اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

کربلا، شام، مدینه!

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ


سلام بر سردار گمنام عرصه پایداری؛ روضه خوان مکتب دلدادگی، حاج اسماعیل حیدری، شهید طریقت عشق و آزادگی.

سلام حاج اسماعیل، دلاور بی ادعای مازندرانی.

سلام سردار سر به دار.

خودت که بهتر می دانی ما مازندرانی ها آن قدر سادگی و صداقت داریم که دنبال نقاشی کلمات و تعارفات ریز و درشت نباشیم. این را گفتم تا بدانی وقتی به تو می گویم سر به دار می خواهم تفاوتت را با پشت میزنشین های شکم گننده و پرادعا مشخص کنم.

وقتی به حاج اسماعیل می گویم " گمنام " یعنی کسی نمی دانست این پاسدار شاد و پرانرژی آملی، یک سردار قهرمان پیل افکن است که جیش الشعبی او در شامات، فروغ روزگار ارتش الحاد را به شام سیاه نشانده است.

وقتی می گویم حاج اسماعیل روضه خوان مکتب دلدادگی بود باید این معنا را برسانم که سوز مناجات این جامانده قافله نور، دل شیدایی عاشقان وصال را بی قرار می ساخت. کدام صاحب دلی است که سوز روضه های او وجودش را به شراره وصال گره نزده باشد؟

اسماعیل، عرفان عرفه را در لایه های دل سوخته خود آمیخته بود تا در قربانگاه توحید، جز به رضایت حق نیندیشد.

یک ماه، کمتر یا بیشتر، از شهادت این مجاهد فی سبیل الله می گذرد و این قلم حتی به رسم ادای دین به یک هم استانی دلاور و مظلوم – به اقتضای زمان – حرفی جز سکوت جاری نکرد. اما این روزها که دل رنجور سربازان آخرالزمانی کاروان نینوا در بهت اعجاز سراب غرب فرو رفته و ناباورانه و گاه ناامیدانه به کرنش های عجیب وادادگان عرصه سیاست و حکومت می نگرد یادی کوتاه از اسماعیل های حیدری صفتِ سپاه ولایت، گدازه های قلب پرتپش بسیجی های مظلوم را به خنکایی دلنشین می نشاند.

آی بچه های بسیجی! آی حزب اللهی های خستگی ناپذیر، آی شیرافکنان خطه توحید، اسماعیل حیدری با ما حرف نزد او با عملش به ما فهماند اگر آمریکا را از حریم خیمه های "زینبیه" بیرون نکنید فردا روزی شاید حتی در خیابان های شهرتان شما را "خارجی" بدانند  و راه و رسم ولایی تان را با انگ خوارج به انزوا بکشانند.

پس: گر مرد رهی میان خون باید رفت، از پای فتاده سرنگون باید رفت.

حرف آخر: بچه ها! کم نیاورید! مبارزه تازه شروع شده است. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">