وقتی فرهنگ، از بالا، دست می خورد
حتی اگر الناس علی دین ملوکهم اصلاً سند روایی نداشته باشد لااقل از نظر محتوا حرفی صحیح و غیرقابل انکار است.
وقتی دولت می گفت ما خادم ملتیم و باید برای مردم کارگری کنیم؛ خودش لازم بود تا آستین ها را بالا بزند و راه و سد و خانه و کارگاه علم کند و ...
دولت که در این راه قدم می گذاشت شهرداری هم که یک نهاد غیردولتی است احساس می کرد وظیفه دارد بیش از پیش برای مردم کار کند ...
نهاد خدماتی حوزه هم احساس می کرد باید به طلبه ها خدمتی برساند ...
هیئت مدیره مجتمع مسکونی هم تلاش می کرد خدماتش را به ساکنین افزایش بدهد ...
اما وقتی دولت می گوید ما وظیفه ای در قبال مردم نداریم، یک متر هم برایتان آباد نمی کنیم، خودتان باید مشکلات خودتان را حل کنید، عوارض و مالیاتتان را هم می بریم بالا و ...
حالا شهرداری هم می گوید اصلاً ما چرا باید زباله را هر روز جمع کنیم؟
نهاد خدماتی حوزه می گوید آن سیصد چهارصدهزار تومان وام خرید کالا را هم حذف می کنیم ...
هیئت مدیره مجتمع هم می گوید ما حداقل هایی مثل تهیه آب شیرین ساکنین را انجام نمی دهیم ...
وقتی آقای رئیس از همه طلبکار می شود، آبدارچی هم بر سرتان منّت می گذارد. این گونه است که فرهنگ جامعه به راحتی دست می خورد و برای خیلی ها این سؤال طرح می شود که اصلاً ما چرا باید خوب باشیم و به دیگران نفع برسانیم؟!
- ۹۳/۱۱/۰۴