اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرکلا» ثبت شده است

برای مدیری که "صادق" بود

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۲۱ ب.ظ

حجت الاسلام محمدصادق اکبری

 

خیلی از مسئولین تاب شنیدن نقد را ندارند. تعارف که نداریم. ستیزه جویی و ناسازگاری بعضی مردم با آمران به معروف از باب "اشبه منهم بآبائهم" یک جورهایی به امرایشان رفته است. بروید داخل اداره ای و محترمانه و مستدل زبان به نقد مقامی بگشایید. چند درصد تحمل شنیدنش را دارند؟ مطلب بنویسید و نقدتان را منتشر کنید؟! کمِ کمش تشویش اذهان عموم را به پایتان می نویسند، به خصوص در شهرهای کوچک که گاه نهادهای امنیتی، خودشان را متولی صیانت از میز صاحبان قدرت می پندارند؛ آنهم عزیزان قضایی که شاید به خاطر جایگاهشان کمتر عادت به شنیدن نقد و نظری متفاوت داشته باشند. این را از باب تجربه عرض میکنم؛ از لا به لای خاطراتی که سالها از رفت و آمد در راهروهای دادگاه ویژه آموخته ام.

تصورش هم برای این حقیر و دوستان عدالتخواه دشوار بود مسئولی در جایگاه نخست قضایی استانی قرار بگیرد که حیاط خلوت باند طبری بود، تاب شنیدن انتقادهای تند و تیز بچه های بی ترمز بسیج را داشته باشد که هیچ، پرونده سازی نکند که هیچ، این طرف آن طرف تماس نگیرد و مکاتبه نکند حال فلانی را بگیرید که هیچ، نه تنها با روی گشاده شنوای حرف منتقدان باشد بلکه بی طرفانه و از سر انصاف به پیگیری نقدها و نظرها و گزارشات اقدام کرده و خاطی را حتی اگر از همکاران و معتمدین خودش باشد –بی اعتنا به بعضی تعصبات صنفی که راه اصلاح بسیاری از نهادها را مسدود نموده- متنبه و وادار به پاسخگویی سازد. ظاهر و باطنش "صادق" باشد! عادت کردیم بعضی امامان بی صداقت روزهای تعطیل هم "اوصیکم بتقوی الله" را فراتر از خطبه های نماز جمعه به رسمیت نشناسند، چه برسد به مسئولانی که کرسی ریاست را سکوی پرش خود و چند نسل آینده شان شمرده و اگر سر اصول و ارزشهای اسلام و انقلاب اهل معامله باشند سر مقام و منصب و پول و شهرت با کسی مماشات نکرده و به هر دستاویزی برای حفظ و ارتقای آن چنگ می زنند.

این پنج سالی که حجت الاسلام محمدصادق اکبری به عنوان یک مدیر غیر بومی در رأس دستگاه عدلیه استان مازندران قرار گرفت و با هوش و تجربه خود خیلی زود بر اوضاع مسلط شد یکی از طلایی ترین دوره های مدیریت قضایی استان به شمار می آید. البته این دستگاه تا رسیدن به نقطه ایده آل تراز انقلاب اسلامی همچنان مسیری طولانی را باید بپیماید اما نمیتوان مجاهدت این روحانی دلسوخته و با درایت را در اعتلای نهاد حساس قضایی و در حیطه مرتبط با اختیارات خود نادیده گرفت.

