اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

پروانه ها منتظرش هستند

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۳۸ ب.ظ

آدم یکی را دوست دارد، کلافه می شود می بیند دارد جان می کَند. جان تو را انگار دارد می کَند و با خود می برد. گفتم بمان. دعا کردم بمان. دعا کردند که بماند. دل وقتی پریشان می شود و شور می زند هیچ تسکینی ندارد. منتظر است تا خبر بدی از راه برسد. کلافه ای و می خواهی یقه یکی را بگیری. هر پیامی هر تماسی، نفست را بند می آورد. سه هفته پیش بود نوشتم بمان پیرمرد، نفس من که حق نیست به اعتبار صاحب نفسان وادی حق، بمان و زمین بی مقدار کم ظرفیت را همچنان از عظمت وجود قدسی ات سرشار نگاه دارد... دلم امروز بدجور به هم ریخته است. خدا کند تشویشی گذرا و بچگانه باشد. جواد جلالی که رفت همین حس را داشتم، حسین منصف که رفت همین حال را داشتم در فراق حاج آقا یزدانی هم. این بار امیدوارم اشتباه کرده باشم. دل آدم با یکی گره می خورد هر چقدر پستی و بلندی، بدی و خوبی این میان باشد به چشم نمی آید. دل حرف خودش را می زند. اولش اضطراب می گیرد بعدش غلیان یافته و چشمه اشک را بر پهنه صورتت جاری می سازد. ما زور خودمان را زدیم. ما که می گویم نه مثل من عقب مانده بی فیض و خیر که صاحب دلان و اهل خلوت و معنا به صف شده و آهسته و پیوسته امن یجیب می خوانند. ما زور خودمان را زدیم؛ اما آن طرف شاهین نشسته که قرة العین خویش می خواندش و قشقاوی که بهشتی دیگری می نامیدش، عباسی، رهبر، گرجیان، آقامیری، نصیری، قیومی... تربیت شدگان مکتب فقه و طهارت و خلوص و خلوت انس و شهود، زورشان از ما بیشتر است. بزم شاگردان شهیدش دیربازی است که ملتمس حضور شمع شبستان عروج است. عبای ساده او پرورشگاه عارفان جاودان کوی وصال بوده و نفس رحمانی اش احیاگر جانهای خسته و راهنمای گمگشتگان دیار عشق. آن طرف، مستان جام الست منتظر قدمهای استواری هستند که سالهای سال از بابل تا قم تا نجف، جامعه کبیره معارف اهل بیت را در قامت حیاتش، تجلی بخشید و آن گونه زیست که خدا و رسول و اولیایش از او راضی باشند.

من دعا می کنم که بمانی مثل همیشه، اهل دلان نور آشام و حق گویان ساکن ملک معنا دعا می کنند که بمانی؛ از لطف خدا ناامید نیسیتیم. به حکمتش نیز ایمان داریم. خبرهای خوبی از بیمارستان به گوش نمی رسد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بفرما پشت دوربین لطفا!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۴:۳۵ ب.ظ

شهید آوینی

 

یک بنده خدایی بود شخصا دوستش داشتم رزمنده بود و خوش سابقه. گاهی از او می خواستند درباره شهیدی صحبت کند مثلا چهل دقیقه به او وقت می دادند باور کنید سی و پنج دقیقه اش را به خودش و خاطراتش و کارهایی که کرده اختصاص می داد نهایتا وقتی با اعتراض و تذکر مزاح آلود مستمعین مواجه می شد چند دقیقه ای هم از شهید می گفت که البته چندان به کار نمی آمد.

این شبها گاهی بعضی برنامه های مستند تلویزیون با موضوع جنگ لبنان و حمله اسرائیل به این کشور را نگاه می کنم. احساس می شود بعضی از عزیزان مستندساز جوان جویای نام که با دلارهای نفتی موسسات و مراکز فرهنگی مدتها در لبنان سیاحت داشته اند بیشتر از آنکه دنبال اصل سوژه و انتقال پیام باشند دنبال نمایش جدیدترین لباس و تیپ و آرایش قیافه خود هستند. دوربین زوم می کند روی راه رفتنشان روی خم ابرو و فرم صورتشان، روی هیکل نیمچه ورزشی و لباس اسپورت و حالت موی سرشان؛ در حاشیه اش تصاویری از موضوع مورد نظر هم نشان داده میشود! انگار یک لحظه دلشان نمی آید از جلوی دوربین کنار بروند و اگر سوژه نابی در اختیار دارند همان را به نمایش بگذارند. جالب است این عزیزان بعضا مدعی هستند که به خاطر علاقه به شخصیت سید شهیدان اهل قلم وارد عرصه مستندسازی شده اند. حالا نگاه کنید به شخصیت سید مرتضی آوینی که هیچ جای تصاویر دوربین حضور نداشت با اینکه از نظر تیپ و قیافه سرآمد خیلی از جوانهای خوش آرایش امروزی بود. کسی حتی اسم او را هم نمی دانست با اینکه صدایش و متنهای خوبش در گوش همه جا خوش کرده بود. بعد از شهادت سید مرتضی بود که تازه مردم فهمیدند صاحب این مستندهای دلی منقلب کننده و آن صوت گرم و آرامش بخش و آن متن های آسمانی، هنرمندی متفکر به نام سید مرتضی آوینی است که نیمه های شب وضو می گرفت، دو رکعت نماز می خواند بعد می نشست پای میز مونتاژ و برای تصاویر مستندش متنی برآمده از عمق جان می نوشت و در اثری که تولید می کرد روح می دمید. 

جنس انقلاب اسلامی از نور است و ناخالصی را دفع می کند. اینکه می بینیم کارهای آوینی و دیگر خدماتی که شهدا ارائه داده اند جاودان و اثرگذار است و کارهای ما نه، به دلیل تفاوت در باطن عناصر شکل دهنده امور است.

البته چون اطلاع دارم عرض می کنم هنرمندان و مستندسازان مخلص و بی ادعا و خودساخته ای هم داریم که با تأسی از سید مرتضی بی آنکه دنبال خودنمایی و جاه و شهرت باشند به تولید آثار فاخر و ثبت و گزارش وقایع اشتغال دارند. راستی حرف از مستندسازی و لبنان و ... شد. سال گذشته را یادتان هست چقدر سلبریتی مذهبی به بهانه ثبت و ارائه گزارش از وقایع لبنان و نبرد حزب الله و جنایات صهونیسیم به بیروت اعزام شدند؟ آثار تولیدی شان کجاست؟ چند نفر از مردم یک لحظه از تصاویر و گزارش هایشان را دیده و یا به خاطر دارند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این گوشه دنج هم شهیدی دارد

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۰۷ ق.ظ

مادربزرگی که به جای نوه در کلاس درس حاضر شد

 

این روزها به بهانه هفته دفاع مقدس خاطرات دفاع مقدس دوازده روزه اخیر نیز دوباره پر رنگ شده و بر سر زبانها افتاده است. رسانه ها مصاحبه هایی را با خانواده های شهدا انجام می دهند. رفته  اند سراغ شهدای دکتر، شهدای مهندس، سرداران شهید و... روح همه شهدا شاد. دستبوس همه شان هستیم و وظیفه داریم یاد و نام و راه و خاطراتشان را زنده نگاه داریم.

این وسط گفتم یادی هم کنیم از خانواده مظلوم سادات شهید موسوی که نه دکتر و مهندس و سردار که نگهبان چاه آب شهرک دوکوهه اندیمشک بودند و بر اثر حملات رژیم وحشی اشغالگر قدس به شهادت رسیدند. شهید غلام عباس موسوی، همسرش شهیده سیده سیاه گیس موسوی و فرزند نه ساله شان سید آرمین موسوی؛ رحمت و رضوان الهی بر آنها ان شاءالله شفیع ما در روز محشر باشند و به حرمت روح قدسی شان بساط ظلم استکبار به زودی در هم پیچیده شود.

مادر بزرگ سید آرمین چند روز پیش به جای او به کلاس درس رفت و پشت نیمکت مدرسه نشست. موقع حضور و غیاب وقتی معلم اسم آرمین را خواند، ننه سارای هفتاد ساله محکم و بلند فریاد زد: شهید!

سیده سارا قربانی چند دقیقه ای هم برای بچه ها صحبت کرد و گفت: از خدا تشکر می‌کنم و افتخار می‌کنم که فرزندانم شهید شده‌اند؛ فرزندانم فدای امام حسین (ع)، رهبرم، سرداران شهید و تمام شهدایی که در طی جنگ اخیر به شهادت رسیده‌اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

هر لحظه در کنارش

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۴ ق.ظ

20 عکس پروفایل توکل بر خدا برای آرامش روحی

 

همین دو سه روز اخیر یک اتوبوس حامل دانشجویان در سمنان چپ کرد و تعدادی مصدوم و مرحوم شدند. یک اتوبوس در جاده فیروزکوه به دره سقوط کرد. هلی کوپتر امداد در اشترانکوه به زمین افتاد و ... اگر ماه صفر بود عده ای دست می گرفتند که این ماه نحس است و ...

واقعا بعضی ها را سراغ دارم ماه صفر که میشود غصه شان می گیرد و همه اش انتظار وقوع حادثه ای تلخ را می کشند. 

اما خیلی ها در ماه صفر به دنیا می آیند، اتفاقات خوب و خوشی گاه در این ماه به وقوع می پیوندد. در حالی که ممکن است عده ای در عید نوروز بمیرند یا در دیگر ایام شاد دچار حادثه و مبتلا به اندوه شوند. علم ما محدود است و فلسفه حوادث را نمیدانیم. نمیدانیم چه چیزی به نفع ماست چه چیز به ضررمان.

ما انسانها ضعیفیم و چاره ای جز اتصال به منبع قدرت الهی نداریم. هر آن هر قدم هر لحظه ممکن است اتفاقی خوب یا بد برای ما رقم بخورد. وظیفه ما هست که در همه لحظات عمر به خدا توکل کنیم و خودمان را به او بسپاریم و در برابر عظمت و تدبیر و خیرخواهی اش سر تعظیم فرود بیاوریم و البته از رحمت و لطف او ناامید نباشیم. ان شاءالله بهترینها را برای ما رقم خواهد زد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تو خودت تحمیلی هستی!

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ۰۸:۰۴ ق.ظ

واکنش فضائلی به برخی اظهارات درباره رهبر انقلاب | جهان نیوز

 

حدود سه هفته پیش بود که جناب فضائلی، کارمند دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری مصاحبه ای کرد و گفت مگر میشود چیزی را به رهبری تحمیل نمود؟ او پیش تر نیز بارها تلاش داشت در قامت عقل کل مُدرِک انحصاری و متولی تام الاختیار فهم کلام آقا به تبیین سلیقه ای بیانات رهبری پیرامون مساله حجاب و ... بپردازد که با واکنش هایی مواجه شد.

یک هفته بعد از این سخن فضائلی بود که آقا پشت تریبون آمد و گفت که درباره قرارداد برجام نظر دیگری داشته و هشدارهایی داده که تیم مذاکره کننده به روی مبارک خود نیاورده است.

اخیراً نیز بررسی سی اف تی در مجمع تشخیص با انتقاد جدی دلسوزان نظام مواجه گردیده است. سخنگوی دولت هم لو داد که فرستادگان ایران در سازمان ملل بر خلاف منع رهبری درصدد مذاکره با طرف آمریکایی بودند که نامبرده سر قرار نیامد و ضایع شدند.

حالا مساله فقط سیاست خارجه و برجام نیست. رویکردهای اقتصادی و سیاستهای فرهنگی جاری در کشور را ببینید. عدالت اجتماعی را نگاه کنید و بگذارید کنار فرمایشات و مطالبات و نقدهای رهبری. چقدر از امور کشور بر مدار خواست و خط و مشی رهبری جریان دارد؟ آقا هم که صراحتاً فرمود ظاهر و باطنش یکی است و اینطور نیست آشکارا سخنی بگوید و در خفا چیز دیگر.

این وسط می ماند جناب فضائلی که گویا خودش عنصر تحمیلی است! اگر چه او یکبار درصدد تکذیب برآمد اما دیری است که رسانه های طیف اصلاح طلب و اصلوگرایان معتدل وفاقی عجیب تلاش می کنند او را در جایگاه سخنگوی بیت و گاه سخنگوی رهبری به افکار عمومی قالب نمایند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سلطان بانو، فاطمه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۰۳ ب.ظ

فاصله قم تا کاظمین (از مرز خسروی) تقریبا مساوی است با فاصله قم تا مشهدالرضا. اینجا قرار است مرکز تحولات عالم اسلام و تحقق مدنیت نوین اسلامی در عصر ظهور باشد. محور، فاطمه معصومه سلام الله علیهاست.

پدر بزرگ گفته بود قم در آینده مرکز نشر معارف دین خواهد شد و آشیانه خاندان و محبان اهل بیت. پدر وعده داد قم مأمن مردانی پولادین خواهد بود. برادر گفت بروید قم آنجا دری از درهای بهشت گشوده خواهد شد. گفته اند مولا علی نوید داد پرچم ظهور در قم خواهد بود، قمی که دختری از دختران مطهر و نورانی من آنجا خواهد درخشید.

رسول خدا که به دنیا آمد دریاچه ساوه خشک شد، همپای فرو ریختن ایوان مدائن و سقوط بتهای کعبه و خموشی آتشکده های غفلت. تکرار ماجرای کعبه و دحو الارض؛ این شوره زار کهن، سرزمین نظر کرده ای است که قرار است چشمه سار حقیقت باشد. قم روستایی امن و دنج از توابع ساوه بود که حالا گسترش پیدا نمود. تمدن چند هزار ساله اش مقهور و مغلوب آئین وحی شد. آتشکده باستانی آن مسجد جامع گردید و مردم سر سختش پذیرای آموزه های حق.

حجاج بن یوسف که خون می ریخت اشعری ها و نسلی از امام سجاد به این دیار کوچیدند از مدینه و کوفه شیعیانی آمدند. قم همان موقع هم حاکمیتی دینی ذیل اصل ولایت فقیه داشت. از عصر امام صادق این شهر بیشتر سر زبانها افتاد. علی بن ابراهیم قمی، عیسی بن عبدالله قمی، زکریا بن آدم و ... مخزن اسرار آل محمد را در قم نیز بنا نهادند. امین امامان و دلیل هدایت بوده و وصف منّا اهل البیت را به خود اختصاص دادند. عُشّ آل محمد داشت سر و شکلی به خود می گرفت.

فرزندان موسی بن جعفر یک به یک آمدند و گرد شمع وجود فاطمه ثانی، نایب شئون حضرت مادر، جمع شدند. علی بن جعفر اینجا برای خودش پایگاهی ساخت و سلسله امامت را با حمایت قاطع از برادرزاده اش علی بن موسی تقویت نمود. موسی مبرقع، نسل سادات رضوی را در قم پایه گذاشت. امام حسن عسکری به احمد بن اسحاق دستور داد مسجدی بزرگ در مرکز این شهر بنا نهد. امام عصر عج به محبّ راستینش فرمان تأسیس مسجدی در بیرون شهر قم، روستای جمکران را داد. قم قرار است مرکز نشر علوم و معارف اهل بیت باشد. علم بی عمل هم که علم نیست. علم، نور است و راه را نشان می دهد و مولّد و موجد خیزشهایی بزرگ قرار خواهد گرفت.

شیخ عبدالکریم حائری به خانم گفت شما رییس حوزه ای من عامل شما، دخل و خرج این حوزه با شما. همان گونه هم شد بعدها خودش شهادت داد. آیت الله بروجردی به خاک قم ایمان داشت. آمد اینجا نشست حوزه را قوامی مضاعف بخشید و مقابل کجروی ها ایستاد. پدر آیت الله مرعشی، عارف فقیه آسمانی بود. چهله گرفت برای نمایاندن مزار گمنام مادر. پیام آمد همین حرم، به نیابت مادر بی حرم، زیارتگاه دل های تشنه کوثر حق و هدایت خواهد بود. خودش و پسرش شهاب الدین که یار صدیق امام عصر بود هر صبح، اولین زائر حرم بودند تا آخر عمر.

تاریخ آمد جلو. نوبت به خمینی ما رسید. پرچم قیام را برداشت. مردانی پولادین به گردش حلقه زدند که از شدت طوفانها بیم نداشته و پای اراده شان در تحقق آرمان حق، هرگز نلرزید. مسأله خمینی، فقط ایران نبود. شأن قم بالاتر از آن است که محصور مرزهای من درآوردی جغرافیا باشد. خمینی قم را سر زبانها انداخت. اینجا قرار است پایتخت تحولات عالم قرار بگیرد. می گویید نه؟ سری به بهشت معصومه بزنید. سری به گلزار شهدا. از عراق و پاکستان و افغانستان تا بحرین و عربستان و فرانسه و... ماکت شکل گیری ارتش بین المللی عصر ظهور را ترسیم نمودند. می گویید نه؟ راهپیمایی عظیم اربعین و ترسیم فرهنگ ایثار و مهربانی در تقابل با تمدن لذت جو و سودا گر و خود محور غرب را نگاه کنید. می گویید نه؟ کاروان جهانی صمود را ببینید. ارتش آخرالزمانی منجی بیدارگر فطرتها دارد مانور قدرت برگزار می کند. ایران را ببینید. روزی با اشاره انگشتی از فرسنگها دورتر، تکه تکه خاکش به فنا می رفت؛ امروز ابرقدرتهای عالم، شیاطین جن و انس دست به دست هم داده اند هوار میکشند ایران اسلامی، ایران خمینی، ایرانی حوزوی، ایرانی که اندیشه فلسفی ساختار حاکمیتش از قم و زیر سایه سر حضرت معصومه سر و شکل پیدا نموده، دشمن اصلی و خطر جدی نظام استثمارگر سرمایه داری غارتگران دجالی جهانخوار است و کاخهای ستم را به لرزه درآورده.

اینجا حضرت معصومه، سلطان بلامنازع تمدنی جهانی است که یک تنه، فرزندانی را در دامان خود پرورانده که روزی نظام طاغوت را، روزی رژیم سفاک بعث را و امروز اساس نظام سلطه و زیاده طلبی و استکبار را با چالش تمدنی به ورطه نابودی کشانده است. قم با محوریت بانوی نجیب و عالمه ای شکوهمند، طلوع عصر بیداری و قیام مستضعفان بر ضد طواغیت عالم را رقم زده است. عُشّ آل محمد، پایتخت حاکمیت مهدوی، پیشتاز تمدن انسانی و فطری و تحقق مدینه فاضله جهانی در پرتو آگاهی و رشد و بیداری ملتها، زمینه ساز ظهور منجی آخر و زوال تفکر حیوانی اغواگر خودکامه منفعت طلب خواهد بود. حالا دیدید فاطمه معصومه، همان مأموریت فاطمه زهرا سلام الله را برعهده دارد؟ عمه سادات دارد برای همه مستضعفان و مجاهدان و رزمندگان جبهه جهانی حق و رستگاری، مادری می کند. تمام سردمداران جور و تباهی و طاغوت با همه برج و بارو و خدم و حشم و هیاهو و زرق و برقهای فریبنده مادی شان یک طرف، خانم حضرت معصومه با فررزندان دست پرورده دامان نجابت و حق پرستی و ظلم ستیزی و شهادت طلبی، یک سو. به زودی خواهید دید نفس قدسی شاه بانوی طهارت، چگونه بساط نمرودیان و فرعونیان و یزیدیان دوران را بر باد خواهد داد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

کتاب درد

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ مهر ۱۴۰۴، ۰۹:۲۶ ق.ظ

کتاب درد [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب گیسوم

 

من که از خواندن رمان لااقل در عرصه دفاع مقدس خوشم نمی آید و ترجیح میدهم وقتم را به مطالعه خاطرات واقعی اختصاص داده و برای دیگران نقل کنم از کتاب "درد" نوشته صادق کرمیار لذت بردم. هر صفحه اش این قابلیت را داشت که خواننده را تا پایان ماجرا به دنبال خود بکشاند. افتخار می کنم در دوره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میدانی برای ادبیات ما ایجاد شد که منجر به تولید آثاری فاخر و ماندگار گردیده است. رمان بدون بهره گیری از مکانیسم ماچه (ماچ و بوس های اغواگر رمانتیک آثار تجاری ادبیات اروتیک ناشران و نویسندگان بیمار) در فضایی سالم و با ایجاد جذابیت های محتوایی گیرا و اثرگذار، یک ویژگی و خلاقیت کمتر ایجاد شده است که صادق کرمیار در کتاب درد به خوبی از عهده اش برآمده. اگر از کارگیری اسمهای فرماندهان جنگ که شائبه حرکت تبلیغاتی انتخاباتی نویسنده را دامن میزند به عنوان تنها ضعف اثر اغماض کنیم تکه های طعنه آلود و یا حقیقی نگارنده علاوه بر انعکاس واقعیتهای تاریخ و افزایش معلومات خواننده، زمینه پرسش و مطالعه و تحقیق بیشتر را در ذهن مخاطب ایجاد می نماید. اشاره به وضعیت اروند و میمک در قراردادهای مرزی دوره پهلوی، کاخ پدر فرح در کلن آلمان که آسایشگاه جانبازان اعزامی گردید، بحث نفوذ و حفظ اسرار، دخالت آمریکا و شوروی، وضعیت پذیرش قطعنامه و نگاه مسئولان و مردم و رزمندگان، دلاری های سکته زده بعد از پذیرش قطعنامه، ورشگستگی ناشران ادبیات پایداری، عشق و ایمان رزمندگان و خانواده هایشان، نارسایی لجستیک و تسلیحاتی جبهه حتی تقلبی بودن ماسکهای شیمیایی و... از جمله ریز موضوعات و یا تلنگرهای آموزنده و گاه تکان دهنده داستان کتاب درد است و البته هیچ انسان زیرک و فرضیه پردازی هم شاید نتواند به راحتی پایان قصه کتاب را حدس بزند. دست مریزاد به کتاب درد، دست مریزاد به قلم و علم و هوش نویسنده.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جنگ مغزها

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ

جنگنده تهاجمی اتاندارد 4 و سوپر اتاندارد

 

در فوریه‌ی 1983 رسانه‌های جهانی گزارش‌هایی مبنی بر تقاضای عراق برای خرید پنج فروند جنگنده‌ی مجهز به موشک ضد کشتی اگزوست انتشار دادند. در پی این اظهارات، روزنامه‌ی لوموند فرانسه نیز در 24 ژوئن 1983 گزارش داد که فرانسه موافقت خویش را برای واگذاری موقت پنج جنگنده‌ی سوپر اتاندارد مجهز به اگزوست به عراق اعلام کرده است. عراق نیز در سپتامبر 1983 در راستای دامن زدن به تشنج و تبلیغ برای سلاح جدیدش اعلام کرد: ما جنگنده‌ها را تنها برای برق انداختن بیرون نمی‌آوریم! فرانسوی‌ها سلاح جدید را عامل فشاری بر ایران در جهت پایان دادن به جنگ بر طبق فرمول دیکته شده‌ی خود می‌پنداشتند.

 روزنامه‌ی نیویورک تایمز در این زمینه می‌نویسد: فرانسوی‌ها در مورد کارایی سوپر اتانداردها خیلی مطمئن بودند. آن‌ها اعلام کردند که این تجهیزات توانایی‌های نظامی عراق را افزایش می‌دهد. سوپر اتانداردها و تجهیزات پرتاب موشک آن، چنان جدی ارزیابی شد که فرانسوی‌ها حاضر به فروش قطعی آن به عراقی‌ها نشدند. تا آن هنگام تکنولوژی مزبور در اختیار هیچ کشوری قرار نگرفته بود. بنابراین، فقط پنج فروند از این جنگنده‌ها، آن هم به صورت اجاره‌ای به رژیم عراق واگذار شد.

سلاح جدید عراقی‌ها کشتیرانی تجاری و نظامی در خلیج فارس، به خصوص صدور نفت را مورد تهدید جدی قرار می‌داد. مگر سوپر اتانداردها چه قابلیت‌هایی داشتند که این‌گونه از کارایی آن تعریف و تمجید می‌شد؟ جنگنده‌ی سوپر اتاندارد از قابلیت‌ ردیابی فوق‌العاده بالایی در شب و همچنین هدف‌گیری دقیق و انهدام اهداف دریایی برخوردار بود. موشک‌های اگزوست آن پس از شلیک به صورت اتوماتیک روی اهداف فلزی شناور قفل می‌شد و آن را منهدم می‌ساخت. قابلیت دیگر این هواپیما آن بود که می‌توانست موشک‌های خود را از فاصله‌ی بسیار دور و چند کیلومتر بالاتر از تیررس پدافند هوایی دشمن، به سوی اهداف دریایی روانه سازد و خود بدون هر گونه درگیری، صحنه‌ی نبرد را ترک کند.

