هفته گذشته، همسر یکی از اعضای شورای شهر بابل بر اثر بیماری از دنیا رفت. ایشان از مدیران برجسته شهرداری بابل بود.
روز گذشته، برادر همسر یکی از اعضای شورای شهر بابل بر اثر حادثه از دنیا رفت. ایشان از کارکنان واحد زیباسازی شهرداری بابل بود.
خدایشان بیامرزد و به بازماندگان صبر عطا کند.
گسست در پیوند بین شهرداری و شورای شهر، به نفع هیچ کس نیست. قدر وحدت و همدلی را باید دانست!
روز خبرنگار را تبریک می گویم؛ اما نه به همه خبرنگارها.
این روز را فقط به آن دسته از خبرنگارانی تبریک می گویم که به کارشان عشق ورزیده و شرافت را سرمایه گرانبهای راه خویش می دانند.
در هر صنفی آدم های ناشایست حضور دارند. این خصلت تنها مخصوص جامعه خبری نیست.
من روز خبرنگار را به قلم فروش ها تبریک نمی گویم و نیز به آنهایی که به زور رسانه، باج می ستانند و یا حق را ناحق جلوه می دهند.
"آزادی" یعنی همین که من حق داشته باشم همسرم را بدون پوشش مناسب به خیابان بیاورم. "اجباری" در دردین نیست.
تو "آزاد" نیستی که مرا بی غیرت بخوانی. می فهمی یا "مجبورت" کنم که بفهمی؟!
موضوع : حکم اعدام شخص مفسد
مخاطب : موسوی اردبیلی . سید عبدالکریم . رئیس دیوانعالی کشور
بسمه تعالی
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی دام عزه
اعدام شخص مفسد که در نظر مبارک مورد احتیاط است به نظر آیت الله منتظری جائز است و این مسئله در محاکم قضایی مورد احتیاج است . اگر اجازه می فرمائید در مراجع قضایی طبق نظر ایشان عمل شود . ادام الله عمرکم الشریف 9/7/66
بسمه تعالی
مجازید بر طبق نظر شریف ایشان عمل نمائید .
روح الله الموسوی الخمینی
-----------------------------------------------------
شنیده اید که می گویند بعضی ها یقه صاحب خانه را می گیرند ؟! امروز وارثان شیخ مطرود با وقاحت تمام ادعا می کنند ایشان با اعدام منافقین و . . . . .مخالف بوده است در حالی که قوه قضاییه در آن زمان مطابق فتوای ایشان بسیاری از مفسدان را به چوبه دار سپرده است .وقتی آنها با وجود این اسناد محکم ، ابایی از ژست گرفتن های کاذب روشنفکرمابانه ندارند معلوم است که امثال موسوی و شیخ بی سواد نیز خود را به فراموشی می زنند و گذشته مبهم خویش را نادیده می انگارند .
ایران برگر را دیروز دیدم؛ با یکی دو سال تأخیر! اثر زیبایی است از مسعود جعفری جوزانی.
با این که فیلم، اشارات ظریف و ملیحی به مسائل سیاسی و انتخاباتی رایج در کشورمان داشت؛ با این که نمی توان کارگردان فیلم را از گرایش به نامزد یا جریانی خاص در عرصه سیاست مبرا دانست؛ اما اوج موفقیت فیلم در این است که از جانبداری و شیطنت های جناحی در امان بوده و سعی در ارائه مسیر و معیارهایی سالم و سازنده برای ارتقای سطح بینش سیاسی جامعه داشته است.
از این بابت باید به خانواده هنرمند جعفری جوزانی تبریک و دست مریزاد گفت.
به همه آنهایی که ایران برگر را ندیده اند توصیه می کنم این اثر فاخر سیاسی را حتما با دقت به تماشا بنشینند. اگر صدای من به هنرمندانی برسد که به سوژه های سیاسی علاقه مند هستند از آنها خواهم خواست که بی اعتنا به حب و بغض های قلبی و تعصبات ذهنی خود، اساس سیاست و بایسته های های ملی و دینی صحیح در این عرصه را مورد توجه قرار بدهند.
لابد در خبرهای این روزها خوانده اید که فلان زن روسپی بازیگر فیلم های پورن از آمریکا به ایران آمد، دماغش را عمل کرد و رفت! خود این سرکار خانم هم تصاویر حضورش در تهران را منتشر کرده است.
خیلی ها در بهت و حیرت فرو رفته اند که این اتفاق ممکن است دارای چه معنایی بوده و این که چرا مسئولین مربوطه جلوی آن را نگرفته اند.
واقع امر آن است که نمی توان باور کرد وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات از ورود این بازیگر مشهور و اهل فحشا به کشور بی اطلاع بوده باشند.
این موضوع را هم در نظر داشته باشید که مگر جراح بینی و زیبایی در آمریکا قحط آمده که یک نفر بخواهد از ینگه دنیا خودش را به ایران رسانده و زیر تیغ جراح ایرانی برود.
به باور این قلم در تحلیل این واقعه فقط می توان یک فرض را وارد دانست. دولت فعلی و البته موقت! جمهوری اسلامی تلاش دارد این پیام را به دنیا برساند که ما دیگر آن جمهوری اسلامی آرمان گرا و متعهد به آموزه های دین و انقلاب نیستیم و حاضریم برای نشاندن لبخند به چهره پلید ابرقدرت هایی که نمی توانیم در مقابلشان ایستادگی کنیم، از هر شعار و آرمان و مطالبه ای عقب نشینی نماییم. یادتان نرفته که در اولین دیدار رسمی رئیس جمهور فعلی ایران با یک میهمان خارجی که با میزبانی ایران و میهمانی پادشاه عمان، یعنی کشور میانجی و واسط ایران و آمریکا صورت گرفت، به طور کاملا اتفاقی! و بر خلاف معمول دیدارهای دیپلماتیک، به رغم نصب پرچم عمان در پشت سر پادشاه این کشور، هیچ نشان و پرچمی از نظام جمهوری اسلامی در خاک خودمان و در پشت رئیس جمهور کشورمان نصب نگردید. دولت انگار می خواهد ثابت کند که تمایلی به پیمودن مسیر اصیل انقلاب ندارد.
این پالس مثبت سیاسی را هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نظر داشته باشید که دولت ما احتمالا می خواهد در حمایت از دموکراتها ادعای توفیق آنان در عقب راندن مسالمت آمیز ایران را به مردم آن کشور به اثبات برساند.
این وسط باید دلمان برای مردم مستضعف کشورهایی بسوزد که انقلاب ایران را الگوی جنبش های آزادی خواهانه و استقلال طلبانه شان قرار داده بودند. اکنون با وقایعی مثل آن چه درباره ورود یک هنرپیشه هنجارشکن آمریکایی به ایران گذشت یا مسائلی مثل تغییر جهت و انصراف کشتی کمک های انسان دوستانه ایران به یمن که به طور تحقیرآمیزی سر از کشور نیم وجبی جیبوتی درآورد، بعید است که انقلابیون استعمارستیز عالم تا مدت ها بتوانند نظر مثبتی به جایگاه راهبردی جمهوری اسلامی در مقابله با امپریالیسم پیدا نمایند.
امروز دکتر حسن عباسی نامه سرگشاده خطاب به امیر صالحی فرمانده ارتش حزب الله نوشت و ضمن عذرخواهی بابت سوءتفاهمات پیش آمده در خصوص کلیپ تقطیع شده سخنان او، به نکات جالبی اشاره کرد که یک بخش آن از نظر شما می گذرد.
همزمان با انتشار این نامه، امیرپوردستان از فرمانده هان غیور ارتش، طی سخنانی با هشدار در خصوص فعالیت های عناصر فتنه، هوشیاری ارتش را نسبت به جریان ها و اتفاقات مشکوک سیاسی کشور به اثبات رسانید:
دکتر عباسی: "نکتۀ مهم این است که تلاش لیبرال‌ها و ضدانقلاب از این فضاسازی عمدتاً برای منحرف کردن اذهان عمومی از اهم مسائلی مانند اقامۀ قسط به‌ویژه در حوزۀ فیش‌های نجومی، رکود فراگیر اقتصادی، خیانت آمریکا در پسابرجام، مذاکرات شهریور 1365 پاریس، انتشار ابعاد محرمانۀ مذاکرات اتمی در رسانه‌های غربی، ناامنی‌ها و تروریسم منطقه‌ای، رجز‌خوانی عربستان برای ایران، و عدم پیگیری جنبش مردمی مقاومت اقتصادی در کشور بوده است.
از این رو، جناب‌عالی و جامعۀ معظم ارتش جمهوری اسلامی، مطمئن باشید که پاسخ ما در حوزۀ جنگ نرم و جهاد کبیر، علیه پاشنه‌های آشیل لیبرال‌های فتنه‌گر، سهمگین‌تر از پیش خواهد بود، چراکه فرمود «و قاتلواهم حتی لاتکون فتنه» ان‌شاءالله."
امیرپوردستان: "دشمن از اتفاقات سال ٨٨ تجربیات زیادی کسب کرده و بعد گفتند ما باید ندا آقاسلطان های زیادی را هزینه می کردیم که نکردیم چون خون، خون می‌آورد. ... دشمن از از بحث بیوتروریسم و محصولات تراریخته در مقابله با انقلاب و مسلمانان استفاده می‌کند و یکی از مهمترین اهداف آنها از محصولات تراریخته، کنترل جمعیت مسلمانان است و امروز شاهدیم که با مصرف محصولاتی که می‌آید، سرطان و ناباروری بیداد می‌کند."
سخنرانی سید علی خمینی، یادگار ارزنده مرحوم حاج سید احمد خمینی در شهرستان قائمشهر، متن و حواشی جالب و مهمی داشت که به نظر در تاریخ معاصر ایران ثبت خواهد شد.
آن چه که آیت الله معلمی، پیش از سخنرانی سید علی بر زبان آورد و هم آن چه او در پاسخ آن عالم شمالی بیان کرد حرف هایی بود که بالاخره باید یک روز به طور رسمی اظهار گردیده و برهه ای خاکستری از فضای تاریخ انقلاب را برای همیشه روشن می ساخت.
آیت الله علی معلمی، معروف به ابوالشهیدین، امام جمعه انقلابی شهرستان قائمشهر، نماینده مبارز مردم مومن دیار علویان در مجلس خبرگان رهبری است. او همان پیر فرزانه ای است که خار چشم ایادی انگلیس قرار داشته و در ایام رقابت های مجلس خبرگان، همواره مشمول بغض سیاه عناصر خودباخته و معاند و فتنه گر بوده است.
آن چه که آیت الله معلمی در شنبه گذشته به زبان آورد حرف ها، درددل ها و ابهاماتی بود که در سال های اخیر به خصوص پس از فتنه شوم 88 در فضای غبارگرفته جامعه طنین انداز گشت و روح و جان دلسوزان مخلص و صدیق انقلاب و ولایت فقیه را همواره ملتهب ساخته بود. فارغ از دیپلماسی معمول در محافل رسمی کشور، بالاخره یک نفر باید بیت امام (ره) را در مقام پاسخ گویی نشانده و حرف دل مردم دردمند جامعه اسلامی را بی پرده و صریح به گوش آنان می رساند. در این راستا سخنان پرسش گرانه و البته محترمانه آیت الله معلمی، گامی تاریخی در جهت شفاف سازی ابهامات موجود نسبت به مواضع بیت حضرت روح الله در قبال آرمان های نظام مقدس اسلامی محسوب می گردد که طرح شجاعانه آن جای بسی قدردانی دارد.
در این سو اما پاسخ های صریح و شفاف نوه حضرت امام (ره) نیز در نوع خود بی سابقه و بسیار روشنگرانه بود و چون آبی بر آتش زیر خاکستر فتنه و نفاق فرود آمد. سید علی آقای خمینی با اذعان به تلاش دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب برای رو در رو قرار دادن برادر بزرگ او یعنی سید حسن خمینی با رهبر معظم انقلاب، ضمن تأیید تلویحی بیانات آیت الله معلمی و صحه بر نگرانی های جامعه انقلابی، تأکید نمود که: "خبر دارم عده ای در خارج برنامه ریزی دارند با اغراض سیاسی برادرم را از رهبری جدا کنند. هیچ گاه از فرزندان خمینی(ره) یک کلام هم در تضعیف رهبری نخواهید شنید." تصریح سید علی خمینی بر وجود ارتباط صمیمانه او و برادرانش با مقام معظم رهبری و هماهنگی در مواضع و مبانی فکری، علاوه بر ایجاد مسرت و امید در دل مومنان حقیقی انقلاب، سایه یأس را بر سر کوته فکرانی گستراند که به زعم خود تلاش داشته و دارند تا با استفاده از قدرت رسانه های متخاصم خارجی و گاه داخلی، صف یادگاران حاج احمد را از صف رهبر انقلاب و خمینی زمان، جدا نشان بدهند.
آن چه که شنبه گذشته در قائمشهر اتفاق افتاد را باید به فال نیک گرفت و هم از عالم جلیل القدر مازندران حضرت آیت الله معلمی که بی اعتنا به رودربایستی های کسالت آور و مخدر مرسوم در مناسبات رسمی، صدای رسای مردم و خانواده های شهدا گردید تشکر و تقدیر کرد و هم از آسید علی خمینی، این میهمان ارجمند خطه لاله گون مازندران که حمایت جانانه و تاریخی بیت امام راحل از ولی فقیه دوران را به گوش همگان رساند. بدخواهان نظام و انقلاب اسلامی، این جمله سید علی خمینی را آویزه گوش خود سازند: "برخلاف تبلیغات دشمن، نطام محکم تر از قبل پیش می رود و در 200 سال گذشته دوره ای قدرتمند تر از امروز به رهبری آیت الله سید علی خامنه ای نداشته ایم."
آن چه مسلم است واژه دیوث به خودی خود یک توهین نیست؛ اما در صورت عدم صدق، می تواند تهمت محسوب شود.
در بعضی روایات، دیوث به مردی گفته شده که از زنای همسر خود مطلع است و به آن رضایت دارد.
در روایت دیگری اما درباره معنای این واژه چنین می خوانیم:
رسول خدا روحی فداه فرمود:
سه گروه داخل آتش هستتد و ملعون
گروه اول دیوث است
پرسیدند دیوث کیست؟
فرمود : مردی که نسبت به عفت و پوشش ناموس خود بی تفاوت است و مردی که اجازه دهد ناموس خود در لباس و حرکات و دیگر امور شبیه مردان شود
میزان الحکمه جلد 2 ص 102
شنیده ام بعضی هنرمندان به خاطر تیتر یکی از نشریات که بی حجابی زنان آنها را به حساب دیاثتشان گذاشته بود قصد شکایت به مراجع قضایی را دارند. البته آنها در اتخاذ این تصمیم آزاد هستند. فقط یک نکته را باید به مدعی العموم عرض کرد و آن این که: مطابق قوانین صریح نظام جمهوری اسلامی، بد حجابی و بد پوششی در ملأعام یک جرم مسلم است. حالا که مجرم می خواهد با پای خودش به محکمه بیاید حیف است از اجرای این حکم شرعی بی نصیب بماند!
به من باشد می گویم نظم فعلی حاکم بر فضای خاورمیانه را باید بر هم زد. شاید برایتان سوال باشد این دیگر چه نوع نظمی است؟ اغلب کشورهای منطقه یا درگیر جنگ های خانمان سوز داخلی اند یا متضرر از گزند ترور و کودتا. جنگ و خون ریزی و قتل و کودتا مظهر بی نظمی در جوامع بشری است؛ اما واقع امر آن است که همه این بی نظمی ها حرکتی حساب شده در راستای نظم نوین جهانی مدنظر آمریکاست.
همه این بی نظمی ها بخشی از برنامه ای منظم و پیچیده به منظور ایجاد ثبات و حاشیه امن برای ولدالزنای خبیث آمریکا و انگلیس در منطقه یعنی اسرائیل غاصب و گرگ صفت است.
تنها راه عبور از این مخمصه نفس گیر، بر هم زدن بساط این نظم سیاه و ویرانگر است. فقط یک راه برون رفت وجود دارد: نبرد با اسرائیل
داروی این درد عمیق و زخم چرکین، در بر هم زدن فضای موجود و پرداختن به مساله اول جهان اسلام و برطرف ساختن غده سرطانی بدخیمی به نام رژیم غاصب صهیونیسم است. این روش نشان می دهد که دست طراحان ناامنی منطقه را خوانده ایم و هدف پلیدشان را ناکارآمد ساخته ایم.
فایده دیگر این راه، ایجاد وحدت بین آرمان گرایان حقیقی جهان اسلام است که گاه به دلیل غفلت از دشمن اصلی شان اینگونه به روی هم تیغ می کشند. مستقیم یا غیر مستقیم باید به نبرد با اسرائیل شتافت. باور دارم غیر از این مسیر، راهی برای حل ریشه ای مشکلات ناتمام فعلی در جهان اسلام و خاورمیانه وجود نخواهد داشت.
جناب رئیس!
متن زیر رزومه ای کوتاه، تنها درباره یکی از مستندسازان جوان و متعهد شهرستان بابل است. گفتم نام این هنرمند همشهری را گوشه ذهنتان ذخیره کنید، بعدها اگر یک نفر از شما اسم چند مستندساز و کارگردان بابلی را پرسید مجبور نباشید با تکرار نام یک تازه به دوران رسیده خودباخته، سطح اطلاعات مدیریتی خود را زیر سوال برده یا خدای ناکرده به شیطنت و غرض ورزی متهم شوید. در صورت لزوم، رزومه سایر مستندسازان فرهیخته و ارزشی شهر همچون مهدی نقویان و ... نیز به اطلاعتان خواهد رسید:
هادی نادری
متولد سوم آبان 1359 بابل
دانش آموخته کارشناسی حقوق ومعارف اسلامی
فارغ التحصیل مقطع پیشرفته مستند سازی ازمدرسه اسلامی هنر
فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد تهیه کنندگی از دانشکده صدا وسیما
مدرس دانشکده صدا و سیما در مقطع کارشناسی ارشد - مدرس جامعه المصطفی العالمیه - مدرس دفتر تبلیغات اسلامی - مدرس مدرسه ی اسلامی هنر - مدرس سفیران هدایت - مدرس جامعه الزهرا و ... در رشته های ساخت فیلم کوتاه داستانی و مستند - مبانی تدوین - آشنایی با ادبیات روایی و ... نویسنده،تدوینگر،تهیه کننده و کارگردان آثاری چون :
سرمشق / شکر و شکایت / زخم / تا دیار یار / آفتاب صبح / ققنوس ها / راه نرفته / خارج از گود / با جماعت /
مرد می خواهد /شام عاشورا/قیام عاشورا/ پیام عاشورا / یادمان / پایان نامه / یک عاشقانه آرام / پروانه ها / زیر زنجیر /لاله های عاشق/ معرکه و ...
جوایز :
کسب مقام سوم بخش مستند جشنواره ملی فیلم دانشجویی 1389
تقدیر شده در جشنواره سراسری فیلم کوتاه وارش 1389
کسب ( مقام سوم ) بخش ویژه مستند جشنواره سراسری فیلم کوتاه اشراق 1391
کسب ( مقام دوم ) بخش ویژه داستانی جشنواره سراسری فیلم کوتاه اشراق 1392
تقدیر شده در چهارمین جشنواره ملی فیلم کوتاه حسنات اصفهان 1391
کسب ( مقام دوم ) جشنواره سراسری تبلیغ نوین ( جنات ) 1392
تقدیر شده در نهمین جشنواره بین المللی ( فیلم کوتاه 100 ) 1392
کسب ( مقام سوم ) جشنواره ملی نماز و نیایش استان همدان 1392
کسب ( مقام دوم ) جشنواه ملی نماز و نیایش استان گلستان 1394
کسب ( مقام دوم ) سوگواره سراسری عبرات – وزارت کشور 1394
کسب ( مقام دوم ) بخش ویژه جشنواره سراسری فیلم کوتاه اشراق 1394
کسب ( مقام اول ) جشنواره سراسری فیلم شهدای دانشجو- تبریز 1395
نامزد دریافت جایزه از :
جشنواره سراسری فیلم کوتاه رویش 1393
جشنواره سراسری فیلم کوتاه پیامبر اعظم (ص) 1393
جشنواره سراسری فیلم کوتاه رضوی یزد 1394
جشنواره فیلم کوتاه کل گراش شیراز 1394
جشنواره سراسری فیلم کوتاه روح الله 1395
جشنواره سراسری فیلم کوتاه سنگر 1395
تهیه و تولید انواع فیلم مستند ، برنامه های مناسبتی و نماهنگ به سفارش :
شبکه یک سیما ( مستند تا دیار یار ) شبکه دو سیما ( ویژه برنامه سحری باغ دل ) شبکه سه سیما ( مستند زخم )
شبکه قرآن و معارف سیما ( مستند آفتاب صبح ) شبکه تلویزیونی افق سیما ( مستند ققنوس ها ) و ...
به بهانه‌ی حضور بهجت‌انگیز ابدان مطهر و معطّر دو شهید گمنام در شهر ایثار و شهادت، امیرکلای قهرمان:
بسم رب الشهداء
کدام واژه برایت غزل‌سرایی کرد؟
کدام سینه برای تو سوگواری کرد؟
کدام چشمه‌ی خون رنگ پر تلاطم بود
که پای مزرعه‌ات رفت و آبیاری کرد؟
چنان که از دل آن خاک پیر با برکت
دوباره برق طلوعت چه انفجاری کرد؟!
تو را چگونه سرایم که خاک درگه تو
تو را پناه گرفت و نگاه‌داری کرد
خدا نخواست که نامت عیان شود اما
برای پیکر تو قصد ماندگاری کرد
چقدر چشم پدر خشکِ درب منزل شد
و مادرت همه عمرش چقدر زاری کرد
و باز منتظرت دختری که مادر تو
برای قد رشید تو خواستگاری کرد
و در مقابل چشمت رفیق همرزمت
ریا نمود و به نامت حرام خواری کرد
و آن رفیق شفیقت که پای قولش ماند
دوباره بر سر عهد تو پایداری کرد
و حال، عطر وجودت تمام شهرم را
فرا گرفت و هوای مرا بهاری کرد
۹۵/۵/۵
خدایا تو شاهد باش ما ساکت ننشسته ایم.
خدایا تو شاهد باش ما در مقابل بی انصافی ها و بی غیرتی ها سکوت نمی کنیم.
حرف ما درباره حمله به سفارت شیطان کوچک! همان است که ولیّ مان فرمود؛ اما
اگر قرار است هادی غفاری ها به رغم نقشی که در کودتای فتنه و نفاق داشتند از گل نازک تر نشنوند
اگر قرار است شیرازی ها در خاک خودمان لبه دیگر قیچی وهابیت بوده و تحت اوامر دولت فخیمه انگلیس، چهره اسلام ناب را کریه بنمایانند و ما به روی مبارکمان نیاوریم
اگر قرار است هیچ کس به خاطر دریافت حقوق و پاداش نجومی از کیسه بیت المال محاکمه نشده که هیچ، طلبکار هم بشود
و ....
محاکمه علنی مخلص ترین جوانان فدایی دین و میهن که به حکم غیرتشان – ولو به اشتباه - سفارت شیطان کوچک را هدف قرار دادند مصداق بی انصافی است. از منظر دیگر اما آن گونه که بر سر زبان مردم افتاده، برخورد با مهاجمان به سفارت سعودی در حالی که هنوز متجاوزان به دو نوجوان ایرانی در آن کشور آزادانه می گردند، در حالی که خون شهدای منا به فراموشی سپرده شده است؛ بی رودربایستی، عین بی غیرتی است.
علنی برگزار شدن محاکمه جوانان پاک وطن در این ماجرا هیچ توجیهی جز تکاپوی دیپلماسی ترس و انفعال برای جلب رضایت دولت متخاصم عربستان ندارد.
راستی آنهایی که برای انقلابی ماندن فضای حوزه، همایش های نمادین برگزار می کنند حواسشان هست که تبعیض در برخورد بین معدود روحانیون فاسد و طلاب انقلابی، بلایی بر سر تفکر و روحیه انقلاب در حوزه در می آورد که تحصیل آن از عهده آمریکا هم بر نمی آمد؟!
خدایا تو شاهد باش ما در مقابل آن چه که دیدیم سکوت نکردیم. حساب ما را از جماعت پشت میزنشین جدا بدان!
بگذارید یک دو دوتا چهارتا بکنیم!
الان وضعیت کشور در صلح و آرامش است. فرض کنید یک شهروند ناشناس با یک نهاد امنیتی تماس بگیرد و اطلاع دهد که بسته ای مشکوک را در یکی از معابر سطح شهر دیده است. شکی نیست مأموران آن نهاد امنیتی – ولو به صورت نامحسوس - بی درنگ خود را به محل مورد نظر رسانده و صحت و سقم خبر را بررسی می کنند.
حالا فرض کنید زمان جنگ باشد نه صلح. کسی که تماس می گیرد نه یک شهروند ناشناس بلکه مدیر کل اطلاعات یک استان باشد. گزارش درباره یک بسته مشکوک نباشد بلکه گفته شود یک شهر، (دقت کنید یک شهر!) سقوط کرده و مهاجمان مسلح در پی پیشروی و تصرف شهرهای دیگر هستند. آن وقت به نظر شما وظیفه کانون های تصمیم گیر در قبال این گزارش چیست؟
در جریان حمله منافقین در تیرماه 67 به استان کرمانشاه و تصرف قصرشیرین و سرپل ذهاب و... به رغم ارسال گزارش اداره کل اطلاعات استان کرمانشاه توسط آقای ری شهری وزیر وقت اطلاعات به جناب هاشمی رفسنجانی که عالی ترین مقام تصمیم گیری در صحنه جنگ را برعهده داشت، هاشمی اعلام کرد این گزارش مورد تردید! است.
کافی بود ایشان با 118 سرپل ذهاب! تماس می گرفت تا ببیند اوضاع دست چه کسی است اما...
اگر هاشمی به این گزارش مهم توجه نشان می داد قطعاً منافقین خائن مجال پیشروی تا سی کیلومتری کرمانشاه را پیدا نمی کردند.
منتظر قضاوت تاریخ درباره این واقعه خواهیم ماند.
سند این حرف خاطرات حجت الاسلام ری شهری است:
"برای نخستین بار، در ساعات آخر روز دوشنبه، سوم مرداد از سوی اداره کل اطلاعات کرمانشاه گزارش رسید که منافقین از مرز گذشته‌اند و به سوی اسلام‌آباد و کرمانشاه در حرکت‌اند. به دلیل وجود ستاد فعّال و امکانات کارشناسی و جمع‌بندی سریع گزارش‌ها در دفتر وزیر اطلاعات، و با توجه به شرایط جبهه‌ها و اخبار مربوط به وضعیت پایگاه شهید نوژه، موضوع تهاجم منافقین ـ که برخورد با آن در حوزه وظایف وزارت اطلاعات قرار داشت ـ بسیار جدّی گرفته شد. موضوع سریعاً به بیت حضرت امام و جناب آقای هاشمی رفسنجانی، که جانشینی فرمانده کل قوا را به عهده داشتند و ظاهراً در جبهه‌های جنوب به سر می‌بردند مخابره شد. ایشان از طرق دیگری موضوع را بررسی نمودند و بر اساس سایر گزارش‌ها نسبت به صحّت خبر تردید کردند!!! من به گزارشی که از سوی مأموران اطلاعاتی به مرکز واصل شده بود، اطمینان داشتم؛ بنابراین بلافاصله به مدیر کل اطلاعات کرمانشاه دستور داده شد که شخصاً در منطقه هجوم دشمن حضور یابد، فعل و انفعالات را مستقیماً ملاحظه کند و شرایط و مشاهدات را به طور دقیق گزارش نماید.
گزارش فوری مسئول اطلاعات منطقه، ابعاد توطئه را که بخش کوچکی از آن، نشان از حرکات ارتش عراق جهت پوشش عملیات منافقین داشت، بیشتر روشن ساخت. وضعیت به سرعت به مسئولان نظام و حضرت امام خبر داده شد و فقدان نیروهای کافی در منطقه نیز مورد تأکید قرار گرفت. همزمان با این اقدامات، اینجانب طی حکمی معاونت وقت امنیت داخلی وزارت اطلاعات را به فرماندهی اطلاعات منطقه منصوب و هدایت مستقیم ادارات کل استان‌های کرمانشاه، آذربایجان غربی، کردستان، ایلام و خوزستان را به وی تفویض نمودم.
آنچه در صحنه رخ داد، متوقف ساختن و به صحنه‌های کمین کشاندن نیروهای منافق توسط نیروهای داوطلب مردمی در اجابت دستور حضرت امام بود که تا 30 کیلومتری کرمانشاه رسیده بودند. کنترل وضعیت پیچیده اختلاط منافقین و مردم و نیروهای منطقه، شنود و کشف رمز لحظه به لحظه بی‌سیم‌های منافقین، تشکیل ستاد بازجویی از دستگیرشدگان، مقابله با جنگ روانی منافقین در شهرهای منطقه و خنثی کردن شایعات خطرناک بسیاری از این قبیل اقدامات، وظایفی بود که بر دوش نیروهای وزارت اطلاعات قرار داشت که هماهنگ با سایر نیروها، سرانجام «فروغ جاویدان» را به «مرصاد» تبدیل کردند."
خاطرات محمدی ری شهری، جلد سوم، صفحه169
این هفته، شب جمعه، خیلی ها باید دنبال سوراخ موش بگردند!
اشباه الرجال باید چادر به سر کشیده و از شهر خارج شوند.
حسن رحیم پور ازغدی، تابلویی از شام آخر نفوذی ها را در بابل ترسیم خواهد کرد.
غارتگران و چپاولگران بیت المال
منحرفین و پیروان فرقه های من درآوردی
مافیای زر و زور و تزویر
حامیان مکاتب مادی
غرب گرایان و دلدادگان اسلام آمریکایی
مروّجان شیعه لندنی
سیاه بازها و سیا بازها
غنیمت خواران بی خاصیت انقلاب
مصلحت اندیشان منفعت محور
افراطی های اعتدال نما
مآرقین، ناکثین و قاسطین نظام
معامله گران ارزش ها، سازش کاران و طرفداران دیپلماسی ذلت
و همه آنهایی که در قاموس باورهایشان، میز، اهمیتی بیشتر از میزان دارد و کدخداهای قدرت و شهوت و شهرت و نخوت را به جای خدای یگانه نشانده اند؛
شب جمعه آرامی را در پیش نخواهند داشت. بابلی ها پنج شنبه، هفت مرداد 95 را به خاطر بسپارند. در مقبره سعیدالعلمای مجاهد، باز هم کابوس دیگری برای فتنه گران و منافقان و اجنبی پرستان و جیره خواران مادی و معنوی امپریالیسم رقم خواهد خورد. ألیس الصبح بقریبٍ؟!
امروز همسر فرماندار بابل هم فوت کرد و هم فوت نکرد! من از اول تعجب کرده بودم چرا یه عده تسلیت میگن یه عده تکذیب میکنن! تازه این معما برام حل شد. واقع امر اینه که امروز همسر دوم فرماندار ویژه بابل به دلیل ابتلا به بیماری سرطان به رحمت خدا رفت؛ اما حال همسر اول ایشون به لطف خدا خوبه.
در تاریخ آمده است وقتی محمود غزنوی، هندوستان را به تصرف خویش درآورد، همه بت ها را در هم شکست تا رسید به بتی بسیار بزرگ که مقدس ترین بت هندی ها بود.
بزرگان هند آمدند به مذاکره و به دست و پای محمود افتادند تا از شکستن و آتش زدن بت بزرگ خودداری کند. محمود نپذیرفت. پیشنهاد اعطای فلان قدر درهم و دینار دادند تا از خیر این کار بگذرد. مشاورین همیشه در صحنه و مصلحت اندیش به او توصیه کردند که حیف این مبلغ هنگفت است. پول ها را بگیرد و با آن به تثبیت پایه های حاکمیتش بپردازد و بی خیال شکستن بت بشود.
محمود تأملی کرد. از وسوسه پول و امتیازات هندی ها گذشت و گفت: من به تکلیف خود عمل خواهم کرد و حکم خدا را با این مصلحت اندیشی ها معامله نمی کنم.
دستور داد بت بزرگ را شکستند تا داخل آتش بریزند. بت که شکست معلوم شد درون آن، بیست من طلا جاسازی کرده اند! سپاهیان، شاکر خدا شدند که هم طاعت به جای آورده و به تکلیف معنوی خود عمل کردند و هم این که منفعت برده و از لطف مادی خدا بهره مند گشته اند.
محمود غزنوی، روحانی نبود. اشتباهات ریز و درشتش هم بر کسی پوشیده نیست؛ اما وقتی به خدا اتکا کرد و امر او را محقق ساخت، پاسخ اعتمادش را هم گرفت.
یک درس را فراموش نکنیم؛ هیچ کس برای ما خدا نمی شود، حتی جناب کدخدا! لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا.
سرکار خانم معصومه حیدری، روز گذشته دیداری با همسر شهید حسن رجایی فر از شهدای اخیر خان طومان داشت و این خاطره کوتاه را از زبان ایشان به نگارش درآورد:
آنقدر با امام رضا.ع.رفیق بود که برای بار آخر ، شبی دور هم در خانه نشسته بودیم که ناگهان رو کرد به من و گفت :" اجازه می دید برم به رفیقم سر بزنم؟"
اول متوجه ی منظورش نشدم و با حالتی گفتم رفیقت؟!! و با تعجب گفتم کجا می خوای برید این وقت شب؟ لبخندی زد و گفت:" رفیقم دیگه!"
تازه متوجه ی منظورش شدم و دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...
ساعت 23:30 سوار اتوبوس شد و صبح به مشهد رسید.بعد از عرض ارادت به محضر امام مهربانش حضرت علی بن موسی الرضا.ع. ،نماز ظهروعصر را در حرم آقا خواند و دوباره راهی شهر شد.
این کار همیشگی حسن آقا بود. می گفت :دلم برای ضریح امام رضا زود زود تنگ می شود....
در خبرها آمده است شهردار رینه از توابع آمل، نام شهدا را از کوچه ها زدوده و جایش از اسم های عجیب افسانه ای استفاده کرده است.
این هم لینک مطلب: http://www.caspian24.ir/index.php/%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3/item/1320
دیروز در شبکه تلگرام خواندم که شهر رینه میزبان مراسم رقص و آواز بود.
بی غیرتی شاخ و دم ندارد.
منتهای آمال یک انسان خودباخته، چیزی جز رقص و آواز نیست. این می شود همه آن چه که مدعیان فرهنگ از نوع غیر دینی به دنبالش می گردند.
از یک سو رقص را می آورند به بهانه شادی و از سوی دیگر نام و یاد مسببان این امنیت و شادی را از در و دیوار شهر می زدایند.
امروز به این شهر می گویند رینه. شاید فردا به آن بگویند بهارنارنج! هر سرهنگی کار فرهنگی نمی داند. این را بگذارید به حساب یک هشدار از نوع دوستانه!