حجت الاسلام اکبری وارد حواشی نشد. تعارف با مدیران را کنار گذاشت. اصل نانوشته و منحوس "قانون خوب است اما برای ضعفا" را نادیده انگاشت. به گردن کفلتها ولو وابسته به مافیای از مابهتران و باندهای هزارفامیل و اژدهای هفت سر فساد و تبهکاری بودند حتی با وساطت افراد ظاهر الصلاح جانماز آبکش موجّه که محاسن مبارکشان در پوشش مذهب و توجیه دریافت وجوه شرعی به طور نامتعارف چرب می شود، باج نداد. دید بعضی زیردستانش علیه او توطئه می کنند با اغماض و کریمانه گذشت و نادیده گرفت. چپ و راست استان برایش فرقی نداشت. به سفارش ها و توصیه های فراقانونی وقعی ننهاد. یقه مسئولین را هم گرفت و میز کسی را به میزان الهی رجحان نداد. شعار تو خالی "پارتی جوانان بدون پارتی بودن" را دیگران سر دادند و عمل نکردند او اما بی هیچ ادعایی با عادی ترین و پایین ترین افراد از سطوح مختلف جامعه نشست و دردشان را شنید و برای حل مشکلشان قدم برداشت. شهروندانی که در عمرشان یک مسئول دون پایه اداری را هم از نزدیک و خصوصی ندیده بودند بارها او را سنگ صبور دردهای دل داغدار خویش یافتند. حواشی رسانه ای که با برخورد ناپسند و بچگانه بعضی مسئولان قضایی حوزه شهری در حال تبدیل به بحرانی اجتماعی و فرا ملی بود با سر پنجه تدبیر و عقلانیت او ختم به خیر گردید.

خدا رحمت کند مرحوم آزاده محمدحسین منصف را که خودش از بزرگترین منتقدان عملکرد دستگاه قضا بود. بعد از دیداری که با حجت الاسلام اکبری داشت تماس گرفت و اولین تعبیرش این بود "اگر یک روحانی میتواند با اخلاق و سیره ای پیامبر گونه اینطور در دل انسان جا باز کند پس خود رسول اکرم چقدر دوست داشتنی بود."

دیروز خبر پایان مأموریت حجت الاسلام اکبری در دادگستری مازندران توسط رسانه های محلی منتشر شد. برای ایشان هر جا و در هر منصبی که باشد آرزوی توفیق روزافزون دارم. امیدوارم نظام اسلامی بیش از پیش شاهد رشد چنین مدیرانی بوده و پایه های حاکمیت دینی در باور مردم مستحکم تر شود. امیدوارم به برکت ایام الله فطر، هر جا که هستیم از مدار فطرت خارج نگردیم.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اتاق جنگ

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۸ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ

اتاق-جنگ:-خاطرات-قاسم-جعفریان | مشق-وابسته-به-م.-ف.-ه-حدیث-مهتاب | خانه کتاب  و ادبیات ایران

 

کتاب "اتاق جنگ" را دقایقی پیش به پایان بردم. اثر زیبایی از حسن و حسین شیردل حاوی خاطرات خواندنی قاسم جعفریان. حسین منصف این کتاب را دوست داشت و دوست داشت دیگران هم بخوانند. در دیدار خانوادگی که با همسر این آزاده مرحوم داشتم اتاق جنگ را از ایشان هدیه گرفتم.

خواندن این کتاب از دو جهت برای من لذت داشت. یکی حال و هوای شمال و بچه هایی که کم و بیش با شخصیت خیلی هایشان آشنایی دارم و دیگر اما زاویه دید قاسم جعفریان بود که همیشه دلم می خواست از نگاه او خاطرات جنگ را ببینم. آدمهای باهوش نگاه خاص تری به وقایع روزمره زندگی دارند.

به کربلای یک که رسیدم گفتم گل خاطرات کتاب همین جاست؛ به کربلای 4 و ام الرصاص که رسیدم گفتم نه این قسمت دلچسب تر است؛ اما همه خاطرات جبهه و جنگ یک طرف، ستیز درونی در کارزار عشق و دلبستگی از آن دست ناگفته هایی است که کمتر قابل تصور و حتی تصویر سازی است. رزمنده تازه دامادی که به همسرش عشق می ورزد اما حاضر است برای خدا از او هم بگذرد و حجله دامادی را رها نموده و به خط مقدم بشتابد و نوعروس جوانی که داغ یک خواهر و دو برادر دیده، راه و هدف برادران شهید و همسرش را می ستاید ولی دلواپسی های نفس گیر زنانه، طاقتش را طاق کرده و خلوت و اشک را دلخوشی غربت و نگرانی هایش قرار می دهد. نمی دانم سینما میتواند روزی به این بخش از ناگفته های جنگ، عرض ارادتی داشته باشد یا نه.

زخم طعنه و تیر کنایه و زهر زبان جماعت عقرب صفت نیز قصه ناتمام دلسوختگی و آتش نهان قلب عاشقان راه خداست که هر صفحه ای از تاریخ، نشانی از آن بر جگر پاره خویش ثبت نموده است.

