اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

حاشیه های فاطمیه بابل (4)

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ب.ظ


شب شهادت حضرت بانو که به بابل رسیدم جویا بودم ببینم هیئت آقا مجید رضانژاد برای فردا برنامه دسته روی دارد یا نه. خاطره شیرین دسته روی عصر عاشورای این هیئت هنوز زیر زبانم باقی مانده بود. شاید چشم من خوب نمی دید که نتوانستم روی تیرهای چراغ برق و تابلوهای اطراف معابر نشانی از برنامه های هیئت ببینم. گوشی من دچار مشکل شده بود و بسیاری از شماره های دوستان را در اختیار نداشتم.

دچار تردید شده بودم که مبادا تعطیلات نوروز باعث شده باشد دوستان این هیئت از زیربار مسئولیتی که به دوش گرفته اند شانه خالی کرده باشند. برای شیعه، فاطمیه هم عاشوراست.

 توی این فکر و خیال ها ناگهان سید میثم نوربخش چون فرشته ای مقابلم سبز شد و خبر داد که هیئت علمدار حسین علیه السلام در خط مقدم احیای شعائر اهل بیت، ثابت قدم مانده و بچه های رشید آن قصد دارند فردا صبح از فلکه حمزه کلا به سمت پیرعلم دسته روی کنند. یقین دانستم سید میثم در قامت یک فرشته برایم بشارتی نیکو آورده است؛ هر چند که می دانم هیچ فرشته ای در قالب او نمی گنجد!

روز عاشورای فاطمه سلام الله علیها هیئت های مختلفی در سطح شهر بابل دسته رفتند؛ اجر همه شان با بی بی دو عالم. دسته بزرگ هیئت رزمندگان هم که از سبزه میدان تا مدرسه صدر به راه افتاده بود شکوه و معنویتی چشمگیر داشت.

دسته عظیم و پرشکوه هیئت علمدار حسین علیه السلام که از میدان حمزه کلا به راه افتاده و از خیابان هایی گذر می کرد که در آن ایام کمتر به رنگ فاطمیه درآمده بودند انصافاً جلوه دیگری به شهر بخشید. چشمان خیره و متأثر عابران و رهگذران را می شد با تمام وجود مشاهده کرد.

من خودم را در برابر احساس زلال و دلدادگی همه سینه زن های هیئت علمدار حسین، خار و کوچک می دانم ولی حقیقت آن است که بسیاری از این نوجوان ها و جوان ها به زعم ما با ظاهر متفاوتی که دارند شاید اگر هنر آقا مجید رضانژاد نبود آن روزشان یعنی چهارمین روز سال نو را لب ساحل و یا دستکم کنار میز تلویزیون و رایانه و ... می گذراندند. هنر این است که بتوان میدان گاه ارادت به اهل بیت را به دست چنین جوانان پاک نهادی سپرد. این هنر را من و امثال من ندارم و ندارند.

خدا می داند بی هیچ پیرایه ای عرض می کنم آن جا با تمام داشته های قلبی ام در مقابل شکوه این دسته زیبا و سرشار از صداقت، احساس خضوع داشتم. بی تعارف دست امثال آقا مجید رضانژاد را باید بوسید.

به محمد علی کرامتی گفتم کاش لااقل چند نفر از بزرگان شهر هم به میان این جماعت باطراوت می آمدند و با حضورشان الفت درونی آنان را با مظاهر انقلاب و روحانیت مستحکمتر می ساختند.

مسجد احمدیان (آل یاسین) محفل هفتگی جلسات این هیئت است. ارتباط با پیرغلامان امتحان پس داده و سرافرازی همچون حاج عبدالخالق طاهری و حاج مهدی کردانی از دیگر جلوه های وزانت هیئت علمدار حسین علیه السلام است؛ هیئتی که انبوه جمعیت عزادار آن را در ایام محرم، هیچ مکانی در شهر جز فضای مصلای بابل، تاب گنجاندن ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">