اشک آتش

از اسلام ناب آمریکایی بیزارم!از ادعای برتری هویج بر بسیج!از اسلام بی خطر بیزارم...از اسلام آسه برو آسه بیا...اسلام پاستوریزه...اسلام عبدالملک مروان...اسلام بنی امیه و بنی العباس...اسلام شیوخ منطقه!!...اسلام پر عافیت و بی عاقبت...
----------------------------------------------------------------------------------
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونین سوی حسین رفتن
زیبا بود اینسان معراج انسانی

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۵۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

ابد و یک روز

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۳۱ ق.ظ

ابد و یک روز، زندان تاریک ذهن انسان بی هنری است که گمان می کند رنگ سیاه به علاوه پیمان معادی، مساوی است با درو کردن جوایز بین اللملی عرصه سینما.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

تفاوت آزادی با آزادگی

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۰ ب.ظ

رحیمی در اسارت، آزاده بود،


 در اوج آزادی اما اسیر شده است


v0pa_photo_2017-06-07_07-18-26.jpg

  • سیدحمید مشتاقی نیا

بالاخره سنگ مزار این شهید نصب شد!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۴ ب.ظ

سید حسین رییسی از جانبازان دوران دفاع مقدس بود که داوطلبانه برای بازسازی حرم مطهر حضرت زینب سلام الله علیها به سوریه شتافت و در آن جا به شهادت رسید.

به رغم گذشت نزدیک به یکسال از شهادت این سید بی ادعا و غریب، با توجه به معطلی بنیاد شهید در تشکیل پرونده شهادت، مزار این حبیب بن مظاهر مدافعان حرم همچنان بدون سنگ باقی مانده بود که در نهایت با همت جوانان آتش به اختیار حزب الله بابل، سنگی به یاد او تهیه و ساعاتی قبل نصب گردید.


jn6_photo_2017-06-07_04-56-37.jpg

qqkb_photo_2017-06-07_04-56-24.jpg 


  • سیدحمید مشتاقی نیا

کنایه ای جالب به علی نجفی نماینده بابل در مجلس

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۵ ق.ظ

حرف هایی که باید می زدید وعکس هایی که نباید می گرفتید.


از صبح امروز تنها ویدئو “سلفی گرفتن نمایندگان با خانم موگرینی”   که توسط همکارانم در خبرگزاری تیما ، دفتر ایران ثبت شد، در همه ی گروههای مجازی و سایت های خبری در حال دست به دست شدن است.  این حجم از تکثیر مجازی برای یک سلفی کمی قابل تامل است. به حاشیه بردن مراسم تحلیف، دارای هیچ نفع ملی نیست. به خطای نمایندگان هم باید در همان حد خطایشان نگریست و سایزی فراتر از پچ پچ های تلگرامی به آن نداد. هر چند گذشتن از کنار چنین خبطی هم نارواست. 


فردای روز تحلیف و برای روشن شدن مسئله، از طریق معاون وزیر خارجه (جناب آقای قشقاوی ) پیگیر موضوع سلفی گرفتن نمایندگان با خانم موگرینی شدم. ایشان فرمودند که  خانم موگرینی و بنده جزو آخرین های بودیم که قصد ترک صحن مجلس رو داشتیم که چند تن از نمایندگان با فریاد خواهان حضور خانم موگرینی در جمع شان برای بیان مطلبی شدند که خانم موگرینی هم استقبال کردند و به اتفاق به سمت نمایندگان رفتیم، اما متاسفانه مواجه شدیم با تلاش نمایندگان برای گرفتن سلفی !!! . حسب گفته ایشان که در فیلم ضبط شده توسط همکارانم هم قابل رویت است، ایشان ناخواسته با اصرار دیگر نماینده ها برای گرفتن عکس یادگاری روبرو می شود. آقای قشقاوی بر خلاف میلش و اینکه سریع تر این ماجرا تمام شود مبادرت به گرفتن عکس کردند. در ادامه ایشان تلاش می کنن تا به نوعی محترمانه ( اینکه به نماینده ها هم بر نخورد) خانم موگرینی رو از اون فضا دور کنن. او اظهار داشت که  موافق چنین حرکتی با این کیفیت نبوده و بی شک نمی توانسته در آن فرصت کم درس رفتار دیپلماتیک به نمایندگان بدهد. هر چند که معتقد بودند گرفتن عکس یادگاری با شخصیت ها، خیلی هم امرعجیب وغریبی نیست.... 


