتند ما نمی خواهیم برخلاف نص قرآن عمل کنیم و آیات حجاب را صرف نظر کرده دستور تو زندیق بی دین را نسبت به کشف حجاب عمل نمائیم دستور ظالمانه شاه بی دین صادر شد که آنها را به مسلسل ببندید آنقدر مردم را کشتند و آنقدر خون در مسجد گوهرشاد جریان پیدا کرد که خون شهیدان به روضه منوره رضویه سیلان پیدا کرد و روان گردید تنها این یک جزئی از جرایم و بزهکاری ها و رفتار ظالمانه این زندیق است دیگر از بین بردن مردم و علماء بزرگ دین و تبعید کردن مرحوم آیه الله حاج حسین آقاقمی و نیز آیه الله آقازاده خراسانی میرزا محمد و کشتن آن بزرگوار و همچنین کشتن آیة الله مرحوم سید حسن مدرس و تبعید نمودن رجال بزرگ از هر گروه و طایفه ای مضافا بغصب مال و ملک مردم که اگر به فهرست آن اشاره شود باز از وسع این رساله مختصره خارج است و ای کاش مردم با ایمان ایران به همان ستم رضاخان پهلوی مبتلا می شدند متاسفانه پسر بی دین زندیق ابن زندیق به نام محمد رضا پهلوی بیشتر از پدرش ظلم و ستم به ملت غیور شریف با ایمان ایران نمود و یکی از آن ستمها کشتار جمعیت کذائی بالغ بر پانزده هزار در دم بازار تهران به نام سبزه میدان در پانزدهم خرداد سنه 1342 شمسی بود که مردم را به جرم طرف داری از رهبر بزرگوارشان حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) این ملت با ایمان غیور را به رگبار مسلسل و توب و تفنگ بست این یزید زمان حال اگر چند روز دیگر بر آن تخت سلطنت ننگین باقی می بود چه می کرد با ان افکار شوم با آن جشن مفتضحانه برای تاجگذاریش در شیراز و آرزویش این بود که به جان و ناموس مردم افتاده نه دین بگذارد و نه حیا و نه شرم واین کشور را دروازه ی تمدن بزرگ بزعم خود کند.

به نقل از پایگاه مجازی منتظران

  • سیدحمید مشتاقی نیا