جنگ در سال 65 به اوج خود رسید. در سال 66 رها شد. رها شدن جنگ یعنی فرسایش جبهه، کم شدن حضور نیروها، سرد شدن مسئولان، نرسیدن امکانات و عادی شدن بی عاری و تقویت فرهنگ بی تفاوتی. اینگونه بود که مقدمه عقب نشینی های سال 67 چیده شد و جام زهر به کام امام مان فرو نشست.

یادمان باشد هیچ وقت در هیچ جبهه ای مصاف با دشمن را رها نسازیم. بی تحرک و سرد و بی برنامه نمانیم. خودمان و دشمن را به حال خویش رها نسازیم. عقب نشینی فرهنگی این سالهای ما ثمره رخوت و بی عاری و سکون و سکوتی است که از یکی دو دهه قبل آغاز شد و چه ضربه سختی خوردیم.

راستی بی صبرانه منتظرم جلد دوم این اثر با نام "اتاق جنگ بعد از جنگ" را هم دیده و بخوانم.

 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

نامش جاودانه می ماند

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۱۶ ب.ظ

See the source image

 

حالا اگر ایام کرونا نبود و شرایط کشور حالت عادی داشت خبر رحلت آیت الله کریمی توجه بیشتری را به خود جلب می کرد و شأن و شخصیت این عالم انقلابی که امین امام لقب داشت و دوست و همنشین رهبری بود حفظ می ماند.

آیت الله سید جعفرکریمی، اهل مازندران، شهرستان بابل، شهر امیرکلا، مسئولیت شورای استفتائات مقام معظم رهبری را بر عهده داشت. پیکر ایشان در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

شرایط غیرعادی کشور باعث شد مراسم خاصی برای او گرفته نشود. خوب است شورای شهر امیرکلا لااقل نام یکی از معابر این شهر دینمدار را به نام عالم افتخارآفرین این دیار ثبت کند. اسم آیت الله سید جعفر کریمی در تاریخ ایران عزیزمان به یقین ماندگار خواهد بود.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاشیه ای بر نصب نماد جنجالی در امیرکلا

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۳۹ ق.ظ

gd0q_5bc23186-8513-415a-a918-4d40c60fdc83.jpg


چند روزی است که بچه های انقلابی شهر امیرکلا –که الحق یکی از مذهبی ترین شهرهای استان مازندران است- نسبت به نصب نمادی در ورودی این شهر که تشابه عجیبی به نمادهای مرتبط با همنجنس گرایی دارد زبان به اعتراض گشوده اند. چند روز پیش از نصب این نماد، تابلوی ورودی شهر مذهبی امیرکلا تغییر یافته و عبارت "به دارالمومنین خوش آمدید"، جای خودش را به این عبارت ناچسب داد: "به دروازه ساحل خزر خوش آمدید"!

در چند سال اخیر، جریان خزنده فرهنگی امیرکلا به موازات جریان خزنده فرهنگی بابل، فضای مجازی و به خصوص تلگرام را عرصه تشکل و شبکه سازی نیروهای همفکر قرار داد و از این ظرفیت مجازی به عنوان پایگاهی برای انسجام درون گروهی و تاثیرگذاری بر فضای شهر به خصوص تغییر در محاسبات فکری بعضی مسئولان بهره گرفت.

جریان خزنده و بیمار فرهنگی بابل با زیرکی و عوامفریبی توانست به طور مستقیم وارد ساختار مدیریتی شهر شده و برای مدتی منابع مالی را در جهت تقویت باورهای این طیف در اختیار بگیرد. حمایت مالی از یک بنیاد مرموز و به ظاهر علمی و یک مجموعه هنری در راستای نهادینه سازی اندیشه های سیاسی و فرهنگی مبتنی بر غربگرایی و خودباختگی از جمله رویکردهای اقتدارگرایانه این جریان به شمار می آید که نتیجه عریان آن در برنامه هنجارشکنانه مربوط به افتتاحیه مجموعه هنری مذکور به وضوح مشاهده گردید.

