اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

عهد با جانان

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ق.ظ

شهید نصر اصفهانی جزو نیروهای متدین ارتش جمهوری اسلامی بود. در کوی شهید فلاحی، شاید نخستین کسی که برای نماز صبح خودش را به مسجد می رساند ایشان بود. اگر می دید دوستانش نسبت به نماز اول وقت و جماعت، بی توجه شده اند به آنها تذکر می داد. نماز صبح را به جماعت در مسجد کوی می خواندیم. بعد از نماز، شهید نصر اصفهانی با اتومبیل خود همکاران را به مقصد می رساند.

بر اثر مجروحیت سختی که داشت در بیمارستان بستری شده بود. حالش بسیار وخیم بود. ضعف جسمانی او نشان از نزدیک شدن آخرین روزهای حیات نورانی اش داشت. به همراه سرهنگ براتی به عیادت او رفتیم. چهره ای زرد و بدنی نحیف داشت. ورود ما همزمان شد با اذان ظهر. ما را که دید کمی احوالپرسی کرد. بعد گفت: خواندن نماز جماعت مهمتر از عیادت من است. بهتر است به آن جا برویم.

این را گفت و خودش هم بلند شد و با تن رنجورش ما را تا نمازخانه بیمارستان همراهی کرد. برای یک لحظه هم نمی توانستم خودم را جای او فرض کنم. با آن همه درد اگر روی تخت می افتاد و ناله می کرد جای تعجب نبود. ولی او با حال بدی که داشت به همراه ما به نماز جماعت آمد تا اهمیت آن را بیش از پیش به ما بفهماند.

به روایت سرهنگ خلبان هوشنگ یاری، مرد ره، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۱)

سلام بیا تا حرفای نو بشنوی و عهد محکم تری ببندی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">