چرا این اتفاق درشت دیده شد و واکنش بسیاری را در پی داشت ؟ بنظرم منهای میزان اخباری که به این اتفاق اختصاص داده شد که شاید همخوانی با سایز رویداد ندارد اما در کل واکنشها خیلی هم غلط نیست. چرا که وقتی یک دیپلمات دست چندم وزارت خارجه، در یکی از شهرهای شمالی کشور،  با دوعکس دو نفره با این مقام و آن مقام، رای اکثریت شهروندان یک شهر را کسب می کند و راهی مجلس می شود، خوب حتما عکس انداختن با عالی ترین مقام سیاسی اروپا و دومین مقام مطرح دنیا بعد از دبیرکل سازمان ملل ، در دور بعدی برای آنها کارکرد خواهد داشت. حالا چهار سال بعد را بی خیال، در همین بازدیدهای مرسوم به حوزه های انتخابیه بیا و ببین که این عکس ها چه ها که نمی کند. وقتی عکس یک کاندیدا با وزیر خارجه، (جناب آقای ظریف) می شود بلیط ورود یک شخص به مجلس، خوب چه کسی حاضر است بی خیال عکس انداختن با خانم مهمی چون فدریکا موگرینی شود؟ گور بابای رفتار دیپلماتیک. فعلا بچسب به کارکردهای این دست از عکس ها و اینکه چقدر می شود با همین عکسها برای بنده گان خدا در حوزه های انتخابیه خالی بست و جلب توجه کرد و جلوتر رای جمع کرد و ....   از دید آنها که البته هرگز به عیان مطرح نمی کنند،  مردم با این عکس ها یک وقت هایی فریب خوردند و رای دادن و یحتمل باز هم با همین عکس ها فریب خواهند خورد و به این جماعت کم مایه رای خواهند داد. امیدواریم که چنین نشود. 


انتظار بر این بود که نمایندگان ملت، در این مواجه کوتاه با خانم موگرینی، از دغدغه های جاری ولو در حد چند کلمه و در قالب یک جمله اعتراضی ، تاییدی ، هر چی ... اظهار نظر می کردند تا ایشان هم برداشت واضح تری از نگاه نمایندگان ایرانی در موضوعات مربوطه داشته باشند و پی به عمق دغدغه  ها و نگرانی های نمایندگان ملت می برند. اصلا گویا خانم موگرینی با همین نیت به سمت نمایندگان رفت. با این تصور که از لابه لای صحبت ها چیزی برداشت کنند که متاسفانه با آن صحنه روبرو شدن.  اینهمه بی فکری، اینهمه  غلط استفاده کردن از فرصت پیش آمده به نفع مردم واقعا جای تاسف دارد.


آنها که از نزدیک با خیلی از نماینده ها نشست و برخاست کردند، متاسفانه هیچ نمره ی مقبولی به منش و رفتار آنها در جمع های عمومی و خصوصی خاصه در سفرهای خارجی نمی دهند. بسیاری از نمایندگان فاقد آشنایی با ابتدایی ترین پروتکل های رفتاری تراز یک نماینده مجلس هستند. واقعا چه ایرادی دارد که مجلس قبل از شروع هر دوره، کلاس های خاصی اندر باب رفتارهای صحیح دیپلماتیک برای این نو رسیده ها ( بخوانید تازه واردها به مجلس) بگذارد تا اینگونه آبروی یک ملت بازیچه خامی چند نماینده نشود؟ 

رضا گنجی

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مستانه و زندگی نه چندان خصوصی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۵۴ ق.ظ

محمدحسین فرح بخش، از روی شبنامه فیلم می سازد و علیه نظام بیانیه می خواند؛ اما وسط معرکه سیاست بازی به ظاهر هنری اش، ناخواسته این پیام مفید "مستانه" را به مخاطب صادر می کند که عاقبت خلوت با نامحرم و نادیده انگاشتن ضوابط شرع، خیر نیست.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

سوداگران ارزش ها

سیدحمید مشتاقی نیا | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ق.ظ

gxgn_photo_2017-06-05_22-13-28.jpg


چندمین جشنواره بهارنارنج بابل چند شب پیش با حضور سهیل محمودی، از شعرای مشهور جریان فتنه که بعد از سال 88 به خاطر دلبستگی به سربازان خیابانی جبهه صهیون، در سیمای جمهوری اسلامی ممنوع التصویر شد در بابل برگزار گردید.

دو سال است که مشاورین به اصطلاح فرهنگی شهرداری بابل به دفعات با رویکرد مرموزانه سیاسی درصدد عادی سازی جریان سیاه فتنه هستند. در این بین اما جالب این جاست که چهره های مثلاً اصولگرایی که فقط ایام انتخابات یادشان می آید به نیروهای حزب الله نیازمند هستند نه تنها هیچ واکنشی در این باره نشان ندادند بلکه برای خودنمایی و جلب توجه به بالای سن رفته و خواسته یا ناخواسته در این حرکت شوم و مغایر با خط و مشی تبیین شده مقام معظم رهبری، سهیم گردیدند.

اعضای پرادعای گروهک انتخاباتی جمنای بابل که داعیه انقلابی گریشان از شعار فراتر نرفته نیز ترجیح دادند به برکت نان و نمکی که بارها از شهرداری و زیرمجموعه هایش به کام کشیده اند این سخن رهبر انقلاب که فرمود من روی مسأله فتنه حساسم را باز هم نادیده بگیرند.

جمع معدود اما پر سر و صدا و اهل بوق و کرنای ایثارگر سابق که جز چند نیروی مخلص، بعضی هایشان امروز فرسنگ ها از آرمان های دفاع مقدس فاصله گرفته و بعضی دیگرشان توانسته اند اقوام درجه یک خود را در شهرداری بگمارند هم به روی مبارک خویش نیاوردند.

همه آن چه اتفاق افتاد البته دور از انتظار نبود. این متن تنها هشداری عبرت آموز برای نسل جوان حزب الله دارالمومنین است که مواظب باشند هیچ گاه پیاده نظام و بازیچه اصحاب قدرت و ثروت و مکنت قرار نگرفته و فاصله خود را با عناصر ظاهرالصلاحی که در دو راهی آرمانگرایی و تعهد به شعائر انقلاب و یا حفظ منافع باندی، پای بندی خود را به اصل سخیف معامله گری و کیسه دوزی بارها به اثبات رسانده اند، محفوظ نگاه دارند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

احمد مازنی و احمد مکیان

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۲۰ ب.ظ

اشتراک این دو فقط در نام نیست. هر دو تربیت شده حوزه علمیه هستند.

وجه مشترک دیگری هم بین این دو وجود دارد. پرداختن به مفاهیم ایثار و شهادت بخشی از فرصت های این دو را به خود اختصاص داده بود.

احمد مازنی مسوولیت پژوهشی در بنیاد امور ایثارگران داشت.

احمد مکیان سفارش کرد بعد از شهادتم مرا غریبانه تشییع نموده و کنار بچه های افغانستانی مدافع حرم دفن کنید و حتی نامی از من نیز روی قبرم ننویسید که از غربت و مظلومیت این بچه ها خجالت می کشم.

گلزار شهدای مدافع حرم در بهشت حضرت معصومه سلام الله علیها که بیایید نگین حلقه رزمندگان شهید افغانستانی و پاکستانی، مزاری است بی نام و بی تصویر که روی آن تنها یک جمله حک شده است:

پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی

تفاوت این دو احمد و این دو پرورش یافته حوزه علمیه و علاقمند به ایثار و شهادت تنها در یک چیز است. احمد مازنی متولد ۱۳۴۰ در مرحله حرف و سخن باقی ماند اما احمد مکیان متولد ۱۳۷۴ بی اعتنا به نام و عکس و عنوان یا حب جاه و عشق دیده شدن، به آن چه که باور داشت "عمل" کرد. 

احمد مازنی از رهگذر توجه به فرهنگ ایثار و شهادت سرمایه ای به دست آورد و احمد مکیان بزرگترین داشته مادی خویش را در طبق اخلاص نهاد و به مسلخ عشق برد. 

  • سیدحمید مشتاقی نیا

پایی که در مسجد جاماند!

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۳ ب.ظ

چند سالی از پیروزی انقلاب می گذشت؛ اما حقیقت آن بود که مسجد هنوز در محله ما از غربت بیرون نیامده بود. فرهنگ زمان طاغوت هنوز در بین بسیاری از اهالی دیده می شد. آنها البته این فرهنگ و باور غلط را به فرزندان خود نیز انتقال می دادند.

تصور خیلی ها این بود که مسجد تنها برای زمان مرگ و میر افراد کارآیی دارد و غیر از این ضرورتی ندارد که سر و کارمان به مسجد بیفتد. عده ای هم گمان می کردند نماز خواندن در مسجد مخصوص پیرمردها و پیرزن هاست و جوان ها و نوجوان ها جایی در مسجد ندارند. آنها حتی مسیرشان هم به مسجد نیفتاده بود که ببینند بر خلاف تصورشان همه طیف و همه سنین می توانند در مسجد جایگاهی داشته باشند.

حسن، صورتی بشّاش و دوست داشتنی داشت. چهره باصفایش از او نوجوانی ساخته بود که در بین هم سن و سال هایش دارای محبوبیت بود. حسن با خنده و شوخی هایش با بچه های محل ارتباط برقرار می کرد و توی دلشان جایی را به خودش اختصاص می داد. پدر حسن برایش یک موتور گازی آبی رنگ دست دوم خریده بود. وقتی حسن با موتورش توی محل ویراژ می داد بچه ها دوست داشتند ترک آن سوار شده و دوری بزنند و صفایی بکنند.

حسن سلیقه و زیرکی خاصی را در این باره نشان می داد. او عصرها نزدیک اذان، با موتور می آمد داخل محل، بچه ها با هیاهو صدایش می کردند و دورش جمع می شدند. او با ناز و کرشمه و منّت، بالاخره یکی شان را پشت موتورش سواری می کرد و بقیه هم دنبالش می دویدند. او چرخی در محل می زد و سپس مسیر مسجد را پیش می گرفت.

بچه ها بی آن که به طور مستقیم متوجه چیزی بشوند، ناگهان خودشان را دور و بر حیاط و شبستان مسجد می دیدند و چشمشان به مردم به خصوص نوجوان های هم سن و سالشان می افتاد که در حال وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز بودند.

حسن هم از بچه ها خداحافظی می کرد، موتورش را گوشه ای می بست و خودش را به صفوف نماز می رساند. از بین بچه هایی که همراهش دویده بودند عده ای از روی کنجکاوی نگاهی به داخل مسجد می انداختند. به مرور رفت و آمد به مسجد برای آنها عادی می شد و احساس غربت و فاصله داشتن با مسجد از آنها دور می گشت. بعضی ها داخل مسجد می نشستند تا نفسی چاق کنند، یا آبی به دست و رویشان بزنند.

رفت و آمدها که به مسجد عادی شد و آن احساس به یادگار مانده عصر جاهلیت طاغوت که از دلشان بیرون رفت به مرور پاتوق بچه های محل شد همان مسجدی که با آن احساس غریبی کرده و حضور در آن را مخصوص پیرمردها و پیرزن ها و یا در ایام عزا می دانستند. پای بچه ها که به مسجد باز شد رغبتشان برای حضور در نماز هم تقویت شد و مدتی بعد آنها هم به جمع نمازگزاران پیوستند. حسن بعدها در عملیات خیبر در جزیره مجنون شهید شد؛ اما بچه هایی که ترک موتور گازی آبی رنگش سوار می شدند امروز مردانی بزرگ و با ایمان هستند که نمی توانند از مسجد و نماز جماعت دل بکنند.

بر اساس خاطره ای از شهید حسن مهدی پور، نسل نیکان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

شیطونک هایی که مبصر کلاسن!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۴۷ ب.ظ
نکته دردناک اتفاقات سخیف جاری در مجلس ما اینه که همین نماینده هایی که خودشون صلاحیت کافی برای یدک کشیدن جایگاه مرتبط با شان جامعه اسلامی رو ندارن مسوول تایید صلاحیت کاندیداهای انتخابات شورای شهرن!
همینه که می بینید هیچ چی سرجای خودش نیست.
  • سیدحمید مشتاقی نیا

حاج مهدی به روایت جانبازی جامانده از قافله شهدا

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۷ ق.ظ

tau_photo_2017-05-18_00-23-12.jpg


وقتی صحبت از روایت و راویان دفاع مقدس میشه یاد جانباز بسیجی مرحوم حاج مهدی مرندی بسیار بجاست که روایتگر دیار عشق بود و مقام شهادت یاران شهید را شاهد .

مرحوم حاج مهدی مرندی رو همه ی بچه های رزمنده ی محلات مرکزی بابل میشناسن عارف و عاشقی که با شهدای عزیز دمخور و همراه و همراز بود عشق او همراهی و همنشینی با بچه های جبهه ای و شهدا بود. این رو میشد از بیان خاطره گویی او از شهدا فهمید اون هم چه شهدایی و چه خاطراتی 😔 و البته شوخی ها و خنده هایی هم چاشنی صحبت هاش میشد که به ارتباط و محبت بیشترش با ما بچه های نوجوان  جلسه ای و محفلی منجر می شد ☺ یادش بخیر😔 او راوی فتح از شهدا و رفقایی بود که خود با اونا همنفس و همراز بود و در تعریف از اونا تأسف و تأثر عقیقی داشت و دل ما رو با خودش می برد😔 از عقب ماندگی از قافله ی نور میگفت و بیقراری اش و تلاش می کرد که در جمع بر و بچه های جبهه ای نفس بکشه یا به هر شکلی خود رو به فضای معنوی جنگ نزدیک کنه .

 بعد از عملیات کربلای ۱۰ اردیبهشت  سال ۶۶ در ماوؤت عراق و شهادت سرداران عزیزمون حاج حسین بصیر و سید علی اکبر شجاعیان و علی اکرم رضانیا و سایر رفقا در اون عملیات ، بیقراری اش بیشتر  شد . بعد از اون عملیات و شهادت غم انگیز سردار عشق ما  حاج حسین بصیر 😔 لشکر به استراحت و مرخصی رفته بود جز چند نفر نیروهای وظیفه پاسدار  مشمول . با اون وضعی که لشگر در حالت استراحت بود حاج مهدی بی تاب حضور در منطقه بود و می خواست که در هر وضعیتی توی هفت تپه و گردان و در

کنار رزمنده ها باشه . در چنین ماه گرم و داغ تابستونی بود که من و حاج مهدی و شهید محمد عباسی و دوسه تا از رفقای دیگه کارت جنگی اعزام انفرادی گرفتیم ولی یقین به حضور مؤثر  و لازم در لشگر و گردان یا رسول نداشتیم که آیا میشه توی منطقه و خط مقدم رسید یا نه !؟ اما حاج مهدی اصرار بر حضور داشت که بریم اونجا شاید گردان سر و سامانی داشت و شایدم عملیاتی و خط مقدمی و ... !  به اتفاق رفتیم هفت تپه و با اون گرمای داغ سوزان  وارد لشگر و گردان شدیم و همانطور که انتظار داشتیم گردان جز حضور چندتا پاسدار مشمول خلوت خلوت بود و 😔 بیشتر از همه حاج مهدی ناامید و دل شکسته شد که با این همه راه انتظار ماندن در گردان را داشت و خود اون چند تا پاسدار هم اقرار به بیکاری و بیحالی خود داشتند واقعا گرمای سوزان طاقت فرسایی بود که انگار توی آتش داغی فرو رفته باشیم😩 و دلمون به حال اون نیروهای معدود سوخت که چه جوری تحمل می کنن آخه تا اون موقع تابستون داغ توی هفت تپه نبودیم  . مدتی کنارشون موندیم و چند تا بادبزن دستی که از قم آوردیم دادیم به اونا و با ناامیدی از عدم فعالیت گردان و لشگر ، اعزام دیگه ای رو در زمان مناسب  در نظر گرفتیم 😔 و...

 حدود سه ماه بعد به گردان یا رسول با نیروهای تازه نفس برگشتیم و حاج مهدی و شهید محمد عباسی و بعضی رفقا توی گردان حضرت فاطمه الزهرا (س) رسیدند به فرماندهی قاسم آقا جعفریان و با علمایی چون حاج  آقا پروانه و ابدی و شامخی  ( که قبل از اون بنام گردان ویژه شهدا به فرماندهی آقا غلام اوصیا بود) و حاج مهدی در اونجا به جمع یاران و شهدای زنده ای برگشت که عشق میکرد و شاهد حضور دوستان خاص خدا در محضر خدا بود و مدتی بعد به جمع با صفا و پر محبت رفقای صمیمی در تیپ ادوات  القارعه رسید و در اونجا هم روایتگر معنویت و اخلاص بچه هایی بود که حضور استاد معرفت حاج آقا مهدوی شمع جمع نورانی اونها شده بود 😔 یادش به خیر

به قلم جانباز بسیجی جعفر سراجیان

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مجلس در راس امور بود!

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۱ ق.ظ

مجلس در راس امور است؛ قبول

به شرط آن که خودش هم بخواهد در راس امور بماند

مجلسی که نمایندگانش در احقاق حقوق ملت و نظارت بر رفتار دولت کوتاهی می ورزند و به خاطر یک عکس سلفی، شخصیت جامعه اسلامی را زیر سوال می برند در راس امور که نه در زیر پای ملت هم جای ندارد.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مادر و عشق پسر

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۲ ق.ظ

80g_photo_2017-05-25_07-35-20.jpg


علیجان ابراهیمی در اصل، علیجان ابراهیم زاده بازگیر است که نام خانوادگی اش تغییر پیدا کرد.

محافظ مرحوم آیت الله روحانی بود. هیچ فرصتی را برای رفتن به جبهه از دست نمی داد.

یک روز آمد و مادر را بوسید، بغل کرد و با دست بالا برد. گفت: من به گذشته خودم که نگاه می کنم نقطه سیاهی نمی بینم که بخواهد مانع از شهادتم بشود. هر چه فکر می کنم فقط این به دهنم می آید که دعاهای تو نمی گذارد من به این آرزوی دیرینه خود دست پیدا کنم.

شنید: اگر خواسته تو این است من هم برای شهادتت دعا می کنم.

رفت و دیگر بازنگشت. مادر برای همیشه در انتظار گام های او ماند.

  • سیدحمید مشتاقی نیا

مشهد یعنی محل شهود

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۱۶ ق.ظ

از مدت ها قبل تصمیم داری به پابوس آقا که مشرف شدی فهرستی از دعاها و آرزوهایت را ردیف کنی و از محضرشان طلب نمایی 

پایت که به حریم قدس رضوی می رسد می بینی خواسته ای جز تکرار و تداوم این حضور نداری

در حرم که نفس می کشی یعنی به همه آن چه که باید بخواهی دست پیدا کرده ای

این که می گویند امام رافت یعنی همین که امام به رغم آن چه که از من و تو می داند باز هم به سرای خود دعوتمان می کند

این را که بدانی، توفیق زیارت همراه با معرفت را کسب کرده ای

دیگر می فهمی که هیچ آرزویی برای تو بالاتر از آن نیست که بخواهی باز هم حال و هوای شب و روز میلاد آقا را در کنار بارگاهش درک کنی


  • سیدحمید مشتاقی نیا

علما و اطلاع از اوضاع جامعه

سیدحمید مشتاقی نیا | پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۰ ق.ظ

اصل آگاهی از وقایع و اوضاع جامعه، یک تعارف و حاشیه ای غیر ضروری نیست. عالم اسلامی امروز در جایگاهی قرار دارد که نگاه جامعه به کلمات و رفتار او دوخته شده و کوچک ترین واکنش ها و موضع گیری های او به طور کامل در منظر عموم، رصد می شود.

مردم از علمای دین انتظار هدایت و رهبری معنوی و فکری جامعه را دارند. کسی که در چنین جایگاهی قرار می گیرد نمی تواند نسبت به مسئولیت خود بی تفاوت بوده و اصل آگاهی از امور را از نظر اهمیت، یک مسئله دست چندم تلقی نماید. کمترین اشتباه یک عالم دینی در اتخاذ موضعی مناسب و راهبردی، چه بسا باعث انحراف و یا تفرقه ای ناخواسته در جامعه شود که خسارات ناشی از آن را نتوان به راحتی مرتفع ساخت.

اهمیت این موضوع تا بدان جاست که صرف آگاهی از اوضاع و یا اکتفا به اخبار نقل شده از سوی اطرافیان نمی تواند نقطه مورد انتظار را ترسیم نمی کند. جایگاه تأثیرگذار علمای دین در جامعه اقتضا می کند که صحت اخبار از چند منبع مورد اعتماد بررسی شده تا در اتخاذ تصمیمات صحیح و راهگشا به نحو احسن عمل شود:

"نظام جمهوری اسلامی به طبیعت خود، نظامی وابسته ی به علمای دین است؛ و علمای دین، هم از این حیث که در پدید آوردن این نظام سهم اوفر را داشته اند و هم از این جهت که مردم درباره ی نظام به آن ها مراجعه می کنند و هم از این جهت که خود از جهات مختلف و در مشاغل مختلف، در نظام مسؤولند... باید از وضعیت و موجودیت نظام، آن چنان که هست، مطلع باشند؛ نقایص را بشناسند و پیشرفت ها را بدانند؛ آن جا که کمک لازم است، آن را تشخیص بدهند؛ آن جا که دشمن به آن توجه پیدا کرده و هدف گرفته است، آن را شناسایی کنند تا بتوانند نقش صحیح خود را در تداوم این نظام ایفا کنند. حوزه ی علمیه و علمای دین و جوامع دینی و روحانی نمی توانند از وضع نظام بی خبر باشند و بی خبر بمانند و این بی خبری را تحمل کنند."1

 1-  سخنرانی در جمع علما، مدرّسان و فضلای حوزه ی علمیه ی قم30/11/70

  • سیدحمید مشتاقی نیا

فاروق و آل علی!

سیدحمید مشتاقی نیا | چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۷ ق.ظ

lhxh_photo_2017-05-15_06-59-40.jpg


فاروق و آل علی در کنار هم؛ قم، خیابان عمار یاسر

  • سیدحمید مشتاقی نیا

جاده خدمت، مسدود نیست

سیدحمید مشتاقی نیا | دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ق.ظ

b73p_photo_2017-05-27_07-39-15.jpg


ساخت یک مدرسه سه کلاسه توسط گروهان جهادی مسلم در روستای محروم کنسلو واقع در بندپی شرقی بابل، حدود بیست میلیون تومان هزینه دارد.

امسال فقط در شهر بابل و نه شهرستان، بیش از صد نفر نامزد انتخابات شورای شهر بودند که فقط نه نفرشان می توانستند جواز ورود به شورای به اصطلاح اسلامی را به دست بیاورند.

همه این نامزدها مدعی بودند که قصدشان خدمت رسانی به مردم است. از نامزدهای مایه دار که ده ها میلیون تومان خرج تبلیغاتشان شد بگذریم، به طور متوسط هر کاندیدایی دستکم بیست سی میلیون تومان برای ستاد انتخاباتی خود هزینه کرده است.

آیا واقعاً اگر این افراد دنبال خدمت به مردم بودند یک روستای بدون مدرسه در سطح این شهرستان باقی می ماند؟

آیا اگر هر یک از این افراد یک آبسرد کن در خیابان نصب کرده و خیرش را برای امواتش می فرستاد کسی در تابستان شرجی این شهر تشنه می ماند؟

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یک سال، یک کانال و یاد شهدا

سیدحمید مشتاقی نیا | يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ق.ظ

نمی گویم بابل روز تنها کانال خبری ارزشی این شهر است؛ اما این اظمینان را دارم که بابل روز، کانال خبری پیشتاز جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در دیار مومنان محسوب می شود.

وقتی گروه ها و گروهک ها و کانون ها و حلقه ها و باندها و نهادهای مفت خور و نفت خور مدافع پول و پُست پَست اصحاب قدرت و ثروت، با احضاریه ها و اخطاریه ها و ابلاغیه هایشان تلاش در فرصت سوزی و ملال آفرینی و سنگ اندازی در مسیر فعالیت این شبکه خبری مجازی شهر را دارند معلوم می شود بابل روز در تشخیص گرا و نشانه گیری خود به درستی و هدفمندعمل کرده است که گفته اند: تُعرف الاشیاء باضدادها!

امروز اما به یادآوری دقیق دوستان دلسوز شهر به یاد آوردم که یکسال است بابل روز هر روز، بی وقفه و منظم و دقیق در لا به لای اخبار و گزراش های خود به معرفی شهدای پرافتخار این دیار بر اساس تقویم عروجشان پرداخته و به سهم خود نقشی در زدودن لایه های ضخیم غربت و گمنامی از یاد و نام و راه فرزندان راستین خمینی دارد.

به نمایندگی از دوستان پرتلاش و دغدغه مند خویش به برادر عزیزم مهندس بسیجی آقا عین الله حسین پور خستگی ناپذیر، عرض ارادت و خداقوت گفته و امید آن دارم کانال وزین بابل روز با مدیریت هوشمندانه و انقلابی این نیروی خط مقدمی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، بیش از پش خار چشم زیاده خواهان و فرصت طلبان بوده و در مسیر نورانی صیانت از آرمان های انقلاب جهانی اسلام، محکم و استوار به راه خود ادامه دهد، ان شاءالله؛ ولو کره المشرکون والکافرون والمنافقون والمستبدون والمستکبرون واهل التزویر والخدعة و الفتنه!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

برسد به دست ترامپ: ما از شهادت نمی هراسیم

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۱ ب.ظ

je7b_photo_2017-05-27_11-17-40.jpg


مادرشهید در حال شستن پیکر مطهر فرزند شهیدش


شهید سیدزمان سیدنژاد

نام پدر : سید آقاجان

تاریخ تولد :1345/01/03

تاریخ شهادت : 1364/12/14

محل شهادت : فاو

گلزار : شهید اسدی گتاب، بابل

  • سیدحمید مشتاقی نیا

اپوزیسیون نوازی بنیاد شهید!

سیدحمید مشتاقی نیا | شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ق.ظ

طرف، خودش سابقه عضویت تو گروهک منافقین رو داشته. یه برادرش اعدامیه. یه برادرش الان تو اسراییله. تو فتنه 88 معلوم نیست چرا و چطور جلوی خونه ش یه تیر مستقیم خورد به شکمش و کشته شد. مشخص نشد تسویه حساب سازمانی بوده یا هر چی دیگه. الان یه کارت بنیاد شهید تو دست خانواده شه.

اونایی که تو کهریزک کشته شدن رو هم شهید اعلام کردن.

الان نزدیک یه ساله، یه پیرمرد بسیجی جانباز که داوطلبانه به سوریه رفت تا تو بازسازی حرم حضرت زینب سلام الله علیها کمک کنه و به تأیید پزشک قانونی، بر اثر اصابت پرتابه های جنگی جونشو از دست داده، هنوز سنگ قبر نداره. چرا؟ چون بنیاد ایثارگران، ایشونو شهید نمیدونه.

یعنی الان اگه سید حسین رییسی اپوزیسیون بود تا به حال کارش راه افتاده بود و خانواده ش یه سال سرگردون نبودن!

  • سیدحمید مشتاقی نیا

یادی از یک شاعر بسیجی زندانی

سیدحمید مشتاقی نیا | جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ب.ظ

یادی از شاعر بسیجی عدالتخواه، منصور نظری که مدت هاست به جرم پیگیری تخلفات بعضی از قضات دستگاه قضا، روزگار خود را در زندان سپری کرده تا برگی دیگر از مظلومیت سربازان بی ادعای خمینی و سکوت مرگبار و ذلت آور مدعیان حق و عدالت را در صفحات تاریخ انقلاب اسلامی ثبت نماید:


تاوان کسی که دهانش بوی خمینی می دهد!

http://www.rajanews.com/news/258892/%D8%AA%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%A8%D9%88%DB%8C-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D8%AF

منصور نظری: با فساد قوه ی قضائیه مبارزه کردم

http://www.aparat.com/v/96Xlh/%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%3A_%D8%A8%D8%A7_%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF_%D9%82%D9%88%D9%87_%DB%8C_%D9%82%D8%B6%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%87_%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87_%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%85

  نامه تشکل های دانشجویی به آملی لاریجانی درباره بازداشت منصور نظری
 
  http://alef.ir/vdcji8exxuqe8iz.fsfu.html?422554     


  • سیدحمید مشتاقی نیا