برای حل این مشکل بزرگ قرارگاه دریایی نوح نبی(ع) با شرکت کارشناسان زبده‌ی ارتش و سپاه تشکیل جلسه داد. دستور کار این جلسه بررسی سلاح جدید دشمن و راه‌های مقابله با آن بود. پس از بررسی‌های اولیه، در مرحله‌ی ارایه‌ی پیشنهادها، یکی از بچه‌های سپاه به نام حسین قاسمی که کارشناس زبده‌ی تسلیحات و تخریب بود، پیشنهادی ارایه داد. ایشان پیشنهاد کرده بود که مقدار زیادی میله گرد آهنی نمره 14 و صفحات بزرگ شناور از جنس یونولیت تهیه گردد و روی هر قطعه یونولیت شناور که طول و عرضش 3 متر در 2 متر بود، 30 تا 40 شاخه میله‌گرد به صورت عمودی نصب شود. بعد این قطعات خارپشتی شناور را در اطراف کشتی‌ها و شناورها رها می‌کنند. پیشنهاد مزبور هم ساده، هم کم خرج و هم عملی بود. بنابراین، سریع به مرحله‌ی اجرا  گذاشته شد. اتفاقاً سوپر اتانداردها به یکی از کشتی‌های ما که دور و برش سه چهار تا از این قطعات رها شده بود، حمله کرد. موشک اگزوست، سفیرکشان آمد و به جای این که به کشتی بخورد، به یکی از همین شناورهای یونولیتی میله‌گرد کاری شده که در فاصله‌ی دویست سیصد متری کشتی قرار داشت، برخورد کرد.

موشک‌های بعدی هم به همین شکل منحرف شدند و حمله هوایی دشمن ناکام ماند. ابتکار مزبور تکمیل شد و در حدی وسیع با موفقیت به کار برده شد. سوپر اتانداردها که در برابر این ابتکار موفق، ناکام شده بودند، اعتبار خود را از دست داده و صحنه‌ی جنگ دریایی در خلیج فارس را ترک کردند. بدین ترتیب، آن همه جنجال و تبلیغات عظیم در مورد کارایی تکنولوژی برتر سوپر اتانداردها، به اراده‌ی خداوند و با ابتکار یک جوان مؤمن رزمنده با شکست فاحشی روبرو شد.

محمد حسین منصف، ابتکار جنگی، ص 16، انتشارات نماشون.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تصور و تصدیق

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۶ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۱۵ ق.ظ

‫با ۱۶ درخت با شکوه در گوشه و کنار جهان آشنا شوید - زومیت‬‎

 

پایان نامه یکی از دوستان را می خواندم از این باب که چیزی یاد بگیرم. یک جایی اش آماری داده بود که 24 درصد افرادی که به خودکشی فکر کرده اند سرانجام به این کار دست زده اند.

امروز به گمانم سالروز رحلت رجبعلی نکوگویان معروف به رجبعلی خیاط است. امروز روز میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی هم هست. مزار عارف واصل شیخ رجبعلی خیاط در قبرستان تاریخی ابن بابویه در چهار کیلومتری حرم حضرت عبدالعظیم واقع است. رجبعلی می گوید روزی در خیابان می رفت که فکر گناهی به ذهنش خطور کرد و البته در پی انجامش نبود. همین وقت درشکه ای از کنارش رد شد و اسبی که آن را حمل می کرد لگدی به سوی وی رها ساخت. لگد اسب به وی اصابت نکرد. برای رجبعلی سوال بود که چرا این اتفاق رخ داد؟ شنید ندای الهام درون را که این اتفاق به خاطر آن فکر بدی بود که از ذهنت گذشت. گفت خدایا این که فقط یک فکر بود و عملی نشد. ندا آمد آن هم فقط یک لگد بود به تو که نخورد!

معروف است می گویند اگر چه فکر گناه، گناه نیست اما مثل آن می ماند که درون کلبه ای تمیز، آتش روشن کنید. کلبه نمی سوزد اما در و دیوار سفید آن بر اثر دود متصاعد از آتش، سیاه و کدر می گردد. فکر گناه این بلا را بر سر دل آدم می آورد.

خیلی از افرادی که سراغ تجاوز و دزدی و ... می روند قبلا در باره اش فکر کرده و اوهام تراشیده اند. البته خیلی از کسانی که سراغ کارهای خوب می روند نیز به همین شکل، پیش تر رویای کار نیک داشته و به آن فکر نموده اند.

قبح گناه را حتی در حریم ذهن هم نباید شکست.

وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ

برای همین است هم در اسلام هم در علم روانشناسی توصیه شده به کارهای خوب فکر کنید. از تمرکز بر اتفاقات بد گذشته بپرهیزید. از آینده ناامید نباشید. فکر و ذکرتان روشن و پر امید و خوشبین باشد. ان شاءالله خوشی های عالم را بیشتر تجربه خواهید کرد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

افشاگری

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ

چطور افشاگری انقلابی کنیم؟

 

افشاگری ها باعث بدبینی مردم نسبت به مسئولان شده است. با این حرف موافقم اما با ذکر یک توضیح.

افشاگری بر ضد مسئولان در خیلی از نقاط جهان مرسوم است. اخیرا وزیر کشاورزی چین بخاطر دریافت رشوه به مجازاتی سنگین محکوم شد. در کشورهای غربی نیز گاه اخباری از برخورد با مسئولان رده بالا به اتهام فساد مالی منتشر میشود. تشویق به سوت زنی در بسیاری از کشورها از جمله ایران، به صورت قانون درآمده است.

 اصل هشتم قانون اساسی، امر به معروف و نهی از منکر متقابل بین مردم و مسئولان را لازم شمرده است. این موضوع نشأت گرفته از آموزه های دینی است که نشان میدهد اسلام از دیرباز مدافع آزادی بیان و پیگیر سلامت مسئولان بوده است.

در فقه شیعه، بحثی داریم پیرامون نهی از منکر علنی. این مساله مربوط می شود به زمانی که برای اصلاح فرد خاطی و یا جلوگیری از استمرار جرائم او چاره ای جز بیان تخلفش در فضای عمومی نباشد.

تا اینجای کار، افشاگری، امری درست و در مواردی ضروری است؛ اما دو نکته دیگر هم باید مدّنظر قرار بگیرد.

یک- آمر به معروف یا ناهی از منکر باید علم و اشراف کامل را نسبت به وقوع تخلف داشته باشد و به صرف شنیده ها و حدس و گمان با آبروی کسی بازی نکند.

دو- نهادهای نظارتی و قضایی پیگیر افشاگری ها باشند و از کنار آن به سادگی عبور نکنند. باید بررسی شود موضوع افشا شده اگر حقیقت دارد با متخلفین برخورد شود و اگر صحیح نیست فردی که تهمت زد مورد پیگرد قرار بگیرد. تبیین حقیقت و ارائه گزارش به مردم و پاسخگویی به افکار عمومی باعث تقویت اعتماد جامعه نسبت به مسئولان خواهد شد؛ اما

اگر فساد یا تخلفی افشا شود و کسی به آن رسیدگی نکرده و نسبت به صحت و سقمش پاسخگو نباشد به یقین منجر به افزایش بی اعتمادی جامعه نسبت به حاکمیت خواهد شد.

نمونه: درباره تخلف احداث پتروشیمی میانکاله از سوی دلسوزان و مطلعان افشاگری صورت گرفت؛ بعضی از مسئولان واقعا مقاومت کردند تا این تخلف نادیده گرفته شود. با پافشاری مطالبه گران دلسوز در نهایت آیت الله شهید رئیسی دستور توقف اجرای این پروژه را صادر کرد. بعد از شهادت وی دوباره مسئولانی دست به کار شدند. این بار نیز افکار عمومی به وسط آمد و در نهایت با دستور دکتر پزشکیان شاهد توقف این پروژه بودیم.

پرونده اکبر طبری نمونه دیگری از افشاگری رسانه ای و ورود قانون بود که منجر به تشکیل یکی از بزرگترین پرونده های قضایی کشور با موضوع فساد مسئولان گردید. چنین ماجراهایی باعث تقویت اعتماد مردمی به نظام اسلامی می گردد.

اما مسائل دیگری نیز در سطح رسانه های عمومی افشا شد که با گذشت چند سال هنوز شاهد اعلام موضع نهادهای قانونی و تعیین وضعیت پرونده های مطروحه نبوده ایم. یک جستجوی ساده در فضای مجازی انجام دهید. درباره بانک آینده چقدر افشاگری شد؟ درباره بدهکاران بانک دی، پرونده قطور کرسنت، فولاد مبارکه، پسر شمخانی و... چنین مواقعی سکوت و قصور متولیان قانون در روشنگری و پاسخگویی به افکار عمومی که از مطالبات صریح رهبری است نتیجه تلخی به نام بی اعتمادی به مسئولان را در پی خواهد داشت.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

چنگیزخان، دفاع مقدس و ناتوی فرهنگی!

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۷:۲۶ ق.ظ

پرچم ایران از زمان کوروش تا به امروز

 

عدد 598 دو بار در تاریخ ایران عزیز برجسته شده است. این دومی اش که خیلی معروف است مربوط می شود به پذیرش قطعنامه 598 در جریان دفاع مقدس هشت ساله که البته خیلی ها با مفاد و شرایط پذیرش آن موافق نیستند از جمله عدم تضمین جبران خسارتهای ناشی از تجاوز رژیم بعث به ایران و تنبیه متجاوز و عقب نشینی از مرزها و ... حضرت امام رحمت الله علیه نیز از آن به عنوان جام زهر یاد نموده است.

عدد 598 یکبار دیگر نیز در تاریخ ایران مطرح بوده است که مربوط می شود به حمله نخست مغولها به ایران در یکم مهرماه سال 598 خورشیدی. یعنی اول مهرماه علاوه بر آن که هفته دفاع مقدس است سالروز حمله مغولها نیز به شمار می آید. صدام و چنگیز از این بابت هم با هم تشابه دارند. حمله مغولها البته دو بار دیگر نیز برای فتح کامل ایران تکرار شد و مورخان از آن بعنوان ویرانگرترین حمله اقوام به این سرزمین یاد می کنند.

با همه این احوال اما دیری نپایید که هلاکوخان نوه چنگیز و موسس حکومت ایلخانان مغول، متأثر از شخصیت معنوی و جایگاه علمی حکیم بزرگ عالم اسلام، خواجه نصیرالدین طوسی به دین اسلام و تشیع گروید، علما را ارج نهاد و آنها را به مقام صدارت و مشورت رسانید. البته عده ای هم این حقیقت عریان تاریخ را تکذیب نموده و معتقدند هلاکو تا پایان عمرش بت پرست باقی ماند. اما حتی اگر گزینه دوم را بپذیریم باز هم نشان می دهد دین و عقیده با زور و تحمیل تغییر نمی کند. اگر هلاکو مسلمان شده باشد یعنی مردم ایران فرهنگ و تمدن خود را بر مغول ها تسلط بخشیدند؛ اگر هلاکو مسلمان نشده باشد بیان گر آن است که به رغم وجود حاکمان بت پرست، مردم ایران بر فرهنگ و آیین توحیدی خویش استوار ایستادند؛ زیرا هیچ گزاره و علامتی از بت پرستی مردم ایران بعد از سلطه مغولها وجود ندارد. این واقعیت پاسخی است به آنها که ادعا می کنند اسلام با زور در ایران گسترش پیدا کرد. به این شبهه در کتب مختلف بارها پاسخ داده شده که حمله اعراب اگر با مقاومت مردمی مواجه نشد به دلیل ایجاد زمینه پذیرش داوطلبانه دین اسلام از سوی مردم این سرزمین بود به گونه ای که اندکی بعد فقها و علمای ایرانی سرآمد مکتب و معارف دین گردیدند.

اما بعد از پذیرش قطعنامه 598 اوضاع ایران به گونه دیگری رقم خورد. دشمن اصلی ملت یعنی استکبار دریافت که آنچه اساس مقاومت دلیرانه کشوری با حاکمیت نوپا و غرق در مشکلات داخلی و تحت محاصره تحریمهای فلج کننده قرار گرفت و آنها را بر متجاوز وحشی مورد حمایت ابرقدرتهای شرق و غرب چیره ساخت عمق باورهای دینی و غیرت ملی بود که از اعتقاد راسخ به معارف الهی و عشق اهل بیت و التزام به احکام دین و حسّ زیبای وطن دوستی نشأت می گرفت.

میدان جنگ زین پس تغییر یافت. حکایتش شد همان که آقا از آن بارها به عنوان تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی دشمن یاد کرده و مسئولان را در خصوص ضررورت تقویت بنیه های فرهنگی و اعتقادی جامعه و توجه به سبک زندگی بومی و دینی انذار نمود. فرهنگ مقاومت به عنوان میراثی گرانبها از گنجینه ناتمام دفاع مقدس در وجوه علمی و صنعتی و ... جلوه هایی از اقتدار ایران عزیز را رقم زد و در عرصه های نظامی همچون دفاع از مردم مسلمان افغانستان، لبنان، بوسنی، قره باغ، سوریه، یمن، عراق، سودان و جنگ دوازده روزه اخیر منجر به اهتزاز پرچم حق و مواجهه قدرتمندانه با متجاوزان گردید؛ اما نباید از خاطر برد که تهاجم فرهنگی و اعتقادی دشمن برای زدودن عناصر فکری موثر در اندیشه دفاعی ملت و اندلس سازی جامعه همچنان با تمام توان ادامه دارد. از ترویج خوی اشرافی گری، شکاف طبقاتی، رانت خواری، تبعیض، بی عدالتیهای اقتصادی و قضایی، تا اشاعه مفاسد اخلاقی و اجتماعی در بین مسئولان و مردم از دسیسه های ناتمام و ویرانگری است که غفلت از درمان آن و ترمیم زخمها به مرور چونان موریانه ای موذی، پایه های حاکمیت دینی را سست نموده و جز پوسته ای از آن باقی نخواهد گذاشت.

جنگ فرهنگی همیشه خطرناکتر و حساس تر از نبرد نظامی است که متأسفانه خیلی ها آن را جدی نمی گیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پر توقع و سیری ناپذیر

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۰۴ ب.ظ

یک مدرسه غیرانتفاعی اطلاعیه داده از خیرین و عموم مردم خواسته با توجه به اینکه این مدرسه تنها یک دستگاه آبسردکن دارد و کفاف تعداد دانش آموزان را نمیدهد کمک کنند تا یک دستگاه آبسردکن دیگر هم خریداری شود!

بچه های مردم در مدارس دولتی آب گرم از زیر شیر دستشویی می خورند اما مدرسه غیرانتفاعی که منبع درآمد خوبی هم دارد توقع دارد از جیب خیّران و کمکهای مردمی اقدام به خرید دستگاه آب سردکن کند. سرمایه سالارها هیچ فرصتی را برای نفع و بهره بیشتر از دست نمی دهند و همه منابع را در خدمت به رفاه خود می خواهند.

اگر دستتان بر می آید و می خواهید کار خیر کنید اولویت با اقشار پایین دست است. بچه های مردم در مدارس دولتی آبسردکن که هیچ، گاه از وجود کولر یا بخاری یا حتی جا لباسی معمولی برای آویزان کردن البسه شان بی بهره اند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ایران با شرافت

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۴، ۰۶:۴۴ ق.ظ

تماشا آنلاین فیلم چ | تلوبیون

 

دیشب روی کانال دوازده داشت فیلم چ پخش میشد. البته برای چندمین بار به تماشا نشستم تا بشود ساعت هشت و بزنم کانال یک، سخنرانی رهبر را گوش بدهم. فهمیدم آقا قصد دارد همزمان با انتشار سخنان ترامپ، فضای رسانه ای را در اختیار بگیرد. حرکتی که در جنگ روایتهای پس از نبرد دوازده روزه با صهیون و آمریکا نیز پیروزمندانه پیش رفت و داد ترامپ را در آورد.

دو فیلم در سینمای جهان با نام چ تولید شده است. یکی اش خارجی است درباره چگورا در نبرد با آمریکا یکی اش ایرانی است درباره چمران در نبرد با عناصر آمریکا. چمران و حاج قاسم دو شهیدی هستند که آقا بیشترین روایتگری را درباره آنها داشته است.

چ رسیده بود به اینجا که مصطفی فریاد می زد ایران با همه اقوامش ایران است و بعد در پاسخ به منطق تجزیه طلبان گفت: بوی اسرائیل به مشامم می رسد.