تأکید بر احیای چهره های شاخص فتنه، ترویج علنی دوچرخه سواری مختلط در معابر، اصرار بر برگزاری کنسرت و برنامه های مستمر و پرهزینه در قالب جنگ موسیقی و ...، به حاشیه بردن یاد و نام شهدا، حرکت در جهت تغییر ماهیت مذهبی شهر و تحریف وقایع تاریخی مرتبط، تضعیف شعائر انقلابی به خصوص در ایام محرم، تضعیف مقوله حجاب، برگزاری تجمعات غیرقانونی و ... مصادیقی از رویکردهای خاص این جریان خودباخته فرهنگی است.

این جریان با نفوذ و فریب بعضی شخصیت های تأثیرگذار مذهبی از طریق بله قربان گویی های ظاهری در تأمین ملزومات مادی و یا روی کار آوردن فرزندان و منسوبین آنان توانست به موازات همراهی طیف تابلودار فتنه، بخشی از اصولگرایان ساده و یا اهل معامله را نیز به همراهان خود بیفزاید. در حالی که یکی از بزرگان مدعی بود این طیف را به دلیل اطاعت پذیری شان در چنگ خود دارد، ناگهان خود به بازیچه ای در راستای تغییر ننگین نام میدان انتفاضه تبدیل شد و به رغم مخالفت ظاهری در تماس با معترضین انقلابی، در پس پرده با این استدلال که نام خیابان نفت شمالی پایتخت نیز به نام مصدق تغییر یافته سعی در توجیه این رفتار منافی با آرمان های انقلاب و قبح زدایی از آن نمود.

جریان خزنده فرهنگی امیرکلا اما به دلیل حضور بعضی نیروهای معاند و سابقه دار و اباحه گری در وهن به ارزش های دین و انقلاب، حرکتی کند را در راستای دستیابی به اهداف خود پی گرفت. قالب قشری این جریان در گعده های شاهنامه خوانی و ... نمود افزون تری داشت. تأکید بر تغییر در ادبیات مذهبی و جایگزینی واژگان و مفاهیم زبان پهلوی از جمله شاخص های مشمئزکننده این افراد مسحوب می شود.

این طیف اگرچه با روی کار آمدن اسدی در مسند شهرداری، دچار توهم شد اما شهردار جوان شهر در مجموع فاصله خود را با این جریان محفوظ نگاه داشت و اگر ماجرای هدم بنرهای فاطمیه سال گذشته توسط عوامل شهرداری نبود می شد کارنامه فرهنگی وی در سال 96 را مثبت ارزیابی کرد.

روی کار آمدن امام جمعه ای انقلابی که به دور از معاملات مرسوم خویشاوندی و صنفی و تجاری، فریادگر آرمان های انقلاب بوده و در احیای شعائر دین اهل مماشات نیست، جریان خزنده فرهنگی شهر را بیش از پیش در لاک خود فرو برد.

در یکی دو هفته اخیر اما تغییر تابلوی ورودی شهر مذهبی امیرکلا و نصب المانی مشکوک و نامتناسب با فرهنگ این دیار، دوباره بر تردیدها نسبت به میزان تأثیرپذیری شهردار از وادادگان فرهنگی دامن زده است.

یک نکته را برادرانه به آقای اسدی عرض می کنم که بچه های حزب اللهی امیرکلا از دیرباز حتی در زمان خماری نهادهای نظارتی، هوشیارانه به رصد حرکت های پیدا و پنهان این جریان مرموز همت گمارده و آمادگی برای تقابل با این طیف را دارا بوده و در صورت لزوم، دستی پر دارند.

جریان خزنده فرهنگی امیرکلا اگر چه به لطف قضای الهی، همچون برادران اغواگر فرهنگی فرنگ زده خود در شهر مجاور، سرنوشتی جز آتلیه و قرص برنج ندارند؛ اما ضرورت هوشیاری مسئولان و تصمیم سازان این شهر را نباید مورد غفلت قرار داد. در سالگرد عملیات کربلای چهار، خوب است شهردار شهر خط شکن ام الرصاص، در خلوت خویش گذری بر کوچه پس کوچه های قدیمی شهر داشته و دین خود نسبت به ساحت لاله های سرخ این دیار در کربلاهای مکرر تاریخ انقلاب را به یاد آورده و افق فکری آنان را از ذهن و نگاه خویش جدا نداند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا