اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

یک آیت الله در روز عاشورا چه حالی دارد؟!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ق.ظ


من عادت ندارم به خاطر کبر سن یا جایگاه سیاسی و اجتماعی و ... یک روحانی به او آیت الله بگویم. فکر می کنم خیلی از بزرگان ما هم – اگر به نامه ها و اطلاعیه هایی که برای تبریک و تسلیت صادر می کنند دقت کنیم – به راحتی این تعبیر را به کار نمی برند.

استاد بزرگوار ما گاه به کنایه می گفت: کسی که می گوید آیت الله است دعا کند باران ببارد!

ایشان می خواست با این طعنه ثابت کند که مقام آیت اللهی به صرف جایگاه علمی و رسیدن به اجتهاد نیست و نیازمند روحیه معنوی و حال و هوای عرفانی فرد نیز هست.

من در مورد شخص هاشمی رفسنجانی از به کار بردن واژه آیت الله ابا دارم. چرا که نه مقام علمی ایشان حتی در حد یک تدریس معمولی و یا انتشار جزوه فقهی ثابت شده است و نه از نظر معنوی می توان جایگاهی برای وی برشمرد. من ترجیح می دهم آن کودک خردسالی باشم که شهامت نشان می دهد و وسط جمع، فریاد می زند: ایهاالناس! پادشاه لخت است!!

این روزها انتشار بخشی از خاطرات خودنوشت این آیت الله رسانه ای باعث تعجب بسیاری از مطلعین شده است.

شما اگر به زندگی نامه همه علما نگاه کنید خواهید دید که در ایام محرم و به خصوص روزهای تاسوعا و عاشورا رنگ به رخسار نداشته و مانند انسانی مصیبت زده و داغدار، گاه عمامه از سر درآورده و به سوگواری می پردازند. از این دست حکایت ها تا لتان بخواهد در تاریخ ثبت شده و شاید خودتان هم مواردی اینچنین تأثیرگذار را از نزدیک مشاهده کرده باشید.

اصلاً علما را بی خیال شوید! مردم عادی کوچه و بازار در روزهای تاسوعا و عاشورا چه حال و هوایی دارند؟ آیا دلبستگی های یک طلبه به نمادهای مذهبی نباید لااقل در سطح مردم عادی کشورش باشد و دستکم عصر تاسوعا را به تفریح نگذراند؟

یک نکته دیگر را هم لابد در خاطرات ایشان توجه کرده اید و آن هم چیزی نیست جز فرار او از تهران در زمانی که شایعه زلزله به گوش می رسید! یادتان هست موقع بمباران و موشک باران تهران که بالاترین هدف آن حمله به جماران بود چقدر به ایشان اصرار می کردند به پناهگاه برود؟ اما امام از خانه اش تکان نخورد و می گفت من هم مانند همه مردم؛ مگر اینها جای امنی دارند بروند که من هم به فکر پناهگاه برای خودم باشم؟

یک شنبه 30 خرداد1370 روز تاسوعا:

" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﭼﯿﻨﯽ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ که ﺳﺎﻋﺖ ۸ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻟﺰلهﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ۶٫۸ ﺭﯾﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ. ﺁﻣﺪﻥ ما ﺑﻪ ﻟﺘﯿﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﮔﺮﭼﻪ ﺧﻮﺩم ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻮل ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﭽﻪ ها ﺁﻣﺪﻡ. ﺑﺎ ﻫﻠﯽ ﮐﻮﭘﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﺪ ﻟﺘﯿﺎن ﺁﻣﺪﯾﻢ. ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺼﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﭽﻪ ها ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺳﮑﯽ رﻭﯼ ﺁﺏ ﯾﺎﺩﺑﮕﯿﺮﻡ. ﮐﻤﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﺎﯾﻖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻡ ؛ ﺑﺪﻧﻢ ﺁﻣﺎﺩگی ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﺭﺯﺷﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﮔﺮﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﺍست. "

و روز عاشورای این آیت الله! اینگونه گذشت:

" ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺻﺒﺢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ «ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ» ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ «ﻟﺘﯿﺎﻥ» ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ، ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻡ. ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ. "

دعا کنیم خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">