زدم آن کانال. چیزی به شروع صحبتهای رهبری نمانده بود. آقا از اتحاد مردم گفت که اوهام دشمن را نقش بر آب ساخت. این حرف را به نوعی دیگر، پیشتر مصی علینژاد هم بیان کرده بود. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. و بعد درباره ایران قوی سخن گفت. نظامی یا علمی یا مدیریتی و اقتصادی و رفاهی و .... باید محکم و سرآمد باشیم. ماهاتیر محمد در ترجمان وحی نورانی واعدوا لهم ماستطعتم من قوه به قدرت در همه عرصه ها باور داشت و کشورش را اینگونه به پیش راند. کاش صاحب منصبان ذی نفوذ از درک بیان آقا در عرصه عمل عاجز نباشند.

و بعد آقا رفت روی بحث مذاکره با آمریکا. انسان شرافتمند در سایه زور و تهدید تن به خواست مقابل نمی دهد. آمریکا می گوید یا با من مذاکره می کنی یا چنین و چنان می کنم. این مذاکره که دیگر شرافتمندانه نیست. راه باز می شود هر وقت دشمن هر توقعی داشت سخنش را با تهدید به کرسی بنشاند. امانوئل کانت یک جمله ای دارد با این تعبیر که شادمانی ضروری نیست اما شرافت ضرورت دارد. و البته شرافت بالاترین شادمانی است.

صحبتهای آقا تمام شد زدم دوباره کانال دوازده. اواخر سینمایی چ بود. بیسیم چی در لحظاتی که به گمانش واپسین دقایق عمرش در غربت و تنهایی و محاصره دشمن بود خطاب به مرکز نشینان گفت یادتان باشد ما را تنها گذاشتید. من سیدم جدم فاطمه زهراست....

ایرانی تر از آقا، ملی گرا تر از رهبری چه کسی است؟ ایران بدون شرافت، ایران بدون قدرت سرنوشت حاکمیت دویست ساله اخیر شاهان قجر و پهلوی را خواهد داشت. حاکمیت اسلام نگذاشت به رغم همه توطئه ها و خیانت ها در گوشه گوشه کشور، یک وجب از خاک ایران عزیز جدا بشود.

چقدر پایان فیلم چ شیرین است. خمینی عصایش را بلند کرد. سحر دشمن باطل شدنی است. ما پیروزیم اگر در سایه لطف خدا و پناه اهل بیت زندگی کنیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خشت اول و دیوار کج

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ مهر ۱۴۰۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ

مسئول استانی رفت به عیادت حاج آقا. برای رضای خدا؟ برای عرض ادب و انجام وظیفه؟ برای انسانیت و شادی دل مومن و تکریم علما؟

پیرمرد روی تخت بیمارستان از او تشکر کرد اما وظیفه عالم را مولا علی علیه السلام مشخص نموده، باید تذکر بدهد و حق را به خصوص از حاکمان طلب نماید. عالم راستین با آن دو سه طلبه سلبریتی اداری فاکتور به دست مرکز استان که کارشان مجیزگویی اصحاب قدرت است فرق دارد. تذکر داد درباره فقرا و رعایت حال مردم، مقابله با مفاسد اقتصادی و اجتماعی و ...

به مذاق آقایان خوش نیامد. دستور دادند خبرنگاران همراه، همه این حرفها را سانسور کنند. چند روز بعد کلیپی آماده کردند که طرف از راهروهای بیمارستان می آید به عیادت حاج آقا و حاج آقا لبخندی به لب دارد. زیرش هم از طرف عالم شهر نوشتند: این مسئول چقدر به به و چه چه است! فقط همین بابا برازنده مردم این استان بود که خدا را شکر نصیب ما شد!

دروغ تا کی؟ دغل بازی تا کجا؟ دقیقا در چه زمینه ای قابل اعتماد هستید؟ اگرصداقت و جرأت داشتید فیلم کامل را به همراه صدا منتشر می کردید. او سابقه محکومیت تعزیراتی دارد. کسی که مال حرام خورد از دروغ و نفی احکام و حدود الهی ابایی ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

خود کرده را تدبیر نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ

دیپلماسی عزت یا ذلت !

 

به کسانی که اعتقادی به داشتن انرژی هسته ای و بهره مندی از آن نداشتند سپردیم که بروند از حقوق هسته ای ما دفاع کنند! خب معلوم است هر نتیجه ای که به دست بیاید هر قراردادی که بسته شود برای آنها موفقیت آمیز است چون اساسا باوری نسبت به داشتن توان هسته و غنی سازی نداشته اند. 

مشکل از آنهایی است که تفکر این جماعت را می شناختند و صلاحیتشان را تأیید نموده و کار را دستشان سپردند. چوب را بدهیم دست دیوانه، گوشت را بدهیم دست گربه، مقصر ماییم یا آن دیوانه؟ مقصر ماییم یا آن گربه؟! بهترین بچه های این مملکت با کمترین بهانه ای رد صلاحیت شده و پرونده دار می شوند از پایین ترین مناصب سیاسی و اجتماعی محروم میشوند؛ میدان را باز کرده اند برای جماعت فروشنده! و تسلیم پذیر بعد انتظار دارند ملت بصیرت داشته و به رشد و بلوغ سیاسی برسند! شما رسیدید که دیگران برسند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مُردیم و بردیم

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۵۰ ب.ظ

والیبال قهرمانی جهان؛ صعود سخت ایران با پیروزی مقابل فیلیپین - ایرنا

 

فلیپین تیم گمنامی بود که اعجاب آفرین شد و در والیبال دنیا ناگهان خوش درخشید. ایران باید برای صعود به دور بعد بازی های جهانی از سد فیلیپین می گذشت آنهم در زمین فلیپین و با حضور هزارات تماشاگر پر هیجان این کشور. راستش شادی فیلیپینی ها بعد از هر امتیازی که باعث برتری شان می شد برای من هم جالب و شیرین بود اما خب به هر حال این طرف میدان، تیم ایران ایستاده بود که دل ما برای سربلندی اش می تپید.

عملاً پنج ست کامل بازی به طول انجامید و قدم به قدم جلو رفت. داور سوت پایان مسابقه با برتری فلیپین را زد. یک آن همه چیز با یک سوت تمام شده بود. چقدر خوشحال شدند و بالا و پایین پریدند. مربی ما تقاضای بررسی کرد. اعتراض ما رسیدگی شد و امتیاز فیلیپین به نفع ایران تغییر پیدا کرد. شادی فلیپینی ها فقط یک دقیقه بود و دوباره با یک سوت نتیجه عوض شد. دقایقی دیگر بازی ادامه پیدا کرد تا ایران توانست ببرد و به دور بعد صعود کند. نفس در سینه ها حبس شد. مُردیم و بردیم. الحمدلله. یک اعتراض هوشمندانه و بجا چقدر تاریخ ساز شد. امیدوارم مردم فلیپین هم خوشحال باشند. همینقدر هم درخشش آنها دور از انتظار بود و جای تحسین دارد. امیدوارم تیم ایران بازی های بعدی را جدی تر بگیرد.

کشتی فرنگی هم امروز شکر خدا توام با شگفتی و شاهکار بود. الحمدلله. نام ایران عزیز ان شاءالله همیشه سرافراز.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

دست چپاول بانک

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

راهکار مقابله با فساد بانکی

 

دیروز رفتم از خودپرداز سیصد هزار تومان پول کشیدم، هزار و پانصد تومان کارمزد گرفت! یعنی پول خود آدم را می خواهند به آدم بدهند دستمزد میگیرند؟ به جای تشکر از اعتماد و لطف ما که با امانت دهی و گردش مالی خود در واقع حامی بانک و منبع درآمد آن هستیم! اگر قرار است کارمزد بگیرند لااقل میزان دریافت وجه از دستگاه را افزایش دهند آدم پول بیشتری خواست هر روز کارمزد به بانک ندهد. قبلا می گفتند هر روز پولتان بیشتر در بانک بماند به شما سود بیشتر می دهیم حالا دارند پدر سوخته بازی در می آورند.

در روز چقدر مردم از این دستگاهها پول می کشند؟ کارمزدها را بانک می خواهد چکار کند؟ بانک باید متشکر باشد که مراجعه مستقیم نکرده و باعث شدیم در استخدام کارمند و حفظ منابع مالی آن صرفه جویی شود. حقشان است آدم سر راه مسیرش گذری برود بانک همه پولهایش را بکشد بیرون. مگر کل وجه متعلق به ما در بانک چقدر است که دلواپس نگهداری اش باشیم؟

بانک اگر خیری برای جامعه داشته باشد کارمزد هم بگیرد نوش جانش اما بانکها در کشور ما به استناد گزارش مراکز رسمی به جای تقویت تولید در خدمت بنگاه داری و واسطه گری بوده و ثمره ای جز فساد مالی و ایجاد تورم و فشار معیشت برای مردم نداشته اند و جز عده ای از خواص زالو صفت کسی از این سیستم بانکی ما سودی نبرده است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

این یکی را لااقل حل کنید!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۵۰ ب.ظ

علت ترس از سگ و ۴ راه علمی و مؤثر برای غلبه بر آن - چطور

 

تقریبا هر روز در رسانه های مجازی بابل خبری منتشر میشود پیرامون آزار و اذیت مردم در محله های مختلف توسط سگهای ولگرد.
خب واکنش مسئولان چیست؟ آنها هم این اخبار و پیامها را میخوانند و کاری نمیکنند؟ کسی جوابگو نیست؟
همه مشکلات بابل را بزرگ و حل آنها را زمان بر یا غیر ممکن بدانیم (که قطعا اینطور نیست) 
این یکی را که عزیزان مسئول ما اعم از فرماندار و شهردار و دادستان و.... میتوانند راحت و سریع حل کنند! تعلل چرا؟!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

روح منی خمینی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ

زندگینامه: امام خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸) - همشهری آنلاین

 

یک خاطره جالب از آن روزها دارم.1  یک روز ۱۴-۱۳ بار ملاقات صورت گرفت. حضرت امام بنده خدا در آن سن و سال می‌آمدند آن بالا می‌نشستند. جمعیت پایین بود و با شور و هیجان شعار می‌دادند و در آن بالا گرمای عجیبی ایجاد می‌شد. من چند بار آن بالا رفته بودم، آدم واقعاً کلافه می‌شد، نمی‌دانم امام چه‌جوری تحمل می‌کردند.  بعدها یک فن گذاشتیم و کانال کشیدیم که هوا را بکشد و ببرد. صدا و سیما ایراد گرفت که می‌خواهیم ضبط کنیم و صدای این هواکش‌ها مزاحم است. منظورم این است که آن بالا هوا خیلی کثیف بود و نفس همه می‌گرفت؛ ولی امام می‌آمدند و به ابراز احساسات مردم جواب می‌دادند و می‌رفتند. از شمال خیلی آمده بودند.

 سه تا زن جا مانده بودند و سر کوچه جماران نشسته بودند و زار زار گریه می‌کردند. امام ساعت دو اخبار نگاه می‌کردند. بعد هم چند دقیقه‌ای می‌خوابیدند و هیچ ملاقاتی هم نمی‌کردند. حتی اخبار جنگ را هم که می‌خواستند بدهند، می‌گفتند باشد بعد. این سه تا زن خیلی گریه کردند. همه کسانی که از شمال آمده بودند، توانسته بودند با امام ملاقات کنند، اما این سه نفر رفته بودند کوچه پایین‌تر و این آخرین ملاقات آن روز هم بود.

خانم حضرت امام آمدند بروند، من سلام کردم و گفتم "حاج خانم، این سه تا زن ما را کچل کرده اند. نه رویم می شود به امام بگویم، نه می دانم به اینها چه جوابی بدهم. خلاصه نمیدانم چه کار کنم؟ ماشینها معطل اینها هستند و اینها هم حاضر نیستند بروند." ایشان گفتند: "بگذارید بروم داخل. به شما خبر می دهم." خانواده امام هم کاملا مرا می شناختند. نمی خواهم بگویم محرم آنها بودم، ولی 24 ساعته آنجا بودم و هر چیزی را که می خواستند داخل خانه ببرند، خودم شخصاً چک می کردم.

حاج خانم رفتند و کمتر از ده دقیقه بعد آمدند و گفتند: "امام گفتند این سه زن بیایند حسینیه تا من بیایم." نمی دانم چطور بگویم. حسینیه ای که از شدت جمعیت، آدم نمی توانست در آنجا نفس بکشد، حالا هیچکس در آنجا نبود. من خودم ایستاده بودم و داشتم خجالت می کشیدم، چون همه بچه ها از خستگی افتاده بودند. این سه تا زن آمدند و پایین جایگاه امام ایستادند. حالا من دارم از خجالت آب می شوم که امام می خواهند برای این سه زن بیایند. پیش خودم مانده بودم که چطور این قضیه را بفهمم. حضرت امام آمدند و من به شدت گریه می کردم. این سه زن هم تا جایی که توان داشتند داد می زدند. انگار می خواستند صدای جمعیت جماران را، که حالا نبود، جبران کنند. داد می زدند: "روح منی خمینی، بت شکنی خمینی."

باور کنید اگر امام برای دیگران چهار پنج دقیقه می ایستادند و به ابراز احساسات آنها پاسخ می دادند، شاید برای اینها بیشتر ایستادند. آنجا بود که من برای خدا کار کردن، برای خدا زندگی کردن و کار به جمعیت نداشتن را از امام یاد گرفتم. چقدر ایشان کار بزرگی کردند. این سه زن از بس که نعره زدند، داشتند از حال می رفتند. پیرزن هم بودند. امام دست تکان دادند و رفتند و اینها افتادند به دست و پای من که سید، خدا خیرت بدهد و شروع کردند به دعا کردن. گفتم من کاری نکردم. هر چه هست، کار امام است. خلاصه آنها رفتند. عظمت امام با این کارشان واقعاً برای من بیشتر جلوه کرد. زبانم از توصیف آن لحظه الکن است. آدم تا در آن موقعیت نباشد و ان حسینیه خالی را ندیده باشد، نمی تواند بفهمد که چه لحظه ای بود. نمی دانم برای توصیف آن روز که امام آمدند و رفتند از چه کلماتی استفاده کنم. خیلی برای من درس بزرگی بود.

کتاب مبارزه به روایت سید احمد هوایی صفحه ۹۴

 

۱. من که کسی نیستم، ولی این خاطره برای مسئولین رده‌های بالا درس بزرگی است.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احزاب و مسلحین مازندران

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

کتاب احزاب سیاسی و گروه های مسلح در مازندران و گلستان اثر سیف الرضا شهابی |  ایران کتاب

 

دکتر سیف الرضا شهابی از مبارزان قدیمی ضد ستمشاهی در بابل است که البته گستره فعالیتهایش فراتر از شهر و استان بوده و میشود گفت لااقل در محدوده بابل با سابقه ترین مبارز سیاسی در تراز ملی است. وی مدتی با آیت الله طالقانی در زندان شاه هم بند بوده و همچنان فعال و پر انرژی به نگارش و تحقیق و تحلیل پرداخته و هر از گاه در جمع مبارزان سیاسی پیش از انقلاب در پایتخت نیز به سخنرانی می پردازد.

فارغ از بعضی گرایشات و اختلاف نظرهای سیاسی به شخصیت ایشان علاقمندم و برای وی احترام بسیاری قائل هستم. بزرگترین خبط سیاسی او را شرکت در انتخابات شورای به اصطلاح اسلامی شهر بابل میدانم که بنظرم مجموعه نامزدهای رقیب و یا همگروه وی نهایتا در سطح نشستن پای سخنرانی هایش بودند، نه بیشتر. این قالب اصلا گنجایش فردی در ظرفیت و تراز او را نداشت.

چند سالی است که در فضای مجازی با دکتر شهابی در ارتباطم. از مطالب ایشان استفاده میکنم و گاهی مطالبی برایشان می فرستم.

چند سال پیش متنی از مرحوم انوشه درباره تاریخ انقلاب در بابل منتشر شد که موجب ناخرسندی بسیاری از اهالی فرهنگ و تاریخ و انقلاب گردید. وی که خود سابقه گرایشات مارکسیستی داشته و هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب به زندان افتاده است در کتاب خود که متأسفانه با حمایت ساده لوحانه بعضی چهره های نیک اندیش تدوین گردیده اینطور وانمود کرد که مردم و روحانیت بابل از سال 56 اقدام به شورش! بر ضد رژیم نموده و عده ای از آنها کشته! شده اند. مبارزات قبل از آن مرهون چپها بوده است.

خب، مطلعین می دانند که بسیاری از چهره های مبارز انقلابی بابل همچنان در قید حیات هستند و این تحریف علنی میتواند برای آینده تاریخ نگران کننده باشد.

مرحوم مهندس اردبیلی که از وی بعنوان پدر صنعت مس ایران نیز یاد میشود در کتاب خاطرات خود نقل میکند که از سال 41 در جلسات مذهبی مرحوم حاج آقای یزدانی با نام امام آشنا شده و مبارزه با شاه را آغاز نموده است. در این خصوص به اندازه کافی مدرک سند بر ابطال ادعای مرحوم انوشه وجود دارد.

روحانیت از دیرباز علم مبارزه با شاه را بر دوش کشیده است. از شهید سید حسن مدرس تا آیت الله کاشانی و مرحوم طالقانی که پیش از امام وارد مبارزه گردید و ...

امام رحمت الله نیز از سال 41 بعد از رحلت آیت الله بروجردی که مرجع عظمی بود و به رغم بعضی مخالفتها و ایستادگی هایی که در مقابل شاه داشت چندان معتقد به درگیری مستقیم حوزه با سلطنت نبود، جایگاه علمی و اجتهادی خود را تثبیت نموده و وارد عرصه مبارزه بزرگ و سرنوشت ساز با رژیم طاغوت گردید.

البته روحانیت به شیوه حزب توده یا فداییان خلق و مجاهدین به سمت تشکل سازی نرفت و مبتنی بر فرهنگ ولایی و نگاه هیاتی و ارتباط شبکه ای به مبارزه پرداخت که به نظر من کار درستی بود. در سالهای اخیر تجربه فعالیتهای عدالتخواهانه و ارزشی نیز ثابت کرده است که توصیه به راه اندازی تشکیلات در واقع برای ایجاد محدودیت، شناسایی، اخلال و انهدام حرکت های انقلابی است. نظم بدون تشکیلات و مبارزه جریانی و شناور بهترین روش برای جلب توجه کمتر و امنیت بیشتر در مبارزات مخفی و غیر رسمی به شمار می رود.

البته این روش، آسیب خاص خودش را هم دارد کما اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، آنهایی که تشکل داشتند آمادگی بیشتری برای تصاحب امور و تصدی مسئولیتها نشان داده و اقبال افزون تری را به خود اختصاص دادند.

حوزوی ها هر چند به مثابه توده ای ها یا ملی گراها و خلقی ها اعم از فدایی و منافق دارای تشکیلات مبارزاتی نبودند اما توفیق بیشتری در همراه سازی بدنه مردم کسب نمودند. از همین روست که اگر چه همه سران سیاسی مبارز ضد شاه دستگیر و به زندان افتادند اما تنها این امام بود که دستگیری اش موج اعتراض اجتماعی و قیام عمومی مردم را برانگیخت و در نهایت منجر به تثبیت رهبری بلامنازع او و روحانیت حامی وی گردید.

در  این باره به تازگی از دکتر شهابی هم سوال پرسیدم. ایشان حقیر را ارجاع داد به آثاری که در این خصوص منتشر ساخته. کتاب "احزاب سیاسی و گروههای مسلح در مازندران و گلستان از سال 32 تا 57" به قلم دکتر شهابی را تهیه و مطالعه نمودم.

مطالعه این کتاب واقعا برایم جالب بود و بسیار بر اطلاعاتم افزود. قطعا از آن دست کتابهای ارزشمندی است که در فرصتهای دیگر باید بارها به آن رجوع کنم.

دکتر شهابی در کتاب خود به حضور مبارزاتی روحانیون بابل در سالهای 41 و 42 نیز پرداخته و اسنادی در این خصوص به صورت گذرا منتشر کرده که پاسخ کوتاه همان شبهه مذکور درباره تاریخچه انقلاب در بابل است. البته ایشان ورود حوزه به عالم سیاست در ابتدای دهه چهل را بخاطر فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن کندی در آمریکا و امینی مهره آمریکا در ایران میداند که همانطور که پیشتر بیان شد درست به نظر نمی رسد.

تا بحال نمیدانستم چیزی بنام انجمن تبلیغات اسلامی هم در دوران شاه داشته ایم که البته برای نصب بلندگو و برنامه های مذهبی باید مجوز اخذ می کردند. آخرین رییس مجلس قبل انقلاب ساروی بود. (البته بابل هم پیشتر یک رییس مجلس داشته است) تا الان گمان میکردم قائمشهری ها بیشتر از بابلی ها به چپ گرایش داشتند. حتی بعضی پیرمردهای محلی از این شهر بعنوان استالینگراد ایران یاد میکردند! اما خب با مطالعه این کتاب مشخص شد لااقل در سطوح فکری و لیدری جریان مارکسیست، بابلی ها حضور فعال تری داشتند. کشته های زیادی در دوره شاه دادند. پنج نفر از اعضای یک خانواده در راه تحقق افکار مارکس جان باختند. جالب آنکه دستکم دو بابلی در دفاع از کمونیستهای جبهه ظفار عمان کشته شده اند. (شاه هم البته برای مبارزه با چپها به ظفار نیرو فرستاده بود که از میزان هزینه ها و تلفات آن آماری در دست نیست.)

چون بحث استالینگراد یا لنینگراد مطرح شد پرانتزی عرض کنم، جنگی و نه حزبی بخواهیم نگاه کنیم به اعتقاد تحلیلگران دفاع مقدس، چذابه، لنینگراد ایران است، مصاف سهمگین حسن باقری با لشکریان بعث آنهم با حضور و فرماندهی مستقیم صدام در قالب عملیات مولای متقیان یک عملیات رو کم کنی و سخت بود که سرنوشت جنگ را برای عملیاتهای موفقیت آمیز فتح المبین و بیت المقدس مشخص ساخت.

ای کاش خلقیها بعد از انقلاب برای مردم تیغ نمی کشیدند. واقعه آمل اوج حماقت خلقی ها در تقابل با خلق الله بود.

حرمتی پور را قبلا می دانستم که بابلی است. وی از شاخته اشرف دهقان رهبری بعضی فعالیتهای تروریستی بر ضد جمهوری اسلامی را هم برعهده داشت. جایی خوانده ام که جریان حمله از جنگل به ساختمان سپاه شیرگاه و شهادت شش بسیجی و پاسدار زیر سر او بود که بعدها در جریان پاکسازی جنگل که با درایت مثال زدنی شهید طوسی صورت گرفت بساط او و همدستانش برای همیشه جمع شد. البته هنوز بسیاری از مردم فرق فدایی ها با مجاهدین را نمیدانند و همه را جزو منافقین حساب می کنند. سریال سرزمین مادری کمال تبریزی انصافا خوب و زیبا به فعالیت مارکسیستها در جریان انقلاب پرداخت که چند بار دیدنش هم ارزش دارد.

دکتر شهابی در کتاب خود به فجایع تصفیه حسابهای خونین درون سازمانی فداییان خلق هم می پردازد. بیان این واقعیتها به تبیین چهره مبارزات غیر دینی کمک می رساند.

بنازم سبک مبارزاتی امام را که جنگ مسلحانه در آن راه نداشت. امام را باید مبدع جنگ نرم دانست. انقلابش مبتنی بر فرهنگ و اندیشه بود و هدفش بلوغ و رشد و بیداری ملت و سلاحش نوار و کاغذ و کتاب و منبر و بلندگو. با مردم و برای مردم راهبر بود به معنای واقعی کلمه.

مهمترین و عبرت بار ترین آموزه کتاب اما این نکته است که شاه با حمایت و اعمال نفوذ اجانب به قدرت رسید، تاج و تختش داشت به رهبری کاشانی و مصدق سقوط میکرد که باز با حمایت اجانب کودتا کرد و قدرتش را احیا نمود، در همه احزاب را تخته کرد و بعد برای حفظ ظاهر دستور تشکیل دو حزب فرمایشی و نمایشی را صادر نمود، همین دو حزب هم متشکل از عناصر وفادار بودند که بعضا باید به تأیید نهادهای امنیتی می رسیدند، جالب آنکه در انتخابات داخلی همین احزاب من در آوردی هم به استناد مدارک حزبی و امنیتی، تقلب و دعوا رخ میداد و جالب تر آنکه شاه همین دو حزب را هم منحل کرد و امر ملوکانه! بر این مدار تعلق گرفت که همه مسئولان و مردم باید به عضویت یک حزب (رستاخیز) دربیاند... حالا اما شاهزاده و شاه دوستان، مدعی آزادی سیاسی و حق انتخاب و ضرورت توجه به خواست مردم شده و برای ما دم از دموکراسی می زنند! جماعت طاغوتی هر وقت از گذشته خیانت بار و سراسر جنایت دو دیکتاتور پهلوی اعلام برائت کردند بعد برای ما پز روشنفکری داده و ژست آزادی بیان بگیرند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا