اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نکاچوب» ثبت شده است

سردار شهید طوسی

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۶:۴۸ ق.ظ

شهید سردار طوسی، مرد بی ادعایی که به دنبال نام و مقام نبود - ایرنا

 

اطلاعاتی زبده:

بدون آنکه آموزش کار اطلاعاتی ببیند متکی به استعداد و نبوغ فردی شاهکارهای اطلاعاتی از خود بجا گذاشت. در حالی که بچه کشاورز و جوانی بیست و خورده ای ساله بود. یک نمونه اش قضایای جنگل و فعالیت گروهکها بود که عقل جوانان را ربوده و حرکتهای ایذایی و تروریستی آنها در مجموع امنیت روانی و فیزیکی منطقه را از بین برده بود. ایجاد بستر نفوذ با محوریت شهید تورانی از شاهکارهای مخفی و عملیات سرّی با طراحی شهید طوسی بود که نزدیکترین نیروهای همکار او نیز در جریان مراحل آن نبودند و در نهایت بساط فعالیت مسلحانه گروهکها را در جنگلهای شمال از بین برد و امنیت را به استانهای مرزی شمال کشور بازگرداند.

عملیات والفجر هشت نیز نمونه دیگری از کار اطلاعاتی بزرگ و تشکیلاتی با محوریت شهید طوسی بود که با حفظ اصل غافلگیری منجر به شکست دشمن و فتحی بزرگ گردید که همچنان مورد توجه استراتژیستهای نظامی دنیا قرار دارد.

در جلسات فرماندهی همیشه دستش پر بود و حرف و نکته ای برای گفتن داشت که باعث جلب اعتماد بیشتر فرماندهان عالی میشد. قدرت طراحی و نبوغ اطلاعاتی او باعث شد فرماندهی سپاه بعضی مأموریتهای اطلاعاتی کلان سپاه را نیز به اطلاعات لشکر 25 کربلا بسپارد.

 

نیروشناسی:

همیشه با نیروهایش مشورت میکرد و با آنها همکلام می شد. از این رهگذر با پیشنهادها و طرحهای آن آشنا می گردید و در محاسبات خود پخته تر و جامع تر عمل میکرد. از سوی دیگر توان ذهنی و بضاعت فکری و میزان نبوغ نیروهایش را می سنجید و بر همین اساس آنها را در مأموریتها به کار میگرفت یا مسئولیتی به آنها واگذار میکرد. نیروهایش چون دستچین و زبده بودند روی توانمندی و افزایش کارکرد آنها برنامه ریزی میکرد از این نظر وسواس خاصی در حفظ سلامت نیروهایش داشت و در زمانی که مأموریت مستقیمی نبود از نیروهایش میخواست که از خط فاصله بگیرند. در شناسایی ها نیز روی محاسبات ریز و پیش بینی از حوادث احتمالی دقت نظر داشت تا کمترین آسیب ممکن به نیروها برسد.

 

سربلند افتاده!

موقع خطر از همه جلوتر بود. فرماندهی بود که در سخت ترین شرایط جنگ یا شناسایی در کنار نیروهایش قرار می گرفت؛ اما در بهره گیری از مزایای مادی از همه عقب تر بود.

فرماندهان بابت حضور مداوم در منطقه امکان تردد مستمر در عقبه را نداشتند. دستور آمد خانواده شان را بیاورند در پایگاه شهید بهشتی اهواز که امکان سرکشی به آنها را داشته باشند. طوسی هم خانواده اش را آورد؛ با این حال اغلب شبها کنار رزمنده ها می خوابید و به خانه نمی رفت مبادا دیگران حس غربت و دلتنگی کنند. تا همرنگ بقیه باشد. در صورتی که سایر نیروها مأموریت موقت داشته و با اتمام آن به شهر خود باز می گشتند.

در پایگاه شهید بهشتی اهواز در خانه ای مشترک با خانواده ای دیگر زندگی میکرد. میتوانست طبق قانون از غذای پایگاه برای خانواده استفاده کند. این کار را نمیکرد. برنج و بعضی محصولات کشاورزی را از مازندران و زمین پدری می آورد. اقلام مورد نیاز دیگر را اهواز میخرید و خانمش غذا درست میکرد تا دین کمتری از بیت المال بر گرده او قرار بگیرد.

برادرش محمدابراهیم طوسی در چیلات به شهادت رسید. نگذاشت جنازه اش را به عقب بیاورند، گفت یا همه یا هیچکس. پیکر برادر سیزده سال در غربت و گمنامی کنار سایر ابدان مطهر شهدا باقی ماند.

دغدغه داشت اگر شهید شود چون جایگاه مهمی دارد و همه مسئولان استان او را می شناسند برایش سنگ تمام می گذارند آن وقت شهدای دیگر که همراه او تشییع میشوند کمتر مورد توجه قرار میگیرند. میگفت من خودم را کوچکتر از آن بسیجی ها می دانم. از خدا خواست مثل حضرت زهرا مفقودالاثر شود. پیکرش ماند و هشت سال بعد به شهر بازگشت و تشییع شد

  • سیدحمید مشتاقی نیا

ما، کمیته امداد و قوه قضاییه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷، ۰۴:۳۶ ب.ظ

چند روز پیش خبری در کانال های اطلاع رسانی مازندران منتشر شد که حکایت از تعطیلی کارخانه قدیمی و معروف نکاچوب و بیکاری چهارهزار کارگر داشت.

این یعنی چهارهزار خانواده دل نگران و رنجور و دلواپس که نسبت به شرایط آینده زندگی خود و فرزندانشان احساس ناامنی داشته و روزها و شب ها را باید با اضطراب پشت سر بگذارند.



سجاد پوراحسان یکی از دانشجویان متوفی در جریان واژگونی اتوبوس دانشگاه آزاد بود. در خبرها آمده است او سه روز پیش از ارتحال، یک زندانی مالی را آزاد کرده بود. این زندانی راننده وانتی بود که در حاشیه تهران زندگی می کرد و به دلیل ابتلا به دیسک کمر، مدتی سرکار نرفت و اجاره های خانه اش تلنبار شد و در نهایت با شکایت صاحبخانه، به خاطر اندکی بیش از سه میلیون تومان راهی زندان گردید و خانواده اش نیز بی سرپناه ماند.



با تجمع و اعتراض دانشجویان و طلاب عدالتخواه، رئیس سازمان خصوصی سازی از سمت خود استعفا داد. او پیش تر از سوی رسانه ها متهم شده بود که کارخانه ای متعلق به اموال عمومی را به ثمن بخس خریده و با رانت و رابطه بازی به نام خود سند زده است.


این سه خبر مال همین دو سه روز اخیر است. سه خبر عجیب و تأسف آور که به راحتی نشان می دهد بعضی چیزها سرجای خودش قرار ندارد.

در واکنش به خبر اول جا داشت که عزای عمومی اعلام کنیم. در مواجهه با خبر دوم باید برای مرگ انسانیت خون می گریستیم. در واکنش به خبر سوم ...

انگار خیلی چیزها برایمان عادی شده، برای مسئولانمان بیشتر. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا